يكي از با تجربه ترين خبرنگاران خاورميانه امروز به ما هشدار مي دهد كه بايد خود را براي فاجعه عظيم ديگري در منطقه (خاورميانه) آماده كنيم. رابرت فيسك مي گويد در طول سه دهه حرفه خبرنگاري خود در خاورميانه براي روزنامه هاي انگليسي، وي هرگز اين منطقه را خطرناك تر از وضعيت كنوني نديده است و ديگر اين كه وي مطمئن است بحران ديگري، احتمالاً حتي يازده سپتامبر ديگري، در راه است. رابرت فيسك اين گزارشگر باتجربه جنگ همچنين اظهار مي دارد كه وي در مورد اين كه كدامين دست هاي پنهان براي راه انداختن جنگ تمام عيار داخلي در عراق فعال مي باشند، به نتيجه روشني نرسيده و كماكان در ترديد بسر مي برد. آنچه مي خوانيد مصاحبه اي با وي است كه اخيراً منتشر شده است:
***
* در مورد عراق و جنگ داخلي شما كمي خوش بين بوده ايد، اما مايلم بدانم كه با توجه به رويدادهاي اخير عراق آيا فكر مي كنيد اين كشور وارد جنگ داخلي شده است؟
- رويدادهاي اخير بهترين دليل بر اين است كه حتماً كساني در پس پرده به دنبال راه انداختن جنگ داخلي هستند، چرا شما غربي ها هميشه خواهان جنگ داخلي هستيد؟ اولين كساني كه اسم جنگ داخلي را مطرح نمودند مقامات اشغالگر بودند نه عراقي ها. بعضي...
* اما عراقي ها اكنون از جنگ داخلي حرف مي زنند، جعفري نيز هم اكنون از جنگ داخلي سخن مي گويد.
- آنها نه درباره جنگ داخلي بلكه درباره ترس از اين كه چه كسي بمب گذاري ها را انجام مي دهد سخن مي گويند. اما توجه كنيد ما هنوز نمي دانيم كدامين دست پنهان در پس اين بمب گذاري هاست، نام چند تن به عنوان بمب گذاران انتحاري به ما داده شده است؟
آنچه كه ما با آن در عراق روبرو هستيم جوخه هاي مرگ مي باشند و پر واضح است كه بعضي از آنها براي نهادهاي دولتي در بغداد كار مي كنند.
* بنابراين شما مي گوييد، جوخه هاي مرگ وجود دارند، آشوب و بحران وجود دارد، اما جنگ داخلي نيست؟
- مطمئناً بحران وجود دارد و قطعاً جوخه هاي مرگ نيز وجود دارند. اما در حال حاضر من به مجموعه اينها به عنوان جنگ داخلي نگاه نمي كنم.همانطور كه گفتم، كساني در پشت پرده در پي جنگ داخلي هستند. ممكن است بتوانيد چنين چيزي را به وجود آوريد.
* بنابراين شما معتقديد كساني هستند كه در عراق در پي راه اندازي جنگ داخلي هستند.
- بله
* شما بايد تا حدودي بتوانيد حدس بزنيد چه كسي بدنبال جنگ داخلي در عراق است.
- من نمي دانم كي... من به بعضي ها مظنون هستم. وقتي در بغداد بودم وقت زيادي را صرف اين كردم كه پي ببرم دست چه كساني در كار است و اصولاً اين انفجارها از كجا هدايت مي شوند. اما شما نبايد يك نكته را فراموش كنيد كه يكي از چهره هاي برجسته سياسي و يكي از دوستان نزديك ايالات متحده، درست قبل از اولين انتخابات، به اعدام «شورشيان» در يك ايستگاه پليس متهم شد، ايستگاه پليسي كه من به خوبي با آن آشنا هستم. اين خبر در زمان وقوع حادثه در استراليا گزارش شد. به نظر من اين داستان حقيقت دارد. من فكر مي كنم او يك آدمكش بود و ديگر اين كه او براي آمريكايي ها كار مي كرد، او تا آنجا كه ما مي دانيم يك عامل سابق سازمان سيا بود.من نمي گويم سازمان سيا جوخه هاي مرگ را هدايت مي كند و اين يك توطئه آمريكايي است، نه من چنين چيزي را نمي گويم. اما فكر مي كنم كه انواع و اقسام تمايلات و... در درون مجموعه مقامات وجود دارند كه تمامي آنها در داخل منطقه سبز (green zone) در قصر رياست جمهوري سابق صدام كه به وسيله سيم هاي خاردار آمريكايي ها محاصره شده و از محافظت آنها برخوردار است، زندگي مي كنند.
|
|
* به نظر شما در پشت چنين تفكراتي چه منطقي وجود دارد؟ منظورم اين است كه اگر اين مردم در درون دولت (عراق) هستند، چرا به دنبال جنگ داخلي مي باشند؟
- من فكر مي كنم آنها به دنبال موقعيتي هستند كه در آن طرف خودشان و يا حزب خودشان در آينده عراق را كنترل كنند.
همچنين شما نبايد از اين نكته غافل باشيد كه شورشيان، نيز اكثرشان ولي نه تمام آنها، سني هستند، ما مدام به شورشيان به عنوان مردمي نگاه مي كنيم كه خواهان خروج آمريكايي ها هستند. اما اين نگاه نگاهي است بسيار كوته فكرانه. اين نگاه ما به اين جريان است. كاملاً روشن است كه شورشيان مي خواهند آمريكايي ها را از عراق بيرون برانند تا پس از خروج بتوانند بگويند، ما كشور خود را آزاد كرديم، ما خواهان جايگاهي در سياست هستيم. اين اصل داستان است. به عبارت ديگر كسب و تحكيم قدرت سياسي پس از بيرون رفتن ايالات متحده.
* درباره مذاكرات سياسي اي كه در حال حاضر در جريان است چه نظري داريد؟ منظورم اين است كه آيا مي توان به آنها اميد داشت؟
- نگاه كنيد، متأسفم از اين كه تا اين حد بدبين و شكاك به نظر مي رسم، اما تمام مذاكرات سياسي در محوطه اي به ابعاد چند هزار متر مربع انجام مي شوند، محوطه اي كه توسط تانك هاي آمريكايي محافظت شده و هيچ كس از آن بيرون نمي آيد. اين مردمي كه مشغول انجام مذاكرات مي باشند، مردمي نيستند كه به خيابان هاي بغداد بروند، آنها با بمب ها و بمب گذاري ها سرو كاري ندارند.
* اما همين مردم به آنها رأي دادند.
- بله درست است، اغلب شيعيان به آنها رأي دادند. نگاه كنيد. مردم مي خواهند رأي بدهند، مردم آزادي را دوست دارند. اما آنها همچنين رهايي از دست ما را نيز دوست دارند و اين براي ما قابل قبول نيست چرا كه ما مي خواهيم به كنترل عراق ادامه دهيم و مطمئن شويم عراق آن كاري را كه ما مي خواهيم انجام دهد. ما مي خواهيم دولت عراق را كنترل كنيم. مي خواهيم بگوييم، آنها انتخابات دموكراتيك دارند ولي بعد از آن چه اتفاقي مي افتد؟ بوش پشت خط تلفن آمده و مي گويد حال ما نيازمند اتحاد هستيم، شروع به تلاش و كار در اين راستا كنيد.
*شما مي گوييد آمريكا مجبور است از عراق بيرون رود، اما براي اين كار نيازمند كمك ايران و سوريه است...
- البته، البته نيازمند كمك خواهد بود.
* چگونه چنين فرآيندي شكل خواهد گرفت؟
- ايالات متحده براي حصول اطمينان از پايان يافتن تمامي مقاومت شيعيان در طول مدت خروج نظاميان خود نيازمند كمك ايران و نيز نيازمند كمك سوريه خواهد بود چرا كه آنها در طول مرز عراق از نفوذ زيادي برخوردارند و بنابراين به نحوي بايد با شورشيان تعامل داشت تا آمريكايي ها در زير باراني از آتش، عراق را ترك نكنند. توجه داريد، منظورم اين است كه قبلاً اينها را گفته اند، اما معادله وحشتناك، البته از نظر سياسي، و نيز از ديدگاه سياسي آمريكايي ها در عراق، اين است كه آنها بايد عراق را ترك كنند و ترك خواهند كرد و در عين حال نمي توانند ترك كنند و اين همان معادله اي است كه سنگريزه را به خون تبديل مي كند و داستان كماكان به همين صورت باقي است. حمله به كشور ديگران بسيار ساده است؛ بيرون آمدن بسيار مشكل است. بايد برعكس باشد اما متأسفانه چنين نيست و شما مي دانيد كه انگليسي ها نيز در سراسر خاورميانه با همين داستان و همين سرنوشت روبه رو بوده اند و هر بار، هربار، هربار مقامات قدرت اشغالگر همان حرف هاي قبلي را تكرار مي كنند: «ما با تروريست ها صحبت نمي كنيم» . آمريكايي ها نيز همين حرف ها را مي زنند. آنها كتاب هاي تاريخ را نمي خوانند چرا كه در پايان روز مجبور خواهند شد با شورشيان صحبت كنند و صحبت خواهند كرد، حتماً صحبت خواهند كرد.
* و اكنون، پيروزي حماس در انتخابات فلسطيني ها، به نظر شما جهان عرب با چه حساسيتي عكس العمل غرب را زير نظر دارد؟
- جهان عرب با همان بدبيني معمول خود به عكس العمل غرب نگاه مي كند. بله، اين داستان كهنه اي است، ما با تحكم فرياد دموكراسي سر مي دهيم، با تحكم مي گوييم آنها بايد از آزادي رأي دادن برخوردار باشند و آنها به افرادي رأي مي دهند كه ما خواهانشان نيستيم، بنابراين ما تلاش مي كنيم دولتي كه با انتخابات آزاد روي كار آمده است را نابود كنيم. ما عاشق دموكراسي هستيم، اما مشروط بر آنكه ملت هاي مسلمان مردمي را انتخاب كنند كه ما مي خواهيم. منظورم اين است كه ما مدام مي شنويم اسرائيلي ها با حماس كار نخواهند كرد. اسرائيلي ها خود حماس را خلق كردند. هنگامي كه حماس در بيروت بود و اسرائيلي ها مي خواستند با ساف مقابله كنند، آنها حماس را به ساختن مسجد و نهادهاي اجتماعي در غزه تشويق مي نمودند. حتي پس از اسلو، يكي از افسران ارشد اسرائيلي و اين داستان در صفحه اول روزنامه جروسلم پست چاپ شد، در اورشليم با مقامات حماس مذاكرات مستقيم داشت. اسرائيل با حماس كار نخواهد كرد. اين فقط ظاهر قضيه است، آن هم براي ما مطبوعاتي ها. براي ما مطبوعاتي ها داستان طوري تنظيم مي شود كه مذاكراتي وجود نخواهد داشت، اما حقيقت اين است كه هر زمان كه اسرائيلي ها بخواهند، مذاكرات وجود خواهد داشت و چنانچه آنها مذاكرات را به نفع خود يابند، اين كار را خواهند كرد.
*و مع الوصف براي شما شكي باقي نمانده است كه حماس و بعضي از افراد مشخص حماس تروريستند؟
- نگاه كنيد، من از واژه تروريست براي هيچ كس استفاده نمي كنم. اين واژه از نظر معني شناسي واژه اي بي معني شده است. نگاه كنيد، من تلاش نمي كنم كه اين دو را يكسان كنم، اما وقتي مي بينيد كه يك افسر نيروي هوايي اسرائيل، همانطور كه يك بار در غزه اتفاق افتاد، يك رديف آپارتمان را با علم به اينكه بچه هاي بيگناه و در عين حال مردمي را كه به نظر وي عامل بمب گذاري انتحاري بودند يكجا به خاك و خون مي كشد، شما چنين مردمي را چه مي ناميد؟ در ذهن او چه مي گذرد؟
*بسيار خوب، شما در كتابتان به اين نكته اشاره مي كنيد كه كشتن هدفمند رهبران حماس...
- قتل. من نمي گويم كشتن هدفمند.
*بسيارخوب.
- قتل
*بله به اين نكته اشاره مي كنيد كه قتل رهبران حماس در نهايت به مشكلي تبديل خواهد شد كه گريبان رهبران كشورهاي غربي را رها نخواهد كرد. منظورتان چيست...
- بسيار خوب، فكر مي كنم در حدود يكسال و نيم پيش بود كه ما چنين موردي را داشتيم؛ قتل يك وزير دولت اسرائيلي در اورشليم. ببينيد، هنگامي كه تلاش براي قتل رهبران را شروع مي كنيد، شما دري را باز مي كنيد كه مي تواند به روي خودتان برگردد و خطر بزرگ در اينجاست، آن هنگام كه مي گوييد ما ممكن است ياسر عرفات را بكشيم و مدام اين را تكرار مي كنيد، اگرچه سرانجام عرفات بدون اينكه هدف قرار گيرد مرد، اما شما در را براي كشتن رهبران اسرائيلي يا رهبران بريتانيا باز كرده ايد. هنگامي كه شما مي گوييد قصد كشتن اسامه بن لادن را داريد، آيا مي دانيد به او اجازه چه كاري را نيز مي دهيد؟ البته او نياز به اجازه كسي ندارد، اما ببينيد شما چه درهايي را باز مي كنيد...
* آيا اين درها از قبل باز نشده اند؟
- بله اين درها از قبل باز شده اند.
* اما آيا اين درها از قبل باز نشده بودند، لحظه اي كه ما خود به قوانين بين المللي پشت كرديم و عدالت را كنار گذاشته و خواهان انتقامجويي شديم، همه چيز پايان پذيرفت. بسيار خوب، شما در كتابتان توضيح مي دهيد كه براي قتل رفيق حريري به لبنان رفتيد...
- بله، آن زمان فقط ۴۰۰متر دورتر بودم.
*پس از آن شما مي نويسيد كه از تراژدي هاي فزاينده خاورميانه متحير شده ايد، من فكر مي كنم كه اين براي كسي كه ۳۰سال است از خاورميانه گزارش تهيه مي كند، حرف بزرگي است.
- بله، اما خاورميانه هرگز در چنين وضعيت وحشتناكي نبوده است، هرگز تا به اين حد خطرناك نبوده است. من هرگز خود را در مأموريت هايي اينچنين خطرناك نيافته ام. عراق بدترين مأموريتي است كه تاكنون داشته ام. من فكر مي كنم دورويي و نفاق ما نسبت به خاورميانه و بي رحمي رهبران آن، رهبران عرب، اكنون به مرحله اي رسيده است كه نوعي... منظورم اين است كه نوعي انفجار قريب الوقوع است. سه سال قبل از ،۲۰۰۱ من يك مصاحبه با خبرگزاري كانادا(CBC) در تورنتو انجام دادم كه نسخه اي از آن را به همراه دارم، در آن مصاحبه گفتم كه يك انفجار قريب الوقوع در راه است.
*اما آيا شما كماكان فكر مي كنيد انفجاري در راه است؟
- بله، من فكر نمي كنم... لزومي ندارد كه اين انفجار يك انفجار واقعي فيزيكي مانند «بنگ» باشد. ممكن هم است چنين باشد، اما اتفاقي قريب الوقوع در راه است. منظورم اين است كه به شدت آن را احساس مي كنم. هنگامي كه براي كتاب برگشتم، تشخيص دادم آن را حس مي كنم به اين دليل كه من آنجا زندگي مي كنم، من در يك جامعه مسلمان زندگي مي كنم، من در خاورميانه زندگي مي كنم و تمام مردم اطراف من مسلمان هستند و روشن است كه با توجه به زندگي كردن در اينجا، تنفس در چنين محيطي، مي دانستم كه اتفاقي در حال شكل گيري بود. هنوز هم فكر مي كنم حادثه اي قريب الوقوع شكل خواهد گرفت. منظورم ۱۱سپتامبر نيست، اما حادثه اي اتفاق مي افتد.
* مثلاً چه حادثه اي؟
- منظورم اين است كه مثلاً آمريكايي ها از عراق بيرون رانده شوند، آيا اين يك اتفاق بزرگ نيست؟
* اما اگر آمريكايي ها عراق را ترك كنند معني آن اين است كه خروج آنها در عراق ثبات بيشتري را ايجاد خواهد كرد.
- بسيار خوب، من هم اميدوارم كه چنين باشد، اما توجه داشته باشيد، اگر آمريكايي ها عراق را ترك كنند، ضربه بزرگي به حيثيت نظامي، سياسي و نيز راهبردي ايالات متحده در سراسر جهان وارد مي شود، در اين مورد شكي نيست.
* فيسك خبرنگار روزنامه انگليسي اينديپندنت در خاورميانه است كه به مدت ۳۰سال از خاورميانه گزارش تهيه كرده و براي تبليغ آخرين كتاب خود، جنگ بزرگ براي تمدن، به استراليا آمده بود.