نامي آشناست؛ سعدي افشار، هنرپيشه سياه باز نمايش هاي روحوضي و به قول پيتر بورك - كارگردان فرانسوي- چارلي چاپلين ايران!
۷۲ سال دارد و از ۱۲سالگي سياه بازي را در خيابان لاله زار آغاز كرده است. براي گفت وگو يك ماه انتظار كشيديم تا استاد از اجراي پاريس برگردد. او را در دفتر انجمن آزاد تئاتر يافتيم.
وقتي با استاد گفت وگو كرديم ما را برد به فضاي سياه بازي هاي دهه ۳۰ و ۴۰ كه در خيابان هاي مولوي، لاله زار و ميدان قزوين اجرا مي شدند. وقتي او برايمان از سياه بازي هاي مهدي مصري، سيد حسين يوسفي، عبدالله ماهري و حاجي فيروزهاي معروفي مانند مهدي هفت رنگ، نعمت الله گرجي و نعمت گلزار گفت، حال و هواي عيد نوروز را پيدا كرديم.
* مي گويند شما آخرين بازمانده و يا در واقع سكاندار نمايش مردمي سياه بازي در ايران هستيد، در واقع چهره اي جهاني و شناخته ايد كه از شما به عنوان چارلي چاپلين ايران ياد مي شود، نظر شما چيست؟
- روزنامه ها خيلي از اين تيترها نوشته اند، سعدي افشار چارلي چاپلين ايران، مرواريد سياه آسيا! ولي اينها فقط القاب است والله ما كجا و چارلي چاپلين كجا؟ ما كه به پاي او نمي رسيم. چون چارلي چاپلين يك هنرمند واقعي بود.
* از چه زماني سياه بازي را شروع كرديد و چه علاقه اي باعث شد به اين هنر گرايش پيدا كنيد؟
- سال ۱۳۲۹ بود. زماني كه ۱۰ ساله بودم از برنامه سياه بازي كه در عروسي اجرا شد، خيلي خوشم آمد. از همان جا علاقه مند شدم. ۱۲سالم بود كه مادرم را از دست دادم و تنها شدم. از همان روز افتادم دنبال برنامه تئاتر هايي كه در شهر انجام مي شد به خصوص در محله ها و خانه هاي جنوب شهر كه نيمي از آنها در مولوي و نيمي ديگر در ميدان قزوين بودند. براي اولين بار در همين جاها كارم را شروع كردم. در خيابان لاله زار در مغازه اي درست روبه روي پاساژي كه حالا نامش را گذاشته اند حضرت ابوالفضل(ع) مي رفتيم نمايش سياه بازي را در خيابان اجرا كرديم. آن وقت ها مزد اين كار يك تا پنج تومان بود.
* چه زمان هايي سياه بازي مي كرديد؟
نيمه شعبان همه جا را چراغاني مي كردند و بزن و بكوب برپا بود. ما برنامه سياه بازي را انجام مي داديم و مردم را مي خندانديم. چون بچه بودم و مردم خوششان مي آمد، آن زمان با دوده بخاري خودم را سياه مي كردم. تا اينكه استاد حالت كار مرا ديد و پسنديد و پاي من به تئاتر ملي در خيابان فردوسي باز شد.
* در تئاتر ملي چه كار مي كرديد؟
- هيچ كس مستقيم توي كار تئاتر نمي رود. بايد ۲ الي ۳ سال پادويي كرد. من گلدون ها را پاك مي كردم. براي هنرمندان سيگار مي خريدم. تا ۶ ماه كار مجاني بود، بعد از ۶ ماه روزي يك تومان مي دادند. من ۱۳سالم بود كه براي اين كار انتخابم كردند. از شانس من برنامه اي پيش آمد به نام دشت شاه عباس. به كسي احتياج داشتند كه يك تكه آواز كاسه بشقابي بخواند.
چون بچه بودم، حالت فيزيكي آن نقش به من مي خورد و استاد حالت من را انتخاب كرد. ما سه نفر بوديم. خيرخواه، جعفري و من.
شب عيد بود، لباس و غذا نداشتيم. شام سوسيس و كالباس مي خورديم. وضعيت خوبي نبود. به عنوان پاداش، يك دست لباس به قيمت ۱۰۰ تومان براي ما خريدند. تصميم گرفتم آنجا بمانم، اما ديدم كار من نيست چون همه تحصيلكرده بودند. افرادي مانند خانم چهره آزاد، قره چي، سيلان و خواجوي كه مسئوليت اين كار را به عهده داشتند. به همين خاطر من دنبال كار خودم يعني سياه بازي رفتم.
* سياه باز هاي قديمي چه كساني بودند؟
- از سياه باز هاي قديمي مرحوم مهدي مصري آدمي بود كه دوران عجيبي داشت و در تئاتر مولوي كار مي كرد. عبدالله ماهري و رضا عرب زاده هم بودند. همين چند تا سياه باز بودند كه كارشان گرفته بود چون آن زمان راديو و تلويزيون هم كه وجود نداشت.
از ديگر سياه باز ها «ماهري »بود كه با يك گروه مثل عباس مؤسس كار مي كرد و نصرالله مولايي و اكبر سرشار؛ كه پاتوق همه اين افراد در لاله زار بود. در ۱۶سالگي به سه راه سرويس آمدم. ابتدا پيش يك سياه باز به نام سيد حسن كه در كارش حرفه اي بود، كار مي كردم، از ۱۲ شب تا وقت آفتاب صبح، ۲۰ تومان مي گرفتيم. من از كسي تقليد نكردم و دوره آموزشي هم نديدم. بداهه مي گفتم. به قول معروف هر چه پيش آيد خوش آيد و داستان خود را بازي مي كردم.بدون استاد و كلاس كار را ياد گرفتم چون دوست داشتم. اما ارتباط با مهدي مصري كه دوستم بود هم تأثير داشت. او در كار تئاتر بود. بعد از مصري، سيد حسين يوسفي هم مؤثر بود.
ماهري هم از افرادي بود كه با چند تا لهجه يك ساعت كار مي كرد و مردم را مي خنداند. نوآوري و خلاقيت عجيبي داشت. من مجلس عروسي، تالار و تلويزيون مي رفتم و چون جوان بودم و توان اين كار را داشتم، در كارم پيشرفت كردم.
* نسل جديدي كه سياه بازي مي كنند يا آموزش مي دهند را چگونه مي بينيد؟
- فتحعلي بيگي و سايرين كار را علمي مي كنند مثلاً يك قصه را ۲ الي ۳ ماه تمرين مي كنند. اما در قديم اين هنر توي خونشان بود. يك ساعت تمرين بود، بقيه كار را خودشان مي ساختند.
نمايش هاي فعلي آن اصالت و خلاقيت قديم را ندارد. كار در قديم يك چيز ديگر بود. من در تالار سنگلج ۳ بار كار آنها را ديدم. زحمت مي كشند. ولي در قديم هم كار و هم افراد يك مزه ديگري داشت. الان يك قصه را ۶ ماه مي نويسند. اگر خوب درآمد ۳ ماه طول مي كشد. ما يك ساعت، نيم ساعت، يك ربع تمرين، بقيه از خلاقيت و نوآوري خود طرف بود. من با اين جوان ها زبان همديگر را نمي فهميم.
* كم رونقي سياه بازي تدريجي اتفاق افتاد وقتي لاله زار عوض شد، نمايشگاه به سينما تبديل شد. كم كم وسايل الكتريكي وارد قضيه شدند. اما چرا افراد حرفه اي مثل شما اين فكر را نكردند كه چه كار بايد بكنيم كه سياه بازي متناسب با تغيير شرايط زمانه پيشرفت كند؟
- ما خيلي فكر كرديم. اما چون آنها سرمايه دار بودند و قدرت دست شان بود، توانستند اين مكان ها را بخرند و براي كارهاي تجاري استفاده كنند.
لاله زار امروز ديگر آن لاله زار قديم نيست؛ يك مركز كاملاً تجاري شده است. كسي نمي آيد يك لامپ ۶۰ بخرد و يك تئاتر ۱۰۰۰ توماني هم ببيند. ديگر كسي لاله زار را به عنوان محل گردش نمي شناسد.
* نمايش سياه بازي ايران با ملل جهان چه فرقي دارد؟
- من سياه بازي كشورهاي خارجي را نديدم، اما درباره كمدي ايتاليايي فقط شنيده ام. تئاتر ما چون دانشجويي بود طرفدار زياد داشت. اولين بار كه در سال ۷۰ پاريس رفتم، برنامه ۴ روزه اي بود كه ما با يك ساعت تمرين، كار را شروع كرديم و همين باعث تعجب پيتر بورگ شده بود چرا كه تمرين آنها ۲ سال طول مي كشد.
* از سفرهاي خارجي خود بگوييد؟
- من دو بار به خارج از كشور سفر كردم؛ هر دو مورد كشور فرانسه و در شهر پاريس بود.
سال ۷۰ با عده اي از گروه تئاتر كه از طرف آقاي منتظري رئيس مركز هنرهاي نمايشي دوران آقاي خاتمي بودند، دكتر عزيزي سرپرست گروه و كارگردان در آن زمان آقاي حسن عظيمي كار كرديم .كار به نام «احمد در بارگاه احمد »بود. دو تا سياه كه شبيه هم بودند. سفر اخير باز هم كشور فرانسه بود و تجربه بسيار خوبي براي من شد. يك ماه مانديم. كار با كامپيوتر بود و زيرنويس ها خيلي سخت تهيه مي شد، چون ما بداهه كار مي كرديم. استقبال مردم بسيار عالي بود. الحمدلله كارها خوب پيش رفت. ۳۰ درصد از مخاطبان ايراني بودند. خانم خاكپور خيلي زحمت كشيدند.
۱۰ تا اجرا داشتيم. اين برنامه ها حال و هواي ايران را داشت و ايراني هايي كه مقيم فرانسه بودند خيلي استقبال كردند، چون كاملاً با سياه بازي مأنوس بودند.
* يكي از بهترين خاطرات خود را بگوييد؟
- زندگي من همه اش خاطره است؛ شيرين و تلخ. تلخي آن بيشتر از شيريني است. چون زندگي من بيشتر با تلخي همراه بود.
يكي از خاطراتي كه هنوز از يادم نرفته اين است كه قبل از انقلاب يكي از سرمايه داران مراسم مهماني داشت. در اين مهماني از من و استاد كريم دعوت كرده بود كه برنامه اجرا كنيم. حدود يك ساعت و نيم برنامه داشتيم. وقتي برنامه ام تمام شد، پسر او كه ۱۶ سالش بود، عاشق گيوه هاي پاره من شده بود. آخر نمايش از من پرسيد: آقاي افشار اينكه پاي شماست چي است؟ گفتم: گيوه. گفت: از كجا خريده اي؟ گفتم: از بازار سيد اسماعيل. گفت: به بابام بگويم كه بليت دو سره بخره و من بروم سيد اسماعيل و يكي از اين گيوه ها را بخرم. براي من كاملاً تعجب آور بود. اين پسر با اين همه ثروت نمي داند سيداسماعيل كجاست؟ مردم حسرت زندگي اينها را مي خورند. اين بچه نمي داند سيد اسماعيل كجاست و من بدون سيد اسماعيل نمي توانم زندگي كنم.
* حاجي فيروز با سياه باز چه تفاوتي دارد؟
- حاجي فيروز با اين كار جدا است و هر كسي نمي تواند اين كار را بكند. خود من خيلي دلم مي خواست حاجي فيروز باشم ولي نتوانستم. حاجي فيروزها يك ماه به عيد مي آمدند و پول ۶ماه را درمي آوردند. كاسه دست مي گرفتند و شعر مي خواندند(بشكن بشكن، بشكن؛ من نمي شكنم، بشكن....)
كار حاجي فيروز با سياه بازي جدا بود. از حاجي فيروزهاي معروف مهدي هفت رنگ بود كه فوت كرد. نعمت عباس، نعمت گلزار و اسماعيل خدام هم بودند كه هر كدام در محله اي پخش مي شدند و درآمد خوبي هم درمي آوردند.
حاجي فيروز سفيد داشتيم و حاجي فيروز سياه و استقبال مردم هم از اينها خوب بود. بازار گرمي داشتند. معمولاً دايره اي هم داشتند. حاجي فيروز با سياه باز فرق دارد، سياه باز ۱۰۰ تا نام مخصوص دارد ازجمله: سرپيچ، فتيله، ياقوت، منصور، مسعود و سعيد...
* نوارهاي سياه بازي كي به بازار آمد؟
- سياه بازي هايي كه نوار شدند خيلي به ترويج اين هنر كمك كرد.
اولين نوار را اكبر ننه بيرون داد كه مدير آن مهدي صناعي فردي روشنفكر و عاشق سياه بازي بود. با آمدن نوار بازار كار بيشتر رونق گرفت.اولين نوار من در سن ۴۰سالگي به بازار آمد.
نوارها از راديو پخش شد. صناعي در حال حاضر در سوئد است و اكبر ننه خاجي در ايران زندگي مي كند. بعد از نوار و راديو، تلويزيون هم دستگاهي بود كه براي رونق و گسترش كار ما خيلي مؤثر بود.
* نگاه دولت و حمايت هاي دولتي قبل از انقلاب چگونه بوده است؟
- قبل و بعد از انقلاب هيچ انتظاري نداشتم و ندارم. اما بعد از انقلاب سفرهاي خارج خيلي كمك كرد و تجربه خوبي به دست آوردم. به خصوص سفر اخيرم به فرانسه پر بار بود. سياه بازهاي امروز سهيل، افشار داداشي و سعيد خاكسار هستند.البته من كار آنها را زياد نديدم، ولي مطمئنم كه خوب است.