پنجشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۵
به بهانه هفته خانواده
چرخه هاي زندگي
005034.jpg
جواد ابراهيمي
توجه داشته باشيد كه شما ابتدا همسر هستيد بعد والد. پس با آمدن بچه به زندگي مواظب باشيد كه از توجه و علاقه و صميميت شما نسبت به همسرتان كاسته نشود. همه اوقات خود را صرف بچه نكرده و اوقاتي را هم به همسرتان اختصاص دهيد. اين موضوع به خصوص براي مادران داراي اهميت است. زيرا يكي از موارد تنش زدايي كه مستقيم يا غيرمستقيم وارد خانواده مي شود همين مورد است
چرخه هاي زندگي چيست؟ آيا مي دانيد، عدم آگاهي از چرخه هاي زندگي بوجود آورنده بسياري از تنش ها و مشكلات خانواده هايي است كه براي مشاوره به كلينيك ها مراجعه  مي كنند؟ و آيا مي دانيد از بدو تولد تا زمان مرگ، زندگي مجموعه اي از دوران هاي انتقالي است كه هر دوره يا مرحله پلي است بين دو دوره متفاوت از زندگي. در اين دوران انتقالي فرايند تغيير و تحول با پايان يافتن يك مرحله و آغاز شدن مرحله اي ديگر ديده مي شود، هر تغيير و ورود به مرحله جديد با خود نقش ها، وظايف و خطرات و آسيب هاي خاصي را به همراه دارد. دوره هاي عقلاني، هيجاني كه خود از دوران كودكي تا سال هاي بازنشستگي به عنوان عضوي از خانواده مي گذراند، چرخه زندگي خانواده ناميده مي شود. در هر مرحله فرد با چالش هايي در زندگي خانوادگي اش مواجه مي شود، كه باعث مي شود تا مهارت هاي جديدي را كسب و يا رشد دهد. گسترش و رشد اين مهارت ها به فرد كمك مي كند تا بر تغييراتي كه هر خانواده اي (سنتي و غيرسنتي) با آن روبه رو خواهد شد، مؤثر باشد. گذر از مرحله تجرد به مرحله تأهل، گذر از دهه سوم زندگي به دهه چهارم و... همه و همه دوران هاي انتقالي هستند. در طول زندگي، اين مجموعه از دوران هاي انتقالي براي تبديل به بحران از امكان بالقوه برخوردارند. وقوع بسياري از وقايع در زندگي شخص به راحتي قابل پيش بيني بوده و شخص بايد خود را براي رويارويي با آنها آماده كند. دوران هاي انتقالي ممكن است تدريجي و ناگهاني باشند و ممكن است تأثيري مثبت يا منفي بر زندگي اشخاص برجاي  گذارند. با وجود اين با توجه به شخصيت افراد دوران هاي انتقالي، بالقوه امكان تبديل به بحران را دارند. در اين دوران تغيير و انتقال، شخص، بايد نحوه نگرش و عملكرد خود را نسبت به الگوهاي قديمي خويش در زندگي تغيير دهد و براي زندگي در بحبوحه تغييرات برنامه هايي را طرح ريزي نموده و به الگوهاي نويني دست يابد.
به نظر يكي از درمانگران (فيشمن) هر خانواده در محيطي دائم التغيير به سر مي برد و مراحل انتقالي، مراحل كلي و جهانشمول هستند. اينكه خانواده تا چه حدي به سلامت از يك مرحله با مرحله ديگر مواجه شود، تأثير بسزايي بر توانايي آن خانواده در اجراي تكاليف مراحل بعدي خواهد داشت. در هر مرحله، رشد و تحول خانواده به اجراي تكاليف خاصي وابسته است. اگر قسمتي از اين مجموعه تكاليف، ناقص، سركوفته يا مختل باشد تحول خانواده به تأخير افتاده و اين مشكلات به مرحله بعدي رشد خانواده نيز وارد مي شوند.
شناخت اين دوره هاي انتقالي و آگاهي از نقش ها و تكاليف مربوط به آن موجب خواهد شد كه خانواده ها برخورد با اين مراحل را فراگرفته و با انجام آنها از بروز بسياري از تنش هاي خانوادگي جلوگيري كنند. تنش هايي كه گاه به بروز اختلاف هاي عميق و حتي جدايي زوجين منجر مي شود. اين آگاهي و آمادگي افراد از طريق مطالعات فراوان و كمك گرفتن از مشاوره هاي پيش از ازدواج مي تواند صورت گيرد.
اگر چه مي توان مراحل انتقالي را به گونه اي متفاوت تقسيم بندي كرد اما درمقاله زير به بررسي نوعي ازاين مراحل مي پردازيم .
استقلال و انتخاب همسر
اين مرحله كه در فرهنگ ما به دوران خواستگاري و نامزدي ياد مي شود يكي از مهمترين و همچنين بهترين دوره هاي زندگي فرد است. در اين مرحله فرد از خانواده خود جدا شده و سعي در تشكيل زندگي جديدي دارد. او سعي در استقلال مادي و عاطفي داشته و به مرحله اي رسيده كه احساس نياز به داشتن همسر مي كند، پس در جستجوي كسي است كه بتواند زندگي مشتركي را با او تشكيل دهد. آگاهي داشتن از رويدادهاي اين دوره بخصوص نحوه همسريابي صحيح و موفقيت فرد در انتخاب همسر دلخواه، تأثيري عميق بر زندگي حال و آينده او خواهد داشت. به عبارتي موجب خواهد شد فرد بتواند با كمك شريك زندگي، خود را براي مراحل بعدي آماده كند.
در اين مرحله مي توان به نكات زير توجه داشت:
۱- بدون هدف در جستجوي همسر نباشيد. براي انتخاب همسر معيارها و عقايدي داشته باشيد.
۲- معيارهاي انتخاب همسر خود را مورد ارزيابي قرار داده و از منطقي و واقعي بودن آنها مطمئن شويد. معيارهاي رويايي و غيرمنطقي مانعي براي ازدواج شما بوده و در صورت ازدواج موفقيتي را براي شما به دنبال نخواهد داشت.
۳- هر گاه احساس تنهايي نموديد و احساس كرديد كه كامل نيستيد و به كسي نياز داريد كه در كنارتان باشد تا با كمك يكديگر موتور زندگي را سرعت بيشتري ببخشيد، بدانيد كه موقع ازدواجتان است.
- فقط براي ارضاء نيازهاي فيزيولوژيك ازدواج نكنيد. اگر چه ارضاي نيازهاي فيزيولوژيك يكي از عوامل مؤثر در تشكيل و بقاء و دوام خانواده است اما نمي تواند تنها عامل ازدواج باشد.
در معيارهاي خود عواملي چون اخلاق، طرز تفكر، زيبايي، سن، خانواده، فرهنگ،  تحصيلات و طبقه اجتماعي را مدنظر داشته باشيد. در اين موارد تا حدودي بايد اشتراك داشته باشيد.
- زيبايي را به عنوان ملاك اصلي انتخاب همسر در نظر نگيريد.
سعي كنيد با فرد مورد نظرتان در مورد معيارها و عقايدتان صحبت نماييد.
- در صحبت هاي خود با فرد مورد نظرتان صادق باشيد. بدانيد كه فريب دادن ديگري به نفع شما نخواهد بود. شايد بتوانيد با فريب ازدواج كنيد اما در بقاء و دوام آن ترديد كنيد.
- هدف هاي خودتان را از زندگي و انتظارات خودتان از همسر آينده را با يكديگر مطرح سازيد.
- فرد مورد نظرتان را بشناسيد و او را همانگونه كه هست بپذيريد، به طوري كه اگر با فرد ديگري برخورد نموديد باز هم او را پذيرا باشيد.
- در مورد مراسم عروسي و چگونگي برگزاري مراسم با يكديگر توافق نماييد.
ازدواج
در اين مرحله خانواده جديد شكل واقعي تري به خود مي گيرد. زوجين بايد درصدد باشند تا وابستگي خود را به والدينشان كمتر كرده و آنها را درگير مسائل زناشويي خود نكنند. با هم مجموعه كاملي را تشكيل دهند، مجموعه اي كه استوار و پرانرژي رو به سوي اهدافي در حركت است.در اين دوره مي توان به نكات زير توجه داشت:
با تشكيل خانواده خود را به معناي واقعي از والدين جدا كنيد. افرادي هستند كه با وجود ازدواج هنوز مانند دختران و پسران نوجوان رفتار مي كنند. خودماني تر بگوييم هنوز بچه هستند و بزرگ نشده اند. مشكلات و مسائل جزئي خانواده را به والدين منتقل مي كنند و اين خود باعث تنش در روابط زن و شوهري يا روابط بين دو خانواده مي شود. پس سعي كنيد بزرگ شويد.
- شيوه و سبك زندگي خود را از سبك و شيوه مجردي به شيوه متأ هلي تغيير دهيد. بدانيد حال شما دو نفر هستيد.
- به محدوديت هايي كه ازدواج بر شما بوجود آورده واقف باشيد و آنها را بپذيريد. اين محدوديت ها مي تواند در ارتباطات، انتظارات و رفتارهاي خاص باشد.
- تصميماتي كه مربوط به زندگي تان مي شود را با تشريك مساعي و همكاري يكديگر اتخاذ كنيد.
- در عين استقلال به هم وابستگي داشته باشيد. به عبارتي قسمتي از وجود خود را به طور مستقل حفظ كنيد مثلاً شايد بخواهيد ساعتي را به تنهايي خلوت كنيد و به انديشه فرو رويد. زوجين بايد به اين بخش از وجود خودشان احترام بگذارند. در عين حال يار و ياور يكديگر در زندگي مشترك بوده و تشكيل يك كل را بدهيد.
- علاوه بر نيازهاي شخصي به نيازهاي مشتركتان هم توجه داشته باشيد. ايثار در زندگي را از ياد نبريد.
- مرزهاي زندگيتان را مشخص كنيد و به هر كسي اجازه ورود به زندگي خصوصي تان را ندهيد. حتي والدين را درگير مسائل خصوصي تان نكنيد.
- احساسات خود را به يكديگر بازخورد دهيد، حال آن احساس مي تواند منفي يا مثبت باشد. فكر اينكه همسرتان بايد از احساس يا افكار شما آگاه باشد نادرست است. پس بهتر است آنها را به ديگري بگوييد.
- آنچه را كه باعث خوشحالي و ناراحتي شما مي شود را براي ديگري بيان كنيد.
- يكديگر را حمايت و به هم پاداش دهيد. در بكار بردن الفاظ و احساسات و رفتارهاي عاشقانه دست و دلباز باشيد.
- به نيازهاي جنسي يكديگر اهميت دهيد. خود را براي هم آماده كنيد.
- به خانواده هاي يكديگر احترام بگذاريد و نقاط ضعف و قوت آنها را بپذيريد.
- خود را بي نياز از راهنمايي هاي ديگران بخصوص خانواده هايتان احساس نكنيد. اما دخالت را نپذيريد.
تولد بچه
در اين مرحله يكي از تغييرات بنيادي و مهم زندگي رخ مي دهد و آن تولد يك بچه است. تولدي كه باعث مي شود يك خانه تكاني اساسي در نقش، كاركردها و انتظارات زوجين رخ دهد. تولدي كه يك پسر را به پدر و دختري را به مادر تبديل مي كند.آشكار است كه همزمان با تولد يك كودك اتفاقات زيادي رخ مي دهد كه خانواده بايد براي عبور موفقيت آميز از اين مرحله آمادگي اين اتفاقات را داشته باشد. مهم ترين آن تغيير نقش ها و افزايش مسئوليت هايي مرتبط با آن است. هر زوج در اين مرحله داراي سه نقش اساسي است: يك فرد، يك همسر و يك والد در صورتي كه هريك از زوجين از اين موارد آگاهي نداشته و يا آمادگي پذيرش آنها را نداشته باشد خانواده دچار بحران ها و مشكلات اساسي خواهد شد. در اين دوره خانواده ها مي توانند به موارد زير توجه كنند.
- در مورد زمان بچه دار شدن يا نشدن با يكديگر گفت و گو كرده و به توافق برسند.
- زوجين از داشتن شرايط بچه دار شدن مطمئن شوند. اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و...
- فراهم كردن فضاي رواني سالم در اين مرحله اهميت فراوان دارد.
- زوجين يك پزشك خانواده و متخصص مامايي را براي خود انتخاب كنند.
- مرد در مورد چگونگي كمك به همسر حامله اش، انواع آسيب هاي مربوط به جنين و... آگاهي كسب كند.
- زن در مورد مسايل مربوط به جنين، نحوه تغذيه و آسيب هاي مربوطه آگاهي كسب كند.
- همكاري زوجين در كمك به يكديگر براي غلبه بر ترس هاي ناشي از حاملگي و تولد بچه و... از اهميت فراواني برخوردار است.
- در دوران حاملگي قبل از همه نگران همسر و سلامتي او باشيد.
- برنامه ريزي صحيح در مورد مراقبت از بچه بعد از تولد، در صورتي كه زوجين در بيرون از خانه مشغول به كار هستند، براي بچه دار شدن از اهميت زيادي برخوردار است.
- بعد از تولد بچه، منظومه همسري خود را فداي منظومه والديني نكنيد.
توجه داشته باشيد كه شما ابتدا همسر هستيد بعد والد. پس با آمدن بچه به زندگي مواظب باشيد كه از توجه و علاقه و صميميت شما نسبت به همسرتان كاسته نشود. همه اوقات خود را صرف بچه نكرده و اوقاتي را هم به همسرتان اختصاص دهيد. اين موضوع به خصوص براي مادران داراي اهميت است. زيرا يكي از موارد تنش زدايي كه مستقيم يا غيرمستقيم وارد خانواده مي شود همين مورد است.
مهد و مدرسه رفتن كودك
در اين مرحله كودك بزرگتر شده و قادر است بسياري از روابط درون خانواده را درك كند لذا فراهم ساختن يك فضاي سالم رواني، صميمي و منظم تأثير قابل توجهي بر رشد و شخصيت كودك مي گذارد.والدين بايد در اين مرحله در نحوه تربيت كردن و رفتار كردن با كودك و همچنين در رفتارها و تعاملات خودشان كمال دقت را بنمايند زيرا كودك توانايي زيادي در الگوبرداري از رفتارهاي والدين خود دارد. كودك به حمايت و محبت هر دو والد نيازمند بوده و برخورداري از آن باعث مي شود تا عزت نفس و شخصيت محكم كودك شكل گيرد. اما بايد مواظب بود تا در اين مورد افراطي صورت نگيرد. بازهم يادآوري مي شود كه روابط والدين نبايد با روابط همسري تداخل داشته باشد. زوجين بايد به نيازهاي فردي يكديگر به ويژه روابط خصوصي هم توجه كافي داشته باشند. والدين بايد ياد بگيرند كه مرزهاي خانواده را مشخص كند اكنون خانواده داراي مرزهاي همسري و والديني است كه در آينده و با تولد كودكان ديگر مرز همشيرها نيز به وجود مي آيد. والدين نبايد كودك را در مسايل و مشكلات زناشويي خود وارد كنند و در نزد او به مشاجره نپردازند.در اين مرحله مي توان به نكات زير توجه داشت.
- در مورد تربيت كودك با هم گفت وگو كرده و به توافق برسيد.
- در مورد بردن يا آوردن كودك از مهد يا مدرسه برنامه منظمي داشته باشيد.
- در عين حمايت و محبت سعي كنيد به كودك كمك كنيد تا قسمتي از كارهايش را خودش انجام دهد و از همين حالا او را فردي مسئول بار آوريد.
- قسمتي از زمان را به خودتان اختصاص دهيد، با هم و به دور از كودك خلوت كنيد و احساسات خود را ابراز نماييد.
- همچون اوايل ازدواج از بيان كلمات و احساسات عاشقانه دريغ نورزيد.
- نگذاريد كه مشكلات و گرفتاري هاي زندگي شما را از هم دور كند.
- مشكلات خود را با يكديگر و به آرامي، به دور از چشم كودك حل نماييد.
توجه داشته باشيد كه هرگز جلوي كودك از مشكلات و گرفتاري هاي شخصي و زناشويي تان سخن نگفته و به مشاجره نپردازيد. مانند كساني نباشيد كه مشكلات خود را به جاي شوهر، براي كودك شان مطرح مي كنند.
تولد فرزند دوم
در اين مرحله والدين خواهان داشتن فرزند ديگر هستند. اكثر والدين حدود ۳ تا ۵ سال بعد از تولد فرزند اول تصميم به بچه دار شدن دوباره مي گيرند. اين دوره نيز از موارد مهم زندگي به ويژه براي فرزند اول است. والدين بايد قبل از بچه دار شدن و هنگام حاملگي فرزند دوم فضاي خانواده را براي ورود فرزند جديد آماده كنند، فرزند اول را از ورود نوزاد جديد آگاه كرده و به گونه اي با او رفتار كنند كه او نيز از آمدن برادر يا خواهر جديدش خوشحال  شود. توجه بيش از حد به نوزاد در شكم و بي توجهي به فرزند اول كه دوران كودكي خود را مي گذراند باعث خواهد شد تا فرزند اول نوزاد را رقيب خود احساس كرده و از همان ابتدا رفتارهاي رقابت گونه كه گاه به حسادت هاي بچه گانه هم تبديل مي شود، را از خود بروز دهد. اين رفتارها، شامل پرخاشگري، گوشه گيري، بي اشتهايي، شب ادراري و ديگر رفتارهايي مي شود كه هدف اصلي آن جلب توجه بيشتر والدين و ابراز نارضايتي از ورود فرزند جديد به خانواده است.آگاهي والدين از اين گونه موارد موجب خواهد شد كه والدين مواظب باشند تا با ورود فرزند دوم به خانواده از محبت و توجه به فرزند اول غافل نشده و او را رها نكنند. همچنين در صورت مواجه شدن با رفتارهاي ذكر شده از سوي فرزند اول، با پاسخ هاي درست و آگاهانه از عميق تر شدن رفتارها و نشانه هاي مزبور جلوگيري كنند. پس والدين مي توانند به موارد زير توجه كنند:
- در مورد زمان بچه دار شدن براي فرزند دوم تان، با يكديگر صحبت كرد ه و به توافق برسيد.
- در مورد فاصله بين فرزندانتان دقت نماييد. فاصله بين دو فرزند نبايد بسيار زياد و يا بسيار كم باشد.
- قبل از بچه دار شدن و يا در هنگام حاملگي نوزاد، فرزند اول را از ورود مهمان جديد آگاه كنيد.
- با ورود فرزند دوم به خانواده، چه در زمان حاملگي و يا تولد، از توجه به نيازهاي فرزند اول به خصوص نيازهاي عاطفي او غافل نشويد.
- بعد از تولد فرزند دوم، فرزند اول را براي نگهداري و مواظبت از نوزاد ترغيب كنيد اما وي را وادار نسازيد. براي ترغيب مي توانيد از گفتار و رفتار هاي پاداش دهنده استفاده كنيد.
- به ياد داشته باشيد كه كودك شما با توجه به شرايط سني خود نياز بيشتري به توجه و محبت شما دارد تا نوزاد.
- اوقاتي را نيز به بازي كردن و خلوت نمودن با فرزند اول تان اختصاص دهيد.
- در هنگام صحبت كردن با نوزاد از فرزند اول تان براي كارهايي كه انجام داده تعريف و تمجيد كنيد.
نوجواني فرزند
در اين مرحله نوجوان سرشار از شور و انرژي است. اين مرحله براي والدين و نوجوان بسيار حساس است. ممكن است بعضي از رفتارها و عقايد نوجوان با عقايد والدين سازگار نباشد. بايد توجه داشت كه بسياري از رفتارهاي دوره نوجواني طبيعي و زودگذر هستند البته بعضي از رفتارهايشان هم ناشي از يادگيري هايي است كه از محيط بيرون و گروه هم سن خود كسب نموده اند. در اين مرحله، والدين بايد انرژي بالايي داشته و وقت و انرژي بيشتري را صرف فرزندان كنند. نياز فرزند در اين دوره بيشتر نيازهاي رواني و عاطفي است. آنان نياز به تأييد و دوست داشته شدن، پذيرفته شدن و... دارند.آگاهي والدين از نشانه هاي بلوغ و رفتارهاي طبيعي دوره نوجواني باعث خواهد شد كه والدين در قضاوت هاي خود در مورد نوجوان دچار اشتباه نشده و به دلايل نادرست به سرزنش يا ناراحت كردن نوجوانشان نپردازند. والدين همچنين بايد در مورد مسائلي همچون آموزش هاي جنسي، دوست يابي، استقلال خواهي، و ديگر مسائل مربوط به دوره نوجواني آگاهي داشته و آنها را به فرزند خود بياموزند. والدين، بايد به نوجوان احترام گذاشته، انجام بعضي از موارد را برعهده او گذاشته و مسئوليت او را در قبال رفتارهايش گوشزد نمايند. دقت كنيد كه همه اين موارد در جوي كاملاً صميمانه و دوستانه مورد بحث و گفت وگو قرار گيرد. والدين در اين مرحله براي نوجوان خود بايد نقش يك دوست صميمي را ايفا كنند. پدر و مادر مي توانند نزديكترين دوستان نوجوان خود باشند. زيرا در اين مرحله شايد تأثير دوستان و دوستي ها از تأثير والدين به مراتب بيشتر باشد. روابط صميمي و دوستانه والدين با نوجوان موجب خواهد شد كه نوجوان مشكلات و مسائل رودرروي خود را با آنها مطرح نموده و علاوه بر پيمودن راه درست از افتادن در دام دوستان ناباب و مشكلات ناشي از آن در امان مانند. پس:
- نوجوان خود را فردي بالغ تلقي نموده و با او همچون يك فرد بالغ رفتار نماييد.
- به استقلال خواهي نوجوان احترام گذاشته و مسئوليت بعضي امور را به آنها بسپاريد در عين حال از آنان بخواهيد در قبال مسئوليتي كه دارند پاسخگو باشند.
- با نوجوان خود دوست باشيد و راهنمايي هاي خود را به صورت پيشنهاد به او عرضه نماييد. لذا از به كار بردن الفاظ دستوري خودداري نماييد.
- در صورتي كه تصميمي گرفت از او حمايت كنيد البته قبلاً كوره راه ها را به او يادآور شويد.
-اجازه دهيد تا بعضي از امور زندگي و بيرون از خانواده را تجربه كند. در صورتي كه با مشكلي مواجه شد او را راهنمايي كرده و به آينده اميدوار سازيد.
- نقاط قوت او را يادآور شويد و از آنها تعريف و تمجيد كنيد و نقاط ضعف او را در تنهايي مطرح سازيد.
- مسائل دوره نوجواني را به او نشان داده و در مورد آموزش هاي جنسي، دوست يابي و ... او را آگاه نماييد.
-در امور مربوط به زندگي از نوجوان خود نظرخواهي كنيد. اين كار به او كمك مي كند تا احساس كند كه فردي مفيد و مورد پذيرش است.
-به وي اجازه بيان عقايد و احساساتش را بدهيد. در صورت اشتباه بودن، با دلايل منطقي او را مجاب كنيد.
-به زور وارد حريم خصوصي او نشويد، طوري رفتار كنيد كه خودش شما را به حريم خود راه دهد.
-بيش از حد نگران نوجوان خود نباشيد و در امور بيهوده و جزيي بر او خرده نگيريد.
جواني و خروج از خانواده
در اين مرحله جوان درگير مسائل مربوط به تحصيلات، شغل، ازدواج و تعيين اهداف زندگي خود مي باشد. خانواده نيز به نوعي درگير مسائل بالا بوده و خود را شريك مي داند. گسترش روابط والدين با جوان در اين مرحله هم حائز اهميت است. نقش خانواده در اين مرحله مي تواند كمك به جوان براي تصميم گيري صحيح در موارد فوق باشد. راهنمايي هاي خانواده مي تواند راهگشا باشد. با اين حال خانواده(والدين) بايد مواظب باشند كه به حريم جوان تجاوز نكنند، به او قدرت تصميم گيري دهند و در نهايت از تصميمات او حمايت كنند. شايد يكي از موارد نادرست اين باشد كه بعضي از والدين براي جوان تصميم گيري مي كنند مثلاً در رشته تحصيلي كه آنها دوست دارند، فرزندشان بايد تحصيل كند، با دختري يا پسري كه آنها دوست دارند فرزندشان بايد ازدواج كند و... اين يكي از اشتباهات اساسي بعضي از والدين است اين كار باعث مي شود تا به قول خودشان ميوه هاي دلشان را به مرحله تباهي سوق دهند و گل هاي زندگي شان را براي پرپر شدن آماده كنند. اگر چه خانواده از روي محبت و دلسوزي و به قول خودشان آينده نگري فرزندانشان مرتكب اين اعمال شوند. اما بايد گفت اين محبت و دلسوزي ها به طريقي اشتباه ابراز مي شود طريقي كه شايد بعدها افسوس و پشيماني را به دنبال داشته باشد.
پس خانواده ها در اين مرحله عمدتاً بايد نقش حمايتي خود را حفظ كنند و تصميم گيري نهايي امور را به جوانان بسپارند.
خانواده در اين مرحله سعي  كندتا به اندازه توان خود براي ازدواج فرزندشان اقدام كند. از لحاظ مادي و اقتصادي كمك نمايد و درگير آداب و رسوم غلط ازدواج كه در كشور ما وجود دارد نشوند چرا كه عمل به آنها مي تواند نوعي سنگ اندازي در مسير پيشرفت جوانشان باشد. پس از ازدواج فرزند در صورتي كه والدين فرزند ديگري نداشته باشند با آشيانه خالي مواجه مي شوند. والدين دوباره مانند اوايل ازدواج تنها مي شوند و شايد فرصتي باشد براي توجه بيشتر به يكديگر.
والدين حال بدون هيچ دغدغه خاص فرصت مناسبي در اختيار خواهند داشت از لذت هاي موجود استفاده كنند، به سفر بروند بيشتر خلوت كنند، ديد و بازديد كنند و.... در مجموع مي توان گفت كه در اين دوره به نكات زير توجه داشت.
-به جوان در يافتن اهداف زندگي، مسائل شغلي، انتخاب همسر و ... كمك شود.
البته بايد گفت كه خانواده فقط نقش حمايتي و راهنمايي را دارند. بهتر است دخالت هاي نامناسب انجام ندهند.
- زوجين فرصت بيشتري دارند تا براي باهم بودن صرف كنند.
- زوجين بعد از ازدواج فرزند هم مي تواند نقش حمايتي و ارشادي خود را براي آنان حفظ كند.
- زوجين فرصت را غنيمت داشته و از لذت هاي موجود زندگي نهايت استفاده را انجام دهند.
- براي زندگي خود و فرصت هاي موجود برنامه ريزي صحيحي انجام دهند. مثلاً به امور مذهبي و انجام كارهاي خيريه بيشتر بپردازند.
بايد توجه داشت كه در فرهنگ ما اكثر خانواده ها داراي فرزندان بيش از يك نفر هستند. در اين گونه موارد چرخه ها تكرار مي شوند.
تولد نوه
در اين مرحله والدين شاهد آن هستند كه فرزندان آنها خود والد شده اند. با تولد نوه حال آنها پدر و مادربزرگ شده اند و در صورت امكان آنها مي توانند اوقاتي را با نوه هاي خود سپري كنند. اين دوره يكي از دوره هاي خوشحال كننده براي اكثر خانواده ها است. تولد نوه  ها آنها را به ياد تولد فرزندان خودشان مي اندازد و اينكه زندگي به سرعت درگذر است و... اما آنچه به آنها قدرت زندگي و لذت بردن از آن را مي دهد اين است كه آنها شاهد به ثمر نشستن زحمات خودشان هستند. زحماتي كه در پرورش و تربيت فرزندانشان متحمل شده اند. آنها احساس رضايت مي كنند از اينكه توانسته اند در نبرد زندگي به موفقيت برسند. خوشحالترند زماني كه فرزندانشان هنوز هم سپاسگذار زحمات آن بوده و چون پروانه به دور شمع، به گرد والدين مي گردند. پس:
- زوجين بايد خوشحال باشند از اينكه به اين مرحله از زندگي راه يافته اند.
- فرزندان آنها نقش مؤثري براي شادي و خوشحالي آنها و كمك در استفاده از فرصت هاي باقيمانده ايفا مي كنند.
- زوجين در اين دوره نياز فراواني به تأييد مراحل قبلي زندگي شان و احترام و رضايت فرزندان و همسر خود احساس مي كنند. فراهم شدن آنها تأثير مثبتي بر روحيه و شخصيت كنوني آنها خواهد داشت.
- استفاده از تجربيات آنها توسط فرزندان و يا نهادهاي اجتماعي اثر بسزايي در احساس مفيد بودن سرزندگي آنها خواهد داشت.
بازنشستگي و پيري
اين دوره به دوره قبلي بسيار نزديك است. زماني فرا رسيده است كه زوجين بعد از سالها كار و زندگي فرصتي پيدا كرده تا كمي استراحت كنند، تا غبار خستگي زندگي را از تن بزدايند. فرصتي براي نظر انداختن به كارنامه زندگي خود. احساس رضايت آنها زماني شكل بهتري به خود مي گيرد كه شاهد موفقيت فرزندان خود باشند، اينكه اطمينان حاصل كنند كه هرچه در توان داشته اند انجام داده اند و اگر كاري هم انجام نداده اند، از توان آنها خارج بوده است. اين دوره همچنين همراه با انواع دردها و نارسايي هاي بدني از قبيل فشارخون، ورم مفاصل، ضعف حافظه و... است. زوجين در اين مرحله بايد هرچه بيشتر به فكر سلامتي جسمي خودشان باشند. فرزندان در اين دوره بايد نهايت كمك را به آنها ارزاني دارند. فرزندان نبايد آنها را براي كارهايي كه نتوانسته اند در گذشته انجام دهند ملامت و سرزنش كنند. پس مي توان اين گونه بيان كرد:
- زوجين در اين دوره بايد به سلامت جسمي خود و همسرشان توجه زيادي نشان دهند.
- زوجين گاهي به خاطر كاري كه در گذشته انجام نداده اند حسرت مي خورند. آنها بايد بدانند و مطمئن شوند كه آنچه كه در توان داشته اند انجام داده اند. فرزندان در اين مورد مي توانند نقش مهمي ايفا كنند.
- زوجين در اين دوره نياز به كمك و حمايت فرزندان پيدا مي كنند اما چقدر بهتر است كه كمك هاي فرزندان داوطلبانه و بدون منت باشد.
- فرزندان مي توانند با احترام هرچه بيشتر و تأييد زندگي گذشته ،آنها را به زندگي اميدوار كنند.

خاطرات زندگي روزانه
در زندگي روزمره هريك از ما اتفاقات و رويدادهاي كوچك و بزرگ فراواني وجود دارند كه گرچه به سرعت مي گذرند، اما مي توانند قابل توجه باشند و در ميان خاطرات زندگي مان ماندگار شوند؛ اتفاق هايي كه آنها را براي دوستان و همكاران خود تعريف مي كنيم و گاه بعد از گذشت چند سال همچنان شنيدني و شيرين هستند؛ از يك ماجراي جالب در زمان خدمت نظام وظيفه تا خاطره از يك ميهماني خانوادگي و... هر يك از اين خاطرات كوتاه چون يك عكس يادگاري در آلبوم ذهن باقي مانده اند.
شما هم مي توانيد با ارسال خاطرات شيرين زندگي خود به آدرس روزنامه همشهري در ورق زدن آلبوم خاطرات با ما همراه شويد.
***
005043.jpg
عيدي پدر بزرگ
هر سال هنگام برگزاري نمايشگاه بين المللي كتاب ياد خاطره اي مي افتم كه بازگو كردنش خالي از لطف نيست.
اين خاطره مربوط است به سي و چهل سال قبل، زماني كه پدر بزرگ در قيد حيات بود. من كلاس چهارم دبستان را تمام كرده بودم و خواندن و نوشتن را ياد گرفته بودم طبق عادت معمول اولين روز عيد به ديدار پدربزرگ رفتيم. پدربزرگ به من كتاب و به برادرم و خواهرم اسكناس نو عيدي داد. من از اينكه كتاب عيدي گرفته بودم از پدربزرگ دلخور شدم ولي زماني كه كتاب را باز كردم تا بخوانم ديدم در لاي آن چند قطعه اسكناس نو نيز قرار دارد، از اينكه عجله كرده بودم از عمل خود پشيمان شدم و از پدربزرگ معذرت خواستم.
همين كار پدربزرگ باعث شد كه به كتاب و كتابخواني علاقه مند شوم.
محمد رنجبر از تهران

انتقاد كردن را بياموزيم
005037.jpg
انتقاد، سريع ترين راه براي رنجاندن آدم ها و ويران كردن دوستي هاست. «من» انسان، آنچنان شكننده است كه يك طردشدگي، مانند يك پتك برآن عمل مي كند. به محض اينكه مورد انتقاد قرار مي گيريم ، دست به توجيه مي زنيم، سرزنش مي كنيم، داد و فرياد راه مي اندازيم و اغلب صحنه را ترك مي كنيم.
انسان توانايي قابل ملاحظه اي دارد كه خود را هميشه طرف بي گناه هر قضيه اي ببيند. روانشناسان معتقدند كه حتي شرورترين جنايتكاران هم خود را ملامت نمي كنند. اگر اين امكان برايتان وجود داشته باشد كه به بخش ويژه جنايتكاران خطرناك در زندان سري بزنيد و با جانيان و تجاوزگران مصاحبه كنيد، متوجه مي شويد كه همه آنها يا بي گناه هستند يا به خاطر يك سوءتفاهم زنداني شده اند.
انتقاد، مخرب و ويرانگر است. وقتي منشي شما كارش را به خوبي انجام نمي دهد، انتقاد او را تنبل تر مي كند. اگر كودك شما تختخوابش را خيس مي كند، انتقاد باعث خواهد شد كه اين شب ادراري حالت مزمن پيدا كند. به طور كلي انتقاد، انسان را فلج مي كند، خشم مي آورد و تحريك مي كند.
اما اگر بايد انتقاد كنيد:
۱- از تحسين شروع كنيد: اگر شخصي به شما بگويد «عالي به نظر مي رسي، بلوزت خيلي قشنگه، جورابت هم به لباست مي آيد، فقط بايد كفشت را واكس بزني» ، احتمالاً زياد رنجيده نخواهيد شد و احساس خواهيد كرد كه طرف انتقادگر هم در جبهه شماست.
تحستين، مثل شكريست كه داروي تلخ را دلپذير مي كند البته منظور تحسين و تمجيد خالصانه است و نه چاپلوسي و تملق. شما هميشه مي توانيد در هر كسي، چيزي براي تحسين پيدا كنيد.
۲- بنا را بر گوشزد كردن بگذاريد: «من» آدمي به گونه اي است كه ترجيح مي دهد به جاي «گفته شدن» به او «گوشزد» شود. وقتي به كسي گوشزد مي كنيم كه «مي خواهم چيزي بگويم كه شرط مي بندم خودت ميداني» ، در اينجا به جاي اينكه فهم و بصيرت شخص را زير سوال ببريم، حافظه اش را هدف قرار داده يم و اغلب مردم از كم حافظه  بودن ناراحت و دگرگون نمي شوند. بنابراين شايد بهتر باشد كه براي رساندن مطلب خود از عباراتي از اين قبيل استفاده كنيد:
«يادم هست كه تو قبلاً اين كار را خوب انجام مي دادي» ، «شايد موقتاً فراموش كرده باشي» و يا «شايد تا همين حالا اين فكر به نظرت رسيده باشد كه...»
۳- خود شما به داشتن مشكل مشابه اعتراف كنيد: دردناكي انتقاد معمولاً به خاطر به وجود آمدن احساسي است كه به فرد مي گويد: «من بهتر از تو هستم.»
اگر شخصي به شما بگويد كه «تو هميشه دير مي كني!» آيا شما بلافاصله در خزانه خاطرات خود به دنبال تعداد دفعاتي كه آن شخص براي شام، ناهار، كلاس و سينما و... تأخير داشته، نمي گرديد؟ وقتي شما به مشكلي اعتراف مي كنيد: «يكي از عيب هايي كه من دارم و سعي مي كنم برطرفش كنم، تأخير است. انگار تو هم اغلب دير به سر قرارهايت مي رسي...» حال پذيرفتنش آسانتر مي شود.
لادن نصيري

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
كتاب
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  كتاب  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |