مؤسسه پكتا و معضل پخش كتاب در ايران
سطرهاي سرگردان
|
|
محمد مطلق
اقتصاد فرهنگ از جمله مفاهيم نوظهوري است كه طي سال هاي اخير چالش هاي نظري فراواني در پي داشته است. برخي كارشناسان با اعتقاد به تقدس فرهنگ از آلوده شدن اين مفهوم به مفاهيم اقتصادي هراس دارند اما در مقابل بسياري به اين نتيجه رسيده اند كه توليد فرهنگي مستلزم باور داشتن به قواعد اقتصادي و تسري آن در بدنه فرهنگ است. در عين حال اقتصادي كردن فرهنگ هيچ گاه به معناي دور شدن از حوزه هاي معنوي نيست.
زماني رنج كشيدن در راه علم آموزي، زانو زدن در مقابل استاد و دود چراغ خوردن هاي شبانه نوعي فضيلت بود كه گاه حاصل اين همه مشقت حتي فرصت ظهور در قالب كتابي هم پيدا نمي كرد و يا چاپ اولين كتاب پس از مرگ مؤلف، نوعي سرمشق و الگو براي ديگران محسوب مي شد.
دنياي مدرن اين قاعده را به هم ريخت و سرعت تكثير انديشه، الگوسازي، كپي برداري و باور به اصل عرضه و تقاضا را جايگزين رويه پيشين كرد. شايد به همين دليل امروزه ديگر از سينما و نشر به عنوان يك صنعت ياد مي شود و اگر اندكي تأمل كنيم در مي يابيم تمامي شاخه هاي فرهنگي مي توانند در قالب صنعت و قواعد اقتصادي تعريف شوند.
همان طور كه عنوان شد اولين قاعده اقتصادي باور داشتن به اصل عرضه و تقاضاست؛ چقدر متقاضي كتاب در ايران داريم، آيا تناسبي بين توليد كنندگان كتاب و متقاضيان آن وجود دارد؟ آيا توليدكنندگان به مكانيزمي هوشمند براي شناخت از متقاضيان مسلح هستند، آيا ارتباطي منطقي به معناي حلقه هاي واسط ميان توليدكننده و مصرف كننده وجود دارد و ده ها پرسش ديگر كه هر كدامشان مي توانند سرفصل يك تحقيق جدي در بازار كتاب و كتابخواني باشند.
براي شناخت از بازار نشر كتاب كافي است فقط به گوشه اي از آمار رسمي نگاه كنيم؛ آيا تناسبي ميان ۷ هزار ناشر و ۴ هزار كتابفروش وجود دارد؟ پراكندگي ناشران در سطح كشور نيز رشد كاريكاتوري صنعت نشر را به خوبي نمايش مي دهد چنان كه در برخي استان ها همچون تهران تعداد ناشران به چند صد مي رسد و در جايي مثل خراسان جنوبي حتي دريغ از يك ناشر.
البته موضوع گزارش ما پرداختن به يكي از حلقه هاي واسط نشر يعني «توزيع» است و قاعدتاً اگر خواسته باشيم تصويري دقيق از آشفتگي اين صنعت را با تمامي ابعادش براي شما ترسيم كنيم بايد ماه ها بنويسم و بنويسم.
خلاصه بگوييم اوضاع توزيع خيلي خراب است و با هيچ عبارتي بهتر از اين نمي شود مكانيزم رساندن كالايي با نام كتاب را به دست مصرف كننده اي با نام خواننده توصيف كرد و به ويژه آن كه معضل توزيع در شاخه كتاب هاي علوم انساني بسيار پيچيده و بغرنج تر است.
حجت الاسلام الياس عارف زاده مدير عامل مؤسسه توزيع پكتا دغدغه خود را در زمينه توزيع كتب علوم انساني اين گونه بيان مي كند:
«هيچ مكانيزم هوشمند و به روزي وجود ندارد تا توليدات حوزه نشر به مصرف كننده برسد و ما با اين دغدغه مؤسسه پكتا را در تيرماه سال ۱۳۸۴ تأسيس كرديم تا در زمينه تخصصي كتب علوم انساني وضعيت اسفبار توزيع را تلطيف كنيم. طي اين چند ماه گام هاي اساسي هم برداشته ايم و اميدواريم به زودي تمامي ناشران را تحت پوشش قرار دهيم.»
وي در مورد پيش فرض هاي خود براي تأسيس اين مؤسسه خصوصي مي گويد: «به قول بزرگي كار ناشر يعني بسته بندي فكر و انديشه. بنابراين ناشر بايد بداند كالاي خود را در چه جامعه اي و در چه سطحي و همچنين در چه قالبي بسته بندي مي كند. اين موضوع در مورد كتب علوم انساني متأسفانه كمتر رعايت مي شود. ما گاه محتواي خوبي در اختيار داريم كه خوب بسته بندي نمي شود؛ مثل پسته ايراني كه كشورهاي ديگر از ما مي خرند، بسته بندي مي كنند و دوباره مي فروشند حتي به خود ما. قاعدتاً وقتي ناشر توانست انديشه را شيك و درست و حسابي بسته بندي كند، كار توزيع و فروش آن هم راحت تر خواهد بود و خريدار هم رغبت بيشتري براي خريد خواهد داشت.»
بنابراين حلقه هاي صنعت نشر از لحظه چيده شدن حروف تا قرار گرفتن در قفسه كتابفروشي حلقه هايي به هم پيوسته اند و جداي از هم نمي توانند تعريف و كاركرد مستقلي داشته باشند:
«فروشنده كتاب بيشتر دنبال سود بالاست تا مخاطب و متقاضي بيشتر. يعني كار اقتصادي درستي هم انجام نمي گيرد در حالي كه در بازار، فروش بيشتر با قيمت پايين تر تداوم شغل را تضمين مي كند نه درصد بالاتر و قيمت گران تر.»
از حجت الاسلام عارف زاده مي خواهيم تا به مشكلات توزيع به شكلي دقيق تر اشاره كنند:
«ما در حوزه توزيع با مشكلات اساسي روبه رو هستيم كه ريشه آن ابتدا در سطح فرهنگ عمومي جامعه و بعد در نوع فعاليت مسئوليني كه در حوزه فرهنگ عمومي كار مي كنند قابل ارزيابي است. واقعيت اين است براي كشوري كه مي خواهد در سطح منطقه نمونه باشد ميانگين مطالعه افراد خيلي پايين است. ۴-۳ دقيقه ميانگين مطالعه در مقايسه با ميانگين مطالعه كشورهاي نيمه پيشرفته كه ۵ تا ۶ ساعت در روز است بايد ما را به فكر فرو ببرد و مسئولين را به تكاپو وادار كند. با اين وضعيت توسعه چگونه مي تواند امكان پذير باشد مگر اين كه به توسعه اي كاريكاتوري و يك سويه اعتقاد داشته باشيم. به اعتقاد من بايد كاري كرد كه مردم به كتاب خواندن معتاد شوند.
توسعه، يك بحث فني و به روز است، يك بحث اقتصادي است، يعني دو- دو تا چهار تا.»
همكاري بين بخشي
در جوامع توسعه يافته اين تنها ناشر توزيع كننده و كتابفروش نيست كه بايد براي بالا بردن سطح مطالعه افراد تلاش كند. قاعدتاً بالا رفتن سطح مطالعه كه ارتباطي مستقيم و دو سويه با توسعه يافتگي دارد به عنوان يك پديده عام المنفعه، موضوعي است كه تمامي بخش هاي خصوصي و دولتي در يك جامعه بايد براي ارتقاي آن تلاش كنند. آيا مي توان يك ميليون و اندي مسافر مترو در روز را به عنوان مخاطبي بالقوه براي كتاب در نظر گرفت؟ عارف زاده در اين باره مي گويد:
«توزيع كتاب را بايد پديده اي فراتر از ناشر و كتابفروش بدانيم. اين معضل، معضلي كشوري و ملي است و بايد تمامي سازمان هايي كه مستقيماً با فرهنگ عمومي سروكار دارند، دست به دست هم دهند و در جايي مثل شوراي عالي انقلاب فرهنگي تصميمي جدي براي آن بگيرند.
وقتي هدف اين باشد كه مردم به كتابخواني معتاد شوند ديگر از هر بهانه اي مي توان بهره برد. به عنوان مثال وقتي در سينما يا تلويزيون زندگي هنرپيشگان را نشان مي دهيم مي توانيم مطالعه و كتابخانه آنها را هم به نمايش بگذاريم حتي دوربين مي تواند نزديك تر برود و عطف كتاب ها را نشان بدهد تا ببينند. حتي با شكل و شمايل كتاب و نام آن هم آشنا شوند.»
موضوع سوبسيد نيز يكي از بحث هاي جالبي است كه بخش توزيع را با چالش هاي بزرگي روبه رو كرده است. به اين معنا كه دولت سوبسيد را به ناشران اختصاص داده و ناشر به واسطه حمايت عميق از سوي دولت احساس رقابت و تلاش براي بهبود وضعيت خود را از دست مي دهد. آمار جهشي ناشران طي سال هاي اخير كه از ۷۰۰ ناشر به ۷ هزار ناشر افزايش يافته بيش از آن كه حكايت از داغ شدن بازار نشر داشته باشد رقابت براي به دست آوردن تسهيلات و امتيازات دولتي را ترسيم مي كند، چنانچه هنر ناشر پس از استفاده از وام، كاغذ دولتي، فروش به خود ارشاد براي تجهيز كتابخانه ها و... ديگر انگيزه ارايه جدي اثر را از دست مي دهد. آمارها حاكي از آن است كه برخي از ناشران ترجيح مي دهند سالانه ۴ عنوان كتاب اجباري خود را به چاپ رسانده و بلافاصله آن را انبار كنند. در حالي كه جابه جايي سوبسيد از بخش نشر به بخش توزيع و خوانندگان مي تواند تا حدي سطح مطالعه افراد را بالا ببرد چرا كه اولاً ناشران به سرمايه شخصي خود اتكا كرده و سعي در توليد كالايي با كيفيت بالا خواهند داشت و از سوي ديگر با ارايه سوبسيد به خوانندگان آنها مي توانند كالايي با كيفيت را با قيمت پايين تري در اختيار گيرند.
محمد جواد حاجي سلطاني مدير روابط عمومي و مسئول بخش فروش مؤسسه پكتا مي گويد:«تهران بيش از ۱۰۰ مركز پخش دارد كه بعضاً فقط در حد يك پيك موتوري هستند. به علاوه هر شاگرد پخشي بعد از يك سال خودش توزيع كننده مي شود. واقعيت اين است كه اوضاع توزيع خيلي خراب است و متأسفانه هيچ كس تخصصي كار نمي كند. همه نوع كتابي پخش مي شود و وقتي وارد انبار مي شويد از كتاب هاي فصلي گرفته كه در يك برهه زماني طرفدار پيدا مي كنند تا فال قهوه و كتاب هاي زيرزميني و...» وي در مورد تعداد عناوين كتاب هاي چاپ شده و مقايسه آن با جوامع توسعه يافته مي گويد:
«بنابه آمارهاي سطحي طي سه سال اخير حدود ۱۱۵هزار عنوان كتاب در ايران منتشر شده كه متأسفانه بسياري از اين كتب هنوز در انبارها خاك مي خورند و اين نابساماني بخش توزيع را به خوبي ترسيم مي كند. در اروپا به ازاي هريك ميليون نفر ۸۰۰ عنوان كتاب منتشر مي شود. در آسيا در سال ۱۹۹۵ به ازاي يك ميليون نفر ۷۰ عنوان و در آفريقا ۲۰ عنوان.
ما با توجه به اين نابساماني ها، مؤسسه پكتا را تأسيس كرديم و تمامي هدف ما اين بود كه كتاب ها را از انبارها بيرون بياوريم.
۱۰ ماه است كه آغاز به كار كرده ايم و با ۵۰ ناشر قرارداد بسته ايم از جمله انتشارات سمت، نهاد رهبري، بوستان كتاب، امير كبير، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، پژوهشگاه علوم انساني، مركز مطالعات اديان و مذاهب و حكمت... عقد قرارداد با ۲۰ ناشر را در دست اقدام داريم و به توافق هم رسيده ايم. يك سفر استاني تدارك ديديم و به تمامي مراكز كشور سرزديم تا هم با كتابفروشي ها از نزديك آشنا شويم و هم ليست كتاب ها را در اختيارشان قرار دهيم، در طول اين مدت هم به طور مرتب اطلاع رساني كرده ايم و پرينت كتاب ها را به مراكز فرستاده ايم.
غير از كتابفروشي ها رساندن كتاب به مصرف كننده را هم در دستور كار قرار داده ايم و بسيار خوشحال مي شويم تا به نياز افراد هم پاسخ دهيم. در حال حاضر شهرستان ها هم در اولويت كار ما قرار گرفته و برخي شهرستان ها نيز براي همكاري اعلام آمادگي كرده اند.»
سلطاني در بخش توزيع كتب علوم انساني به موضوع بسيار جالبي اشاره مي كند: «برخي از كتب علوم انساني به ويژه كتب تخصصي را وقتي كه در اختيار كتابفروشي ها قرار داده ايم آنها به دليل ناآشنايي از فروش واهمه داشتند و مي ترسيدند. اما جالب است كه بگويم در شهرستان هايي كه اصلاً فكرش را نمي كرديم ديديم همان كتاب هايي كه فروشنده از خريدش واهمه داشت بلافاصله پس از چند روز براي مان سفارش مجدد فرستاد.»
|