سه شنبه ۱۵ فروردين ۱۳۸۵ - - ۳۹۵۱
استانبول شهر برگزيده سال 2005 از نگاه برخي مطبوعات
پلي ميان تمدن ها
003543.jpg
امير رضواني
در حالي كه اروپا به فكر گسترش مرزهاي اتحاديه است و شرق با مشكلات و بحرانهاي مختلفي دست و پنجه نرم مي كند، استانبول به عنوان پلي ميان تمدن ها تبديل به شهر سال شده است و گذشته منحصر به فردش نويدبخش آينده اي اميدواركننده است. از بيزانس تا قسطنطنيه و از امپراتوري بزرگ تركيه تا آتاتورك، اين شهر در چهارراه تاريخ و جغرافيا حماسه اي باورنكردني خلق كرده است. به اين شهر از ميان مكان هاي اسطوره اي و باغ هاي مخفي اش يك بار ديگر نگاهي مي افكنيم.
***
اصرار نكنيد. در هيچ جاي ديگري از دنيا نمي توانيد شهري پيدا كنيد كه همزمان سه نام داشته باشد: بيزانس، قسطنطنيه، استانبول. سه تمدن، سه غرور، سه رؤيا و سه هزاره قدمت. كافي بود تا روستايي دور افتاده كه در سال 680 پيش از ميلاد مسيح به دست دهقاني به نام بيزانس بنا شده بود سر راه داريوش اول، پادشاه ايرانيان قرار گيرد تا به شهري محوري براي يك امپراتوري بزرگ و گسترده بر دو قاره تبديل شود و بعد داستان هاي غم انگيزي را پشت سر بگذارد و در نهايت نيز يونانيان آن را از دست ايرانيان بيرون آورند.
شايد يكي از دلايل اهميت استانبول را بتوان دريايي كه احاطه اش كرده دانست. تنگه اي به طول 32 كليومتر و عرض 550 متر- در كم عرض ترين نقطه- را تصور كنيد. اين تنگه كه به تنهايي نقطه پيوند با دنيايي جديد است بسفر نام دارد. دانيل روندو نويسنده سفرنامه استانبول در مورد جغرافياي اين تنگه مي گويد: بستر آن به سمت درياي سياه متمايل است. عمق متوسط اش نيز 60 متر است. جريان آن در ساعات مختلف روز تغيير مي كند و قدرت آن از نيروهايي در جهات عكس است كه در دو سويش قرار گرفته اند . جغرافيدانان همگي در اين زمينه متفق القولند كه حادثه اي- يك سونامي مهيب يا زلزله اي بزرگ، چيزي كه در اين منطقه بسيار عادي است- موجب شده است آب درياي سياه كه درياچه اي بيش نبود از طريق آبراهه اي باريك به درياي اژه سرازير شود. احتمال دارد كه برخي هند و اروپايي ها در زماني كه استپ هاي اوكراين و روسيه پوشيده از برف بودند از اين تنگه براي كوچ به اروپا استفاده كرده باشند. به هر حال اين چهارراه همواره تأثيرگذار و جذاب بوده است. شهر از سه طرف در محاصره آب است. يعني سه دفاع طبيعي متشكل از بسفر، شاخ زرين و درياي مرمره آن را در بر گرفته اند. در شمال، درياي سياه، درياي آزوف و قفقاز و در جنوب داردانل و مديترانه با تمام عظمت خودنمايي مي كنند؛ چرا كه با قديمي ترين تمدن ها يعني كرت، قبرس، فينيقي، سوري و به ويژه جده و مصر پيوسته اند. در غرب بالكان و در شرق آناتولي، ايران، هند، چين و خاور دور از طريق راه هاي زميني با آن مرتبطند و اين همان جايي است كه روزگاري تبديل به جاده ابريشم شد.
مركز قدرتمندي كه در كرانه بسفر قرار داشت بيزانس نام گرفت. اين شهر يوناني بود. يونانيان به دروازه هاي ترواي اسطوره اي نيز نفوذ كردند و هم اكنون نيز نشانه هاي مختلفي از آنان در منطقه باقي مانده است. اما بيزانس يوناني ديگر بود. شهري كه آينده را آماده مي كرد، جايي كه روزگاري اسكندر در لشكركشي هايش تصور فتح اش را هم نمي كرد، جايي كه از سال 146 پيش از ميلاد مسيح به عنوان شهري آزاد و متحد در اختيار رومي ها بود. اما اين خود رومي ها بودند كه قسطنطنيه را به وجود آوردند. با گسترش بيش از حد امپراتوري روم سيستم مركزي تضعيف شد و آن چنان كه استفان يراسيموس در كتاب خود تحت عنوان قسطنطنيه، از بيزانس تا استانبول مي نويسد: آنها بيشتر به واسطه خود فرو ريختند تا به واسطه صدمات بيروني . در زمان ديوكلتيانوس و در سالهاي 300 ميلادي بود كه دو امپراتور به طور همزمان يكي در غرب و ديگري در شرق حكومت مي كردند و امپراتور كنستانتين به اين روند پايان داد.
رم دو مشكل عمده داشت؛ يكي اين كه بربرها بي وقفه به آن حمله مي كردند و ديگر آن كه اين شهر ديگر در مركز امپراتوري قرار نداشت. پايتخت جديد كه به دانوب و فرات نيز دسترسي داشت كنستانتينو پولوس - برگرفته از نام كنستانتين- نام گرفت و مردم آن به زبان يوناني تكلم مي كردند. بين سالهاي 324 و 330 شهري شكل گرفت كه 4 برابر بزرگتر از بيزانس بود و از آنجايي كه رم دوم بود و بي هيچ عجله اي ساخته شده بود بسيار باشكوه بود و در عين حال مي شد تبديل امپراتوري به مسيحيت را كاملاً در آن مشاهده كرد. كنستانينو پولوس يا قسطنطنيه تا قرن 4 مركز فتوحات متعدد بود و باعث شد كه رم به فراموشي سپرده شود. در سال 476 امپراتوري غرب از ميان رفت و مرزهايي شكل گرفت كه از يوگسلاوي مي گذشت و در غرب آن كرواسي و تمامي اروپاي غربي قرار داشت. در شرق اين مرز، امپراتوري شرق قرار داشت كه قسطنطنيه و فرمانروايش با سيليوس نيز در آن قرار داشتند. به اين ترتيب رم دوم بي رقيب شد و كليساهاي متعددي در آن بنا شدند. امپراتوري به سمت شرق گراييد و مجهز به قوانين جديد، كتابخانه ها و بناهاي دولتي با شكوهي شد. پادشاهان تغيير كردند و تهديدات خارجي نيز به مرور بيشتر شدند. طي قرن ها ايرانيان به ويژه ساسانيان و سپس اعراب به اين شهر حمله كردند. ظهور اسلام و گسترش آن به اين منطقه نيز رسيد و در نهايت مذهب يكتاپرستي جديد در قسطنطنيه نيز جاي خود را باز كرد. به گفته پيتر براون تاريخ نويس آن دوره، در آن زمان مردم به 5 زبان زنده تكلم مي كردند. لاتين ميان بربرها مرسوم بود. يوناني زبان غالب و محبوب بود و زبان هاي ارمني، سوري و گوتيك نيز كمابيش وجود داشتند. ديدن افرادي با چشمان آبي و موهاي بور در كنار پوست هاي گندمي و موهاي قهوه اي مديترانه اي ها بسيار عادي بود. ثروت و شكوه قسطنطنيه نيز افسانه نيست. با ورود اسلام بناهاي اسلامي با كاشيكاري، طلاكاري و تمامي هنرهاي منحصر به فرد آن ظاهر استانبول را جلوه اي خاص بخشيد. در سال 1071 ورق كاملاً برگشت و مهاجمان ديگري از آسياي مركزي يعني ترك ها اين شهر را به تصرف خود درآوردند. در اوايل سال 1400 ميلادي از امپراتوري بيزانس چيزي جز لكه اي كوچك در اطراف قسطنطنيه باقي نمانده بود. ترك ها در برخورد با تنوع فرهنگي مردم سعي كردند به اقليت ها و جوامع مختلف حداقل حقوقشان را بدهند و تحت يك امپراتوري مركزي همه را دور هم جمع كنند.
بعدها نام آن به استانبول تغيير كرد و سلطان ها و وزرايشان در آن به حكومت پرداختند. از 38 سلطان ترك 26 نفرشان در توپكاپي زندگي مي كردند جايي كه تنگه بسفر از درونش كاملاً پيداست. اين بناي باشكوه برخلاف تصور اصلاً از طلا و مرمر انباشته نيست و شهرت آن بيشتر به خاطر كوشك ها و حرمسراهاي متعددش است. بين سالهاي 1475 تا 1855 سلاطين ترك اين محل را ترك كرده و در كاخ دلما باغچه ساكن شدند. به رغم جنگ هاي متعدد استانبول همواره درهايش را بر روي جهانيان گشوده بود و هنرمندان از نقاط مختلف جهان در آنجا فعاليت مي كردند. اين شهر روزگاري با 700 هزار سكنه تبديل به بزرگترين شهر جهان شد. مسجد بزرگ سليمانيه يادگار سليمان كبير مسجد آبي (سلطان احمد) نشان از مذهبي بودن اين شهر دارد. پس از مدتي استانبول از لحاظ اقتصادي رو به افول گذاشت اما موسيقيدان ها و هنرمندهايش همچنان فعال بودند و حسادت اروپايي ها را تحريك كرده بودند. در قرن بيستم اين شهر بي ترديد حال و هواي اروپايي بيشتري گرفت و معماري آن با خيابان هاي عريض و ساختمان هاي شيشه اي و بانك ها و شركت هاي كشتيراني مؤيد اين مطلب است.
به مرور فساد و مشكلات سياسي اين شهر را فرا گرفت و سلاطين از پذيرش اصلاحات سر باز زدند. در سال 1908، جوانان ترك، گروهي كه به دنبال  ايده آل هاي برابري بودند با حمايت مردم مسلمان و مسيحي قدرت را به دست گرفتند و دولت جديد به رايش پيوست و درگيري هاي قومي مذهبي آغاز شد. در سال 1919 براي اولين بار پس از حكومت تركان عثماني، پايتخت اشغال شد و نيروهاي فرانسوي و انگلسي كنترل شهر را در دست گرفتند. پس از آن مصطفي كمال قدرت را به دست گرفت و اولين رئيس جمهور تركيه شد. او آنكارا را به عنوان پايتخت برگزيد.
استانبول كه هم اكنون 6برابر بيش از آن زمان يعني سال 1920 جمعيت دارد بيش از 10 ميليون نفر را در خود جاي داده و پلي بين اروپا و آسيا است. اين شهر هميشه پر از تكاپو و حركت است و گاهي صحنه فيلم هاي جيمزباندي مي شود و گاهي محل برگزاري كنگره ها. همواره توريست هاي بي شماري را مي توان ديد كه به پل ميان جهان اسلام و مسيحيت سري مي زنند. ناپلئون مي گفت قسطنطنيه امپراتوري همه جهان است .
منبع: اكسپرس

سوگند تاتارها براي بازگشت به ميهن
003555.jpg
مراسم سوگواري براي تاتارها كه در درگيري هاي اوكراين جان خود را از دست داده اند
ترجمه: ماريا حاضر مشار- لومن آمتوف زندگي خود را وقف مبارزه عليه بي عدالتي اي كرد كه از طرف استالين - پدر توده- بر خانواده و جامعه اش اعمال شده بود.
تاتارهاي كريمه 60سال پيش به فرمان ديكتاتور، محكوم به تبعيدي ابدي در استپ هاي آسياي مركزي شدند. طي اين دوران، آنان قسم ياد كردند كه به هر قيمتي به سرزمينشان بازگردند و اين سوگند از پدر به پسر منتقل شد. بعد از استقلال اوكراين در سال 1991، لومن آمتوف به همراه ده ها هزار تاتار به تابعيت اين كشور درآمد.
بيش از 250هزار آواره يا فرزندان آنان در شبه جزيره مستقر شده و ده ها هزار تاتار ديگر در انتظار بستن چمدان هاي خود هستند.
در سمفروپل يك پل هوايي ساخته شده تا از طريق آن خانواده هاي بي شماري با بضاعتي اندك خود را به اوكراين برسانند.
تاتارها به صورت گروهي در محله هاي فقيرنشين يا دورافتاده در خانه هاي چوبي زندگي مي كنند. شرايط زندگي آنان بسيار سخت و آمار بيكاري بالغ بر 60درصد است، چرا كه ديگران سرزمين اجداديشان را از آنان گرفته اند. حكومت محلي متمايل به روسيه، جديت چنداني براي حل مشكلات آنان از خود نشان نمي دهد. در مقابل دولت جديد كيف كه در دسامبر 2004 از بطن انقلاب نارنجي متولد شده و داراي مخالفين بي شماري در منطقه است، مي كوشد تا با بازگرداندن تاتارها به سرزمينشان، تغييراتي در موازنه سياسي منطقه ايجاد كند. تاتارها نيز از اين تغييرات پشتيباني مي كنند.
تاتارها در مجمع نمايندگان (مجلس) اوكراين دو نماينده دارند كه طرفدار ويكتور لوچينكو هستند.
در يالتا در كاخ ليويا ، روزولت، چرچيل و استالين جهان را در فوريه سال 1945 بين خود تقسيم كردند. لومن نيز با گام گذاشتن در اين كاخ تاريخي از راهرويي مسقف، پوشيده از عكس هاي تاريخي عبور مي كند. نگهبان موزه خود را در اطاقكش حبس كرده گويي كه همچنان بايد از رهبر -استالين- يا روحش واهمه داشت و گريخت.
در اينجاست كه اين مرد 59 ساله به نقل اتفاقاتي مي پردازد كه نه ماه قبل از توافق بين چرچيل و استالين رخ داد.
۱۸ماه مه سال 1944، روز سياه براي تاتارهاست. صبح زود مأموران KGB به طور ناگهاني خانواده ها را در عين بهت و تعجب از خواب بيدار كرده و به آنها 20 دقيقه مهلت دادند تا وسايل اندكي جمع كنند و با ضربات قنداق تفنگ، مرد، زن و كودك را به داخل كاميون انداختند، آنهايي كه نافرماني كرده يا عقب مي ماندند را نيز به ضرب گلوله از پا در آوردند. خانواده ها را در واگن هاي حيوانات جا دادند و آنان عازم سفري چند هفته اي به مقصدي نامعلوم شدند. بازماندگان اين سفر مي گويند كه در هر ايستگاه، مرده ها را از واگن به بيرون پرتاب مي كردند.
آنها را سه هزار كليومتر دورتر در مناطقي از ازبكستان، آرال و قزاقستان اسكان دادند. طبق گزارشي به كرملين، از آغاز 20 مه، 180 هزار نفر از 218هزار تاتار(آمار قبل از جنگ) تبعيد شده و ده ها هزار نفر بر اثر سوء تغذيه،
بد رفتاري، تيفوس و تير باران جان خود را از دست داده و 11 هزار تاتار نيز به اردوگاه هاي كار اجباري اعزام شدند.
اين مضمون پيغامي است كه پس از انتقال بي رحمانه تاتارها به بريا ارسال شد: كريمه پاكسازي شد.
طي فرمان حكومتي شماره 5859 كه به سرعت تنظيم شد و در 11 مه سال 1944 توسط استالين امضا شد تاتارها متهم به همدستي با دولت اشغالگر آلمان و خيانت به حزب مادر شدند.
20هزار سرباز فراري به علت كينه و بغضي كه عليه دولت روسيه در دل داشتند خود را به وهرماخت -ارتش آلمان- رساندند.
به همين دليل همه تاتارها محكوم به تبعيد شدند. پدر لومن، ليكيا ماموتف، يك خائن نبود. او به انقلاب بلشويكي و رهبرش ايمان داشت. او فرمانده اي بود با اعتقادات كمونيستي كه در صف سربازان ارتش سرخ جنگيده بود. با اين وجود وي را به همراه همسرش اوسينه آمتووا از منزلشان در باغچه سراي بيرون رانده و به كلخوز ازبكستان تبعيد كردند. لومن مي گويد كه پدرش از اين عمل بهت زده و متعجب شد. او بعد از رسيدن به سمرقند در قطعه زميني كه به وي واگذار شد خانه اي ساخت و به شغل نجاري پرداخت و تفكرات واهي كمونيستي خود را كاملاً از دست داد. ماموتف و همسرش كه تهديد به مرگ شده بودند، حق نداشتند از منزلشان دور شوند و به طور دايم از طرف مأموران پليس كنترل مي شدند. در پاسپورت روسي آنان كلمه تاتار همچون لكه ننگي به چشم مي خورد.
تاتارها از اجتماع كنار گذاشته شده و سخن گفتن زبان رسمي آنان ممنوع اعلام شد. رفتارهايشان نيز به دقت كنترل مي شد. لومن در سال 1944 يعني دو سال بعد متولد شد. هرچند كه رساله تاريخي و مراجع تاتارها خود به خود از صحنه محو شده بودند، اما لومن در محيطي رشد كرد كه خاطرات تبعيد و كريمه را با خود به همراه داشت.
لومن در اين مورد مي گويد: پدرم مي گفت كه در كريمه ارتفاع علف ها به سينه آدمي مي رسيد. تعداد گله گوسفندان بي شمار بود. تاكستان ها پر از محصول بوده و توتون كريمه در اروپا از شهرت خاصي برخوردار بود. او مي گفت كه تاتارها به راز و رمز زمين خود آگاهي كامل داشتند و حتي كوچكترين پيچ و خم رودخانه ها را مي شناختند .
بعد از سال 1956 و پس از انتشار گزارش تاريخي خرشچوف، شرايط تبعيد براي پدر لومن بهتر شد و توانست مجوز ديدار از شبه جزيره كريمه به همراه پسرش را دريافت كند.
لومن مي گويد: پدرم در آنجا، خانه اش را يافت كه توسط روس ها اشغال شده  بود. آنها در را به روي ما بستند و ما را خائن به اتحاد جماهير شوروي قلمداد كردند. در آنجا، همه چيز حتي نام خيابانها روسي شده بود. بدين ترتيب هفت قرن اقامت تاتارها در اين شبه جزيره از خاطرات محو شد.
پدر و پسر با اندوه فراوان به ازبكستان بازگشتند. بعد از سال 1967 طبق يك فرمان حكومتي كه روندي بسيار كند داشت، مقرر شد كه تبعيديها به سرزمينشان بازگردانده شوند. لومن مي گويد: پدرم هر روز اين اميد را داشت كه در روزنامه بخواند كه مي تواند به كريمه بازگردد ولي او نيز مانند همسرش اين اميد را به گور برد.
لومن ادامه تحصيل داد و حقوقدان شد. سپس تشكيل خانواده داد كه حاصلش دو فرزند است. ليكن هرگز از خاطر نبرد كه ازبكستان براي او يك سرزمين ميزبان محسوب مي شود.
در سال 1989 به دنبال يك سري تظاهرات و اعتراضات گسترده، تاتارها مجوز بازگشت به كريمه را دريافت كردند. اين منطقه همچنان تحت سلطه شوروي بسر مي برد.يك سال بعد لومن همه چيز را رها كرده و با مبلغي برابر هزار يورو به سمفروپل بازگشت.
در آنجا او به زحمت امرار معاش كرده و در مشاغل كوچك به كار پرداخت. سپس در يك شركت نگهباني استخدام شد و در سال 1991 پاسپورت روسي اش را تبديل به پاسپورت اوكرايني كرد.
آسان لياليبف در دهكده اي زندگي مي كند كه اورلي نوي نام دارد. اين دهكده با سه هزار نفر جمعيت در چهل كيلومتري سباستوپل واقع شده است.او در انتظار خريدار حبوبات اندكي است كه براي فروش عرضه كرده است.
آسان 30 ساله مي گويد: ما در وضعيت دشواري زندگي مي كنيم و از آن رنج مي بريم. در سال 1948 زماني كه او كودك بود، خانواده اش را از سمرقند بيرون راندند. وي تصور ديگري از اين دهكده داشت. مادر بزرگش زليها از آن روستا بسيار برايش تعريف كرده بود. ولي اكنون او با مشكلات زندگي روزمره دست و پنجه نرم مي كند. آسان از تبعيض شكايت مي كند و مي گويد در اينجا براي ما احترامي قائل نيستند.همچنين آدم محموداف 24 ساله از آزارهاي هر روزه حرف مي زند. اين مرد جوان صاحب رستوراني است كه در آن با غذاهاي سنتي تاتاري از مشتريان پذيرايي مي شود.
او مي گويد: كساني هستند كه ما را مي پذيرند و كساني هم هستند كه ما را طرد مي كنند. گاهي به من مي گويند به تاشكند برگرد، اين جا، جاي تو نيست.
روسها و تاتارها از يكديگر دوري مي كنند و واهمه آنها از هم، متقابل است. هر كدام از آنها مدعي اين شبه جزيره اند كه طي ده قرن دست به دست چرخيده است. تاتارها در قرن سيزدهم ميلادي- بعد از حمله مغولها - در آنجا مستقر شدند و با دولت عثماني كه استقلال آنان را به رسميت شناخت، متحد شدند، اما كاترين دوم تزاريناي روسيه در قرن هيجدهم مجدداً  كريمه را فتح كرد و مردم خود كه از نژاد اسلاو بودند را در آنجا مستقر كرد.
روسها كه اينك 60درصد از جمعيت كريمه را تشكيل مي دهند، نسبت به رشد روز افزون جمعيت تاتارها انتقاد دارند. در سال 1979 تاتارها 1/0 درصد از جمعيت كريمه را تشكيل مي دادند در حالي كه اكنون اين آمار به بيش از 10درصد رسيده است. اختلاف نظرها نيز به اين اعتراض دامن مي زند.در سمفروپل، چندين مدرسه و يك دانشگاه براي تاتارها بنا شده و دولت اكراين مقداري زمين به آنان اعطا كرده تا بتوانند براي خود خانه سازي كنند.
بورس تحصيلي، اختصاص بعضي از مشاغل دولتي به تاتارها و ايجاد سهولت براي كساني كه مايل به بازگشت به اوكراين هستند، از جمله خدماتي است كه دولت اوكراين به تاتارها ارائه مي دهد.
آدم محموداف مي گويد كه شرايط زندگي اكنون بهتر شده است. اما مسأله اي كه همچنان لاينحل باقي مانده، موضوع پرداخت غرامت و يا بازگرداندن داراييهاي تاتارهاست. آسان لياليبف مي گويد: پدر بزرگ من صاحب زمين هاي زيادي بوده. خانه و گله داشته، اما دولت آنها را مصادره كرده و به كساني كه از روسيه مياني آمده بودند واگذار كرده است.
پدر بزرگ والري كريلف كه در سال 1947 از سيبري آمده بود، در نزديكي يالتا و در منزلي بزرگ داراي دو طبقه خالي از سكنه، اسكان داده شد. والري مي گويد كه سه نسل او در اين خانه زندگي كرده اند و آن را آراسته اند. اين خانه جزو ميراث ماست و محال است كه آن را به كسي واگذار كنيم.
لومن آماتف مايل است كه خانه پدري اش را در باغچه  سرا باز پس گرفته و از آن يك كاخ بسازد.
منبع: روزنامه لوموند

نگاه
003549.jpg
بلند ترين بناي نيويورك
عمليات ساختماني اين ساختمان در ماه مارس 1930 در زميني كه پيشتر هتل والدورف آستوريا در آن واقع بود آغاز شد و 14 ماه بعد اتمام يافت. اين ساختمان تا پيش از آنكه برج هاي دوقلو در نيويورك ساخته شوند، بلندترين برج طبقاتي دنيا به شمار مي رفت.
امپاير استيت 448 متر ارتفاع دارد كه البته آخرين طبقه آن (صد و دومين طبقه) در ارتفاع 391 متري واقع شده است. بقيه ارتفاع اين ساختمان به آنتن تلويزيوني بالاي آن مربوط مي شود. كل هزينه ساخت امپاير استيت به انضمام زمين آن در حدود 41 ميليون دلار بوده است كه از اين ميزان 24 ميليون دلار هزينه اي است كه خرج سازه ساختمان شده است.
اين ساختمان سال 1931 (اول ماه مه) توسط رئيس جمهور وقت آمريكا هوور افتتاح شد، به اين صورت كه رئيس جمهور با فشار دادن دكمه اي در واشنگتن چراغ هاي اين ساختمان را در نيويورك روشن كرد.
ساختمان امپاير استيت سال 1986 از سوي دولت آمريكا به عنوان بخشي از ميراث تاريخي و فرهنگي كشور شناخته شد و پلاك مخصوصي به همين خاطر دريافت كرد.
003552.jpg
نيروگاهي براي دو كشور
سد ايتايپو در نوع خود بزرگترين نيروگاه برق جهان محسوب مي شود. مراحل ساخت اين سد از سال 1975 تا 1991 به طول انجاميد. اين سد در قالب يك پروژه دوجانبه و بر رودخانه پارانا ميان دو كشور برزيل و پاراگوئه ساخته شد. 18 واحد مولد برق اين سد قادر به توليد 12 هزار و 600 مگاوات برق هستند. در واقع بازده توليد انرژي نيروگاه و سد ايتايپو ركوردهاي جهاني را طي سال هاي اخير شكسته است.
با مشاهده آمارهايي كه اخيراً از ميزان انرژي توليدي اين سد به دست آمده اند، مي توان به عظمت سد ايتايپو پي برد. نيروگاه ايتايپو در واقع 25درصد از كل انرژي مورد نياز صنايع برزيل و 78درصد انرژي پاراگوئه را تامين مي كند. اين نيروگاه همچنين محل بزرگي براي جذب توريسم محسوب مي شود. تاكنون 9 ميليون نفر از 162 كشور جهان از اين سد نيروگاه بازديد به عمل آورده اند.
لازم به ذكر است كه برزيل صنعتي ترين كشور آمريكاي لاتين است و براي كسب انرژي لازم براي به حركت درآوردن چرخ صنايع خود به انرژي و منابع آن نيازمند است. پاراگوئه نيز به عنوان يكي از كم درآمدترين كشورهاي آمريكاي جنوبي براي تحقق اهداف خود در راستاي توسعه اقتصادي به انرژي به مثابه يك نيروي محركه نياز دارد.
003546.jpg
آبراه دو اقيانوس
در ميان بزرگترين تلاش هاي صلح آميز بشر در راستاي پيشرفت جهان، ساخت كانال ها را مي توان يكي از عظيم ترين دستاوردها دانست. بي نظيرترين موفقيت مهندسان با يك تيم از نيروهاي بين المللي و زير نظر كارشناسان آمريكايي حاصل شد و روياي چند صد ساله براي به هم پيوستن دو اقيانوس بزرگ را محقق كرد.
در سال 1534، كارلوس اول پادشاه اسپانيا دستور داد تا اولين طرح ساخت كانال و امكان تحقق آن بررسي شود، البته سه قرن گذشت تا ساخت كانال آغاز شود. از سال 1880، فرانسوي ها حدود 20 سال رنج كشيدند،  اما كمبودها و مشكلات مالي كار آنها را متوقف كرد. سال 1903 پاناما و ايالات متحده قراردادي منعقد كردند تا طبق آن كانال قابل كشتيراني پاناما ساخته شود. سال بعد آمريكا حقوق و دارايي هاي شركت كانال سازي فرانسوي را به قيمت 40 ميليون دلار خريد و كار ساخت را آغاز كرد. 10 سال بعد پروژه با صرف هزينه اي معادل 387 ميليون دلار به اتمام رسيد.از سال 1903 به بعد آمريكا در مجموع حدود 3 ميليارد دلار براي ساخت و نگهداري كانال پاناما هزينه كرده است. هم اكنون كه بيش از 80 سال از ساخت اولين ترانزيت آبي اقيانوسي مي گذرد، آمريكا و پاناما در مديريت، عملكرد و حفظ و دفاع از كانال پاناما همكاري دارند. طبق دو قراردادي كه سال 1977 منعقد شد دو كشور تا پايان قرن با هم همكاري داشتند و كميسيوني تحت عنوان كميسيون كانال پاناما نظارت بر امور را بر عهده داشت. از سال 1979 هر 10 سال يك بار رياست اين كميسيون را يك آمريكايي يا يك پانامايي به ترتيب در اختيار دارند. اين كميسيون بر تجارت جهاني از راه اين كانال و بر اساس استانداردها نظارت دارد. با مدرنيزه شدن و اجراي برنامه هاي كلي به نظر مي رسد اين كانال در آينده بهترين كانال حمل و نقل اقتصادي جهان شود.
هفتمين مورد از عجايب هفت گانه دنياي مدرن، تونل مانش است كه پيشتر معرفي شده است.

جهانشهر
آرمانشهر
شهر تماشا
گزارش
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |