هويت ملي در آينه شعر تركمن
آيتكين عطاخاني
|
|
ايران، كشوري است با قوميت هاي مختلف كه قرن ها در سايه اشتراكات ملي در كنار يكديگر زيسته اند.
بزرگان و هنرمندان هر قوم نيز ضمن احترام به ارزش هاي دروني خود، در حفظ وحدت ملي و پايبندي به ارزش هاي مشترك ايراني به شكل هاي مختلف فعال بوده اند. ادبيات و به ويژه شعر از جمله حوزه هايي است كه شاعران قوميت هاي گوناگون در بستر آن، به بيان ديدگاههاي ملي پرداخته و منافع و مصالح ملي را ارج نهاده اند. توجه به اسلام و ارزش هاي ديني، تكيه بر وحدت ملي، تاكيد بر استقلال و هويت ايراني و نظاير اينها از جمله موضوعات اين شعرهاست. به همين جهت است كه توجه به شهيدان، دفاع مقدس، انقلاب اسلامي و... در شعر شاعران قوميت ها جايگاه ويژه اي به خود اختصاص مي دهد.
مقاله اي كه مي خوانيد با نگاهي به شعر شاعران تركمن اثبات مي كند كه آنچه براي اين شاعران اهميت دارد ديدگاههاي ديني و ملي آن هاست.
اين شعرها نشان مي دهد كه براي هنرمندان اين قوم، منافع قومي و ملي سخت به هم آميخته اند و جدايي ناپذيرند.
قوم و قوميت، گروههاي مختلف اجتماعي درون يك ملت است كه با اعضاي خود، اشتراكات زباني، فرهنگي، ادبي و نژادي دارند و با ديگر گروههاي اجتماعي همان ملت از طريق زبان ملي در ارتباط هستند. زبان فارسي در مملكت ما، ايران، وسيله تفهيم و تفاهم اقوام فارس، كرد، ترك، بلوچ، عرب، لر و تركمن است. اين اقوام با يك زبان ملي و ساير منافع مشترك اجتماعي، قانوني و فرهنگي، يك ملت را شكل مي دهند. اما تركمن هاي ايران، تركمنستان، افغانستان، عراق و سوريه به دليل مرزها و جغرافياي سياسي متفاوت، از نظر مليت نيز با يكديگر تمايز دارند. بنابراين، مليت، مبناي سياسي و بين المللي و قوميت، مبناي نژادي دارد.
اقوام يكسان در كشورهاي مختلف از قبيل تركمن ها با وجود اشتراكات زباني، فرهنگي و ادبي، منافع ملي مشترك ندارند. ولي اقوام مختلف درون يك ملت از همه جنبه هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و معنوي و نيز زبان و ادبيات ملي منافع مشترك داشته و مطالبات آنها از حاكميت ملي يكسان است.
اهداف قومي در زيرمجموعه آرمان ها و كاركردهاي ملي قرار مي گيرد و هيچگاه در كشمكش و تعارض با منافع ملي نيست. بلكه تامين منافع قومي باعث تشديد و تقويت وفاق ملي است. به يقين، وفاق ملي در قالب توجه به حقوق مدني، فرهنگي و اقتصادي اقوام، باعث تسريع در دست يابي به اهداف ملي در برنامه هاي كوتاه مدت و درازمدت مي شود. يكپارچگي ملي، امنيت، پيشرفت علمي، فرهنگي و اقتصادي تمام افراد مليت از جمله اهداف ملي است؛ زبان رسمي، مرزهاي جغرافيايي مشخص، جلوه هاي فرهنگي مشترك، پرچم و سرود ملي از معيارهاي هويت ملي است كه در عرض آن فرهنگ و زبان قومي، آداب و رسوم خاص، پوشاك و سنت هاي قومي قرار دارد و تقويت آنها و به كار گرفتن مديران و نخبگان اقوام در سطوح ملي منطقه اي، باعث بهتر رسيدن به اهداف ملي و در نهايت پيشرفت كشور است.
هويت ملي در شعر معاصر تركمن
براي اثبات اين نكته كه قوم تركمن قوميت خود را در قالب مليت واحد مي بيند و ويژگي هاي قومي را در كنار هويت ملي در شعر و هنر عرضه مي دارد، شواهدي چند از شعر تركمني مي آوريم. البته در تمام شئون زندگي اقوام، اين حس ملي، ساري و جاري است و آن گاه كه وطن دچار خطر شود، نمود بيشتري پيدا مي كند.
هويت ملي در شعر معاصر تركمن جلوه هاي گوناگوني چون وطن دوستي، فداكاري، شهادت طلبي و ظلم ستيزي عليه استعمار دارد. شادروان «ناز محمد يقه» شهدا و رزمندگان وطن را اين گونه ارج مي نهد:
كرون بيلن گچيب گيدن گرچك لر
حاطار توتوب گوچوب گيدن گرچك لر
يادنيگيز ياديمدا باقي ياشايار
آق قوش يالي اوچوب گيدن گرچك لر
ترجمه: «رزمندگاني كه با كاروان گذشتيد و صف به صف كوچ نموديد، يادتان تا ابد در خاطرم ماندگار است، قهرماناني كه چون پرندگان سپيد، پرواز نموديد.»
اين شاعر دل سوخته در رباعي ديگري آرزوي فداشدن در راه وطن دارد، چون هويت ملي خود را وابسته به آن مي داند:
ايل در دينه درمان بولابيلسه ديم
سوه شده بايد اق دي قالا بيلسه ديم
اولمده- ده گولوب اولرديم ولين
واطان اوچين قوربان بولابيلسه ديم
ترجمه: «كاش، درمان دردهاي جامعه مي شدم و در جنگ ها چون پرچم ملي به اهتزاز درمي آمدم. اگر مي توانستم در راه وطن فدا شوم، هنگام جان باختن نيز خندان مي مردم.»
شادروان قربان گلدي آهوبنز- متوفي اسفند ۱۳۸۳ _ شاعر آگاه و سخن سنج نيز، فداشدن براي وطن و مرگ در راه وطن را راه و رسم نياكان مي داند:
ايليم _ گونوم يوردو نيرينگ اوغروندا
اولايسامدا ذره آرمان يوق من ده
يوردا و پادارليق آتا لاردأبي
و بايوغرولا ندير قان بيلن تن ده
ترجمه: «آرزوي ديگرم نيست اگر در راه وطن و جامعه فدا شوم. وفاداري به وطن رسم نياكان است. تن و خونم نيز سرشته به وفاداري است.»
«ستار سوقي» از شاعران پيش كسوت معاصر در مسمط ترجيعي معروف خود به نام «ظالم آمريكا» كه كلامش با دو تار و كمانچه بخشيان در صحراي تركمن پيچيده و ورد زبان مردم گشته است، حس و عاطفه ملي و انساني را چنان با بيان ظلم ستيزانه آميخته است (كه هر شنونده و خواننده اي را به شدت منقلب مي سازد)، گويا از جانب همه مظلومان دست دعا به سوي حق برافراشته است.
يريوزوندن ظلمينگي بيرگون كسرد يناسيننگ
قان ايچن ژنرال لارينگ داردان اسار بيرگون سنينگ
پنجه لنگدن قان داميب دور ظاليم آمريكا سنينگ
يريوزوندن ظلمينگي بيرگون كسردينا طنينگ
ترجمه: اهل جهان روزي از روي زمين بساط ظلم تو راخواهند برچيد و ژنرال هاي خونخوار تو را به دار خواهند آويخت. يك روز ملل مستضعف با اتحاد خويش تخت تو را بر زمين خواهند انداخت.
اي آمريكاي ظالم از پنجه هايت خون مي چكد. اهل جهان روزي از روي زمين بساط ظلم تو را خواهند برچيد.
وطن دوستي و دعوت به مبارزه در شعر فوق موج مي زند. شاعر« ستار سوقي »، شهداي تركمن صحرا را برمي شمارد و جفاهاي رفته بر خرمشهر، خوزستان، آبادان و كردستان را در قالب موسيقي دلنشين شعر و الفاظ حماسي به گوش جان مخاطبان مي خواند. در بند پاياني اين شعر، آمريكا مظهر ناامني هاي جهان و تبعيض نژادي است. شاعر آرزومند است كه روزي مردم جهان، بناي ظلم آمريكا را از ريشه بركنند.
شاعر (ستار سوقي)، در شعر ديگري با عنوان« شهيد برتلر اوچون »خانواده شهدا را ارج مي نهد، خود را شريك غم و ماتم ايشان دانسته، ملت را مديون و ممنون صبر و همت آنان مي شمارد.
هنگامي كه آزادگان به وطن بازمي گردند عاطفه بي قرار و حس ملي شاعر برمي انگيخته مي شود:
ييتن يوسف لر كنعان
دولانيپ گلياد بوگون
غادلاواچ لار آشيانا
دم به دم قونيار بوگون
ترجمه:« يوسف گم گشته، امروز به كنعان بازمي آيد، پرستوها لحظه به لحظه بر آشيان خود مي نشينند.»
تاثير تحولات ادبيات ملي معاصر از جنبه هاي مختلف در ادبيات تركمن آشكار است. شعر نيمايي با وجود ستيز سنت گرايان، جايگاه خود را در طول چندين دهه، شاخص قرار داد. تحولات اجتماعي و صنعتي جديد، تفكر جديد با خود داشت، بنابراين در عرصه زبان، وزن، قافيه و تخيل هم نوآوري هايي به همراه داشت.
استاد بزرگوار دكتر شفيعي كدكني درباره تاثير عوامل فرهنگي در ادبيات چنين اظهار مي دارند: به عنوان ضابطه اين را بايد دانست كه عوامل فرهنگي هيچ وقت تاثير سريع روي ادبيات نمي گذارند.
يك كتاب جامعه شناسي يا اقتصاد يارمان كه الان ترجمه مي شود اثر فوري اين ترجمه بر روي ادبيات، اثري طبيعي نيست يعني اگر كسي آن را تقليد كرد، اين تقليد، جذب واقعي فرهنگ نيست. جذب فرهنگي آن است كه جامعه روح آن اثر ترجمه شده را با تغييراتي جذب كند و نويسنده و شاعر آن را از جامعه بگيرند.به يقين، روح شعر آزاد و نيمايي در عرصه ملي بين اقوام ايراني جذب شده است كه با گذشت بيش از نيم قرن اكنون آثار آن را در شعر معاصر تركمن مي بينيم.
بسياري از اشعار مجموعه شعر «شاحير و دونيا» - شاعر و دنيا- سروده «عبدالقهار صوفي راد» با شعر كلاسيك تركمن از لحاظ وزن و قافيه و تخيل تفاوت دارد، محتوا و پيام آن متناسب با فكر و ذوق ايراني تركمن است. شاعر در اين مجموعه با مسايل اجتماعي معاصر در سطح ملي همگام است. وي فرشته نجات را در كنار پنجره اميد مي بينيد كه به سوي سعادت رهنمون است و جامعه ايران را مي خواهد همراه خود بكشد.
شاعر در اين مجموعه شعري از آنان كه آزادي ملت را در رهايي از نفس موعظه مي خواهند بيزاري مي جويد. شاعر، قدردان ممدوح است و ممدوح وي شخصيتي ملي و فراقومي است كه با بياني نمادين او را «خورشيد سپيدروي» مي نامد. وي مانند نيما و رهروانش پرندگان و مظاهر طبيعت را براي بيان مسايل ملي و قومي به كار مي گيرد. زبان و بيان او كاملاً آميخته به زبان و فرهنگ تركمن است، پيداست كه روح تحولات شعر معاصر ايران را پذيرفته است و تقليد صرف نمي كند:
سرچه لر جيگيل لشيار
بير قارا باش يبلان
يالان بيلن
دويغي دولي حوولي دا
سرچه لر جيگل لشيار
باش باشا باراناق
بير قارا باش ييلان...
كيمينگ باشي ايليركا
ترجمه: «گنجشكان جيك جيك مي كنند / ماري سيه سر / با دروغش / آنها را به بازي گرفته است / محوطه اي لبريز از احساس/
گنجشكان جيك جيك مي كنند/ بسي ازدحام است بي شناخت / و ماري سيه سر... / سر كدام يك برباد مي رود؟
ديگر از نمودهاي هويت ملي در شعر معاصر تركمن، پيام آلام و رنجهايي است كه ملت ايران در طول تاريخ بر اثر تجاوز دشمنان به خود ديده است، آن چنان كه دكتر حميد شيرازي در چهارپاره مشهور خود:
به مغرب سينه مالامال قرص خورشيد
نهان مي گشت پشت كوهساران
با بيان تجاوز بيگانگان از جمله حمله مغول، رشادت سلطان جلال الدين خوارزم شاه را در دفاع از وطن مي ستايد و بدين وسيله حس ملي را به حفظ كيان ملي و دفاع از وطن برمي انگيزد.
شاعر روانشاد،« آنه محمد ساده «متخلص به« سانجار: سنجر »مدافعان وطن را در برابر حمله اسكندر و تيمور ياد مي كند و مي گويد: اكنون نيز كه آسمان وطن در اثر تجاوز دشمن تيره شده است، اي وطن، جان نثاران بي شماري از تو دفاع خواهند كرد، چنان كه تاريخ اين را ثابت كرده است و فرزندانت تو را از گزند دشمنانت و متجاوزان حفظ كرده اند.
اوريش اودونايانيب / غارالدي گوگينگ واتان / ايل گونونگ حاسراتيندان / سارالدي باغينگ واتان ياس توتوب باشين اگدي / دماوند دانمينگ واتان / سينامدار بارالابار/ يوركده دانينگ واتان من من ديين اوغول لانگ / ياد ايل لره بنديوان / دوشون گريب سن دييب / نيچه لري بردي جان گره ك بولسانيه ده/ سنگ اوچون جان برجچگ كان / بوديناده يالنگيزيم / هم آرقا داغيم واتان اينسه ده باسيب آلجي لار/ نفسينگ مكراونيوندن / آغير مسلط بولوب/ اولي ايلينگ بونيوندان / گؤرش يولونادو شدي/ اؤنن لرگول قوينونگدان/ مدد كأريم حوسداريم/ ياقين ايراغيم واتان شوهراتي اشك بولوب/ داغ لار آشان اسكندر / مداييني كول اديب / قوچاق لاري آسان دير اماكيم آذان بولسا/ يوردونده يل اؤسن دير/ باقسام اوزاق گچم/ سارساريوروه گيم واتان شهر لرينگ توزديران / تيمور اولي بلادي/ نه عاليمي سيلابدي/ نه سيلابدي اولادي سوراغ دايناچيكب حافظ يالي سلطاني/ گدمليكده سانجيبدي / سانگايارغين واتان بوگونكي پألي آزان / پس دير عجيز ديرآشا / سن بيرليگنيگ فكرينده / اول اما گويچجدن نأشه شهيد ليگينگ پيشه سي / باقي نيگلميزپيشه / بييك ايشينگ ايلري / دييسه مرديله گيم واتان.
ترجمه:
اي وطن، آسمانت در جنگ سوخت و تيره گون شد و باغ (سبزت) در غم مردمانت زرد و پژمرده شد. كوه دماوندت در سوگ تو سر فروافكند. اي وطن، زخم ها بر سينه ام و داغ (غم) تو را بر دل دارم. فرزندان دلاور و با غرورت در ايل بيگانه به اسارتند بسياري از آنان، سينه سپر كرده، وطن گويان جان به راهت فدا كردند.
اگر باز هم نياز (دفاع از وطن) باشد اي وطنم، جان نثارانت بي شمارند. در اين دنيا، يگانه پشت و پناهم هستي. گرچه متجاوزان از شيطنت شيطان نفس پليدشان (اماره)، بر گردن (گرده) ملت بزرگ ما با سلطه سنگين خويش آويختند،
آنان كه در آغوش نرم و لطيف تو پرورش يافتند به راه مبارزه قدم نهادند. اي وطن، ياور و مطلوب دور و نزديك (بود و نبودم) من تويي.
اسكندري كه با الاغ شهرت خويش (سوار بر الاغ شهرت و نخوت)، كوه ها را پشت سر نهاد، مداين را به خاكستر نشاند و جوانمردان را به دار آويخت،
اما هر كه با گمراهي چنين كرد، باد مخالف بر او وزيدن گرفت. اي وطنم، اگر به تاريخ دور و درازت بنگرم ناگهان، دلم به لرزه افتد.
تيمور كه شهرهايت را بر باد داد، چه بلاي عظيمي بود. نه عالم را تكريم نمود و نه اولاد اوتاد را، سلطاني چون حافظ را به دار پرسش كشاند. اي وطن، اينگونه از ناداني تيمور برتو جراحت (شمشير) وارد آمد. متجاوز و طمع كار امروزين تو بسي ناتوان و فرومايه است. اي وطن، تو در فكر يگانگي و اتحاد هستي اما او مست و مغرور بازوي خويش است.
فرهنگ شهادت، فرهنگي بي شكست و بي زوال است. اي وطنم و اي ديار محبوبم، آرزويم اين است كه امورات خطيرت به انجام نيك رسد و كارهايت رو به گشايشي پررونق، پايان پذيرد.
شاعر سخن دان «ابراهيم بدخشان» وصيت خود را در ميدان جنگ به شعر نگاشته، رزم جوانان را در همان دوران جواني شان گوشزد نموده است. وي فدا شدن جوانان براي مام وطن را در حالي كه از يار و ديار خويش دور افتاده اند، با اندوه بسيار ياد مي كند. بند آغازين شعر او تصوير زيباي حزن انگيزي به همراه دارد:
قولوم حاسسابولوب دييه ن اتمه يار
يوزوب باريان بيرآييلغانج دريا _ دا
نه ها او نگه گيديأن نه _ غارق بوليان
وصيت دييه ن اينگ بيرايمنج دريا _دا
ترجمه: «دستانم از فرط خستگي، اطاعت از من نمي برد (دراختيارم نيست: حركت ارادي نمي كند) شناكنان به درياي هولناك و متلاطمي هستم. در اين درياي رعب آور و هراسناك وصيت، نه ناي و توان پيش رفتن و نه ياراي غرقه شدن دارم.»
شهرت شاعر «منصور طبري» (متخلص به «توركمن اوغلي» ) گرچه بيش تر مرهون طنزهاي قومي- فرهنگي است، او نيز مانند ديگر شاعران وطن، شهيدان، جانبازان و آزادگان وطن خويش را به نيكي ياد كرده، دشمن متجاوز را خوار و منكوب مي دارد:
شهيد لرميز كؤپلدي / قيزيل قانلاردؤكوليب / نه دوشدي نيجه سي / اسير بولدي توتوليب واتانا ساوغات دييب / گؤزلريني برديلر / واطانينگ اوياديغني / يورك بيله گؤرديلر...
ترجمه:
خون هاي سرخ بر زمين ريخت و شهيدانمان افزون شد. بسي نيز به دست دشمن اسير شدند. بعضي هم چشمان خود را به خاطر حب وطن، هديه دادند و بيداري وطن را با چشم دل ديدند.
حال كه با ميزان هويت ملي در گزيده هايي از اشعار تركمني آشنا شديم و تأثيرات شگرف تعلق به وطن را در لابلاي احساسات زيباي شاعرانه دريافتيم و دانستيم كه حب وطن تاچه حد ارزشمند و باشكوه است. ذكر اين نكته ضروريست كه خوشبختانه افراد بالنسبه همگي، علاقه به ديارشان را در دل مي پرورانند و كمتر كسي يافت مي شود كه با پشت پا زدن به هويت ملي، مشعل حب وطن را خاموش سازد و بارقه هاي علاقه ملي را به خاكستر فنا درسپارد. هيچ كس منكر اين قضيه نيست كه تقدس وطن در كنار تقدس شير مادر قرار مي گيرد، چرا كه هر يك مادرانه و از سر سخاوت ما را در بر عاطفت شان بزرگ مي كنند (پرورش مي دهند) و صبورانه به استمداد جسم و روح ناتوان مان از طرف (جانب) خداوند متعال همت مي گمارند. يابد بدانيم كه بستر تأمين نيازها، استعدادها و كمال و تكامل بشري جز در سايه الطاف خداوندي، ديار اجدادي و آغوش پرمهر مادري به بر نمي نشيند و همواره ياد و خاطره ديارمان چونان آرامشي كه از نغمات لالايي مادرانه حاصل مي شود و يا خلسه روحاني عرفا جهت شناختي ديگر از خداوند، دلچسب و فرحزاست. و خوشا آن دمي كه خويشتن را سرشار از هويت ملي به باوري متعالي و ديگرگونه از وطني آباد و مردماني دلشاد و حكومتي روحاني برسانيم.
|