عليرضا يزداني
احساسي كه از تماشاي نقاشي هاي بهجت صدر به بيننده دست مي دهد احساسي آشنا و دلچسب است. آدم را به شكلي غريزي و ناخودآگاه به درون خود مي كشاند و لايه هايي از زندگي را در برابرش مي نماياند. احساسي كه در ما بيدار مي شود شايد خيلي گنگ و مبهم باشد، اما در عين حال انگار كه هر لحظه در حال رخ نمودن است. انگار كه هميشه در زندگي ما حضور دارد، در اطراف ما و در بطن زندگي ما.
راستي اين احساس از كجا مي آيد؟ شايد هر بيننده اي پاسخ خود را داشته باشد، اما هر چه هست بهجت صدر كار خودش را كرده است. او با هنر انتزاعي خود وجهي از زندگي را در برابر ما گشوده است كه هر لحظه و هميشه در برابر ماست. گردش آهنگين كائنات، وجهي جدا نشدني از زندگي و هستي، چيزي مثل نفس كشيدن، ضرباهنگ زندگي امروز ما، و نبضي كه در همه ما مي زند.
بهجت صدر، بدون آن كه شاخ و برگي بر روي تابلو بياورد ما را به سوي جنگل ها فرامي خواند. فقط با خط هايي پهن كه پهلو به پهلو ايستاده اند و با بلندي و كوتاهي و روي هم افتادگي آنها و بدون آنكه چيزي را بازنمايي كند ما را به درون هزار توهاي خود مي كشاند.
در كارهاي صدر عنصر خط حرف اول را مي زند. اما خط هاي او چگونه هستند و چطور پديد مي آيند؟ خط هاي صدر نه مانند خط هاي جكسون پولاك، بي نظم اند، آنچنان كه آزاد و بي قيد و بند، در هم تنيده شده باشند و بيننده را در خود گم كنند؛ نه همچون خط هاي فرانك استلا، دقيق و رياضي وار. خط هاي صدر ويژگي و شخصيت خاص خود را دارد. گرچه بيان او در برخي از كارهايش به پيرسولاژ بسيار نزديك مي شود اما راه خود را جدا مي كند و بياني كاملاً متفاوت به خود مي گيرد.
بهجت صدر، رنگ ها را روي بوم مي ريزد و سپس با كاردك شروع به برداشتن رنگ ها مي كند و با اين تكنيك از سطح رنگ هاي اشباع به سايه رنگ ها مي رسد و از دل اين بازي غريزي و در عين حال هوشمندانه به فرم هايي معماري گونه و كمپوزيسيون هايي محكم و درخشان دست مي يابد.
به نظر مي رسد كه كار با اولين حركت هنرمند شكل مي گيرد و هيجان لحظه اي او را ثبت مي كند. چه در كارهاي دهه چهل او كه رنگ هاي ريخته شده بر روي بوم را شكل مي دهد و چه زماني كه با ابزاري كنگره اي شكل بر روي رنگ ها رده هايي موازي ايجاد مي كند، در هر دو حالت، آفرينشي لحظه اي رخ مي دهد و شكل هايي پيش بيني نشده پديد مي آيد. اين خصوصيت خودبه خودي و آني بودن، همراه با تخيل رها و آزاد، و حركت هاي هيجاني و كنتراست شديد، بهجت صدر را از سويي به سوررئاليسم انتزاعي نزديك مي كند و از سويي ديگر به طرف آبستره هاي اكسپرسيو سوق مي دهد.
از مجموعه كارهايي كه در اين نمايشگاه به تماشا گذاشته شده است به خوبي مي توان تحول آشكاري را در روند خلاقيت هاي هنري خانم صدر ملاحظه نمود. در آثار دهه پنجاه اين هنرمند، پيچيدگي بيشتري به چشم مي خورد و گرايش وي را به ايجاد فضاهايي رازگونه آشكار مي سازد. تصاوير پرانرژي و فعال، ريتم هاي زاويه دار، ساختاري تودرتو و در هم تنيده، حادثه جويي هاي حسي، ريتم هاي شكسته و شورانگيز و گستاخ، بيان موسيقايي و طرح هاي خطاطي وار، از ويژگي هاي بارز اين دوره از كارهاي صدر به شمار مي آيند.
بهجت صدر هنرمندي است با خلاقيتي خودجوش كه پنجره اي نوين به روي هنر نقاشي ايران گشوده است. اگر كساني همچون ماتيس، روتكو و پل كله، در دوران بلوغ هنري خود هر چه بيشتر به سادگي گراييده اند، اما بهجت صدر رفته رفته به تنوع و پيچيدگي كارهايش افزوده است. اگر آنان در اوج هنر خود به وسعت دريا و آسمان نگريسته اند، بهجت صدر از آن گستره به سوي تابش نور بر امواج دريا چشم گردانده است.