سه شنبه ۲۷ دي ۱۳۸۴
به انگيزه سالروز شهادت نواب صفوي و يارانش
فريادي به بلنداي فردا
000276.jpg
علي ايماني
اين مقاله كوششي است نظري در تبيين استراتژي مواجهه جمعيت فداييان اسلام با رژيم شاه و وجود افتراق و اشتراك آن با نوع مواجهه حضرت امام(ره) با رژيم به گونه اي كه منجر به استخراج عناصر متباين در مباني انديشه اي جمعيت فداييان اسلام و ارزشهاي نظام حاكم گردد. البته تبيين موضوع فوق در يك مقاله ممكن نيست و به همين دليل توجه خود را به نوع مواجهه جمعيت فداييان اسلام و امام خميني با رژيم شاه متمركز مي نماييم. جمعيت فداييان اسلام اصلاح رژيم شاه را در دستور كار خود قرار داد و امام خميني(ره) تغيير رژيم شاه را، به اعتقاد نگارنده اصلاحات مورد نظر فداييان اسلام آنچنان آرمانگرايانه بود كه مستلزم تغيير در نظام حاكم بود. در اين مقاله ضمن پرداختن به تأثير مهم جمعيت فداييان اسلام در تضعيف پايه هاي رژيم شاه، پيروزي ملت ايران در نهضت ملي شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامي از پيامدهاي مبارك اين مبارزات عنوان گرديده است.
براندازي رژيم دست نشانده شاه با انقلاب بزرگ ملت ايران به رهبري امام خميني(ره) و تغيير از «نظام پادشاهي» به «نظام جمهوري اسلامي» از پديده هاي مهم قرن بيستم بود. در عرصه سياست داخلي ما شاهد دگرديسي از يك رژيم شبه مدرن اقتدارگرا به نظام جمهوري اسلامي مبتني بر رأي ملت بوديم.
در عرصه سياست بين الملل نيز شاهد مواجهه ستيزه جويانه با قدرتهاي سلطه گر، آرمانگرايي اسلامي ، تقويت پيوند با گروههاي اسلام گراي مخالف سلطه بوديم. طولي نكشيد كه با پايان حيات رژيم هاي كمونيستي، اسلام، ج.ا.ا و گروه هاي اسلام گرا به محور ستيز و دشمني آمريكا تبديل گرديدند.اما پديده« انقلاب اسلامي »به رهبري امام خميني(ره) نظام سلطه  بين الملل را به چالش طلبيد و لقب استكبار جهاني وآمريكاي جهانخوار به آنان داد .
نقش ممتاز جمعيت فداييان اسلام در تضعيف پايه هاي رژيم شاه و بالتبع آن وقوع انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني قابل توجه است.
امام خميني(ره) به عنوان يك فقيه و رهبر سياسي- مذهبي و جمعيت فداييان اسلام به عنوان يك گروه اسلامي آرمانگرا هر كدام در مقاطع مهمي از تاريخ معاصر به مواجهه با رژيم شاه پرداختند. سؤال اصلي اين است كه: وجوه تشابه در نوع مواجهه جمعيت فداييان اسلام و امام خميني(ره) با رژيم شاه چيست؟!
پيامد سؤال فوق سؤالات فرعي ديگري است از قبيل اين كه:
۱- آيا استراتژي فداييان اسلام در مواجهه با رژيم شاه درصدد اصلاح وضع موجود بود؟
۲- آيا استراتژي حضرت امام در مواجهه با رژيم شاه تغيير وضع موجود بود؟لذا با توجه به سؤالات فوق فرض ما در اين مقاله بر اين است كه:
« استراتژي جمعيت فداييان اسلام (۱۳۳۴-۱۳۲۴) در مواجهه با رژيم شاه «اصلاح وضع موجود» و استراتژي حضرت امام(ره) (۱۳۵۷-۱۳۴۲) در مواجهه با رژيم شاه و تغيير وضع موجود بود.»
استراتژي مواجهه با رژيم شاه
فداييان اسلام به عنوان يك گروه اسلامي آرمانگرا جايگاه ممتازي در تاريخ تحولات معاصر دارند. دهه فعاليت آنان (۳۴-۱۳۲۴) از مهمترين برگه هاي تاريخ معاصر ايران است. خروج ارتش سرخ از آذربايجان و تضمين استقلال ايران، ملي شدن صنعت نفت، كودتاي ۲۸ مرداد و شكل گيري اولين جمعيت اسلام گرا و چالش  آن با نظام حاكم وقت و جريانهاي ضدديني از رخ دادهاي مهم اين دهه است.
دغدغه هاي مشترك ديني، پايگاه مشترك طبقاتي و آرمانگرايي اسلامي جمعيت فداييان اسلام را به سمت مواجهه با رژيم وقت و جريانهاي فعال ضدديني سوق داد. ستيزه جويي انقلابي و فرياد اسلام خواهي فداييان چشمه اي از پتانسيل آزاد شده فضاي نسبتاً  آزاد پس از بيست سال حكومت اقتدارگرايانه پهلوي اول بود.
رهبر گروه فداييان اسلام سيد مجتبي نواب صفوي در ۱۳۰۳ خورشيدي در محله خاني آباد تهران متولد شد. پدر وي كه با فشارهاي پهلوي از كسوت روحانيت خارج گرديده بود، به علت مخالفت با اين سياستها راهي زندان شد و پس از سه سال حبس به نحو مشكوكي در زندان جان سپرد(داود اميني، ۵۲: ۱۳۸۰ ). سيدمجتبي تحصيلاتش را در مدرسه صنعتي به اتمام رسانيد و به استخدام شركت نفت درآمد. اولين اقدام سياسي نواب رهبري يك تجمع كارگري در آبادان عليه خشونت تحقيرآميز انگليسي ها نسبت به كارگران ايراني بود. متعاقب اين حادثه نواب به عراق رفت و در نجف به تحصيل علوم ديني پرداخت.
شرايط اقتصادي، فشار سياسي اجتماعي نظام حاكم، محروميتهاي خانوادگي از ويژگي هاي مشترك اين جمعيت است كه مرداني پولادين و فدايي در راه آرمانهاي ديني شان از آن ساخت.
نواب به دليلي كاملاً سياسي از ايران به عراق رفت و پس از كسب علوم ديني جهت مبارزه با جريان ضد ديني كسروي به ايران بازگشت و مبادرت به تشكيل «جمعيت مبارزه با بي ديني» نمود. اعلام موجوديت جمعيت فداييان اسلام با صدور اطلاعيه اي با تيتر «دين و انتقام» در ۱۰ اسفند ۱۳۲۴ بود. احمد كسروي تاريخ نگار ضد دين در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ شمسي به وسيله يكي از اعضاي جمعيت فداييان اسلام به قتل رسيد. چند روز پس از آن اطلاعيه اي با عنوان «يك عيد بر اعياد مسلمين افزوده شد» توسط بازار تهران منتشر گرديد. مجموعاً  سه نخست وزير و يك وزير خارجه در دهه فعاليت فداييان اسلام توسط اين گروه ترور گرديد كه بعضي از اين اقدامات تأثيرات مهمي بر سياست داخلي و جهت گيري سياست خارجي ايران داشت.در ۱۳ آبان ۱۳۲۸ كه نخست وزير وقت هژير از طرف جمعيت فداييان اسلام متهم به بي ديني و تقلب در انتخابات بود ترور شد.
متعاقب اين اقدام انتخابات دور اول باطل شد و در دور دوم ليست مورد حمايت آيت الله كاشاني كه در لبنان در تبعيد به سر مي برد وارد مجلس گرديد.
بدين ترتيب يكي از جنجالي ترين و تاريخ سازترين دوره هاي قانون گذاري در كشور، يعني مجلس شانزدهم شوراي ملي بر اثر اقدامات موثر فداييان اسلام و نواب صفوي شكل گرفت.
رزم آرا كه با جمله معروف و تحقيرآميز «ايراني لياقت لولهنگ ساختن ندارد» ، در مقابل نهضت ملي شدن صنعت نفت ايستاده بود دومين نخست وزيري بود كه به تير فداييان اسلام از پاي درآمد. رزم آرا در ۱۶ اسفند  ۱۳۲۹ با شليك خليل طهماسبي از پاي درآمد و چند روز پس از آن با تصويب مجلس شانزدهم نفت ملي اعلام شد. تاكتيك فداييان اسلام در مبارزات سياسي  چنان بود كه ابتدا به مخالفان سياسي و ديني خود هشدار داده و آنان را از پي گيري طريقي كه آن را مخالف دين اسلام تشخيص مي دادند باز مي داشتند، چنانچه اين هشدار تأثيري بر جاي نمي نهاد تهديد مي كردند كه به حكم مسلم دفاع از مال و جان و ناموس و دين و اجتماع مسلمين به ستيز آنان خواهند رفت.
رويكرد نواب در مواجهه با جريانات و مظاهر ضدديني و رژيم شاه يك رويكرد اصلاحي است. نواب در مواجهه با كسروي نيز ابتدا شيوه گفتگو را انتخاب نمود و از باورهاي ديني خود دفاع كرد.
مباني انديشه اي جمعيت فداييان اسلام از كتاب «جامعه و حكومت اسلامي» قابل استخراج است. آنان دين مبين اسلام را برنامه اي جامع و مانع براي اداره زندگي بشر و رستگاري در آخرت مي دانستند.
نواب ضمن تبيين مفاسد موجود در جامعه كه در فقر و بي عفتي، اعتياد، قمار و بي بند و باري و غيره جلوه گر شده  بود، به نماياندن طرق اصلاح عموم طبقات اجتماعي پرداخته است. وي علاوه بر تقاضاي اصلاحات در سطح روحانيت و مرجعيت، خواستار دگرگوني در وزارتخانه هاي فرهنگ، دادگستري، كشور، دارايي و... دستگاه هاي دولتي آن زمان مي شود.
مانيفست «جامعه و حكومت اسلامي» ضمن اين كه پاره اي از مشكلات دامن گير جامعه وقت ايران را بيان مي كند، نوعي گفتمان آرمان گرايي اسلامي است كه در آن دهه شكل گرفته و حاكم بر چارچوب انديشه اي نواب است.
مانيفست نواب در استراتژي و اهداف اصلاح طلبانه و خواهان بازگشت به ارزش هاي ناب اسلامي است؛ اما اين اهداف در بستر اجتماع و حكومت وقت آنچنان آرمان گرايانه مي نمايد كه كنش گر سياسي را وادار به جهت گيري راديكال در نيل به اهداف سياسي و مذهبي مي نمايد.
در كتاب كشف الاسرار امام خميني(ره) انتقادات صريحي به استبداد رضاخاني شده بود و اين الهام بخش نواب در آغاز حركت سياسي خود به عنوان يك دانش آموخته حوزه بود. نواب پشتوانه معنوي برخي از فضلا و علماي حوزه علميه را نيز داشت.
نواب بدين ترتيب اولين گام انقلابي را در سياسي نمودن حوزه پس از دوران استبداد رضاخاني برداشت و مواجهه ستيزه جويانه با مظاهر فساد و نظام هاي ضد ديني را تكليفي بر عهده روحانيت دانست.
دومين ويژگي نواب ستيز با رأس هرم نظام غيرديني موجود بود. نواب رژيم وقت را مسئول نابساماني ها و فساد موجود مي دانست. نواب بدون چالش  با مباني مشروعيت وقت از مسئولين اين رژيم مي خواست كه به مباني اسلام عمل نمايند. اما اين تكليف فراتر از ظرفيت يك نظام دست نشانده كه فاقد پايگاه مردمي بود.
مبارزات و نظرات سياسي نواب در مانيفست جامعه و حكومت اسلامي واكنشي است نظري و عملي به بحران هاي موجود. مطالبات نواب از رژيم وقت و اصلاحاتي كه مورد نظر ايشان است آنچنان راديكال است كه راهي جز تغيير نظام حكومتي نيست. شايد اگر الگوي حكومت اسلامي مورد نظر امام خميني(ره) كه در اواخر دهه چهل شمسي ارائه گرديد در زمان حيات سياسي نواب طرح مي شد، با اقدامات جسورانه و انقلابي فداييان اسلام سقوط رژيم سلطنتي دو دهه زودتر اتفاق مي افتاد.
نواب در تبيين الگوي مورد نظر خود مي گويد: بايستي احكام اسلام اجرا شود، اگر اجرا مي شد، محيط ايران از بامداد روزهاي عمر خويش تا به شام نورباران بود. نه تنها نظام حاكم وقت ظرفيت و توان عمل نمودن به خواست هاي فداييان اسلام را نداشت، بلكه تضاد شديدي نيز در مباني انديشه اي آنان به وجود مي آمد. فضاي پرتنش آن دوران و قتل نخست وزيران پهلوي دوم از پي آمدهاي چنين تضادي بود. اين تضاد، تضاد بين گفتمان آرمان گراي اسلامي و گفتمان شبه مدرنيستي پهلوي بود.
ريچارد كاتم مي گويد: فداييان اسلام از نظر بينش مذهبي و سياسي خواهان بازگشت جامعه اسلامي دوران صدر اسلام بودند، زماني كه دين از سياست جدا نبود!
نواب صفوي در خصوص مسئله سياست و منطق جمعيت درباره آن، در بازجويي ۱۳۳۴ شمسي مي گويد: سياستي كه به معناي روز آن نقشه كشي هاي حق بازي است، دخالت در آن وظيفه مسلمانان نيست. اما دخالت در سياستي كه به معناي تدبير امور جامعه از روي قوانين اسلام است، بر مسلمانان لازم است و اين به معناي ديانت است.كمتر از يك دهه بعد از شهادت نواب، امام خميني(ره) جوابي شبيه به مضمون فوق را به رئيس وقت ساواك رژيم شاه داد. كتاب كشف الاسرار امام خميني(ره) بر مبارزات سياسي جمعيت فداييان اسلام تاثير وافري داشت.
000279.jpg
نواب افق زريني از جامعه اسلامي همراه با حاكميت عدل اسلامي را در مقابل مخاطبان خود و مخصوصاً رژيم وقت گشود و تمام بي عدالتي ها، بحران ها، بي بند و باري ها و حركت هاي گريز از مذهب حاكميت وقت را به سپهر بي ديني برد و در اين اولين اقدام سياسي خود به تشكيل «جمعيت مبارزه با بي ديني» در مقابل اين نظام مبادرت ورزيد.
حركت اصلاح گرايانه نواب كه با روحيه اي انقلابي و ستيزه جويانه آغاز گرديد تنها حركتي در مواجهه با بحران ها، بي عدالتي ها و دين گريزي هاي نظام وقت نبود بلكه پتانسيل آزاد شده در مقابل دو دهه اقدامات خشونت بار پهلوي اول در مبارزه با مظاهر دينداري و تحقير روحانيت و علماء دين بود.
امام خميني (ره) در اين باره مي فرمايد: «آن روز كه رضاخان تعرض به عمامه ها مي كرد من به يكي از ائمه جمعه گفتم اگر شما را نظميه بردند و عمامه را برداشتند و موقع مسجد بود با همان لباس مبدل برويد مسجد.» امام (ره) در نامه اي به سيدمحمدرضا سعيدي با موضوع لزوم براندازي سلسله پهلوي در ۱۴/۸/۱۳۴۷ مي فرمايد: «سلف صالح ما- رضوان الله عليهم- فرصت عجيبي را در موقع رفتن سلف خبيث (رضا خان) از دست دادند و پس از آن فرصت هايي بود و از دست رفت تا اين مصيبت ها پيش آمد. (۹)
تراژدي غم انگيز تاريخ آن است كه در همان فاصله زماني مورد اشاره امام (ره) فدائيان اسلام به تضعيف پايه هاي رژيم شاه پرداختند. نواب حركت خود را يكه و تنها آغاز نمود و همراه ياران خود عاقبت جان بر سر اهدافش نهاد. نواب صفوي در مسير حركت اش در جايگاه يك مرجع ديني يا فقيه اسلام شناس بزرگ كه بتواند خود به عنوان رهبري فرهمند، رهبري فكري يك جنبش فراگير را بر عهده گيرد قرار نداشت از اين رو بر نقش محوري علما و رهبران مذهبي در حكومت اسلامي آرماني اش تأكيد داشت . وي همواره از رهنمودهاي مراجع و فقهايي چون آيات عظام حسين قمي، علامه اميني، ميلاني، حجت، فيض، خوانساري و صدر بهره مند بوده است. (۱۰)
هدف بزرگ فدائيان اسلام كه در حقيقت از هويت اسلامي آنان نشأت مي گرفت، به تعبير« آبراهاميان »در مبارزه با تمام اشكال بي ديني، خلاصه مي شد. اين ويژگي به علت كليات و گستردگي مفهومي خود همه مجامع و محافل ديني و متوليان مذهب را مخاطب قرار مي داد و توده هاي مسلمانان را به پشتيباني فرامي خواند.
در نهايت نواب صفوي و همراهانش به تنهايي مسير سخت مبارزات را تا پاي چوبه اعدام پيمودند و از سوي علما و مراجع حمايت هاي چنداني نديدند.
از ديدگاه امام مبارزات روحانيون بزرگواري همچون شهيد نواب صفوي، روشني  بخش حيات اسلام و راه مبارزين بود. (۱۱)به طور كلي به لحاظ سياسي و مذهبي امام خميني(ره) و فدائيان اسلام داراي مباني انديشه اي و استراتژي مشترك در نيل به حكومت اسلامي بودند ولي داراي جايگاه هاي متفاوتي در امر مبارزه با رژيم شاه بودند.
امام خميني (ره) زماني كه در مقابل رژيم شاه قرار گرفت، با توجه به پيشينه نظام حاكم مباني مشروعيت آن را به چالش كشيد. مواجهه وي با رژيم شاه به عنوان يك رهبر و از جايگاه مرجعيت ديني بود كه ضربه اي كوبنده براي رژيم وقت محسوب مي گرديد.
امام پس از كشتار خونين ۱۵ خرداد ،۴۲ تغيير رژيم پهلوي را خواستار بود.
در حالي كه جمعيت فدائيان اسلام آرمان گراياني اسلامي بودند كه اساساً به نظم موجود و نخبگان سياسي حاكم مگر به اقتضاي پايبنديشان به شريعت و التزام عمليشان به اجراي موازين شرع اعتماد نداشته و خواهان پياده شدن تمام و كمال احكام شريعت بودند.اما نظام حاكم به علت فقدان مشروعيت ملي و مواجهه اي كه با علماي مذهبي و ديني داشت فاقد ظرفيت لازم جهت عملي نمودن حتي بخش كوچكي از اصلاحات مورد نظر فدائيان اسلام بود.
امام (ره) با درك نكته فوق پايه هاي مشروعيت رژيم وقت را به چالش كشيد و طليعه شكوهمند انقلاب اسلامي را به ارمغان آورد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.

نگاه امروز
فدائيان اسلام و مسئله فلسطين
000282.jpg
محمد مهدي سيفي
در سال ۱۹۴۷ ميلادي (۱۳۲۶ش) سازمان ملل متحد كشور فلسطين را تقسيم و دولت غاصب اسرائيل را به رسميت شناخت جنگ اعراب و اسرائيل به مرور افزايش يافت و انتشار اخبار آن در ايران، موجي از هيجان ديني را در مردم پديد آورد.
در آن دوران، از جمله اولين حركت هاي انقلابي كه در كشور هاي اسلامي به نفع ملت فلسطين صورت گرفت. بدون شك حركت آيت ا... كاشاني و جمعيت فدائيان اسلام بود.
آنان در شرايطي آغازگر اين حركت شدند كه رژيم پهلوي با وابستگي كه به كشورهاي اروپايي داشت با هر گونه صداي آزادي خواهي و اسلام گرايي مخالفت كرده و حتي به دستور آمريكا، رژيم اسرائيل را به رسميت شناخته بود.
در يازدهم دي ماه سال ۱۳۲۶ آيت ا... كاشاني در ابتدا با صدور اعلاميه اي به تمام مسلمين جهان در مورد تشكيل دولت غاصب اسرائيل در سرزمين فلسطين اعلام خطر كرد و مردم مسلمان را دعوت به تظاهرات به نفع ملت فلسطين كرد و بر اين اساس تظاهرات با شكوهي در مسجد سلطاني برپا شد. سخنران اين تظاهرات نواب صفوي بود. وي با سخنراني مهيجي مردم را به اين مسئوليت اسلامي در مقابل ملت فلسطين آگاه كرد. آيت ا... كاشاني كه در آن هنگام، خانه اش به كانون انقلاب تبديل شده بود. به عنوان رهبر مذهبي جمعيت فدائيان اسلام به شمار مي رفت، پس از مشورت با نواب صفوي، اعلام مي كند كه براي اعتراض به كشتار بي رحمانه مسلمانان فلسطين به دست رژيم صهيونيستي، در مسجد سلطاني گردهمايي برگزار خواهد شد. جمعه سي و يك ارديبهشت ،۱۳۲۷ مسجد سلطاني شاهد بزرگترين اجتماع مردمي در حمايت از اعراب فلسطيني بود كه پس از شهريور ۱۳۲۰ تا آن روز، چنين اجتماعي سابقه نداشت. مردم با تظاهرات گسترده اي در خيابان هاي شهر عليه صهيونيست ها و در حمايت از اعراب شعار مي دادند. مسئول تبليغات اين ميتينگ ابوالقاسم پاينده _ مدير مجله صبا- بود كه با هماهنگي وي به مدت دو ساعت مراسم فوق از راديو پخش شد. در اين تظاهرات نيز مجتبي نواب صفوي سخنان آتشيني در حمايت از فلسطينيان مطرح ساخت و در پايان مراسم قطعنامه اي در زمينه ابراز همدردي با فلسطيني ها و محل هايي براي ثبت نام داوطلبين جنگ با صهيونيست ها در نظر گرفته شد. در كم ترين زمان، نزديك به پنج هزار نفر براي اعزام به فلسطين نام نويسي كردند. در همين راستا، نواب صفوي بيانيه اي به اين شرح نوشت: «هو العزيز نصر من ا... و فتح قريب. خون هاي پاك فداييان رشيد اسلام در حمايت از برادران مسلمان فلسطين مي جوشد. پنج هزار نفر از فدائيان رشيد اسلام عازم كمك به برادران فلسطيني هستند. با كمال شتاب از دولت ايران، اجازه حركت سريع به سوي فلسطين را مي خواهد و منتظر پاسخ سريع دولت مي باشد. از طرف فدائيان اسلام سيد مجتبي نواب صفوي»
لذا نواب با ابراهيم حكيمي _ نخست وزير وقت _ به گفتگو نشست و از وي خواست تا براي عزيمت به فلسطين، سلاح و خودرو در اختيار مردم بگذارد. حكيمي ابتدا تحت تأثير جريان حاكم بر جامعه، قول هرگونه مساعدت و همكاري داد. اما سرانجام با هر گونه اعزام نيرو به فلسطين مخالفت ورزيد.
فعاليت هاي ديگر جمعيت فداييان اسلام در حمايت از فلسطين را مي توان شركت نواب صفوي در اجلاس مؤتمر  اسلامي بر شمرد.
بعد از پايان جنگ جهاني دوم كه صهيونيست هاي سرگردان به كشور فلسطين هجوم آورده بودند ابتدا با پول و خريد زمين و خانه فلسطينيان و سپس با انواع و اقسام تهاجم نظامي مردم مسلمان و مسيحي فلسطين را برخلاف تمام اصول شناخته شده اخلاقي و انساني از موطن خود بيرون كرده و آنها را آواره صحرا و بيابان ساختند. لذا با پيش آمدن چنين وضعيتي، برخي مسلمانان و علما و بزرگان اسلام تصميم به تشكيل انجمني به نام مؤتمر  اسلامي به منظور رساندن نداي مظلوميت آوارگان فلسطيني به سراسر جهان نمود و از تمام ممالك اسلامي دعوت شد تا از نزديك حضور يافته و آثار ظلم و جنايت صهيونيست ها را مشاهده نمايند. از ايران از شهيد نواب صفوي دعوت به عمل آمد. وي كه قبلاً مشتاق اين مسافرت و ديدار با همفكران مسلمان خود در بيت المقدس بود در يازدهم شهريور ماه ۱۳۳۲ براي شركت و سخنراني در جلسه شش روزه كنگره عظيم اسلامي راهي بيت المقدس شد.
در اولين جلسه مؤتمر اسلامي كه متشكل از برجستگان عالم اسلام بود، شهيد نواب صفوي با نطق هاي آتشين خود به زبان عربي فرياد بيدار باش مسلمين جهان را سر مي دهد. او به جمع حاضر مي گويد كه وقت خوردن و خوابيدن به سر آمده و بايد براي بيرون راندن بيگانگان از سرزمين هاي اسلامي و نجات روح و فكر جوانان مسلمان و نسل هاي آينده مسلمين از فرهنگ بيگانه فداكاري كرد. شهيد نواب دولت هاي وابسته به بيگانگان را در ممالك اسلامي به ويژه در سرزمين هاي عربي تهديد به نابودي كرده و از حاضرين مي خواهد تا موجبات بيداري ملت ها را فراهم نمايند. وي در رابطه با گرفتاري و آوارگي ملت فلسطين اعتقاد داشت آنها بايد خودشان با تكيه بر اساس اسلام به پا خاسته تا حقوق از دست رفته خود را باز گردانند و بر تمام مسلمانان دنيا واجب است كه مردم فلسطين را ياري كنند.
شهيد نواب پس از پايان اجلاس مؤتمر به اردن و سوريه سفر مي كند. در جريان سفر به سوريه به ديدار ملك حسين اردني _ پادشاه اردن _ رفته و او را به پشتيباني از آرمان فلسطين و آزاد ساختن آن از چنگال صهيونيست هاي غاصب، تشويق كرد. «او در ملاقات با شاه حسين مي گويد من هرگز با هيچ پادشاهي ملاقات نداشته ام، اما چون تو سيد هستي و از فرزندان رسول خدا مي باشي براي نصيحتت آمدم و پس به او مي گويد: اي پسرعمو اگر شده كه روي پشت بام هاي خانه هاي مردم خودتان گندم كاشته و رفع احتياج از بيگانه را از مملكت خويش بنمايي بهتر از آن است كه دست گدايي و احتياج به سوي دشمنان اسلام و مسلمانان براي اداره مملكت خود دراز نمايي، تو نبايد از احدي بترسي، بايد در نجات فلسطين كوشش كني، تو و ما بايد در احترام و محبت نسبت به مسلمانان آواره فلسطين بكوشيم» .
مطبوعات كشورهاي عربي سخنان قاطع نواب را در اجلاس مؤتمر و در جريان ملاقات با شاه حسين، تماماً درج كرده و تلاش هاي وي را در دفاع از كيان اسلام و ملت فلسطين ستودند. به طوري كه حتي «يوسف حناء» خبرنگار مسيحي روزنامه  لبناني كه پس از ملاقات و مذاكره با نواب در جريان اجلاس مؤتمر مسلمان شده است درباره نواب چنين مي گويد: «او جسم نحيفي داشت، اما روح بزرگي در اين جسم نحيف حكومت مي كرد كه گويي مي خواست تمام دنيا را در ميان روح خودش و در ميان پنجه  هاي قدرت خودش، هضم كند.
شهيد نواب، سپس عازم لبنان شده و از آن جا به جنوب لبنان كه از مناطق شيعه نشين لبنان و هم مرز با سرزمين هاي اشغالي فلسطين است، رفته و براي مردم آن ديار سخنراني هايي برضد صهيونيست و اتحاد مسلمانان نموده است. وي سپس به عراق باز مي گردد و راهي نجف مي شود.
فرجام سخن اين كه سرزمين اسلامي ايران با پايگاه محكم مبارزاتي تشيع از همان آغاز با تشكيل رژيم صهيونيستي در كشور فلسطين به مخالفت برخاست و مسئله تجاوز به فلسطين و ايجاد دولت نامشروع اسرائيل براي امت اسلامي ايران به صورت يك مسئله داخلي اسلامي عليه هيأت حاكمه درآمد. لذا شهيد نواب صفوي، در آن دوران استبدادي و همچنين وابستگي شديد كشور به اروپاييان، گام در راه مبارزه با رژيم صهيونيستي و اربابان آنها برداشت. او در رابطه با مقدس بودن كشور فلسطين و وظيفه مبارزه با رژيم اسرائيل معتقد بود، اين كشور كانون توحيد و سرزمين ابراهيم خليل است، اين كشور سرزمين انبياء و روحي  الهي است. لذا بايد تمامي نيروهاي اسلامي را براي پاكسازي فلسطين از لوث وجود ناپاكان، بسيج نمود و فلسطين را از ظلم و ستم و فساد، پاك و آسوده گردانيد. وي معتقد بود، هرگز با تكيه بر عرق ملي گرايي عرب نمي توان فلسطين را نجات داد، بلكه بايد با شعار امت اسلامي و وحدت اسلامي آن كشور را آزاد ساخت. براين اساس بود كه وي در داخل كشور از طريق تهييج مردم به مبارزه با رژيم صهيونيستي و با برگزاري راهپيمايي هاي بزرگ، موج جديدي در اين خصوص ايجاد ساخت به طوري كه حتي تعداد كثيري از مردم خواهان حضور اودر كشور فلسطين به منظور مبارزه رودر رو با صهيونيست ها شدند. وي افزون بر اين از طريق سفرهاي خارج از كشور به ويژه در كشورهاي همسايه نداي مظلوميت ملت فلسطين را به گوش آنها رساند و در تمام سخنراني هاي خود در سرزمين هاي عربي، مسلمانان عرب را از هر گونه اختلافات مذهبي برحذر داشت و از آنان خواست كه براي رويارويي با دشمنان بزرگ فقط و فقط متحد و برادر بوده و آمادگي هر گونه جان بازي در راه حمايت از مردم مظلوم فلسطين را داشته باشند. در نهايت شهيد نواب، صهيونيست ها را خطرناك ترين دشمنان اسلام و بشريت معرفي و خواستار مبارزه همه جانبه مسلمانان با اين گروه بود.

با نگاهي به كتاب «يادواره  شهيد نواب صفوي»
در راه وحدت اسلامي
000285.jpg
علي علي زاده
۲۷ دي ماه سال ۱۳۸۴ پنجاهمين سالگرد شهادت نواب صفوي و فداييان اسلام مي باشد؛ گروهي كه بدون ترديد نقش بسياري در تحولات تاريخ معاصر ايران برجاي نهاده است. جامعه ملتهب آن زمان از چندين جهت فضا را براي مسلمانان مسموم ساخته بود نخست از جهت مبارزه حاكمان وقت عليه دينداري و اسلام بود دوم توطئه عليه منافع اين مملكت و مردم براي بيگانگان و سوم تاراج منابع اقتصادي اين سرزمين. چنين عواملي موجب شد كه برخي از جوانان مسلمان احساس خطر كنند و از حالت انفعال به سوي فعاليت روند. در زمينه شناخت ديدگاه هاي سياسي و اجتماعي شهيد نواب صفوي پژوهش هاي بسياري انجام شده و هركدام در اين ميان به وجوهي از كارنامه سياسي وي اشاره كرده اند.
از آن جمله است كتاب «جمعيت فداييان اسلام و نقش آن در تحولات سياسي _ اجتماعي ايران »به نگارش داوود اميني و توسط مركز اسناد انقلاب اسلامي به چاپ رسيده است؛ اما در اين ميان جاي كتابي كه به گونه اي مدون به نقل خاطرات و فرازهايي از سخنان وي بپردازد، خالي بود. از اين حيث كتاب «يادواره شهيد نواب صفوي »مي تواند اين خلاء را پر كند. در مطلبي كه از پي مي آ يد ضمن معرفي اين كتاب يكي از جلسه هاي بازجويي نواب را كه از اهميت زيادي در شناساندن رويه او برخوردار است، از كتاب يادشده نقل مي كند:

كتاب« يادواره شهيد نواب صفوي »مجموعه  مقالاتي از سيدهادي خسروشاهي است كه در طول سالياني دراز، به انگيزه سالگرد شهادت نواب صفوي و يارانش، عمدتاً در روزنامه «اطلاعات »منتشر شده و سپس در هفته نامه بعث- نشريه- فرهنگي- سياسي- اجتماعي مركز بررسي هاي اسلامي قم به چاپ رسيده است. تنوع و تكثر مقالات اولين چيزي است كه توجه خواننده را به خود جلب مي كند. دايره اين تنوع از ذكر خاطره تا تحليل حركت نواب صفوي و نيز اسنادي در مورد شخصيت و مبارزات وي را در برمي گيرد.
آشنايي سيدهادي خسروشاهي از راه مطالعه روزنامه هاي هوادار، مانند« اصناف »و« نبرد ملت »و سپس روزنامه رسمي آنان«منشور برادري »آغاز گرديد و با ارسال يك نسخه از كتاب «اعلاميه فدائيان اسلام يا كتاب راهنماي حقايق»از طرف شهيد نواب صفوي توسط مرحوم آقا سيدهاشم حسيني همراه نامه اي، تكميل گرديد. خسروشاهي آن وقت ها ۱۳ سال داشت اما او به خوبي خاطرات آنها را پس از شهريور ۱۳۲۰ به ياد دارد. هژير وزير دربار وقت و وابسته انگليس، ژنرال رزم آرا نخست وزير استعمار و مخالف ملي شدن صنعت نفت و حسين علاء نوكر دربار و عامل پيوند ايران به پيمان نظامي بغداد (سنتو) از جمله كساني هستند كه نواب صفوي به ترور آنها مبادرت ورزيد. نگارنده بدان جهت كه كاري پژوهشي انجام مي دهد برخي از صفحات كتاب را با سندهايي تاريخي از مبارزات نواب و ياران او مزين مي سازد. نشر اسناد مربوط به آن دوران، در ترميم جهت گيري هاي سياسي فدائيان اسلام مي تواند راهگشا باشد. اسناد باقي مانده از آن دوران به خوبي نشان مي دهد كه شهيد نواب صفوي و« فدائيان اسلام »نه تنها هوادار سرسخت سياست مستقل و اسلامي: نه شرقي و نه غربي بودند، بلكه با شجاعت تمام و بينش الهي خطر نفوذ آمريكاي جنايتكار را هشدار داده اند. مطالعه يك سرمقاله از روزنامه«منشور برادري »ارگان رسمي فدائيان اسلام اين مطلب را روشن مي سازد چرا كه در آنجا مقاله اي تحت عنوان« اجنبي اجنبي است، چه روس، چه انگليس، چه آمريكا »وجود دارد كه دلالت روشني بر اين امر دارد. همچنين بررسي اسناد آن دوران نشان مي دهد كه نواب صفوي در سفري كه به مصر و اردن كرد، در راه وحدت اسلامي و دعوت حاكميت هاي موجود به اجراي احكام اسلامي، گام نهاد و از افسران آزاد حاكم بر مصر، مي خواهد كه به اجراي كامل دستورات اسلامي در« مصر آزاد »بپردازند... و در همين سفر، وقتي كه در ديدار از دانشگاه قاهره مي فهمد كه ياسرعرفات يك دانشجوي فلسطيني در قاهره است او را به مبارزه عليه اسرائيل مي خواند و در واقع، به اعتراف خود عرفات، او را وارد معركه مي سازد با توجه به علاقه، فعاليت هاي فرهنگي و مسئوليت هاي آقاي خسروشاهي، نكات و مطالبي از نقش و تأثير فدائيان اسلام در جهان اسلام، به ويژه كشورهاي عربي، در اين مجموعه وجود دارد كه بسيار جلب توجه مي كند. از آن جمله مي توان از خاطرات« فتحي يكن »رهبر جماعت اسلامي لبنان از شهيد نواب صفوي نام برد. فتحي يكن چند روزي در كنار شهيد نواب صفوي بوده است. او پس از شهادت نواب صفوي، در مقاله اي تحت عنوان «نواب صفوي داستان بزرگي خود را بازگو مي كند »آنچه را كه از او شنيده و يا ديده بود به طور اجمال، مي نويسد و همين خاطرات كوتاه گوشه اي از عظمت روحي و قدرت معنوي« نواب »را نشان مي دهد. خسروشاهي با ترجمه قطعاتي از هفته نامه ها و روزنامه هاي عرب زبان اهميت حركت اسلامي نواب را در سطح جهاني نشان داده است. براي نمونه ترجمه سخنان«هشام قطان »دبيركل جماعت اسلامي لبنان، ذكر گفتارهايي از شهيد دكتر فتحي شقاقي و...
مقالات ديگر اين كتاب سعي در ارايه تصويري واقعي از فدائيان اسلام دارد. از اين رو به نقد برخي كتاب ها و مقالات كه سعي در واژگون كردن حقايق تاريخي دارند مي پردازد . در پايان ذكر تلخيص شده آخرين دفاع شهيد نواب صفوي كه در اين كتاب به چاپ رسيده است خالي از لطف نيست چرا كه گوياي حركت انقلابي اوست.
بازجو: اتهام شما توطئه به منظور برهم زدن اساس حكومت و تحريك مردم به مسلح شدن برضد قدرت سلطنت و تشكيل جمعيتي كه مرام و رويه آن ضديت با سلطنت ايران بوده است و قاچاق اسلحه و مهمات مي باشد، به عنوان آخرين دفاع مطالبي داريد بنويسيد.
شهيد نواب صفوي: چون قانون اساسي ايران بحمدالله متكي بر قوانين قرآن و اسلام است و تصريحات اكيدي دارد بر اين كه حكومت و مملكت ايران، مملكت و حكومت رسمي اسلامي است و مذهب رسمي آن طريقه حقه جعفريه است و نيز شاه بايد دارا و مروج مذهب شيعه باشد و بنابراين به طريق اولي حكومت و قواي تابعه حكومت دارا و مروج مذهب شيعه باشند و تصريح مي كند كه قوانين مصوبه مجلس بايستي هيچگونه مبانيت و مخالفتي با قوانين اسلام نداشته باشد و نيز تصريح مي كند كه اين قانون يعني اين ماده اساسي، قابل تغيير نخواهد بود تا ظهور حضرت ولي عصر ارواح العالمين له الفداء، بنابر تمام اين مصرحات غيرقابل تغيير قانون اساسي معلوم مي شود كه:
اولاً: قوانين اسلام در كشور ايران رسميت قانوني داشته و هر قانوني كه برخلاف قوانين اسلام باشد ملغي و غيرقانوني است.
ثانياً: معلوم مي شود كه وظيفه هيأت حاكمه اجراي سراسر قوانين اسلام در مملكت بوده و وقتي حكومت اسلامي و قانوني هستند و مقامشان از طرف خدا و از طرف قانون اساسي رسميت و قانونيت دارد كه جميع احكام اسلام و شيعه را اجرا، عملي و ترويج نمايند و جمع اعمال عمومي و منكرات و مفاسد كه از نظر اسلام منكر و فاسد است از ميان ببرند و در غير اين صورت رسميت و قانونيت از نظر قانون اساسي ندارند. امروز پرپيداست بينكم و بين الله كه جميع اعمال و رفتار حكومت و اجتماع كه بايد از طرف حكومت قانون اجتماعي مردم در ميانش اجرا شود، برخلاف نصوص صريح و ضروريات صريح و مسلم اسلام و قرآن رفتار مي كنند از نطر شعائر مي بينيم كه يك مملكت كفر با كشور شيعه و مسلمان ايران از نظر تظاهرات اجتماعي فرقي نداشته و از نظر اعمال و رفتار جميع افراد هيأت حاكمه هيچ فرقي ندارد و شعائر اسلامي همگي از ميان رفته و تظاهرات كفرآميز، به اسلام به شدت هجوم و بلكه شديدترين هجوم عليه اسلام رايج است و به خصوص جميع تشكلات حكومت برخلاف مباني اصول و ضروريات اسلام صريحاً گردش مي كند، يعني اگر در تمام تاريخ اديان و مذاهب حقه سلف مطالعه كنيم، مي بينيم كه نظير اين هجوم كه سال ها است از طرف هيأت حاكم كشور اسلامي ايران بر آئين حقه اسلام و مذهب حق جعفري روا گرديده كمتر سابقه داشته و يا هيچ سابقه نداشته است.
پس بنابراين شخص شاه و هيأت حاكمه عموماً مهاجمين شديدي عليه اسلام بوده اند و بنابراين قانون اساسي و قانون مقدس اسلام،  قانونيت و رسميت ندارد، پس در هنگامي از نظر قانون اساسي مي شود براي اعمال هر متهمي، دولت ادعانامه صادر كند كه شخص شاه و هيأت حاكمه از نظر قانون اساسي قانونيت و رسميت داشته باشند. و به خصوص و به طور اخص در صورتي كه قانون اساسي متكي بر قانون اسلام بوده و تمام قوانين اسلامي را امضا مي كند پس تمام قوانين خاصه قوانين ضروري اسلام را امضا مي كند و به خصوص قانون ضروري مسلم دفاع در اسلام را كه دفاع از سوي آفريننده عزيز قانون فطري و طبيعي اش در بدن انسان و هر موجود زنده اي براي حفظ و بقاي شخصيت آن موجود قرار داده شده كه اگر نبود، بشري و جانداري نبود و از هر عقيده و اصول عقيده مردم هر كشوري و هر ملتي كه تمام اعمال و رفتار و شعائر و گفتار و صلاح و جنگ و مخالفت و موافقتشان روي آن اصول عقيده در رأس همه چيزشان قرار داشته و آن اصول و عقايد بالاتر از جان و مال و همه چيزشان است، به خصوص عقايد حقه اسلاميه كه اصول احكام اسلام رسمي باشند و عقيده به احكام هر جزء همان عقايد و اصولاً جنگ با يك عقيده و ديني جامعه مفهومي جز جنگ با لوازم و احكام و آثار و شعائر آن عقيده ندارد و در اين صورت وقتي يك چنين هجوم عمومي شديدي از طرف جميع سازمان هاي دولت به عقايد مردم شده، آيا حق اين است كه حكومت بدون دليل و برخلاف هر دليلي شب و روز اسلحه و مهمات بردارد و به جان مردم بيفتد و مضافاً براينكه قواي تشكيلاتي و اسلحه و مهماتي كه از دست رنج همين مردم مسلمان تهيه كرده از اوضاع مهاجمين عليه اسلام شديداً دفاع مي كند، اسلام و قانون اساسي دفاع را بر هر مسلمان عاقل و مكلفي واجب نموده است و از اول و آغاز هم در جزء ضروريات اسلام آن را يعني دفاع را قرار داده است. و بالاترين خيانت به هر چيزي آن است كه وجود آن چيز را نفي و نيست كند و به نيستي و نفي شدن آن راضي شوند و آن اسلام قائم به اجتماع مسلماً در خطر و رو به نيستي بوده و مورد اين هجوم شديد قرار گرفته است. پس كسي و كساني كه براي دفاع از قوانين اسلام و بالنتيجه براي دفاع از قانون اساسي عملي و اعمالي عليه حكومت يا شخص شاه با وضع مذكور فعلي انجام داده است بينكم و بين الله از نظر اين قانون اساسي و از نظر اسلام آيا انجام وظيفه واجب نموده است و امر قانون اساسي و اسلام را انجام داده و آيا در خور تشويق و تقدير حقيقت اسلام و قانون اساسي نيست؟

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
فرهنگ
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |