پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۵
جنگ مرگبار تاريخ
000114.jpg
ترجمه: نيلوفر قديري
n-ghadiri@hamshahri.org
«موكيا اولومبا» ۲۸ ساله روي تختي در اردوگاه آوارگان كاتانگا - استان نفرين شده كنگو- نشسته و مصيبت هايي كه در چند ماه گذشته ديده را به ياد مي آورد.
در نوامبر گذشته وقتي شورشيان ضد دولتي به روستاي محل زندگي او حمله كردند و خانه به خانه ساعت  ها به قتل عام پرداختند، بسياري از همسايه ها و خويشاوندان اين زن هم كشته شدند.
اولومبا و شوهرش به همراه چهار فرزندشان توانستند از اين صحنه كشتار بگريزند، اما همه اموالشان باقي ماند و در ميان آتش و خون و جسدها نابود شد. حالا اولومبا تلاش مي كند كه نوزاد شش ماهه اش را نجات دهد. اين نوزاد اكنون در كلينيكي بستري است كه توسط بخش مبارزه با ايدز سازمان پزشكان بدون مرز اداره مي شود. استخوان هاي كودك از فرط سوءتغذيه بيرون زده و اگرچه همه اجزاي صورتش نشان از درد شديد او دارد اما توان گريه كردن در او وجود ندارد. پرستار بيش از نيم ساعت تلاش مي كند تا آمپول حاوي آنتي بيوتيك  را به نوزاد تزريق كند اما پوست او چنان به استخوان چسبيده كه امكان اين كار وجود ندارد. بدون دارو اين نوزاد مي ميرد. همه جنگ ها پاياني دارند. در كنگو، كشوري با ۶۳ ميليون نفر جمعيت در قلب آفريقا، سه سال پيش توافقنامه صلحي امضا شد كه قرار بود پايان دهنده جنگي باشد كه بيش از هشت كشور در آن درگير شده بودند. اين جنگ تلفات جاني به جا گذاشته كه در تاريخ معاصر بي سابقه است. كميته نجات بين المللي تخمين زده است كه از زمان شروع جنگ كنگو در سال ۱۹۹۸ تاكنون نزديك به ۹/۳ ميليون نفر به دلايل مربوط به جنگ كشته شده اند. به اين ترتيب اين مرگبارترين جنگ دنيا از زمان جنگ جهاني دوم تاكنون است.
اين جنگ در ظاهر به پايان رسيده است. كنگو اكنون ديگر صحنه درگيري ارتش هاي خارجي نيست. اولين انتخابات واقعي اين كشور در طول ۴۰ سال گذشته قرار است تابستان امسال برگزار شود. نيروهاي بين المللي هم براي صلح باني وارد كشور شده اند. اما درد و رنج مردم كنگو ادامه دارد. هنوز در شرق كشور درگيري در جريان است و شورشي ها به غارت و تجاوز و كشتار دست مي زنند. ارتش كنگو كه قرار بود نماد و حافظ كشور باشد خود اقدام به يورش به روستاها و قتل و غارت مي كنند. پيامدهاي جنگ از خود آن مرگبارتر است. سال ها جنگ و خونريزي جامعه و زيرساخت هاي كنگو را نابود كرده است. اين كشور نه فاضلاب دارد و نه امكانات اساسي ديگر، بيماري و سوءتغذيه در همه بخش هاي آن ديده مي شود. بيماري هاي مداوم اكنون در كنگو به سلاح كشتار جمعي تبديل شده است. به گفته كميته نجات بين المللي كه در شش سال گذشته تحقيقات زيادي درباره كنگو انجام داده، ۱۲۵۰ كنگويي هر روز به دليل مسائل مرتبط با جنگ جان مي دهند. بخش عمده اين دلايل را بيماري و سوءتغذيه شامل مي شود.
از بسياري جهات اين كشور هيچ تفاوتي با گذشته نكرده و همچنان ويران و خطرناك و بدترين مكان روي زمين است. اما مشكلات كنگو به ندرت در رسانه ها تيتر مي شود و در فهرست دريافت كنندگان كمك هاي بين المللي، نام آن همواره در رديف هاي آخر است. كنگو بعد از سودان دومين كشور بزرگ آفريقاي زيرصحراست. اين منطقه وسيع و بي نهايت صحنه داستان قلب تاريكي جوزف كنراد در سال ۱۸۹۹ است.
شايد به خاطر سابقه نفرين شده و حاكمان بي توجه اين سرزمين است كه دنيا چنين به خونريزي هاي كنگو بي تفاوت شده است.
از سال ۲۰۰۰ تاكنون سازمان ملل ميلياردها دلار براي مأموريت صلح باني در كنگو هزينه كرده و در حال حاضر اين نيرو بزرگترين نيروي سازمان ملل در دنياست كه به نام اختصاري فرانسوي اش «MONUC» خوانده مي شود. اما تعداد اين نيروها فقط ۱۷۵۰۰ نفر است كه براي كشوري به پهناوري كنگو رقم اندكي است. در ماه فوريه سازمان ملل و گروه هاي امداد آن كه در كنگو مشغول به كار هستند ۶۸۲ ميليون دلار كمك بشردوستانه طلب كردند. تاكنون فقط ۹۴ ميليون دلار از اين رقم پرداخت شده كه اين براي هر نفر سهمي معادل ۴۰/۹ دلار را شامل مي شود.
گروه امداد بين المللي آكسفام تخمين زده است كه كمك سازمان ملل براي سونامي زده ها در سال گذشته ۵۵۰ دلار افزايش يافته است. اين بي توجهي و غفلت دلايل زيادي دارد. شايد ديگر نيت خير آدم ها كمتر شده و يا توجه همه به فاجعه اي ديگر در آفريقا يعني نسل كشي در دارفور معطوف شده است؛ فاجعه اي كه اكنون دنيا را به خود مشغول كرده و ديگر جايي براي كنگو باقي نگذاشته است. اما چنين كاري هزينه هاي زيادي دارد. كنگو كه اكنون به كشور مصيبت زده آفريقا تبديل شده زماني اميد اين قاره بود. زمين هاي حاصلخيز و جنگل هاي انبوه در منطقه اي بزرگتر از مجموع ايالات كاليفرنيا، كلرادو مونتانا، نيومكزيك، اورگان و تگزاس، موقعيت بي نظير براي اين كشور ايجاد كرده است. خاك و معادن اين كشور پر از الماس، طلا، اورانيوم، مس و تنتالوم است. تنتالوم كه محلي ها آن را كلتان مي خوانند در قطعات الكترونيك همچون گوشي موبايل و لپ تاپ استفاده مي شود. آب رودخانه  كنگو زماني كل قاره را سيراب مي كرد. به دليل همين منابع غني است كه مشكلات اين كشور هم آن قدر زياد است و همسايگان را به مداخله و آشوب تشويق مي كند. بنابراين ثبات بخشيدن به كنگو براي ايجاد ثبات در كل آفريقا ضروري است. اگر دنيا خواهان صلح در آفريقاست بايد مشكل بزرگترين كشور اين قاره حل شود.
اما اين، كار دشوار و عظيمي است. در يك سال گذشته شرق كنگو نابود شده است. راه ها و خطوط قطار يا ويران شده و يا در ميان جنگل ناپديد شده اند. بيمارستان ها و كلينيك ها نابود شده و برق اگر در نقاط محدودي وجود داشته باشد بسيار ضعيف است. پناهجويان و آوارگاني كه از جنگ ميان نيروهاي دولتي و شورشي ها گريخته  اند در راه يا طعمه غارتگران شده اند و يا پيش از رسيدن به جاي امن جان خود را از دست داده اند. آنچه قربانيان اين فجايع از مصيبت هايشان تعريف مي كنند شبيه فجايع دارفور است.
اين درس خوبي است براي كساني كه فكر مي كنند مسئوليت غرب با امضاي توافقنامه صلح در دارفور به پايان رسيده است. طرف هاي درگير در كنگو مدت ها پيش پيمان صلح امضا كردند و نيروهاي سازمان ملل هم بر اجراي اين پيمان نظارت مي كنند. همه طرف ها هم  بر پايبندي خود به اين پيمان تاكيد دارند، اما هنوز فجايع مرگبار ادامه دارد. كنگو نمونه دردناكي است از اين حقيقت كه جنگ و صلح گاهي اندك فاصله اي از هم ندارند. «مالمبا نوكولو» شهر كوچكي در بالاي رودكنگوست، از اواخر سال گذشته بيش از ۱۸ هزار پناهجويي كه از بيم كشتار از روستاهايشان گريخته اند به اين شهر سرازير شدند. اكثر اين آوارگان هيچ چيز به غير از لباس هاي پاره و شكم هاي گرسنه با خود به اين شهر نياوردند. «نگويي بانزا لئونتين» ۴۵ ساله به همراه شوهرش در خارج از خانه اي معمولي كه اتاقي از آن را اجاره كرده اند نشسته و درباره فرارشان از جنگ به همراه ۹ كودكشان سخن مي گويند. شورشيان موسوم به «ماي ماي» ها به روستاي آنها حمله كرده و خانه ها را به آتش كشيدند. ماي ماي ها كه به جادو اعتقاد دارند شكم ها را مي دريدند و اجزاي بدن قربانيان را بيرون مي كشيدند. صحنه هاي اين كشتارها هيچ گاه از ذهن نجات يافتگان آن پاك نمي شود. هر كه مي توانست از آن مهلكه بگريزد به سرعت مي دويد و تا جايي كه توانش به پايان نمي رسيد از پا نمي ايستاد.
000111.jpg
براي ميليون ها كنگويي ها، زندگي هر روز با جدالي مرگبار همراه است. بسياري از آنها در بيمارستان ها و كلينيك هاي بدون امكانات هفته ها بدون رسيدگي بر تخت افتاده اند. نه خانواده اي براي آنان باقي مانده كه به وضعيتشان رسيدگي كند و نه پرستاري. تاريخ كنگو داستان بي پايان و بدون وقفه همين مصيبت هاست. اين كشور كه ابتدا ملك خصوصي «لئوپولد دوم» پادشاه بلژيك بود و بعد مستعمره اين كشور شد، بعد از دهه ها حكومت بي رحمانه خارجي ها در سال ۱۹۶۰ استقلال خود را به دست آورد.
اما طي چند ماه «لومومبا» اولين نخست وزير منتخب اين كشور توسط مخالفان با حمايت آمريكا و بلژيك كشته شد. دليل اين ترور روابط روبه رشد «لومومبا» با اتحاد شوروي بود. بعد از مرگ نخست وزير منتخب راه براي به قدرت رسيدن «موبوتو سه سه سكو» از ژنرال هاي ارتش هموار شد. موبوتو كه در جريان جنگ سرد مورد حمايت آمريكا بود رياست يكي از فاسد ترين رژيم هاي تاريخ آفريقا را به عهده گرفت و ميلياردها دلار به جيب خود ريخت. در سال ۱۹۹۶ دو كشور همسايه يعني رواندا و اوگاندا با هم به كنگو حمله كردند تا شبه نظاميان هوتو را نابود كنند. اين شبه نظاميان مسئول نسل كشي در رواندا بودند و در جنگل هاي شرق كنگو پناه گرفته بودند. با پيشروي ارتش هاي مهاجم در كنگو، موبوتو از كشور گريخت و مهاجمان، لوران كابيلا يكي از رهبران شورشي را به رياست جمهوري منصوب كردند.
اما شرايط بدتر شد. در سال ۱۹۹۸ بعد از نزديك شدن كابيلا با هوتوها، رواندا و اوگاندا بار ديگر به كنگو حمله كردند و آتش جنگي را روشن نمودند كه به جنگ جهاني اول آفريقا معروف شد. نيروهاي هشت كشور همسايه آفريقايي در جنگ در اين كشور مقابل هم قرار گرفتند و نسل كشي و كشتار شدت گرفت.
كابيلا كه به اندازه موبوتو فاسد بود در سال ۲۰۰۱ به ضرب گلوله يكي از محافظانش كشته شد و پسر ۲۹ ساله او قدرت را به دست گرفت و يك سال بعد در پي ميانجيگري كشورهاي آفريقايي، اين رهبر جوان با شورشي ها و نيروهاي خارجي پيمان صلحي امضا كرد. ارتش ملي شكل گرفت و مردم كنگو به آينده كشورشان اميدوار شدند.
با گذشت سه سال از آن زمان تغييرات مثبت اندكي در كنگو روي داد. شركت هاي معدني و تجاري بازگشتند و بخشي از فعاليت هاي اقتصادي در كشور از سر گرفته شد. اما در بعضي بخش هاي كنگو درگيري ها هيچ گاه متوقف نشد. نيروهاي صلح بان سازمان ملل در يك سال گذشته فعاليت خود را بيشتر كرده و با تعقيب شورشي ها حتي به كشتار آنها اقدام كرده اند. اما تعداد اين نيروها كافي نيست. اتحاديه اروپا كه كار پرداخت حقوق سربازان را به عهده دارد براي تضمين اين كار تلاش زيادي مي كند. اما فساد هنوز بزرگترين مانع است. يك مقام غربي در كنيشازا پايتخت كنگو تخمين زده است كه دست كم ۲/۳ ميليون دلار از بودجه ۸ ميليون دلاري ارتش كنگو به سرقت مي رود.
قرار است اولين انتخابات آزاد كنگو در ۴۰ سال گذشته در ۳۰ جولاي برگزار شود. اين انتخابات هم اميد و هم تهديد بزرگي براي آينده كشور است. بازماندگان انتخابات آماده اند تا درگيري ها را از سر بگيرند و انتقال قدرت را ناكام بگذارند. امكانات برگزاري انتخابات هم هنوز مهيا نشده است. هزينه اين انتخابات ۴۲۲ ميليون دلار است.
حتي اگر انتخابات به آرامي برگزار شود مشكلات كنگو باقي خواهد ماند. راه ارتباطي شرق و غرب اين كشور از بين رفته و امكان مبادله تجاري ميان اين دو بخش وجود ندارد.
كنگو نمي تواند خودش را نجات دهد. نجات كنگو هم با معجزه ممكن نمي شود. بدون كمك  مالي و نيروي بيشتر دنيا، قلب شكسته آفريقا التيام نمي يابد. ممكن است ۱۰ سال ديگر باز گزارشي شبيه اين را بخوانيد و هيچ چيز تغيير نكرده باشد؛ بجز اين كه ميليون ها نفر بيشتر كشته شده باشند.
منبع: مجله تايم ۲۹ مي

نگاه امروز
رؤياي سياه
عباس لقماني
پرواز بر فراز غرب آفريقا، پروازي رؤيايي است. جنگل هاي به هم تنيده و رودخانه ها و درياچه هايي كه تجسم بهشت گمشده است.
كنگو و يا آن گونه كه پيشتر خوانده  مي شد زئير، يكي از همان بهشت هاي روي زمين است. صدها سال غارت و چپاول و صدها سال مبارزه براي فقط زيستن، ولي اكنون اين بهشت را به جهنمي تبديل كرده است. اروپاييان از اين سرزمين رويايي جهنمي ساخته اند كه حتي زيستن در آن نيز اكنون غير ممكن شده است.
سرزميني كه نام رهبر آزاديخواه آن هنوز زينت بخش يكي از خيابان هاي تهران است، ديگر نه پاتريس لومومبايي دارد و نه موسي چومبه اي كه حداقل بتوان بر ضد او تظاهرات كرد. جواني ۳۷ ساله حكومت را از پدري كه روزي انقلابي بود به ارث برده و حال قرار است در انتخاباتي زير نظر اروپاييان و سازمان ملل حكومت تازه اي را كه به احتمال زياد برنده نهايي آن خودش خواهد بود، پايه ريزي كند.
كابيلاي پسر بر گوشه اي از اين كشور در امتداد رودخانه كنگو حكومت مي كند و ديگر نقاط كشور به حيطه قدرت كساني تبديل شده است كه همه منابع طبيعي كشور را به خارجيان واگذار كرده و در ازاي دريافت ميليون ها دلار رشوه، زندگي آرامي را در اروپا و به خصوص سواحل نيلگون مديترانه در ساحل فرانسه مي گذرانند.
كنگو كه براي اروپاييان همواره تبلور سياه پوستان آدمخواري بود كه سفيدان از آنها واهمه داشتند، اكنون اين دروغ تاريخي اروپاييان را به حقيقت نزديك كرده است.
سرزميني با ملتي كه ديگر وجود خارجي ندارد، سرزميني كه حتي به گفته يك روزنامه نگار اروپايي كه اخيراً از آنجا بازگشته بود به محلي فقط براي چپاول تبديل شده است.
كنگو از اواخر قرن نوزدهم يكي از پرجاذبه ترين مكان هاي آفريقا براي آفريقاشناسان بود و آنان كه پس از استعمارگران و مسيونرهاي مسيحي به اين سرزمين پا نهادند، بسياري از باورهاي پيشين اروپاييان در مورد سياه پوستان را دگرگون كردند. در اين سرزمين زيبا نه آدمخواري بود و نه وحشي لجام گسيخته اي كه كمر به قتل سفيدپوستان بسته باشد.
طبيعت زيبا در زيبايي روح ساكنانش نيز اثر نهاده بود و شايد همين ساده زيستن و ساده پنداشتن كار را بر استعمارگران آسان كرده بود.
سايه پير استعمار آنان را كه قد علم كردند يا مانند پاتريس لومومبا ازپا انداخت و يا آنان را آنچنان با خود همراه كرد كه همانند موسي چومبه خود به عاملي براي پيشبرد اهداف استعماري و چپاول ملت تبديل شوند.
سه دهه پيش كنگو سرزمين رؤيايي من و ديگر كساني بود كه در جست وجوي قلب تپنده آفريقا بودند؛ قلبي كه امروز حتي ضربان آن را نيز نمي توان شنيد.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
فرهنگ
كتاب
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  فرهنگ   |  كتاب  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |