چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۴
مديريت سنتي در سازمانهاي متحول
مديريت، حاكميت، راهبري
001335.jpg
محمدرضا قربانيان
اگرچه در تمامي سازمانها و ساختارهاي اداري كشور اين طور نشان داده مي شود كه به مباحث كلاسيك و علمي از قبيل بهره وري، كارايي، سازماندهي، برنامه ريزي، هدايت و رهبري و سبكهاي مديريت، توجه ويژه اي مبذول مي گردد و در اين زمينه ها همايشها و سخنراني هاي فراواني برگزار و سخنان زيبايي رد و بدل مي شود ولي وقتي كه به وضعيت موجود اين سازمانها دقت مي كنيم مي بينيم كه با مشكلات بسيار زيادي در فضاي كار و فعاليت خود مواجه بوده و در بعضي مواقع حتي در مسائل كوچك نيز توان تصميم گيري وجود ندارد.
سازمانها توسط مديران و كاركنان خود اداره مي شوند؛ مديراني كه با تمام توان و به طور هماهنگ به دنبال ايجاد شرايط مطلوب بوده و بر اساس تفكر منطقي در صدد ايجاد تيم هايي از درون و بيرون سازمان براي تدوين سياستگذاريها و برنامه ريزي استراتژيك سازمان مي باشند و براي اين منظور تلاش بي وقفه اي را دنبال مي كنند. مديراني كه در ظاهر به ايجاد فضاي يادگيري در سازمانشان و ايجاد خلاقيت در محيط كار علاقه نشان داده و پرسنل خود را به سمت اين گونه موضوعات ترغيب مي كنند و يا وقتي كه يكي از كارشناسان در مورد وضعيت موجود و تبديل آن به وضعيت مطلوب داد سخن و نظر كارشناسي برمي آورد، مدير در تأييد آن اظهار مي دارد كه ما هم دقيقاً به دنبال همين هستيم و در تأييد حرف همان كارشناس چند جمله ادبي علمي كلاسيك را هم بيان مي كند تا نشان دهد او هم از اين مباحث به دور نيست ولي واقعاً چرا وضعيت بهره وري سازمانها و در نهايت بهره وري كل، عوامل كشور در چنين سطح پائيني قرار دارد؟
تلاشهاي بسيار زيادي در جهت تدوين و تعريف مأموريت ها و سياستگذاري و برنامه ريزي كه اساسي ترين وظيفه مديران در اداره سازمان هاست انجام مي گيرد و طرح هاي بسيار زيادي طي جلسات متعدد مدون و گردآوري مي شود ولي چرا اثربخشي سازمانها علي رغم وجود كارايي نسبي اين قدر پايين است؟
بايد كمي بيشتر روي تمامي مسائل سازمان تفكر كرد، تفكري كه بتواند مسائل كلاسيك و تئوريك را كه مبناي نظري دارد به كاركردهاي كاربردي و علمي تبديل كند. البته فعاليتي بسيار مشكل است، چرا كه ما به جاي اين كه فكر كنيم سريعاً تصميم گيري مي كنيم، ضمن اين كه ناتواني ما در استفاده از مباني نظري و ايجاد فضاي خلاق و استفاده از نوآوري در فضاي كار، انجام امور را براي مديران سخت تر نموده و احساس مي كنند ساختارهاي علمي تعريف شده نه تنها راه حلي براي رفع مشكلات نيست بلكه خود دست و پاگير نيز مي باشد و به اين ترتيب تمام زحماتي كه كارشناسان در تدوين علمي فعاليت ها داشته اند ناديده گرفته شده و تمام مطالعات صورت گرفته در قفسه كتابخانه هاي اتاق مديران بايگاني مي گردد تا آنها به مديريت خود با سبك و سياقي غيرعلمي به فعاليت ادامه دهند، برخلاف اين كه آنها بايد بتوانند از توانايي ها و هنر مديريت خود در راهبري امور استفاده كنند.حال با اين تفاسير به نظر مي رسد وقتي كه يك مدير نقش مديريتي كه همان نقش راهبري است را نداشته باشد به مرور نقش خود را در حاكميت و تصميم سازي در اوج حكمراني براي اداره امور مي بيند و در اين حالت پرسنل نيز بايد در خدمت او باشند تا مدير بتواند فقط به اتكاي نظر خودش به رتق و فتق امور بپردازد. البته اين موضوع كه اين مديران چنين نقشي را ايفا خواهند نمود نيازي به اثبات ندارد چرا كه همگان در سازمانهاي دولتي حداقل يك بار با اين مطلب مواجه شده اند كه وقتي با نظر كارشناسي به تصميم مديران ارشد اعتراض مي كنيم يا با برخورد تندشان مواجه مي شويم و يا با توجيه عملكردشان، مشخصاً از قدرت مديريت خود در انجام امور استفاده كرده اند.بايد همه مديران ارشد اين مطلب را بپذيرند كه در دنياي متحول امروزي كه همه چيز در حال تغيير است ديگر نمي توان با احساسات و سلائق مديريت نمود و مدير نيز يك حاكم نيست كه در كليه امور حكم نمايد و پرسنل به عنوان سرمايه هاي سازمان نيز مجبور به اطاعت بي چون و چرا باشند. بايد مديران متوجه اين موضوع باشند كه فضاي سازمانهاي ما يك فضاي ارباب و رعيتي نيست بلكه سازماني است با كاركردهاي كارشناسي و اين پرسنل هستند كه با توجه به توانايي ها و خلاقيتهاي ذهني و كارشناسي خود تصميم ساز خواهند بود.بارها و بارها ما با اين موضوع مواجه شده ايم كه مديران بدون توجه به يك برنامه ريزي دقيق و بررسي كارشناسي اقدامات عجولانه اي را انجام مي دهند و حتماً همه شاهد بوده ايم كه چه ميزان ضرر و زيان از ناحيه اين گونه تصميم گيري هاي مديران سخت كوش به سازمانها تحميل مي شود.
با توجه به مباحث مطروحه پيشنهاد مي گردد نكات زير در مديريت و راهبري سازمانها و دپارتمانها مورد توجه قرار گيرد:
۱- تعريف شفاف و روشني از نوع فعاليت و حدود اختيارات در سازمانها صورت گيرد به اين ترتيب كه مشخص نمائيم وظيفه اين دپارتمان يا سازمان چيست؟
۲- تدوين سياستگذاريها براي انجام امور يا به بياني ديگر، تبيين ديدگاه هاي سازمان و مأموريتي كه آن سازمان دنبال مي كند و سپس تدوين سياستهايي كه آن سازمان و مديران ارشد مدنظر دارند.
۳- تدوين برنامه هاي سازمان در نگاهي كلي و در نتيجه تنظيم برنامه هاي جزئي تر با اين تفكر كه برنامه ها بايد عملياتي و كاربردي شوند. به تعبير ديگر برنامه ها و اهداف دست يافتني باشند و نه اين كه به صورت آمال و آرزو درآيند.
۴- برنامه ريزي عملياتي در تمامي فعاليتها به طوري كه هيچ فعاليتي جز با تشخيص وضعيت موجود و مشخص نمودن وضعيت مطلوب و همچنين تشريح فرآيند رسيدن به وضعيت مطلوب (با درنظر گرفتن امكانات و ابزار مورد نياز) به سرانجام مطلوب نمي رسد، بنابراين تا فعاليتها هدف گذاري نشوند نمي توان به آنها دست يافت و راه رسيدن به اهداف نيز برنامه ريزي دقيق و درست است.
۵- ايجاد يك فضاي انعطاف پذير و خلاق در محيط كار به نحوي كه نيروي انساني شرايط لازم و كافي براي نشان دادن توانايي ها و مهارتهاي خود داشته باشد.
۶- استفاده بهينه از نيروي انساني در مشاغل مرتبط با توجه به مهارتشان و همچنين تفويض اختيار به آنان در انجام امور به نحوي كه رضايت شغلي موردنظر ايجاد شود.
۷- توجه به نيروي انساني به عنوان مهمترين عامل موفقيت در سازمانها نه به عنوان يك ابزار. البته همه مديران در هنگام سخنراني از نيروي انساني به عنوان مهمترين سرمايه سازمان ياد مي كنند ولي واقعاً در عمل چنين نيست و به راحتي شخصيت افراد را زير پا مي گذارند و گاه تصميماتي را در خصوص نيروي انساني اتخاذ مي نمايند كه لطمات شديدي به روحيه و انگيزه آنان وارد مي سازد.
۸- ايجاد يك معني مشترك در ذهن تمامي پرسنل به نحوي كه همگان به يك هدف مشترك فكر كنند چرا كه انجام بهينه امور زماني به يك باور و فرهنگ عمومي تبديل مي شود كه اين معناي تلاش براي بهبود در ذهن تمامي نيروها نقش ببندد، پس بايد به ترتيبي عمل نمود كه نيروهاي يك سازمان از تمامي زواياي فعاليتها و برنامه ها آگاه باشند و ارتباط مؤثري بين مديران ارشد و ديگر سطوح سازمان برقرار شود.
۹- توجه به كارايي و اثربخشي در انجام امور، چرا كه وقتي با دقت نيروي انساني و عملكرد آن مورد بررسي قرار مي گيرد مشاهده مي شود كه همه در حال تلاش و تكاپو براي بهتر شدن و پيشرفت مي باشند ولي بهره وري موردنظر به دست نمي آيد پس كاري كه همگان سعي مي كنند درست انجام دهند (كارايي) همان كار درستي نيست (اثربخشي) كه انجام مي شود بنابراين بايد دقت كرد كه كارهاي صحيح را به نحو صحيح انجام داد.
۱۰- ساده سازي فرآيندهاي انجام كار نيز يكي ديگر از نكاتي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد چرا كه در ميان فعاليتها و اموري كه صورت مي گيرد كارهاي بسيار زائدي وجود دارد كه با يك نگاه و به راحتي قابل حذف بوده و هيچ خللي را نيز در فضاي كار به وجود نمي آورد، اين فعاليتهاي زائد كار را يكنواخت و خسته كننده مي كند. شايان ذكر است، خيلي از اموري كه انجام مي شود به صورت عادت درآمده، اين هم به خاطر وجود تجربه در فضاي كار به جاي دانش انجام كار مي باشد، چرا كه تجربه چگونگي انجام كار است و ما از ديگران و نيروهاي قديمي ياد گرفته ايم كه كار را چگونه انجام دهيم (بدون تفكر) در حالي كه اگر دانش انجام كار كه چرايي امور مي باشد در فضاي سازمان دخيل باشد فرد با تجزيه و تحليل فعاليتها فرآيندهاي اصلاحي را جايگزين مي نمايد.
۱۱- يك مدير موفق بايد تمام توان خود را در راه ايجاد تيم هاي كاري متخصص صرف نمايد چرا كه كارگروهي سرعت انجام امور را بالا برده و معناي يكساني را در ذهن اعضاي گروه ايجاد مي نمايد كه اين معنا چيزي جز صفا و صميميت در انجام امور نبوده و رضايت شغلي و در نتيجه كيفيت را به دنبال خواهد داشت.
۱۲- گرفتن بازخورد از امور و فعاليتها به نحوي كه فعاليتهاي انجام گرفته مورد ارزيابي قرار گيرند و پس از ارزيابي و تجزيه و تحليل امور، اصلاحات مورد نياز جهت رفع اشكالات و انحرافات صورت پذيرد.

راه زندگي
هيچ وقت نگو دير شده
رسيدن به موفقيت، قدرت و هر چيز خوب ديگري در اين دنيا آرزوي مشترك بيشتر انسانهاست ولي با اين حال هنوز اكثريت انسانها از وضعيت مالي، فكري و روحي مناسبي برخوردار نيستند. در دنيايي كه ما انسانها در آن زندگي مي  كنيم فرصت هاي زيادي براي رسيدن به موفقيت وجود دارد ولي متاسفانه كمتر كسي مي  تواند از اين فرصتها به نفع خود استفاده كند. متاسفانه انسانها بيشتر در روياي رسيدن به موفقيت زندگي مي كنند تا اينكه بخواهند براي رسيدن به آن تلاشي از خود نشان دهند. حقيقتي كه هر انساني در راه رسيدن به موفقيت بايد همواره به آن توجه كند اين است كه نه كسي شانسي و از روي اتفاق به موفقيت مي رسد و نه كسي به همين صورت موفقيت هاي خود را از دست مي دهد. اين موضوع بيانگر اين مطلب است كه رسيدن به موفقيت خود مراحلي دارد و فقط كساني كه از اين موضوع باخبرند مي تواننداميدوار به دستيابي به آن باشند.
افكار همه چيز شماست
با كمي مطالعه و تحقيق در زندگي بيشتر انسانهاي موفق جهان به اين نتيجه مي رسيم كه پشتكار داشتن و سخت كوش بودن ويژگي مشترك تمام انسانهاي موفقي است كه تا به حال روي كره زمين زندگي كرده و مي كنند. اگر در زندگي بيشتر انسانهاي موفق جهان نگاهي بيندازيد به اين نتيجه مي رسيد كه بيشتر آنها در ابتدا به اشخاصي خانه به دوش شبيه بوده اند اما در عين حال افكاري سلاطين گونه داشته  اند! بنابراين اگر شما هم مي خواهيد به موفقيت برسيد (بسته به اينكه موفقيت براي شما چه مفهومي دارد) بايد جنس ذهنيت شما از افكار مثبت و اميد به آينده باشد تا شما بتوانيد با اشتياق و طراحي برنامه اي مناسب براي رسيدن به آن تلاش كنيد.
همه از صفر شروع كرده اند
با اين حال، ممكن است اين ذهنيت در شما ايجاد شده باشد كه حتي با وجود اينكه ذهنيتي مثبت داريد ولي به علت كمبود منابع و امكانات لازم نمي  توانيد به اهداف خود برسيد. فراموش نكنيد كه تمام انسانهاي موفق هم در ابتداي كار وضعيتي مانند شما داشتند ولي با اين حال توانستند با تلاش بيش از حد و داشتن افكار و برنامه  اي مناسب به اهداف خود برسند. اصولا انساني كه در ذهن خود هدف قاطعي دارد كه بايد به آن برسد هيچوقت به محدوديت ها فكر نمي كند. تنها منبعي كه انسانهاي موفق از آن بهره مي برند ذهن است.
اين افراد از آنجايي كه مي دانند مغز انسان با افكار او دوست مي شود، هميشه بهترين افكار را براي دوستي با ذهن خود انتخاب مي  كنند. اگر شما به خود به چشم يك انسان موفق نگاه كنيد ذهنتان نيروي دروني شما را براي رسيدن به وضعيتي كه دوست مي  داريد هماهنگ مي كند، اما اگر افكار و تصورات شما  عليه خودتان باشد حتي اگر از منابع خوبي نيز برخوردار باشيد به زودي همه چيز را از دست خواهيد داد. متاسفانه بسياري از انسانها فكر مي  كنند كه محدوديت، معيار سنجش انسانهاست، در حالي كه معيار حقيقي سنجش انسان ها، افكاريست كه آنها در سر دارند.
هيچ وقت نگو دير شده
وقتي صحبت از رسيدن به موفقيت است و انساني از انسان ديگري دعوت مي كند تا براي رسيدن به هدفي تلاش كند، معمولا اين گونه پاسخ مي شنود كه ديگر دير شده است. عبارت «ديگر دير شده» جواب انسانهايي است كه ارباب ذهن خود نيستند. كسي كه ارباب ذهن خود باشد هيچ وقت به كمبود منابع، پيري يا... فكر نمي كند، بلكه به اين فكر مي كند كه از كدام راه بايد براي رسيدن به موفقيت استفاده كند. كسي كه ارباب ذهن خود نباشد حتي اگر تلاشي شبانه روزي براي رسيدن به موفقيت داشته باشد هيچ وقت به خواسته خود نمي رسد. اگر كسي مي خواهد به موفقيت برسد بايد تلاشي توأم با ايمان به پيروزي داشته باشد. در كنار اين موارد اگر شما بدانيد كه چه مي خواهيد و در پي چه چيزي هستيد مي  توانيد در هر وضعيتي به موفقيت برسيد. فراموش نكنيد كه هرگز بدون زحمت چيزي عايد شما نمي شود. براي  رسيدن به موفقيت بايد بهاي آن را بپردازيد، هرچند كه اين هزينه در مقايسه با آنچه كه به دست مي آوري بسيار ناچيز است.
از همين امروز شروع كن
براي رسيدن به موفقيت بايد از همين امروز شروع كنيد و قدر تك تك لحظات و كوچكترين فرصت هاي زندگي را بدانيد. كساني كه براي رسيدن به موفقيت منتظر لحظات جادويي مي مانند هيچ وقت به آن نمي  رسند. فراموش نكنيد كه فرصت ها هميشه در جامه مبدل (گرفتاري يا شكست) به سراغ انسانها مي آيند. پس فراموش نكنيد كه هر وقت در زندگي با مشكلي روبه رو شديد با چشمان باز به اطراف نگاه كنيد تا بتوانيد موفقيتي كه در نزديكي شما پنهان شده است را پيدا كنيد. يك ضرب المثل ايتاليايي مي گويد:« كسي كه منتظر زمان مي ماند آن را از دست مي دهد.» براي رسيدگي به چيزي منتظر آمدن آن نمانيد، به سمت آن برويد. با چشمان باز خود مراقب تك تك لحظاتي باشيد كه به سادگي از كنار شما مي گذرند.»
اگر اراده اي باشد راهي وجود دارد
براي رسيدن به موفقيت بايد به تلاش خود بيفزاييد. اين مهم نيست كه شما در چه سن و سالي هستيد. تفكر مسموم «ديگر دير شده» را از خود دور كنيد تا به شما ثابت شود براي كسي كه اراده آي در خود مي بيند همواره راهي وجود دارد. تلاش و برنامه مناسب تنها چيزهايي هستند كه شما به آنها نياز داريد. همواره به خود يادآوري كنيد كه موفقيت از آن كساني است كه ذهنيت موفق دارند و شكست از آن كساني است كه بي تفاوت اجازه مي  دهند ذهنيت شكست در آنها نفوذ كند. يكي از ويژگي هاي مثبت استفاده از اين تفكر اين است كه وقتي به آن تسلط پيدا مي كنيد و دائما از آن استفاده مي كنيد بي اراده خود را در مسير رسيدن به موفقيت در حال حركت مي بينيد. در اين هنگام است كه شما موفقيت را با تمام وجود در آغوش مي گيرد و از اين موضع تعجب مي كنيد كه در اين چند سال كجا بوده است!
هيچ وقت گول ا حساسات خود را نخوريد
روزي شاگردي به ديدن استاد خود مي رود و به او مي گويد قدرت تمركز حواس ندارم و نمي  توانم كارهايم را درست انجام دهم.استاد در جواب شاگردش به او مي گويد: مي گذرد، هيچ وقت به اكنونت توجه نكن و به تلاش ادامه بده. همانطور كه قبلا اشاره شد، رسيدن به موفقيت از روي شانس و اقبال نيست و همواره نياز به تلاش دارد. در حقيقت زماني كه هم به آن رسيده ايم بايد براي حفظ آن تلاش كنيم وگرنه به زودي آن را از دست مي  دهيم.
محمدصادق اميني

به بهانه همايش تجليل از يك هزار زنداني سياسي قبل از انقلاب
جمع مبارزان بي ادعا
001344.jpg
عكس:جواد گلزار
عباس اسدي
انقلاب كه شد، بچه ها از زندان آزاد شدند. هركدام به سويي رفتند. يكي وزير شد، يكي وكيل، يكي رفت به كميته، ديگري به سوي كشاورزي، يكي توليد يا تجارت را آغاز كرد، تعدادي استادي دانشگاه را برگزيدند، يكي هم با موتور مسافركشي ... خلاصه هر كسي در جايي سرگرم. آنها مدت ها بود كه از يكديگر خبري نداشتند و محملي هم نبود آنها را دور يكديگر جمع كند تا اينكه يكي از روزها و شايد هم شبي، چند دوست همرزم تصادفي در يك ميهماني يكديگر را يافتند و مصمم شدند تا تشكلي، كانوني و جمعي را راه اندازي كنند. اين ديدار در سال ۱۳۶۸ اتفاق افتاد تا اينكه ۹ سال بعد بالاخره نتيجه داد و كانون زندانيان سياسي مسلمان قبل از انقلاب از وزارت كشور مجوز گرفت.
هفت سال پس از اين مجوز بالاخره دستي به كار شد تا همرزمان سابق را گردهم آورد و مراسم تجليل از آنها را برگزار كند، اين بود كه بنياد شهيد، ۲۵ بهمن سال ۸۴ را روز همايش تجليل از زندانيان سياسي مسلمان قبل از انقلاب اعلام كرد. اين همايش بهانه اي شد كه به سراغ دكتر سيدكاظم اكرمي وزير آموزش و پرورش دولت مهندس موسوي برويم و با وي درباره اهداف شكل گيري كانون، شيوه هاي مبارزه زندانيان سياسي قبل از انقلاب و بيان خاطرات تلخ و شيرين آنها گفت  و شنود كنيم.

* آقاي دكتر چه شد به فكر راه اندازي كانون زندانيان سياسي قبل از انقلاب افتاديد، چه ضرورت ها و اهدافي شما را به تشكيل اين كانون ترغيب كرد.
- ما پيش از تشكيل كانون به صورت موردي نشست هايي را با برخي از دوستان داشتيم،اما به مرور زمان برخي از دوستان كه موقعيت اداري بالايي داشتند و امكانات مالي متناسب با شأن يك خانواده متوسط را دارا نبودند و از طرفي به لحاظ شخصيتي نمي پذيرفتند كه هر كاري را براي معيشت خود و خانواده انجام دهند دور هم نشستند و با گراميداشت ياد و خاطرات آن روزها تصميم گرفتند با يك شكل و شيوه دمكراتيك و قانوني كانون زندانيان سياسي را تشكيل دهند تا به اين وسيله بخشي از مسائل و مشكلات عزيزان مبارز قبل از انقلاب را پيگيري و دنبال كنند و اين حركت از زماني پررنگ شد كه مجلس شوراي اسلامي قانوني حمايت از آزادگان را تصويب كرد و شماري از زندانيان مبارز قبل از انقلاب بر حسب اعلام نظر برخي دستگاه ها آزاده شناخته نمي شدند، درحالي كه همه مي دانستيم آنها در دوران بازداشت از افكار اسلامي بهره مند بودند و براي ايجاد جامعه اي كه براساس قوانين اسلام اداره شود از هيچ تلاشي فروگذار نمي كردند و به خاطر اين مبارزات دستگير شدند، به زندان افتادند و شكنجه زيادي را هم به جان خريدند. وضعيت ابهام آميز اين مبارزان ازنظر آزاده شناخته شدن يا نشدن موجب شد كانون شكل بگيرد تا از اين طريق بررسي ها انجام شود و كارت آزادگي زندانيان دريافت شود يا در حوزه اقتصاد خانوادگي بسياري از دوستان بودند كه به رغم مبارزه مستمر با رژيم ستمشاهي مشكلات اقتصادي داشتند يا دارند، صندوقي كه بتوانند از آن وام بگيرند براي حل مشكل شان وجود نداشت و شايسته هم نبود اين عزيزان هر جايي بروند و به هر كسي رو بيندازند كه مثلا بتوانند يك وام ۵۰۰ هزار توماني بگيرند، موارد ديگري هم در همين زمينه وجود داشت. برخي نيزفرزندانشان مشكل كنكور داشتند. در مجموع اين مسائل باعث شد كانون شكل بگيرد و هر دو سال يك بار دوستان دور هم جمع شده و براي حل مشكل چاره انديشي كنند.
اعضاي هيات مديره و بازرسان اكنون انتخاب شده اند و در سه دوره با راي اعضا بنده به عنوان رئيس هيات مديره برگزيده شده ام و اميدوارم بتوانم وظايف محوله را به خوبي به انجام برسانم. به تازگي يك فعاليت اقتصادي در قالب تعاوني شكل داده ايم و اميدواريم از اين طريق بتوانيم به عزيزاني كه بعضي از آنها نزديك به ۱۵ سال از بهترين ايام جواني خود را در زندان گذرانده اند خدمت كنيم. البته براي آنكه فقط و فقط روي فعاليت هاي اقتصادي متمركز نشويم اهداف ديگري را هم مدنظر داريم كه بخشي از آن اهداف در درازمدت نتيجه خواهد داد و در برخي ديگر هنوز در ابتداي راه تحقق آن هستيم.
* آقاي دكتر به غير از حمايت هاي فرهنگي _ اجتماعي و پشتيباني اقتصادي از زندانيان سياسي چه اهداف ديگري را پيش روي خود مي بينيد.
- برقراري و حفظ ارتباط منظم با زندانيان سياسي دوران ستمشاهي به منظور دفاع از انگيزه ها و منشور انقلاب اسلامي «استقلال ،آزادي، جمهوري اسلامي» و استحكام پيوندهاي عاطفي ميان زندانيان، حفظ، تدوين و نشر تاريخ مبارزات قبل از پيروزي انقلاب و بزرگداشت ياد مبارزان و شهداي قبل از انقلاب و پيشتازان برپايي نظام اسلامي از ديگر اهداف تشكيل كانون زندانيان سياسي قبل از انقلاب است.
* شما به عنوان يكي از مبارزان سياسي قبل از انقلاب كه تجربه زندان داريد و در اين مسير هم زحمات زيادي را پذيرا شديد آيا در دوران زندان فكر مي كرديد انقلابي به عظمت انقلاب سال ۱۳۵۷ در كشور رخ دهد و حكومت پهلوي را در آن مدت كوتاه برچيند.
- واقعيت را بخواهيد بدانيد بايد بگويم نه، واقعا من فكر نمي كردم انقلابي با اين عظمت و دامنه تاثيرگذاري بالا اتفاق بيفتد، يادم نمي رود در سال ۱۳۵۵ در زندان اوين پس از اينكه با فشار رئيس جمهور وقت آمريكا- كارتر- مقداري آزادي هاي اجتماعي و سياسي در جامعه ايران به وجود آمد، يكي از افرادي كه پس از انقلاب به خارج از كشور رفت كه البته در كسوت روحاني بود و آدم خيلي باهوشي هم نبود به من گفته بود كه نهضت مردم ايران و مبارزات شماها ۲۵ سال طول مي كشد تا به نتيجه برسد و وضع تا سال ها به همين شيوه باقي خواهد ماند و در آن زمان تا آنجا كه به ياد دارم و با اكثر افراد زنداني كميته ضدخرابكاري زندان قصر و زندان اوين امكان و فرصتي پيش مي آمد، درباره آينده حرف مي زديم، كسي تصور نمي كرد حركت مردم در بهمن سال ۱۳۵۷ به نتيجه برسد و حكومت ۵۰ ساله خاندان پهلوي منقرض شود.
* آقاي دكتر! ساواك در آن سال  ها شيوه هاي خاص اطلاعاتي و امنيتي براي مبارزان داشت و با همين شيوه از آنها اعتراف مي گرفت، تا چه ميزان از اين ترفند آگاه بوديد؟
- تا سال ۱۳۵۲ براساس اطلاعات بنده بيشتر شكنجه ها كه به افراد داده مي شد شلاق زدن بود و معمولاسعي مي كردند بر اساس قوانيني كه داشتند با اشخاص برخورد كنند مثلا كساني كه اعلاميه خوانده يا آن را رد و بدل كرده بودند تا قبل از سال ۱۳۵۲ سه ماه به زندان محكوم مي شدند ولي از سال ۱۳۵۲ به بعد وقتي رژيم شاه متوجه حركت عظيم و يكپارچه مردم ايران شد، احساس خطر كرد و انواع شكنجه هايي را كه از آمريكايي ها و اسرائيلي ها آموخته بودند در مورد مبارزان به كار مي گرفتند، شكنجه هايي كه وقتي شما مي شنويد به اين نكته مي رسيد كه اگر چه شكنجه  گر به ظاهر يك انسان بود، ولي بي ترديد از يك خوي حيوانيت برخوردار بود و به پست ترين مرحله رسيده بود. در آن شرايط باورهاي ديني به كمك زندانيان مي آمد و با تأسي از پيامبران و معصومان مقاومت سرسختانه و پيروزمندانه زندانيان بيشتر مي شد.
* كميته مشترك ضد خرابكاري چگونه شكل گرفت؟
- البته زندان كميته مشترك در زمان رضاخان ساخته شده بود، ولي شايد اولين دستگيري مربوط به مرحوم آيت الله طالقاني در اين زندان بود، ايشان در سال ۱۳۱۸ در همين كميته زنداني شدند و قبل از ايشان هم مبارزان چپ گراي ايران هم كه گروه ۵۳ نفره باشند، در همين زندان بودند، البته آنچه باعث شد كه اين كميته شكل بگيرد و تقويت شود اين بود كه در سال هاي دهه ۱۳۵۰ ميان ساواك، شهرباني و ژاندارمري در دستگيري و نحوه برخورد با آنها اختلافاتي بروز كرد كه براي رفع اين اختلافات كميته مشترك ضد خرابكاري _ كه بتواند از يك اتاق فرمان مبارزه را سركوب كند- شكل گرفت.
* اين كميته چه فضايي را بر زندان ها حاكم كرده بود؟
- رژيم تا سال ۱۳۵۲ فضاي بسته و خفقان آوري ايجاد كرده بود، اما از آن سال به بعد فضا هر چه بيشتر مخوف تر و دحشتناك تر شد و انواع شكنجه ها در آن زمان به بعد اتفاق افتاد و شماري هم از مبارزان كم آوردند و البته شمار بسيار زيادي هم روي اصول و باورهاي خود پافشاري كرده و براي ادامه راه مصمم تر شدند.
* در آن زمان،ايران ژاندارم منطقه خوانده مي شد، اطلاعات شما براي مبارزه با اين ژاندارم چه بود؟
- لفظ و عبارت ژاندارم منطقه به اين خاطر به رژيم شاه تعلق گرفته بود كه تهران مركز امن عوامل آمريكا بود و در بسياري از موارد اگر سفراي آمريكا در كشورهاي منطقه مي خواستند جلسه مشترك داشته باشند در ايران جمع مي شدند و شايد پرشمارترين نيروهاي امنيتي و انتظامي منطقه در ايران مستقر بود و تصميمات مهم در ايران گرفته مي شد مثلاجريان مبارزه اخوان المسلمين در مصر و سوريه و اردن فعاليت داشتند و تصميمات مبارزه با اين جريان ها در ايران اتفاق مي افتاد و نيروهاي استعماري و آمريكايي تبادل نظر خود را در ايران انجام مي دادند و سپس آن را در كشورهاي مذكور اجرايي و عملياتي مي كردند.
* آقاي دكتر در وانفساي مبارزه با رژيم شاه و پس از پيروزي انقلاب هر كدام از گروه ها بيشترين سهم مبارزه را به خود نسبت مي داد، شما كه در كوران مبارزه بوديد سهم هر كدام از گروه ها را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- اگر بخواهيم از نظر كمي بررسي كنيم شايد تعداد زنداني چپ گرا از زندانيان مسلمان بيشتر بود اما به لحاظ كيفي نيروهاي مسلمان بودند كه با توده مردم ارتباط خوبي داشتند و از وزن بالايي هم برخوردار بودند. شما خوب مي دانيد كه مردم ما در طول تاريخ ،حتي قبل از آمدن اسلام به ايران روحيه ديني و اخلاقي داشتند و در زمان ساسانيان هم از ظلم  آنها به اسلام پناه آوردند، بنابراين مردم در طول تاريخ همواره متدين بوده اند، گروه هاي چپ گرا گرچه تعدادشان كم نبود، اما شماري از آنها حتي مورد حمايت خانواده هاي خود نبودند، اما يك مبارز مسلمان وقتي دستگير مي شد نه تنها خانواده اش، بلكه همسايگان و دوستان او متاثر مي شدند. بد نيست در اين رابطه يك خاطره بگويم. حدود شش سال پيش يك روز در همدان پياده مي رفتم، يكباره يك ماشين رنو جلوي پايم ترمز كرد و راننده آن جناب آقاي فلاح با من احوالپرسي كرد و گفت شما مرا مي شناسيد؟ گفتم: نه. او به من گفت:  ما ۵۲ نفر بوديم، وقتي شما قبل از انقلاب دستگير شديد و به زندان رفتيد ما تحت تاثير افكار شما كه آن زمان به عنوان مشاور در مدارس راهنمايي ظفر حضور داشتيد قرار گرفتيم و كم و بيش وارد جريان مبارزه شديم، هركدام از ما پس از مدتي محكوم به زندان شديم. در آن زمان چون به عنوان يك مسلمان مبارزه مي كرديم اين ها با موافقت خانواده در پي ما آمدند و به عنوان يك معلم از ما الگو گرفتند، اما افكار چپ در آن زمان در بين دانش آموزان پذيرش نداشت و كسي هم حتي جرأت نمي كرد آن را در كلاس مطرح كند، بنابراين به لحاظ كمي و عددي وزن چپ ها بيشتر بود. البته بنده به عنوان يك زنداني سياسي به همه نيروهاي مبارز كشور كه در سقوط رژيم شاه نقش داشتند احترام مي گذارم و براين باورم هر كسي با هر انگيزه كه مبارزه كرده و رنج و مشقت زندان را كشيده قابل احترام است.من به آقاي عمويي كه بيش از ۲۰ سال زندگي خود را در زندان گذرانده است احترام مي گذارم.
*مي گويند ساواك در آن زمان ترفندهاي متفاوتي را به كار مي بست تا بتواند ميان زندانيان اختلاف ايجاد كند و از قدرت مبارزه بكاهد آيا شما از اين ترفندها آگاه بوديد؟
- در زندان،ساواك تلاش زيادي مي كرد تا در جبهه مبارزان اختلاف ايجاد كند، البته با روابط صميمي و گرمي كه ميان زندانيان بود، موفق به اين كار نمي شد، بالاخره بعد از جرياناتي كه در درون سازمان مجاهدين رخ داد و شهادت عزيزاني چون مجيد شريف واقفي را در پي داشت، به دست خود مبارزان بهانه خوبي براي ساواك فراهم شد كه منجر به فتوايي شد كه در يكي از بندها توسط يكي از علما منتشر شد كه البته با مديريت و درايت آيت الله طالقاني از مكتوب شدن آن جلوگيري شد و ايشان نمي پذيرفت كه فتواي كتبي عليه گروه هاي ديگري داده شود،هر چند به هر حال يك مرزبندي هم پذيرفته شده بود كه عده اي به نام اسلام مبارزه مي كردند و عده اي ديگر هم با انگيزه هاي ديگر. اما مرحوم طالقاني با آن ديد بلندي كه داشت همواره متذكر اين نكته بود كه دوستان چپ گراي زنداني در نتيجه كوتاهي مسلمانان در مسير مبارزه و جلب آنها و عدم بيان درست حقايق اسلامي به اين وادي كشيده شده اند.الان هم اعتقاد دارم و آن زمان هم اعتقاد داشتيم كه اگر علماي ما حقايق اسلامي در مورد ضديت با ستمگران و استثمارگران را به خوبي تبيين كرده بودند، جايي براي مبارزه غيراسلامي در كشور ما و بسياري از كشورهاي مسلمان باز نمي شد. بگذاريد خاطره ديگري را در همين رابطه برايتان بگويم، اول مغرب و زمان اذان يك آقايي را به سلول من آوردند، من بلند شدم و نماز خواندم، اين آقا كه عقيده هاي چپ داشت از من پرسيد كه چكاره بوده ايد كه به زندان افتاده ايد و من گفتم كه روانشناسي و فلسفه تدريس مي كردم . تاگفتم فلسفه،گفت: حتما منطق ارسطو تدريس مي كرديد.گفتم:نه. گفت :چطور؟ گفتم: منطق ما اين است با تكيه بر فرمايش اميرالمومنين كه حق را بگيريد ولو از اهل باطل و باطل را نگيريد ولو از اهل حق. بدون وقفه به او گفتم اگر در مطالب و نوشته هاي شما مطلب حق و درستي باشد مي پذيرم و اگر هم در گفته هاي اهل حق مطالب غلط و نادرستي باشد از آن پرهيز مي كنم. بعد از چند روز سلول ما تغيير كرد و اين يكي از بهترين خاطراتم شد چرا كه او با من بسيار دوست شد تا جايي كه بارها از من خواست كه با او سخن بگويم و البته نمي دانم سرنوشتش چه شد اما همين كه عطش او را در پذيرش مطالبم ديدم در دل خوشحال مي شدم. اكنون هم شرايط همين است. اگر در اداره جامعه پس از انقلاب مدبرانه و دلسوزانه، عاقلانه و بدون تبعيض كارهاي مردم را سريع راه مي انداختيم، شايد بسياري از افرادي كه احساس نزديكي با تفكرات اسلامي ندارند جذب مي شدند كه متاسفانه در اين كار موفق نبوده ايم.
*شما پيروزي انقلاب را به چند مرحله تقسيم مي كنيد و چه مبدأيي را براي شروع آن قايل هستيد؟
- شكست حكومت دكتر مصدق كه به هر صورت در ديدگاه مردم ايران حكومتي ملي بود آغازگر مبارزات جدي عليه نظام شاه و آمريكا بود و اعتقادم بر اين است كه مرحله اول مبارزات مردم ايران پس از آن در درون جبهه ملي با بزرگ مرداني كه نقش رهبري داشتند همچون آيت الله طالقاني و مهندس بازرگان شكل گرفت و آنها پايه گذار يك حركت اسلامي شدند البته پس از مدتي از يكديگر جدا شده و نهضت آزادي را پايه گذاري كردند. مرحله دوم انقلاب به فوت مرحوم آيت الله بروجردي بازمي گردد و اينكه رژيم سعي داشت مرجعيت را از ايران به نجف پرتاب كند ولي آهسته آهسته نام امام و شخصيت امام در دانشگاه مطرح شد و ۱۵ خرداد پيش آمد و ۱۵ خرداد حركت امام را توده اي كرد، بعدا امام دستگير شد و آهسته آهسته مرجعيت ايشان مورد قبول علماي بزرگ قرار گرفت. بعد مقاومت بسيار عالي حضرت امام بود كه حتي يك قدم در مقابل حكومت شاه عقب ننشست و مبارزه را استمرار بخشيد. مرحله بعدي انقلاب به مقاله توهين آميز روزنامه اطلاعات بازمي گردد كه جنبش مردم را به سرتاسر ايران تسري بخشيد و همه شهرها و روستاها يكپارچه مبارزه و قيام شدند كه در نهايت به تشكيل جمهوري اسلامي منجر شد.
*رهبري امام خميني در هر يك از اين مراحل براي پيشبرد حركت از چه جايگاهي برخوردار بود؟
- پس از سركوب قيام ۱۵ خرداد به وسيله رژيم و تبعيد حضرت امام، خيلي از افراد از مقام و موقعيت حضرت امام اطلاع نداشتند، آهسته آهسته تاثيرات حضور امام آشكار شد تا حدي كه در سال ۵۶ و ۵۷ به اوج خود رسيد. در آن زمان،خوب توده مردم امام را نمي شناختند و مقلد مراجع ديگر بودند، حتي برخي از خانواده ها فرزندان خود را از پيروي از امام برحذر مي داشتند اما امام و نقش آفريني تاريخي او در مقابل اقدامات رژيم مانند جشن هاي ۲۵۰۰ ساله و تغيير تاريخ هجري به پهلوي تاثيرات خود را برجاي گذاشت و تا آنجا نقش امام پررنگ تر شد كه بسياري از علما و مراجع تقليد پشت ايشان قرار گرفتند و به حضرت امام تأسي كردند.
* باز از خاطره تلخ و شيرين تان بگوييد.
- تلخ ترين حادثه كه در سالهاي ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ اتفاق افتاد اين بود كه سازماني كه من يكي از بنيانگذارانش بودم و افراد بزرگي چون شهيد محمد حنيف نژاد و پيروان اين گروه علاقه بسيار زيادي به مباحث قرآن و اسلامي داشتند و تفسير نهج البلاغه مي گفتند به جايي رسيدند كه مسير خود را عوض كردند و به سوي ديگري بردند، اين واقعه براي ما بسيار رنج آور و غم انگيز بود. شيرين ترين خاطره ام باز هم به سال ۱۳۵۵ بازمي گردد، نيمه شب بود مرا از سلولي به سلول ديگر بردند و در آنجا هم سلولي من،آقاي اشتراني دبير ورزش شهرستان بروجرد بود او آن زمان اظهار كرد شما خوب زماني مبارزه را شروع كرديد. زماني به سمت و سوي مبارزه آمده ايد كه اسلام و دين محور مبارزه شده است و ساير انگيزه ها در مقابل اسلام و دين كمرنگ شده است. وقتي مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را داشتم يك روز به ديدن من آمد و گفت شنيده ام وزير شده اي آمده ام حالت را بپرسم .به او گفتم تقاضايي، كاري نداري؟گفت: نه، فقط آمده ام كه ترا ببينم.

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
علم
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |