چهارشنبه ۲۸ دي ۱۳۸۴ - - ۳۹۰۲
براي 29دي، روز هواي پاك
ترجيع بند نفسي كه مي كشيم
000336.jpg
عكس: گلناز بهشتي
سيد جلال الدين ساداتيان
شهروندان تهراني در اواخر پاييز آلوده ترين روزهاي هوا را شاهد بودند. كار به آنجا كشيد كه هيات دولت روزهاي سه شنبه و چهارشنبه هفته دوم آذرماه را تعطيل رسمي اعلام كرد، راهنمايي و رانندگي مصوبه شوراي شهر تهران براي افزايش محدوده طرح ترافيك (براي تردد زوج و فرد) را به اجرا درآورد و رسانه ها مردم را تشويق كردند تا از وسيله نقليه شخصي كمتر استفاده كنند.
با وجود اين، به جز در چند روز، تمهيدات به كار گرفته شده چندان موثر نبود و آلودگي هوا اگرچه از حالت اضطرار خارج شد، اما همچنان باقي ماند. اما چرا طرح آنچنان كه بايد موفق نبود؟
منشا آلودگي
تقريبا همه كارشناسان و مسئولاني كه در مورد آلودگي هواي تهران اظهارنظر كرده اند، اين آلودگي را ناشي از احتراق سوخت هاي فسيلي مي دانند كه بخش عمده آن توسط خودروهاي شخصي انجام مي شود.
مديرعامل شركت ملي پخش فرآورده هاي نفتي، تعداد خودروهاي تهران را 3 ميليون و 65 هزار دستگاه اعلام كرده است كه از اين تعداد 3 ميليون دستگاه آن بنزين سوزند و 25 هزار دستگاه CNG و 40 هزار دستگاه ديگر LPG مصرف مي كنند. ميزان مصرف بنزين اين تعداد خودرو از ابتداي آذرماه تنها در تهران 11 ميليون ليتر در روز و در استان تهران به غير از كرج و ساوجبلاغ 13 ميليون و 700 هزار ليتر در روز اعلام شده است. مديرعامل شركت پخش فرآورده هاي نفتي در يك جمع بندي، مصرف روزانه فرآورده هاي نفتي در استان تهران را كه شامل بنزين، نفت سفيد و گازوئيل مي شود، 27 ميليون ليتر در روز اعلام كرد و گفت كه علت اصلي تيره شدن هواي تهران نيز همين بوده است.
يكي ديگر از عوامل آلودگي اين است كه اين ميزان سوخت مصرفي استاندارد نيست و ميزان آلايندگي اتومبيل ها در ايران 180 برابر اتومبيل هاي روز اروپاست. علاوه بر اين هنوز بخش قابل توجهي از خودروهايي كه در تهران تردد مي كنند، بسيار فرسوده اند و حتي معاينه فني نمي تواند آنها را قدري به استاندارد جهاني نزديك كند.
عامل مهم ديگر در اين رابطه محصور بودن تهران توسط كوه است كه در شرايط عدم ورزش باد و عدم بارندگي، هرچه آلودگي توليد مي شود در فضاي تهران باقي مي ماند.
به همه اينها عدم كشش خيابان هاي تهران را اضافه كنيد و اينكه ساعت هاي متمادي اتومبيل ها درجا كار مي كنند يا با حداقل حركت، بيشترين ميزان سوخت را مصرف مي كنند، يعني مصرف انرژي نه تنها بدون بازده بلكه با بازده منفي صورت مي گيرد (كه در اين رابطه بيشتر توضيح داده خواهد شد). در نتيجه تهران در تمامي ايام سال در فصل گرم به نحوي و در فصل سرد به نحو ديگري دچار عارضه است، چرا؟
آيا ايران تنها كشوري است در جهان كه وسيله هاي موتوري در آن كار مي كند؟
آيا تهران تنها پايتخت يا شهر بزرگي است در جهان كه 8 يا 10 يا 12 ميليون نفر جمعيت را در خود جاي داده است؟
آيا معضل ترافيك فقط در تهران است يا كشورهاي ديگر جهان نيز با آن دست به گريبانند؟
آيا ميزان سوخت يا نسبت سوخت به راندمان در همه جاي جهان همان نسبتي را دارد كه ايران و تهران؟
پيش از بررسي پاسخ اين سؤالات چند نكته در رابطه با ترافيك، يكي از بزرگ ترين عوامل ايجاد آلودگي در هواي تهران خالي از لطف نيست.
بهداشت مردم
۱ آلودگي هوا، بهداشت فردي را دچار مخاطره كرده است، به گونه اي كه سالانه ميلياردها تومان هزينه براي درمان انواع بيماري هاي تنفسي و قلبي و عروقي و انواع ديگر بيماري هاي ناشي از تنفس اقسام مختلف ذرات معلق در هوا هزينه مي شود.
۲ - افزايش ميزان واكنش هاي عصبي و عصبانيت ها و اضطراب ها و فشارهاي مختلف ناشي از ترافيك و تاثير مستقيم آن در زندگي شخصي و اجتماعي و حتي برخوردهاي فيزيكي در خيابان ها و خانواده ها و ... به هيچ وجه قابل جمع آوري و تبديل به رقم و عدد نيست و اگر شدني باشد، اعدادي را دربرمي گيرد كه گمان نمي كنيم بودجه هاي سالانه كشور هم بتواند پاسخگوي آن باشد.
۳ فرصت هاي از دست رفته عمر به دليل صرف شدن توام با اضطراب و نگراني در ترافيك و فشردگي وسيله هاي حمل و نقل به هيچ وجه قابل استفاده نبوده و نيست، در حالي كه در جهان امروز، بخش قابل توجهي از مطالعات مردم با استفاده از همين ساعات انجام مي شود.
اقتصاد انرژي
مصرف بنزين روزانه در كشور نزديك به 70 ميليون ليتر (67 ميليون ليتر متوسط) گزارش شده است. روزانه بيش از يك سوم از آن را وارد كرده ايم، يعني صرف ميلياردها دلار براي واردات بنزين.
نمايندگان مردم در مجلس شوراي اسلامي ظاهرا براساس نظرات كارشناسان به اين نتيجه رسيده اند كه صدور كارت هوشمند مي تواند چاره كار باشد و مصرف بي رويه بنزين را كنترل كند و از خروج ارز براي توليد بنزين جلوگيري به عمل آيد. اگر در يك مقطع زماني ميزان معيني بنزين به هر اتومبيل اختصاص داده شد، مشكلات حل مي شود؟
اگر آن ميزان بنزين كفايت نكرد، بقيه از كجا تامين مي شود؟ از بازار آزاد به نرخ بالاتر، يعني دونرخي شدن.
اهميت قائل شدن براي مردم
اگر مردم محور توجه دولتمردان قرار گيرند، اگر آنگونه كه همواره شعار آن مطرح مي شود، احترام به مردم، حفظ شأن و كرامت مردم و جايگاه مردم مورد توجه باشد، آنگاه رسيدن به راه حل آسان تر مي شود. كار نبايد به اينجا مي كشيد. تهران نبايد اين چنين قفل مي شد. ديگر شهرهاي بزرگ كشور همانند مشهد، اصفهان، تبريز، شيراز و اهواز هم به زودي به سرنوشت تهران دچار مي شوند. اگر يك راه حل كلان و درازمدت براي حل مشكل آلودگي هواي تهران و شهرهاي بزرگ به اجرا گذاشته نشود، پس از چند سال يافتن راه حل از امروز سخت تر و گاه ناممكن مي شود.
راه ميانبر
به نظر نگارنده براي تحقق كاهش پايدار آلودگي هوا لازم است:
۱ بوروكراسي دولتي و مراجعه شهروندان به ادارات كاهش پيدا كند تا بخشي از سفرهاي غيرضروري حذف شود.
۲ - پارك هاي اداري در محلات و همچنين خدمات پست مي تواند شهروندان را از مراجعه به ادارات و تردد در مركز شهر بي نياز كند. مراكز تجاري محلي هم مي تواند همانند ميادين ميوه و تره بار از مراجعه شهروندان به مركز شهر براي خريد بكاهد.
۳ وسيله نقليه عمومي به ويژه مترو با سرمايه گذاري مستقيم و دريافت وام از صندوق ذخيره ارزي و اختصاص به شهرهاي بزرگ به ويژه تهران در يك برنامه ريزي ضربتي توسعه پيدا كند. اين سرمايه گذاري ها مي تواند از طريق دريافت وام از بانك هاي خارجي توسط شهرداري ها نيز صورت گيرد. از محل صرفه جويي در بنزين مي توان بخشي از اين هزينه ها را جبران كرد. در شرايط فعلي ميزان مصرف بنزين كشور رو به افزايش است و بخش عمده آن در ترافيك مي سوزد. در صورت توسعه شبكه حمل و نقل عمومي و آسان تر شدن تردد اين وسايل و گران تر شدن هزينه تردد با خودرو شخصي (نظير افزايش هزينه سوخت يا عوارض شهرداري)، وسايل حمل و نقل عمومي با استقبال شهروندان روبه رو خواهند شد. در آن صورت است كه از وسيله نقليه شخصي تنها در روزهاي آخر هفته و سفرهاي تفريحي يا برون شهري استفاده خواهد شد وگرنه وسيله نقليه عمومي چنان در دسترس است كه همگان ترجيح مي دهند از آن بهره گيرند.
مكانيزم اجرايي هم توسط صندوقي خواهد بود كه با مصوبه مجلس محترم ايجاد مي شود. اين صندوق ظرف مدت 10 سال پس از تكميل خطوط اصلي و كامل شبكه حمل و نقل شهري تهران و ديگر شهرهاي بزرگ، از محل صرفه جويي ارزي مربوط به واردات بنزين، اقلام دريافتي را به ديگر شهرهاي واجد شرايط كشور براي توسعه شبكه هاي حمل و نقل شهري خويش اختصاص خواهد داد؛ مكانيزمي كه محاسبه اقلام آن در يك اقدام كارشناسي نيز قابل انجام است. در چنان شرايطي همه گونه امر و نهي به مردم نيز امكانپذير است. در مواقع اضطراري مي توان از مردم خواست اتومبيل شخصي را سوار نشوند، زيرا وسيله عمومي به اندازه كافي در اختيار است. در آن شرايط مي توان قيمت بنزين را بدون يارانه و به قيمت واقعي و حتي بالاتر از واقعي از مردم دريافت كرد. در آن شرايط سلامت شهروندان شهر 12-10 ميليون نفري تهران و 4-3 ميليون نفري ديگر شهرهاي بزرگ كشور را مي توان بدون آلودگي هاي زيست محيطي ناشي از آلودگي هاي سوخت هاي فسيلي و بدون تنش و خرد شدن اعصاب مردم تامين كرد.
در چنان شرايطي هرگونه توسعه شبكه هاي عبور و مرور شهري و اصلاح معابر و مهندسي ترافيك معنادار شده، مي توان از آن انتظار پاسخ مناسب داشت، اما در شرايط كنوني تهران هرچه شهرداري كار مي كند، قطره اي است در اقيانوس كه هيچ كجا ملموس نيست.
در يك فرآيند سه ساله و با احساس مسئوليت نسبت به مردم مي توان با توسعه شبكه حمل و نقل شهري از سويي و تمركززدايي از سوي ديگر ابتدا امكانات را در اختيار مردم تهران و ديگر شهرهاي بزرگ كشور قرارداد و به ساختن مترو و ديگر نيازمندي هاي شبكه حمل و نقل شهري اقدام كرده، در مرحله بعد اقلام دريافتي وام اختصاص داده شده از محل صندوق ارزي را به توسعه شبكه هاي حمل و نقل شهرهاي ديگر كشور اختصاص داد.
با در اختيار دادن وسيله عمومي براي مردم، آنگاه همه سياست هاي ديگر از جمله گران كردن قيمت بنزين و اجراي ده ها طرح ديگر شدني است. به فرآيند صنعتي شدن و صنعت خودروسازي هم خللي وارد نمي شود. مهم آن است كه به شعار احترام به مردم و خدمتگزار به مردم بودن اعتقاد داشته باشيم. اگر چنين باشد، يافتن راه حل آسان مي شود و آنگاه حل آلودگي هواي تهران نيز شدني خواهد بود.

فرستاده شهردار
تاكسيراني در محاصره ذره بين هاي شهر
رضا ولي زاده- يك هفته بين گزارشات فرستاده خيالي شهردار فاصله افتاد. آنچه مي خوانيد يكي ديگر از گزارشات فرستاده خيالي شهردار فرضي است.
وقتي توي كشوري مثل آلمان سوار تاكسي اي شده اي كه راننده اش يك ايراني است و حتي اگر بخواهي مي تواند نواري از قوامي هم برايت بگذارد، مي فهمي دنيا چقدر كوچك است: ... تو اي پري كجايي‎/ كه رخ نمي نمايي‎/ وزان بهشت پنهان، دري نمي گشايي... در خيابان هاي شسته رفته و اتوكشيده فرانكفورت حتي اين ترانه آشنا هم ديگر برايت حس گذشته را ندارد. حميد مي پرسد: از ايران چه خبر؟
- خوبه. راستي! يه سؤال. كنترل و نظارت تاكسيراني روي كار شما چه جوريه؟ اصلا مياد ببينه شما چه جوري دارين كار مي كنين؟
- اختيار داري. اولا كه اينجا همه مسافرا و مردم شهر حكم مامور تاكسيراني رو دارن؛ اگه كوچيك ترين خطايي ازت سر بزنه زُفُرت (فوري، سريع) مي رن مي ذارن كف دست تاكسيراني. از طرفي خود تاكسيراني هم يه عده مامور مخفي داره. يهو مي بيني مسافري كه سوار كردي مامور از آب درمياد و سر كوچيك ترين قاعده و قانوني كه يه راننده تاكسي بايد رعايت كنه جريمه واست مي نويسه و بعدشم احضار مي شي.
- اگه بخواين، مي تونين چندتا مسافر سوار كنين؟
مي خندد و چند بار نگاهش را بين من و ماشين جلويي پاسكاري مي كند.
- هرگز همچين اتفاقي نمي تونه تو اين كشور بيفته، محاله. نه راننده ها به همچين چيزي فكر مي كنن، نه مسافرا تا به حال با همچين چيزي مواجه شدن.
مي پيچد به خياباني خلوت و سنگفرش شده. قوامي مي خواند: مه و ستاره درد من مي "فُرزيشت"... صداي قوامي يكدفعه قطع مي شود و زني به آلماني مي گويد: فُرزيشت (احتياط كنيد)..... . همين قدر مي فهمم كه دارد از تصادفي مي گويد كه احتمالا در نقطه اي از شهر اتفاق افتاده است.
- حميد آقا اين صداي بيسيمه؟
- نه. وقتي تصادفي اتفاق مي افته، اگه توي شعاع 5 كيلومتري اون تصادف رانندگي كني، ضبط ماشينت چه خاموش باشه يا در حال پخش نوار، بلافاصله مي ره روي سيستم راديويي مركزي پليس و اونا بهت هشدار مي دن كه مثلا توي فلان جا يه تصادف شده و به راننده ها مي گن اگه دارن به محل حادثه نزديك مي شن، يا مسير ديگه اي رو انتخاب كنن يا در انتظار يه ترافيك دو - سه دقيقه اي باشن.
- اينكه الان گفتين ضبط ماشينتون مي ره روي سيستم راديو يعني چي؟ خود ضبط كه اين كار رو نمي كنه؟
- نه، گفتم كه؛ همچين كه از هر طرف به شعاع 5 كيلومتري تصادف نزديك بشي، تحت پوشش امواج راديو مركزي پليس قرار مي گيري كه مي تونه حتي اگه دستگاه پخش ماشينت خاموشه اون رو روشن كنه، يا اگه داري نوار گوش مي كنه ضبطت رو خاموش كنه و ببره روي سيستم راديو.
- زياد تصادف مي شه؟
- نه همچين. سالي ده - دوازده تا.
- چند لحظه هر دو سكوت كرديم و قوامي دوباره آمد و خواند. حميد گفت: راستي داشتم از كنترل و نظارت تاكسيراني برات مي گفتم. اين جا يهو مي بيني يه مسافري با كلي وسيله و يه كيف سنگين كنار خيابون وايساده. بعد سوارش مي كني و همچين كه رسيدي آخر مسير يهو مي بيني مامور از آب دراومد.
- اگه سوارش نكني چي؟
- اگه سوارش نكني كه ديگه خيلي كارت بيخ پيدا مي كنه. اولندش كه جريمه مي شي.
- چرا؟ خب اگه مسيرت نخوره و سوارش نكني كه به كسي ربطي ندارد.
- اختيار داري. اولندش كه اصلا نمي تونه مسيرت نخوره، به خاطر اينكه يه تاكسي كه خودش مسيري نداره؛ مسير تاكسي رو مسافر تعيين مي كنه. نمي شه كه راننده تو خيابونا بچرخه تا بلكه يه مسافر خوش مسير به تورش بخوره. هر مسافري كه دست بلند كرد بايد سوارش كنيم. اينم سفارت؛ رسيديم.
دكمه كيلومترشمار را فشار مي دهد و نمايشگر، بلافاصله رقم 10 يورو و 80 سنت را اعلام مي كند. از دستگاه كوچكي يك قبض كوچك بيرون مي آيد. حميد قبض را به من مي دهد.
- ببخشيد كه نمي تونم بهتون تخفيف بدم. آدم اينجا شرمنده هم وطن خودش مي شه. قربون ايران خودمون برم.
كلي تعارف تيكه پاره كرديم و من يك اسكناس 10 يورويي و يك سكه يك يورويي به حميد دادم. مي خواست 20 سنت باقي مانده را پس بدهد كه نگرفتم. قبل از خداحافظي كارتش را رو به من داد و گفت: اگه كاري داشتي باهام تماس بگير. كارتش را گرفتم و با هم دست داديم. خداحافظي كرديم و رفت.
چه حس خوبي به آدم دست مي دهد وقتي پرچم ايران را مي بيند كه توي باد مي رقصد و سرخ و سفيد و سبز مي پيچند توي هم.
نيم ساعت بعد وقتي از سفارت آمدم بيرون، هوا ابري شده بود و سوز داشت. يقه پالتويم را بالا دادم. سيگاري روشن كردم و بدون مقصد ادامه آن خيابان را كه از جلوي يكي از فروشگاه هاي زنجيره اي آلدي مي گذشت گرفتم و گوش گرفتم به صداي پاي خودم كه روي سنگفرش پياده رو تكرار مي شد. به كلماتي فكر كردم كه بايد براي نوشتن يك نامه به شهردار پشت سر هم بچينم. بايد امشب براي شهردار نامه اي بنويسم.

زاويه ديد
امر به معروف و نهي از منكر در رفتار شهروندي
000333.jpg
از متن نامه پيداست كه دلش پر است. اگر نامه و دستخط آن را هم مي ديدي، پي به سن و سال او مي بردي، اما از همه مهمتر، احساس مسئوليت و اراده مشاركت او در بهبود وضعيت شهر است. او از نسل ماهواره ديده و اينترنت گرد نيست، معلوم است كه با تلفن هم چندان ميانه اي ندارد كه نامه موثرتر است. از طرفي دقت و وسواس او مثل نامه اش ما را سر ذوق آورد. به پيوست نامه پدربزرگ 80 ساله، چند كپي از روزنامه ها ارسال شده بود كه با دقت قسمت هايي از آنها را مشخص كرده بود. اين قسمت ها به موضوع آب گرفتگي خيابان ها و همچنين به مزاياي امر به معروف و نهي از منكر مربوط بود.
نامه را كه خواندم، طعم شيرين ديگري را هم احساس كردم؛ انصاف. شهروند محترم تهراني در نهايت ظرافت هم رفتار رفتگران شهرداري را در ارتباط با آب گرفتگي بررسي كرده و هم رفتار شهروندان را و در پايان هم نتيجه تلخ آن را حاصل رفتار همه دانسته است. نويسنده منتقد نام خود را پاي نامه ننوشته است. نمي دانم به عمد يا به سهو، اما دستخطي كه لرزش دست نويسنده و ادبياتي كه سن و تحصيلاتش را و از همه مهمتر رفتار شهروندي كه شخصيت او را نشان مي دهد، او را به ما معرفي مي كند.
متن نامه را در پي مي خوانيد:
ما در كوچه خود در يكي از محله هاي شمال شهر جوي آبي داريم كه شاخه اي از قنات است و اگر سالم نگه دارد، مثل اشك چشم زلال و باعث صفاي كوچه است. اين آب شرقي غربي مي رود و مي ريزد به جوي خيابان اصلي و راه خود را به سمت جنوب طي مي كند.
رفتگري داريم كه 40-30 سال است كه رفتگر محله ماست؛ فردي است باتجربه، اما كم كار. نتيجه تجربه اندوخته 40-30 ساله او اين است كه حتي المقدور كمتر تلاش كرده و انرژي مصرف كند (بلانسبت ديگر رفتگران زحمتكش). به او فرقون داده اند كه خاكروبه و زباله را جارو كرده و با فرقون ببرد و بريزد يك گوشه اي كه تعيين شده و سر آخر كاميون زباله بيايد و ببرد.
اما او از فرقونش هيچ استفاده اي نمي كند. كوچه و خيابان را به سمت جوي آب روان جارو كرده و مي ريزد توي آب. آب را به فاضلاب تبديل كرده و اين معجون (آب و زباله) مي رود 20 متر پايين تر گير مي كند به زير نرده پل خيابان و آنگاه آب مي زند به خيابان و سطح ميدان. اين را مي گويند آب گرفتگي، البته زباله ها نيز همراه سيلاب به وسط خيابان و سطح ميدان پخش و پلا مي شود.
بنده (معتقد به امر به معروف) چند بار به اين رفتگر قديمي آشنا تذكر دوستانه داده ام كه اين كار تو (ريختن آشغال توي جوي آب) صحيح نيست. هر بار سرش را پايين انداخت، جوابم نداد و رد شد و در حال رفتن به بنده ناسزا گفت و نفرين به آسمان كرد. به همسايگان عرض كردم كه شما هم آخر تذكري بدهيد (يك دست كه صدا ندارد)، شايد افاقه كرد و نتيجه داد. ديدم همسايه محترم با نگاه عاقل اندر سفيه نگاهم مي كند. اما رفتار همسايگان محترم؛ 1 گاه زباله را خالي مي كنند توي جوي آب و كيسه خالي را از سر صرفه جويي برمي گردانند تا مجددا استفاده كنند. 2 - بعضي ديگر كيسه زباله خود را از سر رندي (حافظ مآبانه) مي گذارند پشت در همسايه ديگر 3 برخي هم پرت مي كنند وسط كوچه كه ماشين مي آيد و آن را له مي كند تا رفتگر بيايد جارو كند توي جوي آب. 4 بله، درست است، بعضي كسبه هم زباله خود را توي جوي مي ريزند. در خيابان اصلي محله ما مغازه شيكي هست كه گاه مي بينم پياده رو مقابل مغازه را جارو مي كند و مي ريزد توي جوي آب پهني كه از خيابان رد مي شود. از سر امر به معروف و نهي از منكر تذكر مودبانه اي دادم. با غضب چشم غره اي رفت و خيلي راحت گفت:  آقا فضول تشريف دارند؟ 5 اما چند قدم بالاتر خانمي از طبقه چهارم كيسه زباله را پرت كرد به پياده رو و فكر نكرد كه ممكن است بخورد به سر عابري و پاره شود و عابر بيچاره را لجن مال كند. اين بود گزارش يك پيرمرد 80 ساله براي سردبير محترم.

اعداد اساسي
۳‎/۰۰۰‎/۰۰۰
۳ ميليون، ميزان مرگ و ميري است كه هر ساله در ميان كودكان اتفاق مي افتد. اين رقم تنها به مرگ كودكاني اختصاص دارد كه به دليل آلودگي هاي زيست محيطي و آب، جان خود را از دست مي دهند.
اما مرگ و مير بيش از 3 ميليون كودك زير 5 سال از آنجا مهم تلقي مي شود كه فقط 10 درصد جمعيت جهان را كودكان تشكيل مي دهند. از سويي مصرف مواد مضر بيشتر و ضعف در قدرت ايمني بدن، باعث 40 درصد از بيماري هاي محيطي و آلودگي هاي زيست محيطي متوجه كودكان است.
آب آلوده موجب ابتلاي افراد به اسهال شده و به تنهايي سالانه 8/1 ميليون نفر در جهان قرباني اين بيماري مي شوند كه اين رقم شامل 6/1 ميليون نفر از كودكان زير 5 سال مي شود.
۲۵۸۳
طي 9 ماه گذشته بيش از 2 هزار و 583 دستگاه خودرو در روز توليد شده است. آمارهاي ارائه شده از سوي وزارت صنايع و معادن نشان مي دهد تعداد خودروهاي توليدي در كشور در اين دوره زماني افزايش 10 درصدي را نسبت به مدت مشابه سال قبل شاهد بوده است.
كل خودروهاي توليدي در اين دوره زماني 713هزار دستگاه بوده كه از اين تعداد بيش از 600هزار دستگاه سواري بوده است. صنعت خودرو يكي از بزرگ ترين صنايع ايران است كه گردش هاي عمده اي را به خود اختصاص داده است. بخش عمده اي از خودروهاي توليدي در سال جاري پرايد و پژو بوده و پيش بيني مي شود در صورت ادامه روند فعلي تا پايان سال، تعداد خودروهاي توليدي به يك ميليون دستگاه برسد.

راپورت خبرنگار
از زمين و هوا مي بارد
پويا مهرآيين- از همان دور كه به چهارراه نگاه كني، حساب كار دستت مي آيد و مي فهمي كه امروز سختي ها خيلي بيشتر است. حدود 80-70 نفر به شكل يك صف چندلايه ايستاده اند. از چهره هاي بعضي از آنها مي تواني بفهمي چقدر نگران و خسته هستند؛ نگران از دير رسيدن و خسته از معطلي زياد. البته خيلي از آنها به معطل شدن و وقت سوزاندن عادت دارند، ولي انگار حكايت امروز خيلي مفصل تر از قبل است. مامور پليس راهنمايي و رانندگي مثل مبصرهاي دبستان، مدام از اول تا آخر صف مي رود و برمي گردد و مي گويد: آقا برو عقب، خانم برو عقب، حداقل پشت خط سفيد بايستين، من نمي ذارم اينجا نگه دارند، برين جلوتر... و جماعت هم مانده اند به قانون و مامورش احترام بگذارند يا در فكر رسيدن به موقع به محل كار خود باشند.
آن طرف تر راننده اي ماشينش را كنار خيابان پارك كرده و مسيرش را فرياد مي زند. حتما مي پرسيد وقتي آن همه مسافر منتظر هستند، چرا سوار خودرو اين آقاي راننده دلسوز و وظيفه شناس نمي شوند؟ مشكل اين است كه اين آقاي راننده هم ظاهرا فهميده كه كسي كاري به كارش ندارد و تصميم گرفته درصد قابل توجهي بابت سختي كار به مبلغ هميشگي كرايه اضافه كند. با گردن كلفت و صداي رسا فرياد مي زند: 300 تومان و الحمدالله انگار مسافران هم مي دانند كه نبايد به اين راحتي باج بدهند، البته بگذريم از اينكه در اين موارد يك نفر از راه مي رسد و براي كلاس گذاشتن   هم كه شده، خودرو مذكور را به صورت دربست كرايه مي كند و چيزي كه مي ماند نگاه حسرت بار مسافران منتظر است و آه سرد آنها از اينكه قرار نيست كسي به اين تخلفات رسيدگي كند، البته يك نكته ديگر هم فراموش نشود؛ حالا اطمينان آقاي راننده هم بيشتر شده كه مي تواند خودش قانون وضع كند و خودش اجرا كند و... .
حالا كم كم خيلي ها با پاي پياده به راه مي زنند، البته با اين توضيح اضافه كه نمي دانند بايد كدام قسمت از خيابان را براي پياده روي در برف انتخاب كنند. اگر بخواهند از كناره خيابان عبور كنند كه علاوه بر خطرات موجود (خصوصا در زمان پس از بارش برف) مورد لطف خودروها قرارمي گيرند و سرتاپايشان آغشته به محلولي از برف و روغن و دوده و... مي شود. اگر هم بخواهند از پياده رو استفاده كنند كه ممكن نيست، چون اين پياده رو كم عرض مدت هاست كه در دست تعمير قرار دارد و معلوم نيست چه زماني قابل استفاده خواهد بود.
وضعيت پياده روها در ساير نقاط شهر نيز بهتر از بلوار آفريقا نيست. چند قدم آن طرف تر در ميدان ونك، سنگفرش هايي كه به تازگي پهن شده اند آنقدر صيقلي هستند كه پس از بارش برف گوي سبقت را از پيست پاتيناژ ربوده اند. هر چقدر هم كه حواس عابران جمع باشد، هر لحظه ممكن است بين زمين و هوا معلق شوند و بعد هم خداي ناكرده افتادن و شكستگي و... . وقتي عمليات عمراني پياده روهاي ونك شروع شد، خواستم اين مشكل را متذكر شوم كه نوع سنگفرش ها مناسب فصل سرما نيست، ولي فكر كردم كه شايد قرار است سنگفرش ها را براي افزايش اصطكاك تيشه اي كنند كه اين اتفاق نيفتاد. به هر حال بهتر است مسئولان فكري به حال اين مشكل بكنند.
پياده روهاي خيابان وليعصر(عج) (ضلع شمالي ميدان ونك) هم وضع بهتري ندارند. قسمت هايي از اين پياد روها زير بارش برف در حال سنگفرش شدن هستند. حالا اينكه اساسا كيفيت نصب اين سنگفرش ها چقدر است هم اصلا مهم نيست. اينكه ملات سيمان پهن شده زير اين سنگفرش ها در ساعات برودت شبانه دچار يخ زدگي خواهد شد، امري بديهي است. قاعدتا وقتي ملات سنگفرش دچار يخ زدگي شود هم هيچ انتظاري براي چسبندگي و استحكام نمي توان از آن داشت. جالب اينكه شهرداري تهران قبل از بازگشايي مدارس دستور اكيد صادر كرده بود كه در طول فصل سرما عمليات عمراني غيراضطراري متوقف شود، ولي اين پروژه ها به شكل فرماليته و با عجله هر چه تمام تر در دست اجرا هستند.
وضعيت پياده روهاي خيابان هاي فرعي خيابان وليعصر(عج) منتهي به بلوار آفريقا هم دقيقا از كليت مذكور تبعيت مي كند، مثلا اگر دوست داشتيد بدانيد چه مشكلاتي وجود دارد، كافي است همين خيابان صداقت را براي يك پياده روي 8-7 دقيقه اي صبحگاهي و لذت بردن از منظره بارش برف انتخاب كنيد. ظاهرا حفاري هاي اين خيابان توسط يكي از ارگان هاي خدماتي صورت گرفته. در بعضي از نقاط، لوله هاي قطور سياه رنگ از زير خاك بيرون مانده اند. در نظر بگيريد كه كل عرض پياده روها در اين خيابان به زحمت به 50 سانتي متر مي رسد. حالا اگر شما عابر اين خيابان باشيد، تصور كنيد كه چه لذتي در انتظار شماست. اگر تا رسيدن به آن طرف خيابان سرگيجه نگرفتيد، خدا را شكر كنيد.
گاهي از اوقات ما بنده هاي ناشكري مي شويم. مواقع بارش رحمت الهي هم يكي از همان گاهي اوقات است، ولي هرگز دعا نكنيد كه اي كاش هيچ وقت باران و برف نبارد .

شهر آرا
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |