فريبا مسعودپور شيرازي
تأكيد بر حق برخورداري از دانش هسته اي و گام هاي عملي براي تحقق آن، مسيري است كه جمهوري اسلامي با تكيه بر توانمندي هاي داخلي آغاز كرده است. با اين حال عوامل و فاكتورهاي متغير نظام بين الملل از جمله تأثيرپذيري آژانس از اراده سياسي قدرت هاي بزرگ، لابي هاي گسترده و توافقات پنهان موجب شده كه موضوع فعاليت هاي هسته اي صلح آميز ايران با ملاحظات سياسي و فرضيه هاي اثبات نشده و اتهامات بي اساس توأم گردد. شروع فعاليت مراكز تحقيقاتي كشورمان مواضع غرب را عليرغم اختلافات در نحوه مواجهه با جمهوري اسلامي ايران، به يكديگر نزديك كرده است. تحولات اخير هسته اي و موضع كشورمان در قبال فشارهاي بين المللي از جمله تحريم هاي احتمالي، مباحثي است كه آن را با دكتر محمود محمدي عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس و سخنگوي سابق وزارت امور خارجه پي گرفتيم.
* همان طور كه مستحضريد اعضاي دائم شوراي امنيت سازمان ملل اخيراً اجلاسي را در لندن برگزار كردند. به گفته منابع خبري اين اجلاس به نتيجه مورد نظر آمريكا كه همسويي كامل اعضاي شوراي امنيت عليه ايران بود، منجر نشد. با اين حال برپايي چنين نشست هايي حاكي از نزديكي مواضع كشورهاي غربي به خصوص آمريكا و اروپاست. تحليل شما از وضعيت فعلي چيست؟
- وضعيت كنوني را از دو منظر مي توانيم توصيف كنيم. يكي مسأله تبليغاتي است كه متأسفانه فضايي منفي عليه جمهوري اسلامي ايران در سطح بين المللي به وجود آورده و رو به افزايش است. اين فضاي منفي مي تواند در مسأله هسته اي تأثير منفي بگذارد. دومين مسأله به رويكرد و روش ما در رابطه با سياست خارجي برمي گردد.
گفت وگوهاي پراكنده بين كشورهاي مختلف در ارتباط با پرونده هسته اي ما شروع شده است. ما كه در استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي ذينفع هستيم، ابتكار عملي به خرج نداده ايم تا براساس آن، فضا را به نفع خود تغيير دهيم. حتّي اروپايي ها كه پيوسته بر مذاكره تأكيد داشتند، امروز از گفت وگو امتناع كرده و اين گونه تفسير مي كنند كه شرايط براي گفت وگو مناسب نيست. از سوي ديگر ما نيز بعد از انجام گفت وگوهاي طولاني با اروپايي ها در فضاي منفي كنوني، اميد زيادي به انجام مذاكره جديد براي رسيدن به نتيجه مشخصي نداريم.
*اگر گفت وگو و مذاكره، ما را به نتيجه مشخص و ملموسي نمي رساند، نامه اخير آقاي لاريجاني به سه كشور اروپايي و درخواست از سرگيري مذاكرات چگونه تفسير مي شود؟
- پيوسته گفت وگو به عنوان يك اصل پذيرفته شده ميان طرف هاي مذاكره كننده يعني ايران، سه كشور اروپايي و آژانس مطرح بوده است، منتهي روشي كه در پيش گرفتند، باعث شده است كه طرفين هم اعتمادي به نتايج گفت وگوها نداشته باشند و هم بر اصل پذيرفته شده كه مورد قبول طرفين بوده تاكيد نكنند. بنابراين، فضا براي گفت وگو مثبت نيست. بايد بستر مناسب، چارچوب و مبنايي مشخص براي گفت وگو فراهم باشد كه طرفين بتوانند در يك مقطع زماني مشخص به نتيجه برسند. گفت وگوهاي ميان ايران و اروپا مدتهاست ادامه دارد و هرازگاهي از ناحيه يكي از طرفين نسبت به اين مسأله كم توجهي شده است. الان هم بحث ادامه مذاكره به عنوان مبنايي كه از گذشته مورد توافق طرفين بوده، مورد تأكيد قرار مي گيرد، اما مولّفه هاي لازم براي ثمربخش بودن يك گفت وگو وجود ندارد. هم طرف ايراني و هم طرف اروپايي اين مسأله را مي دانند. اين مسأله براي من هم سؤال است. وقتي فضاي مناسبي براي گفت و گو وجود ندارد يا حداقل طرفين تلاشي براي ايجاد فضاي مناسب براي گفت وگو نمي كنند، تأكيد بر گفت وگو چيزي جز مذاكره براي مذاكره نمي تواند باشد. اروپاييان پيوسته از نتيجه گفت وگو طفره رفتند و ما نتوانستيم از طفره رفتن اروپايي ها استفاده كنيم و الان همان گفت وگوهاي بي نتيجه را هم اروپاييان نمي پذيرند. اين مسأله به اين معناست كه ما در روش، تاكتيك و استراتژي اشكالاتي داريم كه بايستي برطرف كنيم. آنها گفتگو را براي منصرف كردن ما از استفاده صلح آميز ادامه مي دهند و ما براي متقاعد كردن آنها و اين مبناي درستي براي گفتگو نبوده و نيست.
* سه كشور اروپايي صراحتاً پيشنهاد ايران را براي ادامه مذاكرات نپذيرفتند و جمهوري اسلامي ايران نيز اگر چه پيشنهاد مذاكره را ارائه داده، اما همواره از بي ثمر بودن مذاكرات انتقاد داشته است. با اين شرايط آيا شما افق روشني براي ادامه مذاكرات قائل هستيد؟
- البته هنوز مهم ترين عاملي كه به يك راه حل ختم شود، گفت وگو است. هم ما و هم اروپايي ها بايد نسبت به اينكه گفت وگو در مسير درست و براساس مبنايي درست انجام شود و به نتيجه اي كه متضمن منافع ما و موجب رفع نگراني اروپا شود، تأكيد داشته باشيم. منتهي اين نكته را نمي توان از نظر دور داشت كه ما اگر نسبت به وجهه و پرستيژ بين المللي خودمان توجه جدي نشان ندهيم و رفتارهاي متفاوت و متناقضي را از خودمان نشان دهيم كه جامعه جهاني نسبت به ما بي اعتماد شود، طبعاً نمي توانند به گفت وگو و مذاكره با ما اعتماد كنند. يعني ما نبايد خودمان را در وضعيتي قرار دهيم كه مدتهاست از اروپايي ها انتقاد مي كنيم كه به آنها اعتماد نداريم. اروپايي ها پيوسته از گفت وگو براي اتلاف وقت و طولاني كردن پروسه تعليق استفاده مي كردند. براي پايان دادن به اين روش اروپا، بايد ابتكار و خلاقيت داشته باشيم. حال اگر ما هم روشي را اعمال كنيم كه در مسير خواست اروپا باشد يا گفت وگو طولاني شود يا انجام نشود و يا مذاكرات منتج به نتيجه اي كه متضمن منافع ماست نشود، اين دقيقاً در جهت خواست اروپايي هاست. بخصوص كه اروپايي ها هرچند به ظاهر همواره گفت وگو را به عنوان فرصتي مطرح كردند كه اگر جمهوري اسلامي ايران اين فرصت را از دست بدهد پرونده ايران به شوراي امنيت ارجاع خواهد شد. در حالي كه گفت و گو فرصتي براي يافتن راه حلي غير از شوراي امنيت سازمان ملل است.
اگر نتوانيم با متدهاي صحيح از طريق گفت و گو به يك راه حل منطقي برسيم، آنها تلاش مي كنند كه از طريق قطعنامه هاي شوراي امنيت ما را ناگزير به پذيرش نظرات خودشان كنند. اگرچه اين امر مبتني بر معاهده NPT و اساسنامه آژانس نيست، اما به هر حال نقش زور در مناسبات بين الملل آن هم از جانب كشورهايي كه پيوسته قوانين بين المللي را ناديده گرفتند، مطرح بوده است.
* به رفتارهاي متناقض و متفاوتي اشاره كرديد كه در فرآيند نسبتاً طولاني مذاكرات ميان جمهوري اسلامي ايران و طرف هاي اروپايي موجب نزديكي اروپا و آمريكا براي تحت فشار قرار دادن ايران شده است. ريشه اين رفتارها كجاست؟
- ريشه اين رفتارها در استراتژي و روش است. چون ما اول استراتژي را معين مي كنيم و بعد روشي مبتني بر استراتژي را در پيش مي گيريم و بعد براي اعمال آن روش، رفتارهايي از ما بروز مي كند كه اين رفتارها مي تواند ملاك ارزيابي طرف مقابل قرار بگيرد. مي بايستي براي استراتژي لغو مرحله اي تعليق داوطلبانه، تعمق بيشتري به خرج مي داديم. چون ما به طور مرحله اي لغو تعليق كرديم، اين استراتژي باعث انتخاب روشي شد كه هم UCF را برخلاف ميل اروپايي ها و آژانس فعال كنيم و هم تحقيق و توسعه را و هم از مذاكره سخن بگوييم كه از نظر آنها يا مذاكره يا لغو تعليق.
*كدام استراتژي؟
- استراتژي كه من فكر مي كنم منتج به نتايج مشخص و دستاوردهاي قابل ملاحظه اي مي شد و آن را پيوسته از تيرماه گذشته تاكنون در مصاحبه ها و مكاتباتم با مسئولين و نطق هايم در مجلس به آن اشاره داشتم اين بود كه دولت آقاي احمدي نژاد به لحاظ حقوق بين الملل هيچ تعهدي نسبت به موافقتنامه پاريس نداشت و به جاي لغو مرحله به مرحله تعليق كه بند ۲ توافقنامه پاريس است، مي توانست توافقنامه پاريس را ملغي اعلام كند.
*اما به لحاظ قوانين و عرف پذيرفته شده بين المللي توافقي كه بين كشورها ايجاد مي شود با تغيير دولت ها، اركان آن تغيير نمي كند و دولت بعدي هم ملزم به اجراي آن است.
- اينگونه توافقات كه دو عامل نقض در خودش وجود دارد براساس اصل جابه جايي و تغيير دولت بلامانع است. مبناي نقض اينگونه موافقتنامه ها اين است كه اولا اينها معاهده و پيمان ها و تعهدات مبتني بر موافقتنامه ها و معاهدات بين المللي نيستند كه به تاييد پارلمان كشور رسيده باشند.
دوم اينكه اينگونه توافقات به لحاظ حقوقي بيشتر به يك نوع تفاهم نامه ميان مذاكره كنندگان يا نماينده دولتها و نه كشورها به شمار مي رود، طبيعي است كه با تغيير دولت، دولت جديد مي تواند آن را نقض كند يا اجرا نكند و هيچ نوع ضمانتي براي انجام و اجراي تعهدات آن وجود ندارد. همانطور كه اروپايي ها نيز بندهايي از توافقنامه پاريس را اجرا نمي كردند. من جمله اولين بند آن كه اروپاييان استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي را براي ايران به رسميت شناختند امّا براي عدم اجراي آن مذاكره مي كردند و اين امر خلاف اساسنامه آژانس و معاهده NPT است كه اعضا مي توانند تمام فرآيند غني سازي از جمله برخورداري از چرخه سوخت را دارا باشند.
بنابراين به همين دليل كه اروپايي ها در عمل بخش هايي از توافقنامه پاريس و اساس معاهده NPT را ناديده گرفتند كه از طرف ما نقض تلقي مي شود، ما هم در شرايطي كه انتخابات جديدي در كشور انجام شده و رئيس جمهور جديدي در رأس قوه مجريه قرار گرفته است، حق داريم نسبت به محتواي توافق اظهار نظر كنيم و اين حق را براي خود قائليم كه توافقنامه پاريس را به طور كلّي قبول نكنيم و اعلام كنيم كه ما مي خواهيم براي توافقي جديد در دولت جديد مذاكره كنيم و بند۲ توافقنامه كه تعليق داوطلبانه بود به خودي خود لغو مي شد و همه مراحل از سر گرفته مي شد.
* اما لغو يكجانبه توافقنامه پاريس ممكن بود واكنش هاي شديدتر از امروز را ازسوي اروپاييان درپي مي داشت؟
- البته اروپايي ها به اين مسأله اعتراض مي كردند، اما ما اعتراض آنها را در چارچوب مذاكره براي به دست آوردن يك توافق جديد پاسخ مي داديم. حال آنكه لغو تعليق مرحله به مرحله باعث چالش هاي مرحله به مرحله اروپاييان با ما شد كه در روند لغو مرحله اي ما به دست آوردي كه مي خواستيم نرسيديم اما اروپاييان به فشار و فضاسازي و نيتي كه براي زمينه سازي براي ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت داشتند، نزديكتر شده اند.
در شرايط كنوني هم اصل توافق نامه به رسميت شناخته شده و هم لغو تعليق انجام شده كه از نظر آنها نقض تلقي شده است. در صورتي كه ردّ توافقنامه پاريس اگر حتي نقض تلقي مي شد نياز به مذاكره و تفسير حقوقي داشت و اگر اختلاف تفسيري وجود داشت مي توانست به ديوان لاهه مراجعه شود. بنابراين انتخاب يك استراتژي و روشي كه براساس آن استراتژي انتخاب شود و رفتاري كه براساس اجراي آن روش اعمال مي شود مي تواند تبعات متفاوتي داشته باشد.
اگر ما استراتژي عدم به رسميت شناختن توافق پاريس را انتخاب كرده بوديم اعتراضاتي انجام مي شد اما اين اعتراضات منتهي مي شد به اينكه دولت جديد به سمت توافقات جديدي آنگونه كه مايل است حركت كند اما عدم رد توافقنامه پاريس و فعال كردن بخش هايي از تعليق داوطلبانه از نظر اروپايي ها مي تواند نقض بند۲ توافقنامه پاريس تلقي شود و اين باعث مي شود آنها نسبت به ادامه مذاكره بي اعتماد شوند و ما مي بايستي در راستاي منافع ملي خودمان استراتژي اول را انتخاب مي كرديم حتي اگر اروپايي ها شدت عملشان بيش از آن چيزي بود كه الآن است.
*در حال حاضر مواضع اروپا بسيار به آمريكا نزديك شده است و غرب، درصدد اجماع جهاني عليه فعاليت صلح آميز هسته اي كشورمان است. شايد بتوان گفت كه پرونده هسته اي ايران در يك قدمي شوراي امنيت قراردارد، با اين شرايط به نظر شما آيا صحبت از تغيير استراتژي و دنبال كردن استراتژي هاي متفاوت در شرايط فعلي قدري دير نيست؟
- درست است. الآن زمان تغيير استراتژي نيست. اما انتخاب يك استراتژي مربوط به امنيّت و منافع ملي، نيازمند انتخابي دقيق، صحيح و عملياتي ايست كه اگر بنا باشد پاي آن استراتژي بايستيم، نسبت به استحكام و صحت آن اطمينان داشته باشيم. به همين دليل است كه من معتقدم بايستي از همه ظرفيت ها براي حل پرونده هسته اي استفاده شود چه در تدوين يك استراتژي درست و چه در اجراي آن استراتژي . اين نقصي است كه در انتخاب استراتژي ما وجود دارد و بايد آن را اصلاح كنيم و هنوز دير نشده است.
*با توجه به ارائه ديدگاه هاي جديد آيا رويكرد تازه اي در سياست خارجي و بخصوص بحث هسته اي آغاز شده است؟
- مخالفين و دشمنان ما به دنبال اين هستند كه ما را از دانش هسته اي محروم كنند. اما همزمان اگر، يك استراتژي كارآمد نداشته باشيم باعث مي شود كه به جاي تمركز بر اين موضوع خودمان را در چند جبهه درگير كنيم و درگير شدن در چند جبهه باعث مي شود ما از ادامه همان استراتژي اوليه با نقايصي كه دارد، آنگونه كه بايد بهره ببريم، بهره نبريم.
تبعات منفي ارزيابي جامعه جهاني اين مي شود كه امروز نسبت به مذاكره با ايران كم اهميت هستند و فردا فشارهاي سياسي _ اقتصادي خودشان را به ايران بيشتر خواهند كرد و شرايط را براي ما دشوار خواهند كرد بنابراين آنچه در شرايط كنوني لازم است اينكه روي هدف اصلي كه همانا استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي است تمركز كنيم و براي تحقق اين هدف در چند جبهه خود را درگير نكنيم و از رويكردهاي اختلاف برانگيزي كه وحدت جهاني عليه ما ايجاد مي كنند پرهيز كنيم و به روش هايي روي آوريم كه اعتماد ساز باشد و بتواند محيط بين المللي را براي بهبود وجهه ايران و افزايش اعتماد جهان به ايران فراهم كند.
ادامه دارد