در ماه هاي اخير بازار اسلام ستيزي به بهانه انتساب اسلام به خشونت بسيار داغ بوده است. از ماجراي هولوكاست، كاريكاتورها و تبليغات پيوسته در آن سو كه بگذريم، موجي از نژادپرستي و مليت پرستي هاي تعصب آميز، كه گاه دامن اسلام را هم گرفته است، برشدت اين پديده افزوده است. در اين هياهوهاي عنيف آنچه بر آرامش ها و اميدها مي افزايد، تأكيد بر گوهرهاي مشترك ميان اديان است. كشيش عادل تئودورخوري در اين باره حرف هايي شنيدني دارد. تئودورخوري استاد و رئيس پيشين دانشكده الهيات در دانشگاه مونسترو از انديشمندان و اسلام شناسان برجسته آلمان است.
***
ما، همراه با ساير ملل زمين، همگي در جهاني زندگي مي كنيم كه جهاني سازي آنرا در گردونه اي از پيوند و نزديكي گريزناپذير قرار داده و آنرا در كوتاه مدت به سمت وحدت و هم افزايي چاره ناپذير سوق مي دهد. اين امر، ما را باورمند ساخته است كه هيچ يك از ما، از اين پس، نمي تواند در انزواي متكبرانه اي بسر ببرد. ما به هم پيوسته هستيم.
۱. راه نخست، آغاز گفت وگو
راه تفاهم و گفت وگو، با موانع متعددي مواجه است، موانعي مانند آنچه كه در ذهن ما از دوره هاي تاريخ گذشته در ذهنمان خلجان مي كند، و نيز ترس ما از ابهامات وضعيت كنوني، و دست آخر بايد از نواقص و كاستي هايي سخن گفت كه ممكن است فراروي ما را فرا گيرد. ترديد نمي توان روا داشت راهي كه ما را به ناديده گرفتن و غلبه بر گذشته هاي آكنده از نزاع رهنمون مي سازد و مارا از اعتماد و خويشتن داري دور مي نمايد، پر از سنگلاخ است. اين راه كه مي تواند به آينده اي بهتر منتهي شود و مسيحيان و مسلمانان مشرق زمين و در همه جاي جهان را با يكديگر دوست كند مالامال از موانع است.
۲. پاره اي از موانع گفت وگو
۱- تعصب و انزواطلبي: تعصب و انزواطلبي گورستان امروز ماست و پرتگاهي است كه آرزوهاي آينده در آن فرو مي ريزند. هر كس بپندارد به تنهايي مي تواند مشكلات را حل كند، از ابعاد اين مشكلات و گره خوردن مولفه هايشان، ناآگاه است، و به علاوه چشم خود را بر اين آموزه مي بندد كه حل مشكلات جامعه جهاني با همكاري همه گروه بندي ها و اعضاي جامعه، امكان پذير است.
۲. ناداني و بي كفايتي: كساني كه در شناخت ميراث خويش و يا اصول ، بنيادها وگرايش ها و جهت گيري هايشان، پيگير و راسخ نباشند، صلاحيت شركت در گفت وگوي ثمربخش را ندارند. آنان يا به قشري نگري و سطحي نگري روي مي آورند و يا به سنت هاي روبه اضمحلال چنگ مي زنند تا به زعم خود، در كارزاري كه توان حضور در آن را ندارند، مغلوب نشوند.
۳. ناشكيبائي در مقابل انديشه: از جمله علايم شكيبايي در تفكر، پذيرش حقايق امور است هر چند كه در وضعيت فعلي اش، رضايتبخش نباشد. نقد خويشتن به انگيزه توجه به نقايص علامت ديگر است. البته كمبودها و نقايصي كه ما دچار آن هستيم، نه ديگران.
۴. ناشكيبايي در تحمل مغايرت ها و تمايزها: تاريخ آدمي، عبارت از مدت زمان شكيبايي خداوند بر انسان ها است تا براي از ميان برداشتن موانعي اقدام كنيم كه راه هاي ما را براي مشيت الهي از هم جدا كرده است. در جهان حاضر، نياز ما به تحمل يكديگر براي حل اختلافات و تمايزها و مغايرت هاي بسيار است.
ارزش هاي مشترك ديني، اخلاقي آن قدر هست كه به ما انگيزه و اطمينان بخشد تا به گفت وگو بينديشيم.
3. فرهنگ صلح
مي توان شكل و مولفه آينده مشتركمان را چنين توصيف كرد: بسترسازي براي زندگي مشترك، آگاهي از سرنوشت واحد و پيوند برادرانه بين همه گروه هاي جامعه. اين آينده بر پايه سه اصل بنيادي همگاني استوار است:
۱- اراده براي زندگي مشترك و تلاش براي استقرار صلح.
- نخست بايد مفهوم «صلح» را با قلب هايمان باور كنيم و آن را در ميان خانواده هايمان مستقر كنيم و به علاوه بايد در جوامع خود، منادي باشيم.
- صلح را با ديگران رعايت كنيم و كوشش كنيم تا جامعه مشتركي را فراهم كنيم كه همه را در بر گيرد و در عين حال، ما و ديگران را هم شامل شود.
- اين صلح را با همكاري ديگران برقرار كنيم. در تعيين چارچوب و مفهوم صلح، و همچنين اجراي روش هاي دستيابي به آن، به تنهايي تلاش نكنيم.
۲- اصل دوم درخواست برقراري آشتي و تسويه مشكلات است. اين بدين معني نيست كه از دشواري هاي گذشته و موانع آينده غفلت كنيم، بلكه بايد از عبرت هاي گذشته براي بهبود بخشيدن به وضع امروز ، استفاده كنيم و همچنين از تجربه هاي امروز، براي ساختن آينده اي مشترك و بهتر، بهره گيريم.
۳- اصل سوم همان چيزي است كه در انجيل مقدس و قرآن كريم به فكر و عمل ما جهت مي بخشد: عيساي مسيح مي فرمايد: «همديگر را دوست بداريد، چنانكه من شما را دوست مي داشتم» .در قرآن كريم نيز آمده است: «ولتجدن اقربهم موده للذين امنوا الذين قالوا انا نصاري» (سوره پنجم، آيه ۸۲).بنابراين، ما خويشاوندان يكديگريم و دين و سنت ما مهرباني و مودت است.
وظيفه ما در تحكيم همبستگي و پيوند با همه گروه ها روشن مي شود. چنانكه در اجراي اين همبستگي نيز وظيفه داريم. مسئله اصلي، پذيرش و تمايل باطني و دروني است.
۴. ساختن آينده مشترك
ما مسيحيان و مسلمانان، به دليل نقش و مسئوليت مشترك مان براي برپايي نظام عادلانه اجتماعي، وظيفه ايجاد همبستگي ميان يكديگر و گردآوري توان مان و فعال سازي امكانات مان را براي ايجاد راه حلهاي مورد توافق براي مشكلات مشترك جهان امروز بر عهده داريم.ما بر اين يقين هستيم كه دين، اگر مفهوم گيري صحيحي از آن شود و ناصحانه و خردمندانه اي در عمل ظهور يابد وسيله اي براي جدايي و پراكندگي محسوب نمي شود. دين، تفرقه انداز نيست، بلكه وسيله اتحاد است. ما در سرمنشاها و آغازها به هم مي رسيم و بر اين باوريم كه كوشش مشترك به منازعات و كشمكش منجر نمي شود. بلكه كوشش مشترك، چنانچه: با خوش قلبي و اخلاص و راستگويي و گفتار صريح و مهرباني در نقد توام باشد، ما را به هم نزديك مي سازد. چنين همدلي، يكي از پايه هاي فرهنگ صلح محسوب مي شود؛ چه، ما به همدلي نقادانه، تضارب آراي صادقانه، سازش جويي مهربانانه و همكاري پيشروانه نياز داريم.