مشكلات رفتاري دانش آموزان از زاويه ديد مديريتي
مديريت فرهنگي در مدرسه
ابراهيم اصلاني
چندي پيش يكي از مناطق آموزش و پرورش تهران از من دعوت كرده بود تا درباره نحوه برخورد با مشكلات رفتاري دانش آموزان صحبت كنم. طبق معمول، سئوال هايي براي خودم ايجاد شد، از جمله: يك مشكل چگونه به وجود مي آيد؟ تعريف ما از مشكل چيست؟ آيا نبايد علل ايجاد مشكل و درمان آن، به صورت چند عاملي تحليل شود؟ آيا يك يا دو نفر در مدرسه مي توانند از پس همه مشكلات دانش آموزان برآيند؟ مدارس ما چه امكانات، ابزارها و تخصص هايي براي مواجهه با انواع مشكلات دانش آموزان دارند؟
اگر چه ما عادت داريم دنبال پاسخ هاي راحت بگرديم و اگرچه همه توقع راهكارهاي كاربردي دارند؛ ولي به نظر نمي رسد موضوع به همين سادگي باشد. اگر موضوع «مشكلات رفتاري دانش آموزان» را از زاويه روان شناختي فرهنگي مورد بررسي و تحليل قرار دهيم، به ابعاد جديد و احتمالاً راه حل هاي عملي و منطقي تري خواهيم رسيد.
نبايد انكار كرد كه در مدارس ما، اعم از ابتدايي و راهنمايي و متوسطه، تدبير مشخص و واقع بينانه اي براي مواجهه با آنچه كه مشكلات رفتاري دانش آموزان ناميده مي شود وجود ندارد. نظام مشاوره اي دوره متوسطه به دلايل زيادي كارآمدي لازم را ندارد. در دوره هاي ابتدايي و راهنمايي، هم مشاوره پيش بيني نشده است و هم از كساني توقع مشكل گشايي مي رود كه خود چندين كاره اند. در مدارس غيرانتفاعي، بحث مشاوره، داستان خاص خود را دارد. هسته هاي مشاوره ادارات آموزش و پرورش، مراكز مشاوره وابسته به انجمن اوليا و مربيان و ساير عواملي كه به نوعي در موضوع دخيل هستند، شايد توفيق هاي موردي و جزيي داشته باشند اما اثرگذاري آنها گسترده نيست. همه اين ضعف ها و ناكارآمدي ها، ناشي از نگرش هاي تك بعدي و عدم توجه به بستر و ميداني است كه مشكلات در آن روي مي دهند.
اگر از من بپرسند كه «چگونه مي توان با مشكلات رفتاري دانش آموزان برخورد كرد؟» ، بلافاصله سئوال مي كنم كه: «چه كسي» ، «با چه نگرشي» ، «با چه توانايي هايي» ، «با چه امكانات و ابزارهايي» و «در چه شرايطي» مي خواهد به مشكل گشايي در مدرسه بپردازد. براي حل مشكلات رفتاري دانش آموزان، چه به صورت فردي و چه صورت تيمي اقدام كنيم در هر حال، بايد به اين نكات توجه داشته باشيم:
۱- آمادگي شخصيتي و رواني فردي كه مي خواهد با مشكلات دانش آموزان و احتمالاً والدين و معلمان مواجه شود چقدر است؟
۲- صلاحيت هاي شخصيتي و تخصصي فرد در چه حد است؟
۳- نگرش او به دانش آموزان و به طور كلي، به انسان ها و مشكلاتشان چگونه است؟
۴- چه تعريفي براي مشكل دارد و چه اولويتي براي مشكلات قايل است؟
۵- تا چه اندازه با وظايف خود و به خصوص محدوده دخالت در مشكلات ديگران، آشنا است؟
سئوال هاي فوق، بيشتر بر فرد يا افرادي تمركز دارد كه به طور مستقيم با مشكلات دانش آموزان سركار داشته و قصد بهبود و ترميم اوضاع را دارند. البته نبايد از نظر دور داشت كه در همين حدي كه از مشكلات دانش آموزان صحبت مي كنيم كاري به حوزه هاي تخصصي مانند روان شناسي باليني، مشاوره و روانپزشكي نداريم. مدارس به اين موضوع توجه كنند كه در بحث «مشكلات رفتاري دانش آموزان» ، دو حيطه مشخص بايد كاملاً تفكيك شود:
اول- زماني نگاه ما به موضوع كلي بوده و شامل دخالت ها در حد راهنمايي است. ممكن است مدير، معاون و يا معلم، به دانش آموزي كه مرتكب دروغگويي شده، تذكري بدهد، نصيحتي بكند يك دو جلسه با او به گفت وگو بپردازد و يا مدتي، رفتارش را زير نظر داشته باشد؛ اين نمونه اي از مواجهه با مشكلات كلي است.
دوم- زماني هم با موضوعي تخصصي و ويژه مواجهيم؛ دانش آموزي كه اضطراب يا وسواس دارد، نمي تواند غرايز جنسي اش را كنترل كند، پرخاشگر است، با خانواده و ديگران سر ناسازگاري دارد، به مواد مخدر آلوده شده است و... اينها مسايلي هستند كه هم شناخت عوامل و هم بهبود و درمان آن، نياز به دانش تخصصي و مسئوليت حرفه اي دارد.
ساده انديشي است كه در يك مدرسه، مدير يا معاون يا مربي تربيتي و يا معلم، بخواهند بدون بهره مندي از دانش تخصصي، ابزارها و امكانات، توانايي شناخت شرايط، به حل مشكل يا مشكلات اقدام كنند. اشتباه است كه تصور كنيم «بايد كاري كرد» و به خود اجازه دخالت در هر نوع مشكلي را بدهيم. رفتارهاي ناشيانه، متفرقه، غيرمنسجم و تك بعدي در مواجهه با مشكلات رفتاري دانش آموزان، حتي اگر به نتايجي محدود منجر شود، مي تواند مخاطراتي هم به همراه داشته باشد.
مديريت فرهنگي
بدون تعارف، مديران مدارس مديران فرهنگي نيستند. آنها بيشتر مديراني اجرايي و اداري هستند. حتي تلقي مديريت آموزشي، بدون داشتن نگاه فرهنگي به مدرسه، چندان صحيح به نظر نمي رسد.
روشن ترين تصويري كه مي توان از مدرسه امروز ارايه داد، تصور آن چون يك اجتماع است. اجتماع مبناي تجربه انساني و هويت «خود» چون موجودي اجتماعي است. اين هويت خود به خود و به تنهايي شكل نگرفته است، بلكه در تشكيل آن تجربه «ديگري» بسيار جدي است. براي اين كه مدرسه اي تبديل به اجتماع شود: ۱) بايد نيروهاي انساني، ديدگاهي مشترك درباره رشد و شكوفايي انسان اتخاذ كنند ۲) اين ديدگاه بايد نگاهي متمايز به «تربيت خوب» بيافريند، ۳) چنين نگاهي به تربيت بايد فعاليت هاي دسته جمعي و مبتني بر همكاري پديد آورد و بالاخره ۴) با درگير شدن در اين فعاليت هاي مشترك، هدف هاي واحدي پيگيري شود. اين تصوير از مدرسه، مشابه يك اركستر است. در اركستر هدف هاي مشتركي تعقيب مي شود و درك مشترك وجود دارد.(۱)
صرف نظر از تعاريفي كه براي فرهنگ وجود دارد، منظور از «مديريت فرهنگي» در مدرسه مديريتي است كه به ارزش هاي انساني، اعتقادات، گرايش ها، مهارت هاي زندگي، آداب و رسوم، معيارهاي رفتاري جامعه و قوانين و مقررات توجه دارد. در مديريت فرهنگي، بيش از آن كه مشكل يا مشكلات، دانش آموز يا دانش آموزان خاصي مطرح باشد، بر هدايت رفتار همه دانش آموزان و آموختن راه و روش زندگي به آنان تمركز مي شود. در مجموع، مديريت فرهنگي، با سبك زندگي افراد سروكار دارد.(۲) در مديريت فرهنگي، دين، تاريخ، علم، ادبيات و هنر جايگاهي مهم دارند. به اين ترتيب، مديريت فرهنگي سعي دارد در مدرسه شرايطي همچون اجتماع فراهم آورد تا دانش آموزان با آنچه در شرايط واقعي زندگي جريان دارد آشنا شوند.
براين اساس، مواجهه با مشكلات رفتاري دانش آموزان با نگرش مديريت فرهنگي، مستلزم فرايندي است كه در ادامه به توصيف آن مي پردازيم.
۱- سياست هاي فرهنگي مدرسه
هر مدرسه به عنوان نمادي از اجتماع و همچنين با توجه به فضاي منطقه اي و مكاني، بستر فرهنگي خاص خود را دارد. براين اساس، هرگونه تحليلي درباره مسايل مدرسه، نيازمند شناخت اين بستر است؛ اين نكته اي است كه كمتر به آن توجه مي كنيم. همه مدارس درباره مسايل خود، به خصوص آن بخش از مسايل كه مشكل و مشكل ساز تلقي مي شوند دنبال راه حل و راهكار- البته از نوع كاربردي- مي گردند. همه مي پرسند: «چه بايد كرد؟» بدون آن كه توجه داشته باشند «در چه شرايطي؟». مدرسه، همانند اجتماع بايد سياست هاي فرهنگي داشته باشد و در اين سياستگذاري، نه فقط در باره مشكلات رفتاري دانش آموزان، بلكه براي همه موارد، تدابير لازم را پيش بيني كند. سياستگذاري فرهنگي در مدرسه، مبتني بر شناخت هايي چون: موقعيت شناسي، شناخت خرده فرهنگ منطقه و محله اي كه مدرسه در آن قرار دارد، شناخت آسيب ها و آشنايي با روان شناسي اجتماعي و ساير دانش هاي مرتبط است.
مدرسه در سياست هاي فرهنگي خود بايد مشخص كند كه براي موارد زير چه برنامه ها و تدابيري دارد:
- بهداشت رواني در مدرسه (براي همه دانش آموزان و معلمان).
- تطبيق آموزش هاي مدرسه اي با شرايط واقعي اجتماع (براي دانش آموزان و والدين).
- تقويت روحيه مشاركت و همكاري (براي همه اعم از دانش آموزان، معلمان و والدين).
- آموزش مهارت هاي زندگي (براي دانش آموزان)
- معرفي فرهنگ، ارزش هاي انساني، ادبيات، هنر و تاريخ نظام اجتماعي.
- انتقال فرهنگي از طريق جهت گيري مشخص در برنامه هاي مربوط به آداب و رسوم، اعتقادات و ارزش ها
- مشكلات رفتاري دانش آموزان.
كورت لوين، روان شناس گشتالتي كه نظريه ميداني و مفهوم فضاي زندگي (Life space) را ارايه كرده است اعتقاد دارد براساس واقعيت هاي روان شناختي كه بر رفتار تأثير مي گذارند، علت هاي رفتار مرتباً تغيير مي كنند، يعني آنها پويا هستند. انسان در يك ميدان تأثير، دائماً در حال تغيير زندگي مي كند و تغيير در هر يك از آنها بر بقيه نيز تأثير مي گذارد.(۳) اين ميدان رواني، با ميدان الكتريكي در علم فيزيك قابل مقايسه است. به نظر لوين، كفش هاي متقابل اعضاي گروه موجب تحرك يا پويايي گروه مي شود و اعضاي گروه به يكديگر اثر مي گذارند. انسان موجودي پوياست و خصوصياتش براثر ميدان اجتماعي تغيير مي كند.(۴)
در نظام اجتماعي ما، ابهام ها و گاهي آشفتگي هاي فرهنگي زياد هستند، آسيب شناسي فرهنگي مورد توجه قرار نمي گيرد و به همين ترتيب در مواجهه با مشكلات نيز در فضايي معلق مي انديشيم و رفتار مي كنيم. اتخاذ سياست هاي فرهنگي در مدرسه مي تواند به شفاف سازي فضا كمك كند.
۲- نگرش هاي فرهنگي
تعيين و تدوين سياست هاي فرهنگي زماني ثمربخش خواهد بود كه نگرش هاي فرهنگي پشتوانه آن باشند. نگرش هاي فرهنگي برپايه ديدگاه هاي انسان دوستانه شكل مي گيرند. به كسي مي گوييم داراي نگرش فرهنگي است كه به كرامت انساني اعتقاد داشته باشد؛ به ارزش ها و اعتقادات و گرايش هاي مردم احترام بگذارد؛ با تاريخ، ادبيات و هنر نظام اجتماعي اش آشنا بوده و در مورد حفظ هويت فرهنگي و انتقال فرهنگي حساس باشد؛ و رفتارها هنجارها و قواعد اجتماعي را در بستر فرهنگي آنها تحليل و ارزيابي كند.
در مدرسه، بايد نوعي هماهنگي در نگرش هاي فرهنگي مجموعه وجود داشته باشد. شايد مهم ترين شاخصه مدرسه ناكارآمد وضعيت را بتوان ناهماهنگي عوامل آن اعم از مدير، معاون، معلمان و سايرين در نگرش ها و رفتارهاي فرهنگي قلمداد كرد. بي نظمي در برنامه ها و آشفتگي در عملكرد، معرف اين گونه مدارس است.
به طور كلي امروزه اين اعتقاد وجود دارد كه مدرسه جامعه اي كوچك است و ارتباط اعضاي آن با يكديگر، محيط اجتماعي معيني را به وجود مي آورد. پژوهش هايي كه در زمينه جو مدرسه انجام شده اند، ارتباط آن با ميزان يادگيري، پيشرفت تحصيلي، رشد اخلاقي و رشد همه جانبه شخصيت دانش آموزان را به اثبات رسانده است.(۵)
اگرچه در يك مدرسه نمي توان همه ناهماهنگي ها را از بين برد ولي مي توان با داشتن سياست هاي مشخص و شفاف فرهنگي، هماهنگي در نگرش ها و رفتارها را افزايش داد.
۳- تعريف مشكل و تعيين اولويت ها
منظور از مديريت فرهنگي و سياست هاي فرهنگي در مدرسه، تمركز بر مشكلات نيست. اما در هر حال يك وجه از مسايل فرهنگي مدرسه، مشكلات رفتاري دانش آموزان و توابع آن است. به عبارت بهتر، مي توان به مشكلات رفتاري دانش آموزان با نگرش فرهنگي نگاه كرد و براي بهبود اين مشكلات، نه فقط با كمك يك نفر يا يك ابزار خاص بلكه با تفكر سازماني اقدام كرد.
در چنين رويكردي، تعريف مشكل و مشكلات و تعيين اولويت ها ضروري است. براساس بستر فرهنگي و موقعيتي كه نگرش ها و رفتارهاي ما در آن شكل مي گيرد، بايد مشخص كنيم چه چيزي مشكل تلقي مي شود و چه چيزي مشكل نيست. در تعريف مشكل و تعيين معيارهايي براي اين تعريف، توجه به چند نكته مي تواند راهنماي خوبي باشد.
- مشكلاتي در جامعه فعلي ما وجود دارند كه از نظر هنجاري، رفتاري عادي محسوب مي شوند. گاهي سوژه اي را كه مدرسه مشكل مي نامد از نظر دانش آموزان، والدين و حتي افراد ديگر جامعه مشكل تلقي نمي شود. اين بدان معنا نيست كه واقعاً مشكلي وجود ندارد، بلكه هدف داشتن نگاه منطقي به موضوع است، يعني نگاهي كه مبتني بر بستر فرهنگي است.
- در تنوع و شيوع مشكلات، موقعيت منطقه اي و محلي نيز به شدت تأثيرگذار است. نمي توان براي هر مشكلي در هر شهر و محله اي، راهكار يكساني تجويز كرد. سوژه اي كه در شهري يا منطقه اي مشكلي جدي محسوب مي شود در جاي ديگر وضعيت متفاوتي دارد.
- دانش تخصصي عوامل اجرايي مدرسه نيز موضوعي مهم و تأثيرگذار در تعريف مشكل است. بسيار ديده شده كه برداشت مدرسه از يك مشكل و تعريف آن، با تعريف علمي و ملاك هاي واقعي مشكل، تفاوت هايي داشته و حتي كاملاً در تناقض بوده است.
۴- شناسايي امكانات و ابزارها
هر مشكل به سادگي به وجود نمي آيد و به سادگي نيز قابل بهبود نيست. حل مشكلات رفتاري دانش آموزان در محدوده مدرسه و با حضور يكي دو نفري كه در اكثر مواقع از حداقل تخصص هاي لازم برخوردار نيستند، تصوري ساده انگارانه و غيرواقع بينانه است. نارسايي چنين تصوري زماني بيشتر مشهود خواهد بود كه مدرسه فاقد سياست هاي فرهنگي باشد. بنابر اين اگر مدرسه قصدي جدي براي بهبود مشكلات و همچنين توسعه بهداشت رواني دارد بايد علاوه بر بهره مندي از سياست هاي فرهنگي مشخص، براي شناسايي و تجمع امكانات و ابزار ها تلاش كند. استفاده بجا از توان عمل مدرسه، جذب قابليت هاي ممكن اوليا، استفاده از امكان ارجاع و تدارك ابزارهايي كه به نوعي مي توانند مفيد باشند، نمونه هايي از مواردي هستند كه مدرسه مي تواند درباره آنها بيانديشد.
۵- برنامه ريزي براي مشكلات
اگر مواردي كه بيان كرديم به درستي مورد توجه قرار گرفته و اجرا شوند برنامه ريزي براي مشكلات تا حد زيادي تسهيل خواهد شد. به طور كلي و صرف نظر از مواردي كه مشكل محسوب مي شود در سياست هاي فرهنگي مدرسه بايد سه نوع برنامه مدنظر قرار گيرد:
الف- برنامه هاي هدايتي: شامل موضوع هايي در زمينه روان شناسي سلامت و زندگي براي كمال .
ب- برنامه هاي پيشگيري: شامل آموزه هايي كه بر مشكلات و پيشگيري از آنها تمركز دارند. مثلاً آموزش هايي درباره ايدز، اعتياد، داروهاي روانگردان، بهداشت جنسي و غيره در اين حيطه قرار مي گيرند. اگرچه شايد بتوان برنامه هاي هدايتي و برنامه هاي پيشگيري را در يك گروه قرار داد اما در اينجا به عمد آنها را تفكيك كرده ايم. گروه اول برنامه هايي است براي فرانيازها و معرفي سبك زندگي سالم؛ اما گروه دوم برنامه هايي هستند كه با تمركز بر مشكلات و آسيب ها ارايه مي شوند.
پ- برنامه هاي بهبود: اينجا هم به عمد به جاي واژه «درمان» از واژه «بهبود» استفاده شده است تا بعد تربيتي و اصلاحي موضوع مورد تأكيد قرار گيرد.
- آيا واقعاً قصدي جدي براي مواجهه با مشكلات رفتاري دانش آموزان داريم؟ چگونه؟
- آيا دانش آموزان تنها زماني كه دچار مشكل مي شوند بايد مورد توجه قرار گيرند؟ بقيه چه؟
- آيا نبايد عملكرد مدرسه نه تنها در قبال مشكلات، بلكه در ساير فعاليت ها، منسجم و جامع باشد؟ با چه تدبيري؟
مدير، معاون، مربي تربيتي، معلمان، انجمن اوليا و مربيان، ساير عوامل اداري و اجرايي، والدين و حتي دانش آموزان بايد در سياست هاي فرهنگي مدرسه نقش و جايگاهي داشته باشند. مدارس ما نيازمند مديريت فرهنگي هستند.
زيرنويس ها :
۱- آهنچيان. محمدرضا (۱۳۸۲)، آموزش و پرورش در شرايط پست مدرن، تهران: طهوري.
۲- در تعريف مديريت فرهنگي، از مفاهيم كتاب فرهنگ علوم رفتاري، تأليف دكتر علي اكبر شعاري نژاد استفاده شده است.
۳- سيف. علي اكبر (۱۳۷۹)، روان شناسي پرورش، تهران: آگاه.
۴- شفيع آبادي. عبدالله. (۱۳۷۳)، پويايي گروه و مشاوره گروهي، تهران: رشد
۵- كديور. پروين (۱۳۷۹)، روان شناسي تربيتي، تهران: سمت.
|