پنجشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۸۵
حالا تو ناشري يا من
002967.jpg
نگارمفيد
سال گذشته سال تغييرهاي بزرگ بود، بخواهيم يا نخواهيم. اين تغييرها نه تنها در عرصه هاي اقتصادي و سياسي كه بيشتر؛ عرصه هاي هنري را دستخوش تغيير كرد. بهانه مان همين تغييرهاست و نگاهي كه به صنعت نشر داريم و سياست هايي كه با رفت و آمد دولت ها به هم مي ريزند.
***
از آخر اگر به اول بياييم شايد بهتر باشد. اسفند ۱۳۸۴ دور از تمام جار و جنجال هاي انتخاباتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به خودش مي آيد تا بيش از اين وقتش را تلف نكند. وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در هفتمين مجلس شوراي اسلامي زياد مورد قبول نيست و مي گويند بايد كنار رود تا سياست هاي فرهنگي در شديدترين لحن ممكن به مخاطبانش انتقال پيدا كند. با همين استدلال هاست كه عباس نيك ضمير معاون فرهنگي، مطبوعاتي و تبليغاتي اداره كل فرهنگ و ارشاد استان تهران در آخرين روزهاي اسفند ۸۴ يكي از اين سياست هاي خاص نشر را به زبان مي آورد: «اداره فرهنگ و ارشاد استان تهران طرحي در دست دارد كه با جمع آوري اطلاعات فعالان نشر كشور و تهيه بانك اطلاعاتي نشر، هدايت، نظارت و حمايت از نشر كشور در دستور كار اين اداره كل قرار گيرد.» اصل مهم هدايت، نظارت و حمايت است. به اين شكل مي خواهند تغييري اساسي به بدنه اداره وارد كنند و علاوه بر نقش هاي دبيرخانه اي، نقش هاي تازه اي به آن اضافه كنند. خط دهي به توليد كتاب اصلي ترين هدف اداره است. ادامه خبر برمي گردد به سياست هاي حمايتي، هدايتي و نظارتي. فعاليت هاي اداره كل در ارتباط با نشر را حول اين سه محور متمركز و سياست هايي را براي هدايت ناشران براي توليد فرهنگي خاص براي انسجام عمل ايجاد مي كنند.
معاون فرهنگي، مطبوعاتي و تبليغاتي اداره كل فرهنگ و ارشاد استان تهران، در گفت و گويي با خبرگزاري ميراث فرهنگي به يك سئوال اساسي و مهم جواب داد. اين خط دهي با مخالفت ناشران و افكار عمومي مواجه نمي شود؟ جواب به مردم اشاره مي كند. «بحث مميزي و هدايت توليد فرهنگي در حوزه منابع مكتوب از وظايف قانوني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است و چيزي كه قالب قانوني دارد، نظر مردم است.»
نظر مردم، نظر مهمي است. اما هميشه؟ اين هم از سياست هاي دولت تازه است.
سياست هايي كه اينطور به زبان مي آيند: «در دوره اخير وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مميزي سهل تر گرفته شده و تا آنجا كه ممكن بوده از لحاظ محتوايي دچار مشكل نشده ايم. ناشران كار خود را انجام مي دهند و توليد كتاب رشد قابل ملاحظه اي داشته است. اما بايد شاخص هاي مشخصي داشته باشيم تا ناشران در اين زمينه دچار مشكل نشوند. يكي از وظايف اصلي ما برطرف كردن اين ابهامات است. در اين زمينه بايد دستور مشخصي تهيه شود تا هم ناشران از آن مطلع شوند و هم دستگاه هاي نظارتي بتوانند روشن تر عمل كنند.» سياست هاي كلي تا چه حد مي توانند به ريزترين زواياي يك طرح بپردازند و آن را بررسي كنند؟
آنچه در اين ميان قابل تفكر است آنهايي است كه بعد از ۸ سال كه خود را غريبه مي دانستند اين بار به جمع آشنا آمده اند. اين جمع آشنا و يكدست تمام تلاشش را انجام مي دهد كه سياست هاي كلي اش با تمام سياست هاي دوره گذشته وزارت ارشاد تفاوت داشته باشد. ايراد هايي كه دولت تازه به دولت قبلي وارد مي داند از بزرگ ترين تا ريزترين سياست هاست. به عنوان مثال؛ «شش هزار پروانه نشر صادر شده است ولي تنها هزار ناشر فعال وجود دارد و بقيه با استفاده از سهميه هاي كاغذ به كارهاي تجاري ديگري مشغول هستند.» اين خطر بزرگي است تنها به آن شرط كه طبق روال صدور مجوز در سال هاي گذشته، اين وزارتخانه اقدام به ابطال پروانه نشر  كند. تا پيش از اين دو نوع مجوز براي كتاب ها صادر مي كردند. مجوزهاي موقت، تنها براي يك بار چاپ كتاب ها صادر مي شد و مجوزهاي دائم كه براي چاپ نامحدود كتاب ها. صدور كارت دائم نشر به ناشر اجازه مي داد هر زمان و در هر تعداد كتاب مورد نظر را منتشر كند.
يكي از اعضاي هيات مديره اتحاديه ناشران گفت: «به نظر مي رسد كه وزارت ارشاد جلوي چاپ كتاب در برخي حوزه ها را مي گيرد. وزارت ارشاد ديگر مجوز پيش از چاپ براي كتاب هاي اين حوزه نمي دهد و مجوز كتاب هايي را كه در دوره هاي قبلي مجوز دائم دريافت كرده اند، به دلايل مختلف دريافت و سپس كارت دائم آنها را باطل مي كند. ادامه اين قصه را مدير انتشارات روشنگران تعريف مي كند:« مسئولان جديد وزارت ارشاد توجه نمي كنند هيچ قانوني عطف به ماسبق نمي شود. تا زماني كه قانون اساسي اين كشور تغيير نكرده اگر قانوني دچار تغيير شود زمان حال و آينده را در بر مي گيرد نه زمان گذشته را. وقتي در دوره هاي قبل وزارت ارشاد طبق قانون مجوز دائم صادر كرده است مديران كنوني نبايد آنها را ابطال كنند. آنها نهايتا مي توانند از صدور كارت دائم در آينده خودداري كنند.»به نظر مي رسد بايد اين گونه اظهارات را در كنار ساير صحبت ها قرار داد و بعد اظهارنظر كرد. وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در جلسه پرسش و پاسخ اينچنين مي گويد: «حتي در كشور فرانسه كه مهد آزادي به شمار مي رود، كتاب هايي هستند كه با مشكل چاپ رو به رو مي شوند.» و به اين ترتيب كتاب هايي كه با مشكل چاپ روبرو مي شوند، اميدي به روزهاي انتشار ندارند. اينها را قرار مي دهيم در كنار آماري كه وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي؛ حسين صفارهرندي در همان جلسه بر زبان آورده:« در حوزه كتاب، تيراژ كتاب و عناوين آنها كمتر از۱۰۰۰ عنوان بود، اما در حال حاضر ساليانه در حدود ۴۰ هزاركتاب مجوز نشر پيدا مي كند كه در سال جاري ما شاهد نشر ۲۴ هزار عنوان كتاب بوده ايم. »اين مقايسه البته همان مقايسه اي نيست كه ما بين دو دولت انجام مي دهيم. اين مقايسه نقطه عطفي مثل بهمن ۱۳۵۷ دارد و نقطه عطف ما تير ۱۳۸۴.
آنها كه مثل ما نقطه عطفي مثل تير ۱۳۸۴ را باور دارند؛ پس درگيري هايي كه بر سر مميزي در مي گيرد را هم مي پذيرند. نگاه مشخص و معلوم دولت تازه حتي جاي شك و شبهه باقي نمي گذارد. دولت تازه بزرگترين موهبتش همين حرف هاي سرراستي است كه بر زبان مي آورد. نظرش هرچه باشد؛ همان را بر زبان مي آورد. تنها مي بايست به حرف هايشان دقت كرد و از لابه لاي حرف ها معني دوم را استخراج كرد و به آن بها داد. بازهم صحبت هاي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي:« مميزي كتاب در ايران به هيچ وجه سليقه  اي نيست و ما قصد داريم كه قانون را رعايت كنيم، البته شايد پيش از ما كساني بوده  اند كه سليقه  اي عمل كرده اند، اما ما تصميم داريم كه از انتشار كتاب  هايي كه توهين به فهم خواننده به شمار مي روند و كتاب  هايي كه انديشه  هاي خاصي را ترويج مي  دهند و پيش از اين مجوز گرفته اند، جلوگيري كنيم. »دولت تازه، حتي در سخنراني ها و مصاحبه هايي كه با فاصله از انتخابات انجام دادند هم شعارهاي انتخاباتي محمود احمدي نژاد را بر زبان مي آورند. :« وزارت ارشاد احمدي نژاد براي احياي ارزش هاي فراموش شده و محروم كشور دريغ نخواهد كرد ».
بخش مهمي از اين ارزش ها به نگاه دين مدار دولت مربوط است و ارزش هايي كه در سال هاي گذشته كمرنگ شده اند. اين چند خط را بخوانيد:« برخي از كارشناسان و شخصيت هاي برجسته حوزه علميه قم از انباشته شدن كتاب هاي ديني و حوزوي در انبارها ابراز نگراني كردند.»
اما قرار است تمام اتفاقات عجيب و غريب ايران در سال ۸۵ بيفتد. اسمش را بگذاريم سال تثبيت ارزش ها.
از ابتداي امسال زمزمه هاي تغييرات شروع شد. زمزمه هايي كه با ندادن مجوز به كتاب ها علني شد و ناشران مختلف فراموشي نگرفتند و يادشان ماند كه ۳ ماه تمام هيچ مجوز تازه اي براي كتاب ها صادر نشد. علت در يكي از گزارش هاي پايان سال خبرگزاري ها اينطور آمده:« يك ماه بعد از استقرار دولت جديد همگي منتظر نصب و عزل مديران بودند. ماه بعد، بايد انتظار مي كشيديم تا مديران جديد به حوزه كاري خود آشنا شوند، و ماه بعد... به اين ترتيب سه ماه گذشت و هنوز هيچ مجوز تازه اي براي كتاب ها صادر نشده بود. از سوي ديگر اعلام وصول كتاب هايي كه پيش از اين مجوز گرفته بودند نيز صورت نمي گرفت تا كتاب ها در صحافي ها خواب ورق خوردن ببينند.»هيچ كدام از اينها عيب اين دولت و آن دولت نيست. ايراد از سيستمي است كه مدام گوشش بدهكار حرف هاست و نمي تواند به عنوان يك صنعت مستقل به نام نشر؛ بودجه مستقل و تصميم گيري هاي مستقلش را داشته باشد. نايب رئيس اتحاديه ناشران تهران جلال فهيم  هاشمي اينطور از انتظارشان مي گويد: «همين ميزان بودجه هم، ناشران را در خريد كتاب و ديگر يارانه هاي دولتي دچار مشكل كرده است. همين حالا هم صنعت نشر رو به تعطيلي است، با اين وضعيت ديگر نمي توانيم ادامه دهيم.»
او مي گويد: «ما دنبال اين بوديم كه بتوانيم حداقل بودجه خريد كتاب و بودجه صنعت نشر را در رديف بودجه كل كشور تعريف كنيم نه زيرمجموعه اي از بخش فرهنگ.» آنچه قابل تامل و اندكي تعجب است اينكه؛ دولت قبلي هم مشكلات خودش را داشت و محدوديت هاي خودش را. رئيس دولت قبلي در افتتاحيه نمايشگاه كتاب اينطور مي گويد: «اگر وزارت ارشاد به خاطر فشارهايي كه وجود داشت، نتوانسته از حقوق كساني كه حقوقشان پايمال شده دفاع يا احقاق حق كند، من به نمايندگي از همه همكارانم معذرت مي خواهم.» و ادامه مي دهد: «هم من و هم وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و همكارانمان قصدمان اين بوده است كه قانون، مصلحت، آزادي، رشد و آزادي حاكم باشد و با وجود همه مشكلات و كمبودهايي كه وجود داشته من در مجموع عملكرد وزارت ارشاد را موفق مي دانم.
با وجود همه مشكلات، سخت گيريها، فشارها و توقعاتي كه وجود داشته، وزارت ارشاد توانسته است با درايت، آرامش و حفظ اصول و معيارهايي كه متعلق به ملت و انقلاب است مسير خود را طي كند.» اما درآن دوره هم همه اش حرف زديم و همه اش پايه هاي تئوريك را محكم كرديم.
در نشر چه اتفاقي افتاد؟ احمد مسجد جامعي به عنوان وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در آخرين نمايشگاه كتابي كه برگزار شده از وزارت ارشاد دولت سيد محمد خاتمي اينگونه دفاع كرد: «از ناملايمات كمتر گفتيم و كوشيديم آن را در چارچوب امكانات موجود حل كنيم. تلاش ما اين بود كه براي ساماندهي فرهنگي و گسترش جنبش نرم افزاري همواره از نقد صاحب نظران بهره ببريم و در اين راه شاهد تحولاتي بوديم.از سال ۱۳۷۶ تا سال ۱۳۸۳ در دولت كنوني در مجموع بيش از ۲۳۰ هزار عنوان كتاب منتشر شده كه بيشترين سهم آن مربوط به حوزه دين و در حدود يك پنجم عناوين موجود بوده است.» و به اين ترتيب پرونده اي كه در عرصه هاي مختلف فرهنگي _ هنري باز شده بود؛ بسته شد. به اين خاطر مي گوييم بسته شد كه دولت بعدي هيچ كدام از حرف هاي دولت قبلي اش را قبول ندارد و اين را در تمام فرصتها به زبان مي آورد.
از ديگر مشكلات اساسي نشر؛ بحث دنباله داري است كه درباره كمك هاي مالي ارشاد راه افتاده و تمام هم نمي شود. حسن باقر زاده، مدير انتشارت توس نيز با بي ثمر خواندن كمك هاي مالي ارشاد گفت: «اين كمك ها تنها به درد ناشران دولتي و افراد سودجويي مي خورد كه با ارتباطهاي خود قبل از اعلام عمومي اين كمك ها، درخواست هاي خود را روي ميز مسئولين قرار مي دهند. اگر دولت مي خواهد به ناشران كمك كند بهتر است به جاي سپردن چاپ كتاب هاي دولتي به چاپخانه سازمان ها و ارگان هاي مختلف، اين كتاب ها را در اختيار اتحاديه قرار دهد.»
از طرف ديگر همه به همراهي خوانده شده اند تا مشكل حل شود. گزارش هاي پايان سال خبر تازه اي دارند : «كارشناسان اقتصادي بهترين راه كمك به صنعت چاپ و نشر را اعطاي معافيت مالي به واحدهاي كاري اين صنعت ارزيابي مي كنند. به اعتقاد اين كارشناسان تخصيص اعتباراتي در بودجه سال ۸۵ براي اعطاي وام و يارانه به صنعت چاپ و نشر تنها به افزايش تورم در كشور كمك مي كند.» از طرف ديگر در سه يا چهار ماه گذشته يكي از مشكلات نشر به رسميت شناخته نشدن برخي از مجوزهاي صادر شده در دوره قبلي مديريت ارشاد است. اين كه وزير محترم تعداد اين كتاب ها را ۲۰ عنوان بدانند يا ۱۰۰ تفاوتي نمي كند.« در كشور چين تنها ۲۰۰ نفر به بيماري سارس مبتلا شدند اما بدليل همين تعداد اندك صنعت گردشگري چين فلج شد. »اين جمله را حسن كيائيان؛ مدير نشر چشمه در جلسه مشترك ناشرين و اعضاي كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي مطرح مي كند.
با تغييراتي كه در عرصه مديريتي پيش آمد هيچ  كس نمي دانست چه اتفاقي در حال وقوع است. تنها زمزمه هاي زلزله روي زبان ها بود و بس. حالا اين روزها روزهاي ابتدايي سال ۸۵ است. سال تغيير و تحولات اساسي كه اميدواريم دلنشين هم باشد.

چند سطر بيشتر
مولوي خواني با كافكا
002973.jpg
مسعود خيرخواه
۱- ديري است كه بانگ روح نواز انديشه و كلام مولانا جلال الدين محمد بلخي، جان هاي تشنگان را سيراب مي كند و آتش مدام بر بيشه انديشه آنان مي زند. يكي از تحقيق هاي پربار اين سال ها در زبان فارسي، «بانگ آب: دريچه اي به جهان نگري مولانا» است. اين كتاب كه مزين به پيشگفتار استاد مصطفي ملكيان، دين پژوه و متأله معاصر است افق هاي جديدي را پيش چشمان مشتاقان مولانا مي گشايد.
ملكيان معتقد است، مولانا جهان نگري خود را در پيرامون كانوني كه نامش «خدا» است متبلور مي سازد. از اين رو، مي توان كل جهان نگري او را مجموعه پاسخ هايي دانست كه وي به پرسش هايي كه درباره خدا پرسيدني اند مي دهد. ملكيان كوشيده است در اين مقدمه پرمغز به مجموعه پرسش هايي كه درباره خدا پرسيدني اند سامانه منطقي بدهد و جمعاً پنجاه فقره سؤال را مطرح كرده كه اغلب هر سؤال در دل خود، دو سه سؤال را به عنوان مثال ملكيان مي پرسد «آيا لفظ « خدا »(و معادل هاي آن در ديگر زبان هاي جهان)، در عالم واقع، به وسيع ترين معناي اين اصطلاح، مصداق دارد يا نه؟ اگر پاسخ منفي است، يعني« خدا »اسمي است بي مسما و در عالم واقع، موجودي وجود ندارد كه بتوان اين نام را به او داد، چرا اكثر قريب به اتفاق انسان ها، در طول تاريخ، معتقد به وجود او بوده اند؟ يعني چه علت/ علل غيرمعرفتي موجب پيدايش تصور خدا در اذهان و نفوس انسان ها و موجب زايش تصديق به وجود او شده است/ اند؟» و اين پرسش را درمي اندازد كه «اگر خدا موجودي متشخص اما ناانسان وار است، انسان چگونه مي تواند با او ارتباط و داد و ستد و تعامل داشته باشد؟ و ربط و نسبت همه موجودات غير او با او چگونه است؟» و در نهايت اين كه «اگر درد و رنج هاي گريزناپذير وجود دارند، چگونه مي توان گفت كه خدا وجود دارد؟»
ملكيان كوشيده است در خلال طرح اين سؤالات آرمان جهان نگري مولانا را در حوزه هاي معرفت شناسي، هستي شناسي، خداشناسي، انسان شناسي، ارزش شناسي و وظيفه شناسي (=اخلاق شناسي) نشان دهد.
از همه اين موارد گذشته، نويسنده كتاب كوشيده است با تدقيق در مثنوي معنوي مولانا، فيه مافيه و كليات شمس او، اركان جهان نگري مولانا را در حوزه هاي پيش گفته استخراج و پيش چشم  خواننده آورد. نويسنده كتاب را در هفت فصل «انسان و ساحات وجودي او» ، «رابطه انسان و خدا» ، «رنج» ، «عشق» ، «معرفت» ، «اخلاق» و «خدا» تدوين كرده است و در عين آشنايي با آثار شارحان مولانا، هيچ يك از استنباط هاي خود را به قول شارح و مفسري مستند نكرده است و همه شواهد و قرائن را در سخن خود مولانا جسته است؛ و ديگر اين كه اين استنباط ها در نوع خود بسيار بديع است. اين كتاب را نشر «شور» در ۳۲۰ صفحه، هزار نسخه و به قيمت ۴۰۰۰ تومان در زمستان ۸۴ منتشر كرده است.
۲- سال ،۲۰۰۵ سال سارتر بود. ژان پل سارتر (۱۹۰۸- ۱۹۸۰)، فيلسوف بزرگ فرانسوي، در زمينه هاي گوناگون از فلسفه تا ادبيات، اخلاق و سياست نوشت. او فيلسوفي بود كه آيين اگزيستانسياليسم با نام او همراه شد و در قامت مبارزي فعال در جنبش مقاومت ضد فاشيستي در ايام اشغال فرانسه در جنگ جهاني دوم ظهور كرد. او روشنفكر نام آور سده بيستم بود. در تاريخ فلسفه كمتر فيلسوفي را مي توان يافت كه در طول زندگي اش آوازه اي چنان بلند يافته باشد. او در بيشتر كشورهاي جهان شناخته شده بود و آثارش به زبان هاي مختلف ترجمه مي شد. او مهمترين متافيزيسين سوبژكتيويته و واپسين اومانيست دانسته مي شد. زندگي كولي وار، بيزاري اش از دنيا و اخلاق بورژوازي، خشونت كلام و تناقض هاي پنهان نشدني انديشه هايش و تعهدش به آزادي و برابري، او را بيانگر دورانش كرده بود.
سارتر فيلسوفي رئاليست و اومانيست بود كه نخست درباره پديدارشناسي، هستي شناسي و اگزيستانسياليسم نوشت و بعد برداشتي انتقادي و اومانيستي از ماركسيسم را پيش كشيد. در پانزده سال آخر زندگي اش با رواج ساختارگرايي و پساساختارگرايي توجه به كار او كاهش يافت. برخي بر اين باورند كه ديگر نمي توان گفت سارتر فيلسوف معاصر ما است. حال ۲۶ سال از مرگ سارتر مي گذرد و او ديگر آن شهرت قديم را ندارد. ژاك دريدا، فيلسوف پساساختارگراي فرانسوي معاصر، بر اين باور بود كه او انديشه هاي هگل، هوسرل و هايدگر را درك نكرده است. همچنين فوكو معتقد بود كه سارتر «فيلسوف سده نوزدهم» است، اما كساني همچون ژيل دلوز نيز بودند كه او را فيلسوفي ناميدند كه «هواي تازه و پاك بود... روشنفكري بود كه به تنهايي شرايط روشنفكري را عوض مي كرد» . و رولان بارت نيز او را بسيار ستود و از سارتر تاثير فراوان گرفت. بابك احمدي، نويسنده پرتلاش آثار فلسفي معتقد است «برخي از نكته ها كه سارتر مطرح كرده بود به گفتمان پسامدرن نزديكند. مهمترين آنها كشف بزرگ فلسفي او يعني« امكان ناضرور»(Contingence) هستي امور و هستندگان بود كه او به دليل آن از تقدم وجود بر ماهيت انسان ياد و از بينش ذات باورانه اي كه بنا به آن خويشتن هميشه پيش روي خود و در آگاهي، حاضر است، انتقاد مي كرد» . احمدي مي نويسد كه ما در دنيايي زندگي نمي كنيم كه آزادي مان محترم شناخته نشود، لذا «ناگزيريم كه به آزادي بينديشيم، آن را بيازماييم و براي آن پيكار كنيم. در مركز كار فكري سارتر مفهوم آزادي قرار داشت. شرط عقل نيست كه وقتي به معناي آزادي گزينش ها و طرح اندازي هاي انساني فكر مي كنيم، كار سارتر را ناديده بگيريم» . اما احمدي يك «دليل شخصي» نيز براي نوشتن اين كتاب مطرح مي كند و آن اين كه سارتر فيلسوف محبوب او در سال هاي جواني بوده است و هنوز هم صداي او در گوشش يادآور اشتياق به آزادي و عدالت و پيش راندن انديشه و كنش در اين مسير است. اين كتاب در هشت فصل «سارتر در دنيا» ، «پديدارشناسي و روان كاوي وجودي» ، «هستي شناسي پديدار شناسانه» ، «آزادي و گستره اخلاق» ، «روشنفكر و كردار سياسي» ، «نقد خرد ديالكتيكي» ، «فقر نظريه ادبي» و «آفرينش ادبي» تدوين شده است. اين كتاب را نشر مركز به قلم بابك احمدي در سال ۱۳۸۴ ، در ۶۲۸ صفحه، ۲۰۰۰ نسخه و به قيمت ۷۶۰۰ تومان منتشر كرده است.
۳- چندي است دايره المعارف نويسي و ترجمه دايره المعارف ها در كشور ما از رونق بسياري برخوردار شده است. در اين ميان «دانش نامه نظريه هاي ادبي معاصر» فرهنگي است كه مهمترين نظريه هاي ادبي قرن بيستم را در قالب مقاله هايي فشرده معرفي مي كند. هريك از مدخل هاي اين فرهنگ به معرفي يك نظريه، اصطلاح يا حوزه اي خاص مي پردازد و حتي الامكان مي كوشد تا تصوير روشني از آن به دست دهد. در غالب مدخل هاي اين فرهنگ نگرش و شيوه اي انتقادي در پيش گرفته شده است؛ به اين معني كه نويسنده هر مدخل كوشيده است به دور از هرگونه قطعيت نگري سويه هاي گوناگون موضوع را بررسي كند، رابطه آن با ساير ديدگاه ها و اصطلاحات را روشن كند، قوت و ضعف هاي آن را آشكار و جايگاه آن را در گفتمان ادبي امروز نشان دهد.
اين كتاب محصول كار بيش از ۱۵۰ تن از متخصصان حوزه هاي گوناگون است و در سال ۱۹۹۳ از سوي دانشگاه تورنتو منتشر شده است. كتاب از سه بخش «رويكردها» ، «چهره ها» و «مفاهيم» تشكيل شده است كه مترجمان به دو دليل بخش دوم را كنار گذاشته اند: «يكي اين كه در سال هاي اخير كتاب هاي متعددي در معرفي چهره ها و متفكران معاصر به فارسي منتشر شده است؛ ديگر اين كه ترجمه آن بخش حجم كتاب را بسيار افزايش مي داد» . از سوي ديگر، مترجمان چند مدخل ديگر را كه جايشان در اين فرهنگ خالي است، از منابع ديگر ترجمه كرده و به آن افزوده اند.مترجمان به دو نكته اساسي در باب دشواري هاي كارهايي اين چنين اشاره كرده و مي نويسند: «يكي اين كه چون برخي از مفاهيم اين كتاب به تازگي وارد حوزه فرهنگي زبان فارسي شده اند، برابر جاافتاده اي در زبان فارسي ندارند. در اين موارد، ناگزير دست به واژه سازي زده ايم؛ واژه هايي كه در مواردي شايد چندان دلچسب نباشند و حتي گاه شكل جعلي و نامتعارف پيدا كرده باشند. نكته ديگر اين كه در مورد برخي از مفاهيم اصلي امكان انتخاب يك برابر واحد ناشدني بود. مثلاً مي توان به واژه discourse اشاره كرد كه در بافت هاي مختلف، معاني متفاوتي پيدا مي كند و در نتيجه برابرهاي متفاوتي _ گفتمان، سخن و نقل قول _ طلب مي كند.
اين دانشنامه در حدود ۱۸۰ مدخل دارد كه از« آشنايي زدايي»آغاز مي شود و با« هژموني »پايان مي يابد. اين دانشنامه براي عموم كساني كه به علوم انساني علاقه دارند مفيد و مثمرثمر است. كتاب ويراسته ايرنا ريما مكاريك را مهران مهاجر و محمد نبوي كه كارنامه درخشاني در گزينش و ترجمه آثاري چنين دارند به فارسي برگردانده اند و نشر آگه آن را در سال ،۱۳۸۴ در ۵۹۴ صفحه و تيراژ ۱۱۰۰ نسخه و به قيمت ۶۵۰۰ تومان منتشر كرده است.
۴- در سوم ژوئيه ۱۸۸۳ در پراگ در يك خانواده يهودي آلماني زبان، نخستين فرزند بازرگان هرمان كافكا متولد شد و نامش را فرانتس گذاشتند. به زعم كونترآندرس:« ...ظاهراً دنياي كافكا چهره اي كج و معوج دارد، اما به واقع او صورت به ظاهر عادي دنياي ما را كج و معوج مي نماياند تا آشفتگي آن را برملا كند. در عين حال رفتار او در برابر اين صورت آشفته به گونه اي است كه گويي با پديده اي كاملاً عادي سر و كار دارد. وصف اين واقعيت شگرف كه چنين دنياي آشفته اي عادي انگاشته مي شود، دقيقاً از اين طريق ميسر مي شود ».
كافكا نه در پي هنر متعالي است و نه قديس، نه روياپرداز است و نه اسطوره نگار يا سمبوليست. دست كم اين كه هيچ يك از اين ها بارزترين وجه مشخصه او نيست. كافكا در اصل حكايت پردازي است واقع گرا. كافكا همواره نام ها را دگرگون مي كند، در حالي كه حاصل اين كار چيزي جز ايجاد ابهام نيست. چرا؟
تنها به يك دليل. كافكا مي كوشد پيشاپيش راه را بر پيش داوري هايي كه معمولاً با نام ها عجين شده اند ببندد تا خواننده و حتي شخص خود او را وادارد با آنچه سر گفتن دارد به دور از هر پيش داوري روبه رو شود و در برابر آن رفتاري پيش گيرد كه براي دريافت، بيان، تفهيم و پذيرش حقيقت هرچه كمتر مزاحمت ايجاد شود. اگر رئاليسم مفهومي فلسفي داشته باشد، آن مفهوم چيزي جز اين نيست. البته نبايد تصور كرد كه برگردان نام ها در آثار كافكا هربار به طور كنشي آگاهانه انجام مي گيرد. براي كافكا نگاه از زاويه «بيگانگي »به اصطلاح ديدگاه طبيعي به شمار مي آيد. به فرض محال اگر كافكا در زمينه اي نياز به دستكاري عمدي داشت، آن زمينه نه بيگانه سازي، كه از ميان برداشتن بيگانگي بود.در آثار كافكا، اشيا و رويدادها به خودي خود دلهره آور نيستند. آن چه مايه وحشت خواننده مي شود اين است كه شخصيت هاي او در برابر آنها بي تفاوت مي مانند و همان واكنشي را بروز مي دهند كه در برابر اشيا و رويدادهاي عادي از آنها ديده مي شود.اما منظور از« داستان هاي كوتاه كافكا »چيست؟ اين مجموعه مشتمل بر آثاري است كه در زمان حيات نويسنده و نيز پس از مرگ او به اين نام خوانده شدند. اگرچه فرانتس كافكا وصيت كرده بود نوشته هاي چاپ نشده اش سوزانده شود، اما اين دوست صميمي و وصي او ماكس بود كه از انجام اين كار سرباز زد و تعدادي از برجسته ترين آثار ادبي قرن بيستم را از نابودي رهانيد. چه، كافكا از خويشتن خويش ناخشنود بود.اين كتاب را علي اصغر حداد به گونه اي روان به فارسي برگردانده ونشر ماهي آن را در زمستان ،۸۴ با تيراژ ۲۰۰۰ نسخه و به قيمت ۸۲۰۰ تومان منتشر كرده است.

نگاه
كوتاه درباره جلد دوم مجموعه داستان هاي آمريكاي لاتين
گام دوم و توقع خواننده
002970.jpg
رسول آباديان
نويسندگان آمريكاي لاتين شايد در ايران بسيار مشهورتر از كشورهاي خودشان باشند زيرا حجم آثار ترجمه شده و مخاطبان زياد از آنها چنان چهره هايي ساخته است كه همواره در ذهن ايراني ها خواهد ماند.
توجه بالا به اصالت نوشتن شايد يكي از نكات بارز كيفيت آثار نويسندگان آمريكاي لاتين باشد؛ كيفيتي كه از اوج احساس يك ملت برخاسته است.
آنگونه كه پيداست اغلب نويسندگان كشورهاي يادشده ذاتاً حسي از قصه گويي را در وجود خود دارند و همين امر باعث شده است كه نام و آوازه ادبياتشان در اقصي نقاط جهان منعكس شود.
توفيق روزافزون آثار نويسندگان آمريكاي لاتين در ايران بيش از هرچيز ديگر مديون ترجمه هاي بدون نقص و حرفه اي است، ترجمه هايي كه اغلب نام و نشان مترجماني كار كشته را با خود دارند.
يكي از مترجمان پركار در حوزه شناساندن نويسندگان آمريكاي لاتين عبدالله كوثري است؛ مترجمي كه مي توان از او به عنوان پلي مابين خوانندگان ايراني و نويسندگان آمريكاي لاتين نام برد.
كساني كه اهل ادبيات به خصوص ادبيات داستاني هستند ناخودآگاه به نام اين مترجم اعتماد مي كنند و مي شود ادعا كرد كه ترجمه هاي آنان سطح وسيعي از خوانندگان را با خود همراه كرده است.
تازه ترين كتابي كه با ترجمه عبدالله كوثري به بازار آمده جلد دوم از مجموعه داستان هاي آمريكاي لاتين است، مجموعه اي كه جلد اول آن در سال ۱۳۸۱ به چاپ رسيده بود.
اين مجموعه داستان ها كه با انتخاب روبرتو گونسالس اچه وريا در كشورهاي آمريكاي لاتين به خوانندگان عرضه شده در جلد دوم آنگونه كه بايد و شايد به توقع خواننده پاسخ نمي دهند، يعني اغلب كارها به جز يكي دو مورد از تمام زوايا با استحكام كارهاي مجموعه اول متفاوتند.
آنچه كه در همان ديد اول داستان هاي اين مجموعه را از كارهاي قبلي متمايز مي كند نوع حساسيت در انتخاب است، ظاهراً قصد اچه وريا در مجموعه دوم بيشتر به رخ كشيدن تعدد نويسندگان آمريكاي لاتين بوده و كار زيادي به كيفيت آثار نداشته است.
اگر جلد دوم داستان هاي آمريكاي لاتين را با دقت زياد مورد مطالعه قرار دهيم در خواهيم يافت كه حتي ابتدايي ترين سياه مشق ها هم در آن يافت مي شود و به عنوان مثال اگر كار زيباي خوليو كورتاسار و داستاني تكراري از خوان رولفو را حذف كنيم، چندان حرفي براي گفتن ندارد.
يكي از اشتباهات فني مجموعه دوم اين است كه تعداد بيشتري از نويسندگان معرفي شده براي اولين بار با ذهن خواننده درگير شده اند، يعني خواننده هيچ پيش زمينه اي از آنها ندارد.
آنچه كه باعث توفيق مجموعه اول داستان هاي آمريكاي لاتين شد، نوع گزينش حرفه اي آثار بود يعني اينكه خوانندگان با بسياري از نام ها آشنا بودند و در لابه لاي اين كتاب درصدد تكميل اطلاعات خود مي كوشيدند؛ يعني درست برعكس مجموعه دوم.
روبرتو گونسالس اچه وريا در گام نخست ظاهراً حساسيت بيشتري از خود نشان داده و در مجموعه دوم فقط و فقط به رويكردي آماري رسيده است.
خواننده در مواجهه نخست با مجموعه دوم انتظار دارد كه باز با نام هايي از دوران كلاسيك و استعمار روبه رو نشود، زيرا به لحاظ ساختاري پرداختن به اين مقوله بايد در همان جلد اول به پايان رسيده باشد.
آنگونه كه پيداست خود گردآورنده هم از ضعف كارش مطلع بوده و تأكيد مجدد بر نويسنده اي چون رولفو تلاشي براي كمرنگ كردن اين ضعف است.
البته نمي توان به جلد دوم مجموعه داستان هاي آمريكاي لاتين به عنوان كتابي غيرقابل خواندن نگاه كرد، زيرا فراز و فرودهايي كه در آثار وجود دارد در بعضي موارد بي شباهت به كلاس درس براي علاقه مندان به داستان نيست. آنچه كه درباره اين كتاب بايد گفت اين است كه با مجموعه اول قابل مقايسه نيست و نمي شود آن را همسنگ با داستان هاي چاپ شده نخست دانست.
همانگونه كه گفته شد نام عبدالله كوثري همواره با ترجمه آثار برجسته نويسندگان آمريكاي لاتين گره خورده است و يكه خوردن خواننده كتاب تازه هم شايد ريشه در همين موضوع داشته باشد.
گرچه نمي شود براي مترجمي توانا چون كوثري تكليف مشخص كرد، اما در مقام شاگرد مي توان آرزو كرد كه اي كاش در ترجمه اين كتاب دقت بيشتري از خود نشان مي داد.
كوثري مي توانست براي پوشاندن ضعف هاي متعدد مجموعه دوم، آن را در لابه لاي مجموعه اول بگنجاند و لغزش اچه وريا را تا حدودي مرتفع سازد.
مترجمي چون كوثري قطعاً از افت مجموعه دوم اطلاع كامل دارد، اما حس امانتداري او را بر آن داشته تا در انتقال صحيح اين امانت نهايت تلاشش را به كار گيرد. خوانندگان حرفه اي ادبيات داستاني اگر فقط و فقط اثر درخشان كورتاسار را از اين مجموعه بخوانند قطعاً دست مريزادي مجدد به نويسنده و مترجم خواهند گفت. اين كتاب را نشر ني به چاپ رسانده است.

كتاب
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  فرهنگ   |  كتاب  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |