علي راد
ديميتري پيترمن يك ورزشكار سابق اوكرايني آمريكايي است كه در رقابت هاي المپيك بارسلوناي ۱۹۹۲ در رشته پرش سه گام حضور داشته است. نخستين حضورش در فوتبال به ژانويه ۲۰۰۳ باز مي گردد. او در آن زمان بيست و پنج درصد سهام باشگاه راسينگ سانتاندر را خريداري كرد و اعلام كرد كه تمايل دارد كنترل تمامي قسمت هاي باشگاه از جمله خود تيم را برعهده داشته باشد، اما مسئولين فدراسيون فوتبال اسپانيا به دليل نداشتن مدرك مربيگري با اين كار مخالفت كردند و اجازه ندادند پيترمن روي نيمكت بنشيند، اما او مصمم بود كه اين مهم را انجام دهد و اظهار كرد: «هر شخص بيكار و پيري مي تواند كشور را اداره كند اما به يك تكه كاغذ احتياج است تا من بتوانم حتي به عنوان دستيار يا هر عنوان ديگري روي نيمكت تيم خودم بنشينم.» اما به هر حال فدراسيون فوتبال اسپانيا تمامي درخواست هاي بعدي او را رد كرد، اما او باز هم دست بردار نبود. ديميتري خود را به عنوان عكاس تيم معرفي كرد و در مكاني نزديك به زمين بالاخره روي نيمكت قرار گرفت. سه سال پس از نخستين حضورش در فوتبال، اكنون پيترمن رياست يكي از باشگاه هاي منطقه باسك به نام آلاوز را برعهده دارد. او فصل گذشته اين باشگاه را خريد و تا به حال پيشرفت قابل توجهي نصيب آن كرده است. او باز هم روي نيمكت مي نشيند و قصد دارد با تمام تيم هاي اسپانيايي و حتي اروپايي رقابت كند. اينكه او چگونه از دو وميداني سر از فوتبال درآورده خود جاي سئوال دارد، اما مي توان آن را به دليل تجاري بودن فوتبال و جذابيت پرطرفدارترين و درآمد زا ترين ورزش دنيا دانست.
* چطور شد كه رئيس باشگاه فوتبال آلاوز شديد؟
- زماني كه دوران حرفه اي ورزش من به پايان رسيد، به اسپانيا رفتم تا در آنجا زندگي كنم و شهردار شهري كه در آن بودم از من خواست تا اسپانسر تيم آنها باشم. تيم آنها پالاموس نام داشت و در دسته چهارم بازي مي كرد و من به همراه چوچي كاس موفق شديم تيم را به دسته سوم هدايت كنيم. پس از آن صحبتي با مسئولين راسينگ سانتاندر داشتم و سپس بيست و پنج درصد از سهام آن باشگاه را خريدم اما در مورد بيست و شش درصد ديگر به توافق نرسيديم. در واقع باشگاه هاي ديگري از دسته دوم و نيز ده تيم از دسته اول نيز پيشنهاد خريد پنجاه و يك درصد از سهامشان را به من دادند، باشگاه هايي مثل مايوركا، مالاگا، وايادوليد و همين طور آلاوز و...
* شما گفتيد كه باشگاه هاي زيادي به شما پيشنهاد دادند اما هنوز بسياري از مردم در سراسر اسپانيا از شما انتقاد مي كنند!!
- در ابتدا انتقادهاي زيادي مي شد، اما من همه منتقدان را شگفت زده كردم. آنها قبلاً هرگز شخصي مثل من را نديده بودند. سطح مطبوعات اسپانيا بسيار پايين است و آنها نمي توانند در كارهاي من دخالت كنند. آنها به طور غيرقابل باوري عليه ما هستند و اعتقاد داشتند راسينگ سقوط خواهد كرد اما شش بازي قبل از پايان ليگ صعود ما قطعي شد و برخي منتقدان از موفقيت ما ناراحت شدند.
* اگر شما كاري مشابه را در رئال انجام مي داديد از شما انتقاد نمي كردند!
- بيشتر مطبوعات از بارسلونا يا مادريد هستند و حمله به تيم هاي كوچك آسان تر است. اما شرايط مادريد به نحوي نيست كه با طرز كار من بتوان آن را اداره كرد. اگر من پست مديريتي را به عهده مي گرفتم شرايط بهتري داشتم اما با پذيرفتن مسئوليت رياست، تمامي خطرات آن را نيز پذيرفتم. در شرايط عادي رئيس باشگاه تمام مسئوليت ها را به سرمربي واگذار مي كند و خود از ميدان خارج مي شود اما من اين طور نيستم.
* آيا اين به آن معناست كه براي مثال فلورنتينو پرز رئيس باشگاه رئال تمامي تصميم ها را خود اتخاذ مي كند اما زماني كه تيم دچار مشكل مي شود او كنار مي كشد و اظهار مي كند كه تقصيري ندارد؟
- دقيقاً، اكثر رؤساي باشگاه ها چنين كاري را انجام مي دهند. مقصر شكست و يا عدم موفقيت يك تيم اغلب سرمربي يا مدير فني محسوب مي شود. براي مثال، آريگو ساكي را در نظر بگيريد (كه اخيراً از رئال جدا شده) اگر او اختيارات كافي داشت مي توانست موفق باشد. او توماس گراوسن را به تيم آورد اما به او بازي نمي رسد. گراوسن انتخاب ساكي بود اما نظر مربي و رئيس باشگاه با او متفاوت است.
* آيا اين اختلاف معيار است كه مشكل ايجاد مي كند؟ با كنترل درست همه چيز، حداقل در تئوري مي توان از آن عبور كرد.
- كاملاً درست است. دشوارترين قسمت هر فعاليت تجاري مديريت و برنامه ريزي است كه در اسپانيا اين كار بسيار پيچيده است. در نخستين روزهاي تأسيس مايكروسافت، بيل گيتس تعداد زيادي مدير را بين خود و توليد محصول قرار نداد تا فاصله خود با محصول را كم كند و بتواند بررسي دقيقي داشته باشد. در فوتبال، درست برعكس ديگر تجارت ها، بيست و پنج فرد اجرايي با قيمت بالاي وجود دارند كه بازيكنان هستند. شما بايد كاملاً كنترل آنها را در دست داشته باشيد تا يك تركيب منطقي ايجاد شود.
* فلسفه شما در مديريت چيست؟
- نبايد در رقابتهاي گران حضور پيدا كرد. به نظر من اصلاً معنا ندارد كه با صرف دويست ميليون يورو فاتح ليگ شد. اين كار بيشتر شبيه به يك تئاتر خصوصي است. هيچ منطقي براي خريد يك بازيكن به قيمت پنجاه ميليون يورو وجود ندارد.
* چگونه نتايج بارسلونا و آلاوز را با توجه به صرف بودجه مقايسه مي كنيد؟
- يك رابطه منطقي بين صرف بودجه و جايگاه در رده بندي ليگ وجود دارد، اما بعضي اوقات يك تيم اين رابطه را برعكس مي كند. تيم هايي مثل دپورتيولاكرونيا و رئال سوسيه داد از اين جمله هستند. آنها از دسته سوم به لاليگا آمدند و در حال حاضر از قدرتهاي برتر ليگ هستند. در دپور، تنها يك نفر به نام آگوستو سزار لندوريو وجود دارد كه همه چيز را برعهده دارد و اين موضوع براي هيچ كس پوشيده نيست. دپور يك دفتر دو اتاقه دارد و آنها حتي قهرمان لاليگا هم شده اند.
* چطور شد كه به فوتبال رو آورديد؟ آيا درآمد خوبي به دست مي آوريد؟
- من فوتبال را آينده دار ديدم، البته اگر درست اداره شود. اما اگر اين طور نشود همه به جز باشگاه درآمد كسب مي كنند. اگر به دهه هشتاد ميلادي نگاه كنيد پنجاه درصد شركت هاي كنوني وجود نداشتند. بسياري از باشگاه ها اكنون يكصد سال قدمت دارند و هواداران زيادي در سطح بين الملل دارند. مسأله دشوار اين است كه به اين دنياي ناموزون وارد شويد و مانند يك تاجر موفق عمل كنيد.
* چرا در سانتاندر اصرار داشتيد كه روي نيمكت بنشينيد؟ آيا از روي سكوها به همان ميزان كنترل را در اختيار نداشتيد؟
- اين يك كار سمبوليك بود. تيم يك مربي دارد، يك دستيار، يك دروازه بان، يك ماساژور، يك دكتر و يك... هر كس مي تواند روي نيمكت بنشيند به جز شخصي كه مسئول اصلي باشگاه است.
* در حال حاضر شما روي نيمكت آلاوز مي نشينيد. آيا به عنوان يك دستيار اين كار را انجام مي دهيد؟
- بله يا به عنوان يك نماينده. البته بعضي ها سعي داشتند كه قانوني وضع كنند كه رئيس باشگاه نتواند به عنوان نماينده فعاليت كند، تنها به دليل متوقف كردن من، اما ما دست نكشيديم و جلوي آنها ايستاديم. حتي الان نيز، فدراسيون راجع به صدور مجوزي براي رئيس باشگاه صحبت مي كند تا رؤسا بتوانند روي نيمكت تيمهايشان بنشينند كه اين كار مي تواند بسياري از مشكلات را حل كند. در ديگر كارهاي تجاري دشوار است كه فرد اصلي مسئول را از اصل كار دور نگه داشت.
* آيا به نظر شما فوتبال اسپانيا، دشوار و سنتي است؟
- نه تنها فوتبال، بلكه جامعه نيز همين طور است. در اينجا براي سالهاي زياد يك ديكتاتور حكومت كرده است اما حتي پس از مرگ او اين ذهنيت در بين مردم باقي مانده است. در آمريكا ما براي تغييرات مبارزه مي كنيم اما در اسپانيا تحول باعث اضطراب و دردسر مي شود.
* بدون هيجان و حاشيه بازي فوتبال چندان سرگرم كننده نيست!
- اين درست نيست. اگر تيمها بدانند كه در سالهاي متمادي مي توانند در دسته برتر بازي كنند، آنگاه فوتبال هجومي تري ارائه خواهند كرد.
* شما اخيراً صحبت هايي در مورد آزادي بيشتر در مورد عقد قرارداد با بازيكنان و استخدام آنها انجام داده ايد...
- براي مثال اگر شركت نايكي مجبور باشد در هر ساعت به كارمندانش بيست دلار پرداخت كند، به تايوان نقل مكان مي كند تا در آنجا يك دلار در هر ساعت بپردازد، پس چرا يك باشگاه اين كار انجام ندهد؟ البته باشگاه نمي تواند مكانش را تغيير دهد اما مي تواند از آزادي هاي بيشتري برخوردار باشد. چرا يك باشگاه نمي تواند ده بازيكن برزيلي به خدمت بگيرد تا توان رقابت با ديگران را داشته باشد؟ چطور مي توان آزادي حرفه اي را محدود كرد؟ چرا يك بازيكن تنها مي تواند براي يك تيم در جام باشگاه ها بازي كند؟ چرا قوانين بازي بايد با قوانين مدني متفاوت باشد؟
* سپ بلاتر قصد دارد تا سهميه باشگاه ها را تغيير دهد، حتي در رقابتهاي اروپايي!
- اگر يك باشگاه قصد دارد از يازده بازيكن آفريقايي استفاده كند، خودش بايد تصميم بگيرد. بلاتر قاضي نيست، به علاوه اين كار كاملاً قانوني است. سهميه هاي تعيين شده اصلاً جنبه قانوني ندارند.
* سرانجام، بازمي گرديم به آلاوز. چه اهدافي را براي باشگاه در نظر داريد؟
- سريع تر، قوي تر و بالاتر. شعار المپيك را مي توان در هر ورزشي به كار گرفت. تنها بايد به اين نكته توجه كرد كه اين بالاترين هدف نباشد.
* آيا روزي مي رسد كه آلاوز قهرمان اسپانيا شود؟
- بله.از اين بابت مطمئن هستم.