چهارشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۸۱
مجتمع هاي ايستگاهي مترو در گام اول
ايستگاه، پايان سفر نيست
006417.jpg
مهرداد مشايخي
معاون حمل ونقل و ترافيك شهردار، با ظاهري آرام اما متفكر، مجلس شوراي اسلامي را ترك مي كند و به دفتر خود در خيابان ايرانشهر برمي گردد. حتي پاسخ او به خبرنگاران هم نتوانست نگراني اش را پنهان كند: مجلس بودجه مترو را تصويب نكرد... البته ما به دنبال راه حل هايي هستيم... تلاش خودمان را كرديم. اما نمايندگان هم براساس اولويت هاي خود تصميم مي گيرند.
اين فقط مهرداد تقي زاده نبود كه نگراني از كمبود بودجه حمل ونقل عمومي تهران آزارش مي داد. محسن هاشمي مدير عامل شركت قطار شهري تهران و حومه(مترو) پيش از آن از هزينه بالا و كمبود اعتبار مترو گفته بود و اينكه سرمايه گذاري در بخش مترو، بلافاصله از محل صرفه جويي در سوخت و وقت جبران مي شود. در هر حال اواخر سال 84، خبرهاي خوبي در مورد بودجه حمل ونقل عمومي به گوش نمي رسيد. همان موقع مهندس گلرخي، مدير عامل شركت پيك بادپا وابسته به شهرداري تهران، گفت كه مديران بايد به دنبال راه هاي ديگري براي تأمين هزينه هاي حمل ونقل عمومي باشند. به گفته گلرخي با اين بودجه ها و درآمدهاي ناكافي شهرداري نمي توان براي وضعيت ترافيك تهران كاري كرد. بايد براي كاهش سفرها روي منابع درآمدي جديد برنامه ريزي كرد.
حذف سفرهاي زائد، هدفي است كه با طي كردن راه هاي مختلف در حوزه هاي گوناگون مي توان به آن رسيد. تكميل پروژه هاي مالي الكترونيك به طوري كه بتوان اكثر خريدها را از آن طريق انجام داد، حذف رفت و آمد زائد به ادارات و انجام كارهاي اداري از طريق واسطه يا پست الكترونيك و ساخت مجتمع هاي چند منظوره در نزديكي ايستگاه هاي وسايل نقليه عمومي، به طوري كه شهروندان با استفاده از امكانات آن از سفر به ساير نقاط شهر بي نياز شوند.
ايستگاه پايان سفر نيست
موضوعي كه در سالهاي گذشته كمتر به آن اشاره شده اين است كه ايستگاه هاي مترو صرفا جايي براي خروج از تونل و رفتن به شهر نيستند. ايستگاه هاي مترو با حضور روزانه دهها هزار نفر در آنها در اكثر كشورها خدماتي مختلفي را به شهروندان ارائه مي كنند، خدماتي كه آنها را از رفتن به مسافت هاي دورتر بي نياز مي كند. علاوه بر سرويس هاي بهداشتي، حمام و آرايشگاه، خياطي و خشكشويي، صندوق امانات و باجه هاي عابربانك، فروشگاه هاي مواد غذايي، پوشاك و مايحتاج عمومي و پاركينگ عمومي در بسياري از ايستگاه هاي مترو در دنيا برنامه هاي سرگرم كننده و حتي نمايشگاه هاي آثار هنري برگزار مي شود. اين اتفاقات و خدمات شهروندان را از سفر به ساير نقاط شهر بي نياز مي كند كه از چند جنبه داراي منافعي است. كم شدن سفرهاي درون شهري شهروندان باعث كاهش مصرف سوخت، كاهش آلودگي هوا و كم شدن حجم ترافيك مي شود و از طرف ديگر موجب مي شود كه شهروندان در كمترين زمان و تنها با استفاده از وسيله نقليه سريع  مترو به كالاها و خدمات اوليه دست پيدا كنند.
اما همه منافع ايستگاه هايي كه كاربري هاي مختلف دارند تنها اين نيست. بخش هاي تجاري اين ايستگاه ها به مديران حمل ونقل عمومي اجازه مي دهند كه از درآمد آنها به توسعه و بالا بردن كيفيت خدمات حمل ونقل عمومي بپردازند. بنا به اين دلايل مترو تهران هم با ايجاد شركت مجتمع هاي ايستگاهي قصد دارد مراكزي براي ارائه خدمات مختلف در ايستگاه هاي جديد مترو يا در مجاورت ايستگاه هاي فعلي ايجاد كند.
سود همگاني
به گفته سيد محمد فياض، نخستين قدم هاي اين طرح در سال 1380 و با مصوبه 197 شوراي اسلامي شهر در آن با عنوان راهبردهاي تلفيق حمل ونقل ريلي و كاربري زمين برداشته شد و مترو ملزم شد كه براين اساس حمل ونقل ريلي را با كاربري هاي زمين تلفيق كند. جزئيات طرح به كميسيون ماده 5فرستاده شد و مترو در سال 82 ۸،مصوبه از اين كميسيون گرفت.
در حال حاضر شركت مجتمع هاي ايستگاهي به ثبت رسيده و مديران آن به دنبال جذب سرمايه گذاري در پروژه هاي ايستگاهي و اخذ پروانه هستند.
خرسندنيا مديرعامل شركت مجتمع هاي ايستگاهي مترو مزاياي اين مجتمع ها را از نگاه مديران حمل ونقل، كاهش حجم سفرها، ايجاد زمينه تسهيل مديريت تقاضاي حمل ونقل، امكان بيشتر در انتخاب وسيله نقليه، گسترش فرهنگ پياده روي و استفاده از دوچرخه مي داند. به گفته وي از ديد برنامه ريزان شهري هم اين مزايا در مجتمع هاي ايستگاهي ديده مي شود؛ كاهش سرانه سطح مورد نياز براي حمل ونقل شهري، افزايش تعداد و سرانه سطوح فرهنگي ورزشي و خدمات، ايجاد مطلوبيت بيشتر براي زندگي در مناطق مجاور، افزايش فعاليت هاي تجاري، امكان نوسازي و مقاوم سازي بناها در مقابل بلاياي طبيعي، ايجاد فضاي مكث و قدم زني، ارتقاي كيفيت محيط شهري.
اما مجتمع هاي ايستگاهي تهران چه خدماتي ارائه مي كند؟ محمدفياض مي گويد: مجتمع هر ايستگاه براساس وضعيت و موقعيت همان ايستگاه و نيازهاي اساسي آن طراحي مي شود. مثلاً براي مجتمع صادقيه علاوه بر بخش هاي تجاري، دفتر پست، آرايشگاه، خشكشويي، پاركينگ طبقاتي و... در نظر گرفته مي شود، اما پروژه مجتمع ميدان امام خميني(ره) شامل كوريدوري(راهروي بزرگ) است كه از زيرزمين ايستگاه مترو را به پايانه اتوبوس ها متصل مي كند و اطراف كوريدور هم واحدهاي تجاري پيش بيني شده است.
به گفته او مجتمع هاي ايستگاهي صرفا تجاري نيستند بلكه ممكن است در برخي ايستگاه ها بيشتر فضا به پاركينگ، پايانه اتوبوس يا فضاي فرهنگي اختصاص داده شود، مثلا در پروژه ايستگاه شهر ري بيش از يك سوم زمين به پايانه اتوبوس اختصاص دارد و پاركينگ 1600واحدي براي آن پيش بيني شده است.
اما همه نكات اين نيست اگر مديران مجتمع هاي ايستگاهي نظارت كافي بر طرح ها داشته باشند به طوري كه خود اين طرح ها موجب گره خوردن بيشتر ترافيك نشود،  مزاياي ديگري را هم مي شود در اين پروژه ها ديد، مزايايي كه اطمينان سرمايه گذاران را نيز جلب مي كند. مثلاً بسياري از كارشناسان سرمايه گذاري اين بخش را امن و پرسود مي دانند چرا كه هيچ اتفاقي از مسافران ايستگاه هاي مترو نمي كاهد و موجب برهم خوردن وضعيت ايستگاه ها نمي شود، اين ايستگاه ها سريع ترين دسترسي را به اكثر نقاط شهر دارد، كمترين آسيب را به شهرسازي مي زند و چون پاركينگ دارد از تعداد خودروهاي تك سرنشين و حجم ترافيك مي كاهد و از طرف ديگر از آنجا كه ايستگاه هاي مترو به عنوان نماد شهرهاي مدرن و امروزي شناخته مي شوند، توسعه آنها فرصت مناسبي است براي احياي بافت هاي فرسوده و زشت پيرامون و الگوسازي براي احياي آنها.
بدين ترتيب هرچند ايستگاه مي تواند پايان سفر نباشد، اما هدف سفر مي تواند باشد، جايي باشد كه مسافران از رفت و آمدهاي كشنده بي نياز شوند و ناچار نباشند تجربه اتلاف وقت را براي هميشه تكرار كنند.
چند مزيت ديگر
از نگاه محيط زيست: كمك به حفاظت از محيط زيست و كاهش آلودگي ها به واسطه كاهش حجم سفرهاي درون شهري و افزايش استفاده از سيستم حمل ونقل همگاني.
از نگاه عدالت اجتماعي: توسعه عدالت اجتماعي به واسطه توزيع عادلانه امكانات و تسهيلات حمل ونقل و امكان دسترسي آسان به كاربري هاي گوناگون.

از شهر
از 22 ارديبهشت ماه آغاز مي شود
اقدامات اجرايي جمع آوري متكديان
006420.jpg
نگاه همه جانبه به آسيب هاي اجتماعي، حركت زنجيره اي و اقدامات به هم پيوسته و اصل تداوم و استمرار در رسيدگي به آسيب هاي اجتماعي از جمله اهداف امور اجتماعي و فرهنگي شهرداري تهران بوده كه اين بخش را بر آن داشته تا نسبت به رسيدگي به يكي از آسيب هاي اساسي شهر تهران اقدام نمايند، از همين رو اقدامات اجرايي جمع آوري متكديان به عنوان بخش عمده اي در آسيب هاي اجتماعي پايتخت از 22 اين ماه آغاز مي شود.
احمد نوريان در گفت وگو با همشهري با بيان اين موضوع گفت: متكديان در دسته اول شامل بي خانمان ها، ولگردها و در دسته دوم بيماران رواني، معلولان جسمي، سالمندان و معتادان مي شوند كه براي هر دو دسته برنامه ريزي هايي شده است.
از آنجايي كه يكي از اصول امور آسيب هاي اجتماعي و فرهنگي شهرداري تهران، آگاه سازي اذهان عمومي و فرهنگ سازي است، طي هفته هاي جاري اكيپ هايي در سطح شهر به صورت كتبي و شفاهي نسبت به عمل خلاف متكديان تذكراتي را به آنها داده اند و پس از آن اقدامات اجرايي آغاز مي شود.
به گفته نوريان، اين اكيپ ها كه شامل مددكاران، نمايندگان بهزيستي و كميته امداد و مأموران نيروي انتظامي در نقاطي كه متكديان هستند رفته و در آنجا مواردي را كه نقض قانون محسوب مي شود به آنها كتبي و شفاهي اعلام كرده اند.
اما اقدامات اجرايي براي جمع آوري متكديان نيز برنامه منظمي است كه در نهايت با نگاه انساني سعي در اصلاح و رفع اين آسيب اجتماعي دارد، از همين رو 9 ارگان با همكاري شهرداري تهران در اين كار مشاركت دارند.
بنا به گفته نوريان طبق تعريفي كه براي دو دسته از متكديان شده است، مكاني براي آنها در نظر گرفته شده كه پس از جمع آوري به آنجا فرستاده مي شوند و در آنجا براساس نوع تكدي گري با آنها برخورد مي شود.
معاون امور اجتماعي و فرهنگي شهرداري تهران ادامه داد: از آنجايي كه متكديان در چهار گروه فعاليت مي كنند نوع رفتار و برخورد قضايي كه با آنها مي شود نيز متفاوت است به عنوان مثال براي باندها و گروه ها و همچنين متكديان حرفه اي حكم قضايي صادر شده و به زندان فرستاده مي شوند، اما افراد نيازمند و مستمنداني كه از سر ناچاري به اين كار اقدام كرده اند به اردوگاه هاي كار اجباري كه درآمدزايي نيز دارد، فرستاده مي شوند.

اعداد اساسي
۲۰۰۰
اين عدد را به خاطر بسپاريد؛ اين عدد تعداد مخزن هاي جمع آوري زباله در نمايشگاه كتاب است. در حقيقت سازمان بازيافت و تبديل مواد شهرداري تهران براي نخستين بار 2000مخزن جمع آوري زباله در محل برگزاري نوزدهمين نمايشگاه بين المللي كتاب توزيع كرده است.
با توزيع اين مخازن، كاغذهاي باطله و زباله هاي خشك توليدي به تفكيك جمع آوري و به مراكز بازيافت منتقل شده و از دفن آنها جلوگيري مي شود. در حقيقت انجام اينگونه طرح ها در مراكز علمي تأثيري در رفتار شهروندي و تبيين الگوي صحيح برخورد با مديريت مواد زائد جامد دارد و به نوعي مديريت اين مواد محسوب مي شود. علاوه بر اين، اين سازمان با استقرار اتوبوس بازيافت در نمايشگاه كتاب، اقدام به توزيع بروشور در خصوص طرح تفكيك زباله از مبدا، طرح مكانيزاسيون ماشين آلات خدمات شهري و اطلاعات عمومي راجع به زباله و پخش تيزرهاي آموزشي و برگزاري مسابقات نقاشي براي دانش آموزان كرده است. همچنين با كمك مركز 137 نظرات شهروندان در مورد طرح تفكيك زباله جمع آوري شده است. همچنين از سوي سازمان بازيافت و تبديل مواد شهرداري تهران و همزمان با اجراي تفكيك زباله از مبداء طرح مكانيزاسيون خدمات شهري در 35ناحيه آغاز شده و 75ناحيه ديگر نيز تا پايان سال به اجرا گذارده مي شود كه اين كار علاوه بر جلوگيري از پراكنش زباله در سطح شهر و كاهش حشرات و حيوانات موذي، از آلودگي هاي بصري نيز جلوگيري مي كند.
۲۵
،۲۵ تعداد ايستگاه هاي جديد آتش نشاني است كه قرار است تا پايان سال 85 به ديگر ايستگاه  هاي تهران اضافه شود. در كنار ساخت اين ايستگا ه ها قرار است حدود۴۰ ايستگاه نيز مجهز به فوريت هاي پزشكي شود. عيديان، قائم مقام معاونت خدمات شهري در تشريح ديگر برنامه هاي شهرداري درباره سازمان آتش نشاني گفت: به روز كردن تجهيزات آتش نشاني يكي ديگر از كارهايي است كه در سال 85 مورد تأكيد مديريت شهري قرار گرفته است. به گفته او باتوجه به حساسيت هاي كار سازمان آتش نشاني، تجهيز كردن و به روز بودن اين سازمان در كنار افزايش سرعت محل موجب افزايش امنيت شهروندان خواهد شد. از همين رو برنامه هاي منسجم و هماهنگي را براي اين سازمان دنبال مي كنيم تا باعث افزايش كيفيت و كميت خدمات ارائه شده به شهروندان شود.

شهر قصه
زندگي جهنمي
رسول آباديان- داستان كوتاه مسئله از مجموعه داستان كنسرت تارهاي ممنوعه نوشته حسين مرتضائيان آبكنار اثري است كه تمام ويژگي هاي يك داستان كوتاه را با خود دارد. يعني اين كه نه از پيچيدگي هاي داستان هاي ديگر همين مجموعه برخوردار است و نه سعي مي كند شكلي ديگرگونه را امتحان كند. اين داستان كوتاه در همان خوانش اوليه در ذهن خواننده حك مي شود به گونه اي كه مدام تصويرهاي آن را در ذهن بازسازي مي نمايد. داستان مسئله به طور تمام و كمال يك داستان شهري است. داستاني كه به مناسبات سرد افراد در جامه و سرايت نهايي اش به خانواده ها مي پردازد.
اين داستان از همان جملات آغازين دلهره اي عجيب را به دل خواننده سرازير مي كند، خانواده اي كه گويي در جهاني ديگر و به دور از آدميان زندگي را تحمل مي كنند.يكي از نكات برجسته اين داستان شخصيت پدر است، شخصيتي كه ما هرگز با او روبه رو نمي شويم اما حس تنفر ما را برمي انگيزد. كنش ها و واكنش هاي دو فرزند و همسر او نشان از شخصيت غيرقابل تحمل او دارد. آدمي كه در هياهوي ديوانه وار شهر به يك ديوانه آرام تبديل شده است.
داستان از زبان دختر اين مرد نگون بخت روايت مي شود. مردي كه گويي هيچ كس در محيط خانه منتظرش نيست و آمدنش به جز دردسر و دامن زدن به روابط سردتر چيز ديگري در پي ندارد.
او در بخشي از داستان اين گونه روايت مي كند: ... با آن كه در اتاق بسته بود اما احساس كردم كه سايه پدرم توي راهرو پشت در ايستاده. سايه كه حركت كرد، ديدم چشم هاي برادرم هم تكان خورد و دوباره شروع كرد به خواندن. من هم كتاب حسابم جلوم باز بود و داشتم مسئله هايش را حل مي كردم. هميشه به مسئله هاي حساب كه مي رسيديم از برادرم سؤال مي كردم. اما نمي دانم چرا اين بار جرأت نكردم بروم پيشش. بار اولش نبود. قيافه اش باز طور ديگري شده بود. دوباره مسئله را از رو خواندم: پدر اعظم هر هفته 30 ريال به او مي دهد. اعظم هر ماه 50 ريال آن را خرج مي كند. حساب كنيد اگر... آن قدر حواسم پرت بود كه انگار توي راهرو ايستاده بودم. مادرم داشت سفره را تا مي كرد... عنصر پدر كه همه اهل خانه به محض كليد انداختنش به دنيايي توهم زا پرتاب مي شوند قطره اي از درياي شهري است كه مردمانش با همين حس دست و پنجه نرم مي كنند. مردماني كه به محض رويارويي با همديگر به جز حس انزجار چيز ديگري نمي شناسند.آبكنار در اين داستان به طرز هوشمندانه اي به بسط و گسترش اين نظريه مي پردازد كه در تك تك خانه هاي اين شهر هر كس براي خودش كليدي دارد و همين كليد دنيايش را از دنياي ديگران متمايز مي سازد.
مردي كه در اين داستان به تصوير كشيده شده مردي است كه اهل خانواده اش هم دارند آرام آرام فراموشش مي كنند و اشاره به اين نكته با اين گفتار دختر به اثبات مي رسد: ما شام مان را خورده بوديم، فقط او نخورده بود. شايد هم خورده بود، حتماً خورده بود... صداي كليد كه آمد برادرم يك لحظه سيخ شد. گردنش صاف مانده بود و چشم هايش فقط به يك نقطه خيره بود...
حسي كه شخصيت ناديده پدر بر ذهن خواننده مي گذارد حسي غريب است كه هم مظلوميت او و هم درنده خويي اش را مي رساند. او خيلي آرام از همهمه بيرون به خانه مي آيد، كليد مي اندازد و وارد مي شود و يك سر به حمام مي رود، اما ورود او و به حمام رفتنش بسيار غيرطبيعي جلوه مي كند. زيرا عكس العمل هاي عصبي و خارج از نزاكت اهل خانواده نگرشي ديگر را پديد مي آورد. نگرشي كه وجه منفي اش بسيار برجسته تر از وجه مثبت است: از راهرو صداي باز شدن در حمام آمد. مادرم گفت: اوف!... و استكان زير شير سماور توي دستش لرزيد. نگاهي به در اتاق انداخت. انگار مي توانست پشت در را هم ببيند، گفت: رفت حموم و برادرم را نگاه كرد...
شخصيت پدر در ميان اين همه نامهرباني محو و نابود شده است، يعني همان بلايي كه با نامهرباني خود بر سر خانواده اش آورده. فضاي كلي خانه اين داستان فضايي كاملاً شهري است. يعني خواننده در خلال خواندن متوجه مي شود كه آنها در آپارتماني كوچك زندگي مي كنند. آپارتماني كه دست كمي از يك دار المجانين ندارد.سرگشتگي انسان شهري معاصر در اين داستان به شكلي زيبا تصوير شده است. يعني نه براي خانواده و نه براي خواننده روشن نيست كه مثلاً مرد چه  كاره است و علت تنفر از او ريشه در چه عواملي دارد. آدم هاي اين داستان فقط آموخته اند كه بيزار باشند، حتي اگر شخص مورد غضب، پدر يك خانواده باشد.شخصيت مرد در حمام خانه اش هم از نگاه  هاي تلخ خانواده در امان نيست. هر كدام از آنها به حكم غريزه و وظيفه مجبورند اندكي به او فكر كنند و گاه گاهي هم با ناله هاي بي دليل مادر بنالند.
هول و هراسي كه از حضور شخصيت پدر در خانه و به دنبال آن در دل خواننده به وجود مي آيد بي شباهت به حضور يك دراكولا نيست. دراكولايي كه به محض ورود همه چيز را در سايه ترسناك خود فرو مي برد.پدر در اين داستان گرچه شخصيتي منفعل است اما اين انفعال او بيشتر به افراد پيرامونش لطمه وارد كرده است. او خسته از كار روزانه و درگيري با هياهوهاي شهر خسته و بي رمق به خانه مي رسد و آنگونه كه پيداست حتي فرصت ندارد چند كلمه مختصر با اهالي خانواده اش اختلاط كند.
آبكنار در آخر داستان اين حس تعليق را به زيبايي به تصوير كشيده و معلوم نمي شود كه آيا پدر از حمام بيرون مي آيد يا خير: مادرم از جايش بلند شد و رفت به سمت در. برادرم سرش را تند بلند كرد. مادرم روبه در، سرش را برگرداند و زل زد توي چشم هاي برادرم.چند ثانيه همديگر را نگاه كردند. برادرم سرش را پايين انداخت. مادرم تا گفت: مي گم نكنه كه؟... برادرم داد زد: به جهنم! ... و اين كلمه جهنم است كه مانند پژواكي در شهر خيالي آبكنار پخش مي شود.

شهر آرا
شهر تماشا
گزارش
جهانشهر
زيبـاشـهر
نمايشگاه
سلامت
|  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  زيبـاشـهر  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |