چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۸۵
به بهانه سوم خرداد ، سالگرد فتح خرمشهر
آن غروب  دل انگيز
005247.jpg
عكس ها: جواد گلزار
ياسر مرادي
«دشمن باورش بر اين بود كه بايد به هر طريق ممكن بخشي از ايران اسلامي را از خاك ما جدا كند و ما هم حسب تكليف اعلام جنگ را از باب دفاع در خانه دشمن به او تحميل كرديم. ما هدف كشور گشايي نداشتيم اما براي دفاع از مردم ناگزير بوديم كه عمليات هايي را در خاك دشمن به او تحميل كنيم به تعبير ديگر:«تحميل اين اراده در خانه دشمن به دشمن ». با اين وجود عراق هيچ گاه از هيچ جنايتي براي رسيدن به اهدافش كوتاهي نكرد تا جايي كه آن فجايع را بر سر مردم مظلوم حلبچه عراق وارد آورد.
بنابراين ما شرايطي پس از خرمشهر تا پيش از قطعنامه ۵۹۸ سراغ نداريم كه صلح شرافتمندانه مطرح شده باشد پس ما طبق وظيفه مي بايست از مرز و بوم ايران اسلامي دفاع جانانه اي مي كرديم.عبارات فوق بخشي از جملات سردار علي فضلي در پاسخ به اين سؤال است كه «كار صحيح پس از سوم خرداد پايان جنگ نبود؟»
دو ديدگاه آرمان گرايي و واقع گرايي سالهاست در ميان سياستمداران و نظاميان محل تنازع و تقابل در راهكارها، سياستگذاري ها و اجرائيات است. يكي از آشكارترين اين روبه رويي ها، عرصه دفاع مقدس است كه فتح خرمشهر در نقطه عطف آن قرار دارد. سوم خرداد نيز نقطه عطفي در تاريخ دفاع مقدس شمرده مي شود چرا كه بعد از آن شيوه حركت جمهوري اسلامي در قبال جنگ و ادامه دفاع بحث انگيز مي شود. در اين مطلب خواهيم كوشيد به دلايل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر بپردازيم.

دلايل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر
اولين بار پرسش در مورد ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را فرماندهان در جلسه اي با حضرت امام (ره) به بحث نشستند. در ظاهر امر به نظر مي رسيد كه با شكست عراق و آزادسازي بخش وسيعي از مناطق اشغالي، ديگر ضرورتي براي ادامه جنگ وجود ندارد، اما از سوي ديگر قرائن دال بر امر ديگري مي كرد. نحوه واكنش سازمان ملل و ساير مجامع بين المللي در مورد تجاوز عراق با حمايت ضمني از عراق هرگونه اعتماد نسبت به اين مجامع را از ميان برده بود، به همين دليل پس از فتح خرمشهر اين اعتماد وجود نداشت كه حقوق ايران شامل محكوم كردن صدام به عنوان متجاوز، پرداخت غرامت و عقب نشيني كامل عراق ادا شود. از سوي ديگر آمريكا و ساير قدرت ها مايل به پذيرش موقعيت برتر ايران و شكست عراق نبودند و تمهيداتي را نيز به كار بستند.در آن زمان جمع بندي نظام بر اين شد كه با توجه به برتري نظامي قواي ايران يك منطقه از خاك عراق تصرف شود كه با اتكاي بر آن، خواسته هاي ايران از موضع برتر تامين شود. امام (ره) هم پس از اطلاع از دلايل اين استراتژي اين نظريه را پذيرفتند.
اولين بار سؤال علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را نهضت آزادي و هنگام اجراي عمليات محرم و رمضان مطرح كرد و در جزوه اي در سال ۶۳ به طور مفصل به چاپ رساند. علت طرح اين سؤال در آن زمان اين بود كه جنگ طولاني شده بود و شرايط روز و ناكامي هاي سياسي حاصل از آن شرايط ويژه اي را در كشور رقم زده بود كه برخي احزاب سياسي از جمله نهضت آزادي آن را عامل موثري بر ايجاد «انسداد سياسي» ارزيابي مي كردند.
جمهوري اسلامي بلافاصله پس از آغاز جنگ و تردد هيأت هاي صلح  مجامع بين المللي براي پايان جنگ، عقب نشيني عراق از مناطق اشغالي، اعلام عراق به عنوان متجاوز و پرداخت غرامت حاصل از اين تجاوز را به عنوان پيش شرط هاي خاتمه جنگ اعلام كرد. با عدم پذيرش اين شروط تدريجا برتري قواي نظامي ايران و در هم شكستن ماشين نظامي ارتش اشغالگر و آزادسازي مناطق اشغالي، مسئله آتش بس و عقب نشيني را كمرنگ كرد چرا كه ايران در مرحله آزادسازي مناطق اشغالي، ۱۰۰۰۰ كيلومتر مربع از ۱۵۰۰۰ كيلومتر مربعي را كه عراق به اشغال خود درآورده بود را آزاد كرد ولي عراق كماكان ۵۰۰۰ كيلومتر مربع ديگر از خاك ايران را در اشغال داشت. ايران با وجود برتري در مرحله جديد، مجدداً بر شرايط قبلي خود تاكيد داشت. در اين مرحله محكوميت عراق به عنوان متجاوز و پرداخت غرامت اهميت بيشتري پيدا كرد.
با فتح خرمشهر از نظر موقعيت هنوز، اوضاع به زمان قبل از جنگ باز نگشته بود و ۵۰۰۰ كيلومتر هنوز در اشغال عراق بود. همچنين ايران تا آن مرحله بيش از ۲۰۰ ميليارد دلار زيان ديده بود و عراق نيز كماكان خوي درندگي خود را از دست نداده بود.
با فتح خرمشهر، ترس غرب از شكست عراق افزايش يافت لذا فشار براي آتش بس را بر ايران زياد كرد. نكته حائز اهميت اين بود كه آنها در مرحله اول صرف آتش بس را مطرح مي كردند و اعتقادي به مسئله پرداخت غرامت در اين مرحله نداشتند و اين مهم صرفا بعضي اوقات به صورت غير رسمي طرح مي شد.
آقاي هاشمي در كتاب «حقيقت ها و مصلحت ها» چنين مي نگارد كه: «وقتي خرمشهر فتح شد، شايعاتي در مورد پيغام صلح يا دادن پول در كشور مطرح بود ولي ما كه مسئول بوديم، مي دانستيم اين شايعات دروغ است.»
دكتر ولايتي نيز تصريح دارد: «نفر اول آقاي حبيب شطي، دبير كل كنفرانس اسلامي بود كه براي مذاكره آمد ولي بعدا از ايشان خبري نشد، نفر دوم، معاون وزير خارجه هند بود كه تلاش زيادي كرد و با ايشان هم روي رقم بحث كرديم ولي رفت و خبري نشد.»
محسن رضايي هم درباره شايعات طرح پيشنهاد صلح به ايران مي گويد: «تا چهار سال بعد از آزادي خرمشهر هيچ پيشنهاد صلحي به ايران نشد و فقط چند طرح آتش بس ارائه شد كه اگر قبول مي كرديم، جنگ ۵۰ سال به درازا مي كشيد.»
غربي ها شديدا از تعيين عراق به عنوان متجاوز اجتناب مي كردند و در مورد مسئله غرامت هم سعي مي كردند مبلغ مورد پرداخت به نحوي نباشد كه ايران در مرحله بازسازي به موقعيت جديدي دست يابد و در ضمن بر بازسازي عراق به عنوان قدرت متعادل كننده ايران تاكيد داشتند از اين رو پيشنهاد تشكيل يك صندوق مشترك را دادند كه پول آن را كشورهاي مختلف تامين مي كردند و به نسبت آن را ميان ايران و عراق تقسيم مي كردند.
اين نكته بر اين فرض استوار بود كه ايران و عراق هر دو در شروع جنگ مقصرند حال آنكه پس از اتمام جنگ، سازمان ملل عراق را به عنوان متجاوز معرفي كرد. از سوي ديگر تشكيل اين صندوق پيامدهايي داشت از جمله اينكه در هر مرحله و در برابر هر پرداختي، ايران بايد گزارش هزينه ها را ارائه مي كرد تا مجددا پول دريافت كند.
ايران در آن شرايط راه حل هاي متفاوتي را پيش رو داشت. اول اينكه بدون اتمام جنگ، ترك مخاصمه نمايد. يعني از ورود به خاك عراق خودداري مي كرد و در مرز خود، مستقر مي شد. انتخاب اين گزينه با توجه به اينكه عراق نفت شهر را در اختيار داشت و در عين حال امكان تجديد قوا برايش ممكن بود، به هيچ وجه مناسب نبود چرا كه عراق پس از تقويت قواي تحليل رفته خود دوباره دست به حمله مي زد و از نظر حقوقي هم چون آتش بس برقرار شده بود عراق امكان حمله مجدد را داشت.
راه حل ديگر اين بود كه ايران وارد مذاكرات مي شد و آتش بس را مي پذيرفت كه در اين صورت هم چون هنوز مناطق مختلفي تحت اشغال عراق قرار داشت، برگ برنده اي در دست طرف ايراني باقي نمي ماند. اما راه حل انتهايي ايران راه حل سومي بود كه حضرت امام(ره) بر آن تاكيد داشتند. امام(ره) مي فرمودند: «امروز كه ما قدرت داريم، اگر مجرم را رها كنيم، اين به معناي آتش بس و صلح نيست» «ضمن اينكه منطق حكم مي كند، دشمن عقب رانده شده را بايد به نحوي مجازات كرد كه براي سالهاي سال، خيال تهاجم مجدد را از سر بيرون كند.» ايران در واقع در اين مرحله تنبيه متجاوز با هدف تامين صلح را در پيش گرفت.
دكتر عباس شيباني در نقد نظر مخالفين ادامه جنگ به ويژه اعضاي نهضت آزادي چنين مي گويد كه: «آنها معتقد بودند كه جنگ با عراق را نيمه كاره و بدون اجراي عدالت و حتي بدون تعيين شدن طرف متجاوز و شروع كننده جنگ و بدون احقاق حقوق ضايع شده ملت ايران رها كنيم، حال آنكه بعد از حمله عراق به كويت معلوم شد كه امام روحيه صدام را درست شناخته بود و اگر ما هم رها مي كرديم، او رها نمي كرد. آن زمان بحث صدام نبود، بحث حمايت هاي جهاني از او براي سقوط انقلاب بود و بعد از حمله عراق به كويت هم كه همه فهميدند، شناخت امام از صدام كاملاً درست است.»
البته برخي از انتقادهايي كه امروز صورت مي گيرد، پيش از آنكه به اصل اين استراتژي ايراد وارد كند به نحوه اجراي آن در عمليات رمضان اشكال وارد مي سازد. در آن زمان نگراني نسبت به احتمال هوشياري دشمن و واكنش سازمان ملل در برابر تصميم ايران، سبب گرديد، عمليات رمضان در منطقه شرق بصره با تعجيل انجام گيرد و ناكامي در اين عمليات بخش بزرگي از دستاوردهاي حاصل از فتح خرمشهر را تضعيف كند و همين امر اصل تصميم درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را مورد سؤال قرار داد.
005220.jpg
پذيرش قطعنامه ۵۹۸
بالاخره هر جنگي زماني آغاز و زماني به پايان مي رسد. از اين رو علت پايان جنگ، چندان مجهول نيست ولي ممكن است سؤالاتي پيرامون چگونگي پايان جنگ مطرح شود. در اين زمينه دو مسئله اساسي مطرح است، يكي علل عدم پذيرش قطعنامه ۵۹۸ در زمان تصويب آن در تير ماه ۱۳۶۶ و ديگري درباره علل تحولات جنگي در ماههاي پاياني جنگ كه به تغيير وضعيت نظامي به سود عراق رقم خورد.
ايران پس از فتح خرمشهر در موضع برتر قرار گرفته بود و قدرت تهاجمي ايران ماشين نظامي عراق را متوقف كرده بود. از اين رو عراق با در پيش گرفتن استراتژي دفاع مطلق بر روي زمين، سياست تهاجم در هوا و دريا را دنبال مي كرد. اين استراتژي مي توانست ايران را درگير يك جنگ فرسايشي نمايد و نهايتا ايران را راضي به پايان جنگ نمايد.
محمد دروديان كارشناس مسائل جنگ شرايط آن زمان را چنين تحليل مي كند : «افزايش توان نظامي عراق و ساير حمايت هايي كه از اين كشور صورت مي گرفت، تدريجاً توازن نظامي را به سود عراق تغيير داد. در واقع استراتژي تهاجمي در مقايسه با استراتژي تدافعي نيازمند توان نظامي بيش تر است، ولي عراق در حالي كه استراتژي تدافعي داشت، از برتري بيشتر نسبت به ايران برخوردار بود. در عين حال روحيه نيروهاي ايران سبب شده بود، عراق همچنان در مواضع دفاعي زمين گير شود و قدرت تهاجمي خود را از دست بدهد، ولي برتري نظامي عراق دو خاصيت براي اين كشور داشت؛ نخست، آنكه از ميزان آسيب پذيري نيروهاي عراقي در برابر تهاجمات ايران كاسته مي شد و در نقطه نهايي كه مي توانست، سرنوشت يك نبرد را مشخص سازد، برتري عراق مانع از كسب پيروزي قواي نظامي ايران مي شد. علاوه بر اين قواي تحليل رفته ارتش عراق به سرعت بازسازي مي شد و انسجام اوليه خود را باز مي يافت، در حالي كه تجديد قواي نيروهاي ايران نياز به زمان داشت و همين امر به سود عراق بود.
در اين روند فتح فاو توازن نظامي را به سود ايران تغيير داد، ولي برتري نيروهاي عراق و قدرت تهاجمي عراق در هوا و دريا فشار براي خنثي سازي پيروزي ايران را افزايش داد تا هزينه هر پيروزي بيشتر از دستاوردهاي آن باشد. اگر آنچه در فاو حاصل شد، بلافاصله پس از فتح خرمشهر به دست آمده بود، قطعا سرنوشت جنگ تغيير مي يافت، ولي تاخير در دستيابي به اين پيروزي و برتري عراق در زمينه هاي مختلف و ساير ملاحظات، مانع از يك تحول جدي در امر جنگ شد.
تلاش براي انجام عمليات سرنوشت سازي كه به نام عمليات كربلاي چهار انجام شد و سپس عمليات كربلاي شش تمام توان نظامي ايران را هزينه كرد و عملا در نقطه اي كه قواي نظامي ايران تحليل رفت، عراق افزايش توان نظامي خود را آغاز كرد. در سال ۱۳۶۶ قواي نظامي ايران در جنوب به بن بست رسيد و سپس در خليج فارس با آمريكا درگير شد و اين بهترين فرصت براي عراق براي بازسازي توان نظامي و تغيير استراتژي از پدافند به آفند بود. بنابراين تحولات نظامي در سال ۱۳۶۷ نتيجه سرمايه گذاري عراق در سال هاي قبل به ويژه سال ۱۳۶۶ و تغيير استراتژي هاي اين كشور با كمك مستشاري روس ها بود.»به هر حال در شش ماه پاياني جنگ موازنه جنگي تغيير يافت و همين امر در پذيرش قطعنامه توسط ايران تاثيرگذار بود.
اولين پيشنهاد صلحي كه به ايران ارائه شد، در سال ۶۶ و طي قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل بود كه در مجموع ۸ ماده داشت. اين قطعنامه در ابتدا مورد پذيرش ايران واقع نشد اما استقبال نسبي دولتمردان ايران را به دنبال داشت چرا كه آنان با دبير كل وقت، همكاري هايي را جهت اجرايي شدن قطعنامه آغاز كردند.
اما نكته اي كه بايد به آن پاسخ داده شود اين است كه اگر ايران در سال ۶۶ فوراً قطعنامه را مي پذيرفت، همان امري كه در عمليات مرصاد روي داد، امكان داشت با قوت بيشتري در سال ۶۶ انجام شود يعني طرف عراقي باز هم به بهانه هاي مختلف سياست تجاوز را در پيش مي گرفت و ناامني در مرزهاي ايران ايجاد مي كرد.روحيه اي كه در مدت زماني كم گريبانگير كويت شد و نهايتا جامعه جهاني براي نابودي آن دست به كار شدند.شايد بتوان پاسخ بسياري ديگر از اين سؤالات را از طرف عراقي پرسيد. امري كه امروز، بايد توسط دولتمردان ما در دادگاه صدام طرح شود.

نگاه امروز
براي ابراهيم ها
هوشنگ صدفي
تازه روزهاي بلند تابستاني كوتاه مي شد. ابراهيم خليل ،جوان محجوب و باحيايي بود كه روزهاي متمادي با هم در كنار داربست بنايي به گفت وگو درباره انقلاب و روزهاي شيرين آينده مي پرداختيم. غرش روز پاياني تابستان ناگهان اين رشته كلام ها را بريد. هر دو به آسمان لاجوردي چشم دوختيم، پرندگان سياه رنگ آهنين بال از ديد چشم دور و دورتر شدند.
فرداي آن روز ابراهيم بار و بنديل را بست و رفت. خيلي از دوستان هم محله اي كه پوتين و تفنگ را مي شناختند از آذربايجان راهي خطه پرحماسه خوزستان شدند. يك ماه نشده بود كه ابراهيم خليل را با تني زخمين و فرق شكافته آوردند.
مردم مي گفتند او براي دفاع از خرمشهر خونين رفته بود. پرواز ابراهيم و ابراهيم ها تلنگر را زد، معطل نكردم همان لباس خاكي را پوشيدم اما اين بار عازم كوهستان هاي سرد و وحشي غرب شدم.
دوستان دوران كودكي و نوجواني يكي پس از ديگري در گورستان متروك اما خرم، سلماس آرام آرام جا مي گرفتند. برادر از پي برادر، پدر از پي پسر. تا اين كه خرمشهر آزاد شد.
خرمشهر را نديده بودم اما وصف اش را از برادرم شنيده بودم. همو كه غرش توپ هاي سهمگين لشگر ۷۷ پيروز خراسان امان عراقي ها را بريده بود. بوي مرگ و نيستي را مي شد از دروازه هاي شهر خرمشهر استشمام كرد؛ شهري كه اين بار پس از يك سال و اندي جنگ و گريز ايثارگران اينك براي ايرانيان بال گشوده بود.
جنگل تيرآهن، تل خاك خسته، قمقمه هاي خالي و كلاه خودهاي سربازان عراقي دور و بر خرمشهر را پر كرده بود، از تار و پود ديوارهاي زخمي مي شد حس كرد كه ايران و ايراني براي فتح اين پاره وطن چه خون ها هديه كرده بودند، پس بيراه نبود كه دلاور مردان آذري، كرد، لر، بلوچ، فارس و... از اقصي نقاط كشور سينه ها را سپر كرده بودند تا دشمن قهقهه پيروزي نزند.
سال ها پيش اگر نياكان ما خاطرات جنگ و گريز دوره مشروطيت را براي نوادگان خود نقل مي كردند اين بار جوانان برومند ايراني خاطرات فتح خرمشهر را بازگو خواهند كرد، همان جايي كه ابراهيم ها، قاسم ها، حسن ها، نادرها و صدها جوان نيكنام ايراني با رگه هاي خون خود خاك تشنه خوزستان را سيراب كردند.
حالا هر وقت به گورستان سلماس سرك مي كشم از لابه لاي سنگ قبرها و پرچم هاي سبز وسفيد و سرخ ايران، همچنان چهره صميمي و محجوب ابراهيم خليل را با رگه هاي خاطرات خرمشهر مي كاوم.

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |