دوشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۵
به مناسبت وفات حضرت معصومه
ماه آسمان هشتم
004548.jpg
سيدمحمدمهدي ميرباقري
۱. ولايت تكويني معصومان
معصومان(ع) داراي مقام تكويني هستند كه در اين شأن، اسماء حسني الهي به حساب مي آيند. اسمائي كه همه گشايش ها و خيرات به دست آن وجودهاي مقدس است. اين اسماء الهي در بعضي از ادعيه مثل دعاي سمات، دعاي عرفه و ساير ادعيه آمده وما خدا را با آن اسماء مي خوانيم.
۲.ولايت تاريخي معصومان
شأن ديگر معصومان(ع)كه با اين شأن هماهنگ است، ولايت تاريخي آنهاست؛ ائمه در منزلت، اشراف بر همه تاريخ دارند و افعال آنها تصرف در تاريخ است. منزلت فعل آنها اين است كه با كمال بصيرت و احاطه در تاريخ تصرف مي كنند. وقتي سيدالشهداء (ع) به ميدان مي آيد، آينده كار خود رامي بيند.تصرف صديقه طاهره، اميرمؤمنان، رسول گرامي اسلام و يكايك معصومان (ع) از موضع اشراف بر تاريخ بوده است. آنچه را كه ما امروز پس از گذشت ۱۴۰۰ سال از واقعه عاشورا و تصرفات معصومان مي بينيم، آثار ونازله آن در عالم دنيا و شأني از شئون آن،همان چيزي است كه معصوم پيش از آن حوادث مي بيند. معصوم آثار اين حوادث را نه تنها در عالم ملك، بلكه در ملكوت، قيامت و بعد از قيامت شهود مي كند. بنابراين معصوم در منزلت تصرف در تاريخ، از منزلت اشراف بر فعل خود و اشراف بر همه تاريخ عمل مي كند و نمي توان فعل آنها را به يك زمان خاص تعريف كرد.
امام حسين (ع) فقط امام سال ۶۱ هجري نيست، امام همه سال هاست. حتي امام همه عوالم است
۳. ولايت اجتماعي
شأن سوم ائمه اطهار(ع) تصرفات اجتماعي آنهاست .آنان در شرايط خاص اجتماعي موضع گيري خاص مي كنند.
چگونگي تحليل تصرفات اجتماعي معصومان
تحليل اين مطالب دقيقاً به هم پيوسته است ؛ بنابراين رعايت نكاتي چند ضروري است:
الف.قدرت تصرف در تكوين و تاريخ به ميزان قرب به معصوم.
مقربان به معصومان(ع) به ميزان تقربشان به ساحت معصوم و اسماء حسناي الهي، رتبه تصرف در تاريخ و اشراف بر آن را مي يابند، هر كسي به ميزان قرب خود به اسم اعظم الهي، در تاريخ تصرف مي كند. بنابر اين منزلت تصرفات تكويني و تاريخي همه معصومان(ع) ، از انبياء اولوالعزم به پايين، به ميزان قربشان به ساحت مقدس رسول الله (ص) و امامان بستگي دارد و همه افراد نيز چنين اند. بر اين اساس عده اي معتقدند مقربان درگاه ائمه، اهل سرند، يعني آنها همه مشرف مي شوند و تصرفات آنها از روي اشراف است،وچنان نيست كه ندانند چه مي كنند و چه مي شود. در زيارت نيزآنان را «اركان توحيدالهي» ناميده اند. ابتلاوتحمل آنان در راه خداي متعال ورضاي آنها به قضا و بلاي الهي، محور سلوك و حركت همه عوالم به سمت خدا است.
ب.ضرورت هماهنگي بين فعل مقربان به معصوم با فعل معصوم
به نظر مي آيد ائمه (ع) در منزلت تصرفات اجتماعي و تاريخي خود هر كدام نوع خاصي از تصرف راكه حلقه هاي مكمل يك زنجيره هستند، انجام داده اند كه تحليل آن ، شأن ديگري است، نكته قابل تأمل اين است كه فعل مقربان معصومان(ع) در هر عصري كه بودند حتماً بايد متناسب با فعل معصوم آن زمان باشد. حتي آنهايي كه تصرفات تاريخي مي كنند در پرتو تصرفات تاريخي معصوم است.
كار اصحاب سيدالشهداء (ع)را اصحاب امام رضا (ع) انجام نمي دهند. محيط تصرفي كه معصوم (ع)در عالم براي آنها با فعل خود باز مي كند غير از محيط تصرفي است كه معصوم بعدي باز مي كند.
از ضروريات فعل مقربان به ساحت مقدس معصومان يكي هم اين است كه تصرفاتشان را با تصرف معصوم هماهنگ كنند. بر اين اساس شايد تحليل فعل معصومان(ع)مقدمه تحليل و راهي است براي تحليل رفتار بزرگاني كه مقرب به درگاه آنها بوده اند.
۴.چگونگي تحليل عملكرد حضرت معصومه (س)
الف .ضرورت تحليل فعل حضرت معصومه (س) با توجه به منزلت تكويني ، تاريخي فعل امام موسي بن جعفر و امام رضا(ع)ممكن است.
تحليل تصرف فاطمه معصومه علاوه بر توجه به منزلت تكويني و تاريخي ايشان، يعني معرفت به مقامات تكويني و توجه به ولايت تاريخي و موقعيت خاصي كه معصوم و اين امام در عصر او قرار دارد، به تحليل فعل و تصرف موسي بن جعفر و وجود مقدس امام رضا (ع) بستگي دارد.
بر اين اساس فقط دو احتمال عرضه مي شود؛ چرا كه اين تحليل ها به يك كار اجتهادي عظيم نياز دارد و همه اجتهادي كه فقهاي ما در طول هزار و اندي سال انجام داده و مي دهند عمدتاً در فقه است آن هم فقه رفتار افراد نه فقه سرپرستي جوامع در تاريخ، كه اين بخشي از ولايت رسول الله (ص) است ؛يعني احكام، مجاري ولايت الهي در عالم هستند و چيزي غير از مجاري ولايت نيستند.
در روايات درذيل اين آيه شريفه: «ذروا ظاهر الاثم و باطنه» (انعام۱۲۰،)مي فرمايد: ظاهر گناهان همين معاصي هستند و باطن آن همان ولايت اعداء است. ظاهر عبادات همين مناسك عبادي هستند و باطن آن ولايت ماست. عبادات مجاري ولايت ائمه (ع) در عالم است، همان گونه كه معاصي مجاري ولايت دشمنان اهل بيت در عالم است. اين بحث نيازمندتحقيقي اجتهادي است . همه فقه، تفقه نسبت به شأني از شئون رسول اكرم (ص) است، و آن هم ولايتي در سطح خرد كه هم لازم و هم محترم است. تفقه در باب تصرفات آنها در تكوين و تاريخ و شأن تكويني آنها كه كمتر از بحث تفقه در فقه نيست، بي ترديد محتاج يك تفقه گسترده تر با منطق و روشي گسترده تر و دقيق تر از علم اصول موجود است. تفكر كنوني شيعي وتاريخ هزار ساله شيعه بر دوش همين روش معتبري است كه فقها بر حجيت او اصرار ورزيدند. ترديد نيست كه اين حد و شيوه از تفقه،كفاف تأمل در باب معارف عظيمي چون شناخت امامان(ع) را نمي دهد.
اين كه مي بينيد بحث شناخت امامان در كتب تاريخي و حداكثر در كتب روايي تدوين شده است، ياحتي آنجا كه تفقه مي كنيد تاريخي است و آن جا كه به روايت مي رسيم فقط بيان نقل است نه كار اجتهادي به خاطر چيست؟ اهتمامي كه به تفقه در اين عرصه بايد داد بي ترديد كمتر از اهتمام به تفقه در حوزه علم نيست، گرچه اين هم ضروري است، و ركن ركين فرهنگ شيعه است و حفظ صيانت آن كاري است كه فقيهان بزرگ شيعي هزار سال با هدايت معصومين انجام داده اند .درغيراين صورت اگر وجود مقدس امام زمان «عج» انگشت اشارت را به طرف ديگري مي بردند، ديگران محور انديشه مي شدند و اين مصلحت نبود چون عرصه تفقه در آن جامعه بسته است وبر روي معارف اهل بيت كار اجتهادي نشده است. مادر اين عرصه ها متكي به عقل خود و عقل ديگران هستيم.در حال حاضر نقل محوري و اتكا به ثبت معرفت معصومين (ع) در حوزه معارف به شيوه مجتهدان انجام نگرفته است وهيچ كس نيز مدعي آن نيست. اگر يك جا نظريه قبض و بسط درست باشد، همان است كه از حوزه برداشت هاي عقلي به حوزه معارف سرريز شده و معارف بر اساس تلقي هاي عقلي تحليل شده است.
درهرصورت تفكر در حوزه معصومين و شناخت آنها و تصرفات آنها، يك تفكر عظيم است كه عرصه خود را مي طلبد و بايد بر روي آن كار شودو آنچه گفته شد صرفاً يك احتمال است.
ب.آگاهي حضرت معصومه عليها السلام به تأثير هجرتشان در تاريخ
بر اين اساس يكي از اموري كه در تحليل فعل فاطمه معصومه مؤثر است، شناخت وضعيت امام كاظم و امام رضا(ع) است . اصولاً هماهنگي با ابتلاء و بلاء معصوم كار دشواري است.كسي كه محور ديگران خواهد شد بايد خود هماهنگ با معصوم عمل كند و حضرت فاطمه معصومه (س) اين كار را انجام دادند. درباره نقش تاريخي موسي بن جعفر (ع) وآن گاه وجود مقدس امام رضا اجمالاً در نقش ايشان در زندان و در مهاجرتشان سخن گفته شده است. همين مهاجرت حاوي مسايل مهمي است: اول اين كه كاملاً آگاهانه است، متصرف مي داند كه آثار هجرتش چيست. آنچه ما مي بينيم گوشه اي از آن چيزي است كه امام رضا مي ديدند و تا زمان ظهور اتفاق خواهد افتاد. يكي از نمونه هاي آن جا به جايي مرز جغرافيايي است، وقتي حضرت به ايران آمدند، تشيع را با خود جابجا كردند.
004497.jpg
ج.شكل گيري جامعه شيعي بر محور امام زاده ها
براساس برخي نقل ها، امام رضا بعد از هجرت خودشان امام زادگان را نيز دعوت كردند وهجرت امام زاده ها ادامه مهاجرت حضرت است. گرد امامزاده ها جامعه شيعه با فرهنگ تشيع شكل مي گيرد. اين همان چيزي است كه در بحث جامعه شناسي هنگام مطالعه جامعه هاي شيعي مي گويند: جوامع شيعي جوامعي هستند كه گرد امامزاده هايشان شكل گرفتند وفرهنگ و هويت آنها بر اثروجود امام زاده هاست. در دورترين روستاهاي ايران امامزاده هايي است كه اصلاً دين مردم آن روستا ها به آن امامزاده بستگي دارد. اگر ايشان نباشند تاريخ دينداري مردم تغييرمي كند؛همان مفهومي كه ديگران ازآن به عنوان «سنن» ياد كرده و گاهي هم آن را تحليل مي كنند. فرهنگ شيعي چه در گذشته و چه در حال به وسيله آنها حفظ مي شود اگر آدمي در دوره كهنسالي و ميان سالي هم باشد چنانچه رگه هايي از اين امامزاده ها در روحش نقش بسته نمي تواند از آنها جدا شود.اين يكي از آثار هجرت امام رضا (ع)است. در اين تأثير يكي از سهم هاي مؤثر در تكوين تاريخ تشيع، بحث معرفت شيعي است؛ شكل گيري جامعه شيعي و هويت بخشيدن به شيعه.
د.ارجاع شيعه به زيارت فاطمه معصومه منشأ شكل گيري جامعه شيعي بر محور آن
يكي از مهم ترين نقش هايي كه در اين زمينه ايفا شده است متعلق به فاطمه معصومه (ع)است .به چند روايت اشاره مي كنيم: وجود مقدس امام صادق (ع) فرموده اند: «پاره اي از وجود من در قم دفن مي شود» . نكته اول اين است كه آيا نسبت به غير معصوم چنين تعابيري وجود دارد؟ در روايات نداريم كه قبل از تولد كسي خبر بدهند چنين شخصيتي به دنيا خواهد آمد و در فلان جا دفن خواهد شدوآن گاه بگويند كه به اوبپيونديد.
نكته دوم اين است كه وقتي مردم را براي درك درجات جنت به گرد او دعوت مي كنند مي گويند: «من زارها فله الجنه» ؛يعني كسي كه به قرب او نزديك شود به مقامات بالا نزديك مي شود. آيا اين كمتر از آن است كه يك استاد در يك سير معنوي براي شاگردانش انگشت اشارت گذاشته و مي گويد به گرد او برويد؟ معصوم در شأن هدايت خود مي گويد به گرد او برويد، و بعد هم مي فرمايد: «من زارها عارفاً بحقها» آيا اين موضوع را در جاي ديگري در مورد غير معصوم داريم؟ همين تصرفات منشأ آن است كه قلوب گرداگرد حضرت معصومه جمع مي شوند، يعني اگر شأن ايشان شأني نبود كه بتواند سرچشمه معارف و قرب باشد، معني ندارد كه معصوم(ع)افراد را به وي ارجاع دهد، در حالي كه مي بينيم معصوم شيعه  را در طول تاريخ به ايشان ارجاع داده است. اين ارجاع يك ارجاع تصادفي نيست .منشأ آثار است، همچنان كه ائمه و امام زمان (عج) جامعه شيعي را به راويان حديث و فقيهان هدايت كرده اند. همين اشارت ها منشأ شكل گيري جامعه شيعي بر محور فاطمه معصومه عليها السلام است.
هـ.تصادفي نبودن تجمع حوزه هاي علميه برگرد حضرت معصومه (س)
اين هدايت يك هدايت حساب شده است، اما ايشان براي چه شأني مردم را به آنها ارجاع مي دهند؟ آيا گفته اند به دور ايشان برويد تا به مقامات دنيوي برسيد؟ اين از مراحل تصرفات معصومين در شكل گيري و هدايت جامعه تشيع است. كانون اتمام حجت بر محور معارف شيعه، در قم است و وجود حضرت معصومه محور آن است كه اين امر با هدايت معصومين و با بصيرت فاطمه معصومه (س) صورت پذيرفته است.
مسأله اين نيست كه ايشان تصادفاً مريض شده و به قم آمده اند! ايشان مي دانسته كه چه مي كند، البته هنور هم اين كه تأثير ايشان بر عالم و ملكوت عالم چه بوده و چه هست، بر ما معلوم نيست و فهم آن نيازمند انجام تحقيقاتي ميداني و وسيع است.
در ارجاع سه معصوم بزرگوار به زيارت حضرت فاطمه عليها السلام دو مطلب نهفته است:
اين ارجاع از روي بصيرت است ؛ هم بصيرتي كه معصوم عليه السلام در ارجاع شيعه دارد و هم بصيرتي كه خود حضرت معصومه عليها السلام دارند .نكته ديگراين است كه ارجاع به زيارت حضرت معصومه نشان دهنده شأن باطني و شأن تكويني ايشان است كه شأني از شئون ائمه عليهم السلام است. شايد معني جمله شريف «شأن من الشأن» اين باشد كه شأني از اسماء الهي در ايشان است، يعني برخي از اسماء الهي و شأني از شئون الهيه در ايشان متجلي است.

نگاه امروز
پرواز مرغ سلام بر گنبد جلال معصومه سلام الله عليها
سوگند به ماه
محمدرضا زائري
والقمر اذا تلاها...
سوگند به خورشيد و پرتوافشاني اش
و سوگند به ماه چون درپي او روان گردد
* وقتي خداوند
عنان امر دنيا و آخرت ما مردمان اين سوي خاك را
به آن سوي آسمان سپرد
خورشيد درخشان مدينه را از شب تاريك توس برآورد
و شاهد روز در افق مشهد از جمال خود نقاب برگرفت
هر خورشيد را ماهي بايست
و ماه خورشيد خراسان در شام قم درخشيد
موسي بن جعفر در زندان تاريك جسماني نشست
تا روزگاري بندگي از اسارت جان برخيزد
و از سفره تاريك تنعم مادي برخاست
تا قرن ها زندگي بر سفره روشن معنا بنشيند
و اين گنبد طلايي صفحه اي است
براي تماشاي خستگي ها و رنج هاي فرزندان او
از خورشيد خراسان و ماه قم
تا چراغ روشن احمدي در شيراز
كه چون دست ولايت برسر بي سامان اين سرزمين گرفتند
ماه تابناك قم آشيان آل محمد را روشن ساخت
* از تبار انتظار و اميدم
و فرزند قرن ها تلخكامي پدران و مادران اين خاك
كه دست كرامت و بزرگواري ات پاي توسل و تولايم را به آستان بهشتي ات گشود
و چهر عنايت و مهرباني ات دل نابينايم را گشاد
* بانوي ماه
بانوي آسمان و آب، خاتون خورشيد
چشمي بر تيره روزي و سياهكاري ام فرو مي بندي
و چشمي به اميد و آرزويم مي گشايي
دست جبران بر كوتاهي ها و ناتواني هايم برمي آوري
و پاي حيران از راه بي چشم و چراغم در مي بري
روي خشك و بي آب به چشمه اشك تر مي كني
و به جام نام خويش آبرويم مي بخشي
چشم سياهم به سپيدي درگاه خويش مي گشايي
و در ضيافت نور و شور ميهمان جلوه هاي تازه مي سازي
* خاتون ماه
حرم خورشيد، چشم مي گشايم به گنبد طلايي تو
و هربار تصويري در قاب تصورم مي نشيند
هربار رنگ تخيل نقشي بر پرده نگاهم مي زند
يكبار نگاه مي كنم... و مي بينم
نشانه اي كه خداوند براي مسافران آسماني آشيان محمديان گذارده است
تا فرشتگان در ازدحام وفود راه درگاه تو را آسان تر بيابند
چشم مي گشايم به گنبد و گلدسته ات و مي بينم
تنديسي از سري فرو افتاده به احترام
و دستاني برآمده به تمنا، فرماني براي زائران آستانت
تا سر به تجليل ناموس خداوند فرو افكنند
و دست به تضرع و توسل فرا آورند، چشم مي گشايم به گنبد طلايي تو، و مي بينم، «كساء» را كه هماره بر نيكبختي تار و پودش حسرت خورده ام
و چون همه نامحرمان از ميهماني آسماني اش محروم بوده ام
و خداوند امروز آن را بر سر همه زائران تو انداخته است
اگر آن روز مدينه، تنها پنج تن ميهمان آن تن پوش يمني بودند
كه مادرت نگين حلقه اش بود
و جبرئيل به بهانه فرود آوردن وحي از خداوند اجازه حضور
در زير آن خواست، امروز كساء طلايي حرم مباركت
بر سر همه كساني است، كه دست احترام بر سينه ادب مي گذارند، و پاي طلب در سراي باصفايت مي نهند
و هر كه حسرت همراهي اهل كساء را دارد
مي تواند به بهانه بازخواندن وحي از خداوند اجازه حضور
در زير اين كساء را بخواهد، و به تحسين اين تقدير زيباي نظام آفرينش
در زير اين كساء كنار سفره احسان تو بنشيند
و در زير باران معنا سر و روي جسم و جان را شست وشو دهد
چشم مي گشايم، به گنبد طلايي تو، و مي بينم
آئينه اي پيش روي قبله خراسان، تا از انعكاس نور درخشانش
زنگار رخسار تماشاگران فرو ريزد، و از تابش پرتوهاي اين گنبد طلايي، سياهي روي زرد نگرندگان به سپيدي عزت و آبرو بازگردد، چشم مي گشايم به گنبد و گلدسته ات
و مي بينم خداوند براي ما اسيران تجسم و تجسد
كه با ادبيات ماده سخني مي گوييم و جز زبان رنگ و مقدار نمي فهميم، نشان طلاي بندگي را به رتبه نخست تو بخشيده
و نشانه مقصد را براي مسافران جاده مقصود خود برنشانده است، چشم مي گشايم به گنبد طلايي تو و مي بينم، خشت خشت دل هاي صيقل خورده بستگان كرامت تو را، كه درهم نشسته اند و شاهكار بندگان عنايتت را برساخته اند، چشم مي گشايم و مي بينم، گنبد طلايي تو صحن بهشت است و سقف حرم، پايان جست وجو و آغاز عزيمت، نقطه شروع مسابقه معرفت، كه هركس را به اندازه ظرف او پاسخ مي گويد، «فسالت اوديه بقدرها»، گنبد حرم مبارك تو، امروز، دفتر ثبت نام است، تا هركس به امضاي چشم اشكبار و اميدوار، نام دل در صفحه طلايي آن بنويسد، براي فردا، كه هر زائر ظاهر را در باطن زيارتگاه خود فرا مي خوانند، «يوم ندعو كل اناس بامامهم...»
* بانوي ماه
چون هميشه با همان چشم پاك، كه بر ناپاكي اين بنده سياه خويش مي بندي، چون هميشه با همان چشم اميدوار، كه بر پيشاني اين مسافر خسته مي گشايي، ثبت نام اين چشم اشكبار را بر صفحات نوراني گنبد خويش پذيرا باش
* «.. ولا جعله الله آخر العهد..»
خدايا اين ديده گريان را از تماشاي اين بهشت دلپذير محروم مساز، خدايا اين پنجره گشوده را بر تفرج اين آسمان دل گشا مبند، خدايا اين گنبد طلايي، نشان سربلندي و شكوه بارگاهي پنهان است، كه همچنان از غربت مدينه در حجاب انتظار مانده، اين عزت و شكوه دخترانه را، به بلنداي نام مادر نگهدار، خداوندا مباد پرنده اين نگاه خسته، آخرين مرغي باشد كه از اين قفس به آن آسمان رهايي مي گريزد، و در اوج گشايش گنبد طلايي اين حرم قرار مي گيرد، چنين مباد..

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |