سه شنبه ۱۵ فروردين ۱۳۸۵
فرهنگ
Front Page

عوامل مؤثر بر نظام هاي آموزشي
002802.jpg
عواملي چند هستند كه بر ماهيت گسترش آموزش و پرورش كشورها اثر مي نهند. در حال حاضر اين عوامل در يك مملكت وجود داشته و از لحاظ موقعيت اجتماعي سرزمين مورد نظر، مستقل اند. عوامل مورد بحث جنبه جغرافيايي، اقتصادي، نژادي، فلسفي، زبان شناختي، اخلاقي و مذهبي دارند.
وانگهي، برخي از عوامل ديگر هم هستند كه بر پايه گرايش علمي فراگير، استوارند. عوامل ياد شده از پيدايش دوره جديد تاريخ، بر آموزش و پرورش اثر نهاده و شامل عوامل جامعه گرايي، انسان گرايي، عاطفه گرايي و مردم سالاري هستند. در نوشته حاضر، ماهيت همه اين عوامل گوناگون مورد بررسي قرار گرفته است.

عامل جغرافيايي
موقعيت جغرافيايي تأثير اجتناب ناپذيري بر فرهنگ، تمدن و آموزش و پرورش هر ملتي دارد. كشورهاي گوناگون جهان، از موقعيت هاي جغرافيايي متفاوتي برخوردارند. از همين رو، شيوه زندگي، تمدن، فرهنگ، نهادهاي اجتماعي و نظام هاي اجتماعي آنها نيز گونا گون اند. شرايط اقليمي كشور سردسير با مملكت گرمسير فرق دارد. بنابراين، سبك هاي زيستي و سازمان يابي جامعه دو نوع كشور، يكسان نيستند. يك كشور كشاورزي در نظام آموزشي اش، تعليم كشاورزي را مورد تأكيد قرار مي دهد و يك مملكت صنعتي در سازماندهي برنامه آموزشي اش توجه خاصي به موضوعات فناوري مبذول مي دارد. در يك كشور سردسير، تعطيلات زمستاني طولاني است، اما برعكس در يك مملكت گرمسير، تعطيلات تابستاني بيشتر است. ظاهراً، ساختار آموزشي هر كشوري تحت تأثير موقعيت جغرافيايي آن است.
عامل اقتصادي
نظام آموزشي يك كشور، ارتباط تنگاتنگي با شرايط اقتصادي آن دارد. معمولاً اهداف و برنامه هاي آموزشي، مطابق شرايط اقتصادي مملكت طرح ريزي مي گردند. عقيده درباره نظام اقتصادي آن گونه كه طرف توجه كشوري است، به شهروندان القا مي شود. مثلاً به موجب نظام اقتصادي سوسياليستي، دولت، مالك تمام اموال است. از اين رو در همان مرحله نخست آموزش، برداشت بچه ها اين است كه كليه اموال به حكومت تعلق دارد و همه بايد از آن مراقبت كنند. در حالي كه در حكومت هاي مردم سالاري وضع به كلي متفاوت است. در اين كشورها، مالكيت فردي به رسميت شناخته مي شود: بنابراين، در جهت رشد و پيشرفت نظام هاي آموزشي، عنايت فراواني به حقوق افراد صورت مي گيرد. به اين سبب در چنين كشورهايي اجازه داده مي شود كه براي بچه هاي وابسته به چند طبقه ثروتمند و درجه يك، «مدارس خصوصي» داير شود . ظاهراً عامل اقتصادي، عنصر بسيار مؤثري به شمار رفته و در جريان بررسي آموزش و پرورش تطبيقي، جاي خاصي را داراست.
عامل نژادي
در برخي از كشورها، چند نژاد وجود دارند كه بر نظام آموزشي اش اثر مي نهند و ممكن است نژادي كه خود را برتر از سايرين مي انگارد، سعي كند بر آنها مسلط باشد. چنانچه اين كوشش با موفقيت همراه بود، در اين صورت مي كوشد كه با گسترش نظام آموزشي ويژه اي، نظارت خود را بر آنها تحكيم بخشد. به عنوان مثال فرانسوي ها و انگليسي ها مستعمراتشان را در آفريقا بنياد نهادند. از آن جايي كه اينان «سفيد پوست» بودند، معتقد بودند كه بايد نسبت به اقوام آفريقايي برتري داشته باشند. بنابراين يك نوع نظام آموزشي مخصوصي ايجاد كردند تا نظارت خود را بر اقوام سياه پوست تقويت كنند.
به اين ترتيب، در آفريقاي جنوبي، عامل نژادي، عنصر مؤثري در نظام آموزشي آن كشور شمرده مي شود. همچنين طي حكمراني انگلستان بر هندوستان، انگليسي ها گونه اي نظام آموزشي پديد آوردند تا افراد ويژه اي را براي به كار انداختن دستگاه اداري خود تربيت كنند. در نتيجه، زبان انگليسي، واسطه آموزش شد و نوع خاصي از برنامه درسي متداول گشت. احساس اينكه فرهنگ و تمدن آنان برتر از فرهنگ و تمدن هندي هاست، باعث تقويت اعمالشان گرديد. نيازي به تأكيد نيست كه در پژوهش مربوط به آموزش و پرورش تطبيقي، عامل نژادي اهميت دارد.
عوامل زبانشناختي
انسان بايد زبان گروهي را كه در ميانشان زاده شده است، فرا گيرد. فرهنگ و تمدن يك كشور توسط زبانش بيان مي گردد؛ گرچه ويژگي هاي ديگري هم هستند كه بي ترديد به فرهنگ و تمدن آن اشاره دارند. به هر حال، اهميت زبان را نمي توان منكر شد. در نظام آموزشي يك كشور، زبان نقش بسزايي دارد. مي دانيم كه اگر زبان مادري، واسطه تعليم شود، معمولاً مردم از شخصيت ملي قوي و پابرجايي بهره مند مي شوند و چنانچه اين واسطه، زبان خارجي باشد، شخصيت ملي، ضعيف مي گردد. درست است كه عوامل متعددي در ايجاد شخصيت ملي سهيم هستند، ولي واسطه آموزش، اهميت خاص خود را در نظام آموزشي داراست. آن دسته از مشكلات آموزشي كشور كه وابسته به عناصر فرهنگي هستند، مي توان بر مبناي عوامل زبانشناختي دريافت.
اينك به برخي از عوامل ديگر كه احتمالاً تحت مقوله اي روحاني و معنوي قرار مي گيرند، پي مي بريم. اين عوامل، اخلاقي و فلسفي اند.
عامل فلسفي
نظام آموزشي يك كشور تحت نفوذ فلسفه آن است. فلسفه بر زندگي تأثير مي نهد، بنابراين نفوذش بر آموزش و پرورش كاملاً طبيعي است. به طور مثال، در يونان باستان، سقراط، افلاطون و ارسطو، نظام آموزشي كشور را بر مبناي فلسفه خاص زندگي استوار ساخته و اداره امور كشور را به فيلسوفان واگذار كردند. در چين امروز، نظام آموزشي به فلسفه كمونيستي متكي است. در هند باستان، نظام آموزشي «گوروكول» بر فلسفه زندگي «وديك» مبتني بود. به موجب مدارك به دست آمده در ديرها و صومعه ها، پايه و اساس نظام آموزشي عصر بودائيان را فلسفه بودا تشكيل مي داد. انجمن هاي ديانانند آنگلووديك وابسته به هندوستان نوين به آن گونه فلسفه زندگي متكي بود كه توسط «سوامي دايناند ساراسواتي» مطرح شد و ضمناً پاره اي مؤسسات، تابع فلسفه «سري آئوروبيندو» بودند. در هندوستان نوين بعضي افراد طرفدار نظام ويژه آموزش مبتني بر فلسفه «سارووودايا» مربوط به «گاند هيجي» و «وينوبابيوهيو» هستند. بدين ترتيب در بررسي آموزش و پرورش تطبيقي، فلسفه، عامل بس ارزنده اي است.
عامل اخلاقي
بعضي كشورها بر اصول اخلاقي و شماري به اصول مذهبي تأكيد مي ورزند.در يك كشور مردم سالار، رفتار اخلاقي هر شهروند، مورد تأكيد خاصي قرار مي گيرد، زيرا رفتار اخلاقي، روح مردم سالاري شمرده مي شود. بدين نحو، در ممالك برخوردار از تشكيلات مردم سالارانه به رشد رفتار اخلاقي، به عنوان هدف آموزش و پرورش تأكيد مي شود، همانند: ژاپن، سوئيس، بريتانيا و هندوستان. بنابراين، عامل اخلاقي در بخش بررسي پيرامون آموزش و پرورش تطبيقي بسيار اهميت دارد.
عامل مذهبي
تاريخ، نشانگر اين حقيقت است كه هزاران نفر جان خود را بر سر مذهب نهاده اند. در يك مملكت مذهبي، ملت معمولاً محافظه كارند و از هر نوع تغييري در آداب و سنن قديمي خود منزجرند. از همين رو در ساماندهي يك نظام آموزشي، ما بايد خيلي مواظب احساسات مذهبي مردم باشيم. در يك كشور صنعتي بر اثر پيشرفت هاي علمي، معمولاً سنن باستاني شروع به فروپاشي كرده و بر طبق نيازهاي زمان و جامعه، بازسازي مي شوند. آموزش و پرورش بايد در اين نوسازي، نقش ويژه اي را ايفا كند؛ ليكن به خلاف اين مورد، در يك مملكت كشاورزي، مردم محافظه كارند و با بدگماني، شاهد هرگونه دگرگوني بوده و مي خواهند سنت هاي مذهبي شان دست نخورده باقي بماند. در نتيجه، نظام آموزشي بايد سازمان يابد. لازم به يادآوري نيست كه در هر نظام آموزشي احساسات مذهبي مردم بايد مورد احترام واقع شود. لذا در پژوهش پيرامون آموزش و پرورش تطبيقي، عامل مذهبي را نمي توان ناديده گرفت. در واقع، بحث پيرامون اينكه چگونه علائق و وابستگي هاي مختلف مذهبي سبب پيدايش نظام هاي متفاوت آموزشي در كشورهاي گوناگون مي شوند، خيلي جالب است.
اينك تعدادي از چنين عواملي را كه احتمالاً به منزله پيامدهاي پيشرفت علمي جهان به نظر مي رسند، درمي يابيم. عوامل مزبور جنبه جامعه گرايي، انسان گرايي، ملي گرايي و مردم سالاري دارد. تأثير چنين عواملي در آموزش و پرورش از آغاز عصر جديد پديدار شده است.
عامل جامعه گرايي
امكان دارد اثر جامعه گرايي در جنبه هاي متفاوت زندگي امروزين احساس شود. جامعه گرايي، هسته اصلي عقايد افلاطون را تشكيل مي داد. او از نظارت دولت بر تربيت و پرورش كودكان طرفداري مي كرد. از اين رو وي كاملاً جانبدار نظارت دولت بر گسترش آموزش و پرورش بود.
اين نظريه زماني به موقع خود، بر  آموزش و پرورش يونان اثر گذاشت. «سر توماس مور» انگليسي در كتاب خود تحت عنوان «آرمان شهر» از اصول جامعه گرايي كه با نظريات افلاطون منطبق بود، حمايت كرد. به باور او، دولت بايد آموزش عمومي را سامان بخشد تا احتمالاً شهروندان، وظايف خويش را در مقابل دولت به انجام رسانند.
«روسو» نيز از انگاره جامعه گرايانه  اجتماع پشتيباني كرد. وي از آموزش جهاني تحت نظارت دولت جانبداري مي كرد. در اين زمينه، از «كودورست» هم مي شود نام برد. او طرفدار تأمين امكانات همسان  آموزش و پرورش براي تمام شهروندان بود. نويسندگاني مانند «سينت سيمون» (۱۸۲۵-۱۷۶۰)، «رابرت اوون» (۱۸۵۸-۱۷۷۱)، «چارلز فوريز» (۱۸۳۷-۱۷۷۲)، «اتين كابت» (۱۸۵۶-۱۷۷۸) و «لويس بلانك» (۱۸۸۲-۱۸۱۱) از دو دانشمند يادشده حمايت مي كردند. جامعه گرايي نوين، از ديدگاه هاي ماركسيسم سرچشمه مي گيرد. «ماركس» (۸۳-۱۸۱۸) ماده گرايي «هگل» را پايه فلسفه خويش قرار داد. «ماركس» مدعي بود كه شرايط اقتصادي يك مملكت بر مبناي فرآيند اجتماعي، سياسي و معنوي اش استوار است. طبق اصول جامعه گرايي، هدف آموزش وپرورش، توسعه وسايل توليد در جهت رفاه دولت است. نمونه اي از اين نوع جامعه گرايي را در چين و كره شمالي مي توان يافت. در اين گونه آموزش و پرورش، مذهب جايي ندارد. از اين رو عامل جامعه گرايي، جايگاه مهمي را در توسعه آموزش و پرورش داراست. بنابراين اهميت اين عامل در مطالعه پيرامون آموزش و پرورش تطبيقي را نمي توان ناديده انگاشت.
عامل انسان گرايي
تقريباً در پايان قرون وسطي، عقايد انسان گرايانه با اين نظر گسترش يافت كه بشر را از خرافات كوركورانه رهايي بخشيده و زندگي اش را بر مبناي قواعد علمي بنيان نهد. هدف چنين روحيه اي، سرانجام اين بود كه امكانات كامل را براي رشد فرد فراهم سازد. انسان گرايي، رفاه بشر را هدف اصلي خود قرار مي دهد و مبناي سنجش همه چيز شمرده مي شود. اين عقيده در اروپا از آغاز نوزايي(رنسانس) ريشه گرفت و چنان عميقانه در ذهن بشر نفوذ كرد كه در نهايت باعث جدايي كليسا از حكومت گرديد. طي سده هاي ۱۶ و۱۷ چند انسان گرا از ترويج بعضي از چنين نظرياتي در آموزش و پرورش چنان طرفداري كردند كه به تأثير انسان گرايي بر نظام هاي آموزشي سرزمين هاي آنان مي توان خيلي خوب پي برد. «كومنيوس» در تأكيدي كه بر حواس آموزي كرد، فقط نفوذ انسان گرايي را يادآور شد. در طول قرن هفدهم، اثر انسان گرايي بر آموزش و پرورش در فرانسه، زماني مشاهده شد كه آموزش و پرورش از كليسا جدا گشته و دولت مسئول تعليم و تربيت شهروندانش گرديد و به خاطر نفوذ انسان گرايي، شيوه هاي جديد آموزش مطرح شد. انگلستان، تأثير آن را به شكل تغييراتي در برنامه درسي، احساس كرد. در كشورهاي مختلف، درس هايي همچون جغرافي، رياضيات و علوم را به طريقي شروع به تعليم كردند تا در امور عملي زندگاني، مفيد واقع شوند. اينك بذل توجه به ارتباط متقابل بين فلسفه و علم آ غاز شد. در ايالات متحده «تامس جفرسون» و «تامس پاني» از عرضه اصول انسان گرايي در نظام آموزشي پشتيباني كردند. در خلال سومين دهه قرن حاضر، «جان ديويي» در آمريكا از ادغام اصول انسان گرايي در آموزش و پرورش طرفداري كرد. در عصر حاضر، تأثير انسان گرايي را مي شود در آموزش و پرورش به وضوح احساس نمود. امروزه صرفاً برنامه آموزشي و شيوه تعليم نيكو را كه به رشد انسان كمك مي  كند، ملاحظه مي كنيم. بنابراين، در مي يابيم كه عامل انساني بر آموزش و پرورش تاثير مي نهد و نمي توانيم در پژوهش پيرامون آموزش و پرورش تطبيقي ناديده اش بگيريم.
عامل ملي گرايي
روح ملي گرايي به منظور تحكيم حس  يكپارچگي در كشور به وجود مي آيد. اين مسئله در هندوستان به ويژه بعد از ۱۹۴۷ مشهود است. در اين كشور طبقات، اديان و زبان هاي گوناگون وجود دارد. حوزه گرايي، بنيان واقعي زندگي  ملي مان را تضعيف مي كند. به رغم اين تفاوت ها، توجه ما به وحدت اجتماعي، فرهنگي و سياسي كه در مملكت مان ذاتي است، جلب مي شود تا روح ملي گرايي را در ما تقويت كند. بنابراين، در اهدافي كه نسبت به آموزش و پرورش و برنامه درسي داريم، عنايت ويژه اي به پيشرفت اين حس يكپارچگي در كودكان جلب مي شود. به هر حال، بايد در نظر داشت كه روح ملي گرايي در يك مملكت ممكن است تنها زماني مفيد باشد كه نگرش بين المللي از ياد نرود، زيرا در اين صورت شخص احتمالاً نارسايي هاي كشورش را ناديده مي گيرد. سرانجام اين تمايل قادر است كشور را ضعيف كند. نمونه هاي مربوط به هيتلر آلماني و توجوي ژاپني، مدارك گويايي بر اين مدعا هستند. از قرار معلوم، عامل ملي گرايي بر نظام آموزش و پرورش و بررسي آن در آموزش و پرورش تطبيقي اهميت دارد.
عامل مردم سالاري
در حكومت هاي مردم سالاري، به دو مورد برخورد مي كنيم؛ در برخي از آنها، تساوي سياسي و در ديگري وحدت اجتماعي مورد تأكيد است. در نخستين مورد، از ايالات متحده، انگلستان، فرانسه، هندوستان، ژاپن و... و در مورد دوم از چين و كره شمالي نام برده مي شود. هر كشور به سبب نوع خاص سبك هاي مردم سالارانه از طرز خاص آموزش و پرورش حمايت كرده است. تفاوت هاي موجود كه در انگاره ها (الگوها)ي آموزشي يافت مي شوند، به خاطر نظريات مختلف مردم سالارانه اي است كه در اهداف، سازمان ها و مطالب آموزشي كاملاً عيان مي باشد. ضمن مطالعه آموزش و پرورش تطبيقي، بايد متوجه اين تفاوت ها باشيم تا عوامل عمده و زير بنايي را به درستي دريابيم.
مترجم: ا. اميرديواني
منبع: Comparative Education , S.Pchaube

مشكلات فراروي مدارس غيرانتفاعي
002805.jpg

يكي از رويكردهاي مهم سند چشم انداز بيست ساله كه در واقع برنامه بلندمدت كشور محسوب مي شود، كاهش سهم تصدي گري دولت در امور جاري مملكت و واگذاري آنها به بخش خصوصي است. چرا كه يكي از شاخصه ها و علائم پيشرفته بودن كشور طبق اعلام سازمان جهاني يونسكو، كم بودن سهم دولت در توليد ناخالص ملي و بالا بودن درصد سهم بخش خصوصي است كه در برنامه هاي ميان مدت پنج ساله توسعه كشور و همچنين بودجه سالانه نيز كه در راستاي اهداف چشم انداز بيست ساله تدوين و تنظيم شده است. اين هدف كاملاً مورد توجه قرار گرفته و به منظور ايجاد تحرك بيشتر و بالا رفتن نرخ رشد اقتصادي مقرر شده كه قسمت بيشتري از امور از بخش دولتي منتزع و به بخش خصوصي منتقل شود. از جمله در بودجه سال ۱۳۸۵ كه اخيراً توسط دولت تدوين و به مجلس شوراي اسلامي تقديم شده، كاهش تصدي گري دولت به عنوان يكي از محورهاي اصلي مطرح گرديده است. يكي از زمينه هاي كم كردن بار تصدي گري دولت، واگذاري بخش مهمي از امور آموزش و پرورش به بخش خصوصي است كه قبلاً  نيز در برنامه هاي توسعه مورد توجه واقع شده و تحت عنوان تأسيس مدارس (به غلط) غيرانتفاعي شكل گرفته است و چندين سال است كه اين مدارس بخش مهمي از بار آموزشي و پرورشي كشور را با شايستگي كامل عهده دارند.
در حال حاضر حدود چهار درصد از امور آموزشي كشور سهم اين مدارس است و در برنامه پنجم پيش بيني شده كه سهم مدارس غيرانتفاعي به ده درصد افزايش يابد. بايد بدانيم اين خيز بلندپروازانه بدون فراهم ساختن راهكارهاي مناسب و از ميان برداشتن موانعي كه رو در روي مدارس ياد شده قرار دارد تحقق نخواهد يافت. متأسفانه مسئولان امر تاكنون قدمهاي مثبتي در جهت رفع اين موانع برنداشته اند و با استفاده از اين فرصت محدود چند پيشنهاد در راستاي رفع موانع و فراهم ساختن عوامل تسهيل و تسريع در جهت رسيدن به اهداف برنامه بدين شرح ارائه مي شود:
تغيير عنوان مدارس
از «غيرانتفاعي» به «خصوصي»
براساس يك اصل فطري و طبيعي، محرك اصلي بخش خصوصي، وجود انگيزه سودجويي يعني انتفاع است، بدين معني كه هر انسان بايد مطمئن باشد كه در حركتهاي روزمره خود متناسب با ميزان تلاش خود، سود معقول نصيبش خواهد شد. در حالي كه در زمينه بهداشت و درمان كه با جان مردم و حيات انسانها سر و كار دارند، بسياري از بيمارستانها تحت عنوان «خصوصي» فعاليت مي كنند، چگونه مي توان انتظار داشت كه مدارس مورد بحث، بدون انگيزه سودجويي تحت عنوان غيرانتفاعي به صورت فعال و مطلوب به كار خود ادامه دهند و افراد ذي صلاح جديد هم براي به عهده گرفتن مسئوليت پا در ركاب نمايند.
حذف ماليات بر  آموزش
براي تقويت بنيه مالي مدارس خصوصي و ايجاد تقويت انگيزه مشاركت مردم در حركت هاي سريع آموزشي، مي بايست مدارس خصوصي كلاً از ماليات معاف گردند. زيرا اگر توجه كنيم ماليات وصول شده در سالهاي قبل،  از اين مدارس، در مقابل كل وصولي هاي دولت رقم ناچيزي است. پس حذف مالياتهاي مدارس خصوصي براي دولت نه تنها مشكلاتي ايجاد نمي كند، بلكه با بالا رفتن انگيزه بخش خصوصي در تصدي امور آموزشي و ايجاد مدارس خصوصي، چندين برابر مالياتهاي حذف شده از هزينه هاي دولت كاسته مي شود.
افزايش شهريه دانش آموزان
افزايش شهريه دانش آموزان از سالي به سال ديگر، دقيقاً براساس نرخ تورم اعلام شده از طرف بانك مركزي صورت مي گيرد، نه براساس سليقه هاي مناطق و تعيين معيار ميزان آن براساس عملكرد آموزشي مدارس صورت مي پذيرد و نه براساس صرفاً لوكس بودن ساختمان مدارس.
آينده نيروهاي شاغل در مدارس
يك نيرو در مدارس دولتي نهايتاً پس از سال ها خدمت به استخدام آموزش و پرورش در مي آيد، يك آموزشيار نهضت در صورت ۶۰ ماه خدمت در نهضت سوادآموزي زمينه براي استخدام وي در آموزش و پرورش مهيا مي شود. در حالي كه نيروهايي كه در مدارس غيرانتفاعي كار مي كنند، اگر به عللي مؤسس از پذيرش جديد آنان معذور باشد، اين تجربه كه اندوخته و عمري كه سپري شده به كجا خواهد انجاميد.
ايجاد واحد حقوقي
يك واحد حقوقي ايجاد شود تا به مسائل حقوقي از دست رفته مدارس غيرانتفاعي رسيدگي كند يا يك واحد صنفي منسجم شكل گيرد كه اين مدارس مشكلات حقوقي خود را به آنجا ارجاع كنند.
جمعي از مؤسسان مدارس غيرانتفاعي
منطقه ۵ تهران

تازه ها

انتشار شماره جديد «وب»
شصت و نهمين شماره نشريه آموزشي، پژوهشي و اطلاع رساني «وب» ، ويژه اسفندماه ۱۳۸۴ در يكصد صفحه، منتشر شد.
در اين شماره ماهنامه «وب» مطالب زير را مي خوانيم: جام جهاني فوتبال و جادوي فناوري / پيشرفت فوق العاده در رمزگذاري، IT راهبردي ترين ابزار براي تحقق عدالت / مقايسه صحنه جرايم كامپيوتري با جرايم سنتي / گفت وگو با دبير شوراي عالي اطلاع رساني / به كارگيري شبكه هاي يادگيري غيرهمزمان براي آموزش / فناوري MIMO، نويد بخش شبكه هاي بي سيم پر سرعت/ پشت پرده كامپيوتر / افزايش RAM با حداقل هزينه / درايوهاي USB را درمان كنيد / در دنياي كامپيوتر چه مي گذرد/ ايجاد تصاوير ويدئويي بسيار.
002790.jpg
دائره المعارف بزرگ نو
دوره ۱۰ جلدي دايره المعارف بزرگ نو، تأليف و ترجمه عبدالحسين سعيديان منتشر شد.
اين دايره المعارف يكي از جالب ترين و جامع ترين كتاب هاي مرجع در زمينه هاي علمي، فني، پزشكي، قضايي، پيدايش زندگي، خط، گياهان، جانوران، انسان، جغرافيا، زبان شناسي، جامعه شناسي، هنر، مشاهير جهان و... است.
اين مجموعه در ۱۰ جلد و ۹۶۳۲ صفحه حدود ۴۰ هزار مقاله، موضوع مدخل و حدود پنج هزار شرح حال را شامل مي شود.
عبدالحسين سعيديان كار تهيه و تاليف اين مجموعه را طي ۱۰ سال به پايان رسانده است و در راه تهيه اين مجموعه اطلاعات فراواني را از سازمان ها و نهادهاي داخلي و خارجي چون بنياد ايران شناسي، فرهنگستان علوم، فرهنگستان زبان و ادب فارسي، فرهنگستان هنر، فرهنگستان علوم پزشكي، دانشگاه ها، پژوهشكده ها، كتابخانه سازمان ملل، تعدادي از وزارتخانه ها و كتابخانه ملي و بسياري از كتابخانه هاي مهم كشور جمع آوري كرده است.
عبدالحسين سعيديان در باره اين مجموعه مي گويد: «دايره المعارف الفبايي عمومي بزرگ نو» كتابي است كه پس از سالها تلاش و كوشش با استفاده از ۱۰ هزار مرجع و مأخذ معتبر در موضوعات بسيار متنوع تهيه شده است.
سعيديان تصريح مي كند: مسئوليت كليه مطالب و تصاوير و عكس هاي مندرج در كتاب دايره المعارف بزرگ نو منحصراً به عهده او است.
ناشران اين مجموعه، انتشارات «علم و زندگي» و «آرام» هستند كه به تازگي اين مجموعه را روانه بازار نشركرده اند. تيراژ دوره ۱۰ جلدي دايره المعارف بزرگ نو ۲۰۵۰ نسخه و بهاي هر دوره ۱۰ جلدي آن ۳۹۵۰۰ تومان است.
002799.jpg
بيرچاتي بويوندا عؤمور
اين كتاب مجموعه اشعار «عدالت امي» (دومان) را كه بيشتر در قالب هاي فولكلوريك آذربايجاني قوشما و گرايلي سروده شده اند، دربرمي گيرد.
«بيرچاتي بويوندا عؤمور» در ۱۶۰ صفحه و در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه منتشر شده است.
002796.jpg
تاريخ ادبيات آذربايجان
در منابع و آثاري كه به زبان فارسي منتشر شده است، سهم تاريخ ادبيات آذربايجان بسيار ناچيز است. آنچه كه در ايران، در مورد تاريخ ادبيات آ ذربايجان منتشر شده، بيشتر به زبان تركي آذربايجان است.كتاب تاريخ ادبيات آذربايجان كه به صورت دوره ۶ جلدي توسط محمد رضا كريمي، تاليف شده است را بايد از منابع مهمي دانست كه توانسته است تا حد زيادي اين خلاء را جبران كند. اولين جلد از اين مجموعه توسط موسسه فرهنگي- هنري يكتا رصد زنجان منتشر شده و قرار است جلدهاي دوم تا ششم نيز در ماه هاي آينده به بازار كتاب عرضه شود.
كريمي در جلد اول اين كتاب كه در ۷۷۴ صفحه منتشر شده است، پس از مقدمه اي درباره تاريخ، جغرافيا، تمدن، فرهنگ ، زبان و هنر آذربايجان به ادبيات نگارش يافته به زبان عربي در مورد آذربايجان و زبان و ادبيات آذربايجاني پرداخته است. سپس كتاب «دده قورقود» را كه از آثار اوليه تركي در دوره اسلامي است عالمانه و دقيق برسي كرده و به تاثيرگذاري آن در تاريخ و فرهنگ آذربايجان اشاره كرده است.اين جلد از كتاب به بررسي ادبيات آذربايجان تا قرن هشتم هجري مي پردازد و در آن آثار برخي از نام آورترين شاعران آذربايجاني از نظامي گنجوي تا شيخ صفي الدين اردبيلي و عماد الدين نسيمي مورد بررسي قرار گرفته اند.
002793.jpg
عؤمور آيناسي
عؤمور آيناسي (آينه عمر) مجموعه ۴۲ شعر از اشعار شاعر نامدار آذربايجاني مرادعلي قريشي متخلص به قافلانتي است كه اخيرا به ديدار حق شتافت. آينه عمر حقيقتا نيز آينه عمر سراينده توانمند خود است. در اين آينه، اندوه ها و شادي ها، آرزوها و اميدها و نيز وقايع و حوادث محيط اجتماعي شاعر توانمند را به تمامي مي توان تماشا كرد.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   ايران  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  موسيقي  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |