شنبه ۳ دي ۱۳۸۴ - - ۳۸۸۲
آبرامووويچ تا كجا پيش خواهد رفت؟
معماي لرد چلسي
علي قاسمي
007644.jpg
رومن آبراموويچ تا كجا پيش خواهد رفت؟ او كه در رديف دوم ثروتمند ترين هاي انگلستان قرار دارد، اواخر ماه سپتامبر، بزرگترين معامله طلاي سياه را انجام داد و با فروش سهم 72 درصدي اش از سيبنفت (پنجمين شركت نفت روسيه)  به شركت گاز پروم به قيمت 66/5 ميليارد پوند (معادل 41/8 ميليون يورو)، آخرين حلقه پيوند صنعتي اش با روسيه را رها كرد تا با خيالي آسوده و با تمامي سلاح ها و چمدان هايش در لندن مستقر شود.
از آن به بعد در سيتي همه نگرانند كه اين يتيم زاده ساراتوف، در كرانه ولگا، واقع در 800 كيلومتري مسكو با اين ثروت هنگفت چه خواهد كرد؟ بورس لندن، بازارهاي نفت، فلزات و طلا كه خطرناك هستند. در بانك هاي جهاني هم كه بخش قابل توجهي از دارايي هاي او سرمايه گذاري شده و در جريان است. اگر به شاخص دلارهاي نفتي اعراب در سال هاي دهه 1970 نظري بيفكنيم، تحرك مديراني را كه آماده اند اين بمب پولي را در سرمايه گذاري هاي سرسام آور به جريان بيندازند، بهتر مي فهميم.
جان مان - سخنگوي آبراموويچ - مدام مي گويد:   رومن به فعاليت هاي خيرخواهانه اش در روسيه ادامه خواهد داد . اگر از او تقاضاي مصاحبه با رئيسش را بكنيد فكر مي كنيد چه پاسخي مي دهد؟ هميشه اين كار غيرممكن است. خداحافظ و شما را مودبانه به سرويس مطبوعاتي باشگاه فوتبال چلسي عودت مي دهد؛ باشگاهي كه آبراموويچ آن را در تابستان سال 2003 خريداري كرد. 400 ميليون پوندي كه او به تيم تزريق كرد، صرف آموزش شد تا تيم به قهرمان تبديل شود.
هر چند رومن به كسي اجازه ملاقات نمي دهد، اما اگر دوربين خود را به سمت ميلنيوم سوئيت بچرخانيم، خانه اي را در بخش غربي استاديوم استامفورد بريج مشاهده مي كنيم كه در آن مردي جوان، با ته ريش و هيكل درشت، اما خوش اندام و با چهره اي شبيه اسلاوها زندگي مي كند. در ظاهر مالك 39 ساله چلسي، هيچ نشان خاصي از ثروتش ديده نمي شود، اما مثل يك اليگارش با لبخندي ملايم و تقريبا كودكانه، بسيار خوشبخت به نظر مي رسد.
در كنار او همسرش ايرينا قرار دارد. دست راستش، دوست دوران كودكي اش اوژن شويلدر معروف به ژينا است كه اصليت آمريكايي دارد و نابغه امور مالي و رياضيات است. مرد مورد اعتماد ديگر اوژن، تنباوم كانادايي ا ست كه اصليت روسي دارد و مديريت ميلهاوس كاپيتال ، گاوصندوق بزرگ رئيس را برعهده گرفته است. پيني زاهوي اسرائيلي مسئول نقل و انتقال بازيكنان هم هميشه در كنارش ديده مي شود.
تماشاي افسانه چلسي هر چند از راه دور، باز هم جذاب است، اما ستاره هاي بزرگ مثل شبح يا خفاش، هميشه دوست دارند خود را مخفي كنند. رومن آبراموويچ تاكيد مي كند، انگليسي نمي داند و البته اين مسئله براي مردي كه اهل نفت و گاز است عجيب به نظر مي رسد. در واقع اين ادعا به او امكان مي دهد از تماس با غريبه ها مصون بماند. رومن، مردي بي سروصداست كه مثل جان راكفلر، باني استاندارد اويل اين مثل را سولوحه خود قرار داده است: تنها 3 بار بايد در مطبوعات ظاهر شد: موقع تولد، به هنگام ازدواج و درزمان مرگ . او از زمان ورود به دنياي فوتبال هم تنها سه مصاحبه داشته است. اين جوان روس با آن نگاه هاي جست وجوگر از جمعيت و همچنين دست دادن با ديگران مثل طاعون اجتناب مي كند. بي ترديد در روسيه به او آموخته اند كه ستاره ها براي ماندن بايد در سايه زندگي كنند، اما سؤال اين است كه آيا مي توان او را منزوي و مردم گريز ناميد؟ دومينيك ميرگلي به همراه كريس  هاچينز در اثر خود تحت عنوان آبراموويچ، ميلياردري اهل هيچ كجا كه مجوز انتشار نيافته، اين طور فكر مي كند. اين بيوگرافي دربرگيرنده سال هاي حضور او در روسيه است و هيچ نكته جديدي در مورد لندن ندارد. البته اين مسئله چندان تعجب برانگيز نيست، چون هيچ كس تاكنون نتوانسته ديوار سكوت تحميلي بروس باك - مدير باشگاه چلسي - و همچنين شريك اصلي اش موسسه وكلاي اسكادن ارپز ميگر اند فلو - اسلحه قانوني باشگاه - را بشكند.
دومينيك ميرگلي معتقد است كه اين مسئله به دليل حضور قضائي پررنگ در بالاي سر روزنامه نگاران كنجكاو است. وكيل ناشر كتاب او براي گرفتن مجوز چاپ با دستنويس كتاب رفته و با صد صفحه سؤالي بازگشته بود كه حجمش از خود كتاب كمتر نبود. افرادي هم كه حاضر مي شوند در مورد آبراموويچ حرف بزنند،  او را در هاله اي از ابهام و بدون دادن اطلاعات خاصي توصيف مي كنند. براي مثال رودي فلمينگ، باني شركت سرمايه گذاري فلمينگ فميلي اند پارتنرز كه از نسل يك شركت مالي اسكاتلندي - يكي از شركاي آنها در اكتشاف معدن طلا در سيبري - است، او را اينگونه توصيف مي كند: رومن در اصل يك شخصيت شجاع، خجول، متفكر و در عين حال شرور است .
بديهي ا ست كه اين تهديدات تنها دليل امتناع مطبوعات انگليسي از پوشش خبرها خارج از بعد ورزشي آن نيست. مطبوعات جدي انگليسي هم هرگز در مورد شرايط مبهم فروش اين باشگاه چيزي ننوشته اند. در واقع سرمايه اين باشگاه كه تبديل به موسسه اي خصوصي شده است، هم از نگاه ها به دور است. مقامات انگليسي هم چشم هاي خود را به روي اين سرمايه هاي روسي بسته اند.
اين سكوت حتي عجيب تر از سكوتي است كه در سال 1999 در برابر رسوايي پولشويي بانك نيويورك كه آبراموويچ در آن دخيل بود پيش آمد. در اطراف او تعداد بي شماري لابي كننده قرار دارد كه به ويژه در زمان انتخابات هيچ جايي مناسب تر از مجموعه هاي ورزشي نمي يابند و البته تاثير اقتصادي اينگونه فعاليت هاي ورزشي بر اقتصاد منطقه اي نيز غيرقابل انكار است. در نظر سران سيتي انگلستان كه در برابر سرمايه هاي خارجي به دنبال سود هيچ مقاومتي از خود نشان نمي دهد و البته با جيب هاي پر از پول هيچ چيز غيرممكن نمي نمايد. در واقع اين باشگاه سرپوشي است براي مخفي كردن ثروت واقعي آبراموويچ كه ممكن است در مركز لندن در خانه پنج طبقه او در چستر اسكوئر با ديوارهايي از جنس چوب ناياب و سقفي از ورقه هاي طلا باشد. ايرينا - ميهماندار سابق هواپيما- مسئول مستقيم دكوراسيون خانه شان است. او تحصيلاتي مرتبط با اين كار را در دانشگاه مسكو به پايان رسانده است؛ البته اين اقامتگاه دوم آنهاست؛ فاينينگ هيل در سوسكس با آن قصر مجلل، استخرهايي متعدد، ميدان تيراندازي، پيست كارتينگ و دو زمين چوگان شايد اولين آنها باشد. رومن كه علاقه مند به اين ورزش اشرافي است، آلن كنت، كاپيتان سابق تيم انگلستان را به عنوان مشاور خود استخدام كرده است. شايد هم پولش در يكي از چهار قايق تفريحي اش باشد. پلوروس معروف ترين آنهاست كه شيشه هايي ضدگلوله دارد و مجهز به ردياب هاي ضدموشك است. شايد هم در بوئينگ 767 يا 737 اش نشاني از آنها بيابيم. البته نبايد ويلاهاي خارج از مسكو و ويلاي سن تروپز را فراموش كنيم. رومن هر جا كه باشد تلفني به تجارت مشغول است و البته به راحتي هم كارهايش را محول مي كند. مي گويند خوش اخلاق است، اما واي به وقتي كه عصبي شود.
خانواده آبراموويچ در لندن زندگي مخفيانه اي دارد. نام آنها را نيز تنها گاهي درستون هاي روزنامه هاي معروف از جمله ستون Atticus ساندي تلگراف مي بينيم. تيم واكر مسئول اين ستون مي نويسد: آنها كمتر با هواپيماهاي لندني رفت وآمد مي كنند و اصلا عادت به شركت در ميهماني هاي بزرگ شام ندارند،  البته به ندرت آشنايان كم تعدادشان از جمله لرد روچيلد، ليلي سافرا و ماركيز دوريدينگ را به خانه دعوت مي كنند .
ايرينا از اينكه از پنج فرزندش مراقبت كند و در مسابقات همراه شوهرش باشد راضي است. تنها دوست او هم همسر فنلاندي و روس زبان محمد الفايد مالك هارودز است. نيروهاي امنيتي نيز همواره اين خانواده را همراهي مي كنند.
در استامفوردبريج براي بازيكناني كه با قيمت هاي سرسام آور به خدمت گرفته شده اند، هيچ زيبايي عادي نيست. آنها اگر درگير تمرينات روزانه نباشند به راحتي مي توانند از هماهنگي فضا، بازي هاي آبي، آينه ها و زيبايي هاي هندسي لذت ببرند. رومن هيچ بازي خانگي را از دست نداده است. سخاوت هاي او باعث شده كه آبي پوشان در رويارويي با منچستريونايتد زياد دردسر نداشته باشند. مالك باشگاه شكارچي استعداد هم دارد و به راحتي استعدادهاي جديدي را كشف مي كند. او به طور متوسط ماهي يك بار با پيت دوويسر - مدير ورزشي آيندهوون- ديدار دارد. او سر بعضي تمرينات و جلسات استراتژيك نيز حاضر است. او يهودي ستيزي مهلك روسيه را هم فراموش نكرده است. پارچه نوشته بزرگي در چلسي هست كه روي آن نوشته شده: چلسي عليه نژادپرستي . به اين ترتيب او مي خواهد باشگاه را از هوليگان هايي كه به خشونت هاي نژادپرستي معروفند محافظت كند. رومن، فرهنگ فوتبال را هم رعايت نمي كند و به ويژه در استخدام مستقيم و غيرقانوني بازيكنان و كادر باشگاه رسوايي هاي بسياري به بار آورده است. برخي حاميان مالي باشگاه از افول چهره ستارگاني كه به راحتي قالب هاي صابون خريداري شده اند، ابراز نگراني مي كنند. فعاليت هاي باب طبع اسرائيل او نيز باعث شده چلسي حمايت مالي هواپيمايي امارت را از دست بدهد. شركت هوايي دوبي به راحتي جاي سامسونگ كره اي را گرفته و اين به دليل جذابيت بين المللي باشگاه است، اما اين روزها اتحاديه فوتبال اروپا او را آماج حملات خود قرار داده و علنا از تسلط ثروتمندان شرقي بر باشگاه هاي اروپايي ابراز نگراني كرده است.
سال گذشته نيز در مورد روابط با شركت روسي CSKA مسكو كه او مهمترين حامي مالي اش بود تحقيقاتي صورت گرفت و سيبنفت نيز كنترل شد. سايه آبراموويچ بر سر فعاليت هاي فعلي باشگاه هاي انگليسي وستهام، آرسنال و اورتون نيز مشهود است.
او توانسته حسن نيت نشان دهد و مديريت خوبش را به اثبات برساند. سيستم ستاره يابي و جهاني سازي پادشاه ورزش ها نيز بي نظير است، اما واقعا عشق به ورزش در وجود آبراموويچ هست؟ او وقتي كلوديو رينر را جايگزين خوزه مورينيو، مربي سابق چلسي كرد نشان داد كه هيچ چيز از تاكتيك ورزشي نمي داند. 88 ميليون پوند نيز به اين ترتيب در فصل 4-2003 به هدر رفت. پاتريك باركلي - منتقد ورزشي- معتقد است كه چلسي تنها به آبراموويچ شهرت بخشيده و او درست راه فايد، ماكسول و برلوسكوني را دنبال مي كند كه از اين راه به دنبال مشروعيت هستند. در روسيه نام او بيشتر در عرصه هاكي روي يخ مشهور است. به هر حال دو سال و نيم پس از ورود به استامفورد بريج، لرد چلسي هنوز هم يك معماست.

حرفه اي ها براي فوتبال غير حرفه اي
مهدي زعيم زاده - در همان روزهايي كه پديده اي به نام رومن آبراموويچ با خريد باشگاه چلسي، انقلابي در فوتبال جزيزه به وجود آورد، در ايران هم اتفاقي مشابه رخ داد. نام علي شفيع زاده در اواخر فصل 82 - 81 براي خريد باشگاه استقلال اهواز مطرح شد و پس از اينكه اين تيم در آن فصل به شكل معجزه آسايي در ليگ برتر حفظ شد، از فصل بعد شفيع زاده با جيب پرپول خود به ليگ ايران پاي گذاشت. در واقع ظهور شفيع زاده و آبراموويچ همزمان شد و هر دو با وعده هايي بزرگ و باورنكردني وارد عرصه فوتبال شدند. آبراموويچ به هواداران وعده داد كه براي خريد هيچ بازيكني مشكلي ندارد و مي تواند رائول و رونالدو را هم به استمفوردبريج بياورد. در آن سو در كيلومتر ها آنطرف تر شفيع زاده هم سر و صداي زيادي برپا كرد و اعلام كرد كه ستارگان فوتبال ايران را به اهواز خواهد آورد. مالك چلسي 10 بازيكن جديد از جمله ورون، كرسيو، بوكول، داف، جانسون و ... را براي مربي تيمش كلوديو داينه ري خريداري كرد. در اهواز، شفيع زاده هم بيكار نبود و توانست بازيكناني چون تقي پور، مهدي شيري، دغاغله و ... را به تيمش اضافه كند. همين شباهت ها باعث شد كه شفيع زاده از همان روزهاي اول با آبراموويچ مقايسه شود. هر دو تيم كه آبي پوش بودند، معلوم بود كه شفيع زاده هم از اين مقايسه و نسبت دادن كارهايش به آبراموويچ بدش نمي آيد. چند ماه بعد فرم پيراهن تيمش را هم شبيه آبي پوشان لندني طراحي كرد تا نشان دهد مي خواهد يك چلسي دوم در منطقه خاورميانه باشد. هر دو مدير در ابتداي كار اميد زيادي به آينده و كسب افتخار داشتند، اما هم اكنون اگر عملكرد استقلال اهواز و چلسي در دو سال گذشته مقايسه شود به نتايج كاملا متفاوتي دست مي يابيم. روس ثروتمند از همان ابتدا مي دانست كه با ريزه كاري هاي فوتبال به خوبي آشنا نيست. در اولين فرصت پيتركنيون ، مدير اجرايي منچستر را به استخدام گرفت تا تصميم گيري در مورد مسائل فوتبال را در اختيار كنيون قرار دهد. آنها در انتخاب مربي و خريد بازيكن بسيار هوشمندانه عمل مي كردند. درست است كه خيلي خرج مي كنند، اما هيچ گاه با خريد بازيكنان غيرمفيد پول خود را دور نمي ريزند. سلسله مراتب در چلسي به خوبي رعايت مي شود و همين عامل چلسي را به قدرت بلامنازع فوتبال جزيره تبديل كرد. امور فني تيم را مورينيو به بهترين شكل انجام مي دهد و كنيون هم به پشتوانه ثروت آبراموويچ باشگاه را به خوبي اداره مي كند. ايراد كار استقلال اهواز در همين جاست. اين تيم در اين يكي- دو ساله به دفعات، اسير تصميمات اشتباه شده. بارها مربيان اين تيم عوض شده اند كه اين نشان مي دهد شفيع زاده هرگز نتوانسته يك مربي ايده ال را براي خود برگزيند. نيمكت استقلال اهواز هيچ گاه ثبات نداشته و يك مربي، يك فصل كامل دوام نياورده و همين موجب شده اين تيم در نتيجه گيري آن طور كه مديرعاملش انتظار داشته عمل نكند. حتي كار به جايي كشيد كه خود شفيع زاده اعتراف كرد كه در امور فني تيم از جمله تعويض ها هم دخالت مي كند و اين نشان مي دهد در استقلال اهواز برخلاف چلسي سلسله مراتب رعايت نشده است. اينكه يك شخص با هزينه خود وارد ليگ برتر ايران شد و سرمايه گذاري كرده حركتي ارزشمند بود،  اما اگر شفيع زاده در رعايت كردن چارچوب هاي مديريتي بهتر عمل مي كرد احتمال داشت كه مجبور نشود به اين زودي استعفا دهد و كار را به برادرش سپرد. شفيع زاده تمايل داشت خودش ستاره تيمش بوده و زياد در چشم باشد، اما آبراموويچ حتي از مصاحبه كردن هم گريزان بود. همين تفاوت شيوه عمل باعث شد كه شفيع زاده به روياهايش نرسد، هرچند كه كارهاي تحسين  برانگيزش كم نبود، اما او به نقطه اي كه ترسيم كرده بود نرسيد، البته اين نكته را نبايد فراموش كرد كه دو مدير در دو بستر متفاوت سرمايه گذاري كردند و نبايد از شفيع زاده انتظار داشت تا به موفقيت هاي آبراموويچ برسد. در فوتبال ايران يك مدير مجبور است درگير بسياري از ريزه كاري ها بشود كه آبراموويچ مجبور به انجام آن در انگليس نيست و از طرفي آبراموويچ يك تيم مدعي را خريد كه پتانسيل قهرماني را داشت؛ يك تيم پايتخت نشين كه خيلي ها آرزوي بازي در آن را دارند، اما شفيع زاده يك تيم ته جدولي را به دست آورد و در فصل اول به دنبال اين بود كه تيمش را در ليگ حفظ كند، حتي پول او هم نمي توانست پاي بسياري از ستارگان پايتخت نشين را به اهواز باز كند و او با همه اين مشكلات فصل گذشته، پنجم شد و اين نشان مي داد كه استقلال اهواز پتانسيل اوج گيري را دارد. همان طوري كه سپاهان و فولاد به اين مهم رسيدند، اما شفيع زاده در اين فصل بستر لازم را براي اوج گيري تيمش فراهم نكرد و سرانجام به اين نظر رسيد كه بايد مديريت باشگاه را رها كند. اينكه يك شخص پس از دو- سه سال سرمايه گذاري در فوتبال دلسرد شود و فعاليتش را ادامه ندهد اتفاق جالبي نيست؛ بهتر بود او در تصميم گيري هايش بهتر عمل مي كرد و با ديدن موفقيت تيمش انگيزه پيدا مي كرد تا بازهم به رونق فوتبال خوزستان كمك كند. آبراموويچ ايران فعلا كنار كشيده، هر چند كه خيلي ها منتظر بازگشت او هستند.

جهانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
دخل و خرج
در شهر
زيبـاشـهر
طهرانشهر
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  طهرانشهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |