چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۸۵
ادبيات
Front Page

گفتاري از شوقي بزيع، شاعر سرشناس لبناني
او شعرهاي الجواهري را حفظ است
005238.jpg
طرح: علي مريخي
«شوقي بزيع» مقاله اي را درباره مراسم شعرخواني شاعران عرب در محضر مقام رهبري در روزنامه «السفير» لبنان به چاپ رساند.مقاله «اربع ساعات في ضيافه الإمام الخامنئي - يحب الشعر العربي و يحفظ الجواهري» (چهار ساعت در محضر امام خامنه اي - او اشعار عربي را دوست دارد و شعرهاي «الجواهري» را حفظ است) را سايت رايزني فرهنگي ايران در لبنان منتشر كرده است كه خلاصه آن را به نقل از خبرگزاري فارس مي خوانيد:
وقتي در چارچوب همايش جهاني ملت فلسطين، از من دعوت به عمل آمد تا به تهران سفر كنم، خيلي طول كشيد تا با آن موافقت كردم. ترديد من به خاطر اهميت ندادن به موضوع اين همايش يا عدم تمايل براي آگاهي از آنچه در تهران رخ مي دهد، نبود؛ من به اين خاطر مردّد بودم كه دعوت از من فقط به خاطر دلايل سياسي نبود. من براي شركت در شب شعري كه توسط برگزاركنندگان اين همايش و به موازات سخنراني هاي سياسي برگزار مي شد، دعوت مي شدم. به اين موضوع مي انديشيدم كه سرودن شعر و كاربرد آن در مبارزه- آن هم در زماني كه همه دست از مبارزه كشيده اند و پشت سر هم در حال عقب نشيني هستند- چه فايده اي دارد؟ از آنجا كه براي حضور در يك چنين جلسه اي بايد شعري جديد مي سرودم(چرا كه شعرهاي سابقم براي يك چنين كاري مناسب نبود) فكر كردم بهتر آن است كه از پذيرش اين دعوت عذر بخواهم.
اما پس از آنكه با آقاي نجفعلي ميرزايي- رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي- ايران صحبت كردم و ديدم كه وي دلايل ترديد مرا به خوبي درك مي كند و متوجه شدم كه وي به موضوعات مرتبط با شعر و به خصوص شعر لبنان آگاهي دارد، در تصميم خود بازنگري كردم. دليل ديگري كه مرا از تصميم نخست خود منصرف ساخت، امكان ملاقات با آيت الله سيد علي خامنه اي- رهبر انقلاب اسلامي- بود حتي وقتي وارد فرودگاه بيروت شدم و با ساير مدعوين به اين همايش از نزديك روبه رو شدم و متوجه شدم كه به جز ژوزف هاشم، شاعر ديگري در ميان آنان نيست مجدداً نگران و مردد شدم. ژوزف هاشم در عرصه شعر و سياست- هر دو مورد- فعال است و به اينگونه همايش ها عادت دارد.
جايگاه شعر
در هتل آزادي مي شد ده ها شخصيت برجسته را مشاهده كرد كه برخي را در مناسبت هاي گذشته ديده بوديم و با برخي تنها از راه اظهارات و موضع گيري ها و حضورشان در تلويزيون آشنا شده بوديم. در ميان شركت كنندگان، اسلام گرايان و ملي گرايان و ماركسيست هاي سابق و رؤساي احزاب و مقامات رسمي بلندپايه و هيات هايي از چندين كشور جهان، علاوه بر رهبران سازمان ها وگروه هاي فلسطيني حضور داشتند.
ديري نپاييد كه همايش كار خود را آغاز كرد. در اين همايش سيدعلي خامنه اي- رهبر انقلاب- و محموداحمدي نژاد-رئيس جمهور- و تعداد زيادي از سران مجالس از جمله نبيه بري -رئيس مجلس لبنان- و سران هيأت هاي شركت كننده حضور داشتند. با ديدن اين افراد، مطمئن شدم كه شعر در اين همايش جايگاهي تفريحي و سرگرم كننده دارد كه در ميان سخنراني هاي طولاني برگزار مي شود و تابع شرايط سختي است كه همايش در سايه آن برگزار مي شود. اندك شاعراني كه به اين همايش دعوت شده بودند در بين ساير مدعوين گم شده و نمي دانستند در چنين همايش بزرگي كه به مناسبت موضوع فلسطين برگزار شده، چه جايگاهي دارند. در ميان شاعران دعوت شده، تنها شاعر فلسطيني موجود «كمال سحيم» بود كه در حال حاضر در سوريه به سر مي برد. برگزاركنندگان اين همايش، هيچ شب شعر مستقلي را در همايش در نظر نگرفته بودند. آنان حتي براي ملاقات ميان شاعران ايراني و غيرايراني نيز برنامه ريزي نكرده بودند. در چنين فضايي، ترجيح دادم در سالن اصلي همايش- كه شعر در آن موضوعي خارجي به شمار مي آمد- شعري نخوانم. در مقابل، ژوزف هاشم، تنها شاعري بود كه بدون نگراني در اين سالن به قرائت اشعار خود پرداخت. البته از آنجا كه وي هم شاعر است و هم سياستمدار، براي اين كار از صلاحيت بيشتري برخوردار بود.
حبس نفس ها
بايد دو روز صبر مي كرديم تا اخبار تأييدنشده اي از ديدار شاعران با آيت الله خامنه اي رهبر انقلاب به گوشمان رسد، بدون آنكه مكان اين ملاقات و كيفيت آن و تعداد شركت كنندگان در آن مشخص باشد. پيش از آنكه اين مسائل برايمان مشخص شود، موسي بيدج  -شاعر ايراني- اين موضوع را تأييد كرد. طبق گفته بيدج، ايشان فقط به شعر فارسي علاقه ندارد، بلكه شيفته شعر عربي نيز هست و بسياري از نمونه هاي شعر عربي را حفظ است. بيدج به من گفت كه آيت الله خامنه اي به محمدمهدي جواهري- شاعر معاصر و معروف عراقي- علاقه خاصي دارد(قبلاً «مدين موسوي» درباره سفر جواهري به ايران و ملاقاتش با رهبر انقلاب و شعري كه او پس از آن سرود، نكات جالبي در روزنامه السفير نوشته بود).
در هتل، مطالب بيشتري درباره ديدار رهبر با شاعران مطرح مي شد بدون آنكه درباره احتمال حضور سياستمداران يا لااقل برخي از آنان مطلبي گفته شود. وقتي اعلان شد كه در اين ملاقات، تنها شاعران حضور خواهند داشت، سياستمداراني كه در هتل حضور داشتند و تا چندي پيش از جايگاهي بالاتر به شعر مي نگريستند، در مواضع خود تجديد نظر كردند و با ديدي حسرت آميز به آن نگريستند. در اين شب شعر، شاعراني از لبنان و سوريه و عراق و كويت و فلسطين و آذربايجان حضور داشتند، ولي تعداد شاعران سوري بيش از ديگران بود. تقريبا پانزده شاعر خارجي و به همين اندازه شاعران ايراني حضور داشتند. يك هيأت از شاعران عرب زبان خوزستان نيز براي حضور در اين جلسه دعوت شده بودند. آنچه در اين جلسه چهار ساعته توجه ما را به خود جلب كرد آن بود كه رهبر انقلاب اسلامي به زبان عربي سخن گفتند. مسئولان ايراني حتي اگر زبان عربي را به خوبي بدانند، اصرار دارند در همه مراسم ها به زبان مادري خود سخن بگويند. موضوع قابل توجه ديگر آن بود كه ايشان در سخنراني كوتاه خود به اهميت موضوع فلسطين اشاره كردند و از حمايت آن به عنوان اولويتي ويژه نزد مسئولان نظام و ملت ايران ياد كردند. ايشان از شعراي حاضر در جلسه خواستند تا آنها نيز در شعرهاي خود تنها به اين موضوع بپردازند و از مدح و تعريف وي خودداري كنند. در اينجا بايد به اين نكته اشاره كنيم كه برگزاركنندگان اين ديدار، يك روز پيش از آن، از شاعران خواستند تا يك نسخه از اشعار خود را كه مي خواهند در اين مراسم ارائه كنند در اختيار آنان قرار دهند. آنان علاوه بر بررسي مسائل سياسي و اخلاقي اين اشعار، به اين نكته اشاره كردند كه رهبر انقلاب مايل است تا پيش از اين جلسه اشعار مذكور را به شكلي عميق بخواند تا بتواند در مراسم درباره آنها نظر بدهد. تاكنون از هيچ كس چنين كاري نديده بودم.
براي اولين بار
از وقتي كه مصطفي عكرمه- شاعر سوري- به خواندن شعر پرداخت تا پايان اين شب شعر طولاني، شعر كلاسيك و حماسي بر ساير انواع شعر حاكم بود. در اين شب شعر، اشعاري طولاني كه تحت تأثير شاعراني بزرگ، از «ابوتمام» و «متنبي» گرفته تا «جواهري» و «بدوي جبل» و «عمر ابوريشه» و ديگران سروده شده بود، خوانده شد. وقتي «محمد منذر» شاعر اهل سوريه گفت:
يا قدس يا قبله هام الضياء بها‎/ يا من اغرت السنا والبدر والشهبا
اي قدس اي قبله اي كه روشنايي شيفته توست‎/اي زميني كه درخشش  ماه ها و شهاب ها را فريفته خود كرده اي
«كوثر شاهين» هم ميهن ديگر او بدون توجه به عدم تمايل پيشوا به مدح او توسط شعرا گفت:
واليوم مؤتمر انتفاضه غزه ‎/في ظل خامنئي يرشد من عمي
و امروز سالگرد انتفاضه غزه است‎/در سايه خامنه اي كه از نابينايي نجات مي دهد
و درحالي كه «ماجد خطاب» شاعر سوري شعرآرام و رمانتيك خود را قرائت مي كرد، شاعري از خوزستان فرياد برآورد:
يا قدس عادت خيبر جاء لها الغضنفر
اي قدس جنگ خيبر دوباره آغاز شده است و غضنفر (لقب علي عليه السلام: شير) به سراغ خيبر آمده است
اين شاعر، وقتي ديد كسي از او تعريف نمي كند، با ناراحتي فرياد كشيد: شما را چه شده؟ آيا خوابيده ايد؟ در اينجا بود كه آيت الله خامنه اي با تحسين خشم او را فرو نشاند.
سپس ژوزف هاشم شاعر لبناني شعري در مدح امام علي خواند. آيت الله تسخيري نيز در يك اقدام غافلگيرانه اقدام به خواندن شعري كرد كه آن را تحت تأثير قصيده «اخطل صغير» سروده بود:
الحضارات استقت من نبعنا‎/ فيباب ارضها لولا روانا
فرهنگ ها از سرچشمه ما سيراب مي شوند‎/و اگر آبياري ما نبود خاكشان را قحطي زده بود
در اين شب شعر، چند شاعر هم به ارائه اشعار نو خود پرداختند. از اين شاعران مي توان به «كمال سحيم» شاعر فلسطيني، و «جنه القريني» شاعر زن اهل سوريه و «ابراهيم نمر» و «مروه حلاوي» اشاره كرد.
هر چند رهبر، بر خلاف عادت خود درباره سروده هايي كه در اين مراسم ارائه شد مطلبي نگفت، ولي وقتي سروده خود را خواندم نتوانستم جلوي خود را بگيرم، بنابراين از ايشان خواستم تا درباره وظيفه شعر و مفهوم التزام و مقاومت مطلبي بفرمايند.
ايشان بر رابطه ميان ملت هاي عرب و ايران و وجود مؤسسه اي براي ترجمه بهترين نمونه هاي شعر فارسي به عربي و برعكس تأكيد زيادي كردند. ايشان در اين راستا به نقش مهم مركز ملي ترجمه در مصر به رياست «جابر عصفور» اشاره كردند. اين مركز تاكنون آثار زيادي را از فارسي به عربي ترجمه كرده است كه از جمله آن مي توان به ديوان امام خميني(ره) اشاره كرد. رهبر انقلاب اسلامي قول داد در اين زمينه اقدامي انجام دهد.
پس از اين مراسم چهار ساعته، شاعران در حالي به هتل اقامت خود بازگشتند كه احساس مي كردند پس از مدت ها بيش از آن چيزي كه مي خواستند به دست آورده اند و براي اولين بار بر سياستمداران پيشي گرفته اند.

گوشه
مؤخره اي بر گفتار شوقي بزيع

زهير توكلي
چندي پيش كنفرانس بين المللي فلسطين در تهران برگزار شد. از جمله نكات جنبي اين كنفرانس دعوت شاعراني از مليت هاي مختلف بود. پس از پايان كنفرانس، دو سه روز بعد، اين شاعران به همراه جمعي از شاعران ايراني، شبي را مهمان مقام رهبري بودند. يكي از اين شاعران، شوقي بزيع شاعر معتبر لبناني بوده است. شوقي بزيع اولين بار در ايران، در سال ۱۳۷۳ در شماره دوازدهم ماهنامه شعر كه آن روزها به سردبيري شاعر گرانقدر ، هادي سعيدي كياسري منتشر مي شد، به جامعه شعري ايران معرفي شده است. شوقي بزيع كه در كنار شاعراني چون محمدعلي شمس الدين، حسن العبدالله، محمدالعبدالله و جودت فخرالدين، از سرشناس ترين چهره هاي «شعر جنوب» در لبنان به شمار مي رود، در گفتگو با موسي بيدج خود را چنين معرفي كرده است: «من شوقي بزيع در روستاي« زبقين » در جنوب شرقي شهر صور _جنوب لبنان- به دنيا آمده ام. اين روستا روي خط مرزي لبنان و سرزمين هاي اشغالي نشسته است و هميشه در تيررس بمباران دشمن است. زادگاه من به رغم محدوديت جمعيت، بيش از بيست شهيد داده است. من جزو نسل سوم شاعران عربم _ كه به نسل هفتاد شناخته شده اند- چون در آغاز دهه ۱۹۷۰ به چاپ شعرم پرداختم.»
بزيع متولد ۱۹۵۱ است و برخي از دفترهاي او عبارتند از: «نشان هايي شتابزده از وطني مقتول، ۱۹۷۸» ، «كوچ به خورشيد يثرب، ۱۹۸۱» ، «گل پشيماني، ۱۹۹۰» و «مرثيه غبار، ۱۹۹۲» .
اما در باره مطلب امروز تذكر چند نكته الزامي است:
۱- اين مطلب نه درباره شعر و نه درباره شاعر است. آنچه آن مطلب را شايسته توجه مي سازد، زاويه ديد يك شاعر سرشناس عرب از مشاهدات اوست هم درباره كنش كنفرانس فلسطين با مقوله شعر مقاومت و هم درباره تلقي او از رهبر انقلاب اسلامي ايران .
۲- نوشته، در بخش اول كه به كنفرانس فلسطين برمي گردد، با لحني انتقادي با ته مايه اي از هجونوشته شده است و شاعر در اين بخش هيچ گونه ذوق زدگي از اين كه به اين كنفرانس دعوت شده است از خود نشان نمي دهد بلكه به نوعي از برخي مسائل گلايه مند است. اما بخش دوم خواندني است.
۳- براي ما كه در داخل مرزهاي ايران به سرمي بريم ستايش از مسئولان مملكتي ممكن است بي شائبه نباشد اما يك شاعر لبناني كه شهرتش در جهان عرب مسلم و اعتبارش محرز است اگر از رهبر انقلاب اسلامي ايران، ستايشي كرده باشد، آن هم در روزنامه السفير، علي القاعده بايد بي غرض و مرض باشد. بالاخره اين كه نكته سنجي هاي خاص «شوقي بزيع» ، نشان دهنده آن است كه يك هنرمند اين نوشته را نگاشته است.

آن سوي مه
شعرهايي از شير كوبي كس، شاعر بزرگ كرد
براي پرنده اي كه نابينا بود
005241.jpg

ترجمه: مختار شكري پور
روشني و خاموشي
آن دو رود عاشق
تا به هم نرسيده بودند
هر روز هزار شعر به ابر مي سپردند
براي يكديگر
***
آن دو پرنده عاشق
تا به هم نرسيده بودند
هر روز هزار شعر به باد مي سپردند
براي يكديگر
***
آن دو رود و آن دو پرنده كه به هم رسيدند
صداي خروش از دو رود بلند شد
صداي جيك جيك هم از لانه آن دو پرنده
اتاق شعرشان نيز سرد و خاموش شد
***
پيش خود گفتم:
اگر «مه م و زين» هم به همديگر مي رسيدند
عشق شان خاموش
و داستان شان به ما نمي رسيد
ديدار
شبي
يكي از چشمانم را جا گذاشتم
در تاريكي
براي پرنده اي كه نابينا بود
***
روزي بعد از نبردي
دستي از خود جا گذاشتم
براي درختي كه دست هايش قطع شده بود
***
يك بار هم پايي از خود جا گذاشتم
براي راهي كه بعد از بمباران
پاهايش را از دست داده بود
***
سالها بعد
پرنده اي به ديدارم آمد
بال و آسماني آبي به من بخشيد
درختي به ديدارم آمد و
ريشه و عشقي سبز به من بخشيد
راهي نيز به ديدارم آمد و
كليد دروازه واپسين روز روشن را به من بخشيد
اينجا چراغي روشن است
شب تاريك بود و
دره در سكوت
چراغ ها هم همه خاموش
جز چراغي
و آن
چراغ شاعري بود
كه هنوز بيدار بود
به انتظار زخم شعري

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |