ناگهان گل سرخ در دستم پرپر شد...
زهرا ابوعلي
باقرزاده، چهره ناشناسي نيست؛ حداقل براي همه كساني كه در گوشه و كنار خاك هاي غريب اين ديار، گوهري پيشكش گنج پنهان و پيداي جنگ كرده اند. گفتگو با مردي كه هنوز غبار تلاشش در تفحص پيكر شهدا بر سر و رويش ديده مي شود. او به آنچه مي گويد معتقد است و براي هر كلمه اش استدلال مي آورد.
سردار باقرزاده در اين گفتگو به تمامي پرسش هاي صريح من پاسخ گفت. با همان صداقت، سادگي و صراحت.
*تعريف فرهنگي دفاع مقدس يك سؤال تكراري است و حتما پاسخ تكراري هم دارد. شما در بنياد حفظ آثار چه نوآوري در اين فرهنگ بوجود آورديد و چه تفسير جديد ارائه كرديد؟ كارهايي كه انجام داديد تا چه اندازه با تفسير شما همخواني داشته است؟
- بله. همان طور كه اشاره كرديد ارائه يك تعريف جديد از فرهنگ دفاع مقدس از سوي اينجانب نه تنها مشكلي را حل نمي كند، بلكه مجموع تعاريفي كه تاكنون در اين زمينه شده است را متورم و حجيم تر مي سازد. بنابراين بهتر است به بخش دوم سؤال شما بپردازم.
تصور مي كنم تلاش براي انطباق فعاليت ها با معارف و مفاهيم ارزنده اي كه بزرگان مكتب و انقلاب فرموده اند مهم ترين راهبردي بود كه در طول يكسال و نيم گذشته بدنبال آن بوده ام و به عبارت ديگر ما بدنبال تنسك بوده ايم نه تمسك.
واقع مسئله اين است كه در عرصه فرهنگ، وقتي ما به محضر ائمه اطهار سلام الله عليهم اجمعين مي رويم، مي بينيم كميت همه ما لنگ است و زبان حال آن بزرگواران در مورد ما اين است هر كسي با ظن خود شد يار من. بنابراين پذيرفتن اين مطلب و باور كردن آن نخستين گام است. بدين معني كه ما در پي انجام وظيفه باشيم نه تحميل عقيده. يعني ما بايد ببينيم آن بزرگان چه خواسته اند و ما چه مي كنيم. نكته دوم و يا گام بعدي اين است كه واقعا آنگونه كه آن بزرگان فرموده و ارائه طريق كرده اند عمل كنيم.
بهره اي كه بنده از اين رهنمودها برده ام اين است كه:
اولا: در ماجراي فرهنگ دفاع مقدس، ما بايد عوامل موجده يا محدثه را خوب شناسايي كنيم. بعد هم با پافشاري بر همين عوامل موجده يا محدثه زمينه را براي بقاي اين فرهنگ فراهم سازيم.
بهره دوم بنده از اين كلام اميرالمؤمنين علي(ع) است كه فرموده اند:
«قليل يدوم خير من كثير ينقطع»
به اعتقاد بنده از اين رهنمود براي تداوم داشتن فعاليتهاي فرهنگي و يا هر كار مثبت ديگر بايد بهره برد.
سومين نكته: توجه به اصل تدرج و مرحله اي بودن كارهاي فرهنگي است كه بنده براساس آموزه هاي ديني معتقدم: همانطور كه همه مقامات معنوي بر سه پايه معرفت، حال و عمل استوار است، طبعا هر گونه فعاليت در حوزه فرهنگ دفاع مقدس كه ثمره آن تربيت انسان مجاهد و ايثارگر است نيز نبايد خارج از اين سه حوزه باشد. از اين رو با كمك دوستان در تلاش هستيم در بخش معرفت، همه ساز و كارهاي لازم را براي ذخيره سازي اطلاعات دفاع مقدس و دسته بندي آنها و همچنين غني سازي معارف دفاع مقدس فراهم كنيم، سپس با توجه به اصول مهمي چون روزآمدسازي، فراگيرسازي، ساده سازي، بانشاط سازي و كارآمدسازي، زمينه را براي باورمندترسازي نسل جوان نسبت به حقانيت اين فرهنگ فراهم سازيم، لذا همه تلاش هايي كه شما در بخش زايش، تبديل و عرضه سازمان مي بينيد براي وصول به اين هدف يعني باورمندسازي صورت مي گيرد. نتيجه قهري چنين بينشي، كشش و حالي است كه بوجود خواهد آمد و اين حال مقوم عمل خارجي مخاطبين ما خواهد بود.
در يك نتيجه گيري كلي توجه اساسي به فرآيند بينش، كشش، كوشش، مهم ترين ابتكار و به تعبير شما تفسير جديدي است كه ارائه كرده ام و البته همانگونه كه اشاره شد ملهم از معارف ديني است.
* شما هم در كار نظامي بوده ايد و هم فرهنگي، با توجه به اين تجربيات فكر مي كنيد متولي بنياد بايد يك عنصر نظامي باشد يا فرهنگي؟
- البته ترجيح بلامرجح هيچگاه خوب نيست. خواه اين كسي كه ترجيح داده مي شود نظامي باشد يا غيرنظامي. ولي شما بخوبي مي دانيد از اوائل انقلاب تاكنون فرزندان انقلابي اين مرز و بوم چه آنهايي كه پاسدار بودند و يا بسيجي و يا جهادي، مسئوليت هاي مهم و حساسي را بر عهده داشتند و دارند و بخوبي هم از عهده آن برآمدند. البته تصور من اين است كه حساسيت داشتن عده اي بر نظامي بودن بچه هاي انقلاب، ربطي به تخصص و توانايي هاي ذاتي و اكتسابي آنان ندارد، بلكه اينها اساسا با تفكر بسيجي و اسلامي مخالف هستند، لذا با چماق كردن مسئله نظامي بودن، درصدد هستند: به نوعي اين نيروها را از ميدان به در كنند. من يادم هست كه در زمان رژيم منحوس پهلوي يك دكتر ارتشي با تخصص در رشته گوش، حلق و بيني در شهر ما طبابت مي كرد كه فوق العاده پزشك حاذق و متبحري بود؛ ولي هيچگاه كسي به نظامي بودن او اشكال نمي كرد، بلكه آنچه كه مورد توجه بود، تخصص و توانايي هاي عملي او بود. بنابراين، نظامي بودن دليل نمي شود تا اگر كسي كاري را بلد بود از زير بار آن شانه خالي كند. ولي اگر استنباط اين باشد كه نيروهاي نظامي بطور مطلق نمي توانند كار فرهنگي كنند، اين حرف بسيار غلطي است. آنها فرهنگ سازان اين مرز و بوم هستند و شما مي دانيد كه فرهنگ عاشورا را در اين كشور بار ديگر زنده كردند و طبعا توان پاسداري از آن ارزشها را نيز دارند، لذا تصور مي كنم بيرون كردن نظامي ها از حوزه فرهنگ دفاع مقدس به مثابه آن است كه شما به حضرت زين العابدين(ع) و زينب كبري(س) اجازه ندهيد بعد از عاشورا سخني از حماسه عاشورا بگويند.
در كل، بنده اين روش مخالفان را نوعي تجاهل المطلوب يا نادان نمايي مي دانم كه با يك دليل مغالطي بدنبال اثبات نظر خود هستند، در حالي كه بحث بايد بر روي توانمندي افراد باشد نه نظامي بودن يا غيرنظامي بودن.
مطلب ديگر اينكه:آنچه كه شما در بد بودن نظامي گري مسئولين شنيده ايد مربوط است به نظام هاي استبدادي و ميليتاريستي كه ربطي به كشور ما ندارد.
در مكتب ما جهاد كردن، مجهز شدن به سلاح و استفاده از آن در مواقع لزوم، يك ارزش و از فروع دين و واجبات است. بنابراين شما قبل از اينكه به بنده و امثال بنده اشكال كنيد، بايد به صاحب اين مكتب يعني پيامبر اكرم(ص) اشكال كنيد كه چرا هم در سنگر جبهه و جنگ و غزوات بود و هم در لباس تعليم و تربيت و به همين صورت به مولاي متقيان و فرزندان بزرگوار آن امام همام.... مگر حضرت امير سلام الله عليه شمشير بر كمر نمي بستند و بعد هم در كرسي وعظ و خطابه نمي نشستند؟ توجه به اين مسائل، جهت كارمان را روشن مي كند. يعني مي توان هم نظامي بود و هم فرهنگي... اتفاقا اين موضوع يك بار در اوائل تشكيل سپاه، بين بچه هاي سپاه مطرح بود كه سپاه يك سازماني است كه ۹۰% فرهنگي و ۱۰% نظامي و عده اي ديگر بالعكس معتقد بودند و گروه سوم هم براي حل اختلاف مي گفتند: سپاه ۵۰% فرهنگي و ۵۰% نظامي است تا اينكه موضوع در همان ايام به عرض حضرت آيت الله خامنه اي (مدظله العالي) رسيد. ايشان جمله اي فرمودند كه فصل الخطاب بود و آن عبارت اين بود كه: سپاه بايد صددرصد نظامي و صددرصد فرهنگي باشد.
اصلا در مورد خود ايشان ما در يك دوران حساس شاهد بوديم كه همزمان در جبهه، لباس جنگ مي پوشيدند و در كسوت نظامي ها عمل مي كردند و بعد هم در سنگر فرهنگي نماز جمعه حاضر مي شدند تا جايي كه حضرت امام خميني (ره) فرموده بودند:
«يك زمان پوشيدن اين لباس يعني لباس نظامي خلاف مروت بود اما الان عين مروت است.»
لذا تصور مي كنم حضور نظامي ها در جايگاههاي فرهنگي عين مروت است.
* سردار باقرزاده با اين تجربه نظامي، روزي تصورش را مي كرد كه سكان يكي از كشتيهاي فرهنگي كشور را در دست بگيرد؟
- بنده ده روز قبل از جنگ وارد سپاه شدم. اگر اكنون به نخستين پرسش نامه اي كه به هنگام گزينش پركرده ام، مراجعه كنيد خواهيد ديد كه در مقابل سؤال مربوط به فعاليت مورد علاقه، نوشته ام: فعاليت هاي فرهنگي.
البته چون رشته تحصيلي بنده، علوم توان بخشي و رفاه اجتماعي بود، بلافاصله بنده را به قسمت تعاون و امور اجتماعي اعزام كردند كه البته بي ارتباط با فعاليت هاي فرهنگي نبود، چرا كه بخش اعظم فعاليت هاي تعاون سپاه پرداختن به عوارض رواني _ اجتماعي جنگ بود كه طبعا براي كاهش اين عوارض ما نيازمند فعاليتهاي فرهنگي بوديم و به تعبير ديگر فعاليت هاي فرهنگي هم جنبه وسيله اي داشت و هم هدف بود. اصلاً جنگ هاي مكتبي اين گونه است. شما در جنگ صفين مي بينيد حضرت امير سلام الله عليه هنگامي كه فردي از توحيد سؤال مي كند در پاسخ، ضمن راهنمايي سائل به معترضين يادآوري مي كنند كه جنگ ما براي همين معني يعني توحيد است. لذا بار ديگر مرزبندي شما را مبني بر اين كه نظامي ها نبايد كار فرهنگي كنند، نمي پذيرم.
و جان كلام اين كه ما نظامي شديم تا فرهنگ اسلام را در دنيا حاكم كنيم.
* در دهه اخير كه بنياد سه مديريت را تجربه كرده است به نظر مي رسد در حوزه فرهنگ اتفاق خاصي را نديده ايم. تقريباً فعاليت ها تكراري شده اند و تغيير اساسي و جهشي را شاهد نبوده ايم.
- اين حرف، خيلي كلي است و بنده با آن موافق نيستم. ما تاكنون در بنياد سه دوره اساسي را تجربه كرده ايم كه بنده توضيح مي دهم:
اول: دوره برادرمان آقاي مهندس چمران است كه دوره ايجاد بنياد است كه بدون هيچ گونه الگوي خارجي و داخلي از قبل تجربه شده به وجود آمده است. انصافاً در اين مقطع كارهاي بزرگ و اساسي صورت گرفته است و از بسياري از فرصت ها خوب بهره گيري شده است.
دوره دوم: دوره حفظ و نگهداري و تا حد ممكن توسعه بنياد است. در اين مقطع كه با همت برادر بزرگوارمان سردار افشار و همكاران ايشان سپري شد، ما شاهد بوديم كه چگونه در برابر هجوم ناجوانمردانه و سيل بنيان كن دشمنان خارجي و غافلان داخلي، اين عزيزان براي صيانت از ارزش هاي دفاع مقدس و فرهنگ ايثار و شهادت با همه كمبود عده و عده تلاش كردند و نگذاشتند اين چراغ خاموش شود، لذا اين دوره نيز در جايگاه خاص خود با اهميت است.
البته دوره سوم كه تقريباً يك سال و نيم شروع شده است، دوره تحول است كه مشخصات خاص خودش را دارد و پاسخگويي به آن مستلزم يك مصاحبه مستقل است.
* امكان دارد بگوييد مقدار بودجه اعتباري ساليانه بنياد چه قدر است؟
- حدود سه ميليارد و دويست ميليون تومان است كه با احتساب ۲۲ شعبه استاني بنياد؛ از حقوق و دستمزد كاركنان گرفته تا طرح هاي پژوهشي و تحقيقاتي در زمينه فرهنگ و هنر، ادبيات، تئاتر، سينما، هنرهاي تجسمي و غيره و همچنين در حوزه عمراني، حداقل حفظ و نگهداري سه هزار نقطه يادماني است كه با اين بودجه تكليف كار روشن است.
* چه قدر از اين بودجه را به فيلم اختصاص داديد؟
- فيلم هايي كه به نحوي به ادبيات و ارزش هاي دفاع مقدس اشاره داشتند از حمايت اعتباري بنياد بهره مند شدند. مثلاً قبل از مديريت بنده به فيلم دوئل ۵۰ ميليون تومان اختصاص داده شده است و ديگر فيلم ها كه در حال حاضر حضور ذهن ندارم، اما نكته اي كه بايد به آن اشاره كرد اين است كه گروهي از نويسندگان و تهيه كنندگان و كارگردانان سينما خود آمدند و سفارش كار گرفتند و هم اكنون سيصد ميليون تومان بدهكارند ولي پشت سرشان را هم نگاه نكرده اند و البته امور حقوقي ما به زودي آنها را احضار خواهد كرد.
* چرا در بخش تئاتر سكوت كرديد؟
- به علت ضعف متون نمايشي؛ يك توقف ايجاد كرديم كه به اين مقوله بازنگري شود. زيرا جشنواره تئاتر به تنهايي اين مشكل را حل نمي كند. اخيراً همايش آسيب شناسي تئاتر، كه در هفته دفاع مقدس برگزار كرديم و در آن از همه صاحبنظران سراسر كشور دعوت به عمل آمد تا با ارايه نقطه نظرات و ديدگاه هاي خود كمك كنند تا مشكلات تئاتر دفاع مقدس حل شود. البته دوازدهمين جشنواره تئاتر به زودي فراخواني خواهد كرد.
* يكي از مشكلات عديده متون نمايشي مي توان به ضعف اطلاعات جنگي، جغرافيايي و عدم شناخت روحيات جنگي افراد اشاره كرد، آيا در اين مورد تدبيري انديشيده ايد؟
- براي جلوگيري از اين خام خواري اطلاعات و توليدات و خام خواري مصرف كننده در صدد تشكيل اطاق فكر و بانك اطلاعات سينما و تئاتر دفاع مقدس هستيم تا از تلفيق نظرات هنرمندان و رزمندگان و فرماندهان طرح هاي مناسب تهيه شود.
* آيا در بانك اطلاعاتي بنياد ردپاي دول اروپايي و آمريكايي را در زمينه صدورسلاح هاي شيميايي به عراق عليه ايران شاهد خواهيم بود؟
- قبل از هر چيز لازم است به حوزه تبليغات استكبار اشاره كنم؛ كه به شدت نگران كشف ميزان دخالت خودشان در جنگ با ايران هستند، چه در بحث سلاح هاي شيميايي، ميكروبي و يا قضايايي ديگر، يك نوع سرشكستگي دارند. در اين زمينه هم محققين ما طرح هاي تحقيقاتي كاملي در دست دارند كه نقش دولت ها را به تناسب تأثيرگذاري شان بررسي مي كنند. طبيعي است ما همه اسناد و مدارك را در دست نداريم. بخشي از اين اسناد جزو اسناد سري و فوق سري اين دولت هاست كه شايد سالها طول بكشد. مثلاً ما بايد اسناد مربوط به حمل و نقل سلاح هاي شيميايي را از بندرهاي اروپايي تا بندر اردن و از آنجا تا بغداد يا از بندر احمدي كويت تا بغداد و يا به شكل هاي مختلف رديابي و ارزيابي كنيم. در گذشته نزديك به ۵۰۰ شركت را با توجه به ميزان تأثيراتشان در بخش سلاح هاي شيميايي نام برديم. البته در آينده، خود اين دولت ها ناگزير مي شوند بخشي از اين اطلاعات را منتشر كنند.
* آيا در اين زمينه با حكومت جديد عراق رايزني خواهيد داشت؟
- خيلي مايل هستيم و اين آمادگي را بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس دارد كه طي يك كار مشترك با دولت آينده يك مركز تحقيقاتي مشترك به وجود آوريم و بتوانيم لايه هاي پنهان جنگ تحميلي را با كمك خود عراقي ها روشن كنيم. اين مركز تحقيقاتي مي تواند يك شوراي مشترك در عراق و ايران داشته باشد. همين جا از وزارت خارجه مي خواهم مقدمات آن را فراهم آورد.
* بعضي از اصحاب قلم معتقدند كه بنياد از افراد و گروه هاي خاصي حمايت مي كند. شما كه با شهدا روزگار گذرانده ايد و آنها را از همه طيف ديده ايد به نظرتان خط كشي در حوزه فرهنگ صحيح است يا خير؟
- آنچه كه شنيده ايد و گفته اند، توهم است. برعكس در حريم قدسي شهداء و ايثارگران همه مي توانند وارد شوند؛ لاكن مشكل اين است، عده اي براي ورود به اين حوزه مقدس، محرم نشده اند. لذا نخست بايد محرم شد، بعد محرم راز... و محرم شدن به اين است كه دست از تعلقات صنفي و گروهي و سياسي و قومي و زباني برداريم و اين يعني خط كشي ها را برداشتن.
* بنياد در دوره هاي مختلف تاكنون حركت هايي انجام داده است، اما نتوانسته جوانان را جذب كند. به نظر شما چه بايد كرد تا ضريب جذب بالا رود؟
- اين هم يك ادعاست كه بنده دليلي متقن براي آن نمي بينم. حضور جوانان در برنامه هاي گوناگون دفاع مقدس و از جمله حضور در كاروان هاي راهيان نور، تماس با سايت امتداد، شركت در برنامه دعاي عرفه جبهه ها و نظاير آن، نشانه بارزي از ارتباط جوانان با مأموريت هاي بنياد است كه البته از يك سال قبل براي تعميق اين ارتباطات گروه مشاوران جوان در بنياد تشكيل شده است كه هم در تصميم سازي و هم در تصميم گيري ها نقش دارند.
* بسياري از نويسندگان، باورشان اين است كه با ورود به بنياد گويي به يك پادگان نظامي وارد شده اند و با حس و حال برخورد فرهنگي و صميميت فضاي فرهنگي روبه رو نمي شوند. همين فضا باعث حصاري بين آنان و فرهنگ ۸ سال دفاع مقدس شده است. به نظر شما نبايد در سيستم بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس تغييراتي به وجود آيد؟
- ظاهراً آنها تاكنون به بنياد تشريف نياورده اند. شما كه بارها تشريف آورده ايد حقيقت را براي ايشان بازگو فرماييد!
* برخي زنده بودن شما را زير سؤال مي برند. در اين مورد چه نظري داريد؟
- از لحظه آفرينش خودم مطلع نبودم كه از لحظه مرگم اطلاع داشته باشم. فكر نمي كنم كسي بتواند پاسخ اين سؤال را بدهد.
* اگر اين سؤال تعرض به اين نكته باشد كه چرا نتوانسته ايد قابليت لازم براي شهادت را براي خودتان به وجود آوريد، چه مي گوييد؟
- حق با آنهاست. بنده سراپا خطا هستم. همين قدر مي توانم بگويم كه در اين مسير تلاش كردم يك خادم براي ملت باشم و خدا را سپاسگزارم كه به من توفيق داد كه از ده روز قبل از جنگ تاكنون در خدمت فرهنگ ايثار و شهادت هستم، اما هيچ نفسي نمي داند در كدام سرزمين و چه زماني اجلش فرامي رسد البته مواقعي بعد از جنگ؛ (زمان جنگ حسابش جداست) در مناطق تفحص دوبار مين والمري عمل كرد ولي به من و دوستاني كه همراه من بودند آسيبي نرسيد، بعد فرداي آن روز خانواده با من تماس گرفتند و گفتند: «خواب ديديم كه پرواز كردي و ما هم صدقه داديم.» پرسيدم چه قدر؟ گفتند: «پنج تومان» . گفتم: «پنج هزار تومان يا پنج تومان؟» گفتند: «پنج تا يك توماني» گفتم: «با پنج تومان بهشت ما را هوا كرديد؟!»
* جالب است كه عده اي با ديدن شما به ياد شهدا مي افتند. حس تان در اين مورد خاص چيست؟
- در صدر اسلام هر كسي عمار را مي ديد؛ ياد حضرت علي (عليه السلام) مي افتاد و از عمار مي پرسيد: «از علي (عليه السلام) چه خبر.» هرچند اين قياس درست نيست اما براي من بسيار مايه افتخار است كه دوستان و حتي مردم عادي با ديدن من به ياد شهدا مي افتند.
* آيا مديريت بنياد باعث نشده است كه از شهدا فاصله بگيريد؟
- لازم است كه بگويم در دستور كار مديران سابق بنياد، بررسي و پژوهش درباره زندگي سرداران شهيد كمتر ديده شده و بيشتر به خاطره هاي بازماندگان جنگ مي پرداختند، اما در مدت يك سال و نيمي كه در خدمت دوستان هستم پرداختن به مقوله شهيد را در دستور كار خود قرار داده ام.
* چرا عده اي از همرزمان شما راهشان را جدا كردند و به دنبال فرصتهاي گم شده شان رفتند؟
- در اين كه بعد از جنگ عده اي راه و مقصودشان را با ارزش هاي دفاع مقدس جدا كردند، ترديدي نيست. به هر حال انسانها همه يكسان نيستند و يكسان فكر نمي كنند و چه بسا عده اي هم باشند كه از گذشته خودشان پشيمان هستند؛ از اين كه چرا كه يك روز به عنوان رزمنده در خدمت كشور بودند، البته اين مربوط است به قضايايي كه پس از جنگ به وجود آمده است.
* يعني پيامد تغيير نگاه است؟
- يك چيز كلي را مي توانم بگويم كه غفلت يك سم مهلكي است كه مي تواند خيلي ها را از پا درآورد. در روايت هم آمده است كه (سكر الغفله والغرور ابعد افاقه من سكر الخمور) يعني مستي ناشي از غفلت و غرور به مراتب بيشتر از مستي ناشي از شراب است. بنابراين تأثير اين غفلتها فرد را از مقصد دور مي كند.
* وقتي راه يكي نباشد بعضاَ نزاع و درگيري جناحي هم پيش مي آيد؟
- وقتي اهداف متعدد شود، راهها هم مختلف مي شود. دنيا به طور كلي مظهر كثرت است. چيزي كه مظهر كثرت است نمي تواند موجب وحدت شود. اما وقتي كه مقصد به خداي احد و واحد ختم شود؛ وحدت به وجود مي آيد. بعد از جنگ يك عده همتشان؛ رسيدن به اهداف مادي، اقتصادي، سياسي و نوعي سلطه طلبي شد كه طبيعي است به راههاي گوناگوني وارد شدند. اينجاست كه نزاع و درگيري خاصي هم پيش مي آِيد.
* و شيرين ترين و تلخ ترين خاطره از تفحص؟
- خاطره شهادت تمام رفقايي كه در كنار ما بودند تلخ است. اما خاطره يك جوان در گروه تفحص به نام «محمدرضا رسولي» كه تازه پاسدار شده بود و تفحص پايگاه هاي سومار؛ مهران و دهلران را همزمان هدايت مي كرد، هم تلخ است و هم جالب. وي بسيار بااستعداد و پرتحرك بود. عملاً دو گردان را هدايت مي كرد. يك روز در اهواز بچه ها به من خبر دادند رسولي تماس گرفته و سراغ مرا گرفته است.
فرصت نشد كه با او حرف بزنم. يك ساعت بعد به مقري در منطقه اقبال اهواز رفتم. درست ساعت ۱۱ بود كه از حياط پايگاه كه مي گذشتم يك لحظه گل سرخ محمدي توجه ام را جلب كرد. گل را چيدم، گل در دستانم بود و داشتم به گل نگاه مي كردم. ناگهان همه گلبرگهاي آن بدون استثنا ريخت؛ به فكر فرو رفتم و اين سؤال برايم مطرح شد؛ چرا چنين شد؟
نيم ساعت بعد به من خبر دادند كه رسولي ساعت ۱۱ روي مين رفته و شهيد شده، هنوز نتوانسته ام ارتباط اين دو حادثه را حل كنم و اما، خاطره شيرين اين است كه يك روز در هتل كاروانسراي آبادان با عراقي ها براي حل چند مسأله مذاكره داشتيم. مذاكره خوب پيش رفت اما همتاي من «سرلشكر محمد حسن خضرالدوري» با پيشنهاد تفحص ما در منطقه بين «زيد و كوشك» موافقت نكرد. هرچه اصرار كرديم فايده اي نداشت.
مأيوس شدم تا اين كه بعد از نماز و ناهار، در ساعتي كه هوا گرم بود و همه مغازه ها بسته بود به اتفاق سرلشكر خضر الدوري در سالن همكف هتل قدم مي زديم و ويترين مغازه هاي هتل را ورانداز مي كرديم. ناگهان ديدم جلوي يك ويترين ايستاد و به فندكي خيره شد اما چون مغازه بسته بود نتوانست آن را بخرد. وقتي سوار ماشين شديم تا او را به سمت مرز بدرقه كنيم در بين راه هرچه صحبت كردم كه شايد دليلي براي قبول نكردن بياورد؛ فقط گفت: من اجازه ندارم و نمي شود و اصرار نكن.
بعد از دقايقي گفت: رفقاي ما يك فندك را ديدند و خيلي هم خوششان آمده. گفتم: همان فندك نقره اي كه پشت ويترين بود؟ گفت: آره و بعد نشاني همان فندك را داد.
گفتم: «اين كه چيزي نيست، الان برايت تهيه مي كنم.» بلافاصله با موبايل با بچه ها تماس گرفتم و گفتم: «برويد قبل از اين كه ما به مرز برسيم؛ فروشنده را حتي اگر شده از منزلش به هتل ببريد تا مغازه را باز كند و آن فندك كذايي را بخريد و به ما برسانيد.»
خوشبختانه قبل از اين كه به مرز برسيم فندك را به ما رساندند. بعد از تماس تلفني به سرلشكر عراقي گفتم مسأله حل است، خوب حالا بگو ببينم ما كي مي توانيم توي زيد و كوشك كار كنيم؟ بلافاصله گفت: از همين فردا؟!
* پس شما هم رشوه داديد؟
- نمي دانم به در كنترل گرفتن سرلشكر عنود دشمن در شرايط خاص آن هم با اين روش چه بايد گفت، ولي ما مجبور شديم، چون امر مهمي بود، لذا با يك فندك هفت هزار توماني، منطقه وسيعي را براي كار آزاد كرديم و تعداد قابل توجهي از شهداي عمليات رمضان را به آغوش ميهن برگردانديم.
* حالا كه از جنوب گفتيد امكان دارد از جريان پرونده طلائيه در دادگاه سوسنگرد بگوييد كه تا كجا پيش رفته است؟
- حدود ۹ ماه است كه پيگير پرونده طلائيه هستيم و دادگاه جلوي فعاليتهاي تخريبي شركت نفت در موزه طبيعي طلائيه را نه تنها نگرفته است بلكه درخواست نموده براي رسيدگي به پرونده بايد مبلغ ده ميليون تومان واريز كنيم كه اگر احياناً ما حق به جانب نبوديم پول براي جبران خسارت به شركت نفت واريز شود. در حقيقت براي خسارت محتمل درخواست پول كرده اند اما براي خسارات قطعي اي كه به ميراث فرهنگي كشور وارد شده است؛ هنوز اقدام جدي به عمل نيامده است. نمي دانم اين نقض قانون است يا برداشت بد از قانون.
* شايد فرهنگ نگهداري و صيانت از يادمانهاي تاريخي دفاع مقدس در كشور به درستي احساس نشده باشد؟
- در همه دنياسعي مي كنند، نقاط تاريخي و به ياد ماندني را به همان شكل و كيفيت نگهداري كنند. شايد تنها جايي كه تخريب جدي صورت گرفته در كشور عربستان بوده آن هم به دليل تفكر انحرافي فرقه وهابي است كه همه آثار اسلامي را از بين بردند وگرنه در همه دنيا مثل استان «گراتس» اتريش در بالاي يك تپه يك يادماني هست كه متعلق به زمان «سلطان سليم» عثماني است. اين پادشاه وقتي كه به سمت مركز اروپا پيشروي مي كرد؛ در اتريش يك روزي بر بالاي يك تپه اي نشسته بود و داشت غذايي مي خورد ناگهان يك سرباز اتريشي به طرف سلطان شليك مي كند. گلوله به ظرف سلطان اصابت كرد و سلطان سليم سراسيمه عقب نشيني مي كند...
از آن زمان اتريشي ها براي بزرگداشت حركت سرباز، يك نقطه يادماني درست كردند كه ما جلوي دشمن را گرفتيم. حالا در مناطقي از مناطق عملياتي از جمله همين طلائيه، ميليونها توپ شليك شد، صدها انفجار مين و ديگر بمب هاي مختلف منفجر شده و هزاران انسان در آنجا شهيد شده اند ولي ما خيلي راحت از كنار آن مي گذريم. در حالي كه ما بر اساس اساسنامه اي كه به تصويب «مقام معظم رهبري» رسيده، موظفيم كه اين نقاط را حفظ كنيم كه البته اين كار مستلزم يك فرهنگ عمومي، همكاري و مساعدت همه دستگاههاي مسئول در كشور است؛ زيرا كه يك نهاد به تنهايي قطعاً قادر نيست و اميدواريم كه مجلس شوراي اسلامي پيش نويس قانون تملك نقاط يادماني را هرچه زودتر به تصويب برساند.
* درسي كه براي تمام عمر از تفحص گرفتيد چه بود؟
- لامؤثر في الوجود الا الله يعني توحيد.