شنبه ۱۹ فروردين ۱۳۸۵
وقتي براي والدين، فرصتي براي فرزندان
002991.jpg
معصومه طاهري
پدر خسته به خانه مي رسد، با عجله جواب سلام همسر و فرزندانش را مي گويد و پس از تعويض لباس، يكسره به آشپزخانه مي رود، از غذايي كه در حال تهيه است كمي مي چشد، بي صبرانه اعلام گرسنگي مي نمايد و افراد خانواده را جهت آماده سازي سفره شام دعوت به همكاري با مادر مي كند. پس از صرف شام كه تقريباً در سكوت برگزار مي شود، پدر عينك خود را به چشم مي زند و دفاتر حساب و كتابش را پهن مي كند و براي چندمين بار توسط ماشين حساب و حافظه و احياناً چرتكه، محاسبات روز را تكرار نموده و در دفاتر مخصوص ثبت مي كند. زماني كه همسر با سيني چاي وارد اتاق مي شود، فرزندان ساعتي است كه در خواب شبانگاهي فرورفته اند و باز هم فردايي ديگر و تكرار كم و بيش صحنه هايي كه تصوير شد. معمولاً شب هاي تعطيلي، حضور فرزندان در كنار پدر و مادر كمي طولاني تر مي شود اما صحبت ها اكثراً پيرامون مسائل اقتصادي، گراني، ترافيك، آلودگي هوا يا نقل قول ها و حرف هاي تمام نشدني فاميلي و رقابت ميهماني هاي اقوام و... دور مي زند يا دسته جمعي ديد و بازديدي صورت مي گيرد و ساعات فراغت هفتگي هم خيلي زود به پايان مي رسد. البته نمي توان اين صحنه هاي فرضي را به همه خانواده  ها تعميم داد. احتمال صورت هايي متفاوت نيز هست ليكن وجود حتي اقليتي مي تواند مطالعه و ملحوظ شود.
در اينجا اين پرسش مطرح است كه شما به عنوان يكي از افراد خانواده- به خصوص در كسوت زيباي پدر يا مادر- براي فرزند خود چقدر وقت مي گذاريد؟ در طول هفته چه مدتي را صرف صحبت و شناخت روحيه فرزندتان مي كنيد؟ مطمئناً يكي از مشكلات مهم در حال حاضر مسائل معيشتي و دغدغه هاي تمام نشدني پيرامون فراهم كردن وسايل رفاه و آرامش جسمي در خانواد ه هاست.
در بسياري از خانواده ها، والدين هر دو شاغلند و با كاركردن پدر، چرخ زندگي لنگ مي زند. از صبح بسيار زود و به قول معروف خروسخوان، پدر و مادر هر دو از خانه بيرون مي زنند. فرزندي را به مدرسه و ديگري را به مهد كودك يا خانه مادربزرگ مهربان مي  رسانند. در محل كار با اضطراب ها و احتمالاً تنش هاي خاص رايج در هر نوع محل كاري كلنجار مي روند و پس از تاريكي هوا ضمن جمع كردن اعضاء، همگي به خانه بازمي گردند. بديهي است مسائلي از قبيل تهيه شام و خريد مايحتاج و... اجتناب ناپذيرند و فرزندان هم به دليل خستگي و طولاني شدن ساعات بيداري، بسياري اوقات در حين صرف شام يا بازي و تفريح به خواب مي روند. البته به هيچ عنوان نمي توان زحمات پدر محترمي را كه شغل آزاد دارد و همواره بايد نگران نوسانات قيمت بازار باشد و براي آتيه فرزندانش قصد دارد اندوخته اي فراهم نمايد منكر شد يا والديني كه مجبورند بنا به دلايلي شخصي و عمومي ساعات زيادي را دور از فرزندان و خانه بگذرانند را مورد انتقاد قرار داد. ضمن اينكه مشكلات، همراه با كودك در خانواده هاي متوسط الحال (اعم ازمشاغل آزاد يا اداري) زاده مي شوند و والدين، نوعاً خود را موظف مي دانند مخارج زندگي، تحصيل و يك زندگي متعارف و نسبتاً راحت جهت فرزندانشان را فراهم آورند و در شرايط كنوني نمي توان كمترين اشكالي به والدين محترم وارد نمود. لكن نكته اي ظريف در اين ميان وجود دارد كه بايد به آن پرداخته شود؛ اينكه آيا آرامش جسمي هميشه آرامش روحي به دنبال دارد؟ آيا تأمين نيازهاي مادي و جسماني حتي تحصيلي و شغلي، همه آن چيزي است كه در ذهن فرزند ما وجود دارد؟ نيازهاي فرزندانمان را در چه مقولات ديگري بايد جستجو كنيم؟ آيا ايده  آل هاي فرزندان ما تنها در فراهم كردن نيازهاي مادي خلاصه مي شود و اصولاً نيازهاي ديگري وجود ندارد؟
آنچه مسلم است، اطمينان از تأمين احتياجات مادي در هر انساني ايجاد آرامش مي نمايد؛ اينكه نگراني راجع به بعضي مسائل مانند آينده تحصيلي و حتي انتخاب شغل در زندگي فرد، كمرنگ  يا بي رنگ باشد و تشويق و دغدغه هاي ذهني - به خصوص در رابطه با آينده- وجود نداشته باشد.
با اين وجود، چنانچه همين اهتمام- كه گاه به فداكاري و ايثارگري از جانب والدين هم بدل مي شود- با جدايي روحي و معنوي افراد در خانواده به خصوص والدين و فرزندان همراه شود، نتايج مطلوب و دلخواهي را معمولاً در پايان شاهد نخواهيم بود. نكته تا حدودي يأس آور، ايجاد و رشد توقعات گاه نابه جا و تحميل فشارهايي ناخواسته از جانب فرزندان به والدين است و اينكه گاه بعضي محبت ها و فداكاري هاي والدين در زمره وظايف اصلي و سرنوشت ساز از ديد فرزند به شمار مي آيند و معمولاً بحث هايي را در خانه سبب مي شوند كه اكثراً عاقبت خوشي ندارند.
در گذشته، تربيت در ميان خانواده ها نوعاً پدرسالارانه بود لكن فرزندان با سهولت افزون تري راه زندگي خود را پيدا مي كردند. فرزندان اكثراً به حرفه پدر خود علاقه مند  شده، به صورت موروثي دنباله رو پدر يا پدربزرگ خود مي شدند يا در صورت انتخاب شغلي متفاوت، تفاهم و توافق به گونه اي ميان والدين و فرزندان به وجود مي آمد و عاقبت در پايان روز، خانواده فارغ از مشغله خود، يك رنگ و صميمي دور هم جمع مي شدند و ساعاتي را در كنار هم به خوشي مي گذراندند. فرزندان هم تمايل افزون تري به خودساختگي از خود نشان مي دادند. بديهي است امروز اين شيوه بنا به دلايل متعدد كمرنگ شده و مسائلي كه در گذشته با سهولت با حضور بزرگان فاميل و والدين حل وفصل مي گرديد امروزه با مشكلاتي نسبتاً غامض و پيچيده نمايان مي شوند. به نظر مي رسد آنچه در گذران سال ها با كم توجهي روبه رو بوده مشاوره منطقي و منصفانه از سوي طرفين در خانواده هاست. تكاپوي شبانه روزي و مشكلات عديده مالي و اقتصادي و سعي وافر والدين در زدودن موانع سر راه پيشرفت فرزندان و تدارك يك زندگي و رفاه متوسط توقعاتي را در رابطه با رفتار فرزندانشان به وجود آورده و از طرفي فرزندان به دليل رقابت هاي مادي موجود در جامعه گاه تكاپوي والدين خود را كافي نمي دانند و بر وسعت نيازهايشان هر روز افزوده مي شود. مسلم است اين نابرابري كفه هاي ترازو منجر به بحث و گاه جدل هاي لفظي مي گردد كه كم و بيش در خبرها شاهديم. والدين توقع دارند كه البته توقعي به جاست كه فرزندان در پاسخ به كوشش شبانه روزي آنها جهت فراهم كردن وسايل آسايش و راحتي به مطالعه يا كار بيشتري بپردازند و اوقات خود را به بطالت تلف نكنند. به هر حال علاقه مندند پرنده سعادت و خوشبختي را بر دوش فرزندان خود نظاره گر باشند از طرفي فرزندان كوشش هاي مذكور را جزو وظايف اوليه والدين مي دانند و خود را محق در انتخاب مسير زندگي. آنچه از نظر والدين و بزرگان فاميل بسيار مهم قلمداد مي شود از نظر آنها آنچنان مورد توجه نيست، به هر حال والدين و فرزندان دو نسلي هستند كه به دو دوره و مقطع زماني تعلق دارند و اين نكته طبيعي به نظر مي رسد، پس چه بايد كرد؟ بايد همچنان نظاره گر رشد تشويش و نگراني در ميان برخي والدين و تسري و تشديد بعضي رفتارها در ميان بعضي فرزندان باشيم؟ راه حلي ابتدايي را كه مي توان پيشنهاد كرد تقويت رفتارهاي دوستانه و در عين حال منطقي از سوي والدين است. البته اين نكته قابل ذكر است كه مشاهده رفتارهاي تناقض آلود و متاسفانه گاه منافقانه، بهره گيري مكرر از دروغ و تشبث به تهمت، افترا، سخن چيني و... كودك را با فطرت پاكي كه دارد به والدين بدبين مي كند. گاه اظهارنظرهايي در خانواده ابراز مي گردد كه بر پايه شايعات و شنيده ها استوار است و مبناي درستي ندارند و يا پيشداوري ها و قضاوت هاي عجولانه و به طور كلي تمامي رفتارهاي سوء و نامطلوب به خصوص در چهار ديواري خانواده بر روي كودكان تأثير گذارند و كودكان باهوش و ذكاوت و تيزبيني خاص خود بسياري اوقات ساكت و خاموش نظاره گر باقي مي مانند و پس از گذر از مرحله بلوغ جسمي و فكري نوعاً به داوري مي نشينند. پس از اين مرحله در رابطه با مسائل رفتاري مختلف عكس العمل نشان مي دهند و به جايي مي رسند كه والدين را عاجز و مستأصل مي كنند. والدين هم خسته و ملول يا فرزند را به حال خود رها مي كنند يا مبادرت به عكس العمل هاي توأم با خشونت و تندي مي كنند كه معمولاً حالتي موقتي و مسكن دارند. اصولاً دليل اينكه بعضي از فرزندان با والدين خود نمي توانند رابطه دوستي و مشاوره سالمي برقرار كنند به تربيت و آموزش هاي افراط گونه و يا تفريط آميز دوران كودكي فرزند بازمي گردد. اگرچه نمي توان از نقش مدرسه و جامعه غافل ماند لكن زمينه اوليه تقابل ها را بايد در كودكي آنها جست وجو كرد. والدين بايد به راحتي با كودك خود صحبت كنند و از طفوليت رفتارهاي مطلوب و منطقي را به وي بياموزند ضمن اينكه خود نيز الگوهاي مثبت و ملموس در اين رابطه باشند تا متقابلاً كودك هم بتواند مسائل و مشكلات روحي خود را با اعتماد و آرامش با والدين در ميان بگذارد و راهنمايي بخواهد، چنانچه اين شيوه تداوم يابد مطمئناً در سنين نوجواني و جواني هم اين مشاوره ها با اشكالي متفاوتي ادامه مي يابد و والدين و فرزندان همانند دوستاني صميمي در كنار يكديگر به جدال با ناملايمات مي پردازند لكن چنانچه در هر مقطعي والدين با بهره گيري از قدرت، سن و موقعيت خود اين راه را ببندند و بخواهند سلايق و يا حتي عقايد خود را در هر زمينه اي به عنوان بهترين و والاترين توجيه كنند، نوجوان به تدريج عقب نشيني مي كند و با سكوت يا عكس العمل هاي تند همكاري را كمرنگ و يا قطع مي كند. صحبت هاي طولاني و موعظه  وار و يا تحكم آميز نوعاً تأثير چنداني بر روي نسل جديد ندارد به خصوص كه اگر جوان احساس كند گوينده كلمات زيبا خود زماني واعظ غيرمتعظ است و ايماني عميق به گفته هايش ندارد، بنابراين آنچه والدين و فرزندان را از يكديگر دور مي كند مي تواند در چند جمله خلاصه كرد:
۱- عدم تأمين نيازهاي روحي فرزندان به دليل كمبود وقت، مشغله ، اختلاف والدين و... .
۲- رفتارهاي افراط گرايانه والدين در تأمين نيازهاي مادي فرزندان و تقويت روحيه راحت طلبي در آنها.
۳- بي توجهي و يا كم توجهي والدين به چگونگي تكوين و رشد شخصيت و روحيه استقلال خواهي فرزندان و به طور كلي دخالت هاي مستقيم و ناشيانه در بعضي از مسائلي كه از نظر فرزند خصوصي به شمار مي آيد.
۴- وقت گذاري اندك والدين جهت شنيدن صحبت هاي فرزندان و گاه ابراز عكس العمل هاي نامطلوب به طوري كه گاه نوجوان از ابراز مسائل روحي خود پشيمان مي شود.
۵- نكته نهايي اينكه ضروري است به والدين يادآوري  شود كه فرزندان (نسل جديد) با توجه به دسترسي سهل و آسان به منابع اطلاعاتي متنوع (ماهواره، اينترنت و...) بسيار دنياديده تر از نسل هاي گذشته هستند و نمي توان با اعمال ديكتاتوري و خشونت براي دوره اي طولاني آنها را تحت انقياد درآورد، نسل جديد مي خواهد خود انتخاب كند و مسائل را با آزمون و خطا بپذيرد، بنابراين بهتر است شرايط جديد از سوي والدين به خوبي درك شود و با فرزندان خود بيشتر دوست باشند به طوري كه اگر قرار است احترامي و حرمتي به مناسبت اين رابطه خوني برقرار و مستمر شود در سايه همين دوستي ها از بقاي افزون تري برخوردار خواهد شد. والدين بايد شنونده صبور و بردباري جهت صحبت هاي از سوي فرزندانشان باشند كه با عقايد آنها حتي فاصله بعيدي داشته باشد در غير اين صورت افرادي غيرموجه و نامناسب خود را شنوندگاني شكيبا قلمداد مي كنند و به اغفال و تطميع و سوءاستفاده از نوجوانتان مي پردازند.
از طرفي فرزندان نيز بايد در فراهم آوردن محيط دوستي و رفاقت در خانواده اهتمام ورزند و اين نكته را به خاطر بسپارند كه هرگز هيچ پدر و يا مادري قصد سوءاستفاده از فرزند خود را ندارد و اگر گاه با روي ناخوش و يا تحكم، عقيده اي را مطرح مي كنند اگرچه نوع ابراز ممكن است در ابتدا نامطلوب جلوه كند، لكن در اصل موضوع واقعيتي نهفته است كه به نفع فرزند است و اجازه ندهند دوست نماهايي با ظواهري جذاب و فريبنده راه هايي را پيشنهاد كنند كه سال ها آنها را از زندگي معمولي دور ساخته و چه بسا به سراشيبي نابودي و غفلت بيفكند، والدين محترم به خوبي واقفند كه خود روزي فرزند نوجوان و جواني بوده اند كه اشتباهاتي حتي بزرگ مرتكب شده اند و با گذر زمان تجربه اندوزي كرده اند، فرزندان نيز بايد در خاطر داشته باشند كه خود روزي پدر يا مادري دلسوز و فداكار خواهند شد كه از فرزندانشان در قبال حقي كه به گردن آنها دارند توقع احترام و توجه و ملاطفت خواهند داشت و اين سرنوشت محتوم همه انسان هاست كه روزي در جايگاهي قرار مي گيرند كه قبلاً تصور داشتند خيلي از آن فاصله دارند و دورند، بنابراين پسنديده است در خانواده كه محيطي كوچك و قابل كنترل است والدين و فرزندان دست ياري و دوستي و همدلي به يكديگر بدهند و مسائل و معضلات را با احترام، سعه صدر، گذشت و به طور منطقي و معقولانه ميان خود مطرح و حل كرده و به اين ترتيب راه ورود غيرمحارم را به اين محيط مقدس مسدود كنند.

با انجام روش هاي زير
نگراني را از كودك خود دور كنيد
002988.jpg
صديقه احمدي
هر روز درباره افرادي مي شنويد كه اسير انديشه هاي اضطراب آور شده اند، آمار موجود، موج فزاينده اي از مردم را نشان مي دهد كه از داروهاي آرام بخش، مواد مخدر، قرص  هاي خواب آور يا ضد اضطراب يا ضد افسردگي و خلاصه هر دارويي كه ضد تشويش و حملات عصبي باشد، به گونه اي استفاده مي كنند. ما هر روز بيش از پيش به اكسيرهاي خارجي براي رهايي از هيولايي كه وجود خارجي ندارد متوسل و متكي مي شويم.
نگراني حمله نمي كند، مردم عادت كرده اند با نگراني به مسائل و محيط اطراف خود بينديشند و بعد براي رهايي يافتن از اين پديده مرموز كه نگراني نام دارد، به قرص متوسل شوند. متأسفانه فرزندان ما نيز در محيطي لبريز از همين افكار يأس آلود بزرگ مي شوند و تاوان سنگيني بابت اين طرز تفكر و تلقي مي پردازند. آمار خودكشي در ميان جوانان به نحو فزاينده و ترسناكي رو به افزايش است. شمار زيادي از اين كودكان معصوم براي سازگاري با پيچيدگي هاي فزاينده اي كه دنياي جديد براي آنها به وجود آورده، به كمك روان شناس نيازمندند. كودكان وقتي به سن بلوغ مي رسند، كم و بيش مبتلا به فشار خون بالا، آثار زخم معده شديد و ناراحتي عروقي و ميگرن هستند. آنها در صنعت جديدي به نام «مديريت فشار روحي» شركت جسته اند و متخصصين اعصاب هم عادت دارند به جاي آنكه نگران انديشي را علت بيماري بدانند، فشار روحي را مسبب بيماري قلمداد كنند.
شما مي توانيد بچه هاي فارغ از زيان هاي حاصل از يك زندگي پر از تشويش، بزرگ كنيد. هيچ لزومي ندارد كودك شما در شمار افرادي باشد كه در بالا به آن اشاره شد. انسان مستقل و آزادانديش بودن يعني در تمام مراحل زندگي از تشويش و نگراني جدا و دور زيستن يعني خود را مسئول افكار و احساسات خود دانستن يعني به گونه اي انديشيدن كه افكار مسموم كننده از درون آنها را متلاشي نكنند و آثار اين ناراحتي به صورت بيماري هاي جسمي و روحي كه تشويش و نگراني يكي از عوارض آن است،  بروز ننمايد.
اگر به طور دقيق و از نزديك به روند پرورش كودك توجه كنيد، مي بينيد موردي پيش نخواهد آمد كه كودك ناگزير شود بگويد: (من دچار افكار نگران كننده  شده ام)، يا حتي باور كند چيزي به نام نگراني و تشويش وجود دارد.شما مي توانيد با شناسايي سه عامل نگراني: احساس گناه، تشويش و فشار عصبي و از بين بردن آنها نگراني را از زندگي خود و فرزندانتان دور سازيد. اگر احساس گناه انگيزه اي باشد براي تعديل رفتار بد و پند گرفتن از تجارب گذشته، مفيد و قابل ستايش است. ولي احساس گناه پندگرفتن از تجارب گذشته نيست، احساس گناه به علت اشتباهات انجام شده در گذشته، به كلي از كار و فعاليت بازماندن است. اين چماقي است كه والدين برسر كودكان مي زنند تا به بچه  احساس گناه دست بدهد و از طريق آن بتوانند رفتار كودك را مهار نمايند. انگيزه و نيت پدر و مادر در برانگيختن احساس گناه در كودك هر چه مي خواهد باشد اما اثرات و نتايج منفي آن به صورت ترسي است كه بچه را از فعاليت بازمي دارد و بي خوابي و وحشت، احساس خجالت ، درون گرايي، از دست دادن حس حرمت نفس و اعتماد به نفس را براي اغلب كودكان در بزرگسالي به ارمغان مي آورد.
وقتي براي رفتاري كه به هر علت از كودك سرزده، يا براي وارد كردن او به كاري كه مطابق ميل و سليقه شماست، احساس گناه را در وي بيدار مي كنيد، در واقع قدم بزرگي در راه سوق دادن او به يك شخصيت نگران و مضطرب برداشتيد كه آثار آن در حركات و رفتار آينده اش ظاهر مي گردد. احساس گناه يك احساس دروني است و اگر چه نتايج فوري كه مي خواهيد، ممكن است نصيبتان شود، ولي دروني كردن احساس گناه سبب مي شود كودك به صورت يك بچه نگران و مضطرب درآيد. وقتي همراه كودك سه ساله خود و براي جلب محبت او تظاهر به گريه كردن مي كنيد و وادارش مي كنيد شما را ببوسد، چون تحمل ديدن قيافه ناراحت شما را ندارد، اگر چه ترفندي كه براي جلب دوستي او به كار برده ايد به نظرتان معمولي مي آيد، ليكن احساس شديد تشويش و نگراني را در او بيدار مي كند. برخورد شما به كودك مي آموزد كه در ابراز علاقه به ديگران از خود اختياري ندارد و براي جلب دوستي و توجه سايرين بايد تمايلات قلبي خود را زير پا بگذارد. ياد مي گيرد كه در صورت ضرورت احساسات خود را ناديده بگيرد تا رضايت خاطر شما را فراهم نمايد.
در اينجا مي خواهيم درباره كارهايي كه مي توان جانشين احساس گناه كرد، صحبت كنيم. انجام اين كارها خيلي راحت و آسان است. براي نمونه به بچه ها بايد مانند يك انسان كامل ارج و احترام گذاشت و كاري نكرد كه به ناراحتي وجدان كه نتيجه آن احساس گناه است دچار شوند. براي خودداري از ايجاد احساس گناه، واكنش هاي شما بايد سازنده باشد تا بچه ها ياد بگيرند از اشتباهات خود پند بگيرند وقتي كار بدي مي كنند به جاي سرزنش و ناسزا گفتن به او كه سبب مي شود از درون پژمرده شوند، به آنها عشق بورزيد، وقتي بچه ها اشتباه گذشته را تكرار نمي كنند و راه درستي در پيش مي گيرند، اشتباهات گذشته را به رخ آنان نكشيد.

پيشنهادي براي تأمين شرايط مناسب تر كاري مادران شاغل
زماني براي رسيدگي به فرزندان
مهرك فيض ساكت
مادران شاغلي كه در انتظار به دنياآوردن نوزاد خود هستند، در طول دوران بارداري، قبل و بعد از آن همواره در استرس اين هستند كه پس از گذشت زمان مرخصي چهارماهه، نوزاد خود را به چه فرد مطمئني بسپارند. تعداد زيادي از اين مادران، از والدين خود كمك مي گيرند، تعدادي مرخصي بدون حقوق مي گيرند، برخي از باقيمانده مرخصي خود در حدود يك تا دو ماه استفاده مي كنند، برخي كه از امكان مالي بهتري برخوردارند با نگراني زياد و تحقيق بسيار، نوزاد خود را به پرستار مي سپارند و عده اي نيز با استعفا، براي هميشه از كار، كناره گيري مي كنند.
مادري كه استرس زيادي را تحمل مي نمايد بنا به گفته پزشكان، بيشترين تأثيرات منفي را در دوران جنيني بر نوزاد وارد مي سازد كه گاهي به سختي قابل جبران است.
از طرفي، هم دولت و هم خود فرد براي آموزش هاي دانشگاهي و ضمن خدمت، متحمل صرف هزينه و زمان زيادي شده اند، در حالي كه بايد مادر با استعفا خانه نشين شود و يا امكان ادامه كار را به سختي به طور نيمه وقت دنبال نمايد يا با هر شرايطي به كار خود ادامه دهد.
نوزاداني كه با استرس به دنيا مي آيند، معمولاً حالت هاي ناآرامي از خود نشان مي دهند و ممكن است با مشكلات رفتاري يا عاطفي روبه رو شوند و در نوجواني و بزرگسالي، والدين مجبور شوند كه براي حل مسأله كودك خود از روانپزشك كمك بگيرند. مادري كه با استرس بخواهد كودك خود را شير بدهد يا از او نگهداري نمايد، چگونه مي تواند آرامش را به كودك خود بياموزد؟
مهدكودك ها معمولاً نوزادان شش ماهه به بعد را مي پذيرند؛ در حالي كه مادران مجبورند نوزادان چهارماهه خود را براي بازگشت به اداره و محل كار، ترك نمايند. اگر مهدكودك هاي وابسته به آموزش و پرورش چنين امكاناتي را دارند فقط براي كاركنان خود سازمان است. ولي آيا سن چهارماهگي زمان مناسبي است كه نوزاد فقدان مادر را احساس كند؟ احساس عدم امنيت و ترس و جدايي، چه تأثيري بر نوزاد مي گذارد؟ آيا قابل جبران است؟ نوزاد حتي در سن آموزش در مهدكودك نيست كه شوق و انگيزه اي براي بازي با ساير كودكان يا بودن در سن آموزش را داشته باشد يا نياز خود را براي خانواده بازگو نمايد.
از سوي ديگر اگر مادر بارداري قبل از زايمان نياز به استراحت داشته باشد، اين مدت استراحت از چهارماه مرخصي زايمان وي كسر خواهد شد و در نتيجه مادري كه به عنوان مثال به دستور و تشخيص پزشك به دو ماه استراحت نياز دارد، پس از به دنياآمدن نوزاد خود، فقط مي تواند دو ماه در كنار نوزاد خود باشد و پس از گذشت دو ماه از زمان زايمان، بايد به سر كار خود بازگردد! پس اگر مادري بيش از چهارماه نياز به استراحت مطلق داشت، چه بايد كرد؟ بايد از خود بپرسيم هدف از تعريف و تعيين مرخصي زايمان چيست و مرخصي استراحت براي مادر باردار چه دليلي دارد. اين دو مقوله هرچند كه در ظاهر امر در يك زمينه است ولي در اصل، دو موضوع كاملاً متفاوت است. استراحت قبل از زايمان براي حفظ سلامت مادر و نوزاد است. مرخصي چهارماهه زايمان، براي در كنار هم بودن، نگهداري، شناخت هم، آشنايي مادر به نحوه نگهداري از نوزاد خود و هزاران دليل عاطفي و روحي و رواني و تربيتي است.
از سوي ديگر مجموع ساعات كار در ايران بالاست و مرخصي هاي يك ساعته اي كه به منظور شيردهي به نوزادان تعريف شده با اين حجم ترافيك، كمك موثري به مادر و نوزاد نخواهد كرد. كاهش ساعت كار براي زنان نيز به دليل نيازهاي كاري كاركنان و ارتباطات شغلي در محيط كار، ميسر و جوابگو نبوده كه مشكل كاري ايجاد مي كند. كاهش ساعت كار موجب مي شود تا مادر با گرفتن مرخصي يك ساعته خود زودتر از اداره خارج شود و سريع تر به نوزاد خود برسد ولي اگر مادري روزي بيش از ۸ ساعت كار مي كند و به  طور معمول حدود ساعت ۱۶ بايد از اداره خارج شود، يك ساعت زودتر به معني خروج در ساعت ۱۵ يا ۱۵‎/۳۰ است كه به دليل حجم ترافيك در آن ساعت و بعد مسافت بين منزل و محل كار، باز هم مادر دير به نوزاد خود مي رسد. بنابراين كاهش مجموع ساعت كار براي كليه كاركنان و كارمندان- اعم از آقايان و خانم ها- موجب مي شود كه والدين زودتر به خانه برسند و در نتيجه نه تنها امكان رسيدگي بيشتر به نوزاد فراهم مي شود بلكه امكان نظارت بيشتر روي ساير فرزندان مي شود. مزيت ديگر آن اين است كه خانواده ساعات بيشتري را مي توانند در كنار هم سپري كنند.
از طريق يك مطالعه ميداني، مشكلات ديگري نيز مشخص خواهد شد. با توجه به شرايط فوق، راه هاي زير براي كمك به مادران پيشنهاد مي شود كه نياز به طي مراحل قانوني خود دارد:
- در خصوص مادران باردار پيشنهاد مي شود كه مرخصي زايمان حداقل ۶ ماه يا بيشتر باشد.
- مادران در صورت خواست خودشان تا يك سال بتوانند از طرح خدمت نيمه وقت به طور اتوماتيك استفاده كنند.
- استفاده از طرح خدمت نيمه وقت بيش از يك سال، در صورت موافقت مدير ميسر باشد.
- براي پدران امكان همكاري بيشتر با مادران براي نگهداري نوزاد فراهم شود.
- كاهش ساعت كار در هفته براي كليه كاركنان و كارمندان در كليه دستگاه ها و نهادها از ۴۴ ساعت در هفته به ۳۵ تا ۳۷ ساعت در هفته.

خاطرات زندگي روزانه
در زندگي روزمره هريك از ما اتفاقات و رويدادهاي كوچك و بزرگ فراواني وجود دارند كه گرچه به سرعت مي گذرند، اما مي توانند قابل توجه باشند و در ميان خاطرات زندگي مان ماندگار شوند؛ اتفاق هايي كه آنها را براي دوستان و همكاران خود تعريف مي كنيم و گاه بعد از گذشت چند سال همچنان شنيدني و شيرين هستند؛ از يك ماجراي جالب در زمان خدمت نظام وظيفه تا خاطره از يك ميهماني خانوادگي و... هر يك از اين خاطرات كوتاه چون يك عكس يادگاري در آلبوم ذهن باقي مانده اند.
شما هم مي توانيد با ارسال خاطرات شيرين زندگي خود به آدرس روزنامه همشهري در ورق زدن آلبوم خاطرات با ما همراه شويد.
***
به پدرت سلام برسان
نماز جمعه كه تمام شد و مي خواستيم بلند شويم و برويم، صحبت مردي از صف عقب با يك پسر بچه توجه مرا جلب كرد. به پشت سرم نگاه كردم. رفتار آنها مثل پدر و پسر نبود. آن مرد با پسر بچه دست داد و گفت: «قبول باشد» پسر هم پاسخ داد: «خدا قبول كند» و با دوستان آن مرد هم دست داد. وقتي كه خواست از آنها جدا شود و برود آن مرد نگاهي به او كرد و گفت: «خوش به حال پدرت كه چنين پسري دارد. به پدرت سلام برسان». پسر به آرامي جواب داد: «پدرم شهيد شده است» اشك در چشمانم حلقه زد و بغض گلويم را گرفت. همانطور كه داشتم سجاده را جمع مي  كردم خشكم زده بود. آن مرد پسر را بغل كرد و بوسيد و دست بر سرش كشيد. در آن لحظه احساس مي كردم فرشته ها هم براي آن پسر بچه گريه مي كنند و به آن بزرگمرد كوچك افتخار مي نمايند.
الف- الف- دانش آموز- تهران
حاج آقا مجلس مي روند!
من روحاني هستم. يك بار كه براي كاري به تهران آمده بودم در ميدان امام خميني منتظر تاكسي بودم كه به ميدان حر و از آنجا به ميدان انقلاب بروم. در همين حين يك ماشين بنز خيلي شيك جلوي من ايستاد. به قيافه راننده نمي خورد كه بخواهد مرا سوار كند. اما او در را باز كرد و تعارف كرد كه سوار شوم. تشكر كردم و گفتم با تاكسي مي روم اما او اصرار كرد. سوار شدم و او با عجله به راه افتاد. به ميدان حسن آباد كه رسيديم وارد خط ويژه شد. به او گفتم لطف كنيد به خاطر من وارد خط ويژه نشويد، مردم فكر مي كنند به خاطر من داريد خلاف مي كنيد. قبل از اين كه جواب مرا بدهد يك مأمور راهنمايي و رانندگي جلوي او را گرفت. راننده بدون اينكه كاملاً  توقف كند با صداي بلند گفت «حاج آقا مجلس مي روند، ديرشان شده است!» و گاز داد و رفت. خيلي ناراحت شدم و خواستم كه مرا پياده كند. بعد از چهار راه امام خميني مرا پياده كرد و گفت: الحمدلله طرح ترافيك را هم رد كرديم!
سيد عبدالرضا موسوي- ۳۴ ساله- قم
داشتم راحت مي شدم! 
اخيراً  يك روز رفته بوديم كنار دريا و قرار شد فرش پهن كنيم و ناهار را كنار دريا بخوريم. در حالي كه من به سراغ ماشين مي رفتم تا وسايل ناهار را بياورم با سروصداي بچه ها متوجه شدم كه يك نفر كمي آن طرف تر دارد توي آب دست و پا مي زند. با عجله دويدم و پريدم توي آب و خودم را به او رساندم و به سختي او را به ساحل كشاندم. حالش خيلي بد بود. سريع ماشين را روشن كردم و او را توي ماشين گذاشتم و به طرف بيمارستان راه افتادم. وقتي توي اورژانس بيمارستان به هوش آمد پرستارها با خوشحالي مرا به او نشان دادند و گفتند: «اين آقا شما را از مرگ حتمي نجات داد و نگذاشت شما غرق بشويد» مرد چشمانش را باز كرد و به من نگاهي انداخت و شروع كرد به فحش دادن و ناسزا گفتن كه خدا بگويم چه كارت كند، بيكار بودي؟ درد داشتي؟ چرا مرا از آب كشيدي بيرون، تازه داشتم راحت مي شدم، داشت تمام مي شد. مگر مريض بودي مرا نجات دادي؟... بعد معلوم شد بدهكار هم شده ايم و طرف داشته خودكشي مي كرده!
كامران- ن- تهران

نگاه
چگونه بر وسواس غلبه كنيم
لادن نصيري
گرچه آدمي خود وسواس را بي مورد مي داند اما حالتي است اجبارگونه كه به ناچار تسليم آن مي شود. وقتي شما از فكري مزاحم يا تصوراتي بي اساس به اضطراب مي افتيد، دچار وسواس هستيد. افكار وسواس گونه يا وسواسهايي كه با بررسي و ترديد همراه است معمولا شخص را به طرف تشويش و نگراني سوق مي دهد. اعمال اجباري مثل شستن مكرر دست ها، نظافت بيش از اندازه خانه و در و ديوار و آبكشي چندباره ظرفها يكي از واكنشهاي تخفيف دهنده وسواس فكري است.
اگر درصدد يافتن ريشه وسواس هستيد بايد بدانيد عامل وراثت در به وجود آوردن آن نقش مهمي ندارد. وسواس بيشتر اوقات بر اثر الگوبرداري از والدين جنبه عادت به خود مي گيرد. بنابراين علت اساسي آن تربيت و محروميت هاي شديد دوران كودكي و خطاي والدين است.كمال طلبي، غرور كامل بودن، عدم اعتماد به نفس و احساس ناامني در ايجاد وسواس نقش موثري ايفا مي كنند. حال اگر ايرادگيري، سركوفت مدام پدر و مادر، سرزنش و ملامت و افراط در مراقبت را به آن اضافه كنيم، مي بينيم كه از كودك بي گناه، انساني مردد، فاقد اعتماد به نفس و مضطرب ساخته مي شود.
گاه وسواس در زندگي خانوادگي نيز نقش ويرانگري را بازي مي كند به عنوان مثال اگر وسواس زني ناشي از كمال طلبي باشد، مايل است همسرش بي عيب و نقص باشد و هرگاه شوهر، اشتباهي مرتكب شود، به شدت عصباني مي شود.
شوهر وسواسي كه براي كاهش اضطرابهاي خود به نظم و مقررات شديد پناه مي برد، به همسر خود دستورهاي پي درپي مي دهد كه در نتيجه زن دست و پاي خود را گم مي كند و احساس مي كند كه دائما تحت مراقبت شوهر است.اگر زني از آلوده شدن به شئي كثيف  ترس داشته يا نسبت به آن شرطي شده باشد، ناچار است براي تخفيف اضطرابهاي خود به شستن و آب كشيدن ظرف هاي خانه روي بياورد.
راه حل:
اختلالات وسواسي _ اجباري از ديرباز يكي از پيچيده ترين و مقاوم ترين اختلالات نوروتيك (عصبي) شناخته شده و بدون مراجعه به متخصص به آساني درمان پذير نيست.برخي اقدامات اوليه كه به بهبود نسبي اين مشكل كمك مي كند، به شرح زير است:
الف: روش حساسيت زدايي: با اين روش از اضطرابها و تشويش هاي خود كم كنيد تا نياز به واكنش جانشيني كه به نظر آرام بخش مي آيد، نداشته باشيد.
ب: روش نيت متضاد: شخص وسواسي بايد سعي كند در ذهن، خود را با موقعيت هاي گوناگوني كه از آنها مي ترسد روبه رو سازد، يعني به صورت ارادي بالاترين اشتباه يا شكست را در ذهن مجسم نمايد و به خود تلقين كند در بدترين شرايط هم اتفاق مهمي نخواهد افتاد.
ج: روش اشباع سازي: آدم وسواسي بايد افكار وسواس گونه خود را پشت سر هم بر زبان آورد يا آن را روي يك صفحه كاغذ بنويسد تا غيرمنطقي بودنش به او ثابت شود.
د: روش مواجهه: آدم وسواسي بايد به اشيايي كه به نظرش آلوده مي آيد دائما دست بزند. اين روش معمولا در درمان وسواس ناشي از ترسهاي ناشناخته هم موثر است.
ه: تقويت اعتماد به نفس و توجه شديد به ارزشها: هر قدر اعتماد به نفس بيشتر شود، اضطرابهاي ناشي از وسواس هاي فكري كاهش مي يابد.
و: تغيير آب و هوا، محيط زندگي، محل كار، زندگي در جمع و حشر و نشر با آدمها در فرونشاندن اضطرابهاي ناشي از وسواس فكري موثر است.
* شيوه هاي رهايي از وسواس فكري در تصميم گيري:
۱- هنگام تصميم گيري به خود ترديد راه ندهيد. اجازه ندهيد افكار منفي بر شما مسلط شود وگرنه نمي توانيد هيچ كاري انجام بدهيد. بايد هميشه ديدي مثبت نسبت به تواناييهاي خود داشته باشيد.
۲- اگر از عواقب احتمالي تصميم خود هراس داشته باشيد، قادر به تصميم گيري نخواهيد بود، فكر شكست را از خود دور كنيد تا بتوانيد بر وسواس خويش غلبه كنيد.
۳- تا زماني كه كاملا به اشتباه بودن تصميمتان پي نبرده ايد، آن را تغيير ندهيد. تا رسيدن به نتيجه نهايي حوصله به خرج دهيد هيچ كاري را نيمه كاره رها نكنيد. از اين شاخ به آن شاخ پريدن هيچ حاصلي در بر ندارد.
۴- اجازه ندهيد ديگران در تصميم گيري شما دخالت كنند، مگر اينكه قصد مشورت داشته باشيد، در هر حال بكوشيد تصميم نهايي را خود بگيريد.
۵- هيچ گاه عجولانه تصميم نگيريد. ممكن است شكست بخوريد و شكست زمينه وسواس را بيشتر مي كند، به طوري كه ديگر قادر به تصميم گيري نخواهيد بود.

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |