سهيلا قاسمي
چندي پيش وقتي خبر به قدرت رسيدن آنگلامركل در آلمان منتشر شد، شايد بيش از همه چپ گرايان دنيا، زنان خوشحال بودند، چراكه به رغم حضور زنان در عرصه هاي سياسي جهاني، اين اولين بار بود كه زني به چنين منصبي دست مي يافت. مركل كه حزبش در انتخابات با اختلافي اندك از حزب گرهارد شرودر صدراعظم قبلي پيش افتاده بود، براي تشكيل ائتلاف بزرگ و رسيدن به قدرت با مشكلات بسياري روبه رو شد؛ مشكلاتي كه به خوبي نشان مي دهند حتي در كشورهاي اروپايي هم زنان براي اثبات توان خود و رسيدن به پست هاي كليدي، دشواري هاي بسياري پيش رو دارند و سياستمردان به راحتي پذيرايشان نيستند.
***
ترس و بي منطقي اي كه اين روزها بر برلين حاكم است تنها يك دليل دارد و آن اينكه مردان ما در عرصه سياست، نمي توانند به اين سادگي بپذيرند كه براي اولين بار در تاريخ آلمان يك زن قدرت را به دست گرفته است . اين عبارات، قضاوت آليس شوارتزر از سردمداران فمينيسم در آلمان است. طي چند ماه گذشته، آلماني ها مدام شنيده اند كه صدراعظم شكست خورده (شرودر) تاكيد كرده است كه او تنها كسي بود كه مي توانست صدراعظم شود و مي بايست به اداره كشور ادامه مي داد. مسئولان و سران احزاب سياسي نيز بارها و بارها آشكارا توانايي هاي زني را كه صدراعظم شد زير سئوال بردند و در سپردن رهبري ائتلاف دولتي به او ترديد داشتند چون از نظر آنها رهبران واقعي، مردها هستند.
مردي هم كه به عنوان وزير اقتصاد آينده تعيين شده بود از اين سمت صرف نظر كرد و ترجيح داد به جاي آنكه با خانم صدراعظم كار كند و از او فرمان ببرد، در راس ايالت باواريا بماند.
با اين تفاصيل آيا آلماني ها هم مرد سالار هستند؟ البته سياسيون اين كشور مثل فرانسوي ها در زمان نخست وزيري 10 ماهه خانم اديت كرسون اين مسئله را به شوخي و مسخرگي نكشاندند، اما چيزي كه قابل تامل است اينكه مركل حتي از سوي زنان هم مورد حمله قرار گرفت. خانم دوريس شرودر، همسر صدراعظم سابق، در تبليغات انتخاباتي به نفع شوهرش سخنراني مي كرد. او در حضور عموم، ظرفيت و توانايي هاي خانم مركل را كه فرزندي ندارد زير سئوال برد وگفت: آيا چنين صدراعظمي قادر خواهد بود مادران خانواده ها را درك كند؟ اين سخنان نزد افكار عمومي بسيار بد تعبير شد و به گفته باربارا وينكن- استاد دانشگاه مونيخ- پس از اين اظهارات بود كه بسياري از آلماني ها تصميم گرفتند از رسيدن يك زن به مقام صدارت اعظمي جلوگيري كنند . به گفته او آنها هرچند هرگز اين مسئله را بيان نكردند اما با راي دادن به ليبرال ها تلاش كردند تا از به قدرت رسيدن او ممانعت به عمل آورند .
حقيقت اين است كه برخلاف شرايط ظاهري، هرگاه پاي به قدرت رسيدن در ميان باشد، زنان در آلمان زندگي راحتي ندارند. البته بديهي است كه آلمان در مقايسه با همسايه اش فرانسه، فضاي سياسي بسيار زنانه تري دارد. 30 درصد نمايندگان بوندستاگ (مجلس سفلاي آلمان) را زنان تشكيل مي دهند كه اين رقم در مجمع ملي فرانسه 13درصد است.
در كنگره آمريكا و سناي اين كشور نيز حضور زنان به ترتيب 15 و 14 درصد است. آنگلامركل در گفت وگويي با مجله كوسموپوليتن كه درست پيش از انتخابات منتشر شده، با افسوس گفته بود: در جايگاه هاي سطح بالاي حكومت، تعداد زنان كافي نيست. وقتي مي گويند من داراي قدرت عجيبي هستم اين حرف را يك تعريف اغراق آميز تلقي مي كنم چرا كه قدرت، شرط اصلي عمل است .
|
|
در آلمان هر چند جايگاه زنان در فضاي سياسي كشور متوسط است، اما در زمينه اقتصادي اوضاع بسيار ناخوشايند است. هيچ زن آلماني در راس 30 شركت اصلي بورس حضور ندارد. طبق ارزيابي موسسه آمار آلمان، زنان به زحمت 33 درصد كارمندان و 21 درصد روساي موسسات را تشكيل مي دهند. طبق بررسي هاي سازمان ملل متحد، براي يك زن، رسيدن به پست مديريتي در بوتسوانا بسيار راحت تر از آلمان است. رناته كوناست رهبر سبزها و وزيرسابق كشاورزي و مصرف در دولت شرودر كه اهل برلين است - اين مسئله را به گونه اي ديگر بيان مي كند. حزبي كه در آن تعداد زنان قابل توجه نيست، ممكن است در انتخابات راي زنان را از دست بدهد و براي همين هم اين نكته در زمينه سياسي مورد توجه قرار مي گيرد، اما وقتي يك مشتري، اتويي خريداري مي كند از فروشنده نمي پرسد كه تعداد زنان مدير حاضر در شركت توليد كننده اين محصول چند نفر است. به همين دليل در زمينه هاي اقتصادي هيچ تلاشي براي جذب زنان صورت نمي گيرد . البته فمينيست هاي آلمان معتقدند كه در آلمان، قدرت، بيشتر اقتصادي است تا سياسي و به رغم آنكه اين كشور از اصلي ترين گردانندگان چرخ اقتصاد منطقه يورو به شمار مي رود، حضور زنان در اين زمينه چندان محسوس نيست. بيشتر زنان به طور تمام وقت كار نمي كنند، چون ساعات مدارس با ساعات كاري مادران هماهنگ نيست و واقعيت اين است كه پس از پايان جنگ جهاني در اين كشور هرگز سياست هاي مناسبي براي خانواده ها اتخاذ نشده است.
مشكل ديگر مسائل فرهنگي است. خانم رناته كوناست، مي گويد: وقتي رئيس دفترم فرزندش را به دنيا آورد، نمي توانيد تصور كنيد كه چقدر مقاله در اين مورد نوشته شد . به اعتقاد او براي زنان، بچه دار شدن و پرداختن به سياست در يك اقليم نمي گنجد.
البته گاهي زنان ناچارند پس از بارداري كار خود را ترك كنند، چون در اينجا هم زنان، بيش از مردان فكر مي كنند كه پرداختن به تربيت كودكان مهم ترين وظيفه است و در اين موارد اين مادرها هستند كه كارشان را رها مي كنند نه پدرها. زناني هم كه هدف هاي بزرگي در ذهن دارند به ناچار كمتر به بچه فكر مي كنند. وينكن مي گويد: زني كه به قدرت مي رسد ناچار است زن بودن خود را انكار كند .
به هر حال صدر اعظم جديد آلمان با تمامي اين مسائل به قدرت رسيده است. مدت هاي طولاني، او را مسخره مي كردند كه به سر و وضعش نمي رسد و لباس و آرايش مويش در سطحي پايين است. آنگلا نيز البته بازي خود را خوب بلد است؛ او زماني كه در دولت هلموت كهل وزير زنان بود مدام مي گفت كه چندان به ظاهرش اهميتي نمي دهد و ترجيح مي دهد او را با عملش مورد قضاوت قرار دهند. من نمي خواهم به عنوان يك زن مورد تحسين قرار گيرم، بلكه مي خواهم به عنوان يك انسان ارزيابي بشوم .
وقتي از او در مورد شرايط يك زن سياستمدار و رابطه با همكاران مذكرش سئوال مي كردند نيز مي گفت: زن يا مرد، من به انسان هاي معتبر علاقه مندم .
او چندي پيش در گفت و گو با مجله زنان اما جرات كرد اعتراف كند: وقتي بعدها به زندگي سياسي ام نگاه مي كنم، دلم نمي خواهد درباره ام نوشته باشند كه او كار كرد، اما براي زنان هيچ كاري انجام نداد .