در زندگي روزمره هريك از ما اتفاقات و رويدادهاي كوچك و بزرگ فراواني وجود دارند كه گرچه به سرعت مي گذرند، اما مي توانند قابل توجه باشند و در ميان خاطرات زندگي مان ماندگار شوند؛ اتفاق هايي كه آنها را براي دوستان و همكاران خود تعريف مي كنيم و گاه بعد از گذشت چند سال همچنان شنيدني و شيرين هستند؛ از يك ماجراي جالب در زمان خدمت نظام وظيفه تا خاطره از يك ميهماني خانوادگي و... هر يك از اين خاطرات كوتاه چون يك عكس يادگاري در آلبوم ذهن باقي مانده اند.
شما هم مي توانيد با ارسال خاطرات شيرين زندگي خود به آدرس روزنامه همشهري در ورق زدن آلبوم خاطرات با ما همراه شويد.
***
طرح:فريده مرتضوي
به دنبال صاحب يك چك
غروب يكي از روزهاي اسفند ماه ۸۴ بابت خريد خلاصه التفسير قرآن مجيد (خواجه عبدالله انصاري) بيعانه پرداخت كرده بودم و به همين دليل از نظر درآمدي و پولي در مضيقه بودم. در راه مراجعه به منزل يك عدد ايران چك پنجاه هزار توماني پيدا كردم، در آن حوالي اتومبيلي با دو سرنشين متوقف بود. از آنها سئوال كردم، پولي گم نكرده ايد، جواب منفي بود. همچنين به ميوه فروش تنها مغازه آنجا نيز سپردم. به راهم ادامه دادم، با خداي خود نجوايي كردم، روز بعد نيز پي گير شدم، كسي مراجعه نكرده بود. به كمك مهر بانك روي چك كه مربوط به همان منطقه بود و شماره چك و همكاري رئيس محترم بانك شماره تلفن شخصي كه چك پول به نام او صادر شده بود، حاصل شد بعد از تماس و ارائه نشانيهاي مكاني و زماني تحويل گرديد. در مقابل تشكر وي، خواستم، او هم به ديگري كمك كند و قدم خيري بردارد. ع.ا.نوبختي