يكشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۴
كانت در ايران
سيد مجيدكمالي
001221.jpg
001254.jpg
001251.jpg
مختصري درباره كانت و فلسفه اش
فلسفه كانت مبدأ تاريخ جديدي در انديشه غربي است. به گفته اميل بريه از پايان قرن هجدهم تاكنون به جرأت مي توان گفت كه هيچ انديشه اي در فلسفه نبوده كه مستقيماً يا به طور غيرمستقيم از فلسفه كانت نشأت نگرفته باشد، به طوري كه اگر كسي فلسفه كانت را درست بخواند و اصول آن را خوب بفهمد، كليد انديشه هاي فيلسوفان بعد از او، از هگل و ماركس گرفته تا متفكران معاصر انگليسي و اگزيستانسياليست هاي آلماني و فرانسه، متكلمان معاصر غربي واصحاب مكتب فرانكفورت و ديگران به دستش آمده است. هايدگر با گفتن اين عبارت كه «كانت بر زندگي همه  ما سايه افكنده است» ضمن ارج نهادن به مقام والاي وي، گستره تأثيرگذاري كانت را از حيطه معرفت فلسفي فراتر مي برد.
اما فلسفه كانت بر آمده از بحراني ژرف و در واقع تلاش براي صورت بندي و رفع آن است. اين بحران چه بود؟ به طور خلاصه مي توان گفت كه روزگار كانت مصادف بود با كشفيات دانشمندان علوم طبيعي در فيزيك و شيمي و اخترشناسي و نيز تطبيق رياضي بر علوم. به طور كلي چنين حوادثي جهان بيني اروپاييان را از بيخ و بن دگرگون ساخته بود. از سوي ديگر در حوزه فلسفه، آراء دكارت به ايجاد دو مكتب مغاير در فلسفه انجاميده بود. عقلگرايان مفهوم تصورات نظري و گرايش هاي ايده آليستي فلسفه او را بسط داده و به اين نتيجه رسيده بودند كه شناخت آدمي تماماً از تعقل نشأت مي گيرد. به عكس، تجربه گرايان به جنبه مادي فلسفه دكارت توجه كردند و منشاء نهايي تمام معرفت آدمي را حس و تجربه  دانستند. ظهور اين دو ديدگاه نتيجه اي جز بن بست نداشت. از آن جا كه عقلگرايان هر چيزي را جلوه اي از حقيقتي مطلق و واحد معرفي مي كردند، جايي براي مشاهده و تجربه و كارعملي باقي نگذاشته  بودند. همچنين با بسط انديشه تجربي مسلك، كه با هيوم به اوج خود مي رسد، پايه هاي تعقل و فلسفه اولي و اساس نظري علوم متزلزل شده بود. با انكار مفهوم عليت نزد هيوم، ديگر صورتبندي قوانين كلي علمي امكان پذير نبود؛ به طوري كه شكاكيت هيوم اساس نظري دانش آدمي را با خطر نابودي روبرو ساخت. كانت بر آن بود تا شالوده علوم و انديشه  علمي را از تأثير مخرب شكاكيت هيوم برهاند و معرفت بشر را برپايه اي خلل ناپذير استوار سازد. در واقع تلاش كانت در «نقد عقل محض» براي رهايي از چنين بحراني بود.
اگر از جنبه ديگري به اين مسئله نظر اندازيم، وجود چنين بحراني البته خود موهبتي گرانبهاست. اين كه تمدني زمينه هايي براي ايجاد بحران در تفكر داشته باشد، نشانه پويايي انديشه در آن است؛ چرا كه همه امكان هاي معرفتي بسط يافته اند و بن بستي پديد آمده است كه رهايي از آن انقلابي عظيم مي طلبد. آن چه از كانت شايسته آموختن و توجه فراوان است، بويژه براي محققين كانت پژوه ايراني كه هدف اصلي اين مقاله اهتمام به اين مسئله است، شيوه مواجهه وي با اين بحران و نيز شهامتش در اين رويارويي است: يعني شهامت و جرأت انديشيدن داشتن.
نكته ديگر اين است كه فلسفه كانت مي تواند براي ما نسبت به فلسفه ساير متفكرين غربي سودمند تر باشد. تفكروي به دلايلي مي تواند ما را از پريشان گويي و متناقض گويي دور بدارد، حالتي كه به خاطر سردرگمي هاي فكري و معرفتي زياد تجربه مي كنيم. كانت حد و حدود معرفت و نيز نيروهاي فهم را به ما شناساند. وي با تحقق انقلاب كپرنيكي خود،و اين كه موارد شناسايي يا ابژه ها را نسبت به معرفتمان تنظيم كنيم نه معرفتمان را با اثرها، موفق مي شود صور پيشين ذهن را بشناساند. وي با شناساندن اين صور نشان مي دهد كه عقل نمي تواند از حدود معيني فراتر برود بي آن كه به ورطه هذيان گويي درافتد يا به تناقض گويي هاي لاينحل منجر شود.
كانت پژوهي در ايران
اولين بار نام كانت در آثار فلسفي ايران در كتابي به نام «بدايع الحكم» برده مي شود. اين كتاب در واقع پاسخ ملاعلي زنوزي به سئوالات بديع الملك ميرزا از شاهزادگان قاجار است كه در سال ۱۳۱۴ قمري در تهران منتشر مي شود. بديع الملك جميعاً هفت سئوال طرح مي كند. آقا علي مدرس در پاسخ به سئوال هفتم اشاراتي به آراي فيلسوفان جديد غرب و از جمله دكارت و كانت دارد. البته شناخت آقا علي مدرس از آراي كانت بسيار محدود و اندك بود و به طور كلي پاسخ هاي او براساس سنت فلسفي ايراني- اسلامي استوار است. به عبارت ديگر سئوالات بديع الملك ميرزا تلاشي به منظور آشنايي فلسفه صدرايي با فلسفه كانتي است كه متضمن نوعي برخورد تحليلي ميان سنت فلسفي ايراني- اسلامي با فلسفه جديد اروپا مي باشد.
البته در شرحي كه شيخ محمود كرماني بر آراي دكارت نگاشته است نيز اشاراتي به كانت شده است. اين موارد بيانگر آشنايي بسيار كم ايرانيان در آن دوره با افكار كانت و به طور كلي فلاسفه غربي است. در دوران انقلاب مشروطه نيز منورالفكران ايراني بيشتر به آراء و افكار متفكراني چون ولتر و منتسكيو دلبستگي داشتند و كمتر به آشنايي با فلسفه كانت تمايل نشان مي دادند.
اما در سال ۱۳۱۵ شمسي مرحوم حسن وثوق (وثوق الدوله) گفتار كوتاه و سودمندي در مدرسه معقول و منقول درباره كانت ايراد مي نمايد كه بعدها در مجله اي به نام چهارفصل (تهران- ۱۳۶۱) به كوشش علي وثوق انتشار مي يابد. در همان سال مرحوم ابوالحسن شعراني در كتابي تحت عنوان «فلسفه اولي يا مابعدالطبيعه» به بحت مقولات فاهمه كانت اشاره مختصري مي نمايد.
جدي ترين و در واقع نخستين آشنايي قابل ذكر ايرانيان با فلسفه كانت ،و البته ساير فلاسفه جديد غرب، با انتشار كتاب «سير حكمت در اروپا» به قلم محمدعلي فروغي صورت مي گيرد كه هنوز هم ارزش اين كتاب در بين اهالي فلسفه محفوظ است. وي در جلد دوم از سه جلد اين مجموعه به شرح زندگاني و سير تحول انديشه كانت مي پردازد. فروغي در اين قسمت به بيان انديشه كانت درباره «نقادي عقل مطلق نظري» و «تحقيقات كانت در علم اخلاق و نقادي عقل مطلق عملي» مي پردازد. با چاپ اين اثر، كانت شناسي در ايران وارد مرحله جديدي مي شود. همچنين از نكات مهم و قابل ذكر در مورد اين كتاب، تلاش براي معادل يابي فارسي براي واژگان و اصطلاحات لاتين است كه با توجه به پيشينه فلسفه اسلامي و واژگان مخصوص به آن و لزوم تطبيق آن ها با اصطلاحات لاتين و جديد، كاري بس دشوار به نظر مي آيد. جعل واگاني همچون «درون ذات» و «برون ذات» براي واژگان «سوژه» و «ابژه» و همچنين «اعراض» و «ذوات معقول» براي «فنومن» و «نومن» از جمله اين كوشش هاست.
در مجموع فروغي در اين كتاب «شرحي مختصر اما وفادار و صحيح از فلسفه كانت ارائه كرده كه تا حدود چهل سال مهم ترين منبع عمومي فلسفه كانت براي دانشجويان ناآشنا به زبان هاي اروپايي بوده است» .
بعد ازاين شاهد ترجمه تاريخ هاي فلسفه غرب در ايران هستيم كه به صورت مستقيم به شرح آثار كانت مي پردازند. از آن جمله ترجمه بخش كانت كتاب «فلاسفه بزرگ» به قلم آندره كرسون در سال ۱۳۲۶ شمسي و نيز ترجمه «تاريخ فلسفه ويل دورانت» به سال ۱۳۳۵ شمسي و همچنين ترجمه «تاريخ فلسفه غرب» برتراندراسل در سال ۱۳۳۹ قابل ذكر است. اما مهم ترين تاريخ فلسفه غرب كه در ايران ترجمه شده است، تاريخ فلسفه كاپلستون است كه با ترجمه بخش كانت آن شرحي مفصل و دقيق از آراي كانت در اختيار فارسي زبانان قرار مي گيرد.
نخستين كتاب كانت كه مستقيماً از زبان آلماني به فارسي برگردانده شد،كتاب «نقد عقل محض» است. اين كتاب تحت عنوان «سنجش خرد ناب» و با ترجمه دكتر اديب سلطاني در سال ۱۳۶۲ به خوانندگان ايراني عرضه شد كه به رغم تلاش هاي ارزشمند مترجم، متأسفانه سبك و شيوه اي كه در ترجمه اين كتاب به كار گرفته شده، مطالعه و فهم آن را دشوارتر از متن اصلي كرده است. بنابر آن چه كه مترجم محترم در مقدمه ذكر نموده است، سعي ايشان اين بوده است كه نثري در فارسي برگزيند كه دست كم ويژگي هاي نثر متن اصلي را بازتاباند: «اگر كانت اكنون در تهران مي زيست، چگونه مي نوشت؟» و نيز به اين موضوع توجه داشته اند كه «كانت چه گفته است؟» نه اين كه «كانت چه مي بايستي مي گفت؟» . از واژگاني كه ايشان براي اصطلاحات آلماني به كار گرفته اند مي توان به واژگان ترافرازنده (متعالي)، آهنجش (انتزاع)، درون آخته (سوژه)، برون آخته (ابژه) و هستومند (موجود) اشاره كرد. هر چند اين شيوه ترجمه مشكلاتي براي خواننده در درك مطالب به وجود مي آورد، اما از مزاياي آن اين است كه از مفاهيم متداول فلسفي كه پيشاپيش براي خواننده بديهي است، آشنايي زدايي و وي را وا مي دارد با دقت در مفاهيم، به فهم عميق تري از مطالب مندرج در اين كتاب دست يابد.
بعد از چاپ اين كتاب، كتاب هاي ديگري از كانت همچون تمهيدات، بنياد مابعدالطبيعه اخلاق، نقد قوه حكم، دين در محدوده عقل تنها و... ترجمه و در اختيار فارسي زبانان قرار مي گيرد.
كتاب «تمهيدات» در سال ۱۳۶۷ با ترجمه دكتر حداد عادل به بازار كتاب ايران عرضه مي شود. اين كتاب ترجمه فارسي «پروله گومنا» ي كانت است كه پس از كتاب «نقد عقل محض» دومين مرجع و مأخذ فلسفه نظري كانت محسوب مي شود. سئوال اصلي اين كتاب اين است كه «مابعدالطبيعه به عنوان يك علم چگونه ممكن است؟» . مسئله كانت، مسئله مابعدالطبيعه است. وي از مقايسه وضع علم با مابعدالطبيعه و از مشاهده سرگرداني مابعدالطبيعه در مقابل رواج و رونق بازار علم، سخت  نگران بود. نگراني او از آن جهت بود كه مي ديد اغراض اصلي مابعدالطبيعه يعني وجود خدا و اختيار و خلود نفس در معركه معرفت بشري به شكست دچار شده و رو به انزوا مي رود و اخلاق چون علمي نيست و نمي تواند باشد متزلزل گشته است، اين است كه به صورتي جدي مابعدالطبيعه را به نحوي كه تا روزگار او معمول و مرسوم بوده به سئوال مي كشد و درآن ترديدروامي دارد و مي كوشد تا آن عيب اصلي و بنيادي مابعدالطبيعه را كه منجر به ورشكستگي آن شده پيدا كند. كتاب فوق الذكر با قلم شيوا و روان دكتر حداد عادل به فارسي برگردانده شده است.
كتاب مهم ديگر كانت، «نقد قوه حكم» است كه با برگردان شايسته و در خور تحسيني توسط دكتر رشيديان در اختيار پژوهشگران فلسفه كانت قرار گرفته است. در مقدمه مترجم مي خوانيم كه كانت در نقد اول قائل است كه ظاهراً طبيعت به مثابه پديدار يگانه عيني است كه مي توانيم از آن شناخت دقيق و متقن حاصل كنيم. اما حوزه هاي ديگري نيز هست كه شايسته توجه اند و يك فلسفه كامل نه تنها نظر و منطق بلكه عمل و زندگي را نيز در بر مي گيرد. از اين رو نقد عقل عملي به نگارش در مي آيد كه در آن آموزه اختيار انسان در تباين كامل با ضرورت قوانين طبيعي بسط داده مي شود. در وهله اول چنين به نظر مي آيد كه اين دو اثر كل حيطه فعاليت بشري را مي پوشانند؛ زيرا هم منشاء معرفت را پژوهش مي كنند و هم شروط زندگي عملي را باز مي نمايانند و نشان مي دهند كه قوانين اختيار در قلمرو خويش همان قدر صادق اند كه قوانين ضرورت در طبيعت. اما باز چيزي باقي مي ماند كه اين دو نقد به آن نمي پردازند: احساس، كه تا بدين حد در زندگي و تجربه بشري مؤثر است. پس شناخت، احساس و ميل سه نحوه آگاهي هستند و اگر به طور كلي احساس واسطه ميان ادراك يك عين و ميل به تصاحب آن قرار مي گيرد و اگر فهم همان قوه شناخت و عقل همان قوه ميل است، در اين صورت قوه حكم همان قوه اي است كه به احساس لذت و الم مربوط مي شود. موضوع نقد سوم،  نقد قوه حكم است و همان حلقه واسطي است كه دو جزء ديگر فلسفه انتقادي را در وحدتي نوين پيوند مي دهد.
صرف نظر از موارد فوق كه در واقع خلاصه اي از هدف نشر كتاب نقد قوه حكم توسط كانت بود، اين كتاب به لحاظ ترجمه از اين مزيت برخوردار است كه به واسطه تسلط مترجم دانشمند آن، غير از متن آلماني به ترجمه هاي انگليسي و فرانسه آن هم توجه شده است.
كتاب ديگري از كانت كه به فارسي ترجمه شده و مورد توجه محققين اين حوزه در ايران قرار گرفته است، كتاب «دين در محدوده عقل تنها» است كه با ترجمه دكترمنوچهر صانعي دره بيدي در سال ۱۳۸۱ به بازار كتب فلسفي راه يافت. به طور كلي اين كتاب شرح مقابله خير و شر در وجود انسان و بروز آثار اين دو انگيزه در رفتار او و اميد به پيروزي نهايي خير بر شر در وجود انسان و در افعال اوست. اين كتاب تنها از چهار فصل و دو مقدمه بر چاپ هاي اول و دوم آن تشكيل شده است. در فصل اول سخن از بنياد شر در طبيعت انسان است. به زعم كانت شر به عنوان فساد روح بايد امري عارضي و ثانوي باشد و انسان بايد بتواند در طول تاريخ سلامت روحي اوليه خود را باز يابد. در فصل دوم از تضاد ميان دو اصل خير و شر در وجود انسان سخن رفته است. در فصل سوم غلبه خير بر شر به عنوان برقراري حكومت الهي بر زمين مورد بحث واقع شده است. در فصل چهارم كتاب، معناي خدمت دين يا خدمت در دين حقيقي مورد بحث واقع شده است. در اين بخش دين به دو قسم وحياني و طبيعي تقسيم شده است.
غير از كتبي كه به قلم كانت بوده و در ايران ترجمه شده اند، آثار شارحاني از قبيل كورنر، آپل،  هارتناك، اسكروش و ياسپرس نيز به فارسي منتشر شده و فهم آراي كانت را آسان تر كرده اند.
كتاب «فلسفه  كانت» نوشته اشتفان كورنر كه با ترجمه عزت الله فولادوند در اختيار خوانندگان قرار گرفت، شامل تمام مباحث مطرح شده در فلسفه كانت است. به زعم مترجم محترم اين كتاب، اين اثر در ميان انبوه كتبي كه درباره كانت وجود دارد، از نظر نظم و دقت و ايجاز و وضوح عبارت و جامعيت كم نظير است. همچنين كتاب «نظريه معرفت در فلسفه كانت» به قلم هارتناك و با ترجمه دكتر حداد عادل مي تواند منبع خوبي براي آشنايي دانشجويان فلسفه با فلسفه  نظري كانت باشد. از امتيازات اين كتاب اولاً حجم و اندازه كم آن است و ثانياً بيان روشن و ساده مولف آن. كتاب ديگري كه ذكر آن لازم است، كتاب كم حجم «فلسفه نقادي كانت» اثر دكتر كريم مجتهدي است. اين كتاب با بياني ساده و شيوا به رشته تحرير در آمده و به تحليل فلسفه نقادي كانت مي پردازد.
كتاب «جايگاه انسان در انديشه كانت» به قلم دكتر صانعي دره بيدي تلاشي است براي شناساندن نظر كانت درباره انسان. اين كتاب در هفت فصل تنظيم شده است كه در آن ها به مباحثي همچون پيشينه تاريخي بحث ذات انسان،  قواي انسان، استقلال انسان و... پرداخته مي شود. به طور كلي انسان در انديشه كانت موجودي است آگاه، مختار و مقتدر؛ و چون آگاهي و اختيار و اقتدار از صفات الوهيت است، در نظر او انسان موجودي است الهي. نگارنده سعي كرده است با تكيه بر منابع متعدد، مطلب جامعي را درباره موضوع فوق گردآوري و من حيث المجموع اثر فوق در حوزه كانت پژوهشي در ايران، اثري ارزشمند به شمار مي آيد.
كتاب ديگر «فلسفه سياسي كانت» اثر سيدعلي محمودي است. اين كتاب به جهت فقدان تحقيق مستقل درباره انديشه  سياسي كانت در ايران، از اهميت بالايي برخوردار است. مؤلف اين كتاب در نگارش آن ۴ فرضيه را در نظر داشته است: ۱- انديشه  سياسي كانت بر پايه فلسفه اخلاق و فلسفه نظري وي است. ۲- اين انديشه ها با هم ناسازگارند. ۳- اين انديشه ها فاقد عينيت و كليت بوده و تحت تأثير تحولات اروپا و دولت پروس بوده است. ۴- به علت پراكندگي متن هاي فلسفه سياسي كانت، ويژگي هاي لازم را به عنوان نظريه دولت ندارد. از ديگر نكات قابل ذكر در مورد اين كتاب، بحث درباره نظر كانت در عدم امكان تفكيك جوهري دين از سياست است. ولي كانت اعتقاد دارد بين نهادهاي دين و سياست بايد رابطه اي دموكراتيك وجود داشته باشد. اين كتاب هر چند به صورتي جامع تنظيم شده است، با اين حال فاقد نظريه هاي انتقادي درباره تلقي كانت از سياست است.
حجم كتب منتشره در سال هاي اخير در ايران رشد چشمگيري داشته است، به طوري كه ذكر تمام آن ها در اين نوشتار ممكن نيست. با اين وجود هنوز نسبت به كارهايي كه در اين حوزه بايد انجام شود، راه كوتاهي پيموده شده است. عنوان بعضي از اين آثار رامي آوريم: درس هاي فلسفه اخلاق كانت، متافيزيك و علوم دقيقه در كانت، شهود و قضاياي تأليفي ما تقدم در فلسفه كانت، فلسفه حقوق كانت، فلسفه تربيتي كانت.
غير از عرصه كتاب، كانت پژوهي در ميان دانشجويان فلسفه از رونق بالايي برخوردار است،به طوري كه تعداد بيشتري از ايشان يكي از موضوعات مربوط به فلسفه كانت را براي رساله كارشناسي ارشد يا دكتري بر مي گزينند و از اين لحاظ محبوب ترين فيلسوف در ايران است. تعداد زياد رسالات مربوط به كانت مي تواند نويدبخش افقي روشن براي تحقيقات كانت شناسي باشد. تحقيقات با رويكرد تطبيقي (فلسفه  اسلامي و فلسفه كانت) نيز مي تواند نتايج مطلوبي براي احياي تفكر بومي به دنبال داشته باشد.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |