دوشنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۴ - - ۳۸۷۸
پيمان جمعي كودكان عليه ايدز
پرواز بادبادك  ها
007374.jpg
عكس :ساغر امير عظيمي
شهره مهرنامي
هوا به قدري سرد شده بود كه انگشتانم قدرت نگه داشتن خودكار را نداشت. با يك دست كاغذهايم را زير كتم نگه داشته بودم و دست ديگرم با خودكار آبي در جيبم بازي مي  كرد، اما همان  جا كنار پايم بچه  ها روي آسفالت سرد نشسته بودند و با دستان كوچكشان نقش مي  كشيدند، پيرو دستورات بزرگ  ترها بودند، خسته مي  شدند و گاهي پاي تكيه  گاهشان را عوض مي  كردند و دوباره به رنگ كردن ادامه مي  دادند. انگشتان كوچك و لباس  هايشان رنگي و گونه  هايشان از سرما سرخ شده بود.
كاغذها بزرگ بود و بچه ها براي رنگ كردن تمام سطحشان دور كاغذها مي  چرخيدند. گاهي در تلاش بودند تا بخشي از كاغذ را كه باد بلند كرده بود، روي زمين بخوابانند. شوق و اشتياق بزرگ  ترها بيشتر بود. ياد كودكي شان افتاده بودند و گاهي به بچه  ها فرصت نمي  دادند. نمي  دانستم كجا را نگاه كنم؛ زمين پر از ماجراست و آسمان هم ديدني است.
در اين هواي سرد كه بعد از مدت  ها انتظار، رخ خود را به تهران دودزده نشان داده و هر آن امكان بارش وجود دارد، در تپه  هاي داووديه يا همان پارك طالقاني وقتي سربلند مي  كني، مي  تواني به جاي پرواز پرنده  هاي مهاجر، پرواز هيجان بچه  ها را ببيني. پدري فرياد مي  زند گوشواره  هايش را تو درست كن. به آن دست نزن تا رنگ  هايش خشك شود .
پليس  هاي نوجوان هم هستند. دو خانم هم داوطلبانه صورت بچه  ها را گريم مي  كنند و از آنها موش، خرگوش و گربه مي  سازند. همه اينها براي اين است تا جشنواره بادبادك  ها با شعار براي مبارزه با ايدز پيمان ببنديم برگزار شود.
قرار است بچه  ها و جوانان از پنج سال تا 25 سال باتوجه به اين شعار بادبادك بسازند و به هوا بفرستند تا به دنيا بگويند: ما هم در برابر گسترش ايدز با شما هم  پيمان هستيم، ولي گاهي حضور بزرگ  ترها بيشتر به نظر مي  رسد .
اين برنامه قرار بود 25 آذر از ساعت 9 صبح در پارك طالقاني برگزار شود، ولي همشهريان منطقه 3 آنقدر با اشتياق بودند كه از ساعت هشت صبح براي درست كردن بادبادك  ها در محل حاضر بودند و كار به جايي رسيده بود كه ساعت 10 صبح وسايل لازم براي ساخت بادبادك تمام شده بود. به همين خاطر عده  اي براي اينكه با ديگران همراه باشند، بادبادك  هايي را كه با خود از خانه آورده بودند، به هوا فرستادند.
اميرحسين چهار پنج ساله با مادرش آمده بود و با بادبادكي كه ساخته بود همه را دور خود جمع كرده بود تا توضيح دهد كه منظورش از نقاشي روي بادبادك چيست. او دايره سياهي را درون يك دايره قرمز كشيده بود و مي  گفت: اين ميكروب است؛ ميكروب ايدز در خون آدم .
Iran without AIDS شعاري بود كه روي بادبادك ديگري به چشم مي  خورد؛ بادبادكي كه نيمي از آن را نقش پرچم ايران پوشانده بود. روي يكي ديگر از بادبادك  ها با خطي كودكانه نوشته شده بود: ما مراقبيم، شما چطور؟ و بياييد در مبارزه با ايدز هم  پيمان شويم و ... .
مرد جواني با پلاكاردي با عنوان ايدز، سئوال و جواب در دستش در ميان جمعيت مي  چرخيد و به تمام شركت  كنندگان و حاضران، در مورد بيماري ايدز اطلاع  رساني مي  كرد و اگر كسي سئوالي داشت، مي  توانست از او بپرسد.همان  طور كه مي  دانيد هفته ايدز از 10 تا 16 آذر بود و هر روز آن مخصوص يك موضوع؛ مثلا 10آذر، روز سياستگذاران، مسئولان و مجريان هم  پيمان در برابر گسترش ايدز بود. 13 آذر، روز كودكان، زنان و مادران هم  پيمان در برابر گسترش ايدز و 16 آذر روز جوانان، دانشجويان، دانش  آموزان و آحاد مردم هم  پيمان در برابر گسترش ايدز .
قرار بود كه اين جشنواره روز شانزدهم آذر برگزار شود، ولي از آنجا كه در آن روزها تهران از آلودگي هوا در حال خفه شدن بود، اين كار به يك هفته بعد يعني 25 آذر موكول شد. بچه  هاي تهراني در اين روز با اين اقدام نمادين خود نشان دادند كه نداي كوفي عنان دبير كل سازمان ملل متحد را شنيده   و با دنيا هم  پيمان هستند.كوفي عنان در پيام خود به مناسبت روز جهاني ايدز گفته بود: در اجلاس سران كه در سپتامبر 2005 در مقر سازمان ملل برگزار شد، رهبران جهان قول دادند تا اعلاميه تعهد در زمينه اچ.آي.وي را كه در سال 2001 تصويب شده است، به گونه  اي كامل به اجرا درآورند و با گسترش و تشديد تلاش  هاي پيشگيرانه، درمان، مراقبت و حمايت، شرايطي را فراهم سازند تا هر فرد، بدون استثنا و تبعيض به اين برنامه  هاي نجات  بخش دسترسي داشته باشد. ما پيشرفت  هاي به ثمر رسيده در ارتباط با اين اعلاميه را بررسي خواهيم كرد. بياييد امروز مشخصا اعلام داريم زمان اينكه به قول خود عمل كنيم، فرا رسيده است. امروز، روز جهاني ايدز از تمامي شما درخواست مي  كنم تا در اين ماموريت به من ملحق شويد .
مجري طرح جشنواره بادبادك  ها مي  گويد: اين جشنواره با همكاري معاونت اجتماعي شهرداري منطقه 3 تهران، مركز مديريت بيماري  هاي وزارت بهداشت، معاونت اجتماعي نيروي انتظامي تهران بزرگ، فرهنگسراي سلامت، سازمان غير دولتي آميتاب و با حمايت UNAIDS برگزار شده و يك كار نمادين است تا علاوه بر تفريح، به بچه  ها و والدينشان در مورد ايدز اطلاع  رساني شود و همزمان بگوييم كه ما هم با دنيا در برابر گسترش ايدز هم  پيمان هستيم.
فرهاد اسماعيلي ادامه مي  دهد: امروز۵۰۰ وسيله براي ساخت بادبادك به همراه داشتيم كه همه آنها تمام شد. تصور مي  كنم حدود 450 نفر شركت كردند .
او مي  گويد: افرادي هم از اداره كنترل ايدز UNODC و انجمن plus people حضور دارند تا به سئوالات مردم در مورد بيماري ايدز پاسخ دهند و حتي افراد مبتلا را به مراكز معرفي كنند.
در ميان كودكان شركت  كننده در مسابقه، تعدادي از بزرگ  ترها هم به چشم مي  خوردند كه با بادبادك  هايي با آرم ايدز از راه رسيدند و مي  گفتند كه چهار بادبادك ساخته  اند تنها براي مبارزه با ايدز.گوشواره  ها زنجيره  وار با حركت باد در آسمان ابري تهران موج مي  خورند. آسماني پر از بادبادك  هاي رنگي يادآور لحظاتي از دوران به  يادرفته كودكي است. آسمان آنقدر بزرگ هست كه براي تمامشان جا داشته باشد، حتي 450 بادبادك با گوشواره  هاي بلند در كنار هم به رقص درآمده  اند تا از دل  هاي پراشتياق كودكان ايراني صحبت كنند.هرچقدر هم كه هوا سرد باشد، منظره پرواز هيجان كودكان آنقدر زيباست كه نمي  تواني چشم از آنها برداري؛ حتي آنهايي كه تنها طنابشان پيداست و صورت رنگي  شان در ميان ابرها ناپديد شده است.
به ايدز پشت نكنيم
با شيوع بيماري ايدز در سطح جهان، جامعه بين  المللي بر آن شد كه براي مقابله با اين بيماري تدبيري بينديشد. به همين منظور در اجلاس هزاره، تعهدنامه  اي را به تصويب كشورهاي عضو رساند كه طي آن كشورها بايد براساس يك برنامه مدون به مبارزه با گسترش ايدز بپردازند. اين تعهدات حول سه محور پيشگيري و آموزش، درمان و انگ  زدايي است. بحث پيشگيري و آموزش، تمامي افراد جامعه جهاني به ويژه افراد داراي رفتارهاي پرخطر را شامل مي  شود. بخش درماني نيز دسترسي آسان و رايگان مبتلايان به دارو و خدمات بهداشتي را دربرمي  گيرد. محور بعدي، انگ  زدايي و كم كردن ننگ بيماري است كه متاسفانه در تمامي كشورها حتي كشورهاي پيشرفته وجود دارد.امسال پنج سال از تعهد كشورها مي  گذرد و زمان آن رسيده تا عملكرد كشورها توسط جامعه جهاني مورد ارزيابي قرار گيرد. به همين مناسبت شعار روز جهاني 2005 هم  پيمان در برابر گسترش ايدز انتخاب شده است. ايران نيز همگام با اين شعار جهاني بر آن است تا نقاط ضعف و قوت برنامه  ها را ارزيابي كرده و همكاري  هاي
بين بخشي را بيش از پيش تقويت كند. پس بياييم در برابر گسترش ايدز هم  پيمان شويم و هيچ  گاه به ايدز پشت نكنيم .

نفس نكشيد، اگر مي توانيد
007434.jpg
احسان ناظم بكايي- نم باراني زده است و بادي وزيده هواي اين روزها با هواي يكي - دو هفته پيش، زمين تا آسمان فرق دارد؛ تميزتر شده و دلچسب تر، قبول، اما مگر مي شود دو هفته فاجعه بار در هواي تهران را فراموش كرد؟همچنان، حتي در هواي تميز هم از آلودگي هوا مي نويسيم تا روزهاي غبارآلود از يادمان نرود.
***
راننده پيچ راديو را مي چرخاند. صدايي شاداب به گوش مي رسد: خب، ورزشكارهاي عزيز، مي ريم سراغ حركت بعدي، با صداي سوت، يك، دو، سه،... ، از اين همه خوشحالي الكي بدش مي آيد. پيچ را مي چرخاند و اين دفعه صدايي سنگين از بلندگوهاي راديو بلند مي شود: قابل توجه شهروندان عزيز! به دليل آلودگي هوا از انجام فعاليت هاي بدني جدا بپرهيزيد، بخصوص به سالمندان و كودكان توصيه مي شود... . راديو را خاموش مي كند. ديگر حتي سراغ راديوپيام هم نمي رود، چون از اينكه سر هر 15 دقيقه بايد خبر گوش بدهد و از اين بخش خبري تا بخش خبري بعدي، اتومبيلش حتي چند متر هم جلو نرود، حسابي كلافه مي شود.چند ساعتي ست كه مثل هزاران نفر ديگر بين ديواره هاي خاكستري اتوبان همت گير كرده است. استوانه  هاي بزرگ انتقال برق با تعجب وسط اين همه آهن پاره هاي دودي ايستاده اند و دود مي خورند.
ماشين هايي كه دورترند مثل سراب مي رقصند. ملغمه سرب و دود مي خواهد بالا برود، ولي نمي تواند، چون آن بالاها را دود روزهاي قبلي از آن خود كرده است.
جا براي دود هم نيست، چشم ها و ريه ها مي سوزد، پلك ها سنگين شده، سرها سوت مي كشد، حتي ماسك ها هم جنبه تزئيني پيدا كرده اند، چون حتي با زدن آنها هم بوي روغن سوخته و دود را مي شود فهميد، حركت مورچه وار اتومبيل ها در تونل دود ادامه دارد و خبري از هيچ بلندي نيست؛ نه كوه هاي البرز، نه برج هاي سربه فلك كشيده، نه حتي برج ميلاد.  همه چيز يك رنگ شده؛ خاكستري.
***
ديگر عادت كرده ايم؛ برگ درخت ها كه شروع كند به ريختن، كافي ست چند روز از غرب بادي نوزد تا هاله خاكستري روي شهر قطور شود. آنوقت ستون هاي قرمز رنگ تابلوي كنترل كيفيت هوا قد  مي  كشند. هواشناسي هم با اعلام ادامه وضعيت فعلي، افزايش غلظت آلاينده را هشدار مي دهد. چند صباحي هم روزنامه ها سراغ مقالات و مطالب سال هاي پيش مي روند و درباره پديده اينورژن و وارونگي هوا و فاجعه لندن چند تا مقاله مي نويسند و اينكه بالاخره كي مسئول است؟ . تلويزيون هم سراغ همان كارشناس هاي سال هاي قبل مي رود يا از آرشيو استفاده مي كند.
وقتي مقدار اين چند روز زياد شد، آسان ترين و سريع ترين راه حل فرا مي رسد: تعطيلي تمام ادارات تهران، ري و شميرانات ؛ راه حلي كه بيشتر به تشويق مي ماند؛ تشويق دودسازي. باد هم اينقدر بخيل نيست كه بعد از يك هفته نوزد؛ مي آيد و مسئله را با خود مي برد تا هفته هاي بعد.ولي امسال اوضاع خراب تر از سال هاي قبل است، نگاهي به تقويم بيندازيد؛ امسال اين ماجرا خيلي زودتر شروع شده وآذر به نيمه نرسيده، بحران، اداره ها را تعطيل كرده است.
با اين وضع تا بهار يك هفته در ميان بايد تعطيلي ها ادامه پيدا كند. يادمان باشد تا روز هواي پاك 29 دي- يعني روزي كه طبق آمار آلوده ترين روز است، 45 روز ديگر مانده.با اين منوال اگر روزهاي وارونگي پيشروي كنند،  احتمالا چند سال آينده از تابستان بايد ماسك بزنيم و اول مهر را هم تعطيل كنيم.اما چيزي كه امسال خيلي تلخ بود، بي اهميتي مسئولان به اين قضيه بود؛ وقتي در جلسه اي كه قرار است درباره آلودگي هوا و وضعيت بحراني آن بحث شود، تعداد غايبان ازحاضران خيلي بيشتر است و جلسه شوراي شهر هم در روز اوج آلودگي به موضوعي ديگر مي گذرد، لابد انتظار داريم مردم از فردا با اتومبيل هاي تك سرنشين بيرون نيايند و هوا هم مثل بهار، لطيف شود.
گاهي اوقات عادت كردن به يك معضل، خيلي وحشتناك تر از خود معضل است. بعيد نيست با اين بي تفاوتي كه همه به اين مسئله داريم، چند صباح ديگر، همشهري هاي عزيز، همين طوري الكي، گوشه خيابان بيفتند و با صورتي كبود شده بر اثر خفگي، سر از سردخانه ها دربياورند و خود اتومبيل ها بر اثر نرسيدن هوا به موتور، خفه و متوقف شوند!وضعيت فعلي شهرمان مثل اتاق دربسته اي مي ماند كه پر از دود است، حالا هر چقدر هم به بهانه تعطيلي، وسايل دودزا را كم كنيم- هر چند اين تعطيلات فرصت خوبي براي ميهماني رفتن، خريد وخلاصه دودسازي ست- چون اتاق منفذي ندارد، تغييري ايجاد نمي كند.
جالب اينجاست كه ديگر حتي باز كردن لاي پنجره و وزيدن نسيم يا يك باد ملايم هم جواب نمي دهد؛ بايد تمامي در و پنجره ها را باز كرد تا توفان بيايد تا اتفاقي بيفتد.ما نه دست از قطع درختان برمي داريم، نه سراغ افزايش اتوبوس و تاكسي مي رويم، نه حاضريم دندان طمع ساخت آپارتمان را بكشيم، نه مي توانيم ماشين نخريم،  نه هوس سوزاندن بنزين ارزان از سرمان مي پرد، نه دلمان به حال ريه هاي سياه شده و مغزهاي عقب مانده خودمان و بچه هايمان مي سوزد، نه اصلا به فكر راه حليم و نه واقعا... .
با اين وضع به نظر شما راه عملي اين است كه زلزله بيايد تا همه چيز كاهش پيدا كند؟ اين طوري خيلي ها فراموشي تنفس مي گيرند و يادشان مي رود بر اثر آلودگي هوا  خفه شوند.

اعداد اساسي
۰۰۰ /21
21 هزار عدد دلخواه شهروندان تهراني نيست؛ هر چند اين عدد تعداد دستگاه هاي خودرو مراجعه كننده به مراكز معاينه فني طي 15 روز اخير را نشان مي دهد، اما با توجه به آلودگي هوا و قرار گرفتن آن در وضعيت اضطراري، اين عدد مي بايست بيشتر از اين باشد تا رضايت مسئولان را كسب كند. اما نكته ديگر كه موضوع را تاسف برانگيز مي كند اين است كه از 21 هزار و 678 دستگاه خودرو مراجعه كننده به مراكز معاينه فني خودرو، تنها 44 درصد يعني 13 هزار و 647 دستگاه در مرحله اول موفق به اخذ مجوز شده اند.
محمدرضا اميري صفت هرچند افزايش مراجعات شهروندان به اين مركز را بي سابقه دانسته، معتقد است اين موج از زمان اجراي طرح ممنوعيت تردد خودروهاي فاقد برگه معاينه فني در تهران بلند شده است.طي دو هفته اخير مركز معاينه فني الغدير با 4 هزار و 298 ، سراج با 4 هزار و 59، شكوفه با 3 هزار 604، بيهقي با 3 هزار و 428، نيايش با 3 هزار و 373 و آبشناسان با 2 هزار و 916 مراجعه به ترتيب بيشترين مراجعات را طي اين مدت داشته اند.
به گفته مديرعامل ستاد مركز معاينه فني خودرو، طي اين مدت 86 درصد علل مردودي خودروها در مرحله اول، توليد بيش از حد گازهاي آلاينده بوده است و عيوب ظاهري 35 درصد، اشكال در محورها 20 درصد، نقص در ترمزها 15 درصد و عيوب كمك فنرها 10 درصد علل مردودي ها بوده است كه در نهايت 96 درصد خودروها موفق به اخذ برگه معاينه فني شده اند.

يادداشت
براي تهران داركوب بياوريد
رضا ولي   زاده- مردي كه پشت چراغ قرمز ايستاده بود با سه قطره پي   درپي باران كه روي گونه   هايش چكيد، سرش را رو به آسماني كه نمي   ديد، بالا گرفت. اين سه قطره براي چند لحظه توانست تمام نيروي او را كه در گوش   هايش متمركز شده بود تا سبز شدن چراغ را تشخيص بدهد، مختل كند.در هياهويي كه نمي   شد هيچ صدايي را پيدا كرده و براي چند ثانيه تعقيب كرد، بايد صداي توقف ماشين   ها را شكار مي   كرد و خط عابر پياده را عصازنان پشت سر مي   گذاشت، اما هيچ وقت سبزشدن چراغ كافي نبود. بهترين حالت اين بود كه حضور كسي را در چند قدمي حدس مي   زد و از او مي   خواست او را در گذر از اين معبر غيرقابل   پيش   بيني همراهي كند. لابد دو برابر بارهايي كه مجبور شده بود از چراغ بگذرد به يافتن راهي فكر كرده بود كه به وسيله آن از سبز شدن و قرمزشدن چراغ باخبر شود. مثلا به اين فكر كرده بود كه اي كاش نوار ضبط   شده   اي سبز و قرمز شدن چراغ را خبر مي   داد، اما هر بار به همان سرعتي كه اين فكر از ذهنش مي   گذشت، يادش مي   افتاد كه در محشر خيابان   هاي تهران كه انگار تمامي صداها يكباره زنده شده   اند، بازشناختن صداي يك نوار ضبط   شده به يك معجزه شبيه است.
اپيزود دوم
پشت چراغ قرمز ايستاده   ام. نه قطره باراني سرم را رو به آسمان مي   گيرد و نه برف مي   بارد. سرماي فوريه يا به قول آلمان   ها فبرووا دارد استخوان   هايم را مي   تركاند. چراغ سبز مي   شود و مثل هميشه صدايي كه بيشتر شبيه صداي نوك داركوبي ست كه به تنه درختي در جنگل مي   كوبد. از چراغ گذشته   ام. هنوز سبز است. با آنكه پيچيده   ام به خيابان كونستابلرواخه هنوز صدا را مي   شنوم. هربار كه مي   خواهم از دوست ايراني ام بپرسم ماجراي اين صدا چيست، يادم مي   رود، اما اين بار يكدفعه چيزي در ذهنم جرقه مي   زند و ماجرا را كشف مي   كنم. وقتي از دوست ايراني ام قضيه اين صدا را مي   پرسم، او هم با لبخندي طراحي صدا را براي باخبر شدن نابينايان از سبز بودن چراغ تاييد مي   كند. كشف مفهوم لبخند او به اندازه صداي سبزشدن چراغ طول نكشيد. از همان روز اولي كه همديگر راديديم، مفهوم اين لبخند را بدون هيچ مكاشفه   اي دريافتم.
اپيزود سوم
شما يكي از مسئولان شهرداري يا راهنمايي و رانندگي تهران هستيد. دير يا زود تا چند ساعت ديگر پا به خيابان مي   گذاريد. بالاخره به چراغ قرمز مي   رسيد. منتظريد تا سبز شود. ممكن است در ماشين نشسته باشيد يا مثل بقيه عابران، پياده گز كنيد. ممكن است باران ببارد. شايد اگر پياده باشيد از برف   پاك   كن ماشين بخواهيد براي آسمان و شما و عابري كه عصازنان از خط عابر عبور مي   كند، دست تكان دهد.شايد هم ياد صداي داركوبي بيفتيد كه مي   تواند در تمام چهارراه   هاي اين شهر و شهرهاي ديگر اين سرزمين بپيچد و در هياهوي ماشين   ها و آدم   ها، عابران روشن   دل را از خيابان عبور دهد.

شهر آرا
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |