مهندس سياوش دروديان
پل تاريخي كرج، به عنوان قديمي ترين بناي تاريخي كل منطقه كرج و حومه آن، در معرض فروريختن قرار گرفته است.
شكل فعلي اين پل كه در گزارش ثبتي آن متعلق به دوره سلجوقي دانسته شده است، نشانگر قدمت آن نيست. بلكه با توجه به كليه شواهد و مدارك موجود، مي توان اساس آن را متعلق به دوره ساساني دانست. وجود هسته سنگي و همين طور راهدارخانه اي در كنار آن، و همچنين نام خود پل (پل دختر) و موقعيت سوق الجيشي آن، و عريض شدن بستر رودخانه كرج بعد از اين نقطه، كه امكان زدن پل ديگري را بر روي آن با مشكل مواجه مي كند، همه نشان دهنده قدمت آن است كه بحث آن در اينجا نيست. (براي توضيح بيشتر رجوع كنيد به مقاله پل كرج در سفرنامه ها، مجله آباد بوم، شماره ،۲۳ شهريور ،۱۳۸۳ به قلم همين نگارنده) اما در متون تاريخي موجود، از زمان سلجوقي به اين سو، همواره از پل كرج نام برده شده است. حمد الله مستوفي، (متوفي به سال ۷۵۰ ه . ق _ دوره سلجوقي) مي نويسد: «... پل داراي يك تاق بوده و به آن پل خاتون گفته اند و چنان كه گفته اند، به يادبود زبيده، زن هارون الرشيد، به اين اسم ناميده شده است...» (۱) (البته واژه خاتون يا دختر اشاره به آناهيتا، ايزدبانوي آب در ايران باستان است، نه زبيده).
پيترو دلا واله نيز (در ژانويه ۱۶۱۷ م / ۱۰۲۶ ه .ق) به تشريح اين پل مي پردازد. با شرح وي، مشخص مي شود كه شاه نشين بين دو دهانه پل، در زماه شاه عباس صفوي، و به دستور وي ساخته شده است: «... شاه غروب پنج شنبه حركت كرد و ما نيز عازم شديم. بعد از يك شب، راه پيمايي، به رود بزرگي رسيديم كه بر روي آن پل بسته بودند. اين آب«كرحرود »(رود كرج كه سابقاً كرحرود خوانده مي شد و در كنار آن دهكده بزرگي واقع شده كه همين نام دارد.) من كه هفت فرسنگ را پيموده بودم و مي دانستم كه اردو به اين زودي ها نخواهد رسيد، در اتاق زيباي جديد تميزي كه شاه دستور داده بود براي استراحت مسافران، قدري بالاتر از آب در پايين پل بر روي رودخانه بسازند و اطراف آن باز است، به خواب خوشي فرو رفتم...» (۲)
اوژن فلاندن نيز، در دوره قاجار (۱۸۴۱ م / ۱۲۵۷ ه . ق) به تشريح پل پرداخته و در عين حال، تصويري كه وي از پل كشيده است، قديمي ترين تصويري است كه از آن در دسترس است: «... چون از قزوين بيرون شديم، از پلي آجري كه برروي رود كرج زده شده و آبش از البرز سرازير مي شود، گذشتيم. اين پل در وسط، دهانه اي مرتفع و بزرگ دارد كه پايه هايش بر روي صخره هايي قرار گرفته و همين كه فصل باران مي گردد و آب از كوه سرازير مي شود، بدين رود وارد شده، از دهانه اين پل مي گذرد. دو طرف اين دهانه بزرگ، دو دهانه كوچكتر است كه به همان وضع و هيأت است، ولي پايه هر يك مرتفع تر و براي آن است كه جريان آسان تر انجام گيرد...»(۳)
ميرزا حسين فرهاني (دوره قاجار) نيز مي نويسد:
«... از مهمانخانه شاه آباد به حصارك مي رود و چهار فرسخ است. دو فرسخ كه رفت به پل كرج مي رسد، كرج پنج چشمه، بنا آن از قديم است. باني معلوم نيست... »(۴)
اما ناصرالدين شاه از فردي به نام« حاجي عبدالكريم »نام مي برد، كه احتمالاً آخرين مرمت ها را بر روي پل انجام داده است:« ... از پلي گذشتيم كه حاجي عبدالكريم در روي پل كرج ساخته بود...»(۵)
مراد از آنچه در بالا آورده شد، اين است كه اهميت بنا، به عنوان موزه معماري كرج كه شامل دوره هاي گوناگون تاريخي مي شود، بر خواننده معلوم شود.
هيچ بناي ديگري در اين منطقه، با اين قدمت وجود ندارد. كاروانسراهاي موجود نيز، حداكثر متعلق به دوره صفويست. تپه هاي باستاني هم، هيچ يك شامل بناهايي با چنين قدمتي نيستند.
اما در حال حاضر، تاق اصلي پل در حال فرو ريختن است. دليل آن، با توجه به نوع شكاف قابل رؤيت به نظر مي رسد كه مربوط به حركت در پايه هاي پل باشد. آب بر مثلثي شكل آن نيز تخريب شده و پايه مياني آن در معرض خطر مستقيم آب بردگي قرار دارد.
آن چه ضروري به نظر مي رسد، عمليات رفع خطر، برگرداندن موقت جريان آب به دهانه كوچك پل و مرمت آب بر مثلثي آن است تا در فرصت مناسبتري، مطالعات آسيب شناسي دقيقي بر روي پي و پايه هاي پل انجام گرفته و براساس نتايج آن، طرح مرمت ريخته شود.
اما متأسفانه، اداره ميراث فرهنگي كرج، با تمام تلاش خود نتوانسته است بودجه لازم را (حتي براي عمليات رفع خطر) فراهم كند و خطر فروريختن پل و نابودي اين موزه تاريخ معماري منطقه، هر روز، بيش از پيش مي شود.
از اين رو، از تمامي دست اندركاران شهر و ارگان هاي مربوطه نيز نظير فرمانداري، شهرداري و...، و همين طور تمامي فرهيختگان و دوستداران ميراث فرهنگي و تمامي مردم فرهنگ دوست كرج درخواست مي شود، تا دير نشده، به ياري فرهنگ و تمدن منطقه و يكي از قديمي ترين بناهاي در معرض خطر تمدن كهن ايراني برخيزند. هرچه زودتر، هرچه زودتر.
پانوشت ها:
۱- لسترنج: جغرافياي تاريخي سرزمين هاي خلافت شرقي، ترجمه محمود عرفان، انتشارات بنگاه ،ترجمه و نشر كتاب، تهران ،۱۳۳۷ ص ۲۳۵
۲- پيترو دلاواله: سفرنامه، ترجمه دكتر شجاع الدين شفا، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران ،۱۳۷۰ صص ۲۸۸ و ۲۸۹
۳- اوژن فلاندن: سفرنامه، ترجمه حسين نور صادقي، به نقل از كتاب سرزمين قزوين تأليف دكتر پرويز ورجاوند، صص ۶۳ و ۶۴
۴- ميرزاحسين فرهاني: سفرنامه، به اهتمام حافظ فرمانفرماييان، انتشارات مركز تحقيق و مطالعه تمدن و فرهنگ ايران و خاورميانه دانشكده ادبيات، تهران ،۱۳۴۲ ص ۶
۵- ناصرالدين شاه: شهريار جاده ها، يادداشت هاي روزنامه ناصرالدين شاه در سفر عتبات، به كوشش محمدرضا عباسي و پرويز بديعي،انتشارات سازمان اسناد ملي ايران، ،۱۳۷۲ ص ۹