دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۸۵
تأثير ديپلماسي رسانه اي بر روند پرونده هسته اي ايران
اهداف پنهان
بهنام سرخيل
002700.jpg
بسياري از افراد در اولين مواجهه با اصطلاحاتي از قبيل انرژي هسته اي، فيزيك هسته اي يا هر چيزي كه مرتبط با تكنولوژي هسته اي باشد بمب، انفجار، جنگ، فاجعه، زباله هاي هسته اي، آلودگي و خطر و مرگ را به ياد مي آورند، در حالي كه اين فقط يك روي سكه است. فيزيك هسته اي بيشتر از آنچه تصور شود مي تواند در خدمت بشر قرار گيرد و به جرأت مي توان گفت زيان هاي انرژي هسته اي در مقابل فوايد آن به راحتي قابل چشم پوشي است.
استفاده از انرژي هسته اي در نيروگاه هاي مولد انرژي، فيزيك هسته اي در تشخيص و معالجه بيماري ها، كمك به علم و صنعت در ساختن ماشين ها، هواپيماها و محصولات مصرفي بهتر و مطمئن تر، توليد گياهان جديد و ثمربخش و حل مشكل تغذيه و توسعه استفاده از سموم گياهي جديد و بي خطر تنها نمونه هاي كوچكي از كاربرد اين تكنولوژي نوين است.
دامنه فعاليت دانش هسته اي به حدي است كه حتي به كمك فيزيك هسته اي مي توان گذشته اسرارآميز انسان و زمين را آشكار ساخت و عمر زمين و ساكنان آن را تعيين كرد. اهميت اين دانش بشري زماني آشكارتر مي شود كه دوره اي نه چندان دور تصور شود كه در آن با كاهش جدي تر منابع سوختي و بحران انرژي مواجه خواهيم بود.
از سوي ديگر مطالعه تاريخ پيدايش دانش هسته اي نشان مي دهد كه آمريكا تنها استفاده كننده غير بشري از تكنولوژي مذكور بوده است. اكنون اين سؤال مطرح مي شود كه با اين همه غرب به مدد چه ابزاري هم اكنون افكار عمومي در سطح بين المللي را طبق اهداف پنهانش در زمينه پرونده هسته اي ايران كنترل مي كند؟ جواب اين سؤال هنگامي تأمل برانگيزتر خواهد بود كه بدانيم فعاليت هاي گسترده اي در رسانه هاي بين المللي در حال شكل گيري است تا تكنولوژي صلح آميز هسته اي ايران در افكار عمومي غرب را مترادف با معاني غير بشري استفاده از دانش هسته اي القا كند.
به طور كلي توجه به نقش و جايگاه افكار عمومي در تعاملات بين المللي و عنايت به اينكه سياست هاي خارجي قدرت هاي بزرگ تنها در سايه كنترل افكار بين المللي امكان اجراي برنامه هاي خود را پيدا مي كنند، توصيف كننده اهميت خاص مقوله افكار عمومي در دستگاه سياست خارجي هر كشور براي رسيدن به منافع ملي اش است، به ويژه آنكه موضوع افكار عمومي در سطح جهاني و كلان و بحث تبليغات گسترده و جنگ رواني از سوي قدرت هاي بيگانه موردنظر باشد.
با يك نگاه اجمالي به روند پرونده هسته اي ايران بايد گفت كه نزديك به سه سال است كه موضوع برنامه هاي هسته اي ايران مورد توجه رسانه هاي دنيا قرار گرفته است ،به نحوي كه پرونده هسته اي ايران كه تا مدتي پيش به عنوان يك موضوع متعارف در گفت وگوها و مذاكرات تلقي مي شد، به تدريج به صورت يك بحران بين المللي مطرح مي شود و چنين وانمود مي شود كه فقط شوراي امنيت سازمان ملل، صلاحيت بررسي قضيه مذكور را دارد. آنچه كه اغلب در رسانه هاي پرتيراژ تعقيب مي شود، طرح مباحث جنجالي و همراه با عطش بيشتر در راستاي زمينه چيني براي منازعه اي رودررو و ماجراجويانه بين ايران و غرب است.
لذا دستگاه سياست خارجي كشور بيش از هر زمان ديگري نيازمند دقت بيشتر در اقدامات و برنامه ريزي ها در اين زمينه خواهد بود تا بتواند از همه ابزار و توانايي هاي خود بيشترين استفاده را نمايان سازد. اگرچه تعاريف مختلفي براي ديپلماسي ارائه شده است، اما معمولاً ديپلماسي در نقطه مقابل استفاده نظامي قرار مي گيرد و در حقيقت ديپلماسي به راه هاي به كارگيري ابزارهاي مختلف اقتصادي، سياسي، فرهنگي و تكنولوژيكي در سياست خارجي براي تامين منافع ملي و نيز شيوه حل و فصل اختلافات بين المللي اطلاق مي شود.
در اين زمينه يكي از ابزارهايي كه مي تواند در ايفاي نقش فعال تر ديپلماسي بسيار مؤثر جلوه كند، مسئله تبليغات و رسانه هاي جمعي و بين المللي است (منظور از رسانه، هرگونه رسانه مكتوب، ديداري و شنيداري و الكترونيكي از قبيل مطبوعات، راديو و تلويزيون، رسانه هاي اينترنتي و ماهواره اي است).
تأثير رسانه ها در پيشبرد سياست خارجي به قدري است كه كارشناسان علوم سياسي از اصطلاح ديپلماسي رسانه اي استفاده مي كنند كه ديپلماسي رسانه اي از دو منظر مي تواند مورد بررسي قرار گيرد:
۱- كاركرد ديپلماتيك رسانه ها كه منظور آن دسته از كاركردهاي رسانه اي است كه ابعاد بين المللي پيدا كرده و بر عملكرد دولت ها و بازيگران جهاني تأثير مي گذارند.
۲- عملكرد و استراتژي رسانه اي دولت ها كه منظور سياست هايي است كه دولت ها در بخش رسانه اي اتخاذ مي كنند و از طريق آن بر افكار عمومي كشور خود يا ساير كشورها تأثير مي گذارند.
حال بايد بررسي شود كه عملكرد ديپلماسي رسانه اي ايران در قضيه بحران هسته اي ايران چگونه بوده است؟ و نقش رسانه ها در برون رفت از اين بحران در سطح بين المللي چيست؟
همان طور كه قبلاً نيز اشاره شد، غرب با آگاهي كامل از اين مطلب و بهره گيري بسيار وسيع از رسانه ها در مسير اهداف خود گام برمي دارد. استفاده از رسانه ها به حدي است كه مي توان به نمايشگاهي كه در حاشيه اجلاس شوراي حكام برگزار شد اشاره كرد. در اين همايش كه هيچ سنخيتي با موضوع آژانس يا مسئوليت و مأموريت ويژه اين نهاد بين المللي نداشت و تنها در راستاي مخالفت با اظهارات رئيس جمهوري ايران در رابطه با تحقيق و تفحص در هولوكاست طراحي شده بود، نمايندگان غربي به كمك تبليغات عظيم در كنار فعاليت هاي ديپلماتيك خود سعي مي كردند به توجيه سياست هاي موردنظر بپردازند. سياستمداران غربي با استفاده از رسانه ها سعي مي كنند تا ايران را جنگ طلب و ستيزه جو در عرصه معادلات بين المللي و افكار عمومي قلمداد كنند. مثلاً «مركل» صدراعظم آلمان با مقايسه ايران كنوني با آلمان نازي قبل از جنگ جهاني دوم به كمك رسانه ها به دنبال جلب افكار عمومي كشورش، در اجراي سياست هاي خود گام برمي دارد.
اقدام ديگري كه سياستمداران غربي به كمك رسانه هاي مختلف در پي تحقق آن هستند، تلاش براي معرفي ايران به عنوان بر هم زننده امنيت و ثبات مطلوب منطقه است، به گونه اي كه سياستمداران غربي مثل ديك چني، معاون رئيس جمهوري آمريكا و كاندوليزا رايس با سفرهاي پي درپي به كشورهاي مختلف منطقه ضمن فعاليت هاي ديپلماتيك در بين سياستمداران منطقه و گفت وگو با زمامداران منطقه براي جلب حمايت آنها در پيشبرد اهداف شوم بين المللي، تلاش مي كنند تا به كمك امواج گسترده تبليغاتي و رسانه اي، افكار عمومي را با خود همسو كنند.
به بيان ساده تر اگرچه جاي كوچكترين تأملي نسبت به حقانيت خواسته منطقي ملت شريف ايران در دستيابي به تكنولوژي هسته اي وجود ندارد، اما با يك نگاه اجمالي به رسانه ها در سطح بين المللي مي توان شاهد هجوم عظيم تبليغاتي عليه ايران بود، به گونه اي كه افكار عمومي با تبليغ «نگراني از مقاصد غيرصلح آميز برنامه هاي ايران» در حال هدايت به سمت و سوي مورد هدف غرب هستند. اين درحالي است كه حتي وقتي غربيان به صراحت تهديد به استفاده از سلاح هسته اي مي كنند به راحتي رسانه ها و سياستمداران با كمترين عكس العمل ها از كنار آن مي گذرند. نمونه بارز آن مربوط به اظهارت تهديدآميز اخير شيراك (رئيس جمهور فرانسه) يا وزراي دفاع و خارجه برخي از كشورهاي غربي است.
از سوي ديگر و در سطح تعاملات بازيگران بين المللي با يكديگر، يك اصل مهم در سياست خارجي توجه به اين نكته است كه هر دولتي با هر رتبه اي از نظر قدرتمندي سعي مي كند از ساير بازيگران بين المللي مانند كشورها، سازمان ها و حتي نهادهاي اقتصادي و اجتماعي و حتي جنبش هاي آزادي بخش در راستاي منافع خود بهره ببرد. به عبارت ديگر سعي مي كند تا جايي كه مقدورات اجازه مي دهد بازيگر فعالي در عرصه بين المللي باشد.
در اين راستا بايد سياست خارجي به گونه اي طراحي شود كه ضمن افزايش توان و آمادگي برخورد با انواع بحران ها، امكان بهره گيري از قدرت رسانه اي را ناديده نگيرد تا بتواند به سمت تحقق منافع ملي نزديك شود، زيرا بسيج رسانه ها مي تواند در جذب افكار بازيگران بين المللي از قبيل دولت ها، سازمان ها، نهادها و جنبش ها در سطح بين المللي مؤثر باشد.
به اين ترتيب بايد به كمك ديپلماسي فعال و رسانه هاي جمعي، علاوه بر تقويت تفاهمات فرهنگي و مشتركات موجود، عامل اصلي بي ثباتي و ناامني در منطقه يعني حضور نظامي بيگانگان كه هم اكنون در سايه تبليغات و جنگ رواني ناديده گرفته مي شود، بيش از پيش مشخص شود. لذا تنوير افكار عمومي در سطح منطقه اي و بين المللي به اين مطلب كه مهمترين عامل بر هم زننده ثبات و امنيت منطقه اي و بين المللي حضور نظامي بيگانگان در منطقه بوده است، مي تواند نقش بسزايي در كاهش اثرات منفي تبليغات غرب ايفا كند.
مطلب ديگري كه در بحث فعاليت هاي رسانه اي بايد مدنظر قرار گيرد، تلاش براي جلب توجه افكار عمومي براي ايجاد يك اجماع در سطح كلان براي مبارزه با توسعه آشكار سلاح هسته اي توسط رژيم غاصب اسرائيل است تا ضمن مقابله با افزايش خطر تسليحاتي صهيونيزم در منطقه، اهداف غرب در پرده پوشي نسبت به سياست توسعه تسليحات كشتار جمعي اسرائيل و سياست هاي دوگانه غرب آشكارتر شود.

نگاه
معماي ژاپني
علي خندق آبادي
حوزه نفتي آزادگان با ظرفيت تخميني ۲۷ ميليارد بشكه، يكي از بزرگ ترين حوزه هاي نفتي خاورميانه است كه ۷۵% حقوق گسترش آن را در فوريه ۲۰۰۴ شركت ژاپني اينپكس كورپ كه ۳۶% سهام آن دولتي است، به دست آورد. در زمان اعلام قرارداد، يكي از مسئولان دولتي ايران گفت: حوزه نفتي آزادگان جنوبي به شكلي طراحي شده است كه روزانه ۱۵۰ هزار بشكه تا اواسط سال ۲۰۰۸ و ۲۶۰ هزار بشكه در روز تا اويل سال ۲۰۱۲ استخراج كند.
در همان سال يعني ،۲۰۰۴ ژاپن روزانه ۱۷/۴ ميليون بشكه نفت وارد مي كرد كه از اين مقدار تنها ۴۵۰ هزار بشكه، از حوزه هايي بود كه خود، مسئوليت توسعه آن را به عهده داشت.
از طرفي حوزه آزادگان، بعد از اينكه كمپاني نفتي عربي(Arab oil Co) كه شركتي ژاپني است حقوقش را در يكي از حوزه هاي نفتي عربستان در سال ۲۰۰۰ از دست داد، براي بهبود امنيت انرژي ژاپن بسيار ضروري بود.
بعد از به دست آوردن حقوق گسترش آزادگان، شركت اينپكس (inpex) با ظرفيت كامل و بعد از جمع آوري مين هاي جنگ ايران و عراق، توسعه حوزه را شروع كرد. اين شركت همچنين با شركت توتال اس آ فرانسه براي واگذاري ... از حقوق توسعه، به منظور پايين آوردن ريسك سرمايه گذاري، مذاكره را آغاز كرده بود.
در كنار اين دو اقدام، اقدام بعدي شركت ژاپني برنده قرارداد، مذاكره با شركت نفتي تايكوكو ( TEIKOKU OIL CO) با هدف استفاده از فناوري اين شركت براي توسعه حوزه مذكور بود.
موضوع پرونده هسته اي ايران كه همزمان با اقدامات اينپكس در حوزه آزادگان مطرح شد، دو ديدگاه مختلف را بين مقامات ژاپني براي ادامه يا عدم ارائه طرح مذكور به وجود آورد.
بعضي از مقامات ژاپني، ادامه كار در پروژه مذكور را مشروط به تمكين ايران در به تعليق كامل درآوردن فعاليت هاي صلح آميز هسته اي نمودند.
در اين راستا مي توان به اظهارات وزير خارجه ژاپن در ديدار و تماس تلفني با همتاي ايراني خود و توصيه به توقف فعاليت هاي هسته اي اشاره كرد.
از طرفي برخي از مقامات ژاپني معتقدند حتي اگر موضوع ايران به شوراي امنيت ارجاع و منجر به تحريم شود نبايد آزادگان را از دست داد. در همين رابطه برخي از مقامات ژاپني در وزارت اقتصاد، تجارت و صنعت، مأموريت ادامه كار با پروژه آزادگان را دارند.
طرفداران اين ديدگاه معتقدند در صورت متوقف كردن اين پروژه، چين آماده است در كنار توسعه ميدان نفتي يادآوران، اين پروژه را نيز در دست داشته باشد. بنابراين ايران هيچ گونه ضرري در اين خصوص نخواهد كرد. لذا ما بايد بين موضوع هسته اي و توسعه نفتي فرق قائل شويم و اين دو را به هم مرتبط نكنيم. زيرا آمريكا و اروپا به صورت جدي در تلاش براي ارجاع پرونده هسته اي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل متحد هستند. هر چند نمي توان احتمال فوريت تحريم ها عليه ايران از سوي اين شورا را داد.
آنچه كه فصل مشترك اين دو ديدگاه در ژاپن مي باشد، نياز شديد اين كشور به نفت ايران و پروژه آزادگان و بر عكس عدم نياز ايران به سرمايه گذاري ژاپن در اين پروژه است زيرا به محض عقب نشيني ژاپن از فعاليت در اين حوزه نفتي، كشورهايي همچون چين اين آمادگي را دارند كه حقوق گسترش چنين پروژه هاي مهم نفتي را به عهده بگيرند. بنابراين معماي ژاپني در اين خصوص اين است كه كدام ديدگاه از اين دو، مي تواند غالب باشد!

نگاهي به نقش رژيم صهيونيستي در تحولات منطقه
انگيزه هاي حضور
دكتر محمد مهدي مظاهري
002703.jpg
002706.jpg
همزمان با تشديد فشارهاي سياسي بر ايران- به دليل برنامه هاي صلح  آميز هسته اي- از سوي آمريكا، سازمان جاسوسي اسرائيل «موساد» نيز براي گسترش فعاليت هاي جاسوسانه و خرابكارانه خود در شمال عراق، تماس هايي را با برخي از مقامات محلي آغاز نموده است.
اهداف اسرائيل از حضور در منطقه
اكثر كارشناسان و تحليل گران منطقه  معتقدند كه حضور مستقيم اسرائيل و همكاري نزديك با برخي از شبه نظاميان عراقي، در راستاي ضربه زدن به امنيت ملي ايران صورت مي گيرد. اين در حالي است كه طي هفته هاي گذشته حركت هاي تجسسي و اطلاعاتي اسرائيل در منطقه به دليل افزايش تنش بين ايران و آمريكا در شوراي حكام بر سر شروع فعاليت هاي تحقيقاتي و پژوهشي هسته اي آن، بسيار ملموس تر بوده است. سقوط هواپيماي جاسوسي آلماني در شمال عراق و كشته شدن برخي از تيم هاي اطلاعاتي موساد در اين سانحه، نشانگر تحريك رژيم صهيونيستي براي ايجاد اغتشاش و بي ثباتي بيشتر در منطقه است، به طوري كه به گفته اكثر كارشناسان مسائل امنيتي، انفجارهاي اخير سامرا و هتك حرمت حرمين دو امام معصوم شيعيان با هماهنگي موساد شكل گرفته است. رژيم صهيونيستي در واقع براي ايجاد آتش فتنه و درگيرساختن مردم منطقه با مسائل مذهبي و قومي به اين اقدام غيرانساني دست زده است. در هر صورت، حضور نظامي مستقيم اين رژيم در منطقه و حمايت از تشكيل «كردستان بزرگ» ، ضريب آسيب پذيري ايران و سوريه را افزايش مي دهد، لذا رژيم صهيونيستي با ايجاد جنجال و هياهو در رسانه هاي غربي وابسته به خود سعي دارد برنامه هاي صلح آميز ايران را خطري براي امنيت جهاني اعلام كند و حتي در اين راستا، پيشاپيش آمادگي خويش را براي حمله به تأسيسات هسته اي اعلام كرده است. اين سناريو از آن جهت محتمل تر است كه اولاً  مقامات اسرائيل  بارها آن را اعلام كرده اند، ثانياً  صهيونيست ها با توجه به سوابقشان در حمله به تأسيسات هسته اي عراق (تموز) ،۱۹۸۱ عملاً  جدي بودن خود را در دست زدن به چنين اقداماتي نشان داده اند و ثالثاً  آن را در راستاي «دكترين پيشگيرانه» ارزيابي مي كنند.
مؤلفه ديگري كه رژيم صهيونيستي را براي حضور جدي در منطقه مصمم تر ساخته، منفعت  هاي اقتصادي است. بعد از سرنگوني رژيم بعث عراق و اشغال آن از سوي نيروهاي ائتلاف به رهبري آمريكا، شركت هاي مختلف اين رژيم با همكاري نزديك با مراكز اقتصادي غرب به چپاول و غارت ثروت هاي نفتي مردم عراق پرداختند. در اين راستا مقامات رژيم صهيونيستي با هماهنگي مقامات آمريكا در فكر پمپاژ دوباره نفت عراق از طريق بندر حيفا هستند.
حضور اين رژيم در كردستان عراق در راستاي «طرح خاورميانه بزرگ» نيز قابل ارزيابي است، چرا كه بر اساس اين طرح، با تغيير حكومت هاي مخالف آمريكا در منطقه، فضاي مناسب براي همكاري ها بين  اسرائيل و ديگر كشورها فراهم مي شود. در هر صورت اشغال عراق، «موازنه قوا» را به نفع اسرائيل تغيير داده، به گونه اي كه اكثر تحليل گران مسائل سياسي منطقه، اسرائيل را برنده اصلي جنگ مي دانند. در همين راستا احمد طلحان (در كتاب تروريسم جهاني، اسرائيل- آمريكا و اسلام) به بررسي پروژه حمله به عراق از منظر خاص پرداخته و آشكارا اعلام مي كند طرح مقابله با جهان اسلام تحت آموزه هاي ايدئولوژيك صهيونيست ها در درون آمريكا پيگيري و نهايتاً  عملي مي شود. وي از وجود يك سازمان تروريستي منسجم و كارآمد در اسرائيل و ارتباط دقيق آن با جريان قدرت سياسي در آمريكا سخن مي گويد كه در قالب مؤسسات فرهنگي، نهادهاي تجاري و اقتصادي، معاهدات سياسي و برنامه هاي امنيتي تجلي مي يابد.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
علم
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |