دوشنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۴ - - ۳۸۷۸
عوام بپسندند، خواص حرص نخورند
007368.jpg
فيلم تازه سامان مقدم كه مي شود سومين فيلم او، دغدغه اجتماعي ندارد؛ آمده تا به شما خوش بگذرد، همين!
آيدا آزاد- از همين اول برايتان دليل بياورم كه چرا مي گويم اين فيلم را ببينيد؛ هوا آلوده است، همه دارند مي ميرند، آدم ها يكي در ميان افسرده هستند، همه اينها دليل اصلي ما براي اين است كه شما برويد مكس را ببينيد.
عصر پنج شنبه، ميدان وليعصر(عج)؛ خيابان شلوغ است و آدم ها در رفت وآمدند. دو- سه سينما هم به فاصله 5 دقيقه پياده روي در كنار هم مخاطب مي خواهند. درست وسط ميدان وليعصر(عج) يك سينما سبز شده كه فيلم مكس را اكران كرده؛ فيلمي كه جان مي دهد براي چنين ساعتي؛ فرار از شلوغي ميدان و غرق شدن در شوخي ها و خنده هاي ساده و زميني يك فيلم كمدي ايراني.
ويژگي مكس كمدي بودنش نيست. نخستين فيلم موزيكال بعد از انقلاب است كه بعد از دو سال در دوره جديد وزارت ارشاد بالاخره مجوز پخش گرفت و بعد از دو- سه بار تغيير در زمان اكران، بالاخره از 23 آذرماه راهي سينماها شد.
فيلم خوبي است به شرط آنكه دغدغه هاي روشنفكري تان را پشت در بگذاريد و بدون احساس علاقه و تعلق خاطر به اي ايران وارد سالن سينما شويد. معني اش اين است كه ممكن است در فيلم به تمام تابوهاي ذهني تان تكه بيندازند و آن را به سخره بگيرند. بايد فشارخونتان را در حد مجاز نگه داريد و عصبي نشويد. تا دلتان بخواهد دوستان اصلاح طلب را فيلم كرده اند و تا جايي كه توانسته اند، گروه فشار را دست انداخته اند. شعار اصلي فيلم اين است؛ عوام بپسندند و خواص حرص نخورند .
اصل داستان را فراموش كردم. اينها بازيگران هستند؛ گوهر خيرانديش، پگاه آهنگراني، فرهاد آئيش، سيروس ابراهيم زاده، رامبد جوان، امير جعفري با دو نفر ديگر كه نيما شاهرخ شاهي و كاميار شايان هستند و با اين فيلم به سينما معرفي شده اند.
فرهاد آئيش- خواننده لس آنجلسي- به اشتباه به ايران دعوت مي شود و اين سرآغاز داستان است. تمام فيلم روي همين اشتباه مي گردد. تمام حركات و برخوردها و ديالوگ ها به طرز غيرقابل باوري اغراق شده اند و اين اغراق كاملا در فيلم جا افتاده.
سامان مقدم اين بار كاري به روزنامه نگارها و جوان هاي عاشق و پريشان ندارد.
جوان هايش عاشق مي شوند، اما از روي عقل و منطق كه آن هم زود مي پرد. نتيجه گيري عقلاني و منطقي نمي شود از فيلم كرد. حرفي كه خودش مي زند را زود نقض مي كند. براي همين است كه در مورد فيلم مي گوييم: برويد چند لحظه اي بخنديد و خوش باشيد . براي اين خنديدن و گوش دادن به آهنگ هاي شاد كه همزمان با ولادت امام رضا(ع) به سينما آمده، مي توانيد با اطمينان حركت كنيد.
فيلمنامه را پيمان قاسم خاني نوشته كه اين سال ها خودش را به عنوان نابغه فيلمنامه نويسي ثابت كرده. بازي ها با توجه به فرم فيلم كاملا معقول است. اگر هم مي خواهيد دغدغه هاي روشنفكري تان سرد نشود، چند قدم كه پايين بياييد، سينمايي را پيدا مي كنيد كه يك بوس كوچولو را نمايش بدهد. ديگر چه مي خواهيد؟ همه سينماگران دست به دست هم داده اند تا شما را با هر سليقه اي كه داريد، راضي نگه دارند.

مائد ه هاي زميني
سفره دريايي
ايران به عنوان يكي از غني ترين منابع موجودات آبزي، بهترين امكان را براي جايگزيني ميگو و ماهي به جاي گوشت قرمز دارد.
ساراي قشقايي اگرچه ميگو به عنوان يكي از موجودات دريايي سال هاي زيادي است كه وارد سبد غذايي خانواده ها شده، اما طبخ آن چندان در ميان خانواده ها مرسوم نيست. شايد ايراد از اصحاب رسانه ها باشد كه روش هاي مختلف طبخ اين نوع موجود دريايي را به اندازه لازم آموزش نداده اند. ميگو يكي از غذاهاي دريايي است كه در صورت طبخ مناسب آن و استفاده از ادويه جات مناسب مي تواند جايگزين بسيار مناسبي براي گوشت قرمز يا حتي گوشت مرغ باشد. البته ما مي دانيم كه ميگو غذاي گراني است و خانواده هاي متوسط ايراني اغلب توان مصرف مدوام آن را ندارند. حتي ميگو به نوعي غذاي لوكس محسوب مي شود كه در ميهماني ها و مراسم رسمي از آن استفاده مي شود.
اگر به كتاب هاي آشپزي مراجعه كنيد، آنقدر روش هاي طبخ متفاوت از ميگو مي بينيد كه هوس مي كنيد به  رغم قيمت بالاي آن هفته اي دو بار آن را وارد سفره منزلتان كنيد.
به عقيده كارشناسان فن، ميگو غذايي است كه فقط در كنار سس مخصوص خود بسيار خوشمزه خواهد شد. امروز روش طبخ ميگو با يك نوع سس لذيذ را به شما آموزش مي دهيم. در ابتدا مواد مورد نظر را آماده مي كنيم.
ميگو تازه: 500 گرم، شير: يك فنجان، آرد سفيد: يك قاشق غذاخوري، كره: 150 گرم، خامه: 100 گرم، آب: 2 فنجان، جعفري خرد شده: به مقدار دلخواه، نمك و فلفل: به مقدار لازم
كره را در يك كاسه پيركس به مدت يك دقيقه در مايكروفر با قدرت 100درصد بگذاريد، سپس آرد را داخل كره بماليد و به مدت 2 دقيقه ديگر با همان قدرت در مايكروفر قرار دهيد تا كمي تفت داده شود. شير را كم كم داخل آرد و كره بريزيد و نمك و فلفل را به آن اضافه كنيد و كاملا مخلوط را به هم بزنيد و به مدت 4 -3 دقيقه در مايكروفر با قدرت 50 درصد بگذاريد تا سس كمي غليظ شود، سپس خامه را به آن اضافه كنيد. براي تهيه ميگو در ابتدا، ميگوها را از داخل پوست درآورده، تميز كرده و بشوييد. دو ليوان آب در يك ظرف پيركس بريزيد و يك قاشق نمك و فلفل به آن اضافه كنيد. ظرف را در مايكروفر با قدرت 100درصد بگذاريد تا به جوش آيد، سپس ميگوها را داخل آن بريزيد و 6 تا 8 دقيقه ديگر در مايكروفر با همان قدرت قرار دهيد تا بپزد. بعد ميگوها را آبكش كرده و با سس آماده شده مخلوط كرده و كمي جعفري خرد شده روي آن بپاشيد.

تماشاخانه
كابوس خيابان هفدهم
از امروز اجراي نمايش كابوس خيابان هفدهم به كارگرداني مسعود موسوي شروع مي شود. اين نمايش تا 28دي ماه در تالار سايه مجموعه تئاتر شهر روي صحنه است.
سعيده امين - اين نمايش كه از دو اپيزود تشكيل شده است اندكي معماگونه است و تماشاگران را به فضايي كمي رمز آلود و مخوف مي برد. اپيزود اول توسط هوشنگ فضل و اپيزود دوم به دست يحيي عسگري نوشته شده است.
داستان هر دو اپيزود در يك مكان يعني خيابان هفدهم اتفاق مي افتد و اين خيابان هفدهم و نحوست آن است كه سوژه اين دو اپيزود را به هم پيوند مي دهد. داستان اپيزود اول در مورد دو نويسنده است كه بر سر يك اثر چاپ شده بسيار پرفروش و پرمخاطب درگير هستند كه هركدام مدعي ايده سوژه اوليه هستند. درگيري ها و دغدغه هاي اين دو نويسنده، كل داستان را تشكيل مي دهد و تماشاگر را با خود به هزارتوي درون يك نويسنده و خاطره آثار هنري مي برد.
اما در اپيزود دوم كه توسط يك نمايشنامه نويس ديگر نوشته شده است، داستان اندكي متفاوت است؛ قتلي در خيابان هفدهم روي مي دهد و پليس به دنبال قاتل است. كارگردان اين نمايش مسعود موسوي ست كه پيش تر از اين نمايش زندگي چيز خوبي نوشته داريوش رعيت را در تالار كوچك  تئاتر شهر روي صحنه برده است. موسوي درخصوص عوامل اين نمايش مي گويد: در اين نمايش كه محصول گروه پژواك است بازيگراني چون پرستو كرمي، اميرحسين حسيني، جواد عزتي، شيوا خسرومهر، حسام منظور، مهدي كمالي و مسعود مسعودي به ايفاي نقش خواهند پرداخت. پيام فروتن طراح صحنه است كه كار خود را با مهارت انجام داده است. امير رجبي نيز به عنوان طراح بروشور و آفيش نمايش سهم به سزايي را در معرفي و تبليغ اين تئاتر برعهده دارد. حسام منظور به عنوان دستيار اول كارگردان در اين نمايش موسوي را همراهي خواهد كرد. شادي واحدي منشي صحنه و مهدي كمالي مدير صحنه خواهند بود.
عوامل اجرايي اين نمايش نيز متشكل از سعيد رياحي، آهوايماني، فرزانه عابديني و مسعود طيبي هستند و علي اوقازيان عكس هاي جالبي را از نمايش گرفته و علاقه مندان براي در اختيار گرفتن اين عكس ها مي توانند با پيمان شيخي- مسئول روابط عمومي - هماهنگي كنند.
نمايش كابوس خيابان هفدهم از 28آذر تا 28دي ماه به مدت يك ماه اجرا مي شود.

كتابخانه
آدمك كوچه تاريك غزل
جديدترين دفتر شعر مرتضي قاسمي با عنوان آدمك كوچه تاريك غزل به بازار آمده است.
سهراب نيكخواه همان طور كه از نام دفتر شعر پيداست تمام اشعار اين دفتر در قالب غزل هستند. 43 غزل كه تاريخ قديمي  ترينشان به سال 78 بازمي گردد و جديدترين آنها مربوط به چندماه پيش است. از اين تعداد غزل ها يازده تا باعنوان آدمك هستند كه گويا قاسمي علاقه فراواني به اين عنوان و موجودي به نام آدمك دارد. وبلاگ قاسمي نيز همين نام را برخود دارد. غزل هاي قاسمي از استحكام مناسبي برخوردار هستند و مي توان از دنبال كردن اشعار او به روند تكاملش پي برد. اگر قاسمي همين روند را ادامه دهد مي توان انتظار داشت كه در آينده اي نه چندان دور شاهد حضور يك غزلسراي خوب در جامعه بود. در زمانه اي كه بسياري از افراد تنها به خاطر راحتي و شايد كم دانشي قالب سپيد را براي سرايش انتخاب مي كنند، سرودن غزل اتفاق خوبي ست. به خصوص اگر اين غزل ها از محتوا و استحكام مناسبي برخوردار باشند.
ته مايه غزل هاي اين مجموعه بيش از آنكه عاشقانه باشد تلخ است. در برخي از غزل ها مي توان ردپاي تكرار را نيز مشاهده كرد كه براي يك شاعر جوان بسيار خطرناك است. آدمك كوچه تاريك غزل توسط انتشارات نيك آيين در 48صفحه و با قيمت 500تومان چاپ شده است. انتخاب يك غزل به عنوان نمونه از مجموعه قاسمي سخت است و شايد بتوان گفت اين دفتر 43 غزل خوب دارد، اما ما اين يكي را براي شما انتخاب كرده ايم.
دلم گرفته عزيزان، از اين غروب غريب
از اين وقايع باور نكردني و عجيب
حضور ممتد يك سايه در ميانه نور
و دست هاي گره خورده در نگاه صليب
چگونه مي شود از كوچه بي هراس گذشت؟
هنوز در دل من مانده خاطرات مهيب
سري كه چرخش صدآسمان در آن پيداست
تني كه مانده بر او جاي داغ معضل سيب

دكه
فرهنگ مردم (15، 14)
شماره جديد فصلنامه فرهنگ مردم منتشر شد.
سياوش بختياري- فصلنامه فرهنگ مردم از جمله معدود نشرياتي است كه به فرهنگ فولكلور ايران مي پردازد. سيداحمد وكيليان صاحب امتياز، مديرمسئول و سردبير فرهنگ مردم- سال هاست كه به تنهايي اين فصلنامه را منتشر مي كند. نشريه اي پرمطلب كه اگر مخاطب خاص آن باشيد براي خواندن تمامي مقالاتش بيش از يك ماه زمان لازم داريد. مطالب جديدترين شماره فرهنگ مردم به چهار دسته مقالات پژوهشي، ادبيات شفاهي كودك، گزارش ها و نقد و بررسي آثار تقسيم شده اند. وكيليان در يادداشتي كه در قالب سخن سردبير نوشته اين شماره فصلنامه را چنين تشريح كرده است: اين شماره فصلنامه به دو حوزه مهم فرهنگ مردم، ادبيات شفاهي كودك كه ادامه ويژه نامه شماره پيشين است و واژه ها و اصطلاحات حرف و پيشه ها اختصاص دارد . وكيليان به جز سخن سردبير، مقاله اي دارد با عنوان رمضان در فرهنگ مردم كه در آن به بررسي آداب و رسوم برخي از نقاط ايران به هنگام افطار و سحر ماه رمضان پرداخته است. يكي از مطالب جالب توجه اين شماره فرهنگ مردم، مقاله اي است با عنوان اصطلاحات باغداري متداول در مسجد بردي شيراز به قلم عبدالرحيم ثابت. ديگر مقاله خواندني اين شماره مربوط به وبلاگ و اينترنت است. تابان خواجه نصيري در وبلاگ نماد تاريخ شفاهي و فولكلور اينترنتي از زاويه اي جديد به پديده وبلاگ نويسي پرداخته است؛ مقاله اي نسبتا مفصل در 20 صفحه كه شايد بيشتر زواياي موضوع را مورد بررسي قرار داده است. بخش ادبيات شفاهي كودك با هفت مقاله و دو بخش ديگر هر كدام با دو مقاله، كليت فرهنگ مردم را تشكيل مي دهند. بررسي فصلنامه اي مانند فرهنگ مردم با 190 صفحه مطلب، مجالي بيش از اين طلب مي كند. پيشنهاد ما اين است كه سري به كتابفروشي هاي انقلاب يا كريم خان يا شهر كتاب ها بزنيد و فرهنگ مردم را تهيه كنيد. شماره هاي 14 و 15 فصلنامه فرهنگ مردم در يك مجله با قيمت يكهزار و 300 تومان به بازار آمده است.

سينماي خانگي
مرد تنها
كيميايي از اواسط دهه 70 دست از سر قهرماناني كه پابه پاي خودش پير مي شدند برداشت و به سراغ جوان ها رفت. در فيلم هاي جوانانه كيميايي، سلطان بهترين آنهاست.
مسعود پويا- در زمستان سال 75 كيميايي در تدارك ساخت عشق در تبعيد بود؛ فيلمي كه كيميايي قرار بود آن را براساس فيلمنامه سيب سرخ حوا بسازد. فيلمنامه تصويب شده محمدهادي كريمي در بازنويسي كيميايي آنقدر تغيير كرد كه در نهايت با ساختش موافقت نشد. كيميايي به پيشنهاد يكي از دوستانش به تماشاي يك فيلم قديمي سياه و سفيد نشست. يكي از فيلم هاي محبوب استاد در دوران جواني به تماشايش به فيلمنامه اي انجاميد كه نوشتنش فقط يك شبانه روز طول كشيد. چند روز بعد سلطان كه برداشتي آزاد از جيب بر خيابان جنوب (ساموئل فولر) بود به عنوان بيستمين فيلم كيميايي مقابل دوربين رفت؛ فيلمي خياباني كه با گروهي جمع و جور و با شتاب فيلمبرداري شد.
نمايش سلطان در جشنواره، علاوه بر اينكه كيميايي بازهاي حرفه اي را راضي كرد، مخاطبان تازه اي را هم براي سازنده اش به همراه آورد. نسل جواني كه كيميايي در دهه 60 متهم به عدم شناخت مناسباتش بود، شيفته فيلم شد. خيلي ها اعتقاد دارند اين كيميايي وارترين ساخته استاد در سال هاي پس از انقلاب است؛ فيلمي كه ارجاعات دلپذيري به سياه و سفيدهاي قديمي و خاطره انگيز كيميايي مي دهد و بيشتر از همه، فيلم رضا موتوري . حكايت لوطي كله شقي كه مثل همه قهرمانان كيميايي رفيق باز، زخم خورده و تنهاست؛ آنقدر تنها كه عشق هم نمي تواند مرهمي بر زخمش بگذارد. فيلم همچنين مجموعه اي از به يادماندني ترين ديالوگ هاي كيميايي را به همراه دارد. تعداد لحظات ناب سينمايي كيميايي در سلطان بيشتر از فيلم هاي اخيرش است. اگر سلطان را ديده باشيد حتما مي دانيد كه بازي فريبرز عرب نيا تا چه اندازه در توفيق فيلم سهم داشته است. بازي هديه تهراني هم كه در سلطان براي اولين بار بازيگري را تجربه كرده، جالب توجه است. سلطان چند سكانس زائد و ملال آور دارد، اما درخشش لحظه هايش آنقدر هست كه ديدار مكررش به هر سينمادوستي توصيه مي شود.

عكس روز
آسمان و زمين
007398.jpg
اتوبان مدرس، عصر سرد آذرماه. كارگر معلق از پل عابرپياده در حال بستن تابلوي تبليغاتي.
در تهران و در طول روز، كارگران زيادي از اين پل ها معلقند. در طول اين ساعات آنها نه در آسمانند و نه در زمين؛ معلقند جايي ميان اين دو.
عكاس: علي اكبر شيرژيان

آب وهوا
روزهاي باراني
007365.jpg
اين چند روز و اين چند قطره باران، حسابي ما را ذوق زده كرده است.
سميه هاشمي بعد از چند روز غبار خفقان آوري كه روي شهر تهران نشسته بود سرانجام قطره هاي باران خود را به زمين رساندند تا چهره خاك گرفته شهر كمي شسته شود. منتظر برف از آسمان بوديم، اما باران باريد. خب،  جاي شكرش باقي است كه اين چند قطره هم آمد و براي اينكه اين چند قطره هم بند نيايد از هرگونه ناشكري خودداري مي كنيم.
دماي تهران درحال كاهش است و ابرها به تدريج خودنمايي مي كنند.

نگاه
شما در مقابل دوربين مخفي هستيد
ليلي نيكونظر
او اينجا چه كار مي كند؟ با كت و شلوار جير قهوه اي، يقه پهن پيراهن، كلاه شاپوي جير مخملي و قهوه اي و يك گل سرخ در جيب كتش؛ مردي حدودا 6-35 ساله؛ احتمالا مي بايست در لوكيشن يك فيلم سينمايي يا سريال تلويزيوني باشد يا مثلا جايي شبيه شهرك سينمايي؛ با شكل و شمايلي شبيه آدم هاي دهه 30. اما او اينجاست؛ در يك گالري نقاشي و نقاشي مي بيند. هرچند كه آدم ها غالبا در چنين محافلي چشمشان به انواع و اقسام تيپ ها و سر و شكل هاي غريب عادت دارد، اما همه برمي گردند و با تعجب او را رصد مي كنند. آيا او يك هنرمند است؟ آيا او يك هنر دوست است؟ آيا او فقط آمده تا جلب توجه كند يا نه...، او صاحب انديشه اي است و با اين طرز لباس پوشيدنش حرفي براي گفتن دارد يا داراي اعتقادي است يا پيامي  دارد يا او اساسا انسان خوش فكر و خلاقي است و دلش مي خواهد در نحوه پوشيدنش هم متمايز باشد يا فرق داشته باشد يا اصلا داراي روحيه و طبعي است كه همه چيز را به بازي مي گيرد و به فرم ها و هنجارها مي خندد يا اينكه اصلا به قول عوام حالش خوب نيست يا...؛ چه مي تواند باشد؟
***
براي ما كه خبرنگار حوزه فرهنگ و هنر هستيم و مدام براي تهيه گزارش به گالري هاي عكس و نقاشي سر مي زنيم براي همين صفحه شهر تماشاي خودمان ، مدام در محافل هنري رفت و آمد داريم يا نه فقط براي ما كه مطمئنيم براي شما هم بارها نمونه اين پرسش پيش آمده. اگر اهل رفت و آمد و مجامع هنري و انجمن هاي فرهنگي باشيد، شما هم قطعا آدم هاي زيادي را مي بينيد با سر و شكلي كه اين روزها اصطلاحا مي گوييم تيپ هنري . اين تيپ هنري هم اساسا چيزي فراتر از مردان پوشيده در ريش است با موهاي بلند يا خانم هايي با لباس هاي متفاوت و رنگي كه گاهي آدم هايي به چشممان مي آيند با ريخت و قيافه هايي كه بهت آور و شوكه كننده اند. نمونه اش همان آقايي كه با يك كت و شلوار از مد افتاده دهه 30 در يكي از گالري هاي نقاشي به تنهايي قدم مي زد و پاي تابلوهاي نقاشي درنگ مي كرد.
***
خب، درست است كه قرار نيست همه مثل هم لباس بپوشند، قرار نيست پوشش همه شبيه هم باشد، اما اين نحوه لباس پوشيدن هنري ها (بگوييم هنري ها يا آدم هايي كه صرفا قصد جلب توجه دارند؟!) نكته جالب و بامزه اي است كه كمي جاي بحث دارد. مخصوصا اگر شما هم اعتقاد داشته باشيد اساسا هنرمندان يا اهالي هنر هرچقدر هنرمندتر باشند كمتر به ظاهر اين آدم هاي اصطلاحا تيپ هنري شبيهند و اصلا يك سئوال: چه دليلي دارد كه با نحوه لباس پوشيدنشان ثابت كنند كه احيانا اهل هنرند و قلمويي در دست مي گيرند يا گهگاه دوربيني به گردن دارند؟ .
اين درست كه اهالي هنر داراي طبع و روحيه هايي منحصر به فردند، اما اين آدم هايي كه اين روزها در گالري ها رفت و آمد مي كنند و با سر و لباس اسپورت، دستمال گردن مي بندند يا دامن هاي بلند چين چيني مي پوشند، بيشتر به تيپ شخصيتي كساني مي خورند و به آن دسته افرادي طعنه مي زنند كه شيفته توجهند، كشته هنرنمايي اند و احتمالا از عهده چند شيرين كاري با مزه هم برمي آيند. گاهي فكر مي كنيم درست زماني كه سرمان را از روي گردن گردانده ايم و به يكي از اين آدم هاي با اين سر و شكل خيره شده ايم، آن طرف به سمتتان باز مي گردد و با يك خنده پهن مي گويد: سلام، شما در مقابل دوربين مخفي هستيد . شايد هم كمي در اين يادداشت تند رفته ايم. قضاوت با خودتان است.

از صبح تا شب
حميد رضا پور نصيري
اگر از طرفداران سريال هاي ايراني هستيد، امروز را مي توانيد با تكرار پيله هاي پرواز شروع كنيد كه در حوالي ساعت يك بعدازظهر از شبكه 2 به نمايش درمي آيد. ماموران مخفي پليس هم كه ديشب از شبكه اول پخش شده بود، ساعت 15:10 امروز تكرار مي شود تا آنهايي كه ديشب آن را از دست داده اند خيلي حسرت نخورند. ساعت 19 هم از شبكه تهران تكرار مجموعه گرفتار پخش مي شود كه حال و هوايش بيشتر يادآور سريال هاي دهه شصت است و پيشنهاد مي كنم تحت هيچ شرايطي وقتتان را براي ديدنش تلف نكنيد و در عوض يا شب هاي برره را ببينيد كه در ساعت 19:45 از شبكه 3 پخش مي شود يا نيمكت را كه ساعت 20:30 از شبكه يك به نمايش درمي آيد. اگر هم همچنان دلتان سريال ايراني خواست، مي توانيد تا ساعت 20:45 صبر كنيد و قسمت ديگري از مجموعه گارد ساحلي را با بازي اكبر زنجانپور و ايرج راد تماشا كنيد. ساعت 23 هم از شبكه تهران قسمت ديگري از مجموعه كنت مونت كريستو به نمايش درمي آيد. ساعت 1:15 بامداد هم از شبكه يك مجموعه آلماني پليس گروه امداد براي طرفداران اينگونه سريال ها به نمايش درمي آيد.
از اين برنامه ها كه صرف نظر كنيم، امشب مي توانيد برنامه جذاب سينماي ديگر را از شبكه 2 تماشا كنيد. اين هفته در اين برنامه كه اختصاص به نمايش فيلم هاي كوتاه و مستند دارد، قرار است فيلم هاي كوتاه خارجي كريسمس خونين  محصول 2001 فرانسه و نگهبان شبكه محصول 2002 فرانسه و فيلم هاي كوتاه ايراني ايران با شكوه  و مراسم ويژه پخش شود. همچنين علاوه بر اين فيلم ها، انيميشن موش كوچولو و كاهن بودايي بزرگ و المپيك سبز نيز در كنار معرفي يكي ديگر از فيلمسازان كشورمان به نام فيما امامي به نمايش در خواهد آمد. در قسمت منشور فيلم كوتاه نيز همچون هفته هاي گذشته به فيلم هاي مستند كوتاه در فرانسه پرداخته خواهد شد. سينماي ديگر حدود ساعت 21:30 امشب از شبكه 2 به نمايش درمي آيد. درضمن اگر از طرفداران فوتبال باشيد هم مي دانيد كه امشب تنور برنامه نود و عادل خان فردوسي پور حسابي داغ است و با توجه به بازي هاي برگزارشده در هفته گذشته ليگ برتر، احتمالا برنامه جذابي در انتظارتان خواهد بود. ساعت پخش اين برنامه هم به شرطي كه اتفاق غيرمنتظره اي ـ   مثل پخش مستقيم مسابقات واترپلوي نوجوانان غرب آسيا ـ نيفتد حدود ساعت 22:30 خواهد بود.
درضمن براي اينكه مثل روزهاي گذشته يك پيشنهاد راديويي هم داده باشم بگويم كه امروز در حوالي ساعت 13:30 از شبكه جوان راديو و برنامه نمايش جوان ، نمايش زير سايه  سار دل نوشته  عليرضا حنيفي به كارگرداني اكبر زنجانپور پخش خواهد شد. اگر وقت كرديد و آن ساعت راديو دم دستتان بود، بد نيست سراغي از شبكه جوان بگيريد.

تهرانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |