يكشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۷۸
بمب هاي خنده دار گيشه
براي ششمين سال پياپي، اغلب فيلم هاي صدرنشين گيشه را آثار كمدي تشكيل مي دهند
006210.jpg
سعيد مروتي
مي گويند تماشاگر ايراني در هر دوره اي به يك ژانر عنايت ويژه نشان مي دهد. يك دوره به ملودرام هاي خانوادگي، دوره اي ديگر اكشن و در زماني فيلم هاي عاشقانه، اصطلاحا توي بورس بوده اند و حالا چند سالي است كه سينماي كمدي موردتوجه سينماروها قرار گرفته است.
تا همين چند سال پيش كمتر تهيه كننده اي به ساخت فيلم كمدي رغبت نشان مي داد و حالا چند سالي است كه اغلب دفاتر توليد به دنبال فيلمنامه هاي كمدي اند. اين تبعيت از پسند روز معمولا درنهايت به جايي مي رسد كه مخاطب ديگر به حد اشباع مي رسد. در چنين مرحله اي پس از چند شكست تجاري غيرمنتظره نوبت به فيلمي از ژانري نه چندان محبوب مي رسد كه برخلاف انتظار عمل كرده و گيشه را فتح مي كند. فيلمي كه جريان سازي مي كند و موج تازه اي را در سينماي ايران به راه مي اندازد.
اين اتفاق معمولا هر دو سه سال يك بار رخ مي دهد ولي درمورد فيلم هاي كمدي به نظر مي رسد كه اقبال مخاطب ريشه دارتر از آن است كه بهار اين فيلم ها به خزان مبدل شود. اين ششمين سال پياپي است كه اغلب فيلم هاي صدرنشين گيشه، كمدي اند. مردم به هر دليلي حوصله درام هاي تلخ اجتماعي ندارند (هرچند گاهي اوقات عكس اين مساله ثابت مي شود) و بيشتر به فيلم هاي كمدي روي خوش نشان مي دهند. هرچند درمورد بسياري از فيلم هاي اين موج، بهتر و معقول تر است كه در استفاده از واژه كمدي كمي تامل و پرهيز را هم لحاظ كرد. درمورد بيشتر محصولات اين سينما، لفظ فيلم هاي خنده آور هم ملموس تر است و هم به ذات حقيقت نزديكتر...
اولين فيلم هاي تاريخ سينماي ايران آثار كمدي بودند. اوانس اوگانيانس آبي و رابي را گويا اصلا براساس كمدي هاي تك پرده اي ساخت. فيلمي صامت كه البته با استقبال هم مواجه نشد. درست مثل حاجي آقا آكتور سينما ديگر ساخته اوگانيانس كه باوجود ارزش هايش موردتوجه قرار نگرفت. به اين ترتيب اولين تجربه هاي سينماي ايران در ژانر كمدي شكست خوردند.
در تحليل دلايل اين شكست صامت  بودن فيلم ها نكته مهمي است. اينكه تماشاگر ايراني از همان ابتدا بيشتر به شوخي هاي كلامي مي خنديده تا شوخي هاي تصويري. تماشاگري كه دريافت و برداشتش از كمدي با نمايش هاي روحوضي شكل گرفته بود. به همين خاطر در دهه سي كه سينماي ايران دوباره به جريان افتاد، محبوب ترين بازيگران سينماي كمدي، اصلا مستقيما از دل نمايش هاي روحوضي و تئاترهاي عامه پسند به مقابل دوربين آمدند. مثل اصغر تفكري كه محبوب ترين كمدين سينماي ايران در آن سال ها بود.
چيزي كه تحت عنوان سينماي كمدي در آن سال ها پايه گذاري شد، بيش از آنكه طنز باشد، هنري بود. سطح شوخي ها در حد استاندارد سينماي ايران، يعني زير متوسط بود. حتي وقتي كه از كمدي هاي هاليوود اقتباس به عمل مي آمد، باز در آداپته فارسي، هيچ كدام از ظرافت هاي منبع اقتباس لحاظ نمي شد.
در سال هاي بعد و به خصوص از اواسط دهه چهل، ملغمه سازي رايج شد. فيلمي كه قرار بود مردم را سرگرم كند، معمولا از يك ژانر خاص تبعيت نمي كرد. هر فيلم ملغمه اي بود از ژانرهاي مختلف. به همين خاطر در كنار روايت داستاني معمولا كمديني هم حضور داشت كه اصطلاحا نمك فيلم بود. تيپ هاي كمدي اين چنين شكل گرفت و با حضور بازيگراني ثابت از فيلمي به فيلمي ديگر راه يافت.
حضور وردست بامزه قهرمان كه نمونه هاي شاخصش در سينماي كلاسيك آمريكا را مي شد در كاراكتر والتر برنان جست وجو كرد، در سينماي فارسي به سطحي ترين شكل مورد استفاده قرار گرفت. نكته ديگر انحطاط اخلاقي سينماي فارسي بود. بازيگر كارگرداني كه در دهه سي و تا اواسط دهه چهل كمدي هاي هرچند پيش و پا افتاده ولي اخلاقي مي ساخت؛ در دهه پنجاه به ساخت كمدي هاي سخيف ضداخلاقي روي آورد. سال هايي كه كمدي هاي بي پروا و نازيباي ايتاليايي در سينماها به نمايش درمي آمدند و سينماي ايران هم مي بايد با آن رقابت مي كرد.
به اين ترتيب خنداندن مخاطب به هر ترتيب و هر كيفيتي تبديل به يك اصل شد. پركارترين كمدين سينماي ايران در آن سال ها، كسي بود كه كارش چيزي جز تمسخر و تحقير يك لهجه بومي نبود.
هرچند فيلمسازان متفاوت آن سال ها، چند كمدي اجتماعي ساختند و تا حدودي فضا را عوض كردند.
جلال مقدم با سه ديوانه و داريوش مهرجويي با آقاي هالو كوشيدند تا تفاوت هاي سينماي كمدي با آنچه فيلم فارسي از اين ژانر تعريف مي كرد را نشان دهند. در دهه پنجاه چند كمدي متفاوت ديگر هم ساخته شد ولي بيشتر اين آثار شكست تجاري خوردند و عملا نتوانستند جرياني را به وجود آورند.
با پيروزي انقلاب اسلامي، فضاي سينما هم دگرگون شد. بيشترين بازيگران تيپ هاي كمدي كنار رفتند. جالب اين كه اولين كمدي پس از انقلاب، يعني خانه آقاي حقدوست ، فيلمي صامت بود. محمود سميعي در اولين - و تا به امروز آخرين ساخته بلند سينمايي اش با الگوبرداري از كاراكتر چاپلين يك كمدي صامت درباره معضل مسكن كارگرداني كرد. خانه آقاي حقدوست، با وجود آن كه تجربه اي متفاوت و منحصر به فرد در سينماي ايران بود، جرياني را نيافريد. فضاي پر تب و تاب آن سالها، چندان متناسب با سينماي كمدي به نظر نمي رسيد. به همين خاطر است كه در نيمه اول دهه شصت، تعداد فيلمهاي كمدي انگشت شمارند. از نمونه هاي قابل ذكر آن سالها، مي توان به اعدامي اشاره كرد؛ فيلمي كه مي توانست فيلم خوبي شود ولي دليلي فرامتني مانع اين امر شد. فوت پرويز فني زاده در اواسط فيلمبرداري، باعث شد كه در سكانس هاي باقي مانده از رضا كرم رضايي استفاده شود و در نهايت حاصل كار فيلمي دوپاره و مغشوش بود.
موزيكال  بودن فيلم هم سهم قابل ملاحظه اي در موفقيتش داشت. در دهه شصت سينماي ايران خيلي زود كمدين هاي خود را شناخت. چهره هاي مستعدي چون اكبر عبدي و حميد جبلي در اين سالها به ميدان آمدند. كمدين هايي كه حتي در كمدي نازلي چون مردي كه موش شد، هم حضور قابل قبولي داشتند.
داريوش مهرجويي كه در سالهاي قبل از انقلاب هم بيشتر از ديگر فيلمسازان موج نو، به سينماي كمدي تعلق خاطر نشان داده بود، اولين حضور جدي اش در سينماي پس از انقلاب را با فيلمي كمدي آغاز كرد. اجاره نشين ها فصلي تازه در سينماي كمدي ايران رقم زد؛ فيلمي كه هنوز هم خيلي ها آن را بهترين كمدي تاريخ سينماي ايران مي دانند. اجاره نشين ها را مي توان جزو اولين كمدي هاي شهري سينماي ايران دانست كه براي طبقه متوسط شهري ساخته شده است. مهرجويي با تسلط، يك معضل اجتماعي روز را به بياني كميك مطرح مي كرد. فيلم به لحاظ ساختار سينمايي بسيار حساب شده بود و در فضاي آن سالها، يك اتفاق به شمار مي آمد. اجاره نشين ها در گيشه ركوردشكني كرد ولي حتي اين موضوع هم باعث نشد كه سينماي كمدي در آن سالها به يك جريان تبديل شود. حتي خود مهرجويي هم ترجيح داد در فيلم بعدي اش به سراغ موضوعي جدي برود.
هرچند در اين دهه چند فيلمساز خود را به عنوان كارگرداناني كه قريحه طنز دارند، شناساندند. يدالله صمدي با مردي كه زياد مي دانست، اتوبوس و آپارتمان شماره 13 يكي از مهم ترين كارگردانان سينماي كمدي در اين دوره است.
سه فيلم كمدي با سه لحن و حال و هواي متفاوت كه نشان مي داد صمدي در سينماي كمدي فيلمسازي صاحب قابليت و توانايي است.
رخشان بني اعتماد با زرد قناري و خارج از محدوده، نشان داد كه به ساخت كمدي هاي اجتماعي علاقه مند است. هرچند بني اعتماد خيلي زود راهش را از سينماي كمدي جدا كرد ولي اين دو ساخته او نام او را جزو كمدي سازان مهم دهه 60 ثبت مي كند. با به پايان رسيدن جنگ و باز شدن فضا، امكان براي ساخت كمدي هاي اجتماعي هموارتر شد. در اين سالها بود كه اصغر هاشمي كمدي انتقادي زير بام هاي شهر را مقابل دوربين برد. هاشمي اين مسير را در فيلم در آرزوي ازدواج هم ادامه داد.
مهدي فخيم زاده فيلم هايي چون تشريفات، مسافران مهتاب را در دوراني ساخت كه فيلم كمدي ساختن چندان توصيه نمي شد. به همين خاطر مسافران مهتاب در اكران اولش به خاطر شرايط نامطلوب نمايش، اصلاً ديده نشد و فيلم در واقع سالها بعد با اولين پخش تلويزيوني اش كشف شد؛ دوراني كه تب نمكي همه گير شده بود! فخيم زاده پس از تپش، كه تجربه اي ناموفق در سينماي عرفاني بود، به عالم كمدي بازگشت؛ فيلمي كه در اواخر دهه شصت و به مثابه شمايلي از يك دوران تازه ساخته شد. خواستگاري با مضمون عشق پيري به تلطيف فضاي جامعه كمك مي كرد. فيلم بدون بهره گرفتن از كمدين هاي شاخص آن سالها (اكبر عبدي و عليرضا خمسه) و با حضور بازيگراني كه كمتر  سابقه ايفاي نقش كمدي داشتند، مورد توجه مردم قرار گرفت.
كمدي فانتزي دزد عروسك ها ديگر فيلم پرفروش اين سال است. اين فيلم و فيلم سفر جادويي با الگوبرداري از نمونه هاي هاليوودي مقابل دوربين رفتند. هر دو فيلم با رويكرد به مخاطب كودك و با حضور مهمترين ستاره  سينماي كمدي آن سالها مقابل دوربين رفتند؛ با اكبر عبدي. عبدي كه قابليت هايش در همكاري با مهرجويي متبلور شده بود در سالهاي پركارش كوشيد تا در كنار فيلمهاي تجاري با فيلمسازان متفاوت نيز همكاري كند؛ در شرايطي كه فيلمسازان متفاوت پس از تجربه هايي در سينماي كمدي به دامان فيلم هايي جدي بازگشته بودند- به عنوان نمونه مهرجويي، كيانوش عياري و رخشان بني اعتماد- محسن مخملباف به عنوان غيرقابل پيش بيني ترين فيلمساز آن سالها با رويكرد به سينماي كمدي همه را غافلگير كرد.
در ناصرالدين شاه، آكتور سينما با روايتي طنزآميز از تاريخ سينماي ايران با بسياري از فيلمها و كاراكترهاي معروف سينماي ايران شوخي مي كند و اتفاقاً نشان مي دهد كه قريحه طنز خوبي هم دارد. ناصرالدين ... طنزي چند لايه و پيچيده دارد؛ طنزي كه گرچه قائم به ذات نيست (درست مثل خود فيلم) ولي بي شك يكي از متفاوت ترين تجربه ها در سينماي كمدي ايران است.
مخملباف در هنرپيشه كوشيد تا به هرز رفتن استعداد كمدين برجسته اي چون اكبر عبدي را در دل سينماي تجارتي به تصوير بكشد. هرچند فيلم خود گاهي در دام چيزي مي افتاد كه خود به آن انتقاد داشت. به گفته اكبر عبدي وي در عالم واقع حاضر نشد پيشنهاد نجومي يك تهيه كننده را قبول كرده و پستانك در دهانش بگذارد ولي در فيلم مخملباف اين كار را كرد.
در ابتداي دهه هفتاد، كم كم نقش زنها در فيلمها پررنگ تر مي شود و وظايفي فراتر از ورود به صحنه با سيني چاي، بر عهده آنها گذاشته مي شود. در ساخت فيلمها زن محور در اين دهه كه بازتابي از تحولات اجتماع بود، دو فيلم كمدي سرآمد ديگر فيلمها بودند. دو كمدي موفق و پرفروش كه شايد بتوان آنها را هنوز هم بهترين كار سازندگانشان دانست. ديگه چه خبر؟ (تهمينه ميلاني) و همسر (مهدي فخيم زاده). در ديگه چه خبر ميلاني ديدگاه هايش را با بياني فصيح تر از فيلمهاي جدي اش به تماشاگر منتقل كرده است. ويژگي بارز ديگه چه خبر؟ طراوت و تازگي ا ش بود. همسر كه به رقابت يك زوج كه در يك اداره همكار بودند، مي پرداخت. نمونه اي به مراتب متعادل تر بود. ديگه چه خبر و همسر هم مورد توجه منتقدان قرار گرفتند و هم گيشه پررونقي داشتند ولي حتي اين توفيق دوجانبه هم باعث نشد تا سازندگانش اين رويه را پي بگيرند. ميلاني پس از ديگه چه خبر به سراغ ملودرام هاي جدي اجتماعي رفت و ترجيح داد تا حرف هايش را در قالبي جدي بزند و فخيم زاده هم در تلويزيون به ساخت سريال هاي تاريخي مشغول شد.
دو كمدي جسورانه در نيمه اول دهه هفتاد ساخته شدند كه با وجود توفيقشان جرياني را به وجود نياوردند. دو كمدي كه سازندگانشان با ساخت آنها بر لبه تيغ حركت كردند. داود ميرباقري در آدم برفي به سراغ نشانه هايي آشنا از سينماي قبل از انقلاب رفت. از لمپن قهرمان گرفته تا وردست بامزه تا حتي مرد زن پوش كه اين آخري موجبات توفيق چندساله فيلم را فراهم آورد. آدم برفي وراي حواشي اش، به عنوان يكي از آخرين نشانه هاي هنر بازيگري مهم ترين كمدين سينماي پس از انقلاب، فيلمي جالب توجه است.
كمال تبريز هم در ليلي با من است با ساخت اولين كمدي جنگي سينماي ايران، قدم در عرصه اي ناپيموده گذاشت. ليلي با من است با اتكاء به الگويي آشنا (راه جبهه از كدوم طرفه با بازي جري لوئيس) و همچنين قريحه طنز تبريزي و قدرت بازيگري پرويز پرستويي مبدل به يكي از كمدي هاي موفق سينماي ايران شد.
شوخي هاي سنجيده فيلم، جايي براي سوءتفاهم باقي نگذاشت. هرچند تا سال ها هيچ كمدي جنگي ديگري در سينماي ايران ساخته نشد. به خصوص اين كه در سينماي كمدي يك ركود چندساله را تجربه كرد. ركودي كه عملا باعث فيت شدن اكبر عبدي و عليرضا خمسه دو بازيگر شاخص سينماي كمدي شد.
ركود سينماي كمدي در دوران پس از دوم خرداد نيز همچنان ادامه يافت. هرچند محمدرضا هنرمند با ساخت مرد عوضي يك اتفاق را در سينماي كمدي رقم زد. پرفروش ترين فيلم سال 77 با رقمي خيره كننده، نويد بازگشت سينماي كمدي به روزهاي اوجش شد.
مرد عوضي در فضايي خاص ساخته شد. تأثيرات اين فضاي خاص را چه در خط داستاني و چه در شوخي هاي كلامي فيلم مي شد ديد. مرد عوضي ركورد فروش را شكست ولي همه گير شدن موج كمدي سازي را موجب نشد. چون در فضاي خاص آن سال ها و التهاب سياسي جامعه، سينماي كمدي چندان در اولويت قرار نداشت. تيم ايرج طهماسب، حميد جبلي و فاطمه معتمدآريا كه با كلاه قرمزي و پسرخاله به توفيق رسيده بودند، پس از كمدي پرفروش عينك دودي ، كلاه قرمزي و سروناز را توليد كردند. دنباله اي كه تقريبا يك دهه بعد از نسخه اول ساخته شد و حاصلش مثل فيلم قبلي، صف هايي طولاني در گرداگرد سينماهاي نمايش دهنده اش بود. در همين دوره ابوالحسن داودي با نان، عشق و موتور... با مسائل سياسي روز شوخي هاي بامزه و تازه اي مي كند و فيلمش هم پرفروش مي شود.
پرفروش شدن اين فيلم ها باعث شد تا اتفاقي كم سابقه اگر نخواهيم بگوييم بي سابقه در سينماي ايران رخ دهد. اين كه ناگهان يك سوم توليدات سالانه سينما به محصولات ژانر كمدي اختصاص يافت. آنچه به اين موج دامن زد؛ پرمخاطب شدن كمدي هايي چون دنيا و عروس خوش قدم بود. در دوراني كه طنزهاي شبانه بخش قابل توجهي از اوقات فراغت مردم را پر مي كرد، سالن هاي سينما هم در تسخير فيلم هاي كمدي درآمد. اگر كمدي متفاوتي چون خواب سفيد خوب نمي فروخت، درعوض توكيو بدون توقف با تكيه به شهرت و محبوبيت مهران مديري كه در زمان اكران فيلم، پاورچين را روي آنتن داشت به فروش به شدت جالب توجهي دست يافت.
حالا سينماي كمدي نوعي اطمينان خاطر براي بازگشت سرمايه را براي تهيه كنندگان به ارمغان مي آورد. مخاطبي كه تا همين چند سال پيش بيشتر به ديدن ملودرام هاي اجتماعي و عاشقانه هاي تين ايجري توجه نشان مي داد، حالا بيش از هر زمان ديگري علاقمند ديدن فيلم هاي كمدي شده بود. فيلم كما با تلفيق چند الگوي امتحان پس داده در سال هاي دور، با اتكا به فصل معروف حركات موزونش ركورد تازه اي در فروش به جا گذاشت و كمي بعد مارمولك با تنها سه هفته نمايش، مبدل به پرفروش ترين فيلم تاريخ سينماي ايران شد.
در شرايطي كه همه از بحران عميق اقتصادي در سينماي ايران سخن مي گفتند، سينماي كمدي مأمني مطمئن به نظر مي آمد و البته همچنان به نظر مي آيد. گويا تماشاگر خسته و بي حوصله اين روزها بيشتر اوقات به نيت خنديدن پا به سالن سينما مي گذارد.با ذائقه هايي كه به لطف طنزهاي شبانه تلويزيوني حتي كمدي پيش و پا افتاده و نازلي چون بله برون را نيز مي پسندد.
در گستره توليدات كمدي اين سال ها البته هر نوع محصولي و با هر كيفيتي ديده مي شود. از مهمان مامان گرفته تا شارلاتان   كه همگي يك فصل مشترك دارند و آن استقبال مخاطب است.
در اين سال ها به ندرت پيش آمده كه مردم براي ديدن فيلمي اجتماعي مقابل سينماها صف ببندند. اتفاقي كه درباره فيلم هاي كمدي تبديل به سنتي پايدار شده است. سال گذشته مكس كه يك كمدي موزيكال بود پرفروش ترين فيلم شد و امسال هم فيلم هاي زير درخت هلو ، هوو ، ازدواج به سبك ايران و آتش بس با استقبال تماشاگر مواجه شده اند. فيلم هايي با حال و هوا و كيفيت متفاوت كه البته جملگي در خنداندن مخاطب موفق عمل كرده اند. مخاطبي كه كمدي رمانتيك صورتي را خيلي تحويل نگرفت و از كمدي سياه خواب سفيد استقبال نكرد؛ در اين سال ها گاهي از فيلم هايي به سر ذوق آمده كه خنداندن به هر كيفيت و از هر راه ممكن را در دستور كار خود قرار داده بودند. اتفاقي كه قطعا دلايلي جامعه شناختي دارد. اين كه جامعه ايران در دهه هشتاد چه تحولاتي را پشت سر گذاشته كه تلقي طبقه متوسط شهري اش از سينما اغلب اوقات در فيلم هاي كمدي خلاصه مي شود در حوصله اين نوشته نيست.
نكته ديگر اين كه سينماي كمدي با وجود اقبال مخاطب، اگر از سوي اهالي سينما جدي گرفته مي شود بيشتر به دلايل اقتصادي است. چون كمدي سازي در اين ديار براي هيچ فيلمسازي پرستيژ و اعتبار به همراه نمي آورد، يا به ندرت چنين اتفاقي مي افتد. به همين خاطر است كه بسياري از فيلمسازان معتبر پس از ساخت يك كمدي پرفروش بلافاصله به دامان سينماي جدي بازمي گردند. درحالي كه در بهار سينماي كمدي، حضور فيلمسازان خوش ذوق مي تواند، هم به غناي اين ژانر بيفزايد و هم سليقه مخاطب را ارتقا بخشد.

مدرسه موش ها
سينماي كمدي پس از سالهاي پر تب و تاب اوايل دهه شصت، با فانتزي آغاز شد. با فيلمهاي مناسب گروه سني كودكان و نوجوانان. گامهاي اوليه هم در تلويزيون برداشته شد. با گل كردن مجموعه عروسكي مدرسه موش ها كه دايره مخاطبش تا بزرگسالان نيز كشيده شد، فيلم سينمايي شهر موش ها ساخته شد. با پرداختي كميك و حال و هوايي شاد كه با توفيق كم سابقه اي مواجه شد. در آن سالها عروسك هايي چون كپل، نارنجي، گوش دراز و خوش خواب بيش از هر چيز ديگري مخاطب را به خنده مي انداخت.

يادداشت
به خاطر چند ريال بيشتر
محدثه واعظي پور
۱) توليد در سينماي ايران،  محصول استقبال مردم در هر مقطع از بعضي فيلمها است. چرخ توليد را زائقه مردم به معناي تماشاگر عام، مي چرخاند. به همين دليل، پس از خرداد 76 و زماني كه فيلم هاي اجتماعي توجه مردم را جلب كرد ساخت اين آثار در دستور كار اغلب دفاتر توليد قرار گرفت. يا زماني كه شور عشق، روي پرده رفت و با فروشي خيره كننده روبه رو شد بسياري از تهيه كنندگان به اين نتيجه رسيدند كه با ساخت فيلم هايي درباره جوانان، موفقيت شور عشق را تكرار كنند و در اين زمان موج ساخت فيلم هاي به اصطلاح تين ايجري راه افتاد. سينماي ايران مانند هاليوود، عظيم و سودآور نيست كه هر سال صدها فيلم در آن توليد شود، آن هم در ژانرهاي مختلف و به تماشاگر حق انتخاب داده شود.
اگر چه در هاليوود هم شرايط اجتماعي سياسي و خواست مردم در نظر گرفته مي شود اما در آن سيستم، به عنوان يك سينماي حرفه اي و پويا براي هر تماشاگري فيلم ساخته مي شود.
هر سال در ميان توليدات هاليوود هم مي توان كمدي هاي رمانتيك را ديد، هم فيلمهاي تين ايجري، درامهاي ورزشي، فيلمهاي تخيلي فانتزي و... اما اين تنوع و تكثر در سينماي ايران خيلي كم به چشم مي خورد.
۲) معمولا خط مشي توليد در مقاطع مختلف براساس استقبال عامه مردم از بعضي فيلم ها تعيين شده. در سال هاي اخير فيلمهاي كمدي در بالاي جدول فروش قرار گرفته اند. به همين دليل توليد اين آثار در اولويت است. كارگردان هاي مختلف بختشان را در اين زمينه آزمايش مي كنند و به سراغ داستانهاي كميك و مفرح مي روند.
نوع كمدي هايي كه اين روزها مقابل دوربين مي روند، بيشتر پيش پا افتاده اند، كمدي هايي كه با كمترين ميزان هزينه ساخته مي شوند و در كارگرداني و توليد آنها حداقل ها رعايت مي شود، اما فروش خوبي دارند، چون به تمايلات سطحي تماشاگر عام پاسخ مي دهند. بله برون ، شاخه گلي براي عروس و... در اين دسته جاي مي گيرند. كمدي هايي كه پايه و اساس موفقيت خود را در محبوبيت طنزهاي شبانه و چهره هاي آنها بنا كرده اند.
گفته شد كه توليد در ايران محصول توجه به خواسته  عامه مردم است. در اين سال ها طنزهاي شبانه محبوبيت غريبي بين مردم پيدا كرده و به همين دليل خيلي از چهره هاي اين طنزهاي تلويزيوني به سينما آمده اند. حضور بعضي از آن ها در سينما به فروش فيلم ها كمك كرده و ثابت كرده مردم آن قدر به اين چهره ها علاقه دارند كه به خاطرشان بليت بخرند و به سينما بروند. امتيازي كه بعضي از بازيگرهاي سينما از آن محروم هستند!
۳) در سينماي كوچكي مثل سينماي ايران، ظرفيت توليد پايين است. شايد بهتر است به بخش خصوصي حق بدهيم كه اين طور محتاط گام برمي دارد و مايل نباشد فيلمي بسازد كه عامه با آن ارتباط برقرار نكند. حيات اين بخش رابطه مستقيمي با تمايل مردم دارد. آن هم در شرايطي كه سينما، ديگر تفريح ارزان قيمت خانواده ها نيست. اما نكته اي در اين بين وجود دارد و نبايد ناديده اش گرفت. شرايط سياسي اجتماعي و فرهنگي در تمايل مردم به فيلم ها نقش اساسي دارد. مردمي كه درگير فشارهاي اقتصادي هستند، كمتر علاقه اي به ديدن فيلم هاي تلخ و جدي نشان مي دهند و جامعه اي كه رفاه نسبي دارد و اميد به زندگي در آن بالا است، فيلم هاي اجتماعي و حتي تلخ بيننده بيشتري دارد.
روان شناسي توليد در سينماي ايران به نوعي اين مساله را تصديق مي كند. با شناخت شرايط اجتماعي و حال و روز مردم و فروش فيلم ها فيلمنامه ها مقابل دوربين مي روند.
اما متاسفانه تا اين حد وابسته به نظر عامه بودن باعث مي شود اغلب توليدات سينماي ايران سطحي و پيش پا افتاده باشند و به جاي ارتقاي سليقه و ديدگاه تماشاگر، او را در همان حدي كه هست تثبيت كنند. مي توان ذائقه تماشاگر را در نظر گرفت اما به خواسته هاي نامعقولش تن نداد. در سينمايي كه روزگاري زير پوست شهر ،  آژانس شيشه اي ،  سگ كشي ، نان، عشق و موتور... و ... فروش خوبي داشته اند، باعث تاسف است كه فيلم هايي مثل شارلاتان ، بله برون ، شاخه گلي براي عروس و... در صدر جدول فروش قرار بگيرند.
سينماي ايران در حركتي خطرناك و در قالب توجه به تماشاگر عام به تخريب ذائقه و سليقه مخاطب همت گمارده. آنهايي كه از سينما انتظار ديگري دارند، ترجيح مي دهند فيلمهاي با ارزش خارجي ببينند و دل به معدود توليدات متفاوت سينماي ايران خوش مي كنند. عامه اي كه مخاطب كمدي هاي عامه پسند است همه البته به راه خود مي رود.
نتيجه تربيت چنين تماشاگري سقوط سينماي ايران در ورطه تكرار است. مشكل را هم نه در تماشاگر كه بايد در سينماگران جستجو كرد. چون تماشاگر نشان داده كه از توليد استاندارد و خوش ساخت هم استقبال مي كند و نمي توان در ساخت فيلم هاي سهل انگارانه همه چيز را در ميدان تماشاگر انداخت و گفت مردم چنين مي خواهند. كه اين همان منطقي است كه امثال سيامك ياسمي و رضا صفايي با آن ساخت فيلمفارسي هايشان را توجيه مي كردند.
در سال هاي اخير كه ساخت فيلم هاي كمدي در اولويت قرار گرفته، دست كم پنجاه فيلم كمدي مقابل دوربين رفته است.اينكه بخشي از اين فيلم ها در حد و اندازه اجاره نشين ها باشند البته انتظار نابجايي است ولي مي شد فيلم هايي از جنس مرد عوضي و نان، عشق و موتور... را داشت.
در اين سال ها سينماي ايران هم فيلمنامه نويسان اين ژانر را يافته و هم كارگردانان و بازيگرانش را؛ حيف است كه چنين سرمايه اي تنها با چند ريال بيشتر به كار گرفته نشود.

شهر تماشا
آرمانشهر
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |