پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۴
آسيب شناسي طلاق
قصه پر غصه
001671.jpg
طلاق دلايل گوناگوني دارد. اين دلايل متناسب با موقعيت، طبقه و جايگاه اجتماعي زوجين متفاوت است. شناخت عوامل مؤثر در شكل گيري اين پديده، در كنترل و كاهش آن نقش بسزايي خواهد داشت.
علي دوستي، سميه صيادي فر
از بدو پيدايش انسان بر روي كره زمين، همواره زنان و مردان، با تشكيل كانوني به نام خانواده، عمري را در كنار هم گذرانده و فرزنداني در دامان پر مهر خود پرورش داده و از اين جهان رخت بربسته اند. در يك نگاه ظاهري متوجه مي شويم كه عناصر اصلي تشكيل دهنده خانواده، يك زن و يك مرد است كه مطابق آداب و رسوم اجتماعي خويش با يكديگر پيوند زناشويي بسته اند و بعد فرزند يا فرزنداني بر جمع آنها افزوده شده است.
شايد بتوان در يك تقسيم بندي كلي زندگي انسان را به دو بخش اساسي تقسيم كرد. اين دو بخش شامل دوران مجردي و دوران متأهلي است. متأهل كسي است كه ضمن تعهد به شخصي ديگر و پاي بندي به پيوند بين خود و او در قبال آن شخص وظايف و حقوقي را برعهده دارد. ازدواج مرز جداكننده مجردي از متأهلي است. در هر حال چه ازدواج را پيوند ميان دو روح تلقي كنيم و چه آن را صرفاً قراردادي اجتماعي بدانيم، داراي تأثيرات اساسي در زندگي فرد و اجتماع مي باشد. اساسي ترين و آشكارترين كاركرد ازدواج بقاي نسل مي باشد و علاوه بر آن كاركردهاي ديگري نيز بر آن مترتب است. طبيعي ترين شكل خانواده همين است كه هيچ عاملي جز مرگ نتواند پيوند زناشويي را بگسلد و ميان زن و شوهر جدايي بيفكند. اگر ازدواج را قراردادي بين دو شخص براي زندگي مشترك بدانيم، اين قرارداد همواره دايم نيست و گاهي بنا به دلايلي فسخ مي شود. جريان فسخ قرارداد بين يك زوج را اصطلاحاً طلاق مي گويند.
هيچ دختري در آغاز زندگي و در پاي سفره عقد تصور نمي كند كه ممكن است روزي مشكلات چنان بر او غلبه كند و شرايطي بر او تحميل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگي مشتركش پايان دهد.
طلاق، احساس باخت و بازنده بودن در ارتباط زناشويي است كه طرفين آن براي رهايي از اين احساس، اقدام به جدايي مي كنند. گاهي طلاق، تنها راه منطقي، براي حل مشكل به نظر مي رسد. آنچه داراي اهميت است، نگرش متفاوت افراد جامعه، نسبت به اين پديده است.
طلاق دلايل گوناگوني دارد. اين دلايل متناسب با موقعيت، طبقه و جايگاه اجتماعي زوجين متفاوت است. شناخت عوامل مؤثر در شكل گيري اين پديده، در كنترل و كاهش آن نقش بسزايي خواهد داشت.
عوامل مؤثر در طلاق
به گفته كارشناسان ازدواج هايي كه در آنها هماهنگي بيشتري ميان زوجين وجود دارد موفق ترند و كمتر به طلاق مي انجامند. تشابهاتي مانند طبقه اجتماعي، سطح تحصيلات، سطح هوش، هم نژاد بودن، دين مشابه داشتن، هم زبان بودن و...، يك ازدواج موفق را رقم مي زند. ازدواجي كه با تشابه نژادي- زباني- رواني و اجتماعي صورت بگيرد ازدواجي موفقيت آميز است.
تفاوت طبقاتي يكي از عواملي است كه با امكانات اجتماعي؛ معمولاً ديدگاه هاي مختلفي را به وجود مي آورد. البته اگر دو نفر، آن اندازه از آگاهي لازم برخوردار باشند كه اين تفاوتها را به رسميت بشناسند ازدواجشان منعي ندارد. دكتر آقاجاني (جامعه شناس)، معتقد است: «طلاق به عنوان مسأله اجتماعي يكي از مهم  ترين پديده هاي حيات انساني است. مي توان گفت كمتر پديده اجتماعي به پيچيدگي طلاق وجود دارد. علل و عوامل طلاق متفاوتند و اين علل و عوامل يا در لايه هاي عميق اجتماعي قرار دارند يا در لايه هاي ظاهري. اما بايد توجه داشت كه درك، فهم و تفسير لايه هاي عمقي كار پيچيده اي است.»
دكتر آقاجاني علل و عوامل تأثيرگذار در طلاق را اين گونه بيان مي كند:
۱- عدم تفاهم و توافق اخلاقي، ۲- ناسازگاري و عدم سازش، ۳- بداخلاقي و بدرفتاري، ۴- خشونت (كتك زدن)، ۵- تفاوت و تضاد در زندگي، ۶- تفاوت هاي فرهنگي، ۷- سوءظن ۸- اعتياد ۹- عدم شناخت و درك يكديگر ۱۰- ازدواج دوم ۱۱- دخالت ديگران در زندگي ۱۲- اختلاف سن ۱۳- عدم علاقه ۱۴- بيماري روحي ۱۵- بيكاري ۱۶- عدم توافق در مسائل جنسي(زناشويي) ۱۷- ازدواج اجباري
البته از ديدگاه دكتر آقاجاني در ميان طبقات مختلف اجتماعي (بالا، متوسط، پايين)، تفاوتهاي اساسي در علت طلاق وجود دارد. به طور مثال، در طبقه پايين جامعه،  مهمترين علت طلاق مشكلات مالي عنوان مي شود و بيكاري و ندادن نفقه، اعتياد، خشونت و بداخلاقي و بدرفتاري از جمله ديگر علل طلاق است. تفاوت هاي طلاق در ميان دو طبقه بالا و متوسط نيز مختلف است. مثلاً مهمترين عامل طلاق در ميان طبقه بالا، عدم تفاهم و توافق اخلاقي است. در حالي كه درميان طبقه متوسط،  تفاوت هاي فرهنگي مهم ترين عامل است.
سؤالات ما و پاسخ هاي روانشناس
براي آشنايي با ديدگاه هاي روانشناسي و طلاق به سراغ خانم وحيده دبيريان (روانشناس) رفتيم. ايشان به سؤالاتي در اين زمينه پاسخ دادند.
* از ديدگاه روانشناسي، طلاق در چه زماني به عنوان يك راه حل به زوجين پيشنهاد مي شود؟ به عبارت ديگر آيا مي توان در مواردي طلاق را سودمند دانست؟
- زماني كه به خود واقعي ما صدمه وارد مي شود و باعث پايين آمدن عزت نفس مي شود، آن موقع است كه طلاق منفورترين حلال است. زماني كه ما به خودمان ضربه وارد مي كنيم و تحمل زندگي برايمان سخت مي شود. زماني كه تحملمان را پشت سر گذاشتيم، آن لحظه است كه خود واقعي فرد هيچ احساسي به طرف مقابل ندارد و تنها راه نجاتش را طلاق مي داند.
از ديدگاه روانشناسي فروپاشي يك خانواده يك رويداد ساده نيست زيرا بايد همه خاطرات و تجربيات نامطلوب زندگي از ذهن پاك شود و از بين برود تا فرد بتواند خود را با شرايط آتي زندگي هماهنگ سازد.
وقتي دوام زندگي دچار مشكل شود، اعتماد به نفس و آرامش انسان به خطر مي افتد و همراه با اين به خطر افتادن، اگر طلاق صورت نگيرد باعث نابودي خود فرد مي شود.
* چه عواملي در طلاق تأثيرگذار هستند؟ به نظر شما مهم ترين عوامل كدامند؟
- در اصل مهمترين دلايل طلاق توقعات نادرستي است كه طرفين از يكديگر دارند. در عين حال موارد زير نيز قابل اشاره است:
۱- عدم آگاهي جنسي
۲- شهرت يكي از طرفين
۳- بيماري و يا نقص جسماني
۴- نبود امنيت شغلي
۵- تضاد فرهنگي
۶- فقر مالي
۷- و عدم درك متقابل افراد از يكديگر
اما يكي از مهم ترين عوامل طلاق در جامعه امروز ما بحران شخصيت است. همان بحراني كه سبب مي شود ازدواج ها صورت گيرد. بحران تنهايي يا يك خلاء عاطفي. خلائي كه باعث مي شود در سن پايين،  فرد تصميم بگيرد با ازدواج اين گره يا عقده را از هم بگسلد. چنين افرادي كه هنوز به بلوغ رواني كامل نرسيده و آگاهي لازم را جهت ازدواج ندارند، فقط براي اينكه تنهايي خود را پر كنند به سراغ ازدواج مي روند. اين افراد نه به روابط جنسي، نه به ماديات و نه به ظواهر و... به هيچ چيز توجه نمي كنند و تنها توجه آنها به تشكيل زندگي تازه و استقلال فردي در نتيجه جدا شدن از خانواده خود است. همين بحران شخصيت باعث مي شود كه فرد به هيچ كدام از تفاوتهاي فرهنگي و... با فرد مقابل توجه نكند، تا فقط به استقلال فردي دست يابد. بنابراين بحران شخصيت به طور غيرمستقيم، طلاق را نيز براي فرد رقم مي زند.
* راه هاي كاهش وقوع طلاق چيست؟
- از آن جايي كه ناآگاهي در زمينه هاي مختلف يكي از مهم ترين عوامل طلاق است، بنابراين مشاوره دادن به افرادي كه مي خواهند ازدواج كنند و بالا بردن سطح آگاهي آنها، در جهت موفق بودن ازدواج كمك شايان توجهي است. در جامعه ما از مراكز مشاوره خانواده استفاده مي شود.
در كشور ما آگاهي هاي مناسبي در مورد جنس مخالف داده نمي شود و اين خود مي تواند عاملي باشد براي شكست در ازدواج و در نتيجه طلاق.
* آثار سوء طلاق بر فرد و جامعه چيست؟
- مهم ترين اثري كه دارد احساس جدا شدن، تنهايي و منزوي شدن فرد است كه اين اتفاق احتمال سوء تعبيرها و حتي خودكشي را افزايش مي دهد و در اينجاست كه فرد از زندگي لذت نمي برد و احساس پوچي به او دست مي دهد و با خود مي گويد من براي چه زنده ام؟ حالا چه بر سر من مي آيد؟ از اين پس چگونه بايد زندگي كنم؟ بعد از اين عامل بدبيني فرد نسبت به جنس مخالف و تعميم آن نسبت به همه افراد جامعه شكل مي گيرد. يك عامل كه باعث تشديد اين حس مي شود اين است كه افراد جامعه نسبت به اين افراد احساس ترحم مي كنند و به آنها برچسب مي زنند، در نتيجه فرد احساس كمبود بيشتري كرده و تنهايي او تشديد مي  شود. از طرفي، دلسوزي بيش از حد اطرافيان و جامعه نيز، باعث مي شود مشكلات روحي افراد مطلقه تشديد شده و جو بي اعتمادي بوجود آيد.
* چه كنيم تا كودكان طلاق آسيب كمتري ببينند؟
- بايد تا حد امكان حقيقت را براي كودكان بيان كرد. چون در غير اين صورت دلايل اشتباهي براي طلاق تصور خواهند كرد و از لحاظ رواني صدمه زيادي بر آنها وارد مي شود.
در هنگام طلاق ۵ ترس براي كودكان بوجود مي آيد:
۱- حالا چه بر سر من مي آيد؟ ۲- كجا بايد زندگي كنم؟ ۳- چرا پدر يا مادر مرا ترك كرد؟ ۴- چه كسي از من مراقبت مي كند؟ ۵- همه اتفاق ها تقصير من بود.
برخورد آگاهانه والدين باعث مي شود، كودك بتواند بر اين ترس ها غلبه كرده و پاسخي مناسب براي سئوال هايش بيابد.
عامل مهم و فراموش شده طلاق
دكتر مجد عضو هيأت علمي دانشگاه علوم پزشكي ايران و مؤسس اولين مركز مشاوره جنسي در ايران، مي گويد: «متأسفانه بايد اعلام كنم كه عدم آگاهي زوج ها از ارتباط جنسي باعث جدايي بين آنان مي شود و اين جدايي ها روز به روز بر تعدادشان افزوده مي شود.»
دكتر مجد در مورد اين عدم آگاهي مي گويد: «هر فردي در مورد مسائل مهم زندگي اش بايد اطلاعات و دانش كافي داشته باشد، اما در ايران متأسفانه در مورد رابطه زناشويي اطلاعات كمي داده شده و اگر هم اطلاعاتي داده شده به صورت علمي و تخصصي بوده كه براي مردم عادي غيرقابل دسترسي است. از اين رو افراد، زماني به متخصصي مراجعه مي كنند كه مشكلات آنان حاد شده و براي حلش خيلي دير شده است.»
دكتر مجد در پاسخ به اين سئوال كه چرا در ايران در اين مورد بسيار كم صحبت مي شود و يا اصلاً صحبت نمي شود، مي گويد: «البته ريشه اصلي، مشكل فرهنگي است، يعني در همه جوامع يكسري مسائل وجود دارد كه مردم در موردش صحبت نمي كنند، يا خجالت مي كشند يا دلايل ديگري دارد و اين عادت در طول تاريخ گسترش پيدا كرده و مشكل يكسال يا دو سال هم نيست، بلكه به قرن ها قبل برمي گردد. الان هم سعي نشده كه عرف جامعه شكسته شود، بلكه به زبان علمي يكسري مسائل، به جامعه ياد داده مي شود، اينكه زوج ها چطور باهم زندگي كنند و ...»
مجد در ادامه مي گويد: «به هر حال بايد قبول كرد كه ارتباط جنسي يكي از مهمترين اركان يك زندگي مشترك است و كوچكترين خللي در اين ارتباط، پايه هاي زندگي مشترك را ويران مي كند و حتي باعث مي شود كه زن و شوهر به فكر جدايي بيفتند. البته اين دليل نمي شود كه اگر يك زوج ارتباط جنسي سالمي داشته باشند، زندگي زناشويي شان هم خوب است و خوشبخت هستند،  اين فكر كاملاً اشتباه است، زيرا ما پارامترهاي زيادي براي گرمي زندگي زناشويي داريم، اما بازهم مي گويم اين پارامتر خيلي تعيين كننده است.»
آمارها نشان مي دهد كه يك ارتباط جنسي مناسب ۶۰ تا ۷۰ درصد باعث رونق زندگي زناشويي مي شود و متأسفانه ديده مي شود كه خيلي از طلاق ها به خاطر نداشتن يك ارتباط زناشويي مناسب است.
قصه هاي واقعي طلاق
اينجا دادگاه خانواده، پر از قصه است. قصه شكست. قصه پرغصه يك زندگي كه مثل خود زندگي رنگارنگ است. همه اول مي ترسند كه بگويند آمده اند دادگاه. فرقي نمي كند خواهان باشي يا خوانده. اعتراف به اينكه زندگي اشتباه بوده و به بن بست خوردي سخت است. اما كم كم راه مي افتي.
اينجا همه مثل هم هستند. چند ساعت كه اينجا باشي مي شوي جزو اين جماعت. كم كم رنگ به صورتت برمي گردد. لرزش صدايت محو مي شود و بلند و بدون خجالت حرف مي زني.
اول كه وارد مي شوي كسي را نگاه نمي كني تا كسي هم تو را نبيند. اما آرام كه شدي سرمي گرداني تا همدردانت را ببيني. اينجا ديگر كسي زندگي اش را پنهان نمي كند. كسي حتي گريه نمي كند. اشك ها قبلاً ريخته شده ... در سال ها زندگي. حالا اشك تبديل به خشم شده. ديگر خسته اند از اشك و آه. همه دنبال راهي براي نجات سال هاي باقيمانده زندگي اند. حالا سكوت است و نگاهي سرد و حسرت بر سال هاي تلف شده و احساس پايمال شده .
***
- من بيست و سه ساله ام. يك سال و نيم است كه ازدواج كردم. زنم فاميلم است. بخاطر اختلاف فاميلي پدر زنم نمي گذارد زندگي كنيم. زنم را برده خانه اش و مجبورش كرده مهرش را اجرا بگذارد. مهريه اش پانصد سكه است. مي شود پنجاه ميليون. من هم بيكارم. الان دادگاه دارم. آمدم بپرسم راهي هست زندان نروم يا نه؟
- چرا اين قدر مهر كردي؟
- نمي خواستم. پدر و مادرم اصرار كردند.
*
- من سي و يك ساله ام دو تا بچه دارم. پسرم اول راهنمايي است و دخترم دبستان. شوهرم معتاد است و هر روز دنبال يك زن.
- چرا اين همه سال صبر كردي؟
- از طلاق مي ترسيدم. گفتم خوب مي شود. اما بدتر شد.
*
- شش ماه است عقد كرديم. اما خواهر شوهرم خيلي دخالت مي كند. آمده ام مهرم را اجرا بگذارم. بعد تقاضاي طلاق كنم.
- مهريه ات چقدر است؟
- سيصد سكه.
- با شوهرت كجا آشنا شدي؟
- دوست بوديم.
*
- سه سال است ازدواج كردم. يك بچه دوساله دارم. شوهرم دو هفته است من را خانه پدرم گذاشته و رفته. مي خواهم مهرم را اجرا بگذارم تا مجبور شود برگردد.
- شوهرت چيزي از خودش دارد؟
- نه هيچي.
- اين شوهرها را از كجا پيدا مي كنيد؟
- اولش خوب بود. فروشنده بود.
- پس چرا بعد از سه سال مي خواهي جدا شوي؟
- اولش عاشق بودم. خر شدم.
*
- دوساله ازدواج كردم. شوهرم نفقه نمي دهد. حاضر به طلاق هم نيست. مي گويد بايد تمكين كني. مهريه ام هم كم است. چطور مي توانم شكايت كنم كه يا نفقه بدهد يا حاضر به طلاق شود؟
- بايد بري توي همان عقدنامه اي كه موقع عقد شرايطش را نخوانده، امضا مي كردي، بدنبال چاره اي بگردي... .
***
- زنم مهرش را اجرا گذاشته و آدرس محل كارم را هم داده است. ديروز مأمور آمد محل كارم و آبرويم را برد. مي خواهد برگردد. مي توانم از دادگاه حكم بگيرم كه نفقه مي دهم و او بايد برگردد.
- زنت مي تواند بگويد نفقه نمي خواهم، خانه ات هم نمي آيم. با زور كه نمي تواني مجبورش كني...
***
دخترش شش سال پيش ازدواج كرد. همان دوران عقد فهميديم شوهرش معتاد است. هر چقدر به دخترم گفتم جدا شود قبول نكرد. مي گفت آبروريزي است. من حتي عروسيش نرفتم.
حالا بعد از شش سال كه با هم قهر بوديم برگشته خانه ام با يك دختر سه ساله. شوهرش حتي حقوق دخترم را هم مي گرفت و به جايش كتك مي زد. خانه اش هم شده بود پاتوق رفقايش. حتي نماز خواندن دخترم را هم مسخره مي كرد. حالا با پدرش آمده كاري را كه شش سال پيش بايد مي كرد ،انجام دهد. اين وسط زندگي يك بچه تلف شد. مي بيني؟
***
هر كس داستاني دارد. هر كس داستان ديگري را مي پرسد تا ببيند زندگي خودش تلخ تراست يا ديگري. صبر او بيشتر است يا ديگري.
آنها كه آمده اند توافقي جدا شوند، كارشان راحت تر است و جرأتشان بيشتر. نه مرد، زن را به زور نگه مي دارد تا موهايش را سفيد كند، نه زن تاب مي آورد تا بچه هايش بزرگ شوند و جلوي پدر بايستند. حتي اينجا هم طلاق دو نفره بهتر است.
اينجا معلوم مي شود كي فريب خورده، كي اشتباه كرده. اصلا نمي دانيم براي چه ازدواج مي كنيم. آن وقت يك ماه، يك سال؛ ده سال بعد كارمان به دادگاه مي كشد.
اينجا آخر خط است. آخر خط يك زندگي كه روزي با هلهله و نقل و نبات و رؤياي سفيدبختي شروع شده و حالا با عدم سازش، فحاشي، دروغ، كتك، عدم تفاهم، بيكاري، نفقه، حضانت و اعتياد و همسر دوم تمام مي شود.
كاش همه آنهايي كه با عجله از پله هاي محضر بالا مي روند تا با عجله «بله» بگويند و اسمشان برود توي شناسنامه ديگري، قبل از همه آن امضاها سري به اينجا مي زدند و آدم ها را نگاه مي كردند. مي ديدند چند عاشق دلباخته، چند ليلي و مجنون سابق توي دادگاه سر هم داد مي زنند!
كاش قبل از عقد، از آدم امتحان بگيرند كه زندگي را معني كند. خودش را تعريف كند. كسي كه قرار است همسرش شود را تعريف كند. اصلا آدم را مجبور كنند كلمه به كلمه عقدنامه را بخواند و تا همه را نفهميده، عقد نكنند.
آمار طلاق در ايران
نرخ ازدواج و طلاق در سال ۸۲ نسبت به سال ۸۱ به ترتيب ۶/۴ و ۵۹/۷ درصد افزايش يافت.
به گزارش ايسنا، نرخ ازدواج در كشور طي سال ۸۱ ، ۶۵۰ هزار و ۹۶۰ مورد بوده كه اين رقم در سال ،۸۲ به ۶۸۰ هزار و ۹۳۴ فقره افزايش يافته است.
همچنين طلاق ثبت شده در كشور طي اين مدت از ۶۷ هزار و ۲۵۶ به ۷۲ هزار و ۳۵۹ مورد رسيده است.
براساس آمار سازمان ثبت احوال، بيشترين و كمترين نرخ طلاق طي سال گذشته به ترتيب با ۲۰ هزار و ۲۴۴ و ۱۸۳ فقره در تهران و ايلام رخ داده است.
همچنين بيشترين و كمترين نرخ ازدواج در كشور طي سال ۸۲ در شهرهاي تهران و ايلام به ترتيب با ۱۱۱ هزار و ۱۵۱ و ۴ هزار و ۶۷۷ فقره گزارش شده است.
به گزارش ايسنا بيشترين رشد طلاق در سال ۸۲ نسبت به سال پيش از آن با ۱۸/۴۴ درصد مربوط به استان اصفهان و كمترين با ۱۳/۲۲ درصد مربوط به استان ايلام بوده است.
آخرين آمار منتشره در خصوص طلاق و ازدواج در كشور همچنين حاكيست استانهاي كهكيلويه و بويراحمد و چهار محال و بختياري به ترتيب داراي بيشترين و كمترين رشد ازدواج با ۶۷/۱۶ و ۱۴/۷ درصد بوده اند.
گفتني است نرخ ازدواج و طلاق شهري در شهر تهران طي سال گذشته به ترتيب ۱۰۴ هزار و ۹۴ و ۱۹ هزار و ۵۶۲ مورد و ميزان ازدواج و طلاق روستايي به ترتيب ۷ هزار و ۵۷ و ۶۸۲ مورد بوده است.
بدين ترتيب نرخ رشد ازدواج و طلاق شهري و روستايي در پايتخت طي سال ۸۲ نسبت به سال ۸۱ به ترتيب ۵/۳ و ۱/۵ درصد افزايش نشان مي دهد.
به گزارش ايسنا: طي ۶ ماه اول سال ۸۴ طلاق رشدي ۷ درصدي داشته است. آيت اللهي رييس سازمان ثبت احوال با اشاره به طلاقهاي ثبت شده در ۶ ماه نخست امسال گفت: از ابتداي سال جاري تا پايان شهريور ماه، چهل هزارو ۸۰۴ فقره طلاق در كشور ثبت شده است كه اين رقم در مدت مشابه سال گذشته (۳۸۰۲۲ مورد) بود و بيانگر رشد ۳۱۷/۷ درصدي است.
زندگي پس از طلاق
طلاق ضربه و بحران زندگي است كه تأثيري عظيم بر شخص مي گذارد. اگر طلاق را تجربه كرده ايد يا اينكه در حال تجربه طلاق هستيد قلب ما نيز با شما همدرد است. افراد مشكلات مشتركي در مورد طلاق دارند. خيلي ها احساس شكست، خيانت و سردرگمي مي كنند. البته اين پايان داستان نيست. براي بسياري از طلاقها سؤال اصلي اين است (حالا چي؟) طلاق انتهاي راه نيست. البته اصلا ساده نيست و چيزي هم نيست كه ما انتخابش كرده باشيم اما هنوز هم راه حلهايي وجود دارد كه شما مي توانيد انتخاب كنيد.

اجتماعي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |