پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۸۵
مادلين آلبرايت از مذهب، ديپلماسي و خطاهاي استراتژيك آمريكا مي گويد
كسي دركاخ سفيد به خطا اعتراف نمي كند
004338.jpg
ترجمه: نيلوفر قديري
مادلين آلبرايت در دولت بيل كلينتون به عنوان اولين وزير خارجه زن در آمريكا، چهار سال در اين عنوان حضور داشت. او اولين زني بود كه تا آن موقع در دولت آمريكا به چنين جايگاه عالي رتبه اي مي رسيد. او متولد پراگ است و يكي از متفاوت ترين سياستمداران واشنگتن به شمار مي آيد.
آلبرايت اخيراً كتابي با عنوان «قدرت و قادر توانا: ملاحظاتي درباره آمريكا، خداوند و امور جهان» نوشته كه در آن درباره بسياري از موضوعات از نقش مذهب و قدرت و سياست خارجي گرفته تا خطاهاي استراتژيك آمريكا و جنگ عراق سخن گفته است.مجله تايم گفتگويي با او انجام داده كه خلاصه آن را مي خوانيد.

* در كتاب تان اين طور استدلال كرده ايد كه «ما نمي توانيم و نبايد» مذهب را از سياست خارجي مان كنار بگذاريم. اين نتيجه اي است كه هنگام شروع به نوشتن اين كتاب مي خواستيد به آن برسيد؟
- يكي از حرف هاي من در اين كتاب آن بود كه بر خلاف گذشته كه به عنوان يك ديپلمات سعي مي كرديم خدا و مذهب را از سياست خارجي جدا نگه داريم، در آخرين روزهاي دوران وزارت خارجه براي من روشن شد كه مذهب هر روز بيشتر از قبل در وقايع دنيا نقش دارد.اكنون هم وقتي به مسائلي كه در دنيا پيش رو داريم نگاه مي كنيد، مثلاً آنچه در دنياي اسلام جريان دارد، درمي يابيم كه بايد نقش مذهب را بيشتر مورد توجه قراردهيم. ما اسلام را به صورت مستقل درك نكرده ايم. تصاوير و برداشت هايي از آن را به صورت نامناسب در ذهن داريم. اما درك واقعي از جنبه هاي مختلف اسلام نداريم. يك شخص در مقام وزارت خارجه مشاوران مختلفي دارد. مشاوران اقتصادي و كنترل تسليحات و حتي آب و هوايي و محيط زيستي. حرف من اين است كه وزير خارجه بايد مشاور مذهبي هم داشته باشد. عواملي از تاريخ مذهبي به ويژه در دنياي مسلمانان نقش مهمي دارد. اين عوامل و به طور كلي تاريخ مذهبي بر شيوه رفتار كشورها و نگرش آنها به غرب تأثير دارد. بنابر اين بر چگونگي شكل گيري و پيش  برد نبرد افكار هم تأثير زيادي دارد.
* چرا آمريكايي ها به طور كامل نقش مذهب در سياست خارجي كشورشان را درك نمي كنند؟
- وقتي اين كتاب را شروع كردم به پرزيدنت بوش به عنوان يك نمونه توجه داشتم. اما در طول كار دريافتم كه همه رئيس  جمهورهاي آمريكا بالاخره به شكلي به مذهب توجه داشته اند. با نگاهي به تاريخ آمريكا با رويكرد مذهبي مي توان شواهد زيادي يافت كه اهميت مذهبي و نقش آن در آمريكا را نشان مي دهد. ما كشور به شدت مذهبي هستيم و اين مذهبي بودن، رويكردمان را نسبت به مسائل مختلف سياسي تحت تأثير قرار مي دهد. پرزيدنت بوش اندكي متفاوت است زيرا نسبت به آنچه مذهب به او مي گويد اعتماد و اطمينان بيشتري دارد.
* اين خطرناك است.
- آنچه ما اكنون تلاش داريم انجام دهيم گردآوردن حداكثر طرفدار ممكن اطراف خودمان است. اين براي امنيت ملي آمريكا بسيار حياتي است كه نظر موافق ديگر كشورها و حمايت آنها را از آنچه ما انجام مي دهيم به دست آورد. اما آنچه در اين راه مشكل ايجاد مي كند انتخاب راههايي است كه تعداد حاميان ما را محدود كند. بعد از ۱۱ سپتامبر بوش گفت كه ما عليه تروريست ها هستيم.
بنابر اين آنها كه مخالف واقع برخورد هواپيماها به برج هاي دوقلو و اقدامات تروريستي ديگر هستند طرف ما قرار دارند. اما تعداد حاميان وقتي اندك شد كه رئيس جمهور گفت، در مقابله با عراق شما يا بايد طرف ما باشيد يا عليه ما.
به اين ترتيب، بودن در كنار ما براي مردم دنيا دشوارتر شد. وقتي تعريف دقيقي از آنچه ديگران بايد بر سر آن با ما به توافق برسند ارائه مي كنيم، شرايط را بسيار دشوار و محدود مي كنيم.
مذهبي بودن يك چيز است اما تبديل كردن مذهب به سياست رسمي، نكته ديگري است. من در تمام طول زندگي ام به مسائل مربوط به سياست خارجي و روابط  بين المللي پرداخته ام و در تمام اين مدت هيچ گاه دنيا را اين طور به هم ريخته نديده بودم. من به دنبال آن هستم كه آيا عواملي درون همه مذهب ها وجود دارد كه به ما در حل مشكلات كمك كند. بر اين باورم كه نقطه مشترك به اندازه كافي در مذاهب وجود دارد كه بتوان با تكيه بر آن مشكلات را حل كرد.
* فكر مي كنيد تصوير كردن جنگ با تروريسم به عنوان نبرد ميان خير و شر خطاست؟
- بله خطاست. به نظر من ما هم مي دانيم كه شر چيست و بالاخره برداشت و تصويري از آن داريم. بدون شك كشتن مردم بي گناه شر است. اما درباره تعريف «خير» به اين اندازه اطمينان نداريم. خير نسبي را باز مي شود تعريف كرد اما تعريف خير قطعي بسيار دشوارتر است. با دشوار كردن انتخاب ميان خير و شر توافق بر سر سياستمان را دشوارتر مي كنيم.
* مهمترين و تنها كاري كه رئيس جمهور مي تواند براي مقابله با تندروهاي اسلامي انجام دهد چيست؟
- بخش هاي عمده و مهم دنياي اسلام از ترور، خشونت و تندروي حمايت نمي كنند. نبايد ارزش ها و اصول خودمان را به آنها تحميل كنيم. يكي از دلايل مخالفت من با جنگ عراق اين است كه ما داريم سيستم خود را به آنها تحميل مي كنيم و كار ر ا براي ميانه رو ها دشوارتر مي كنيم.
* آيا سابقه مذهبي شما تصميماتتان را به عنوان وزير خارجه شكل مي داد؟
- همان طور كه مي دانيد من سابقه و پيشينه مذهبي آشفته اي دارم. بدون شك به خدا اعتقاد دارم و همواره از او درخواست كمك كرده ام. اما به اندازه كافي شكرگزار نبوده ام. ولي رويكرد اخلاقي ام بر اساس مذهب شكل گرفته است. اما خود را يك خداشناس جا نمي زنم.
* شما در كتابتان گفته ايد كه دولت بوش جنگ با القاعده را به بيراهه كشانده و با وارد شدن به جنگ عراق در واقع خطاي استراتژيك بزرگي مرتكب شده است. اگر اين درست است آيا كسي نبايد مسئول اين خطا باشد؟ مثلا رئيس جمهور نبايد وزير دفاع را عزل كند؟
- من در برابر درخواست براي عزل افراد مقاومت مي كنم. درباره هر يك از اين پست ها، اين رئيس جمهور است كه مسئوليت دارد و بايد پاسخگو باشد. اما بايد پاسخ گويي و مسئوليت پذيري كلي تري هم وجود داشته باشد.
رئيس جمهور بايد در قبال آنچه اتفاق مي افتد پاسخگو باشد. آنچه از نظر من نادرست است اين كه هيچ كس اعتراف به خطا نمي كند و نمي پذيرد كه بايد مسير تغيير يابد. نه تنها چنين اعترافي وجود ندارد بلكه به تصور اين كه راه درست است، به همين مسير ادامه مي دهند. اين همان نبود پاسخگويي و مسئوليت پذيري دولت است.
* در كتابتان نشستي را توضيح داديد كه با حضور شما و وزراي خارجه و دفاع سابق و رئيس جمهور در اوايل امسال درباره عراق تشكيل شده بود. از آن زمان تاكنون با كسي در دولت ديدار كرده ايد؟
- با كاندوليزا رايس وزير خارجه شام خورده ام و با استيو هادلي در موقعيت ديگري ديدار داشتم.
* در مهماني شام با رايس آيا انتقادتان از جنگ عراق را مطرح كرديد؟
- او از برداشت و احساس من درباره عراق آگاه است. من درباره بسياري از موضوعات به طور علني صحبت كرده ام. همه مي دانند به همين دليل در نشست با رئيس جمهور در حضور خود او باز هم انتقادات را مطرح كردم.
* «زبيگنو برژينسكي» رئيس سابق شما گفته است كه اكنون زمان شروع مقدمات عقب نشيني از عراق است و بايد ضرب الاجلي براي عقب نشيني نيروهاي آمريكايي از عراق مشخص كرد. به نظر شما بايد چنين ضرب الاجلي تعيين شود؟
- من مدتي است كه مي گويم ۲۰۰۶ بايد سال نقل و انتقال نيروها باشد و بايد در وضعيت استقرار نيروهاي آمريكايي تغييرات استراتژيك صورت گيرد. شخصاً به دنبال تعيين ضرب الاجل مشخص نيستم چون تجربه بوسني نشان داد پايبندي به چنين ضرب الاجلي دشوار است. ترجيح مي دهم كه به شاخص ها و شرايط و ضرورت تحولات توجه كنيم. اميدوارم با انتخاب نخست وزير جديد و تشكيل دولت آشتي ملي، عراقي ها در موقعيتي قرار بگيرند كه بگويند: «خوب، شما هرچه لازم بود انجام داديد و اكنون ديگر زمان رفتن است.» اين ما نيستيم كه بايد ضرب الاجل مصنوعي مشخص كنيم؛ بلكه بايد تاريخ واقعي و بر اساس حقايق مشخص شود.
* اما ممكن است به نقطه اي برسيم كه شرايط امنيتي چنان وخيم شود كه ماندن در عراق ديگر به نفع ما نباشد.
- بله ممكن است چنين شرايطي پيش آيد. ما نمي توانيم در ميانه صحنه جنگ داخلي قرار بگيريم. اما من اكنون اميدوارتر هستم چون نخست وزير جديد شرايط تازه اي ايجاد مي كند. فكر مي كنم بايد شرايط كار را براي او فراهم كنيم. هنوز جاي نگراني وجود دارد ولي ترديدي وجود ندارد كه ايران از جنگ به طور كلي فايده برده است.
* درباره ايران صحبت كرديد. اگر ديپلماسي شكست بخورد آيا آمريكا بايد از نيروي نظامي براي نابودي تأسيسات هسته اي ايران استفاده كند؟
- به اعتقاد من گفت وگوي رودررو پيش از هر گزينه ديگري بايد مورد توجه قرار گيرد. برداشت ايراني ها اين است كه آمريكا به طور مستقيم با آنها طرف نيست. نمي توان گزينه نظامي را از دستور خارج كرد اما همه شواهدي كه من اكنون مي بينم نشان مي دهد مأموريت نظامي راه حل مناسبي نيست زيرا تأسيسات هسته اي در شهرها پراكنده است.
* آمريكا چه چيز را بايد به ايران پيشنهاد كند؟
- ما بايد به دنبال راه هايي براي تعامل با ايران باشيم. ابتدا بايد آنها را به رسميت بشناسيم و نسبت به آنها ارزش و احترام قائل شويم. بالاخره ايران قدرت قابل ملاحظه اي در منطقه به شمار مي آيد و ما بايد اين را به رسميت بشناسيم. بايد ببينيم چه نقاط مشترك و حوزه هاي مشتركي از نظر منافع دو طرف وجود دارد. در آغاز جنگ افغانستان ما فرصت را از دست داديم. مي توانستيم در آن روزها در تعريف تروريسم و دستيابي به خطوط مشترك با ايران همكاري كنيم. بايد در اين حوزه پيش برويم بعضي(در آمريكا) فكر مي كنند هر گفت وگويي به معناي آشتي است. اما اين طور نيست ما در گفت وگوها و مذاكراتمان مي توانيم پيام هايمان را برسانيم. همزمان مي توانيم از فرصت گفت وگو براي ايجاد رابطه اي وسيع تر در موضوعات فرهنگي، تجاري و ديپلماتيك استفاده كنيم.
* شما گفته ايد كه شكست در تلاش براي توقف نسل كشي در رواندا بزرگترين تأسف زندگي تان بوده است. اگر دوباره چنين شرايطي پيش آيد آيا نيروهاي آمريكا را براي توقف اين واقعه متعهد مي كنيد؟ با توجه به نسل كشي كه اكنون در دارفور جريان دارد، آيا آمريكا بايد نيروهايش را براي توقف اين كشتار به سودان بفرستد؟
- من شخصاً مي خواستم كه به رواندا نيرو فرستاده شود. ما مشكل اينجاست كه آنچه امروز همه مي دانند، در آن زمان به اين گستردگي معلوم نبود. حتي آمريكا هم مدتي طول مي كشد تا نيرو جمع كند و به جايي بفرستد. نسل كشي در دارفور چند سالي است كه ادامه دارد و ما شاهد آن هستيم. خيلي كنايه آميز است كه اكنون وقتي مراسم متعددي در سالگرد نسل كشي رواندا برگزار مي شود شاهد نسل كشي دارفور باشيم و كاري نكنيم. به نظر شخص من آمريكا بايد بيشتر كمك كند. با توجه به شرايطي كه بعد از جنگ عراق براي عزت و اعتبار آمريكا پيش آمد، حضور نيروهاي آمريكايي در نقاط ديگر با دشواري همراه است. همه نگران مشكلات بعدي هستند. اما ناتو بايد اتحاديه آفريقا را كمك و پشتيباني كند و توجه بيشتري نشان دهد.
* براي بسياري از آمريكايي ها جالب است كه شما و رايس يك استاد مشترك داشتيد و او پدر شما بود كه در دبيرستان استاد رايس بوده است. آيا سايه نفوذ تفكرات پدرتان را در شيوه كار رايس به عنوان وزير خارجه نمي بينيد؟
- بايد بگويم كه چرا. اما نمي توانم دقيقاً بگويم چه طور. نكته جالب اين است كه من و پدرم هيچ وقت درباره رايس صحبت نكرديم. فقط در مراسم تدفين پدرم بود كه مادرم درباره رايس صحبت كرد. وقتي رايس به عنوان مشاور امنيت ملي منصوب شد، گفت وگوي جالبي با هم داشتيم. پدر من با من موافق بود كه سياست خارجي آمريكا بايد جنبه اخلاقي داشته باشد.
* رايس را زياد مي بينيد؟
- خير، چون او زياد سفر مي كند و بسيار پرمشغله است. همين هفته گذشته تلفني با او صحبت كردم چون نكته اي بود كه بايد مي گفتم. ما در يك حزب نيستيم و نقطه مشتركمان پدر من است.
* دلتان براي شغل او تنگ نشده؟
- چرا. آنها كه مي گويند از ترك چنين شغل هاي بزرگي خوشحال هستند دروغ مي گويند. اما واقعيت اين است كه از همان لحظه شروع به كار در چنين پست هايي، مي دانيم كه روزي به پايان مي رسد. من عاشق وزارت خارجه هستم و هر كس مرا از نزديك مي شناسد اين را مي داند.
* آيا بار ديگر به عنوان وزارت خارجه بازمي گرديد؟
- بعيد است كه چنين شود. معمولاً يك نفر دوبار به چنين پستي نمي رسد. من خيلي اميدوارم كه در انتخابات ۲۰۰۸ يك دولت دمكرات روي كار آيد و خوشحال مي شوم اگر بتوانم به هر شكلي كمكي بكنم. اما انتظار دوباره وزير شدن را ندارم.
* شما كمي بازيگري هم انجام داده ايد. آيا مشغول بستن قراردادهاي سينمايي هستيد؟
- من در همه طول زندگي ام از شگفت زده كردن ديگران لذت برده ام. همه فكر مي كنند كه من شخص جدي اي هستم و فقط درباره سياست خارجي فكر مي كنم. اگرچه وقت زيادي را صرف فكر كردن درباره سياست خارجي مي كنم اما اين تنها كار من نيست. من با همين چهره خودم در فيلم Gilmore Girls بازي كردم. بازيگري به نظر من كار سختي است. فكر مي كنم براي وزارت خارجه مناسب تر هستم.
* شغل ديگري هم هست كه به آن فكر كنيد؛ مثلاً رياست جمهوري؟
- نمي توانم بگويم اين شغل را دوست دارم. اما دلم مي خواهد روزي يك زن براي اين پست انتخاب شود.
* فكر مي كنيد در سال هاي آينده چنين اتفاقي بيافتد؟
- اميدوارم. كشورهاي ديگر اين كار را كرده اند. اميدوارم ما هم شاهد چنين موفقيتي باشيم.

هدايت نقدينگي
004341.jpg
محمد ابراهيمي
نقدينگي و تورم اكنون به واژه هايي تبديل شده اند كه كمتر رسانه اي در خصوص آنها خبري را منعكس و يا مقاله و گزارشي را منتشر نمي كند. اهميت رسانه اي اين دو متغير به آثار و پيامدهاي مثبت و منفي اقتصادي تورم و نقدينگي بازمي گردد. عدم توجه جدي دولتها براي كنترل تورم در دهه هاي اخير منجر به شكست دولتها و تظاهرات و اعتصاب هاي عمومي انجاميده است.دولت هاي مختلف نيز در كشورمان با پديده شوم تورم و يا افزايش نقدينگي دست و پنجه نرم كرده اند. به طوري كه افزايش ناگهاني سطح عمومي قيمت ها گاهي اوقات برنامه ريزان اقتصادي را مجبور كرده تا سياستهاي خود را تغيير دهند.دولت نهم نيز از اين قاعده مستثني نيست و با توجه به بودجه سال جاري شاهديم كه حساسيت نهادهاي قانونگذاري كشور و برخي اقتصاددانان نسبت به افزايش نرخ تورم بيشتر شده و حتي شاهد موضع گيري هاي تندي نيز در برابر سياستهاي اقتصادي دولت بوده ايم.اين شرايط مي طلبد صاحبنظران اقتصادي كشور وارد عرصه شده و ضمن نقد سياست ها به ارائه راهكارها نيز بپردازند. اين كه مدام گفته شود، نقدينگي ريشه تورم است نمي  تواند دردي از اقتصاد دوا كند، بايد پرسيد چرا نقدينگي مدام بالا مي رود و چرا شاهد گسست رابطه نقدينگي و تورم در كشور هستيم و بالاخره صاحبنظران بايد بگويند در شرايط فعلي كشور هدفگذاري تورم آيا در اولويت سياستهاي اقتصادي قرار دارد يا خير. در اين گزارش سعي بر آن است با توجه به اظهار نظرهاي صورت گرفته در باب تورم و نقدينگي به راهكار «هدايت نقدينگي» به عنوان بخشي از يك مجموعه منظم خط مشي ها براي مهار تورم اشاره شود.
منشأ اختلافات
آنچه كه تاكنون باعث اختلاف نظر گسترده برخي اقتصاددانان مجلس هفتم و دولت نهم شد، نحوه برداشت از حساب ذخيره ارزي و تزريق منابع آن براي اتمام طرح هاي عمراني نيمه تمام است. طرح هاي عمراني نيمه تمام ميراث شومي است كه از دولت هاي قبلي براي دولتهاي جديد باقي مي ماند، اين طرح ها كه تركيبي از پروژه هاي عمراني با توجيه اقتصادي و فاقد توجيه اقتصادي مي باشد مردابي است كه بخش عظيمي از منابع مالي كشور را هر ساله در خود فرو برده و نتيجه و ثمر آن نيز براي اقتصاد كشور مشخص نيست.
براي درك بهتر موضوع بايد به دو واقعيت توجه كرد. اولين واقعيت عدم النفع ناشي از بيكار ماندن پتانسيل هاي توليدي در طرح هاي عمراني است و دومين واقعيت حجم زياد دلارهاي نفتي است كه به سبب «نفت گران» اكنون به خزانه دولت واريز مي شود.
دولتمردان معتقدند راه  حل اساسي براي پايان دادن به داستان غم انگيز هزاران طرح عمراني نيمه تمام در كشور استفاده از منابع حاصل از صادرات نفت است و اين در حالي است كه منتقدان با صراحت اعلام مي كنند براي اين سياست يك اثر نامطلوب متصور است و آن تورم ناشي از اجراي طرح هاي عمراني مي باشد.
استدلال اين منتقدان نيز شنيدني است. به عقيده ايشان وقتي دولت براي اتمام طرح هاي عمراني مجبور است از حساب ذخيره ارزي برداشت كند نقدينگي در كشور افزايش يافته و در اثر افزايش نقدينگي كشور شاهد رشد شديد تورم خواهد بود.
در بيان علمي تر استدلال منتقدان بايد اشاره كرد كه اجزاء تشكيل دهنده نقدينگي شامل دارايي هاي خارجي بانك مركزي، بدهي دولت به بانك مركزي و بدهي سيستم بانكي به بانك مركزي مي باشد. با برداشت از حساب ذخيره ارزي در حقيقت، دولت به بانك مركزي دلار فروخته و ما به ازاي آن ريال دريافت مي كند. ريال دريافتي به خزانه دولت رفته و صرف طرح هاي عمراني مي شود و دلارها نيز به حساب بانك مركزي رفته و با دارايي هاي خارجي بانك مركزي حجم نقدينگي نيز افزايش مي يابد و به دنبال آن ما شاهد افزايش نرخ تورم خواهيم بود. البته منتقدان به اين انتقاد خود يك جنبه ديگر نيز بخشيده اند و آن تحريك تقاضاي كل در جامعه مي باشد. به عبارت بهتر براي اجراي طرح هاي عمراني دولت متقاضي كالا و خدمات مانند سيمان و آهن خواهد شد كه به دنبال آن و عدم عرضه كافي شاهد افزايش قيمت اين دسته از كالاها نيز خواهيم بود.
جواب دولتمردان
تقريباً  تمام حرف منتقدان دولت در يك كلمه نهفته است و آن ترس از تورم است. در مقابل سياستگذاران اقتصادي دولت نهم يك پاسخ كلي با توجيهات گوناگون ارائه داده اند.
به اعتقاد اين عده از آنجايي كه هدف از افزايش اعتبار طرح هاي عمراني تحريك بخش عرضه است، لذا با بهره برداري از اين طرح ها شاهد افزايش عرضه خواهيم بود و در نهايت نرخ تورم كاهش خواهد يافت.
اما جوابي كه مردان اقتصادي دولت به منتقدان خود در زمينه افزايش نقدينگي مي دهند شنيدني تر از خود انتقاد است.
به عقيده برنامه ريزان اقتصادي دولت در شرايط فعلي اقتصاد كشور رابطه بين نقدينگي و تورم شكسته شده است و اين گونه نيست كه هر يك واحد افزايش در نقدينگي به تورم منجر شود. البته براساس اصول اقتصادي در بلند مدت هر واحد نقدينگي بايد به يك واحد افزايش نرخ تورم تبديل شود اما اين اصل مانند خيلي از اصول ديگر داراي موارد استثنايي نيز مي باشد. براي مثال در برنامه اول و دوم توسعه اقتصادي كشورمان تقريباً  رابطه يك به يكي بين تورم و نقدينگي وجود داشته است. اما اين وضعيت در برنامه سوم توسعه به گونه اي تغيير پيدا كرد كه هر ۲ واحد نقدينگي منجر به افزايش يك واحد تورم شد، به طوري كه نقدينگي در ۵ سال اجراي برنامه سوم توسعه اقتصادي كشور به حدود ۲۰ درصد و تورم به حدود ۱۵ درصد رسيد، هر چند بسياري از كارشناسان اقتصادي هشدار مي دهند اين موقعيت باعث ايجاد تورم انباشته شده و به هر حال زماني آثار خود را نشان خواهد داد، اما شاهديم كه در سال اول اجراي برنامه چهارم نه تنها تورم افزايش پيدا نكرد، بلكه روبه كاهش نيز نهاد، براساس آمار بانك مركزي در سال ۱۳۸۴ تورم در كشور به حدود ۱/۱۲ درصد كاهش يافت و اين در حالي است كه اين ميزان در سال ۸۴ حدود ۲/۱۵ و در سال ۸۲ برابر ۶/۱۵ درصد بوده است. نكته جالب تر اينجاست كه در سال گذشته رشد نقدينگي ركورد جديدي از خود به جا گذاشت و به حدود ۳۵ درصد رسيد. مقايسه نرخ تورم ۱/۱۲ درصدي و رشد نقدينگي ۳۵ درصدي از يك واقعيت حكايت دارد و آن اين كه رابطه  ۲ به يك نقدينگي و تورم در سال اول اجراي برنامه چهارم ۳ به يك شده است يعني تقريباً  هر سه واحد نقدينگي باعث ايجاد يك واحد تورم در اقتصاد كشور شده است. حال اگر فرض كنيم اين وضعيت در سال ۸۵ نيز تداوم داشته باشد مي توان به مخالفان سياستهاي اقتصادي دولت گفت كه نبايد نگران افزايش تورم به دليل اجراي طرح هاي عمراني بود. زيرا اين مخالفان ريشه افزايش تورم را نقدينگي معرفي مي كنند و اين در حالي است كه آمار بيانگر گسست رابطه بين تورم و نقدينگي در كشور مي باشد.
البته استدلال ديگري نيز از سوي تيم اقتصادي دولت وجود دارد و آن انتخاب بين تورم و بيكاري است. اگر بخواهيم گريزي به علم اقتصاد زده باشيم بايد گفت مسأله اساسي در اين علم انتخاب است، انتخابي كه حداكثر بهره مندي از منابع كمياب را در پي داشته باشد. حال برنامه ريزان اقتصادي كشور در شرايط فعلي بايد بين مقابله با تورم و كاهش نرخ بيكاري يكي را به عنوان هدف اصلي انتخاب كنند. منتقدان دولت مي گويند كه هدف اصلي اقتصاد در شرايط فعلي بايد به روي تورم باشد، يعني تمام سازوكارها بايد به كار گرفته شود تا نرخ تورم كاهش پيدا كند. اين در حالي است كه برنامه ريزان اقتصادي كشور در جواب به اين انتقاد اعلام كرده اند كه سياست بالاتر از كاهش نرخ تورم، مقابله با فوج عظيم بيكاران در كشور است. فرهاد رهبر كه اكنون بر سكان هدايت اقتصاد در سازمان مديريت و برنامه ريزي نشسته و اتفاقاً  با برخي منتقدان سياستهاي اقتصادي دولت در يك دانشگاه درس خوانده و تدريس مي كند، در يك جمله اهداف اقتصادي دولت را بيان كرده است. وي معتقد است اگر يك جوان از يك خانواده بيكار مشغول به كار شود مطلوبيت آن بسيار بيشتر از موقعيتي است كه اين جوان بيكار در خانواده باشد و نرخ تورم مثلاً  ۱۵ درصدي به ۱۰ درصد كاهش پيدا كند. حالا بايد منتظر ماند و ديد كه سياست پايه اي دولت در اقتصاد يعني توجه فوق العاده به طرح هاي عمراني در پايان سال آيا نتيجه بخش خواهد بود و يا افزايش نرخ تورم باعث عقب نشيني دولت از برنامه هاي خود خواهد شد.البته نگاهي به تاريخ اقتصاد ايران در سالهاي نه چندان دور از يك واقعيت حكايت مي كند و آن تجربه عقب نشيني دولتمردان از برنامه هاي اقتصادي مي باشد. زماني كه دولت بعد از جنگ در حال اجراي سياست  تعديل اقتصادي بود نرخ تورم به حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد افزايش پيدا كرد و همين افزايش باعث شد دولت از سياست هايي چون يكسان سازي نرخ ارز و خصوصي سازي دست برداشته و به سياست تثبيت اقتصادي روي آورد.
004344.jpg
هدايت نقدينگي
اما تجربه ساليان اخير كشور نشان مي دهد كه سياستگذاران اقتصادي همواره به دليل ترس از نقدينگي از برنامه اي به نام «هدايت نقدينگي» غفلت كرده اند. هر چند نقدينگي ۹۰ هزار ميليارد توماني حقيقتاً  ترس بر اندام هر آشناي به اقتصاد ايران مي اندازد اما واقعيت اين است كه يك فكر منسجم همراه با تيزبيني مي تواند از اين تهديد يك فرصت  بسازد، فرصتي كه شايد كمتر زماني بهتر از زمان فعلي به اقتصاد كشور روي خوش نشان داده است. به هر حال اقتصاد ايران اكنون با مشكلات ساختاري در طرف عرضه خود گريبانگير است كه بخشي از اين مشكلات از كمبود منابع مالي نشأت گرفته است و هدايت جريان نقدينگي مي تواند بخشي از اين كمبود ها را جبران كند. جالب است اشاره شود كه يكي از نامزدهاي رياست جمهوري در زمان انتخابات معتقد بود كشور اكنون در حال اجراي سياست انقباض اقتصادي است و بايد به سمت سياستهاي انبساطي حركت كرد. اين حرف در زماني گفته شده كه رشد نقدينگي كشور در حدود ۳۰ درصد بوده و به عقيده اين فرد كه اتفاقاً  اقتصاد خوانده نيز هست اقتصاد ايران توان جذب رشدهاي بالاتر نقدينگي را نيز دارد.باز هم بايد به اين نكته تأكيد كرد كه هر چند گسست رابطه نقدينگي و تورم اكنون چند سالي است در اقتصاد كشور به يك واقعيت تبديل شده، اما لازم است نهادهاي مسئول از جمله بانك مركزي و صاحبنظران اقتصادي كشور به تبيين هر چه بهتر و علمي تر اين موضوع بپردازند تا اين سؤال پاسخ داده شود كه چرا در سالهاي اخير به ازاي هر يك واحد رشد نقدينگي شاهد افزايش نرخ تورم به همان ميزان نبوده ايم.
يك سؤال از منتقدان دولت
هر چند دغدغه منتقدان سياست هاي اقتصادي دولت، دغدغه مقدس و قابل احترامي است، اما متأسفانه اين منتقدان بايد بتوانند جواب يك پرسش را بدهند و آن «سرنوشت دلارهاي نفتي» كشور است. اكنون اقتصاد ايران در شرايطي به سر مي برد كه در سال ۸۴ با درآمد ۴۵ ميليارد دلاري و در سال جاري احتمالاً  با درآمد بالاي ۵۰ ميليارد دلاري نفت روبه رو خواهد بود، بخشي از اين درآمدها صرف بودجه جاري خواهد شد اما مسلماً  بخش عمده آن به روي دست دولت باقي مانده و باقي خواهد ماند حال سؤال اين است كه فرض كنيم منابع حساب ذخيره ارزي كشور به حدود ۵۰ ميليارد دلار افزايش پيدا كند، منتقداني كه مي گويند نبايد اين پولها را به طرح هاي عمراني تزريق كرد بايد جواب دهند كه پس چه برخورد مناسبي با اين حجم از دلارهاي نفتي بايد صورت پذيرد و براي جذب اين دلارها در اقتصاد ملي از چه الگويي بايد پيروي كرد.البته تجربه جهاني الگوهايي را پيش پاي ما قرار داده است از جمله تجربه كشور نروژ، اما سؤال اين است كه آيا ساختار اقتصاد ايران قابل مقايسه با كشوري چون نروژ است يا خير. بايد گفت كه دولت نروژ علي رغم اين كه يكي از بزرگترين توليد كنندگان نفت اروپا است اما بودجه خود را از نفت قطع كرده است و صندوق درآمدهاي نفتي را به گونه اي تعريف كرده كه تمام درآمدهاي حاصل از صادرات نفت خام به اين صندوق واريز و منابع صندوق در خارج از كشور سرمايه گذاري مي شود. چنين الگويي از سوي برخي اقتصاددانان به دولت نهم پيشنهاد شده است، اما از اين افراد مي توان پرسيد كه آيا بعدها دولت متهم نمي شود كه علي رغم نيازهاي داخلي پول هاي نفت را در خارج از كشور به صورت سپرده نگهداري كرده و تنها سود ۲ يا ۳ درصدي داشته است.منتقدان دولت از آنجا كه در نهاد قانونگذاري كشور وجود دارند بايد طرحي را به مجلس برده و سرنوشت دلارهاي نفتي را در قالب آن طرح تعريف كنند.

سايه روشن اقتصاد
اقتصاد دولتي بزرگترين چالش پيش
روي الحاق ايران به سازمان تجارت جهاني است
فارس : رئيس مركز ملي مطالعات جهاني شدن بزرگترين چالش پيش روي الحاق ايران به سازمان جهاني تجارت را اقتصاد دولتي در كشور ذكر كرد و افزود: بنگاههاي اقتصادي ما بايد حتما از توان رقابتي برخوردار باشند.
محمد نهاونديان در نشست خبري نخستين كنفرانس بين المللي سازمانهاي پيشرو در بيان هدف اصلي اين كنفرانس اظهار داشت: هدف اصلي اين كنفرانس تأكيد بر ضرورت آمادگي بنگاههاي اقتصادي كشور براي حضور در فضاي تجارت جهاني است.
وي افزود: خوشبختانه در سالهاي گذشته از نظر سياستگذاري اقتصادي برخي موانع كه براي حضور فعال بنگاهها خصوصا بنگاههاي اقتصادي بخش خصوصي وجود داشته است از بين رفته است.
نهاونديان با اشاره به اصل ۴۴ قانون اساسي كه توسط مقام معظم رهبري تصويب و ابلاغ شده است؛ گفت: با تصويب اين اصل موانعي كه وجود داشت يا تصور مي شد كه وجود دارد در قانون اساسي براي فعاليت گسترده و مبتكرانه بخش خصوصي و بخشهاي مختلف اين موانع برداشته شد و فضا براي رقابتي كردن هر چه بيشتر اقتصاد داخلي آماده شد.
به گفته وي اگر بنگاههاي اقتصادي ما در فضاي رقابتي فعاليت كنند با توجه به مزيتهاي طبيعي كه اقتصاد ما دارد مي توان اميدوار بود كه بنگاههاي ما در بسياري از بخشها توان حضور در اقتصاد جهاني را داشته باشد.
رئيس مركز ملي مطالعات جهاني شدن خاطرنشان كرد: با تصويب قوانين و مقررات در بخشهاي مختلف محدوديتهايي كه در گذشته در اقتصاد كشور بود به تدريج رفع شد.
وي يادآور شد: بعداز غلبه بر موانع سياسي كه وجود داشت در آستانه شروع مذاكرات با گروه كاري براي عضويت ايران در سازمان جهاني تجارت تصميماتي گرفته شد كه اين امر علامت بسيار جدي براي آمادگي فعال بنگاههاي اقتصادي كشور است.
نهاونديان با بيان اينكه سياستگذاري تنها جاده را آماده مي سازد؛ افزود: در يك جاده آماده حتما بايد رانندگاني باشند كه در اين جاده و ميدان برانند و بدوند.
وي تصريح كرد: الان نوبت آن است كه بنگاههاي ما خودشان را براي حضور در فضاي مشاركت در اقتصاد جهاني آماده كنند.
همكاريهاي واقعي يا مجازي، در چرخه توليد ارزش موضوعيت پيدا كرده است.
رئيس مركز ملي مطالعات جهاني شدن معتقد است: بنگاههاي اقتصادي بايد با تكيه بر تجارت بومي از تجارب يكديگر نيز استفاده كنند.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
علم
كتاب
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  كتاب  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |