يكشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۵
درنگي در انديشه هاي ابن خلدون
چرا اين عمارت ويران است؟
000201.jpg
سينا كلهر
عبدالرحمن ابن خلدون در خانواده  اي صاحب فضل به دنيا آمد و در علوم قرآني، رياضيات و تاريخ آموزش ديد و در سراسر زندگي  اش به عنوان سفير، وزير و عضو شوراي علمي به سلاطين تونس، مراكش، اسپانيا و الجزاير خدمت كرد. او كه به خاطر عدم اعتقادش نسبت به الهي بودن فرمانروايان دولتي دو سال را در زندان  هاي مراكش سپري كرده بود، سرانجام در شمال آفريقا سكني گزيد و نزديك به پنج سال مشغول مطالعه و نوشتن شد. پس از اين بود كه آوازه او در جهان اسلام پيچيد و به عنوان خطيب مسجد الازهر قاهره، كه كانون مطالعات اسلامي بود، انتخاب شد. در ذيل به بررسي اجمالي موضوعات اصلي و مسائل اساسي تفكر او مي  پردازيم.
شرايط محيطي كه ابن خلدون در آن مي  زيست به صورت بارزي در شكل  گيري تفكرات او تاثيرگذار بوده است. مسافرت  هاي پياپي به مناطق مختلف در غرب جهان اسلام او را با مسائل و مشكلاتي مواجه ساخت كه در نظر او سرانجام به نابودي تمدن اسلامي منتهي شد. او در نامه  اي به يكي از دوستانش مي  نويسد: «چرا اين شهرهاي ويران؟ چرا اين زمين داغ  زده؟ چرا اين عمارت ويران  شده؟ چرا اين جاده  ها خراب؟ چرا اين بي  ثباتي؟ چرا اين درياي هرج و مرج؟ زماني ما خورشيد افتخار بوديم. چه شد كه آن افتخار ما از دست رفت. دريغ و افسوس» .
تغيير و تحولات عميق جهان اسلام به خصوص در غرب اسلامي كه ابن خلدون خود شاهد آن بود، او را بر آن داشت كه درباره علل و عوامل تغيير و دگرگوني نه در سطح محلي و منطقه  اي، بلكه به صورت كلي انديشه كند. از همين روي با اشاره به دوره  هاي تاريخي مختلف كه در آن ملت  هاي گوناگوني حاكم بوده و تمدنشان به اوج رسيده و سپس نابوده شده است، مي  گويد: «روزگاري در جهان ملت  هايي به سر مي  بردند كه چون ايرانيان دوران نخستين و سريانيان و نبطي  ها و ... كه در وضع دولت  ها و كشورها و سياست و صنايع و لغات و اصطلاحات و ديگر خصوصيات مشترك با هم  نژادان خويش هريك كيفياتي مخصوص به خود داشتند، چگونگي آباداني  هاي ايشان در جهان نمودار است... پس از آن  ها ايرانيان دوره دوم و روميان و اعراب پديد آمدند و آن كيفيات و حالات گذشته تبديل يافت و عادات آنان به وضع ديگري ... دگرگون شد. سپس اسلام ظهور كرد و همه آن احوال را زير و رو كرد و انقلابي ديگر پديد آورد... آنگاه دولت عرب و روزگار فرمانروايي آنان به كهنگي و گراييد و گذشتگاني كه عظمت و ارجمندي آن را استوار ساختند و كشور ايشان را بنيان نهادند، درگذشتند و زمام فرمانروايي به ... تركان در مشرق و بربرها در مغرب و فرنگيان در شمال [رسيد].» اين تغيير و تحولات به شدت ذهن ابن خلدون را به خود مشغول كرده بود و سؤال اساسي او اين بود كه دليل چنين تغيير و تحولي چيست؟؟
نبوغ ابن خلدون زماني مشخص مي  شود كه او پاسخ  هاي سنت  هاي فكري كه در زمانش وجود داشتند را نسبت به اين سؤال ناكافي مي  داند. اولين سنت فكري كه احتمالا مي  توانست پاسخي براي پرسش ابن خلدون داشته باشد، سنت فكري افلاطون بود كه در« مدينه فاضله » متبلور مي  شد. اين سنت فكري در دوره تمدن اسلامي نيز توسط فارابي و ديگر متفكران ادامه يافت. سنت فكري كه ابن خلدون با عنوان «سياست مدن »از آن نام مي  برد نمي  توانست پاسخي براي ابن خلدون داشته باشد. چراكه مسئله ابن خلدون تغييرات عيني بود كه او مشاهده كرده بود، حال آن  كه سنت فكري كه در قالب مدينه فاضله خود را نشان مي  داد، علاوه بر آن  كه غير واقعي است،به طراحي سيستمي از نظريه اجتماعي مي  پردازد كه حاصل آن تعادل و ثبات است.
سنت فكري ديگري كه در زمان او در جهان اسلام وجود داشت، سنت ارسطويي بود. امكان پاسخگويي اين مدل نظري را نيز ابن خلدون با اشراف نظري كامل بر كتاب سياست ارسطو مورد ترديد قرار مي  دهد. او معتقد بود اين كتاب حرف  هايي در مورد اجتماع دارد، ولي حق مطلب را ادا نكرده است.دليل اين امر نيز عدم تفاوت بنيادي ميان نوع برخورد سنت افلاطوني و ارسطويي با مسئله تغيير است. هر دو سنت فلسفي پاسخ  هاي كلي و فلسفي به مسئله تغيير مي  دهند. از همين روي تنها سنت فلسفي كه تا اندازه  اي توجه او را به خود جلب كرد، سنت فكري تاريخ  نگاري عقلي در دنياي اسلام و چهره شاخص آن مسعودي بود. دليل عمده توجه به مسعودي را بايد در درك و فهم او از تغيير و تحولات اجتماعي و ثبت و ضبط آن جست  وجو كرد.
با اين حال ابن خلدون به رغم تاثيري كه از مسعودي مي  گيرد، معتقد است فضل تقدم در بررسي مسئله تغيير به او اختصاص دارد، چراكه راه و روش تحقيق در اين امر را گشوده و آن را براي ديگران روشن ساخته است. دانشي كه از اين روش يعني روش تاريخي   براي تحقيق در مسئله تغيير و تحول استفاده مي  كند، علمي است كه ابن خلدون خود آن را بنيان مي  گذارد؛ يعني علم عمران. به نظر او بايد رشته علمي نويني تاسيس شود تا با استفاده از روش تاريخي به بررسي مسائل اجتماعي بپردازد و در حيطه  هاي مختلف از جمله عمران بشري به طور كلي و انواع گوناگون اجتماعات و سرزمين  هاي آبادان و مسكوني كه اين اجتماعات در آن  ها شكل گرفته و نيز در موضوع عمران و باديه  نشيني، دولت  ها و خلافت و پادشاهي، شهرنشيني و شهرهاي بزرگ و كوچك، هنرها و معاش و كسب و پيشه و راه  هاي آن موضوع و در دانش و كيفيت اكتساب و فرا گرفتن آن به تحقيق و تفحص بپردازد.
علم نويني كه او تاسيس مي  كند هم به لحاظ معرفت  شناسي و هم روش  شناسي از علومي كه تا آن زمان وجود داشته است، متفاوت است. از حيث معرفت  شناسي او به نظر خاص خود كه مكتسب از قرآن است مي  پردازد. برخلاف نظريه مثل افلاطوني، ابن خلدون به طبيعت و ذات انسان كه عبارت از جهان ذاتي و كسب دانش توسط آلات و ابزار بدن خود اوست، اشاره مي  كند. بر اين اساس، ابن خلدون بين مردم شرق اسلام و غرب اسلام تفاوت اصولي نمي  بيند، بلكه تفاوت اين دو گروه را در آثار حضارت مي  داند.»
انسان  شناسي او به طور كلي تحت تاثير تصوير انسان در قرآن قرار دارد . از همين روي او معتقد است كه انسان موجودي است كه در طينت او هم شرارت و هم نيكي منتشر است. خدا، سبحانه، در طبايع بشر نيكي و بدي هر دو را آميخته است، چنانچه خداي تعالي فرمايد: «اناهديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا» و نيز فرمود: «فالهمها فجورها و تقواها». بنابراين ميان انسان  ها به لحاظ طبيعت وجودي  شان هيچ تفاوتي وجود ندارد. در اين نظريه هر مولودي بر فطرت الهي به جهان مي  آيد. آن گاه پدر و مادرش او را يهودي يا نصراني و يا مجوس مي  كنند. اين نظريه كه معتقد به همساني و برابري همه انسان  ها با يكديگر است را نظريه همانندي و همساني انسان مي  نامند.
عصبيت
ابن خلدون براي تبيين تغيير و تحولات عصر خود از مفهوم عصبيت استفاده كرد. جانمايه انديشه ابن خلدون در بحث از عصبيت عبارت از توضيح دادن نوع رابطه انسان با گروه اجتماعي است كه او منشا آن را در درون انسان جست  وجو مي  كند. به نظر او پيوند خويشاوندي و وابستگي به يكديگر در طبايع بشر وجود دارد، هرچند كه از يك نسب و دودمان نباشند. ولي اين  گونه وابستگي از خويشاوندي نسبي ضعيف  تر است.به طور كلي ابن خلدون چهار نوع عصبيت را از هم تفكيك مي  كند: عصبيت ناشي از خويشاوندي، عصبيت ناشي از مذهب، عصبيت ناشي از هم  سوگندي و عصبيت ناشي از هم  پيماني. از ميان اين چهار نوع، عصبيت ناشي از خويشاوندي و مذهب قوي  تر و با متراكم شدن بر روي هم عامل شكل  گيري دولت است. عصبيت خويشاوندي بر اصالت نسبي كه در زندگي باديه  نشيني يافت مي  شود، مبتني است. از اين روي به دليل شرايط اجتماعي و اقتصادي باديه  نشيني كه منجر به ثبات ساخت خانواده مي  شود، عصبيت در باديه  نشيني بيشتر است. اين ميزان بالاي عصبيت، معطوف به قدرت، غلبه و رياست است، زيرا رياست خود به وسيله قدرت و غلبه به دست نمي  آيد و غلبه هم تنها از راه عصبيت حاصل مي  شود. جامعه از قبيله  هاي مختلف تشكيل يافته است و بنابراين عصبيت  هاي مختلف است كه به صورت مداوم با يكديگر در كشمكش و نبردند. هرگاه يكي از عصبيت  ها بر ديگر عصبيت  ها غلبه كند، مي  تواند دولت را تشكيل دهد. نيروي قدرت و زور است كه عصبيت  هاي ديگر را وادار به پذيرش عصبيت پيروز مي  كند، اما به محض آن  كه دولت تشكيل شد و از ثبات و استقرار خود اطمينان حاصل كرد، عصبيت قومي و قبيله  اي مورد سؤال قرار گرفته و بي  نيازي از آن مطرح مي  شود. دليل اين امر نيز به ماهيت زندگي شهري مربوط مي  شود. شهرنشيني با ويژگي  هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خود زمينه زندگي در ناز و نعمت و به تبع آن تن  پروري را فراهم مي  آورد و از سوي ديگر به دليل ازدواج بسياري از افراد در شهرها با گروه  هاي مختلف، اصالت نسبي از بين مي  رود و اختلاط نسبي به همراه فروپاشي ساخت قبيله  اي عامل اصلي نابودكننده عصبيت مي  شود. وقتي عصبيت كه به مثابه مزاج دولت است زايل شد، نيروي حمايت و دفاع قبيله نقصان مي  يابد و قدرت توسعه  طلبي آن  ها از بين مي  رود. در نتيجه در اين شرايط ملت  هاي ديگري كه عصبيت قوي نسبت به آن  ها دارند، آن  ها را از بين مي  برند. بنابراين دولت عرصه جابه  جايي مداوم ميان عصبيت  هاي مختلف است. گروه  ها با عصبيت  هاي خاص خود بر تخت حكومت مي  نشينند و با عادت كردن به زندگي شهري و در نتيجه تن  پروري، عصبيت خود را از دست داده و به ناچار مغلوب گروهي ديگر مي  شوند كه عصبيت قوي  تري دارد.
سبك زندگي
يكي از موضوعاتي كه توجه ابن خلدون را به خود جلب كرده بود، تفاوت در شيوه زندگي شهري و باديه  نشيني بود. او درصدد بود دريابد علت چنين اختلافي چيست؟ بايد دانست كه تفاوت عادات و رسوم و شئون زندگي ملت  ها در نتيجه اختلافي است كه در شيوه معاش خود پيش مي  گيرند. در نتيجه دو شيوه زندگي يعني باديه  نشيني و شهرنشيني تنها از لحاظ اقتصادي متفاوت نيست، بلكه نوع شيوه حكومت، برقراركنندگان امنيت، نوع همكاري بين گروه  هاي انساني در باديه و يا شهر، نوع ازدواج در اين  كه درون  گروه باشد يا برون  گروه، سطح و نوع آموزش افراد و ميزان همبستگي نيز متفاوت است . از همين روي روحيات آن  ها نيز با يكديگر تفاوت دارد، در حالي كه باديه  نشيني به خير و نيكي نزديك است. شهرنشينان از خير و نيكي دورتر هستند.باديه  نشينان از شهرنشينان دليرترند و اين امر كه شهريان همواره از فرمان  ها اطاعت مي  كنند موجب تباهي سرسختي و دلاوري آن  ها مي  شود و حس سربلندي را از آن  ها مي  گيرد. علت اين  كه شهريان از خير و نيكي دورند در اين است كه آن  ها در ناز و نعمت و انواع لذايذ دنيوي غوطه  ورند.
نظريه نسل  ها
ابن خلدون صرفا به جابه  جايي ميان عصبيت  هاي مختلف در حاكميت توجه نمي  كند، بلكه دوران حكمفرمايي يك عصبيت را نيز به تحليل مي  نشيند. او دوران حكمفرمايي يك گروه را به سه نسل تقسيم مي  كند: «نسل نخستين نسلي است كه در تشكيل دولت موثر بوده است. اين نسل زندگي ساده  اي دارد. بين افراد اين نسل، اشتراك در فرمانروايي وجود دارد و به دليل ميزان بالاي عصبيت، شجاع و دلاور و مايه بيم دشمنان مي  باشند. شرايط نسل دوم از نسل اول متفاوت است. آن  ها در شرايط استقرار دولت و كشورداري و نتايج حاصل از آن يعني ناز و نعمت قرار دارند. اين نتايج باعث مي  شود كه اولا اعضاي اين نسل از باديه  نشيني به شهرنشيني گرايش پيدا كند و به علاوه شيوه زندگي آن  ها هم از تنگي به فراخي سير مي  كند و سوم اين  كه بين آن  ها مطلق  خواهي يا استبداد ظاهر مي  شود. اين مجموعه عوامل سبب تغيير خوي و تفاوت آن  ها با نسل اول مي  شود... با اين حال بعضي از ويژگي  هاي رفتاري، منش زندگي و ملكات اخلاق نسل اول هنوز در آن  ها باقي است و به همين دليل اين نسل آرزو مي  كند كه اوضاع و احوالي كه در دوران نسل نخستين بوده بار ديگر بازگردد يا گمان مي  كند از ميان ايشان رخت برنبسته است. نسل سوم با آرمان  هاي نسل اول فاصله مي  گيرند، به طوري كه زندگي باديه  نشيني يا ساده  زيستي به كلي فراموش مي  شود و افراد غرق در تجمل و ناز و نعمت مي  شوند. علاوه بر اين  كه عصبيت آن  ها به كلي زايل مي  شود. در چنين وضعيتي دولت از درون دچار بحران مي  شود و در نتيجه زمينه انقراض آن فراهم مي  آيد. آمادگي شرايط دروني و وجود مدعي از بيرون سبب انقراض مي  شود.»
به نظر ابن خلدون سه ويژگي اساسي بر دولت تاثيرگذار است تا چرخه شكل  گيري و انقراض كامل شود. اين سه عنصر شامل خودكامگي، توانگري و تجمل  خواهي، تن  آسايي و سكون است. بنابراين دولت  ها ابتدا به دلايل شرايط اجتماعي و خصلت  هاي روان  شناختي هيات حاكمه گرفتار خودكامگي مي  شوند. پس از آن، دولت تازه  تاسيس شده به دليل دست يافتن به ثروت كشورداران پيش از خود، توانگر شده و در نتيجه از ضروريات زندگي فراتر رفته و به تجمل  خواهي روي مي  آورند. در اين باره بر يكديگر تفاخر مي  كنند و هم در خوردن خوراك لذيذ و پوشيدن جامه فاخر و سوار شدن بر مركوبات زيبا و تندرو بر ملت  هاي ديگر نيز مي  بالند و جانشينان آنان در اين امور بر پيشينيان سبقت مي  جويند.
شهرنشيني
به نظر ابن خلدون دولت  ها قبل از شهرها به وجود مي  آيند، چراكه شهرها و پايتخت  ها داراي هياكل و ساختمان  هاي عظيم و عمارت  هاي باشكوه است و آن  ها را براي عموم بنيان مي  نهند نه افراد ويژه و از اين رو بنيان نهادن چنين بناهاي عظيمي ناچار بايد به همدستي گروه  هاي بزرگ و همكاري جمعيت  هاي بسياري صورت پذيرد و از امور ضروري مردم به شمار نمي  رود كه موردنياز همگان باشد تا آن  ها از روي شوق و اضطرار بنا كنند، بلكه ناچار بايد چنين جمعيت  هاي كثيري را به اكراه و اجبار يا از راه تشويق به فرد به كار وادارند... و جز پادشاهان و دولت  ها كسي قادر به انجام اين نيست.پس از شكل  گيري شهرها و ساخته شدن آن توسط دولت  ها، دوام و بقاي دولت نقش تعيين  كننده در حفظ آن شهر دارد و همان  طور كه ابن خلدون مي  گويد: «دولت و پادشاهي به منزله صورت جمعيت، و مجموعه رعايا و شهرها همچون ماده آن صورتند». از اين روي تا زماني كه دولت بقا داشته باشد و جمعيت شهر افزون شود، شهر در فرآيند توسعه قرار خواهد داشت.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.

تازه هاي انديشه
000198.jpg
پرونده هسته اي ايران (۲)
روندها و نظرها،گردآوري و تدوين: محمدرضا گلشن پژوه،انتشارات موسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين المللي ابرار معاصر تهران / چاپ اول ۱۳۸۴ ۲۰۰۰، نسخه / ۲۸۰۰ تومان
از سال هاي گذشته، مسئله «تلاش ايران براي دستيابي به تسليحات كشتار جمعي» همواره از ادعاهايي بوده كه از سوي دشمنان انقلاب و در كنار مواردي همچون «نقش حقوق بشر» و «كمك به گروه هاي آزاديبخش» تكرار شده است. اما از سال ۲۰۰۳ ميلادي به اين سو، حجم فشار وارده از سوي غرب بر ايران فزوني يافته است. دستيابي ايران به انرژي صلح آميز هسته اي، با استفاده از توانمندي هاي داخلي، به هيچ طريقي ظرفيت تحمل از سوي بازيگران جهاني، خصوصاً اروپا و آمريكا، را ندارد. از سوي ديگر، ايران، با تأكيد بر روي حق قانوني و مسلم خود، نگاه غرب به مسئله هسته اي ايران را كوششي سازمان دهي شده، براي تضعيف و عقب نگه داشتن ايران مي داند.كتاب «پرونده هسته اي ايران» مي خواهد تصويري تا حد امكان جامع از سير تحولات هسته اي يك سال اخير ايران، بررسي ديدگاه هاي مطرح در رسانه هاي غربي و مراكز پژوهشي معتبر جهاني درباره مسئله هسته اي ايران، و نهايتاً ايجاد يك مجموعه اسناد مختصر و كاربردي از قطعنامه ها و پيمان هاي مربوطه در خصوص وضعيت هسته اي جمهوري اسلامي به دست دهد. كتاب براي حصول به اين مقصود، در چهار بخش تنظيم شده است: بخش اول: مروري بر تحولات پرونده هسته اي از آغاز فعاليت UCF اصفهان تا قطعنامه مهرماه آژانس / بخش دوم: ارزيابي مسائل هسته اي ايران: ديدگاه ها / بخش سوم: چكيده تعدادي از پژوهش ها و مقالات منتشره در خصوص مسائل هسته اي ايران / بخش چهارم: ضمائم. اين بخش حاوي تعدادي از قطعنامه هاي شوراي حكام از ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۳ تا ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۵ است.
000195.jpg
زنان در تكاپو
فمينيسم و كنش اجتماعي،شيلا روباتام / ترجمه حشمت الله صباغي،نشر و پژوهش شيرازه / چاپ اول بهار ۱۳۸۵ ۱۰۰۰، نسخه / ۵۵۰۰ تومان
كتاب حاضر دربرگيرنده روايت هاي تاريخي از خاستگاه فمينيسم، زندگي و نظريه ها و همچنين مبارزات سازمان هاي زنان است و پيوندهاي اين جنبش را با جريان هاي كلي فرهنگي و سياسي نشان مي دهد. در عين حال به پرسش هايي مي پردازد كه بعد از گذشت دو قرن، همچنان مطرح اند: آيا مفهوم برابري به اين معنا است كه زن بايد همانند مرد باشد؟ آيا زنان بايد تأكيد بر رشد فردي خود داشته باشند يا بر تغييرات گسترده تر اجتماعي؟ آيا زنان گروهي متحد و همگون هستند يا از حيث نژاد، طبقه اجتماعي و مليت متمايزند؟
شيلا روباتام، تلاش كرده است كه تاريخ پردامنه چالش زنان را در برابر پيشداوري هاي جنسيتي، در مفاهيم سياسي و اقتصادي آن شرح دهد. به اين منظور، كتاب در شش فصل تنظيم شده است: بخش يكم: حقوق و حاكميت و آزادي / بخش دوم: دگرگوني زندگي شخصي / بخش سوم: جنبش هاي سياسي و عمل اجتماعي / بخش چهارم: قدرت سياسي: اصلاحات و انقلاب / بخش پنجم: هويت و تفاوت / بخش ششم: جنبش هاي اخير زنان و اعتراض اجتماعي.

انديشه
ادبيات
اجتماعي
سياست
شهرآرا
ورزش
|  ادبيات  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |