نگاه
چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي ...
يادداشتي متأثر از برنامه هنرمندان موسيقي به خوانندگي محمدرضا شجريان
|
|
اين بار و در پس هياهوي شهر دود و صدا و چه بسا در ميان غوغاي كلان شهر اتفاق مباركي را شاهد بوديم كه نمي توان به سادگي از آن گذشت و از روي عشق و تعهد و احساس ناب و پاك به آن نينديشيد و متأثر از آن قلم نزد، نگاه پرمهر مردم و احترام فراوان آنان به هنرمندان به ويژه به بخش پراهميت موسيقي سرمايه اي است بزرگ براي اين سرزمين و حفظ و توسعه آن ... توسعه در همه ابعاد كه خود بستري آرام و زمينه اي مستعد را براي رشد و تعالي فرزندان، رقم مي زند... نگاه سطحي و گذرا به چنين اقدامات شايسته فرهنگي و ساده انگاشتن چنين رخدادي روا نيست كه اگر چنين كنيم درياي پرگهر و پربركت فرهنگ و هنر را چون نهري به تصوير كشيده ايم و حق مطلب را ادا نكرده ايم.
- افسوس كه غم از دست دادن هموطنانم و عزيزاني از عرصه خبر و اطلاع رساني در حادثه هواپيماي ۱۳۰- Cآن تمركز لازم را براي تحرير اين مطلب باقي نگذاشته اما...
اندك اندك جمع مستان مي رسند و ديدارها تازه ... برخي را در تشييع منوچهر آتشي ديده ام و بسياري را در يادبود مرتضي مميز و نگاهم را مي چرخانم كه جوانان را ببينم. همان هايي كه همه نگرانشانيم يعني نگران فرزندان خودمان، مي بينيم كه فراوانند و بي قرار هم نيستند، شتابي هم ندارند... مي آيند و مي نشينند و با حوصله و دقت با ترنم مضراب و نغمه و آواز را همراهي مي كنند و همدلي ...
-راستي هنر چه مي كند؟ كه بهترين پاسخ را از زبان زنده ياد «حسين پناهي» شنيدم همان كه خيلي ها او را جدي نمي گرفتند و آنهم چون ايرج بسطامي پس از مرگش ثابت شد. او مي گفت «هنر انسان را از ملال و كسالت و روزمرگي دور مي كند» كه اين خود پاسخي است هنرمندانه به ذهن بي قرار. او را مي نشاند و از پنجره اي كوچك دشت هاي سبز و گسترده و پهناور را به او مي نماياند... هنر قادر است به سهل ترين و زيباترين روش و راه ممكن به درون روح، جان و انديشه انسان رسوخ كند و آن را با كاركردي لطيف، عاشقانه و روشنگرانه متحول كند و تعميق بخشد... هنر آنچنان قابليت هايي دارد كه حتي راه انتقاد و اصلاح امور هم از آن مي گذرد. اما هنرمندي را كه به اين سرزمين وابسته است، اينجا مانده و با عطر خود مشام ما را نوازش مي دهد و به هر كجا كه مي رود به آشيانه اش بازمي گردد و با قرار خود، من بي قرار را مي نشاند و درس عشق، محبت و معرفت و آگاهي را زمزمه مي نمايد و تو را نيز روانه آشيانه ات مي نمايد... چگونه بايستي سپاس دار بود و ارج نهاد؟! و از او مراقبت كرد؟ چه كسي خستگي را از تن او بدر مي كند؟... مجموعه سال هاي گذشته را به خاطر آوريم... پردغدغه و تلاطم و مشكلات عديده اجتماعي _ اقتصادي كه بسياري از آنها لاجرم بود و گريزناپذير ... كه بود؟ كه با رنگ و قلم، نغمه و آواز و احساس و لطافت تن خسته مان را مهياي تلاشي ديگر در روزي ديگر مي كرد؟ و چه بود؟ آن عطر جانفزا كه روحمان را نوازش مي داد؟ جز هنر و هنرمندان عرصه هاي مختلف...
برنامه ريزي، پشتيباني و حمايت از برنامه هاي هنري فاخر و هنرمندان عرصه هاي مختلف يكي از راه هاي قدرداني و تشكر از طيف گسترده هنرمندان اين مرز و بوم است... ارزش و شأن هنرمندان اين سرزمين در آثارشان متجلي است و اين باغ آن قدر پربار و باسخاوت است كه ميوه هايش به همگان مي رسد، جامعه اي در حال توسعه در عرصه هاي مختلف اجتماعي، اقتصادي و سياسي بدون اين نگاه، پروسه اي شكننده خواهد داشت و آسيب پذير، ارگانيزم جامعه و اعضاي مختلف اين بدن نيازمند انرژي، نشاط، آرامش و قراري است كه هنر و تجلي آن به او مي بخشد وگرنه جسمي مي ماند خشك و بي روح و آسيب پذير.
فاضل جمشيدي
|