سه شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۴
گفت وگو با دكتر جهانشاه برومند، ويولونيست و جراح لثه و ايمپلنت
با موسيقي مبتذل ميانه اي ندارم
005061.jpg
اديب وحداني
تغييرات در تعاريف و اجراهاي موسيقي در جهان امروز را مي شود با توجه به يك مثال بهتر متوجه شد. تا همين چند سال قبل ملودي هاي آهنگ هاي مشهور دنيا را در ساخت زنگ گوشي هاي موبايل به كار مي بردند، در حالي كه امروزه بسياري از ملودي هاي آهنگ هاي روز دنيا طوري تصنيف مي شوند كه يادآور زنگ هاي مرسوم گوشي هاي موبايل باشد و به درد استفاده در اين وسيله جديد بخورد! بسياري دل به اين تغييرات سپرده اند و گروهي دل به موسيقي اي سپرده اند كه بهترين واژه براي توصيف آن «دلنشين» باشد. اين افراد كم نيستند و معمولاً در گوشه اي به دور از هياهوي بازار به كار خود مشغول اند و معمولاً وقتي اثري از آنها به بازار مي رسد با استقبال دوستداران موسيقي مواجه مي شوند. دكتر جهانشاه برومند با ۱۱ نوار پخش شده در كشور و ده ها نواري كه در استوديوي خصوصي اش در منزل و گاه با همكاري برخي از نام آوران موسيقي ايران تهيه شده، در اين بين جايگاه ويژه اي دارد كه مي توان منسوب به تعدد مشاغل او دانست. برومند از يك طرف نوازنده و آهنگساز است، از يك سو طوري به جراحي لثه و ايمپلنت در مطب مي پردازد كه برخي از اساتيد دانشگاه تيغ جراحي را در دست او همچون روان نويسي آرام و نرم مي دانند و در جنبه ديگر، فردي است كه معمولاً سخنراني هايش درباره جراحي لثه و ايمپلنت در مجامع علمي و تخصصي دندانپزشكي به دليل آنچه كه خود «تهيه اسلايد از بيماران خاص در قبل و بعد از جراحي» مي داند، با استقبال گسترده اي مواجه مي شود.
گفت وگو با دكتر برومند كه در جو پر تب و تاب و ابهام و ايهام موسيقي ايران و جهان به دليل سابقه زندگي اش در ديگر نقاط جهان، حاضر به پذيرش هر آنچه كه به عنوان «نظريه هاي نو» مطرح مي شود نيست با توجه به زمينه هاي گوناگون فعاليت وي و استقبالش از گفت وگو- حتي اگر به تغيير ديدگاه خودش بينجامد- به وادي هاي گوناگوني كشيده شد، از تيغ جراحي تا آرشه!

* طبعاً از يك جراح موسيقي دان مي توان در اول يك سؤال پرسيد، چه طور اين دو حرفه ـ هنر را با هم جمع مي بنديد؟
- اين سؤال را شخص ديگري هم از من پرسيد و جواب مشخصي براي آن دارم. به نظر من پتانسيل بيشتر آدم ها از آنچه خودشان فكر مي كنند بيشتر است و اگر كسي عشق كاري را در كنار همت و ممارست داشته باشد مي تواند در هر دو زمينه فعال باشد.
من آرشه را زودتر از تيغ شروع كردم، دقيقاً از ۱۳ سالگي. در همين حال دندانپزشكي هم به نحوي هنر است كه به آن «علم و هنر دندانپزشكي» مي گويند.
* كدام يك را ترجيح مي دهيد؟
- عشق و حس من بيشتر به موسيقي است، اما نمي شود گفت به دندانپزشكي علاقه اي ندارم. هر دوي اينها براي من يك وجه هنري دارد كه مسلماً جنبه هنري موسيقي قوي تر است.
* يعني علاقه اصلي شما هنر بود كه باعث شد سراغ دندانپزشكي و موسيقي برويد؟
- نه! در واقع بيشتر به پزشكي علاقه داشتم، چون در دوره دبيرستان اطلاعات ما از دندانپزشكي بسيار كم بود و در دوره دبيرستان كمتر كسي از دندانپزشكي خبر داشت.
* پس چرا پزشك نشديد؟
- من پزشكي دانشگاه مشهد و دندانپزشكي دانشگاه ملي سابق (الان: شهيد بهشتي) قبول شدم و ترجيح دادم تهران بمانم. بعد از مدتي كه اطلاعاتي درباره دندانپزشكي پيدا كردم به آن علاقه مند شدم و چون آدم كمال گرايي هستم، ترجيح دادم تا آخر اين رشته را به بهترين شكل ادامه بدهم. از ميان رشته هاي دندانپزشكي به آنچه كه با جراحي سروكار دارد علاقه بيشتري داشتم و هنوز بر سر اين علاقه هستم.
* چرا؟
- به هرحال اجتماع دكتر را بيشتر قبول داشت. از نظر مادي هم پزشك بيشتر تأمين است. هميشه اين طور فكر مي كردم كه آدم با هنر تنها نمي تواند در اين اجتماع زندگي كند. در شرايط دوران تحصيلي من و حتي به نوعي امروزه هم، هنر شغل محسوب نمي شود. در حالي كه شغل مشخصي مدنظر من بود. از يك سو رياضياتم ضعيف بود و نمي توانستم مثلاً مهندسي بخوانم. البته پدر من شاعر بود و مخالفتي با ساز زدنم نداشت، اما فكر نمي كنم كه ايشان هم موسيقي را به عنوان يك شغل براي من مي پسنديد. البته اين را هم بگويم كه در ابتدا، من بيشتر ذاتاً اهل هنر و ادبيات بودم. دلبستگي اصلي من در دوران نوجواني نوشتن و موسيقي بود. اما فكر مي كردم كه بايد شغلي داشته باشم كه از نظر پرستيژ و ماديات برايم اقناع كننده باشد. ضمناً، توانايي من در تحصيل پزشكي بيشتر بود.
* جمع بندي صحبت هاي شما اين است كه هنر را بيشتر دوست داشتيد اما در مجموع ترجيح نمي داديد كه هنرمند حرفه اي شويد.
- هنر چيزي نيست كه آدم بتواند به اجبار سراغ آن برود و فرق آن با علم همين است. هنر ذوق و قريحه  ذاتي مي خواهد. همه چيز در ياد گرفتن نيست. همان طور كه افراد فراواني هستند كه آموزش هنري نديده اند اما فطرتاً هنرمند هستند. كساني كه مي گويند «دنبال هنر نرو، دندانپزشكي بس است» به نظر من حرف بي معنايي گفته اند. براي مثال كافي است به بوعلي سينا، فارابي، خيام و بسياري ديگر نگاه كنيد. آنها ثابت كرده اند كه استعداد بشر بيشتر از اينهاست كه فقط يك كار بكند. البته اين يك مقايسه نيست، آن بزرگان كجا و ما كجا؟
* دندانپزشكي و موسيقي تداخلي در زندگي شما ايجاد نمي كنند؟
- نه
* آدم هايي كه به مطب مي آيند برخوردهاي عجيب ندارند؟ برخورد شما چه طور است؟
- به جز بيماران، كساني به مطب زنگ مي زنند كه مريض نيستند. تماس مي گيرند كه من را به عنوان كسي كه با ويولن سروكار دارد ببينند. من هم خوشحال مي شوم چون اينجا ديگر يك نياز موقت در كار نيست. يك رابطه حسي و روحي مطرح است. مثلاً تا كسي بيماري لثه نداشته باشد يا نخواهد ايمپلنت بگذارد شايد تا آخر عمرش هم گذارش به مطب من نيفتد، در حالي كه مي تواند نوارهاي من را شنيده باشد.
* پيشرفت در هنر به گفته شما به عشق به هنر برمي گردد. عاشق دندانپزشكي نيستيد؟
- در دندانپزشكي هم، فرد عشق مي خواهد تا پيشرفت كند. اما گذشته از فراگيري و علم، دندانپزشكي تكنيك است كه با قدري ممارست به دست مي آيد. در حالي كه هنر دنيايي است كه هيچ وقت نمي تواني بگويي به انتهاي آن رسيده اي و تا آخر عمر، هميشه ناگفته اي هست كه بخواهي بيانش كني. مثلاً هيچ شاعري نمي تواند بگويد همه چيز را گفتم و تمام شد. به عبارت ديگر هميشه در هنر يك چالش وجود دارد. هنرمند با يك عوالم خاص ارتباط دارد، با عالم بالا. عشق به هر چيز مي تواند انگيزه اي براي او باشد.
* با موسيقي پاپ چه ميانه اي داريد؟
- در زمان هاي خاص موسيقي پاپ را دوست دارم، اما نه به طور دايم. يكي از دلايل آن اين است كه چون در زمينه موسيقي ايراني كار كرده ام، بيشتر وقتم صرف خلق آهنگ يا نواختن مي شود، اما از انواع ديگر موسيقي به شرط رعايت حداقل ها، لذت مي برم. موسيقي پاپي را كه از دو جمله و يك ملودي تشكيل شود دوست ندارم. موسيقي اي را كه فقط از تكرار ساده و بي محتوا تشكيل شود نمي پسندم. اما با مخالفت بي دليل با موسيقي پاپ هم چندان ميانه اي ندارم. چون بسياري از آهنگ هاي مثلاً پاپ كه در گذشته ساخته مي شد محتواي دلنشيني در شعر و آهنگ داشت كه من هم در بعضي از نوارهايم آنها را اجرا كرده ام.
* با پاپ امروزي چه طوريد؟
- از پاپ امروزي ايران خيلي لذت نمي برم. كارهاي لوس آنجلسي را هم نمي پسندم. با موسيقي مبتذل ميانه اي ندارم.
* تعريف دقيقتان را از موسيقي مبتذل مي گوييد؟
- موسيقي بايد آدم را قدري به سمت تفكر و آرامش ببرد. يكي از وظايف بزرگ موسيقي ايجاد معنويت در انسان است. موسيقي اي كه هيچ كدام از اين حالت ها را در آدم ايجاد نكند و صرفاً براي پايكوبي و وجد باشد مبتذل است. من منكر وجد نمي شوم و گفتم كه موسيقي پاپ به شرط داشتن يك چارچوب درست خوب است. مثلاً آهنگ «يار مبارك» كه در دستگاه چهارگاه است و گوشه هاي دستگاه در آن رعايت شده در عين وجدآور بودن در زمان خودش عامه پسند بود.
* ترانه هاي پاپ را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- ترانه اي كه قرار است روي آهنگي گذاشته شود بايد طبق اصول ترانه سرايي نوشته شود. اگر هر آدم دو تا كلمه شعر بگويد و يك آهنگ ساده را كه فقط از يكي دو جمله (موسيقايي) تشكيل شده روي آنها سوار كند و آن را مرتب تكرار كند، چيز خوبي نمي شود. متأسفانه در موسيقي پاپ امروز اين نوع تقليد و تكرارها بسيار رايج شده است.
* تكه اي محذوف از سنت موسيقي ايران، موسيقي شاديانه مردمي است. تبعات اين فقدان را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- در هر حال آن نوع موسيقي هم لازم است، گرچه نمي توان آن را فخيم و استوار دانست. شايد وجود آن نوع موسيقي در جاهايي مثل عروسي و ميهماني لازم باشد. اگر جاي خالي آن نوع موسيقي را چيزي گرفته باشد اين حرف اشكالي ندارد، اما در غير اين صورت فضاي خالي بايد پر شود. درست است كه موسيقي شاديانه قسمتي از سنت موسيقي ايراني است اما ارزش آن خيلي كمتر از موسيقي اصيل كلاسيك است. موسيقي شاديانه را يك نوع موسيقي درجه يك نمي دانم و بيشترين ارزش را براي موسيقي اي قايلم كه تلطيف روحيه، معنويت، آرامش و تفكر را القاء كند. به طور كلي موسيقي شاديانه را درجه سه مي دانم، چه پاپ و چه سنتي اما به رغم اين موضوع باز موسيقي شاديانه را مي توان قابل ارزيابي دانست، ممكن است مثل يار مبارك حساب شده باشد يا بعضاً تكرار دو جمله موسيقايي مبتذل. به نظر من بايد برخورد مردم با موسيقي كه به منظور پايكوبي و شادماني و رقص صرف است بايد تغيير كند. اين غلط است كه توقع بسياري از مردم از موسيقي فقط شادي است. مردمي كه فقط موسيقي را براي پايكوبي مي خواهند همان مردمي اند كه مي گويند: «موسيقي ايراني غمگين است.» در حالي كه به نظر من آن موسيقي آرامش بخش است. اين نوع انتقادها از بي توجهي و دقيق نشنيدن موسيقي نشأت مي گيرد و موجب مي شود آن گروه از مردم اصلاً متوجه زيبايي موسيقي نشوند.
* اما زيبايي شناسي هاي جديد جزو سنت موسيقي ايراني نشده است؛ مثلاً زيبايي شناسي شعر
- وقتي است كه مي خواهيد چيزي را كه زيبا نيست بيان كنيد. ما نمي گوييم موسيقي بايد بيانگر يا توصيف كننده فقط زيبايي ها باشد، شايد توصيف جنگ باشد. اين پذيرفتني است. اما اين كه در موسيقي فواصل نامطبوع و نازيبا به كار برود يا اين كه بگوييم زيبايي شناسي موسيقي طوري تغيير كرده كه فواصل زيبا ديگر عوض شده اند، قابل قبول نيست. سويه ديگر موضوع آن است كه ما حق داريم بسياري از چيزهايي را كه در بسياري از مكان هاي دنيا پذيرفته شده، نپذيريم مثلاً همجنس گرايي را كما اين كه شعر سپيد براي من معنا ندارد. شعر به نظر من بايد ريتيمك باشد، اگر قافيه نباشد و وزن باشد اشكال ندارد اما اگر بي وزن باشد، آن را شعر نمي دانم، يك نوشته ادبي است.
* اما به نظر مي آيد ذهنيت مردم نسبت به موسيقي تغيير كرده و موسيقي تغيير نكرده است.
- شايد ذهنيت مردم درباره موسيقي الان بهتر باشد، اما اين كه صرفاً كسي براي انجام وظيفه سراغ موسيقي يادگرفتن برود به معني بهترشدن اوضاع موسيقي نيست. بايد ببينيم چه آهنگي دلنشين است و آيا مردم آن را به خاطر مي سپارند؟
* چه آهنگي دلنشين است؟
- آهنگ خوب از همدلي آهنگساز و ترانه سرا برمي آيد و لاجرم بر دل مي نشيند. اما صرف اين كه آهنگي ساخته شود كه متناسب شعر كلاسيك يا نو باشد، معمولاً چيز جالبي از آب درنمي آيد.
* اما الان در دنياي موسيقي تغييراتي ايجاد شده. مثلاً فاصله بمل پنجم (يا ديز چهارم) به وفور در موسيقي راك به كار مي رود...
- اگر جاي فواصل مطبوع، فواصل نامطبوع را جايگزين كنيم، موسيقي است اما مي توانيم از آن لذت ببريم؟ به نظر من بايد معياري باشد وگرنه صداي ناخن كشيدن بر تخته سياه هم موسيقي است، اما چه كسي آن را گوش مي دهد و از آن لذت مي برد؟ هنر جدا از بيان واقعيت ها، بيان آنها به شكل مطبوع و هنري است.
* اما تكه هايي از هنر مدرن و پست مدرن، اجراي زشتي است.
- خيلي از اين چيزها زودگذر است و در گذر زمان پذيرفته نمي شود. نظر من اين است كه هنر اساساً واجد شرايطي بايد باشد كه در بسياري از آثار وجود ندارد. من با اين كه اصلاً معيارهاي زيبايي شناسي را به آن شكل عوض كنيم موافق نيستم.
* سنت موسيقي ايراني را چقدر مناسب امروز جوانان مي بينيد؟
- يك بار اين را گفتم كه موسيقي به ميزان زيادي عادت گوش است. اگر به نوعي موسيقي عادت كني و انس بگيري، آن نوع موسيقي به دليل همان عادت گوش مي تواند براي تو بهترين موسيقي باشد. ما در موسيقي ايراني انواع موسيقي كه بتواند تحرك ايجاد كند (مثل موسيقي رزمي) و هم انواع ديگر موسيقي با حس هاي ديگر را داريم. مشكل اين است كه بسياري، به دليل تقليد يا به اين دليل كه كسي مي گويد موسيقي ايراني از مد افتاده است، از آن دوري مي كنند. پس بايد در همين قالب نوعي از موسيقي را ابداع كنيم كه نياز نسل جوان را اقناع كند.
* در اين مسير خودتان چه كاري كرديد؟
- دو تا از نوارهاي من (زنده در ياد و سرشار از خاطره) اين طورند. البته نمي شود گفت كه به اندازه نوارهاي پاپ پرفروش است، اما همين كه اين دو نوار پرفروش مي شوند نشانه سعي ماست. تعداد زيادي جوان به من زنگ مي زنند و مي گويند «فلان نوار را شنيده ايم.» در حالي كه ما كارهاي ايراني را اجرا كرديم كه به گواه فروش نوارها مورد توجه جوان ها و ديگر اقشار بوده است.
* چرا با خواننده ها كار نمي كنيد؟
- يك دليل اين كه كمتر با خواننده كار كرده ام، به رغم احترامي كه براي ترانه قايلم، به نظرم خيلي  جاها موسيقي فداي كلام شده است. يعني مردم عادت نكرده اند كه موسيقي را جداي كلام گوش بدهند. در آن دو نوار كلام را حذف كردم تا مردم ببينند آهنگ چه كرده است. موضوع ديگر اين است كه كلام هر زمان يك جور است و هر روزه يك مقتضاتي دارد. براي مثال الان زندگي خشن شده و عشق امروز با عشق دوران نوجواني من كه خيلي لطيف بود فرق مي كند. كلام وقتي مي آيد شنونده را به طرف اقتضائات زمان نوشته شدن خودش مي برد و بيشتر اقتضائات امروزي مردم با گذشته فرق دارد.
* چه اشكالي دارد كه كلام باشد و موسيقي را جداي از آن بشنوند؟
- بهتر است در مخاطب ايراني عادت به موسيقي بدون كلام جا بيفتد. يك دليل ديگر كار نكردن با خواننده ها اين است كه براي توليد كار با كلام بايد با يك شركت قرارداد ببنديد كه بخواهند بخرند و خواننده را آن شركت تعيين كند و صداو سيمايي با كاركرد قبلي و قديمي وجود ندارد كه موسيقيدان را حمايت كند، امروز، موسيقي صدا و سيما كه هيچ! يك شركت طبق منافع خودش بايد سرمايه گذاري كند و طبعاً مجبور به تبعيت از آنچه كه تهيه كننده مي خواهد مي شويد. چرا كه اگر صدا و سيما كار را پخش نكند و تبليغ خوبي نباشد، شركت شكست مي خورد.
* شما را در كنار افرادي مثل پرويز ياحقي، كوروس سرهنگ زاده، مرحوم اسدا... ملك و.... جزو موسيقيدان هاي محفلي ارزيابي مي كنند. با اين اصطلاح چه ميانه اي داريد و در مورد خودتان با آن چقدر موافقيد؟
- منظورتان از موسيقيدان محفلي كيست؟
*كسي كه به جاي رفتن روي صحنه، بيشتر موسيقي اش را از دور هم نشستن و نواختن موسيقي در محفل هاي موسيقيدان ها و موسيقي دوستان مي سازد.
- به خاطر مشغله زياد كار دندانپزشكي، زياد در جمع ننواخته ام. عمده فعاليت من نه در محفل ها، بلكه در خانه ام است كه امكان ضبط استوديويي در آن فراهم آمده.
* چنين باورهايي با يكي دو مصاحبه اصلاح مي شوند، چرا اينقدر كم مصاحبه مي كنيد؟
- كار دندانپزشكي و تدريس وقت زيادي از من مي گيرد.
* براي آخرين سؤال: با توجه به دشوار بودن نوازندگي ويولن، اين ساز در ايران بسيار پرطرفدار است براي علاقه مندان آن چه توصيه هايي داريد؟
- موسيقي مثل ورزش است و تمرين مي خواهد. اما همه تمرين، نواختن نيست. براي علاقه مند شدن به اين ساز بايد نه تنها از صدا، بلكه از موقعيت و شكل و شمايل خاص آن هم خوشتان  آيد. يكي از بهترين كارها براي فهم بهتر ويولن، گوش كردن است. خود من بسياري از كو ك ها و سبك  هايم را بيشتر از معلم هايم، از طريق شنيدن ويولن ياد گرفتم. خوب شنيدن را از ياد نبريد.

گزارش كوتاه از مراسم بزرگداشت استاد محمد تقي مسعوديه
ياد پدر قوم موسيقي شناسي
005055.jpg
مراسم بزرگداشت استاد محمد تقي مسعوديه، كه از وي به عنوان پدر علم اتنوموزيكولوژي (قوم موسيقي شناسي)، ياد مي شود، شنبه گذشته در سالن خليج فارس فرهنگسراي نياوران برگزار شد.
برنامه ريزي اين مراسم و دعوت از سخنرانان آشنا به اين امور نشان مي دهد كه مي توان برنامه اي مفيد، جمع و جور و البته پر از آگاهيهاي ثمربخش درباره استاد محمد تقي مسعوديه و نيز مبحث مهمي به نام اتنوموزيكولوژي را تدارك ديد و از علاقه مندان اين بحث (كه اتفاقاً عمدتاً افراد آشنا به موسيقي بودند) دعوت كرد تا جمعي تخصصي شنوندگان بحثي و مراسمي تخصصي باشند.
در ابتدا يكي از افراد خلاصه اي از زندگي استاد مسعوديه را قرائت كرد. در اين زندگي نامه كه با دقت و ظرافتي قابل تحسين نوشته شده بود، فرازهاي مهم كاري استاد مسعوديه خوانده شد، ضمن آنكه در بروشور برنامه هم تمامي نكات خوانده شده آمده بود.
پس از آن ساسان فاطمي پژوهشگر و مدرس پرتلاش موسيقي ايراني و به خصوص عرصه اتنوموزيكولوژي به صحنه رفت و ضمن ارائه تصويري دقيق، اما گذرا از فضايي كه استاد مسعوديه، در آن كار مي كرد به جريانهاي تاريخي در اين عرصه پرداخت. وي گفت: اگر چه پيش از دكتر مسعوديه چهره هايي چون زاون هاكوپيان و خاچي خاچي درموسيقي مباحثي را در اين باره مطرح كردند و بعدها نيز در سال ۱۳۴۰ (در كنگره موسيقي تهران) برخي موسيقي شناسان نامي غرب سخناني در اين باره گفتند، اما جدي شدن اين مباحث با پيگيريهاي استاد مسعوديه صورت تحقق به خود گرفت.
فاطمي گفت: مسعوديه نخستين كسي بود كه قوم موسيقي شناسي را به شكل نظام مند مطرح كرد و نخستين فردي بود كه به طور مداوم و موثر در اين زمينه فعال بود و خوشبختانه در مسير خود توجهي به مباحث حاشيه اي نكرد و وقتي به كارنامه كاري وي نگاه مي كنيم، در مي يابيم كه آن زنده ياد اشتباه نكرده بود و با اين بي اعتنايي، در واقع به كار خود اعتنا ورزيد و آثاري برجاي گذاشت كه نشان دهنده، درست بودن روش كارش بود.
فاطمي از چهره هايي چون فوزيه مجد، هرمز فرهت (در حوزه موسيقي كلاسيك ايراني)، به عنوان چهره هاي جدي تحقيقي هم عصر استاد مسعوديه نام برد و گفت كه اين بار بر زمين گذاشته نشد و پس از انقلاب آقاي محمدرضا درويشي با پژوهش گرانسنگ دايره المعارف سازهاي ايران، اين مسير را تداوم بخشيد. ضمن آنكه چهره هايي چون حميد رضا اردلان، جهانگير نصري اشرفي و منصوره ثابت زاده و... ديگر پژوهشگران در اين زمينه فعاليتهاي مختلفي صورت دادند.
فاطمي به رشد خوب و مؤثر اين رشته و اقبال نسل جديد موسيقي پژوهان به پژوهشهاي قوم موسيقي شناسانه اشاره كرده و گفت: هم اكنون چند تن از موسيقي پژوهان ايراني در غرب به تحصيل و آموزش فنون تحقيق در اين زمينه مشغولند و همزمان در داخل كشور نيز به جهت اقبال دانشجويان فضايي فراهم شده است تا براي نخستين بار كارشناسي ارشد اين رشته نيز در آينده نزديك در دانشگاه تهران راه اندازي شود.
بحث دكتر شاهين فرهت درباره ويژگيهاي موسيقايي و فني آثار دكتر مسعوديه نيز بسيار كارگشا بود و نشان مي داد كه جناب فرهت در اين زمينه كار و پژوهش كرده اند و آثار آهنگسازان ايراني، رپرتوارهاي آنها را به خوبي و با دقت خوانده يا شنيده است. وي گفت كه كمي آثار استاد مسعوديه دليل بر بي ارزش بودن آنها نيست و با غور و تفحصي كه من در آثارشان صورت داده ام، به ضرس قاطع مي گويم كه آثار مسعوديه همطراز با آثار آهنگسازان درجه يك ايراني است .وي از نسل آهنگسازاني است كه همه آنها ويژگي كار تحقيقي و كار خلاقه را توأمان داشتند، آهنگسازاني چون هرمز فرهت، هوشنگ استوار، امين الله حسين و مصطفي كمال پورتراب.
وي گفت كه سبك دكتر مسعوديه، به سبك كروماتيك نزديك است وي به دنبال ارائه بافتي ملوديك نبود و بيشتر بر منطق هاي پولينوني و فوگال در آهنگسازي تأكيد مي كرد.
پس از سخنان دكتر فرهت؛ گروه اركستر زهي پارسيان دو موومان يكي از آثار دكتر مسعوديه را اجرا كرد و در ادامه نيز به اجراي سه قطعه ديگر از آثار موسيقي كلاسيك پرداخت.
با توجه به استقبالي كه نخبگان حوزه موسيقي از اين برنامه صورت دادند، چه پسنديده است كه فرهنگسراي نياوران در روندي ثابت، تدارك و تداوم چنين برنامه هايي را تمهيد كند.
م. جباري

نگاه
چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي ...
يادداشتي متأثر از برنامه هنرمندان موسيقي به خوانندگي محمدرضا شجريان
005058.jpg
اين بار و در پس هياهوي شهر دود و صدا و چه بسا در ميان غوغاي كلان شهر اتفاق مباركي را شاهد بوديم كه نمي توان به سادگي از آن گذشت و از روي عشق و تعهد و احساس ناب و پاك به آن نينديشيد و متأثر از آن قلم نزد، نگاه پرمهر مردم و احترام فراوان آنان به هنرمندان به ويژه به بخش پراهميت موسيقي سرمايه اي است بزرگ براي اين سرزمين و حفظ و توسعه آن ... توسعه در همه ابعاد كه خود بستري آرام و زمينه اي مستعد را براي رشد و تعالي فرزندان، رقم مي زند... نگاه سطحي و گذرا به چنين اقدامات شايسته فرهنگي و ساده انگاشتن چنين رخدادي روا نيست كه اگر چنين كنيم درياي پرگهر و پربركت فرهنگ و هنر را چون نهري به تصوير كشيده ايم و حق مطلب را ادا نكرده ايم.
- افسوس كه غم از دست دادن هموطنانم و عزيزاني از عرصه خبر و اطلاع رساني در حادثه هواپيماي ۱۳۰- Cآن تمركز لازم را براي تحرير اين مطلب باقي نگذاشته اما...
اندك اندك جمع مستان مي رسند و ديدارها تازه ... برخي را در تشييع منوچهر آتشي ديده ام و بسياري را در يادبود مرتضي مميز و نگاهم را مي چرخانم كه جوانان را ببينم. همان هايي كه همه نگرانشانيم يعني نگران فرزندان خودمان، مي بينيم كه فراوانند و بي قرار هم نيستند، شتابي هم ندارند... مي آيند و مي نشينند و با حوصله و دقت با ترنم مضراب و نغمه و آواز را همراهي مي كنند و همدلي ...
-راستي هنر چه مي كند؟ كه بهترين پاسخ را از زبان زنده ياد «حسين پناهي» شنيدم همان كه خيلي ها او را جدي نمي گرفتند و آنهم چون ايرج بسطامي پس از مرگش ثابت شد. او مي گفت «هنر انسان را از ملال و كسالت و روزمرگي دور مي كند» كه اين خود پاسخي  است هنرمندانه به ذهن بي قرار. او را مي نشاند و از پنجره اي كوچك دشت هاي سبز و گسترده و پهناور را به او مي نماياند... هنر قادر است به سهل ترين و زيباترين روش و راه ممكن به درون روح، جان و انديشه انسان رسوخ كند و آن را با كاركردي لطيف، عاشقانه و روشنگرانه متحول كند و تعميق بخشد... هنر آنچنان قابليت هايي دارد كه حتي راه انتقاد و اصلاح امور هم از آن مي گذرد. اما هنرمندي را كه به اين سرزمين وابسته است، اينجا مانده و با عطر خود مشام ما را نوازش مي دهد و به هر كجا كه مي رود به آشيانه اش بازمي گردد و با قرار خود، من بي قرار را مي نشاند و درس عشق، محبت و معرفت و آگاهي را زمزمه مي نمايد و تو را نيز روانه آشيانه ات مي نمايد... چگونه بايستي سپاس دار بود و ارج نهاد؟! و از او مراقبت كرد؟ چه كسي خستگي را از تن او بدر مي كند؟... مجموعه سال هاي گذشته را به خاطر آوريم... پردغدغه و تلاطم و مشكلات عديده اجتماعي _ اقتصادي كه بسياري از آنها لاجرم بود و گريزناپذير ... كه بود؟ كه با رنگ و قلم، نغمه و آواز و احساس و لطافت تن خسته مان را مهياي تلاشي ديگر در روزي ديگر مي كرد؟ و چه بود؟ آن عطر جانفزا كه روحمان را نوازش مي داد؟ جز هنر و هنرمندان عرصه هاي مختلف...
برنامه ريزي، پشتيباني و حمايت از برنامه هاي هنري فاخر و هنرمندان عرصه هاي مختلف يكي از راه هاي قدرداني و تشكر از طيف گسترده هنرمندان اين مرز و بوم است... ارزش و شأن هنرمندان اين سرزمين در آثارشان متجلي است و اين باغ آن قدر پربار و باسخاوت است كه ميوه هايش به همگان مي رسد، جامعه اي در حال توسعه در عرصه هاي مختلف اجتماعي، اقتصادي و سياسي بدون اين نگاه، پروسه اي شكننده خواهد داشت و آسيب پذير، ارگانيزم جامعه و اعضاي مختلف اين بدن نيازمند انرژي، نشاط، آرامش و قراري است كه هنر و تجلي آن به او مي بخشد وگرنه جسمي مي ماند خشك و بي روح و آسيب پذير.
فاضل جمشيدي

موسيقي
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |