دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۸۵
آسيب شناسي اهمال كاري و مسامحه
كار امروز را به فردا مسپار
002721.jpg
عدم انجام كارها چيزي فراتر از پرهيز از كارهاست. اهمال كاري به تعبيري كه آليس آن را به كار مي برد، نوعي سندرم فرد است. يعني كاري را كه تصميم به اجراي آن گرفته مي شود و آن كار حداقل مي تواند در آينده براي فرد نتايجي را در برداشته باشد بدون دليل به آينده محول مي شود. اما در عين حال عدم انجام آن نيز به زيان فرد است و از اين بابت خود را سرزنش مي كند. چنين فرآيندي فرد را وادار مي كند كه براي موجه جلوه  دادن عادت مورد نظر دلايل متعددي را بياورد، بگونه اي كه به گفته فستينگر، بتواند درگيري هاي ذهني و ناهماهنگي هاي شناختي خود را مرتفع سازد. فرد اهمال كار مجبور است در قبال تعلل ورزيدن و همزمان سرزنش كردن خويش از خود دفاع نمايد. بدين ترتيب از يك سو براي عدم انجام كارهايش دليل تراشي مي كند و از سوي ديگر انجام كارش را به آخرين دقايق موكول مي كند. در ديدگاه آليس چنين فرايندي غيرقابل دفاع بوده و نوعي شكست تلقي مي شود.
از ويژگي هاي افراد اهمال كار تأخير در تصميم گيري است. اهمال كاري مزمن در تصميم گيري باعث اهمال كاري مزمن در انجام وظايف مي شود، زيرا فرد اهمال كار نمي تواند تصميم بگيرد كه چه فعاليت هايي را در چه زماني و براساس اولويت بندي بايد انجام دهد. (بسويك و همكاران، ۱۹۸۸)
افراد غيراهمال كار نيز ممكن است گهگاه دچار رفتار تأخيري شوند. اما اين رفتار در مورد فرد اهمال كار تفكرات عميق آنها را تحت تأثير قرار مي دهد. تفكرات عميق در مورد يك فرد اهمال كار منجر به بروز رفتارهاي تأخيري به اشكال گوناگون مي شود. بعلاوه ممكن است اين تفكرات حتي زودتر از مشاركت آنها در انجام كارها ظاهر گردد. (اسپكتر، ۲۰۰۱)
شايد لازم باشد كه تصميم گيري در مورد برخي از موضوعات به تأخير بيفتد. به عنوان مثال اگر هيچگونه فشار زماني وجود نداشته باشد، زماني كه اطلاعات كافي جهت اتخاذ يك تصميم آگاهانه وجود ندارد، زماني كه اطلاعات و موضوع از نظر ادراكي پيچيده هستند و نمي توان اين سطح از پيچيدگي ادراكي را برطرف كرد و يا زمان بيشتري جهت بررسي موضوع لازم است، وقتي ساير مسائل فوري با اولويت برتر وجود دارد كه در آن واحد نيازمند توجه هستند و يا وقتي كه پيامدهاي تصميم گيري آنقدر مهم هستند كه تفكر بيشتري در مورد موضوع لازم است، بهتر است كه تصميم گيري را به تعويق انداخت. اما اهمال كاري مزمن در تصميم گيري و انجام وظايف باعث ايجاد واكنش هاي پراسترس در فرد مي شود كه شامل حس از دست دادن كنترل نسبت به زندگي خود (احساس گرفتاري) توأم با پيامدهاي ناخوشايندي در زمينه بهداشت جسمي و ذهني مي باشد (دي لانگيز، فولكمن و لازاروس- ۱۹۸۲ ، تايس و با ميستر- ۱۹۷۷)
از جمله دليل تراشي ها و افكار غيرمنطقي كه فرد را به سوي مسامحه و اهمال كاري سوق مي دهند عبارتند از:
- به تأخير انداختن كارها باعث عملكرد دقيق شده و موجب حفظ اعتماد به نفس مي شود.
- تأخير، فشار را از بين مي برد و شخص مي تواند آزادانه و آسان كارش را انجام دهد.
- اين كاري است كه سال ها آن را انجام داده ام و تقريباً از آن خسته شده ام، پس ديگر ميلي به انجام آن ندارم.
- تأخير و انجام دادن كار در آخرين لحظات باعث صرفه جويي در وقتم خواهد شد.
- امروز كاري بهتر و لذت بخش تر در پيش رو دارم كه با از دست دادن آن معلوم نيست فردا چنين وضعيتي داشته باشم، پس همان بهتر كه كار امروز را به فردا موكول نمايم و ...
مسامحه كارها اغلب از رفتار اشخاص كارآمد برداشت غيرواقع بينانه اي دارند. ممكن است گمان كنند كه اشخاص موفق هميشه احساس اطمينان و اعتماد به نفس دارند و به راحتي به هدف خود مي رسند. تصور كاملاً غير واقع بينانه اي است. اغلب اوقات ناچار با موانع مختلفي رو به رو مي شويد. اگر به راحت بودن زندگي معتقديد و اگر خيال كنيد كه ديگران تلاش نمي كنند، به اين نتيجه مي رسيد كه مشكلي در كار شما وجود دارد و در نتيجه در برخورد با هر مشكل از آن صرفنظر مي كنيد، ميزان تحملتان كم مي شود. پركارها مي دانند كه زندگي پر از سختي است، مي دانند كه در راه رسيدن به هدف موانع و ناكامي هايي در انتظار است، در نتيجه در هنگام برخورد با موانع، خيلي ساده آنها را مي پذيرند و در برابر مشكلات مي ايستند و با عزمي جزم به رويارويي آنها مي روند.
اغلب،مسامحه كارها و اهمال كاران را فاقد مسئوليت مي نامند اما مسئله اصلي آنها چيز ديگري است. مشكل اين افراد اين است كه موفقيت را بيش از حد مهم مي دانند و در نتيجه به جاي آنكه به استقبال خطر بروند از آن مي گريزند. اشخاصي كه از شكست مي ترسند اغلب عزت نفس خود را با موفقيت مي سنجند، وقتي در كاري موفق نمي شوند خود را شكست خورده و ناكام مي پندارند.
همچنين بسياري از ما با اين باور بزرگ شده ايم كه بايد هميشه كارهايمان را عالي و بدون كم و كاست انجام دهيم و معتقديم كه بهترين شدن پاداش ويژه دارد. متأسفانه كمال گراها ستاره را هدف مي گيرند و جز هوا نصيبشان نمي شود. منظور اين نيست كه داشتن معيارهاي سطح بالا چيز بدي است. اما كمال گرايي وسواس گونه راه مناسبي براي بالا بردن كيفيت نيست. فرد كمال گرايي مطرح مي كرد كه شخصاً وقتي بيش از اندازه تلاش مي كنم و به خود فشار مي آورم تا كارم را به نحو عالي انجام دهم طوري كه بدون عيب و نقص باشد، تحت فشار رواني قرار مي گيرم كه تن به دفع وقت مي دهم و دستم به كار نمي رود. برعكس وقتي معيارهايم را تخفيف مي دهم، احساس آرامش بهتري بر من حاكم مي شود و مفيدتر و خلاق تر مي شوم. ما اينگونه وسواس ها در انجام كار شيوه مناسبي براي بالا بردن كيفيت نيست.
اهمال كارها در مواقعي دقيقاً عكس افراد موفق عمل مي كنند. افراد موفق اغلب به خاطر كاري كه مي كنند به خود امتياز مي دهند و احساس هيجان دارند، اما مسامحه كارها و اهمال كاران پيوسته خودشان را دست كم مي گيرند. در اين شرايط در پايان روز احساس خستگي شديد مي كنيد و به نظرتان نمي رسد كه كار ارزشمندي كرده باشيد.
مسامحه كارها و اهمال كاران اغلب به خود مي گويند:« بايد فلان كار را انجام دهم، بايد شروع كنم... »عبارت هاي بايد دار معمولاً موثر نيستند، زيرا احساس گناه ايجاد مي كنند. در نتيجه شرايطي فراهم مي سازد كه شما از انجام آن خودداري مي كنيد. در همان لحظه اي كه به خود مي گوييد:«بايد اينكار را انجام دهم.» احتمالاً اين انديشه را در سر داريد.« اما حالا به انجام آن مجبور نيستم تا فرصتي ديگر صبر مي كنم .» گاهي اوقات هر چه بيشتر به خود بگوييد كاري صورت دهيد، انجامش به همان اندازه دشوار مي شود. كلمه بايد را از ذهن خود دور كنيد. به جاي اينكه بگوييد «بايد اين كار يا آن كار را بكنم.» بگوييد« بهتر است اينكار را انجام دهم.»
خيلي ها نيز به خاطر نداشتن قاطعيت و موافقت كردن با انجام كارهايي كه علاقه اي به انجام آن ندارند اهمال كاري مي كنند. بعضي اوقات نيز چون فكر مي كنيد كه ديگران با سلطه جويي از شما توقعات بيجا دارند تن به مسامحه مي دهيد و هزاران دليل ديگر.
علي رغم اينكه اهمال كاري مجموعه وسيعي از عناوين و اولويت هاي تحقيقاتي را در دنيا به خود اختصاص داده، رابطه آن با انواع اختلالات شخصيتي به تأييد رسيده است، بطوريكه پيشرفت تعلل در كارها در درجات بالا جنبه مرضي و بيمارگونه به خود گرفته است كه نه تنها سلامت جسم و روان فرد را تهديد مي كند، بلكه صدمات جبران ناپذير اقتصادي و اجتماعي را ايجاد مي نمايد.
پژوهشگران عوامل متعددي را در ارتباط با اهمال كاري شناسايي كرده اند مانند اضطراب،  وابستگي (فراري، ۱۹۹۱) تنفر از انجام وظايف (سولومون و روتبلوم،  ۱۹۸۴)، ترس از شكست (سولومون و روتبلوم، ۱۹۸۴)،  ترس از ارزيابي منفي (فراري،  ۱۹۹۲)،  كمال گرايي(جانسون و سلاني، ۱۹۹۶)، عقايد غيرمنطقي (بريجز ورويگ، ۱۹۹۷)، عزت نفس پايين (فراري، ۱۹۸۲)،  عادات نادرست در مطالعه (فراري، ۱۹۹۲)، ناتواني اكتسابي (مك كين، ،۱۹۹۴ واكر، ۲۰۰۰)
روتبلوم (۱۹۸۴) با ارائه پژوهشي روي دانش آموزان دبيرستاني اعلام داشت كه بين اهمال كاري و افسردگي با ضريب همبستگي (۸۸/۰) رابطه معناداري وجود دارد. وي و همكارانش همچنين اعلام كردند كه ۵۰% از دانش آموزان آمريكايي حداقل نيمي از وقت خود را در انجام تكاليف درسي به تعلل مي گذرانند و ۳۸% آنها گاهي اهمال كار مي شوند. آنها همچنين معتقدند كه اهمال كاري تحصيلي بيشتر در زمينه آماده كردن كارهاي عملي در طول ترم رايج است تا درس خواندن براي امتحان (سنكال، ۱۹۹۵)
سالومون و روتبلوم(۱۹۸۴) دريافتند كه تعلل با اضطراب در ارتباط است (مالوس، ۲۰۰۲) همچنين آليس و جيمز (۱۹۸۵)، علل اهمال كاري را خود كم بيني و ترس از شكست معرفي نموده و توزيع اهمال كاري در سطح جامعه را ۹۵% برآورد كرده اند(آليس، ۱۹۸۵).
نتايج تحقيقات افرت و فراري (۱۹۸۹) و (۱۹۹۱) بيانگر رابطه بين تعلل و عزت نفس بود كه حاكي از اهميت توجه به عوامل عاطفي نيز هستند.(روندا، ۲۰۰۱)
شوونبرگ(۱۹۹۵) كشف كرده است كه اهمال كاري مربوط به دو خصيصه مهم شخصيتي است: خودآگاهي يا بصيرت اندك (يعني تمايل به موفقيت، مسئوليت پذيري و توان فردي) و روان رنجوري(يعني بي كفايتي، اضطراب، بي ثباتي عاطفي و ترس از شكست) اين عوامل شخصيتي با نياز اهمال كار جهت حفاظت از خود انگاره ها در ارتباط هستند و موجب ايجاد سبك هاي مختلفي از اهمال كاري مي شوند (واكر، ۲۰۰۰)
همچنين خداشناس (۱۳۷۳) در بررسي رابطه بين اضطراب و اهمال كاري بين ميزان اهمال كاري و اضطراب همبستگي مثبت (۸۶/۰) به دست آورده است.
شواهدي وجود دارد كه اهمال كاري در دانشجويان با بدبيني و استرس رابطه مستقيم و با خوش بيني رابطه معكوس دارد (پاركر، ،۱۹۹۲ توكمان، ۱۹۹۱) مطالب ديگر پيرامون سازگاري نيز بطور غيرمستقيم بيانگر آن هستند كه خوش بيني ممكن است مربوط به اهمال كاري باشد. افراد خوش بين شايد با اطمينان خاطر بيشتر نسبت به آينده از يكسري روش هاي فعال انطباقي در مواجهه با مشكلات استفاده مي كنند و برعكس افراد بدبين بيشتر نسبت به آينده ترديد دارند و به استراتژي هاي مربوط به اجتناب و فرار از مشكلات متوسل مي شوند. (كارورو شيير، ۱۹۹۱)
تحقيقات نشان مي دهد كه وسواس هاي فكري در افراد داراي ارتباط زيادي با اهمال كاري در تصميم گيري است و وسواس هاي عملي داراي ارتباط زيادي با اهمال كاري اجتنابي و تصميم گيري هستند. نتايج نشان مي دهند كه افراد مبتلا به تمايلات باليني وسواس فكري و عملي در واقع دچار نوعي بي ارادگي اند.
رفتار اهمال كارانه داراي ارتباط مثبت با افسردگي، روان رنجوري، خود را دست كم گرفتن، فراموشكاري، اختلال و آشفتگي، تحريك پذيري غير عملي، هيجان جويي، عدم رقابتي بودن و كمبود انرژي است.
بوركا و يوان (۱۹۸۳) اضطراب و ترس را عامل اصلي اهمال كاري مزمن براي حفظ اعتماد به نفس آسيب پذير مي دانند. اضطراب اجتماعي به اضافه ترس بيش از حد باعث مي شود كه برخي افراد جهت حفظ جايگاه اجتماعي خود از نظر زمان و انرژي كارها را به تعويق بيندازند.
كريست، جفرسون و ماركس (۱۹۸۶) به ارزيابي فرد مبتلا به اختلال وسواس فكري _ عملي پرداختند و دريافتند كه اكثر افرادي كه در مراسم مذهبي اجتنابي شركت دارند، خود را در برابر علائم وسواس حفظ مي كنند. بعلاوه آنها گزارش كرده اند كه وسواس اجبار در بسياري فعاليت ها كند عمل مي كند.
نسخه اي براي اهمال كاري
برنامه پنج مرحله اي زير مي تواند به مفيد واقع شدن شما كمك كند:
مرحله اول: مشخص كنيد كدام كار است كه از انجام آن طفره مي رويد؟ آن را يادداشت نماييد و سود و زيان آن را تحليل نماييد. مزايا و زيان هاي انجام ندادن كار مورد نظر را با هم مقايسه كنيد و به آنها امتياز بدهيد.
مرحله دوم: برنامه ريزي كنيد. زمان شروع كار خود را دقيقاً مشخص نماييد. سپس فهرست مواردي را كه ممكن است شما را از شروع كار بازدارد تهيه كنيد و راه حل هايي را كه طرز برخورد با اين مشكلات را نشان مي دهد، بنويسيد.
مرحله سوم :كار را ساده كنيد. اگر به جاي هدف هاي بسيار بزرگ و كمال طلبانه، هدف هاي واقعي و به نسبت ساده را انتخاب كنيد، كار دشوار ساده مي شود. به دو شكل مي توانيد كار بزرگ را به اجزاء كوچكتري تقسيم كنيد. يك راه براي اين كار انجام قدم به قدم كار است. براي مثال اگر تصميم گرفتيد كه ديوار اتاق را رنگ بزنيد، قدم اول انتخاب رنگ است و قدم دوم مراجعه به رنگ فروشي و خريد رنگ. مرحله بعد تهيه يك نردبان و... . راه دوم ساده كردن كار تقسيم  بندي زمان است. زمان هاي كوتاه و محدودي را انتخاب كنيد. اينكار چند فايده دارد: ۱- كارهاي بزرگ را به كارهاي كوچك تقسيم مي كنيد كه در مدت كوتاه انجام پذير باشد. با اين رفتار دشواري كار كمتر به نظر مي رسد.
۲- مي توانيد بلافاصله پس از شروع به كار پانزده دقيقه را تمام كنيد. احساس انجام دادن كار اغلب از شدت تنش شما مي كاهد و انگيزه بيشتري توليد مي كند.
۳- به طفره رفتن از انجام كار وسوسه نمي شويد، زيرا هرگز مجبور نيستيد كه در هر زمان بيش از پانزده دقيقه كار كنيد. انجام كار حتي اگر ناخوشايند باشد در مدت كوتاه پانزده دقيقه قابل تحمل است.
۴- مي توانيد با كار كردن در فواصل زماني كوتاه خلاقيت بيشتري به خرج دهيد. نوشتن يا مطالعه گزارش در پاره وقت هاي كوتاه راحت تر است. به عبارت ديگر با تلاش كمتر بيشتر مي آموزيد و درك مي كنيد.
مرحله چهارم: مثبت فكر كنيد. انديشه هاي منفي مرتبط با كاري را كه انجامش را به تعويق مي اندازيد، يادداشت كنيد. با نوشتن افكار منفي متوجه مي شويد كه با طفره رفتن از كاري كه قرار است بكنيد در واقع خود را فريب مي دهيد. جاي افكار غيرمنطقي و غيرواقع بينانه يا شناخت هاي مخل انجام كار را با افكار منطقي يا شناخت هاي كارگرا عوض كنيد. براي مثال با خود مي گوييد بايد تمام اين ظرف ها را بشويم. اين تفكر همه يا هيچ است. مي توانيد به جاي اين جمله منفي به خود بگوييد، مجبور نيستم همه را امشب بشويم. اما گر دست كم تعدادي از آنها را بشويم احساس بهتري خواهم داشت.
مرحله پنجم: به خود امتياز بدهيد. وقتي كاري را كه از انجامش طفره رفته ايد شروع مي كنيد، بهتر است به جاي بي ارزش جلوه دادن كار از خود به خاطر كاري كه كرده ايد تشكر كنيد. اگر به خواسته خود نرسيديد، مي توانيد از تجربه اي كه كرده ايد درس بگيريد و به جاي آنكه خود را شكست خورده و ناكام بدانيد، زمينه را براي موفقيت هاي بعدي هموار سازيد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.

خاطرات زندگي روزانه
در زندگي روزمره هريك از ما اتفاقات و رويدادهاي كوچك و بزرگ فراواني وجود دارند كه گرچه به سرعت مي گذرند، اما مي توانند قابل توجه باشند و در ميان خاطرات زندگي مان ماندگار شوند؛ اتفاق هايي كه آنها را براي دوستان و همكاران خود تعريف مي كنيم و گاه بعد از گذشت چند سال همچنان شنيدني و شيرين هستند؛ از يك ماجراي جالب در زمان خدمت نظام وظيفه تا يك خاطره از يك ميهماني خانوادگي و... هر يك از اين خاطرات كوتاه چون يك عكس يادگاري در آلبوم ذهن، باقي مانده اند.
شما هم مي توانيد با ارسال خاطرات شيرين زندگي خود به آدرس روزنامه همشهري در ورق زدن آلبوم خاطرات با ما همراه شويد.
***
مرده زنده شد ولي...
چند سال پيش در خانه اي مستأجر بوديم كه صاحب آن پيرمرد ۹۰ساله اي بود و با همسرش كه ۸۰ سال سن داشت زندگي مي كرد. يك روز پيرزن صاحبخانه سراسيمه مرا صدا زد و گفت بيا شوهرم فوت كرده. من در حالي كه به شدت ترسيده بودم پايين رفتم و بالاي سر پيرمرد مشغول خواندن قرآن شدم. چند لحظه اي تنها بالاي سر ميت نشسته بودم كه ناگهان احساس كردم پاي او حركت مي كند. بعد هم او با صداي گرفته اي همسرش را صدا زد. من كه از ترس زهره ترك شده بودم از حال رفتم. بعد از اينكه زن صاحبخانه آمد و مرا به هوش آورد تازه معلوم شد كه پيرمرد نمرده است. هربار كه به ياد اين قضيه مي افتم تمام بدنم مي لرزد. آخر صاحبخانه ما چند ساعت بعد واقعاً از دنيا رفت!
زهرا محمدپور-كرج
من به شما جوابي را نگفته ام
با كمي اضطراب سرجلسه آزمون كنكور سراسري حاضر شدم و يكي يكي به سئوالات جواب مي دادم. سئوال يك گزينه «د» ، سئوال دو گزينه «ج» و... سئوالات عمومي كه تمام شد سئوالات اختصاصي رشته كامپيوتر را دادند و شروع كرديم به جواب دادن... سئوال ۱۱۸ گزينه «د» ، سئوال ۱۲۰ گزينه «الف» و... در همين حين يكدفعه انگشت خانم مراقب جلسه رفت روي جواب «د» سئوال۱۲۷. من قبلاً گزينه الف را سياه كرده بودم. از اين كار خانم مراقب خيلي تعجب كردم و نفهميدم چرا قصد دارد به من كمك كند اما با كمي ترديد گزينه الف را پاك كردم و گزينه «د» را علامت زدم. پس از پايان آزمون با عجله به سراغ مراقب جلسه رفتم و آهسته از او پرسيدم چرا جواب آن سئوال را به من گفتيد؟ خانم مراقب گفت: جواب؟ كدام جواب؟ من اصلاً به شما جواب سئوال را نگفته ام براي يكي از بچه ها مشكلي در اين سئوال پيش آمده بود مي خواستم ببينم گزينه «د» چه كلمه اي است و براي همين به ورقه شما نگاه كردم. با اين سخن او انگار دنيا روي سرم خراب شد. تازه فهميدم چه كلاهي سرم رفته است!
زينب قاسمي-آبيك
اول ايشان كه عجله دارند...
كلاس پنجم كه بوديم يك روز معلم زنگ آخر نيامده بود. وسايل خود را جمع كرده و آماده رفتن بوديم و براي خوردن زنگ لحظه شماري مي كرديم. در همين حال ناظم مدرسه وارد كلاس شد و گفت چيزي به زنگ نمانده است... با شنيدن اين حرف او من از خوشحالي منتظر بقيه صحبت او نماندم. كيفم را كه در دست گرفته و منتظر زنگ بودم برداشتم و با عجله به طرف در كلاس رفتم اما انگار بقيه نشسته بودند. يك لحظه پشت سرم را نگاه كردم و ديدم هيچكس از جاي خود بلند نشده و خانم ناظم و بچه ها همه دارند مرا نگاه مي كنند. با خجالت برگشتم و سرجايم نشستم. همه زدند زير خنده. وقتي زنگ خورد خانم ناظم به بچه ها گفت صبر كنيد اول ايشان كه عجله دارند تشريف ببرند. آن موقع بود كه از خجالت داشتم آب مي شدم.
مريم رادمنش- ۱۳ساله- شهرضا
قيمه عروسي!
چند سال پيش براي خريد عروسي با همسر و مادر خانمم به بازار رفته بوديم. بعد از خريد آئينه و شمعدان از مقابل مغازه خواربار فروشي رد مي شديم كه مادر خانمم ليموعماني ديد و براي منزل چند كيلو ليمو عماني و... خريد. من پاكت ليموعماني را در يك دست و آئينه و شمعدان ها را در دست ديگر گرفته بودم و به طرف منزل مي آمديم. در طول مسير هركس كه ما را مي ديد مي خنديد و مي گفت: شام عروسي مي خواهي قيمه بدهي؟
عبدالملكي- تهران

بهار را با پاكي آغاز كنيم
حسين اسد بيگي
002718.jpg
اكنون كه در آستانه آغاز سال نو و شكوفا شدن گلها و رشد و طراوت و سرسبزي گياهان قرار داريم، وقت آن است تا ما نيز به خود آييم و از شر آنچه كه سالهاست ما را رنج مي دهد خلاص شويم. ضرب المثلي است كه مي گويد: «ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است.» حال اگر چه ما تجربه شكست هاي پي در پي را داشته ايم و اين ماهي بارها از دستمان سر خورده و به دريا برگشته اما مي توان يك بار ديگر امتحان كرد.
وقتي كه به گذشته مي نگريم، بجز مزاياي كوتاه مدت مقطعي ابتداي مصرف مواد، هر چه از آن ديده ايم جز بدبختي و نكبت نبوده و اين متاع، حلقه اي بر گردن ما انداخته و ما را به هر كجا كه خواسته كشانده است. مواد مخدر مانند وامي است كه به فرد داده مي شود و در ابتدا با آن خيلي كارها مي شود كرد و به انسان ممكن است اعتماد به نفس، لذت، توانايي هاي كاذب زياد و... بدهد، ولي به هنگام بازپرداخت اين وام، فرد بايد همه چيز خود را بدهد تا از پس بهره هاي كمرشكن آن برآيد. چه امكانات و سرمايه هايي كه به خاطر مواد از دست داده ايم، چه ناكامي ها و حقارت ها كه به واسطه مصرف مواد كشيده ايم. چه خسارت ها كه به خانواده و اطرافيان زده ايم. ما تاكنون اسير پنجه اين شيء كوچك پرقدرت بوده ايم و او تا توانسته است بالهاي پرواز ما را چيده و جلوي پيشرفت ما را گرفته است. ما از بامداد (نزديك ظهر كه از خواب برمي خاستيم) تا شامگاه و خواب همه فكر و ذكرمان اين بوده كه چگونه هزينه مواد را به دست آوريم، خود مواد را چگونه و از چه كسي به دست آوريم، چگونه آن را مصرف كنيم تا ديگران متوجه نشوند و اگر در موقعيتي قرار گرفتيم كه مواد نداشتيم چه گلي به سرمان بزنيم و از دنيا و اطرافيان و بخصوص از خودمان غافل شده ايم. گويي از زماني كه گرفتار اين ابليس شديم، رشدمان در همه زمينه ها متوقف شده و پسرفت كرده ايم و خصلت هاي اخلاقي را از دست داده ايم و دروغ گويي و پنهان كاري و بازي دادن ديگران را در خود تقويت كرده ايم.
بينديشيم و بينديشيم و آنگاه تصميم بگيريم و ببينيم كه اگر شجاعت به خرج دهيم و خود را از اين بلا رها كنيم، چه پاداش هايي در انتظارمان است. از اين به بعد همه درهاي خوشبختي به رويمان باز خواهد شد. همه چيز زيباتر خواهد شد. زندگي به ما لبخند خواهد زد. «جلوي ضرر را هر كجا كه بگيري منفعت است.» اگر بتوانيم مصرف مواد را قطع كنيم، احساس آرامش و رهايي پيدا خواهيم كرد، خلق و خوي مان عوض خواهد شد، شادابي دايمي و اعتماد به نفس پيدا خواهيم كرد. زنجير اسارتي كه مواد به پاي مان زده بود، گسسته خواهد شد و ديگر بدون دغدغه و ترس از نبودن مواد، به همه جا مي توانيم سفر كنيم و ديگر توسري  خور نيستيم! و به كسي باج نمي دهيم. مي توانيم با شجاعت در آيينه خود را نگاه كنيم و تغييرات روز به روز خود را در آن ببينيم. ترس هايمان يكي يكي مي ريزد. خانواده و والدين و زن و فرزند را كه هميشه جلوي چشممان بودند و نمي ديديم درك مي كنيم. همه ما وقتي با خود خلوت مي كنيم، مي پذيريم كه در برابر خانواده مان قصور و كوتاهي داشته ايم و به سختي مي توانيم آزارهايي را كه به آنها رسانده ايم جبران كنيم.
اگرچه ما بارها اين انگيزه براي رهايي را از خود نشان داده ايم و مكرراً اقدام به ترك داشته ايم و موفق نشده ايم، ولي مطمئن باشيم كه بهبودي امكان پذير است. بهبودي مانند طي كردن مسيري است كه وقتي در آن قرار گرفتيم، ممكن است بارها به زمين بخوريم و دوباره بلند شويم و ادامه راه را در پيش بگيريم. نبايد مأيوس شويم، بلكه بايد از شكست هاي قبلي درس بگيريم. بايد جلوي گريز و لغزش و عود اعتياد را بگيريم. اگر افسردگي و اضطراب و مشكلات فردي و خانوادگي، باقي مانده و ما را به مصرف مجدد مواد مي كشاند، اين معضلات را به كمك مشاور و متخصص برطرف كنيم. اگر در دفعات قبل، پس از ترك مواد، همنشيني با افراد مصرف كننده ما را به مصرف مجدد مواد كشانده، ارتباط با مصرف كننده ها را قطع كنيم. آنان ممكن است هنگامي كه مي بينند كسي موفق شده و آنها نشده اند دچار احساس تهديد شوند و درصدد برمي آيند تا او را به هر طريقي شده آلوده كنند تا خود را به زير سؤال نبرند كه چرا او توانست و من نتوانستم؟
پاك شدن و پاك ماندن امكان پذير است؛ همان طور كه هزاران نفر توانستند و سالهاست كه هيچ ماده اي مصرف نمي كنند. پس ما هم مي توانيم مثل آنها زندگي بدون مواد را تجربه كنيم، اما برخلاف آنچه كه گفته مي شود، اين امر نياز به «يك جو اراده» ندارد! مشكل ما اراده نيست. ما بارها نشان داده ايم كه وقتي موادمان را نداشته ايم براي به دست آوردن آن تلاش هايي مي توانيم بكنيم كه افراد غير معتاد هيچ گاه فكر آن را هم نمي توانند بكنند. پس ما سواي اراده، اول نياز به انگيزه اي قوي داريم و دوم نياز به نگه داشتن اين انگيزه. اگر فقط براي دل ديگران بخواهيم به دنبال بهبودي برويم، شكست خواهيم خورد! بلكه در درجه اول هدف بهبودي بايد خودمان باشيم و پس از آن براي اطرافيان، چرا كه در مسير بهبودي اگر از فردي كه به خاطر او ترك كرده ايم دلخور شويم، چه بسا كه با مصرف مواد دلخوري خود را برطرف كنيم؛ پس اول بايد خودمان را دوست بداريم و بعد ديگران را.
براي حفظ انگيزه بهبودي يكي از بهترين كارها، شركت مرتب در جلساتي است كه براي ما برگزار مي شود و اگر بخواهيم در آنها حضور يابيم، به وفور در همه جا يافت مي شود.
پس تا دير نشده بياييم و با خود حساب و كتاب كنيم كه با قطع مصرف مواد، چه چيزي را به دست مي آوريم و چه چيزي را از دست مي دهيم. براي سم زدايي، روش هاي مختلفي وجود دارد. نيازي به خرج كردن زياد نيست. اين يك اصل كلي است كه «هيچ كس از ترك مواد مخدر نخواهد مرد» و فقط كساني كه از قبل بيماريهاي قلبي و مشكلات عمده پزشكي داشته اند ممكن است با مشكل روبه رو شوند. اما بدون قرص و دارو هم مي توان چند روز درد و ناراحتي را تحمل كرد و از شر مواد خلاص شد. هر چند كه به اين سادگي از شر وسواس خناس آن نمي توان رها شد و احتياج به صبر و پشتكار دارد.
نوع ترك كردن مهم نيست ، بلكه در ترك ماندن مهم است. لذا اگر ما مي خواهيم خود را گول بزنيم و انگيزه قاطعي نداريم و مي گوييم «بگذار سم زدايي بكنم تا ببينم بعد چه مي شود»، نداشتن برنامه براي بهبودي به معني برنامه ريزي براي شكست است و بهتر است خود را فريب ندهيم و تا وقتي كه زمان آن فرا نرسيده، به مصرف خود ادامه دهيم! چرا كه اگر موفق نشديم باز خود را فريب مي دهيم كه بنابراين بهبودي امكان پذير نيست و مجبوريم به مصرف ادامه بدهيم، چون هر بار شكست خورديم. بهبودي يك فرآيند درازمدت است و ماهها و سال ها و بلكه تا آخر عمر ادامه مي يابد و متوقف نمي شود. به اميد آنكه اين مسير را تا آخر آن ادامه دهيم.

حيله هاي رواني
بيست حقه ظريف از زبان حيله گر - هفته هفدهم
اي مي گذرد
اگر يك جمله يا عبارت را بدون توجه به مفهوم آن چندين بار با صداي بلند تكرار كنيم چه مي شود؟
جواب: مفهوم آن جمله تغيير مي كند يا به عبارت دقيق تر درك ما نسبت به آن جمله تغيير مي كند. يكي از عباراتي كه بدون آگاهي از معني آن، دهان به دهان در جامعه مستعمل مي شود «اي مي گذرد» است.
به نظر مي رسد اين عبارت مفهوم بسيار ساده اي دارد. شايد چنين باشد ولي آنچه مهم است كاربرد اين عبارت در موقعيتهاي رواني متفاوت است كه آن را از سادگي و حتي سلامت خارج مي سازد. آيا با خود فكر مي كنيد كه وقتي به اين حس برسيد كه «اي  مي گذرد»، مفهومش اين است كه با شرايط كنار آمده و خود را بازيافته ايد؟
گاهي توقف ،بهتر و سالم تر از بيهوده رفتن است، گاهي نگذشتن، بهتر است از بالاخره يك جوري گذشتن!
با دقت به اين سؤال پاسخ دهيد: روزگار چگونه مي گذرد؟
شما فكر مي كنيد چند نوع پاسخ رايج وجود دارد؟ ۱- اي بابا چه گذشتني، ۲ _ بد نيست مي گذرانيم، ۳- اي مي گذرد، ۴- خوب،  خوبست، ۵ _ خيلي بد، ديگر بريده ام و....
بقيه پاسخها چيزي در بين همين چند نوع است. از ميان پاسخهاي نمونه، فقط پاسخ شماره ۳ بيان وضعيت روحي منفعل و بلاتكليفي را القا مي كند، تعجب نكنيد حتي پاسخي كه مي گويد بد مي گذرد يا چه گذشتني، حداقل به بيان شخصي واضح و صريحي رسيده است كه زودتر از يك وضعيت مبهم مي تواند به فعاليت، خلاقيت و در نتيجه گشايش برسد.
«اي مي گذرد» بطور ضمني بيانگر يك توقف است، چيزي در درون فرد گوينده متوقف شده است. اين توقف را جدي بگيريد. اين توقف مي تواند گلوگاه روندي سالم و فعال قرار بگيرد و يا مي تواند پيچ نرم فريب دهنده اي باشد به سمت انفعال و كاهلي دروني.
مراقب باشيد گذشتن و عبور را به جاي توقف و ركود به كار نبريد، مراقب باشيد جريان جبري امور را به حساب فعاليت خود نگذاريد!
۱ _ اي مي گذرد حاكي از حالت سرزندگي و تسلط بر شرايط نيست. توجه داشته باشيد كه احساس تسلط بر مشكلات، نتيجه مدار كاملي از جريان فعاليت دروني و بروني است. احساس تسلط، يك اتفاق يا تصادف يا به تعبير غلط، يك شانس نيست. مدار كامل فعاليت دروني و بيروني، نتيجه را، از ابتداي راه به ما نشان نمي دهد، اين جريان، مستلزم مداومت و طي مراحل منطقي و حقيقي است. تا زماني كه درگير اين جريان هستيد شما در مدار تسلط قرار داريد حتي اگر به نتيجه نرسيده باشيد.
۲ _ اي مي گذرد، حاكي از انعطاف و كنار آمدن با شرايط نيز نيست. در حالت اي مي گذرد، فردي كه از فعاليت به انفعال رسيده است، ظاهراً از در نرمش با روزگار درآمده است ولي بدون احساس رضايت به سر مي برد. ملاك سنجش ميزان توازن رواني هركس، كيفيت رضايت او از جريان امور است.
۳ _ اي مي گذرد، جسارت را به كار نمي گيرد، بلكه آن را غيرعملي و بي فايده مي نمايد، احساس ملالت، از همين وضعيت ريشه مي گيرد و رشد مي كند، احساس ملالت حتي مي تواند به منطق افراد نفوذ كند و انتشار يابد.
۴ - «اي مي گذرد» يك درك اكتسابي از جريان امور است نه يك درك شخصي، زنده و منحصر به موقعيت.
۵ _ تحمل در «اي مي گذرد» از نوع صبر خلاق نيست، بلكه از نوع بار سنگين را برگرده ضعيف كشيدن است، آن هم نه به سوي مقصد خود، بلكه فقط به هر جا كه ميسر باشد.
وقتي كه فقط  اي مي گذرد، بار را فرو بگذاريد، وقفه ايجاد كنيد تا به گونه اي ديگر بگذرد. وقفه چيست و چگونه است؟ ايجاد وقفه رها كردن و معوق گذاردن امور روزمره نيست كه از آن وحشت كنيد يا آن را غيرممكن بدانيد. وقفه هاي آگاهانه و ارادي درون، مانع امور پيروزي نيستند. وقفه يعني دقيق نگاه كردن به خود، وقفه يعني جريان عادي و عكس العملي احساسات را متوقف كردن، به وسيله نگاه كردن به آنها، آنها را تجزيه و كند كردن، بي تأثير كردن حركات ناشي از احساسات منفعل و مضطرب. بسيار آسان است، فقط به خود نگاه كنيد، توقف را درك خواهيد كرد!
هنگامي كه توقف را درك كرديد، مي توان گفت خود را از موقعيت بيرون كشيده ايد و از بيرون به جريان امور خود نگاه مي كنيد، در اين حالت كليد خلاقيت زده مي شود. نگذاريد كه بگذرد، بلكه بگذرانيد. شايد اين توصيه را فقط يك شعار تلقي كنيد پس به استدلال زير دقت فرماييد: اغلب ما بسياري از توصيه هاي مثبت روان شناسانه را شعار و ايده آلي غيرممكن و بدون كاربرد تلقي مي كنيم. اين يك جريان ذهني است كه به وسيله آن بسياري از مفاهيم به سرعت تحويل پيش داوري ما مي گردد. پيش داوري عقيم كننده است. چرا پذيرفته ايم كه شعارها را به كار نبريم؟ اگر شعاري را عمل كرديد و به نتيجه نرسيديد، آنگاه مي توانيد آن را از جريان آگاهي خود حذف كنيد. ما تقريباً تمام شعارها را عمل نمي كنيم و تهي بودن زندگي خود را از اعمال مفيد و تمرينهاي سازنده را به حساب تهي بودن شعارها مي گذاريم. «نگذاريد بگذرد، بلكه بگذرانيد» تمام افراد موفق چنين كرده اند و تمام افراد ناموفق آن را شعار پنداشته اند.
۶ _ در وضعيت «اي مي گذرد» تعادل و توازن ميان درون و برون شخص برقرار نيست. در جريان زندگي، بين شرايط بيروني و فردي كه در ارتباط با آن شرايط قرار دارد تعادل بسيار ظريفي برقرار است. علم سايبرنتيك روابط آن را توضيح مي دهد: بين شرايط بيروني و انرژي رواني فرد فعال، بطور دايم، داد و ستد برقرار است. هر دو بر همديگر تأثير مي گذارند. درست مثل تأثيري كه يك مدير بر مجموعه تحت كنترل خود مي گذارد و همچنين تأثيري كه مجموعه بر رفتار، تصميمات و اقدامات مدير مي گذارند كه همه اين فعل و انفعالها بر مبناي هدف مديريت جريان مي يابد و كنترل و طراحي مي شود. گويي، هدف همواره كوك امور را براساس خود تغيير مي دهد، اگر هدفي در ميان نباشد، تاثير و تأثرها هر كدام به سمت نيروي خود مي روند.
مثال: آيا رانندگي كرده ايد؟ اگر مقصد مشخص و مسير معين در پيش نباشد و اگر راننده اي فرمان را در اختيار نداشته باشد، حتي كوچكترين دست انداز، حركت اتومبيل را منحرف مي كند، اين شما هستيد كه ثبات حركت را حفظ مي كنيد نه سطح آسفالت.
به دنبال ثبات شرايط بيروني نگرديد:
ما شيء نيستيم كه فقط اثر بپذيريم، ما گياه نيستيم كه به دنبال ثبات محيط بيروني بگرديم، مثل گلدانهاي خانه كه به محض آنكه جايشان را تغيير مي دهيم برگهايشان زرد مي شود، ما همچنين حيوان نيز نيستيم كه فقط با چهار غريزه اوليه خود زندگي كنيم، ما انسانيم، مي توانيم غرايز را تركيب كنيم يا تشويق و تنبيه كنيم، ما به هر شكل مي توانيم موقعيتهاي تازه را برتابيم، ما هم اثر مي گذاريم و هم اثر مي پذيريم، ما براساس قانون سايبرنتيك روابط فقط در وضعيت زيگ _ زاگ، به سر نمي بريم، يعني فقط در زواياي بالا يا پايين هفت و هشت يا در ميان اضلاع هفت و هشت گير نمي افتيم، بلكه در حالت نرمتر، در مارپيچ امور قرار مي گيريم، در حركتي يكدست تر، خود را كوك كنيد.
مهشيد سليماني

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
علم
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |