شهرهاي جديد ايران الگوها،كاركردها
طاهره خليلي - كيانوش صمصامي
شهرهاي جديد معمولاً با هدف جلوگيري از گسترش بي رويه شهرهاي بزرگ و جذب سرريز جمعيت آنها و نيز جلب مهاجرين احتمالي به عنوان موج گير تأسيس مي شوند. در شهرهاي جديد فاصله بسيار بيشتر از شهرك با شهر اصلي است و معمولاً خارج از نفوذ شهر هستند. موضوع شهرهاي جديد در ايران در حال حاضر يكي از سياست هاي اصلي وزارت مسكن در كنار بهسازي و احياي بافت قديم شهرها به خصوص شهرهاي بزرگ و توسعه بيروني (فيزيكي) شهرهاي موجود مي باشد كه محل بحث بسياري از كارشناسان اقتصادي، جامعه شناسي، معماران و شهرسازان و... مي باشد.در حال حاضر عليرغم تلاش هاي انجام شده جمعيتي در حدود ۲۰۰ هزار نفر در بيش از ده شهر جديد در كشور سكونت دارند و پيش بيني شده است در سال ۱۴۰۰ اين رقم به ۵/۳ ميليون نفر افزايش يابد.
روند پيچيده تر شدن مسائل شهر و شهرنشيني (به ويژه مسأله مسكن) در سال هاي اخير سبب گرديد تا سياستگذاران آمايش زمين هاي شهري در سطح كشور از اواسط دهه ۶۰ به ايجاد موجي از طرح هاي آماده سازي زمين و نيز ايجاد شهرهاي جديد دست يابند.
در حال حاضر براي ايجاد شهرهاي جديد كه حجم عمليات احداث آن در تاريخ شهرسازي ايران و حتي در ميان كشورهاي در حال توسعه نيز بي سابقه است، اهداف بسيار مهمي پيش بيني گرديده است كه هر يك از اين اهداف ناشي از تنگناها و نيازهاي موجود عرصه هاي شهري است. با اين وجود پس از گذشت چند سال از آغاز عمليات احداث شهرهاي جديد هنوز اين سؤال مطرح است كه ايجاد شهرهاي جديد چگونه مي تواند پاسخگوي اهداف پيش بيني شده باشد يا به عبارت ديگر تحت چه شرايطي و با ايجاد چه زمينه هايي اين راه حل مي تواند مطلوب و مفيد واقع شود و يا احياناً كارايي خود را از دست مي دهد و به صورت معضل جديدي در مي آيد. بدون شك نحوه اداره امور اين شهرها مؤثرترين شاخصي است كه به صورت مستقيم در چند و چون زندگي در شهرهاي جديد تأثير مي گذارند. از اين روست كه براي پاسخ به اين سؤال بايد شهرهاي جديد را به عنوان سكونتگاه هايي كه شرايط ويژه اي بر آنها حاكم است شناخت و هدف از ايجاد آنها را بررسي نمود.
به طور كلي ضرورت هاي احداث نوشهرها در ايران به شرح زير است:
۱- ضرورت هاي ناشي از رشد فزاينده جمعيت و شهرنشيني
۲- ضرورت هاي ناشي از مسأله مسكن در شهرهاي بزرگ
۳- ضرورت هاي ناشي از تمركززدايي از كلان شهرها
۴- ضرورت هاي ناشي از كنترل ساخت و سازهاي بي رويه اطراف شهرها و برنامه ريزي فضايي
۵- ضرورت هاي ناشي از ملاحظات زيست محيطي
۶- ضرورت هاي ناشي از توسعه صنعتي برخي از مناطق و استقرار صنايع بزرگ و اسكان كاركنان.
تعاريف
شهرهاي جديد در نظام هاي اجتماعي- اقتصادي جهان و با توجه به تحولات نظريه اي بسيار دگرگون شده اند. هنوز تعريف جامعي براي شهرهاي جديد ارائه نشده است. اما مي توان تعاريف زيرا را براي آنها پذيرفت:
۱- شهرهاي جديد اجتماع هاي برنامه ريزي شده اي است كه در پاسخ به اهداف از پيش تعيين شده ايجاد مي شود.
۲- ايجاد شهر جديد عملي ارادي است كه فرض را بر وجود يك منبع قدرت يا سازماني مي گذارد كه تأمين كننده مكان و منابع براي توسعه شهر و اعمال كنترل مداوم بر آن است تا شهر به اندازه بادوامي برسد.
۳- شهر جديد اجتماعي خود اتكاست با جمعيت و مساحت مشخص، فاصله اي معين از مادرشهر، برنامه ريزي از پيش تعيين شده اهداف معين و همچنين برخوردار از تمام تسهيلات لازم براي يك محيط مستقل.
۴- معمولاً شهرهاي جديد براي تمركززدايي كالبدي اقتصادي و اجتماعي در ناحيه شهري شهرهاي بزرگ طراحي مي شوند تا با وجود جاذبه نزديكي به شهرهاي بزرگ جمعيت تشويق به خروج از مادرشهر شوند تا اسكان به همراه اجراي برنامه هاي توسعه اقتصادي، اجتماعي فراهم آيد. بدين ترتيب جذب سرريز هاي جمعيتي ساماندهي فضايي مادرشهر و ناحيه شهري بهبود وضعيت محيط كار زندگي سالم و اجتماعي كامل ميسر مي شود در واقع مفهوم شهر جديد مفهوم اجزاي يك شهر در ارتباط ارگانيك با يكديگر است.
بنابر تعاريف قبلي شهرهاي جديد داراي تاريخ تولد مشخصي هستند و در زمان كوتاه و معيني ساخته مي شوند. اين گونه شهرها در تضاد كامل با پيدايش و تحول شهرهاي متراكم هستند و بر اساس يك هسته پيش از آن كه به وجود آيند تشكيل مي شوند و به كندي رشد مي كنند. معمولاً برنامه ريزي شهر جديد مبتني بر پيش بيني جمعيت است تا اين جمعيت تضميني پايه اي براي پيش بيني نيازهاي كالبدي اقتصادي و اجتماعي آينده باشد. طراحي و ساخت شهرهاي جديد بيشتر در زمين هاي بكر و غيرقابل كشت و بدون هسته اوليه صورت مي گيرد.
دلايل ايجاد شهرهاي جديد
سياست ايجاد شهرهاي جديد پس از انقلاب به يقين از بزرگترين و بااهميت ترين سياست هايي است كه در زمينه شهرسازي و به طور كلي شهرنشيني كشور اتخاذ شده است اما بايد ديد منشاء اتخاذ چنين سياستي چه بوده و بر اساس كدام راهبردي به اين نتيجه ختم شده است. در اين باره وزارت مسكن علاوه بر وجود مشكلات كالبدي شهرها دلايل زير را ارائه داده است:
۱- جمعيت كشور در سال ۱۴۰۰ به ۱۳۰ ميليون خواهد رسيد كه ۹۶ ميليون نفر در مناطق شهري و ۳۴ ميليون نفر در مناطق روستايي اسكان مي يابند. برابر اين پيش بيني جمعيت شهرنشين كشور در سي سال آينده سه برابر مي شود و بر پايه اين فرض تعدادي از شهرها و تراكم آنها و ساير موارد ثابت خواهد ماند بنابراين نياز به سطحي معادل سه برابر سطح موجود شهرها خواهد بود. در چهارچوب اين استدلال چون پيرامون شهرها را باغ ها و مزارع مي پوشاند براي پيشگيري از انهدام آنها ضرورت احداث شهرهاي جديد مطرح مي شود.
۲- حل مشكل مسكن شهري و حل مشكلات ناشي از نارسايي هاي امور زيربنايي شهرها و هرج و مرج و نابساماني كالبدي شهرها هرچند كه عوارضي تبعي ديگر ناشي از تراكم شديد جمعيت در چند شهر بزرگ نظير بيكاري، فقر، حاشيه نشيني و غيره نيز در اتخاذ تصميم ايجاد شهرهاي جديد نقش داشته است.
۳- تمركززدايي از شهرهاي بزرگ و جذب سرريزهاي جمعيتي آنها، جلوگيري از توسعه بي رويه شهرهاي بزرگ، ايجاد تعادل رشد اقتصادي و اجتماعي كنترل حركات مهاجرتي و نيز به سبب اشباع امكانات شهرهاي بزرگ در جذب جمعيت مهاجر. اگر به سير اتخاذ سياست هاي پاسخگويي به مشكلات شهرنشيني در ايران پس از انقلاب اسلامي نگريسته شود مشخص مي گردد كه در پاسخ به مشكل مسكن ابتدا با واگذاري زمين هاي مصادره شده به شهرنشينان و برخي مهاجرين فاقد مسكن تا حدي از شدت بحران كاسته شده وليكن به زودي عدم كارآيي اين راه حل به ويژه در شهرهاي بزرگ به اثبات رسيد از اين رو براي كمك به واگذاري زمين به نيازمندان و جلوگيري از زمين بازي در اين شهرها قانون زمين شهري وضع شد. صرف نظر از اين كه در اين دوره تا چه حد سياست ارائه مسكن تحقق يافته است، به طور كلي مسكن با واگذاري زمين و همچنين ساخت و سازهاي وسيع تا حدي خود انگيخته تأمين شده است. براي برنامه ريزي و طراحي دقيق اين گونه مجموعه ها به صورتي صحيح و از پيش انديشيده شده، ضرورت ايجاد و طرح هاي آماده سازي مطرح شد. اما در برخي از شهرهاي بزرگ، شهرهايي با محدوديت هاي ويژه، يافتن اراضي وسيع مناسب، آماده سازي و متصل به بافت موجود شهر ميسر نشد از اين رو توسعه ناپيوسته به عنوان يگانه راه پاسخگويي به گسترش برخي از شهرهاي بزرگ يا شهرهايي با موقعيت ويژه مطرح گرديد. اين چنين توسعه اي ديگر نمي توانست مانند طرح هاي آماده سازي از زيربناهاي شهر موجود استفاده كند و حداكثر بايد به تأمين خدمات در حد ساكنان خود اكتفا نمايد. زيرا به دليل فاصله از شهر اصلي بايد به خود متكي بوده و نيز داراي زيربناهاي لازم خدمات و صنايع باشد تا به صورت يك شهر مستقل و پويا عمل كند.
اهداف عمده شهرهاي جديد
مهمترين اهداف شهرهاي جديد را به شرح زير مي توان برشمرد:
۱. جلوگيري از توسعه بي رويه و كلانشهر شدن مادرشهر
۲. انتقال كارگاه ها از مادرشهر به شهر جديد
۳. جذب سرريز جمعيت با ايجاد كانون هاي اشتغال در شهر جديد
۴. جلوگيري از بالا رفتن قيمت زمين در مادرشهر و بورس بازي زمين به علت توسعه نامحدود مادرشهر
۵. پالايش مادرشهر براي سازماندهي توسعه آن به شكل منفصل
۶. كاهش هزينه رفت و آمد از مادرشهر به مناطق صنعتي اطراف شهرهاي بزرگ و حذف زمان تلف شده كاركنان مناطق صنعتي مذكور و جابجايي ساكنان به علت وسعت شهر بزرگ
۷. جلوگيري از ايجاد حاشيه نشيني در شهرهاي بزرگ
۸. سبك شدن بار ترافيك در داخل مادرشهر
۹. احداث محل سكونت در نزديكي محل كار
۱۰. استفاده از اراضي غيرزراعي براي ايجاد شهرهاي جديد و جلوگيري از تخريب اراضي كشاورزي حومه شهرهاي بزرگ
۱۱. ايجاد اشتغال در شهر جديد و جلوگيري از خوابگاهي شدن آنها
۱۲. تنزل بهاي تمام شده واحدهاي مسكوني به علت پايين بودن بهاي زمين با توجه به نسبت هزينه ساخت و قيمت زمين در شهرهاي بزرگ و در نتيجه امكان ارائه مسكن به مردم
۱۳. انتقال سرمايه هاي كوچك مردم از فعاليت هاي واسطه اي به سرمايه گذاري در مسكن و صنايع و كارگاه هاي توليد ي به علت پايين بودن قيمت زمين و حذف سرقفلي هاي كلان در شهرهاي بزرگ
۱۴. كاهش هزينه هاي توسعه زيربناي مادرشهر
۱۵. آزاد شدن سطوح كارخانه ها و كارگاه هاي مزاحم داخل مادرشهر براي ايجاد تأسيسات مورد نياز زيربنايي از قبيل فضاهاي سبز، آموزش خدماتي و ترافيكي
۱۶. جلوگيري از آلودگي محيط زيست در شهرهاي بزرگ كه در بعضي از شهرها از جمله تهران به شكل خطرناكي درآمده است.
۱۷. احداث شهر از پيش برنامه ريزي شده و متناسب با نياز واقعي جامعه
۱۸. امكان كنترل ساخت و سازها در شهر جديد طبق ضوابط مطلوب مطالعه شده
۱۹. پالايش شهر از شغل هاي كاذب و مخرب كه با توسعه رشد شهرهاي بزرگ روبه ازدياد است.
مسائل شهرهاي جديد
به طور كلي، هر پديده اجتماعي داراي كاركردهاي مثبت و منفي است. لذا، شهرهاي جديد نيز به عنوان پديده هاي اجتماعي گرچه براي پاسخگويي به نيازهاي شهروندان احداث شده ولي در عين حال داراي مشكلات عديده اي است كه در زير به چند نمونه از آنها اشاره مي گردد:
* فقدان تمركز بين بخش هاي خصوصي و دولتي،
* ناكافي بودن سيستم مالي براي تضمين سرمايه گذاري
* عدم برآورد دقيق هزينه ها براي كسب امكانات در بازار و....
* فقدان هماهنگي بين مديريت شهرها و برنامه هاي مربوط به حمل و نقل
* عدم توجه به جنبه هاي تاريخي و هويتي شهروندان، زيرا، شهروندان معرف ويژگي ها، ريشه ها، اصالت و فرهنگ هاي مختلف هستند. اين عدم توجه موجب اختلال در وضعيت روانشناختي ساكنين گشته و عامل تنش هاي فرهنگي، قومي و تاريخي مي گردد. از اين رو، عدم احساس هويت جمعي و تعلق گروهي باعث مي گردد كه آنها نتوانند در روابط اجتماعي مشاركت نمايند.
كاركردهاي شهري ناقص
شهر جديد، به رغم كمك هاي متعدد نمي تواند همانند شهرمادر باشد، زيرا جذابيت هاي خاص آن را ندارد. شهرمادر در طول تاريخ شهر شده است و براساس نيازهاي تدريجي شكل هاي جديد از نهادها و سازمان هاي در آن به وجود آمده اند. حال آن كه شهر جديد با توجه به اين كه با فاصله جغرافيايي تعيين شده در اطراف شهرمادر ساخته مي شود. به راحتي نمي تواند خود را تكميل كند و مجبور است به عنوان شهر اقماري و وابسته در كنار شهر متروپل قرار بگيرد. تنوع گروه ها و اقوام، ناشناخته شدن آنها توسط ديگر گروه ها و تنش هاي فرهنگي كه اين وضع ايجاد خواهد كرد، نمي تواند سيماي مطلوبي از شهر ارائه نمايد.
* شهر جديد يك اقدام غير واقع بينانه در جهت دهي شهرنشيني و تمركز به طرف پيرامون محسوب مي شود كه آينده روشني را نشان نمي دهد.
شهرهاي جديد تهران
سياست ايجاد و توسعه شهرهاي جديد در اطراف تهران با توجه به اهداف زير اجرا شده است:
۱. توزيع مناسب و برنامه ريزي شده جمعيت در ناحيه شهري تهران از نظر هدايت سرريز جمعيت كلانشهر تهران به شهرهاي جديد؛
۲. تمركززدايي از كلانشهر ناحيه با انتقال برخي از وظايف آن به شهرهاي جديد به گونه اي كه اين شهرها بتوانند نقش پيوندي بين مراكز جمعيتي كوچك و كلانشهر را ايفا كنند؛
۳. پالايش تهران و بهبود و ارتقاي معيارهاي زيستي و خدماتي در آن؛
۴. جلوگيري از بالارفتن بي رويه قيمت زمين مسكن و همچنين ايجاد نواحي حاشيه نشيني و تخريب اراضي كشاورزي، در اطراف تهران.
براي برآورده شدن اهداف فوق، شهرهاي جديدي در ناحيه شهري تهران مكان يابي شده اند. محدوده ناحيه اي كه به عنوان ناحيه شهري تهران براي مكان يابي شهرهاي جديد مطالعه مي شود، از شمال تا ارتفاعات البرز، از شرق تا شهرستان دماوند، از جنوب تا شهرستان ري و از غرب تا شهرستان قزوين است. اين ناحيه؛ شهرستان هاي تهران، كرج، ورامين، ري و شميرانات، ساوجبلاغ و شهريار را در برمي گيرد و ۱۳ هزار كيلومتر مربع (كمتر از يك درصد مساحت كل كشور) مساحت دارد. اين ناحيه از نظر همبستگي اقتصادي _ اجتماعي، رشد جمعيتي مشابه، راه هاي ارتباطي و دسترسي هاي قديمي داراي بافت درهم تنيده اي است و به عنوان يك ناحيه واحد شناخته مي شود. حجم جمعيت آن طي ۱۳۳۵ _ ۱۳۷۰ ، ۹/۴ برابر شده است، در حالي كه جمعيت كل كشور طي همين مدت ۶/۲ برابر افزايش داشته است (جمعيت ناحيه شهري تهران از يك ميليون و ۹۰۰ هزار نفر در سال ۱۳۳۵ به ۹ ميليون و ۵۰۰ هزار نفر در سال ۱۳۷۰ و ميزان شهرنشيني از ۶/۸۰ درصد به ۹۲ درصد رسيده است.) طي سال هاي اخير از رشد جمعيت تهران كاسته شده، اما به رشد جمعيت ناحيه شهري تهران افزوده شده است (رشد جمعيت شهر تهران طي دهه ۱۳۵۵- ۱۳۶۵ و ۱۳۶۵ _ ۱۳۷۰ معادل ۸/۲ و ۴/۲ درصد بوده است). همچنين ۲۱ درصد مهاجران كل كشور در ناحيه شهري تهران اسكان يافته اند. به طور كلي با خوش بيني بسيار مي توان اظهار داشت كه در ۱۳۹۵ جمعيت ناحيه شهري تهران به ۱۹ تا ۲۱ ميليون نفر مي رسد. طبق محاسبات براي ۶ ميليون نفر فضا مورد نياز است. براين اساس پنج شهر جديد پرديس، هشتگرد، اشتهارد، زاويه و پرند در دستور كار طراحي و احداث براي اسكان مهاجرين و جمعيت مازاد تهران و شهرهاي ناحيه شهري قرار گرفت. بايد طبق برنامه از پيش تنظيم شده دست كم حدود ۳ ميليون نفر از آن به عنوان سرريز جمعيت به اين شهرهاي جديد هدايت و اسكان يابند.
هم اكنون شهر تهران با محدوديت هاي جدي توسعه روبه رو است، زيرا در چند سال گذشته بيش از ۳۰۰ هكتار از اراضي كشاورزي داخل محدوده پنج ساله و ۲۰۰ هكتار از اراضي كشاورزي محدوده ۲۵ ساله زير ساخت و ساز رفته است، در عين حال علاوه بر اراضي كشاورزي، به باغ هاي پيرامون تهران نيز هجوم برده است.
مكان يابي پنج شهر جديد ناحيه شهري تهران (پرديس، هشتگرد، پرند، انديشه و لتيان) با توجه به معيارهاي زير انجام گرفته است.
۱- دسترسي مناسب به شبكه هاي ارتباطي اصلي در ناحيه و فاصله مناسب با شهرهاي بزرگ ناحيه.
۲- امكان تأمين نيازهاي اساسي به تأسيسات زيربنايي از قبيل آب، برق وانرژي.
۳- امكان بهره برداري از توان هاي بالقوه اقتصادي.
۴- عدم هم جواري با نواحي كشاورزي.
۵- مناسب بودن محل استقرار شهر از نظر ايجاد تعادل ميان قطب ها و شهرهاي موجود در ناحيه.
۶- دارا بودن شرايط مناسب اقليمي، توپوگرافي، زيست محيطي و چشم اندازهاي مطلوب.
۷- دارا بودن شرايط مناسب براي احداث شهر از نظر تأمين نيروي انساني و مصالح ساختماني مورد نياز.
شهر جديد پرديس
برابر مصوبه مورخ ۲۳/۱۲/۶۸ شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران درباره موضوع مكان يابي و تعداد جمعيت شهر جديد پرديس، احداث اين شهر از ديدگاه قانوني رسمي شد و در تاريخ ۱/۵/۱۳۶۹ اساسنامه شركت عمران آن به تصويب رسيد. محل استقرار اين شهر پس از انجام مطالعات مكان يابي شهرهاي جديد در ناحيه شهري تهران برگزيده شد. شهر جديد پرديس در فاصله ۳۵ كيلومتري شرق تهران در كنار جاده ترانزيت تهران _ آمل احداث مي شود. اين جاده يكي از راه هاي اصلي كشور است كه پايتخت را به شهرهاي مهم ساحلي درياي خزر متصل مي كند. بنابراين محدوده راهبردي شهر جديد پرديس شامل محدوده شرقي ناحيه شهري تهران تا منتهي اليه حوزه شهري دماوند مي شود. اراضي آب انجيرك به دليل عوامل مناسبي كه در زير مي آيد براي احداث شهر جديد پرديس با ظرفيت ۲۰۰ هزار نفر جمعيت برگزيده شده است:
* فاصله مناسب با تهران (حدود ۳۵ كيلومتر).
* استقرار آن در مسير يكي از جاده هاي اصلي كشور.
*وجود موانع توپوگرافي كه مانع اتصال اين ناحيه به تهران مي شود.
* تراكم بسيار كم جمعيت در اين ناحيه كه از متوسط تراكم سطح كشور با احتساب زمين هاي كويري نيز كمتر است.
* وجود شرايط مناسب زيست محيطي و چشم اندازهاي طبيعي.
به شرط تحقق برنامه هاي پيش بيني شده، در اين شهر مي توان ۲۰۰ هزار نفر جمعيت را در زميني به مساحت ۲۱۴۰ هكتار مستقر كرد و امكانات بالقوه تأمين ۵۰ هزار شغل وجود خواهد داشت.
همچنين در بخش شرقي ناحيه شهري تهران مي توان نقش شهر مياني را براي شهر جديد پرديس در نظر گرفت، اما مطالعات جمعيتي، تعداد جمعيت محدوده راهبردي شهر جديد پرديس را در حدود سال ۱۴۰۰ در شرايط ادامه روند خود به خودي استقرار جمعيت و تشديد آن بالغ بر ۲۵۷ هزار نفر نشان مي دهد كه به طور محسوسي بيش از ظرفيت جمعيتي تعيين شده براي اين شهر مي باشد.
براي اين شهر از نظر نقش خدماتي، دو عملكرد تحقيقاتي علمي و توريستي- تفريحي پيش بيني شده است، زيرا عملكرد شهر فراتر از مرزهاي كالبدي آن خواهد رفت و به حوزه نفوذ خود اثر خواهد گذاشت. مراكز تحقيقات پزشكي و مخابراتي نيز در پرديس مستقر خواهد شد، بنابراين شهر جديد پرديس به كانون علمي، تخصصي و فني ناحيه شهري تهران و احتمالاً تحقيقات اجتماعي كشور مبدل مي شود. همچنين عملكرد توريستي _ تفريحي شهر سبب رونق فعاليت هايي چون هتلداري، ايجاد رستوران و احداث مراكز تفريحي و سياحتي در محور ارتباطي با شهر تهران خواهد شد، چنانچه شهر جديد پرديس بتواند در نظام سلسله مراتب فضايي شهري تهران نقش مياني را ايفا كند و خدمات اداري، سياسي و تجاري ناحيه شرق تهران بزرگ را سامان دهد، مي توان به تحقق عملكردهاي آن اميدوار شد.
الگوي شهرهاي جديد در ايران
شهرهاي جديد ايران از نظر استقرار در فضا و كاركرد در پنج الگو طبقه بندي مي شوند:
۱- شهرهاي جديد سازماني _ صنعتي
اين الگو به عنوان نخستين اقدام در زمينه ايجاد شهرهاي جديد و براي استفاده بهينه از منابع و امكانات بالقوه در مناطق مختلف كشور طراحي و احداث شده است. اين گونه شهرها به دليل دارا بودن موقعيت جغرافيايي و شرايط اقتصادي _ اجتماعي خاص، پذيراي نقش ويژه اي شده اند و بيشتر آنها از خوداتكايي برخوردار بوده اند و مشاغل و خدمات كافي براي ساكنان ايجاد كرده اند، مانند آبادان، انديمشك، مسجد سليمان، پولادشهر، پيرانشهر، بندر شاهپور، آغاجاري، هفتگل، زرندنو، شهرك مس سرچشمه و شهرك هاي صنعتي البرز، ساوه، رشت و غيره.
۲- شهرهاي جديد اقماري
متداول ترين نوع ايجاد شهرهاي جديد در ايران شهرهاي جديد اقماري است. ضرورت احداث چنين شهرهايي ناشي از رشد روز افزون مشكلات شهرهاي بزرگ در قبل و بعد از انقلاب بوده است. از اين الگو بيشتر در اطراف شهرهاي بزرگ به خصوص تهران استفاده شده است و نقش عمده آن ساماندهي فضايي شهر اصلي و جذب سرريزهاي جمعيتي شهرهاي بزرگ مي باشد.
پيش از انقلاب به دنبال اجراي طرح هاي جامع شهري و ناحيه اي ده ها شهرك و قطب صنعتي به وجود آمده اند كه علاوه بر بخش خصوصي، وزارت مسكن و شهرسازي در احداث آنها سهيم بوده است، علاوه بر اين شهرها، بعد از انقلاب نيز شهرهاي جديدي در دست احداث هستند. بعضي از شهرهاي جديد در قبل و بعد از انقلاب عبارتند از: شاهين شهر، مجلسي و بهارستان در اصفهان، هشتگرد، پرند، انديشه در تهران، علوي در بندرعباس، سهند در تبريز، صدرا در شيراز، رامين در اهواز، رامشار در زابل، طبس در چاه بهار، گلبهار و بينالود در مشهد و مهاجران در اراك. اين گونه شهرها در خارج از محدوده طرح جامع و بيشتر در ناحيه شهري مادرشهرها براي تحقق راهبرد ايجاد شهرهاي جديد مصوب شوراي عالي شهرسازي كشور احداث شده اند و براي توسعه ناپيوسته شهر اصلي ايفاي نقش مي كنند.
پس از انقلاب نيز به دليل پيش بيني دو برابر شدن جمعيت كشور و سه برابر شدن جمعيت شهري آن طي دوره ۱۴۰۰-۱۳۶۵ لزوم طراحي و احداث اين شهرها براي ساماندهي فضايي شهرهاي بزرگ و كنترل رشد جمعيتي و كالبدي آنها مطرح شد.
۳- شهرهاي جديد با هويت مستقل
اين الگو براي تعادل در توزيع جمعيت و امكانات، توسعه ناحيه اي، خودكفايي نسبي از نظر اشتغال و خدمات، رعايت اصول زيست محيطي و در نهايت جدايي گزيني از مشكلاتي كه در شهرهاي بزرگ با آنها مواجه هستند به كار مي رود. در ايران از نظر كاركرد هيچ كدام از شهرهاي جديد ساخته شده موفق به ايفاي كاركردي از اين نوع نبوده اند.
۴- شهرهاي جديد پيوسته
شهرهاي جديد پيوسته بيشتر در چارچوب طرح جامع مادرشهر مكان يابي شده اند و به عنوان بخش مسكوني يا صنعتي آن عمل مي كنند. بيشتر اين شهرها با گذشت زمان از نظر فيزيكي در شهر اصلي ادغام شده اند و فضاي زيستي ، توليدي دوگانه اي را با آن ايجاد كرده اند، مانند ملك شهر و خانه اصفهان در اصفهان، كوي ولي عصر در تبريز ، رضا شهر در مشهد، لويزان، كن و اكباتان در تهران، صفائيه در يزد و معالي آباد در شيراز كه همه آنها با هدف شهرك ها و مجتمع هاي مسكوني براي تأمين مسكن كارمندان دولت و افراد و نيز ساماندهي فضايي مادرشهر ايجاد شده اند. ويژگي بارز آنها فقدان اقتصاد پايه اي و نقش توليدي است. اين گونه شهرها در پيش از انقلاب براي اجراي برنامه پنجم عمراني و پس از انقلاب براي تحقق سياست واگذاري زمين شهري به افراد احداث شده اند.
۵. شهرك هاي شركتي
شهرك هاي شركتي، اجتماع هاي برنامه ريزي شده اي براي اسكان شاغلان مجتمع هاي جديد صنعتي است؛ همانند كشت و صنعت ها و مجتمع هاي صنعتي- معدني و كشاورزي. اين گونه شهرها براي اقدام هايي نظير استقرار صنايع جديد در نواحي دور افتاده و بهره برداري از منابع طبيعي در نقاط جديد به وجود آمده اند. اين شهرها عموماً در گذشته براساس سياست توسعه برون زا و بدون توجه به اوضاع جامعه و منافع ملي و فقط بنا به خواست برنامه ريزان خارجي ايجاد شده اند. براي ايجاد آنها به شرايط تاريخي، سنتي، فرهنگي و روانشناسي مردم توجهي نشده است و بيشتر در بن بست توسعه گرفتار شده اند. اين الگو، اغلب فاقد مطالعات مكان يابي دقيق است و مسائلي همانند هزينه هنگفت ساخت و ساز، فقدان شرايط مساعد براي حمل و نقل، فقدان آب كافي و نامساعد بودن آب و هوا موجب عدم جذابيت آنها شده است. اين گونه مجتمع ها با توجه به دورافتادگي، داراي خصلت جزيره اي بوده، همچنين محروميت هاي متعددي در زمينه بهداشت، آموزش، اوقات فراغت، تأمين مايحتاج زندگي و روابط اجتماعي گسترده دارند؛ مانند كشت و صنعت نيشكر هفت تپه، كارون، دو شهر كارگري و دو شهرك كارمندي كه طي دهه چهل در فاصله ۲ تا ۲۷ كيلومتري كارخانه توليد و تصفيه نيشكر و همچنين شهرك هاي بوستان، ني آباد و شوشتر نو كه براي اسكان ۹۵۰۰ نفر از كاركنان كشت و صنعت كارون در سال ۱۳۵۶ احداث شده اند. از جمله مشكلات اين گونه شهرها مي توان به موارد زير اشاره كرد:
* وابستگي شهر به يك فعاليت اقتصادي و اشتغال ناشي از آن؛
* محدوديت جمعيت شهر كه ناشي از فقدان تشكيلات آزاد رشد جمعيت است، زيرا فقط كاركنان شركت، جمعيت شهر را تشكيل مي دهند؛
* مالكيت انحصاري شركت بر اراضي؛
* الگوي مسكن سازماني به عنوان شيوه عمده تصرف مسكن؛
* وابستگي خدمات شهر به شركت؛
* جدايي شهر از شبكه شهرها و آبادي هاي ناحيه؛
* فقدان رونق شهري؛
* هزينه سنگين نگهداري شهر و مشكلات توسعه آن.
كاركردهاي شهرهاي جديد
* پاسخ به نيازها
برنامه هاي نوسازي يا ساخت شهرهاي جديد در اطراف شهرهاي بزرگ در پاسخ، به سه نياز طراحي مي شود: نيازهاي جمعي در سطح ملي يا منطقه اي، نيازهاي فردي يا اجتماعي شهروندان، نيازهاي سازمان دولتي از جمله شهرداري ها
* تصميم اقتصادي و شهري:
نرخ پايين زمين ها و تعادل مجدد توسعه منطقه اي
هدف اصلي شهرهاي جديد استفاده از زمين هاي بكر و ارزان قيمت است كه تاكنون مورد بهره برداري قرار نگرفته است. اين زمين ها عمدتاً در حاشيه شهرها يا دور از آن قرار دارند و معمولاً بين متروپل و شهرهاي اقماري واقع شده اند.
* شهر جديد نبايد نمونه اي مجزا از كل و براي خود باشد.
شهر جديد عضو مجموعه اي سيستم شهري است و با الگوهاي برنامه ريزي اقدام به ايجاد زيرساخت ها مي كند.
شهر جديد كنترل كننده رشد بي رويه جمعيت مادر شهر است و در عين حال با استفاده از آن جمعيت، سعي در كمك به توسعه اجتماعي- اقتصادي دارد. اين كمك ها در خصوص سرمايه گذاري ها، زيرساخت هاي حمل و نقل شهري، تأسيسات و خدمات رساني شهري است.
* از وظايف شهرهاي جديد:
ايجاد مراكز فعال و پوياست.
مراكز فعال و پويا از مهمترين عناصر شهر جديد به شمار مي روند و اين امر در پرتو برنامه ريزي صحيح امكان پذير است. اين مراكز مي توانند در مبادلات مختلف اجتماعي، تجاري و اقتصادي نقش عمده اي داشته باشند.
* انطباق با مكانيسم هاي مالي و مديريتي
تحقق شهرهاي جديد نيازمند به كارگيري مكانيسم هاي مالي و مديريتي است. طراحي برنامه هاي شهري موقعي امكان پذير است كه با دقت كافي همراه باشد و در عين حال از لحاظ مالي پشتيباني شود.
ايجاد شهرهاي جديد بايد مرحله اي جديد از سياست مديريتي را در خصوص برنامه هاي مختلف ارائه نمايد. اين شهرها در عين حال بهترين مكان آزمايشي تجارب مديريتي هستند.
* شهر جديد: مجموع عوامل شهري
شهر جديد فقط مجتمع هاي مسكوني، خانه هاي گروهي و فردي نيست، بلكه داراي مراكز تجاري و اداري، مراكز شهري، مناطق فعاليت ها، مؤسسات، زيرساخت ها، خدمات عمومي و خصوصي و محله هاي مسكوني مي باشد.
در عين حال، شهر جديد در ابعاد خاص خود، با اسكان هزاران نفر در خود، معيارهاي فرهنگي و اخلاقي منحصر به فردي نياز دارد.
* شهر جديد: يك اقدام فرهنگي
از آنجا كه شهر جديد براي پاسخگويي به نيازهاي جمعيت ها است. لذا، به دنبال آن است كه جمعيت را به شيوه هاي جديد علمي- فني نيز آشنا سازد و يك گام بيشتر به سوي تمدن ببرد. با توجه به اين كه شهر جديد در پي ارائه جديدترين راه حل ها براي شهروندان است، شايد بتواند در اين زمينه ها به مردم كمك نمايد و آنها را تشويق به اصول مدني كند تا كمتر درگير مسائلي از قبيل تفكيك اجتماعي- شهري و غيره شوند.
در شهر جديد تركيبي از مساكن، دفاتر تجارت ها، آموزش هاي علمي- هنري، صنايع دستي، مشاغل آزاد و غيره و وجود دارد. از اين رو، در اين گونه شهرها شاهد حضور همه اين عوامل هستيم.
* شهر جديد و نياز به مديريتي مناسب
يك شهر جديد نياز به مديريتي كلي و فعال دارد. با توجه به ساختارهاي جديد و نيازهاي گوناگون شهر جديد، مديريتي مناسب از ضروريات اساسي آن به شمار مي رود تا به كارگيري كليه نيروها و امكانات، همگان را در مسيرهاي طراحي شده شهر هماهنگ سازد.
شهرهاي جديد مهمترين و بهترين پديده عصر جديد محسوب مي شوند و به عنوان مظهر «تمدن جديد» به شمار مي روند.
ويژگي هاي شهرهاي جديد
اولين ويژگي شهرهاي جديد، احداث آنها در خارج از مناطق شهرهاي مادر است تا منطقه جديد به عنوان يك قطب موثر براي شهر اصلي عمل كند.(مثل شهر فولادشهر)
دومين ويژگي آن در خصوص ايجاد چارچوب جديدي از كاركردهاي اسكان، كار، آموزش، اوقات فراغت، تجارت و غيره است. شهرهاي جديد بريتانيا، فرانسه و هلند(للشتاد، هلوستلي) يا بخشهاي شهر كوپنهاك در اين راستا، قرار دارند.
در بريتانيا، هدف اوليه ايجاد شهرهاي جديد استقلال و خودكفايي بود و احداث شهرهاي برنامه ريزي شده مثل ميلتون كينز يا هامپشير جنوبي در ۱۰۰ كيلومتري لندن بدين منظور بوده و يا حتي احداث شهرهاي متوسط با جمعيت ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار نفر در چند دهه اخير براي كمك به مادر شهرها(و در عين حال با حفظ استقلال آنها) بوده است. در حالي كه در فرانسه هدف از ايجاد شهرهاي جديد در منطقه پاريس با جمعيت ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفري برخورداري اين شهرها از امكانات شهر پاريس و در عين حال ايجاد مراكز جديد شهري است.
ويژگي سوم اقماري شدن شهرهاي جديد است تا با يك كمربند سكونتي بتواند شهر مادر را پوشش دهند. امكانات مربوط به حمل و نقل (مترو و ...) طبعاً كمك مي كند كه اين شهرها بتوانند اين ويژگي را دارا باشند. شهرهاي رانشتاد (آلمان) لوميراي، كان اروويل (فرانسه) و شهرهاي جديد آمريكايي در اين طبقه بندي قرار مي گيرند.
شهرهاي جديد با ويژگي هاي زير مشخص مي شوند:
تمايلات جمعيتي، اقتصادي و اجتماعي، كنترل رشد جمعيت، نرخ بالاي شهر نشيني، كاهش زمان كار و افزايش اوقات فراغت و هماهنگي در امر توسعه
جنبه هاي طبيعي و تاريخي: ارزشيابي محيط طبيعي، توجه به آثار و بناهاي تاريخي و غيره. به طور خلاصه، شهر جديد پديده اي اجتماعي- اقتصادي در جهان است كه داراي الگوي رفتاري خاص در مسائل جمعيتي و نقش ويژه اي در درمان بيماريهاي اجتماعي، صنعت و مسائل مسكن اجتماعي است. به طور كلي، شهر جديد ابزاري براي مسائل مختلف حيات شهري است.
منابع:
۱- رباني، رسول، وحيدا، فريدون، ،۱۳۸۱ جامعه شهري، ناشر: دانشگاه اصفهان و سازمان سمت
۲- صالحي، اسماعيل، ،۱۳۷۷ اداره امور شهرهاي جديد (جلد اول)، مديريت ساخت، ناشر مركز مطالعات برنامه ريزي شهري
۳- نقدي، اسدالله، ۱۳۸۲ درآمدي بر جامعه شهري(انسان و شهر) ناشر فناوران
۴- زياري، كرامت الله ۱۳۸۲ برنامه ريزي شهرهاي جديد، چاپ سازمان و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي
|