خيال سازي حماسه وخروش
نقاشي قهوه خانه اي
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
گرد آوري: علي مريخي
قسمت اول- نقاشي قهوه خانه در ايران مانند جنبه هاي ديگر هنر عاميانه، به دنبال سنت ها و آداب و رسوم جامعه شكل گرفته است. ريشه اين هنر را بايد در ديوارنگاري و نقاشي سر در حمام ها و نقاشي روي چوب جستجو كرد. نقاشي روي ديوار در فلات ايران از قدمتي طولاني برخوردار است. نخستين ديوارنگاره هاي ايران دردره پنج كند سمرقند كشف شده اند. در زمينه نقاشي كتاب نيز كتاب هاي خداي نامه، بهرام نامه، كليله و دمنه به زبان پهلوي از دوره پيش از اسلام در ايران به دست آمده اند كه همگي مصور بوده و به نوعي زمينه هاي نقاشي داستان گويانه را در ايران باستان نشان مي دهند. آنچه در نقاشي هاي قهوه خانه اي مطرح است برخلاف رويكرد هنر دردوران مدرن، معطوف به داستان و روايت است در حالي كه نقاشي مدرن تا نهايت امكان از داستان گويي پرهيز مي كند و موفقيت خود را خلق نقاشي بدون حضور داستان مي داند. از سوي ديگر اين نقاشي حيات خود را مديون و مرهون نقالي و قهوه خانه بود كه با از بين رفتن كاربرد آنها، نقاشي قهوه خانه نيز از گردونه حيات خارج شد. اين نقاشي مانند گنجينه كاملي از ويژگي هاي مردم شناسي، اسطوره شناسي و... ايران در يك مقطع تاريخي خاص است. بيشتر نقاشي هاي قهوه خانه اي بر اساس داستان هاي پهلواني و اسطوره ها در طول تاريخ شكل گرفته است. انگيزه پهلواني و آئين پهلوانان اساطيري ايران، نبرد با اهريمني ها و سياه كاري ها بود. نيروي خارق العاده پهلوانان، پيش از آنكه خاك سرزمين اقوام ديگر را به توبره كشد، پاكي و روشني را پاسداري مي كرد.
قصه سراسر نبرد و ستيز قهرمانان، زبان به زبان گشت تا به حماسه سراي، فردوسي، رسيد و در كتاب او جاودانه شد. بيشترين نقاشي هاي قهوه خانه اي از روي داستان هاي همين كتاب نقش شده است. پس از فردوسي در دوره حيات مينياتور نيز، تصويرهاي فراواني از داستان هاي حماسه و ملي زينت بخش صفحات خطي شاهنامه شد. مينياتور، زيبايي آفرين و آرام بخش بود و مينياتورساز به اقتضاي شرايط اجتماعي زمان، از حماسه ملي و رسالت پهلواني، درك ويژه اي داشت كه با جنبش و جوشش ذاتي حماسه جور در نمي آمد. در اوايل دوره صفوي، مينياتور به اوج رسيد. اما در دوره زنديه، نقاشي با رنگ و روغن و در اندازه هاي بزرگ رواج بيشتري گرفت. مينياتور در قالب تازه اي تجديد حيات كرد و تركيبي از شيوه سنتي با پيرايه هاي كمتر و رنگ هاي كدرتر به اضافه تأثيرهايي از نقاشي هاي مغرب زمين در آن به وجود آمد. نقاشان اين دوره بيشتر به تصوير شاهزاده ها و مجلس هاي بزم دربار و درباريان دوره خود مي پرداختند تا به نقش داستان هايي از حماسه هاي ملي. شكل و سبك نقاشي دوره ي زنديه در دوره قاجار، پخته شد و جا افتاد. قهوه خانه ها درايران از دوران شاه عباس صفوي با منفك شدن از حمام هاي سربينه كه داراي آبدارخانه بودند شكل مي گيرند. شكل گيري اين مراكز بستري براي بروز رفتار هاي فرهنگي خاصي مي شود كه در ادامه خود بستر مناسبي براي فعاليت نقاشان قهوه خانه پديد مي آورد. با به وجود آمدن قهوه خانه ها نقالان از كوچه و بازار به اين محل ها سرازير مي شوند و بساط نقالي خود را در اين مكان ها پهن مي كنند. به اين ترتيب با فراهم آمدن بستري مشخص و ثابت براي نقالي، زمينه براي استفاده از تصوير به هنگام نقالي هم فراهم مي شود و در دوران قاجار تعدادي از هنرمندان مطرح در زمينه نقاشي كاشي به نقاشي صحنه هاي داستان هاي نقالان در محيط اين قهوه خانه ها مي پردازند. عليرضا قوللر آغاسي از جمله همين نقاشان كاشي بود كه به نقاشي براي قهوه خانه ها نيز پرداخت. قهوه خانه مكاني بود كه از هر تيپ و طبقه حتي بازماندگان اشرافيت به آنجا مي رفتند، چاي مي نوشيدند، قليان مي كشيدند، ساعتي گپ مي زدند و خودي صفا مي دادند. غروب كه مي شد كاسب كار ها، صنعتگران و هنرمندان نقاش، گچبر، بنا، معمار و … دست از كار مي شستند و به قهوه خانه هاي محله خود يا قهوه خانه هاي دور وبر بازار و گلوبندك مي شتافتند تا پاره اي از شب را فارغ از زحمت روزانه بگذرانند. در بيشتر قهوه خانه هايي كه بروبيايي داشت و بازار گرمي، نقالي خوش بيان با صدايي بم و زنگ دار داستان هايي از شاهنامه را با شاخ وبرگ نقل مي كرد. بعضي از اين نقالان در ايجاد هواي قهرماني و تفسير پندهاي انساني فردوسي هنگامه مي كردند. طولي نكشيد كه ديوار قهوه خانه از تابلوهاي رزمي و بزمي و مذهبي پوشيده شد. نقاشان قهوه خانه اي توانسته اند شگفتي هاي پهلوانان حماسه ملي را در نهاد طرح و رنگ جاي دهند و به تصوير روح پهلواني به شيوه و سليقه فردوسي نزديك شوند. نقاش قهوه خانه اي نيز با كنار گذاردن حقارت هاي ويژه نقش هاي قاجاري و با خلق شيوه تازه اي در توصيف، توانسته است به رمز تصوير قهرماني ها، با رنگ و بوي ايراني دست پيدا كند. مردم ايران در هر دوره، قهرمانان ملي خود را آن طور كه مي خواسته اند مي پذيرفته و كارها و رسالت هاي آنها را متناسب با وضع و حال زمانه خود وصف مي كرده اند. به همين خاطر نقاشان در هر دوره نقش اساطير را بر اساس برداشت جامعه نقش مي زدند. مردم در دوره هاي مختلف پيرايه هايي به پهلوانان نيمه اساطيري و تاريخي شاهنامه بسته اند تا آنها را به زمان و باورها و سنت هاي خود نزديك تر كنند و كارها و كردار آنها را با اعمال و فضيلت هاي رايج زمان خود، ارزيابي كنند. شاهنامه خوان ها ونقالان، در اشاعه و ساختن بعضي از پيرايه ها و دستكاري كردن اعمال بعضي از پهلوانان شاهنامه، نقش بزرگي داشته اند، بنابراين درك تأثير كلام گرم نقالان دوران قهرمان جويي مشروطه خواهي و نقاشان قهوه خانه اي چندان دشوار نيست.
نقاشان قهوه خانه نشين باقيمانده صورتگران كهنه كار و سنت گراي قديم ايران اند كه با كمي دخالت، موضوع تابلو را براي ما قابل قبول يا واقعي مي كنند. عباس بلوكي فر يكي از بهترين نقاشان قهوه خانه اي معتقد است: نقش هاي خيالي ناگزير بايد ردپايي از خيال داشته باشد، در خيال بعدي نيست و اندازه ها هم به هم مي ريزد. به گفته روان شاد حسين قوللر: وقتي غلط سازي منظور را بهتر ادا مي كند، چه بهتر كه غلط سازي كنيم. نقاشاني مانند مدبر، اسمعيل آرتيست، حسن اسمعيل زاده و يك دو تن ديگر به طبيعت سازي دست زده و خود را آزموده اند ولي موفق نشده اند كه ميان پهلوانان اين جور تابلوها، با كوه و دشت و آبشار پيوندي برقرار كنند. نقاشان معتقدند كه به جاي كوه و دشت و فضاي سبز بايد نقس پيروزي و ننگ شكست را تصوير كرد. در بعضي از تابلوها مانند تابلوي نبرد رستم و اسفنديار (كار اسمعيل آرتيست) و تابلوي بيژن و هومان آستين زره رستم و بيژه كوتاه و بازوهاي ستبرسان برهنه تصوير شده است.
منابع :
۱. ماهنامه فرهنگ و مردم، سال چهارم، شماره 43 2. سايت اطلاع رساني پژوهشگاه هنر هاي سنتي.
۳. سايت اينترنتي فرهنگستان ادب و هنر فارسي.
4. روزنامه همشهري، تهرانشهر، 20 دي ماه 1382، سال يازدهم، شماره 3278.
|