در زندگي روزمره هريك از ما اتفاقات و رويدادهاي كوچك و بزرگ فراواني وجود دارند كه گرچه به سرعت مي گذرند، اما مي توانند قابل توجه باشند و در ميان خاطرات زندگي مان ماندگار شوند؛ اتفاق هايي كه آنها را براي دوستان و همكاران خود تعريف مي كنيم و گاه بعد از گذشت چند سال همچنان شنيدني و شيرين هستند؛ از يك ماجراي جالب در زمان خدمت نظام وظيفه تا خاطره از يك ميهماني خانوادگي و... هر يك از اين خاطرات كوتاه چون يك عكس يادگاري در آلبوم ذهن باقي مانده اند.
شما هم مي توانيد با ارسال خاطرات شيرين زندگي خود به آدرس روزنامه همشهري در ورق زدن آلبوم خاطرات با ما همراه شويد.
***
قدرت كوچك اندام
زمستان پارسال برف زيادي آمده بود، من و برادرم مي خواستيم با ماشين از پاركينگ بيرون بياييم اما ماشين لغزيد و به ديوار خورد. هر چه سعي كرديم ماشين را از ديوار جدا كنيم نتوانستيم حتي چند نفر از همسايه ها به كمك آمدند اما بازهم نشد. كم كم داشتيم نااميد مي شديم كه پسر همسايه روبه رويي آمد تا كمك كند. ما كه كاملاً نااميد بوديم فكر نمي كرديم او بتواند كمكي به ما بكند اما او اصرار داشت تا يكي پشت فرمان بنشيند.
بالاخره برادرم پشت فرمان نشست و من و پسر همسايه هم زير ماشين را گرفتيم. تا ماشين را بلند كنيم. برادرم ماشين را در دنده گذاشت و يك گاز كوچك داد ما هم سعي كرديم ماشين را جا به جا كنيم در يك لحظه احساس كردم ماشين خيلي سبك است. چون زوري كه مي زدم بسيار زياد بود، از پشت به زمين افتادم.
پسر همسايه هم ماشين را بلند و از ديوار جدا كرد. از زور زياد او در تعجب بوديم چون نه تنها ماشين را يك نفري بلند كرد، بلكه توان او باعث شد من روي زمين بيفتم. بعداً فهميدم پسر همسايه پاور ليفتينگ كار مي كند.
شاهين درخشان