سه شنبه ۱۵ فروردين ۱۳۸۵
مقدمه اي بر ضرورت تشكيل انجمن هاي شوراياري در محلات
مشاركت در مديريت شهري
002835.jpg
عكس:مسعود خامسي پور
عليرضا عرب
نظام مديريت شهري مانند ديگر نهادها در تبادل و تعامل با جامعه و شهروندان معنا پيدا مي كند. يك بعد مسأله تصميمات، قوانين و سياست هاي شهرداري و بعد ديگر انتظارات و خواسته ها و نهايتاً حمايت و مشاركت فعالانه شهروندان است. از دهه ۱۹۸۰ ميلادي به بعد، كارشناسان مديريت شهري متوجه اين موضوع شدند كه طرح ها و برنامه هاي شهري تنها زماني موفقيت آميز خواهند بود كه متناسب با نيازها و خواسته هاي اقشار، طبقات و خرده فرهنگ هاي گوناگون و متنوع جامعه تدوين و تبيين گردند.
نتايج تحقيقات وسيع و گسترده جامعه شناختي دال بر اين امر است كه برنامه ريزي هاي شهري تمركزگرا ديگر قادر به حل مسائل پيچيده تر و گسترده تر كلان شهرها نيستند. بر اين مبنا شاهد گرايش هرچه بيشتر مديريت شهري و انديشمندان جامعه شناسي شهري به برنامه ريزي محلي، مشاركتي و از پايين به بالا در قياس با نوع سنتي برنامه ريزي دستوري و از بالا به پايين هستيم. تمركززدايي و محله گرايي در واقع واگذاري امور محله اي به مردم همان محله است. ايجاد واحدهاي محله اي موجب ارتقا و كارآمدي نظام مديريت شهري و تسهيل در اداره امور شهر و صرفه جويي هاي وسيع اقتصادي در درازمدت خواهد شد.
اگر باب مشاركت فعال بسته باشد و شهروند به شهرنشين تنزل پيدا كند، نه تنها شاهد رشد و تعالي شخصيت مردم، بسط و استخراج توانايي هاي افراد، تقويت هويت شهري و احساس تعلق به شهر، تقويت حس اعتماد و همكاري ميان اهالي شهر و شهرداري ها نيستيم، بلكه داراي كمترين ميزان كاركرد و بهره وري در نظام مديريت شهري نيز خواهيم بود.
مشاركت شهروندان در جامعه شهري حامل نتايج بس گرانبها و متقابلي براي حكومت محلي و شهروندان خواهد بود. رويارويي با مسائل و مشكلاتي كه ابرشهرهاي جهان با آن دست به گريبان هستند مانند انفجار جمعيت، حاشيه نشيني و اسكان غيررسمي، نابساماني وضعيت ترافيك، آلودگي محيط زيست، سيل مهاجران روستايي به شهر و مسائل بسيار ديگر كه با تسريع فرآيند شهرنشيني، رشد سريع ارتباطات، اطلاعات و فن آوري، جهاني شدن اقتصاد و بازارهاي كار و سرمايه و...، دائماً در حال گسترش و پيچيدگي بيشتر هستند، تنها با بهره گيري درست و بهينه از توان ها، استعدادها و ظرفيت هاي بالقوه و وسيع موجود در شهروندان و منابع شهري در حوزه هاي گوناگون و در قالب طرح ها و برنامه هاي مشاركتي قابل حل هستند.
تجارب دهه هاي اخير بسياري از كشورهاي توسعه يافته و برخي از كشورهاي در حال توسعه در ساماندهي مديريت شهري، حاكي از آن است كه با پرداختن به توسعه پايدار شهر در سطوح خرد و كلان و از منظر جامعه شناختي، الگوي مناسب براي برون رفت از اين چالش ها همانا الگوي مديريت درونزاي محله اي است. در اين الگو درباره كوچك ترين و همگون ترين واحد شهر، يعني محله، بررسي، سياستگذاري، مديريت و برنامه ريزي انجام مي شود. در اين ديدگاه كوچك ترين و همگن ترين واحد شهر يعني محله، مبنا قرار مي گيرد. امتداد منطقي اين نگاه منجر به شكل گيري مديريت از پايين به بالا و توأمان با مشاركت فعال شهروندان، توسعه منابع انساني، تمركززدايي، ايجاد ظرفيت هاي نهادي، تعاملات اصولي، تقويت اجتماعات محلي و نهايتاً ارتقاي ميزان مشاركت، شعور و آگاهي جمعي شهروندان خواهد شد.
مشاركت شهروندان در جامعه شهري حامل پيامدهاي مثبت و دوطرفه براي شهروندان و دولت هاي محلي و شهري است؛ از جمله بسط توانايي هاي افراد، حل مشكلات شهري از طريق مشاركت، تقويت احساس اطمينان و اعتماد بين شهروندان و شهرداري ها و نهايتاً شكل گيري و تقويت هويت شهري و احساس تعلق به شهر. در تهران قديم، محله هاي شهر نقش عمده اي در سامان بخشي و سازماندهي امور شهري ايفا مي كردند. هر محله ويژگي هاي خاص خودش را داشت و به آن ويژگي ها شاخص بود. هر محله تهران تقريباً داراي كاركردهاي خاص خود بود و به گونه اي به ارائه خدمات و توليد كالاهاي مختص به خود مي پرداخت. به اين ترتيب بود كه اهالي محله در نوعي احساس تعلق و هويت محله اي، مشترك بودند؛ به نحوي كه هر شهروند بيشتر به نام محله اي كه در آن ساكن بود شناخته مي شد. البته با ورود به دوران گذار و تحولات سريع آن، اين حالت نيز به مرور از دست رفت و مناسبات مزبور به هم ريخت.
در گذشته مردم در اكثر مسائل مربوط به محله همانند آباداني محله، ايجاد امنيت در محله، دستگيري از مستمندان و... مشاركت داشتند، ولي رفته رفته اين نقش مردم كم رنگ شد، شهروندان با شهر بيگانه شدند و محله ها هويت خاص خودشان را از دست دادند. در چنين وضعي شهروندان خود را منفعل و جدا از محله و شهر احساس مي كنند و شهرداري ها موظف به اداره امور شهر به تنهايي و خالي از مشاركت مردم مي شوند و نهايتاً محلات و شهر وضع ناپايدار پيدا مي كنند.
انتظارات و توقعات مردم روزبه روز از شهرداري بالاتر رفته و شهرداري نيز از مردم سلب مسئوليت مي كند. نتيجتاً هرچه مشكلات شهرداري بيشتر مي شود، انتظارات و توقعات يك طرفه مردم نيز افزايش خواهد يافت و به اين ترتيب شهرداري از شهروندان جدا خواهد افتاد و سوءظن و بدگماني جاي احساس محبت و يكدلي را خواهد گرفت.
مشاركت شهروندان نقش محوري در پايداري محلات شهري دارد و البته اين مشاركت پايان و حد و سقفي ندارد و مي تواند روزبه روز در يك جامعه تعميق يابد.
سطوح مختلف مشاركت شهروندي را به صورت زير مي توان دسته بندي كرد: ۱- عدم مشاركت ۲- مساوات طلبي نمايشي ۳- قدرت شهروندي
اما سؤال اينجاست كه مردم چه زماني بيشتر مشاركت خواهند كرد؟ هرچه شهرداري ها زمينه را براي حضور مؤثر و مشاركت فعال مردم آماده تر كنند و حقوق شهروندي آنان را بيشتر رعايت كنند، آنگاه مردم نيز متقابلاً احساس تعلق بيشتري به شهر نشان خواهند داد. مردم زماني تمايل به مشاركت فعال خواهند داشت كه داراي حقوق شهروندي و قدرت عمل كافي و وافي باشند.
در اين صورت است كه آنان نيز به طور فعال به وظايف خود كه همان رعايت قانون، ضوابط و مقررات است اهتمام خواهند ورزيد و در چارچوب حقوق و وظايف خود مشاركت خواهند كرد. پس مشاركت معلول است نه علت. از جمله عوامل مؤثر در ميزان مشاركت شهروندان، گسترش ارتباطات شهروندي و افزايش آگاهي هاي عمومي به ويژه در حوزه شهروندي است كه با موضوع آموزش شهروندي ارتباط تنگاتنگي دارد.
براي حركت به سوي شهري شهروندمدار و نه زورمدار، نظام مديريت شهري معتبر، استقرار مردم سالاري و خواست مردم؛ تمركززدايي و محله گرايي در قالب انواع سازمان ها و تشكل ها و تحقق فرهنگ شهروندي، اجتناب ناپذير است.
مشاركت هاي مردمي هنگامي مي تواند در فرايند توسعه پايدار مؤثر و كارا باشد كه به صورت هدفدار، آگاهانه و داوطلبانه در قالب همين سازمان ها و تشكل هاي دولتي و غيردولتي تعيّن پيدا كند. مشاركت اشكال متنوع و مختلفي دارد كه انجمن هاي شوراياري در محلات(۱)، محوري ترين نوع مشاركت در اداره امور شهرها محسوب مي شوند.
۱- انجمن هاي شوراياري محلات تهران، در اسفندماه سال گذشته(۱۳۸۴) به طور گسترده در ۴۰۰ محله شهر تهران تشكيل شد.

نگاه امروز
احياي هويت شهري
مسعود تويسركاني
تصوير كلان شهرهاي امروز علي رغم ظاهر مدرن و زيبا و تلألو نورهاي رنگارنگ كه از هر تازه واردي دل مي ربايد بسيار تيره و تار است.
تراكم انبوه جمعيت با خويها، خلق ها و فرهنگ هاي متفاوت از جمله مهمترين علل اين چشم انداز نه چندان خوشايند است. تمركز امكانات مختلف اقتصادي، تجاري، اداري و فرهنگي در كلان شهرها خيل عظيمي از جمعيت از مناطق و استانهاي دور و نزديك را به اميد دست يابي به كار و زندگي بهتر و رفاه و آسايش بيشتر راهي اين شهرهاي جديد كرده است. شدت حركت مهاجرين به سمت كلان شهرها به نحوي است كه به مرور نسبت جمعيت غيربومي در اين شهرها بر جمعيت بومي پيشي گرفته است.
نسل هاي مختلف مهاجران در طول كمتر از يك دهه حلقه هايي از مراكز حاشيه اي را در اطراف اين شهرها ايجاد كرده اند كه غالباً نامناسب با بافت اصلي شهر و عموماً غيراستاندارد است.
تراكم جمعيت در كلان شهرها مدار برنامه ريزي هاي شهري را به هم ريخته و تعادل موجود بين امكانات و خدمات و نيازها را از بين برده است.
كمبود مسكن، مدرسه و فضاي آموزشي، آب، برق، امكانات و وسايل حمل و نقل و به هم  خوردن تعادل بازار كار و افزايش بيكاري و مشاغل كاذب تنها گوشه اي از پيامدهاي تراكم جمعيت در كلان شهرهاي جديد است.
اما مشكل اصلي كه در كنار تراكم جمعيت به بي هويتي شهرهاي جديد انجاميده ،تراكم اخلاقي است.
تراكم اخلاقي به معناي تنوع و تكثر بي سابقه خرده فرهنگها، خاستگاهها و علائق و نگرشهاي فرهنگي و اجتماعي است كه در اغلب اوقات به تزاحم و درگيري خرده فرهنگها در محيط كلان شهرها مي انجامد.
در نتيجه تراكم اخلاقي در كلان شهرها به مرور فضاي آشنا و صميمي از بين رفته و نوعي غريبگي و ناشناختگي جايگزين آن مي شود. ناشناختگي در فضاهاي جديد شهري منشأ بسياري از ناهنجاريها و بزهكاريهايي از قبيل، سرقت و دزدي، جرم و جنايت، فساد اخلاقي و اعتياد است. مجرمان به راحتي در حجم انبوه جمعيت خود را گم و پنهان مي كنند و امكان كنترل و نظارت اجتماعي و مردمي در فضاهاي شهري جديد سلب مي شود.
نسل جديد شهرنشينان از آنجا كه احساس تعلق خاطر قوي نسبت به فضاي شهر ندارند در حفظ و نگهداري و ساختن آن احساس مسئوليت، تعهد و مشاركت نمي كنند، به همين دليل نيز به راحتي قواعد، قوانين و هنجارهاي شهرنشيني و شهروندي را زير پا گذاشته و بعضاً امكانات و خدمات شهري را تخريب يا به آن آسيب مي رسانند، چرا كه آنها را از آن خود نمي دانند. احياي هويت شهري در گروه هضم و جذب گروههاي جديد در بافت محلات شهر و از اين طريق تقويت احساس مسئوليت و تعهد اجتماعي و آموزش فرهنگ شهرنشيني و شهروندي است. تشكيل انجمن هاي شوراياري محلات گامي مهم در احياي محلات شهر و زنده كردن هويت شهري و رشد و تقويت همبستگي و احساس تعهد و مسئوليت اجتماعي نسبت به محيطي است كه در آن زندگي مي كنيم ؛چرا كه «شهر ما خانه ماست» .

ايران
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  ايران  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |