چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۰۹ - Jun 14, 2006
شهر تماشا
Front Page

به بهانه فيلم رمز داوينچي
اين بار شمشيرها از رو بسته شده
سعيد مستغاثي
001380.jpg
سالها بود كه درباره تهاجم فرهنگي و مقاصد پشت پرده آثار هنري، فيلم ها و محصولات سينمايي كه از آن سوي آب ها مي آمد هشدار داده مي شد. سالها بود كه گفته مي شد فرقه ها و كاست هاي من درآوردي كه هر روز به عناوين مختلف عرفان و تصوف و ذن و امثالهم سربرمي آورد، ساخته و پرداخته محافل مشكوك است. سالها بود كه نسبت به سوءاستفاده حركت هاي نامعلوم جمعي بر پايه برخي مطالبات برحق مردم، روشنگري مي شد، اما همواره با نگاهي بدبينانه و از جهت محدود كردن آزادي ها به اين هشدارها و روشنگري ها مي نگريستند و از طرفي برخورد حذفي صرف با پديده هاي مذكور بدون هر گونه آگاهي بخشي و تنوير افكار، نگاه فوق را تشديد مي كرد. اما به قول معروف، عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. فيلم رمز داوينچي ساخته اخير ران هاوارد كه كتابش هم سر و صداي فراواني به پا كرد، در وراي قصه خود كه از قضا اين بار مستقيماً به مسئله ايدئولوژي پشت ماجراي بسياري از آثار هنري و فيلم هاي هاليوودي مي پردازد، كليد گشايش رمز و راز اين آثار نيز به شمار مي آيد.
فيلم (برخلاف آنچه در تبليغات سرسام آور جهاني مورد تأكيد قرار گرفت و از جانب بعضي نويسندگان و منتقدان وطني هم دنبال شد!) راجع به فرقه واتيكاني اپوس دي نيست، بلكه درباره انجمن سري يهودي است به نام انجمن مخفي خانقاه صهيون (ريشه هاي فكري صهيونيسم امروز) كه ادعا مي شود در اوايل هزاره دوم ميلادي توسط يكي از پادشاهان فرانسه (به نام گاد فروي دوبوليون كه مسيحي هم بوده) كه طي جنگ هاي صليبي هم فاتح اورشليم شد، به وجود آمده تا راز مهم باقيمانده در خانواده او را حفظ كند.
از همين جا پارادوكس قصه و فيلم شروع مي شود كه پادشاهي مسيحي و مدعي دارا بودن يك راز مهم مسيحيت، انجمن مخفي يهودي براي حفظ رازش تشكيل مي دهد! قضيه چيست؟ مگر همين يهوديان نبودند كه حتي بنابر برخي اسناد و مكتوبات تاريخي خود عامل اصلي به صليب كشيدن حضرت عيسي مسيح(ع) شدند؟
قصه از اينجا و با باز شدن گوشه هايي از راز انجمن مخفي خانقاه صهيون ، پارادوكس آميزتر مي شود. گوش كنيد! بعد از اينكه شخصيت هاي اصلي فيلم يعني پرفسور رابرت لنگدن (متخصص آمريكايي نشانه شناسي مذهبي با بازي تام هنكس) و سوفي في وو (متخصص رمزگشايي پليس پاريس با ايفاي نقش اداري توتو) متوجه مي شوند كه مسئول موزه لوور پاريس( از رهبران خانقاه صهيون كه ضمناً پدر بزرگ سوفي هم بوده) به دليل افشاي راز مهمي كه قصد داشته آن را در اختيار نوه اش بگذارد، به قتل رسيده، طي درگيري ها و فراز و نشيب هايي كه گام به گام باعث مي شود گوشه هايي از راز مذكور به آنها معلوم شود، به ويلاي يكي از دوستان پرفسور لنگدن به نام سرلي تيبينگ (تاريخ شناس برجسته كاخ سلطنتي انگليس كه از سوي ملكه لقب شواليه گرفته و تحقيقات مفصلي درباره همان راز مهم دارد) پناه مي برند. سرلي براي سوفي اسرار انجمن مخفي خانقاه صهيون را برملا مي كند.
او با تكيه بر تابلوي شام آخر لئوناردو داوينچي، ادعا مي كند كه مقصود از جام مقدس كه ساليان متمادي محل بحث عيسويان بوده، واقعاً يك شيء نبوده بلكه يك فرد و آن هم يك زن به نام مريم مجدليه است كه به خلاف تمامي روايات تاريخي، همسر حضرت عيسي مسيح(ع) شده و از او نسلي به وجود مي آورد. از همين جهت او از اورشليم گريخت و در فرانسه توسط يهوديان محافظت شد! (جل الخالق! يهودياني كه خود باعث و باني مصلوب شدن عيسي مسيح شده بودند، حالا از ذريه او مراقبت مي كنند!) قرنها بعد نسل او يعني همان فرزندان عيسي مسيح با سلسله اي از پادشاهان فرانسه درآميختند كه يكي از نوادگانشان،
همان گاد فروي دوبوليون فاتح اورشليم و بنيانگذار انجمن مخفي خانقاه صهيون بوده است. او براي محافظت از اسنادي كه افشاگر راز مريم مجدليه است، شواليه هايي را به نگهباني از آنها مي گمارد و يهوديان انجمن در طول تاريخ حافظ آن راز و فرزندان مسيح شده اند تا مسيحيت واقعي به دور از تعرض كليسا باقي بماند!واقعاً اين هم از شوخي هاي تاريخ نويسان و راويان امروزي است كه لابه لاي زورق فيلم هاي جذاب هر هجوياتي را به خورد مخاطبشان مي دهند و براي اينكه آن هجويات چندان توي ذوق مخاطبان نزند، مانور تبليغاتي شان را بر روي جنبه هاي نه چندان مهم فيلم قرار دهند (مثل آنچه براي فيلم رمز داوينچي روي فرقه اپوس دي صورت گرفت) و البته وراي آن، ايدئولوژي صاحبان سرمايه و كارفرمايان خود را قالب مي كنند.
ادعاي محافظت از راز مسيحيت، بزرگترين ترفند براي پوشاندن ماهيت يهودي طراحان قصه است و البته اين قضيه خلق الساعه نبوده و پشتوانه و زمينه اي تاريخي و كهن دارد، شايد از همان اوايل هزاره دوم كه فرقه هاي مخفي و تصوف يهود تحت عناويني مانند كابالا و فرانكسيم به وجود آمدند و با سوءاستفاده از وضعيت نابسامان كليساي قرون وسطي و رنجي كه مسيحيان مؤمن از اختلافات رهبران مسيحيت مي بردند، قصد كردند كه بالاخره به انزواي هزار ساله يهوديان پايان بخشند. از همين رو براي جذب مسيحيان به فرقه هاي مخفي خود (كه در اصل يهودي منش بودند) خود را پيرو مسيحيت اوليه و مخالف مسيحيت تعريف شده كليسا معرفي كردند، بنابراين بسياري از مسيحيان را به فرقه هاي خود جلب كردند. آنها بعداً مدعي شدند كه اساساً حضرت عيسي  بن مريم در واقع مسيح اصلي نبوده و بشارت دهنده واقعي مسيح بن داوود بوده كه در آينده ظهور مي كند. ادعاي حفاظت از ذريه آن مسيح اوليه هم يكي ديگر از همان ترفندهايي بود كه مسيحيان را نسبت به حضرت عيسي مسيح(ع) بي  اعتقاد ساخته و براي ظهور مسيح جديد (در واقع از ميان يهوديان) آماده كنند. نكته جالب آنكه حتي تئودور هرتزل (بنيانگذار تفكر صهيونيسم در اواخر قرن نوزدهم) هم در ابتدا مردم را به مسيحيت دعوت مي كرد و خود را پيرو مسيحيت واقعي معرفي مي كرد.
نويسنده داستان (دن براون) و سازندگان فيلم رمز داوينچي اين بار برخلاف معمول ايدئولوژي پردازان هاليوود، (شايد عمداً) خيلي شعاري و واضح، عقايد خود را بيان كرده و برخلاف آنچه كه در خود فيلم مطرح مي شود، به لابه لاي قصه ها و موسيقي پر نماد و مملو از سمبل نرفته اند. (در كتاب و فيلم مطرح مي شود كه در طول تاريخ بسياري از هنرمندان پيرو خانقاه صهيون، در عين حال افشاگر راز مريم مجدليه يعني همان جام مقدس   و فرزندان مسيح بوده اند، يعني در واقع ايدئولوژي صهيون را تبليغ كرده اند و از اسامي افراد و آثار ذيل صريحاً نام برده مي شود: لئوناردو داوينچي كه از اربابان خانقاه بوده تا ويكتور هوگو و بوتيچلي و ايزاك نيوتن و بتهوون و سمفوني فلوت سحر آميز و... حتي والت ديسني و قصه هاي معروفش مثل سيندرلا و سفيد برفي و زيباي خفته و... كارتون هايي مثل شرك و پري دريايي و... هري پاتر چرا كه همگي به دنبال بانو يا فرزندان و نسل گمشده و همان راز جام بوده اند. (البته شخصاً كارتون هايي همچون هاچ زنبور عسل و حنا، دختري در مزرعه كه سالها از تلويزيون پخش مي شد را هم به آنها اضافه مي كنم!) در نقاط مختلفي از كتاب و فيلم به نشانه ها و خصوصاً علامت مخصوص صهيونيسم (يا همان ستاره داوود) به طور واضح اشاره مي شود. بارها در فصل هاي گوناگون، به مثلث ها و هرم هاي مستقيم و وارونه و تركيبشان كه علامت صهيونيسم را مي سازد، تأكيد مي شود و  آن را در تصاوير متعددي به نمايش درمي آورند. در ديالوگ هاي توضيحي مابين شخصيت هاي فيلم و مونولوگ طولاني سرلي تيبينگ و همچنين بعداً در توصيفات ديگر پرفسور لنگدن، علامت صهيونيسم، نشانه تقدس زن و مرد، تعادل ارتباط آنها و قدرت بشريت تلقي مي شود و حتي بر سردر عبادتگاه راسلين (انتهاي آدرسي كه از راز و رمزهاي پدر بزرگ سوفي حاصل مي شود و در اواخر فيلم هم مكان اصلي خانقاه صهيون و هواداران نسل عيسي مسيح و مريم مجدليه معرفي مي شود) همان علامت صهيونيسم به طور شفاف در كادر دوربين قرار مي گيرد. اين فرقه هم اكنون نيز تحت عنوان كابالا (انجمن تصوف يهود) فعال است و البته اين روزها ديگر مخفي نبوده و بنابه دست و دلبازي رؤساي سرمايه دارش كه حاكم بر عظيم ترين كمپاني ها و مؤسسات صنعتي، تجاري و رسانه اي دنيا هستند، كاملاً علني فعاليت مي كند.
جالب است بدانيد رهبر 75 ساله اين فرقه به نام فيوال گرو برگر كه اينك با نام فيليپ برگ شناخته مي شود و به نوشته روزنامه ديلي ميل از قدرتمندان پشت پرده هاليوود است، به كمك همسرش و به طور علني مركز آموزش كابالا را تأسيس كرده و بسياري از هنرپيشه هاي معروف را به خود جلب كرده، از جمله مدونا، اليزابت تايلور، باربارا استرايسلند، ديان كيتن، دمي مور، بريتني اسپيرز، وينونا رايدر، ميك جاگر و حتي از فوتباليست ها ديويد بكام و زنش را به عضويت فرقه مزبور درآورده است، ديگر چه ترديدي براي تبليغ ايدئولوژي و تفكر يهوديت جديد يا صهيونيسم در ميان فيلم هاي متعدد هاليوود باقي مي ماند، وقتي در فيلم رمز داوينچي ، بدون هيچ گونه پوششي سخن از جست وجوي جام مقدس توسط سازندگان آثار هنري مي شود و حتي به طور شفاف، نام آنها برده مي شود.
حالا مي توان دريافت كه چرا مثلاً شهر آزاديبخش فيلم ماتريكس ، همنام صهيون و همان خانقاه مخفي يهودي هاست و زايان (تلفظ انگليسي صهيون) ناميده مي شود؟ كه چرا اين چنين براي داستان نه چندان تازه اي به نام هري پاتر هزينه هاي سرسام آور صرف مي شود؟ كه چرا از آن همه امپراتوران خونخوار روم، فقط ماجراي تيتوس كه يهوديان را قتل عام كرد به فيلم برگردانده مي شود؟
حالا مي توان متوجه شد كه قضاياي نمايش مناسك جنسي كه در اغلب فيلم هاي هاليوودي نمودي فربينده دارد از كجا ناشي مي شود. و اصلاً آن كالت هاي عجيب و غريب عرفان جنسي از چه تفكر و مشربه اي تغذيه مي شوند و يا برخي هواداري هاي افراطي و فيمينيستي از حقوق زنان از كجا آب مي خورد.
اين بار گويي شمشيرها از رو بسته شده اند، همان گونه كه لشكر فرهنگي سازمان سيا و ناتو، علناً خود را معرفي مي كند. بنابه نوشته فرانسيس ساندرس در كتاب جنگ سرد فرهنگي: سيا و جهان هنر و ادب كه براساس خاطرات كوردمه ير، رئيس بخش عمليات بين المللي سيا و دوست او، آرتور شلزينگر (پسر)، همچنين ملوين لاسكي از اعضاي بالاي سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) تنظيم شده، سازمان سيا با سرمايه اي حدود 34 ميليون دلار، شبكه مطبوعاتي عظيمي براي تبليغات عليه بلوك شرق راه اندازي مي كند و از جكسن پولاك نقاش گرفته تا آرتور كوستلر، سيدني هوك، ايناتسيو سيلونه، جورج ارول و... همه را عليه به اصطلاح خطر كمونيسم به خدمت مي گيرد.
يكي ديگر از اين مأموران فرهنگي سيا يا به قول خانم ساندرس شبكه ناتوي فرهنگي ، ريچارد كاندان است كه رمان كانديداي منچوري را نوشت.
حالا صهيونيست ها هم مأموران فرهنگي شان را از پشت پرده بيرون انداخته اند. شايد هم اينها مأموران سوخته اي بوده اند و از اين پس، برنامه و طرح هاي تازه اي در دستور قرار گرفته است.

نگاه
تبليغ انديشه اي منحط
001383.jpg
جنجال برانگيز شدن فيلم رمز داوينچي كاملا قابل پيش بيني بود. به اين دليل واضح كه فيلم براساس رمان پر سروصدايي به همين نام ساخته شده بود؛رمان پرحادثه و مهيجي كه خوانندگان زيادي داشت و به تيراژ چند ميليوني رسيد؛ رماني كه در سال 2003 منتشر شد و در كنار خوانندگان بسيار، منتقدان بسياري هم داشت. جداي از اينكه واتيكان كتاب را به خاطر مضامين چالش برانگيز مذهبي اش محكوم كرد، منتقدان ادبي هم ايرادهاي ساختاري فراواني بر آن گرفتند. با اين همه، انتقادات در نهايت به فروش بيشتر كتاب كمك كرد.
در واقع همين بحث انگيزي و جنجال آفريني بود كه سوني پيكچرز را بر آن داشت كه امتياز كتاب را براي اقتباس سينمايي خريداري كند. در هاليوود اقتباس سينمايي از كتاب هاي پرفروش يك سنت ديرينه است و اين مسئله در مورد رمز داوينچي هم صدق مي كرد.
ران هاوارد به عنوان فيلمسازي سرد و گرم چشيده براي كارگرداني رمز داوينچي انتخاب شد و با حضور بازيگراني چون تام هنكس، آدري توتو و ژان رنو مقابل دوربين رفت. در حالي كه انتظار مي رفت مضامين چالش برانگيز كتاب به تصوير كشيده نشود، ران هاوارد اين كار را نكرد و عملا فيلمش را براساس همان نظريه اي استوار كرد كه باعث جنجال آفريني كتاب دان براون شده بود.ديدگاهي كه به جاي واقعيت از تخيل نويسنده نشأت گرفته شده بود. هاوارد بعدها صراحتاً اعلام كرد كه هيچ ابايي از به تصوير كشيدن مفاهيم جنجالي كتاب نداشته است. او گفت: اين مسخره است كه به سراغ كتابي برويد كه اساسش برمبناي يك فرضيه چالش برانگيز بنا شده و بعد فيلمتان را با حذف قسمت ها بسازيد. به اين ترتيب تمام آن چيزهايي كه كتاب را بحث انگيز كرده بود به فيلم  هم راه يافت و در نهايت حاصلش اعتراضات گسترده اي بود كه رمز داوينچي را توهيني به مقدسات دين مسيح مي دانستند. فيلم ماجراي نشانه شناسي به نام رابرت لنگدن (تام هنكس) است كه براي تجارت به پاريس مي رود. يك شب با او تماسي تلفني گرفته شده و گفته مي شود كه يكي از متصديان مسن موزه لوور در داخل موزه به قتل رسيده است.اين پيرمرد در حالي به قتل رسيده كه پليس در كنار جسدش يك رمز گيج كننده پيدا كرده، رمزي كه هيچكس از آن سردرنمي آورد. پس از سلسله حوادثي رابرت متوجه مي شود كه كليد گشودن اين رمز در نقاشي هاي لئوناردو داوينچي مخفي شده است. رابرت با همراهي يك متخصص كشف رمز - سوفي دنوو (آدري توتو)- به تحقيق در اين رابطه مي پردازد و مي كوشد كه سر از اين ماجراها دربياورد. در جريان تحقيق رابرت و سوفي متوجه نكته اي مي شوند؛ اينكه متصدي موزه، عضو يك انجمن مخفي و با قدمت به نام انجمن مخفي خانقاه صهيون است و دانشمندان و هنرمنداني چون بوتيچي، نيوتن و داوينچي نيز عضو اين انجمن بوده اند. از اينجا به بعد رقابتي فشرده آغاز مي شود. رابرت و سوفي سعي در رمزگشايي دارند و در سوي ديگر ماجرا نابغه اي ايستاده كه مي خواهد مانع از اين كار شود.
معماي پيچيده اي كه در هاله اي از ابهام فرو رفته و رابرت و سوفي مي كوشند با غلبه بر رقيب قدرتمند و مرموزشان، آن را حل كنند.
رمز داوينچي با نمايش در كن امسال جنجالي ترين حادثه كن را رقم زد و با اعتراضات گسترده اي مواجه شد. چنانكه پيش بيني مي شد فيلم كه در فضايي پر سر و صدا و جنجالي به نمايش درآمده بود با استقبال مخاطبان مواجه شود. درست مثل كتاب كه اثري پرخواننده بود، فيلم رمز داوينچي هم كاري پرتماشاگر از كار درآمد و البته درست مثل كتاب بسياري از مسيحيان در سراسر جهان آن را توهين آميز خوانده و به آن معترض شدند. فيلم در فضاي رسانه اي كه برايش به وجود آمد و به يمن همين جنجال آفريني ها و البته حضور ستاره محبوبي چون تام هنكس در روزهاي اول اكرانش فروش فوق العاده اي كرد، هر چند با نمايش فيلمي چون مردان مجهول 3 ، قدري از مخاطبينش كاسته شد. هر چند در مجموع اين ساخته ران  هاوارد را مي توان از جمله آثار كامياب در گيشه دانست.ران هاوارد به عنوان تكني سين توانا در ساخت اين تريلر پررمزوراز موفق عمل كرده است. هر چند ساختار محكم تكنيكي نمي تواند ايرادات پرشمار مضموني اثر را بپوشاند.فيلمي كه مدتي است اعتراضات گسترده مسيحيان در سراسر جهان را به دنبال داشته، در لايه هاي زيرينش درواقع يك تفكر افراطي صهيونيستي را تبليغ مي كند. نكته اي كه البته رسانه هاي غربي به آن نمي پردازند و دامنه اعتراضات از توهين به دين مسيحيت فراتر نمي رود.نظريه اي كه ران هاوارد آن را جذاب ارزيابي مي كند، در واقع چيزي فراتر از يك خرافه نيست كه قصد القاي تفكري را دارد گويا لابي هاي صهيونيستي تبليغش را مفيد ارزيابي كرده اند!به اين ترتيب سطح رمز داوينچي تا حد اثري كه قرار است القاگر يك ايدئولوژي خاص باشد پايين مي آيد؛ فيلمي كه البته سرگرم كننده است و از تعليقي مناسب و نفس گير برخوردار؛ منتها تمام هنر كارگردان صرف تبليغ انديشه اي شده است كه نمي توان در منحط بودنش ترديد داشت.

رسانه ها و سيطره سينماي آمريكا
در اين كه سينماي آمريكا با انبوه توليدات و استوديوهاي عظيمش، محصولات كارخانه روياپردازي را به تمام جهان صادر و تقريباً همه جا را به سيطره خود درآورده است، ترديدي وجود ندارد. به همين خاطر بديهي است كه سينماي آمريكا در عرصه رسانه ها حرف اول و آخر را بزند، منتها گاهي اوقات آش آنقدر شور مي شود كه به نظر مي رسد برخي از سينمايي نويسان خودمان، تبديل به كارگزاران استوديوهاي فيلمسازي هاليوود شده اند. دنبال كردن فروش فلان فيلم عامه پسند و نوشتن انواع و اقسام تحليل ها درباره اينكه چرا اين فيلم با استقبال مواجه شد و يا نه برخلاف پيش بيني ها شكست خورد، در حالي صورت مي گيرد كه به سينماي ديگر كشورها تقريباً هيچ اعتنايي نمي شود. به همين خاطر حجم مطالب منتشر شده درباره يك فيلم ضعيف هاليوودي چندين برابر بهترين فيلم سال سينماي فرانسه است. اين ميزان پرداختن به هاليوود شايد در كشورهاي ديگر بهانه مناسبي داشته باشد، چون سينماي آمريكا اغلب سالن هايشان را به تسخير خود درآورده است. اتفاقي كه خوشبختانه در ايران نيفتاده و به همين خاطر پرداختن مداوم به گيشه هاليوود و گزارش اكران فيلم هايي كه در آن سوي آب ها به نمايش درآمده اند و در عوض بي توجهي به مثلاً سينماي آسيا، نمي تواند اقدامي منطقي و درست قلمداد شود.
شكست خوردن فيلم پوزيدون بايد براي كمپاني سازنده اش اهميت داشته باشد، نه سينمايي نويسي كه در اين جا نشسته و از افت فروش فيلم هاي هاليوود ابراز نگراني مي كند! جالب اينكه كمتر كسي به سيطره كامل سينماي آمريكا در اغلب كشورهاي جهان مي پردازد؛ اينكه در كشورهاي صاحب سينمايي چون فرانسه و انگلستان هم، حالا اين هاليوود است كه حرف اول و آخر را مي زند، آن هم با فيلم هايي كه اغلب آنها در بهترين حالت، تنها سرگرم كننده اند و البته القاكننده فرهنگ آمريكايي.
اين اتفاق در حالي مي افتد كه سينماي آسيا سالهاست كه توانايي خود را در ساخت آثار ارزشمند نشان داده، همچنان كه در كشورهاي اروپايي نيز، هنوز فيلمسازان برجسته اي چون كن لوچ، پدرا آلمادوار، كلودشابرول و... مشغول فعاليتند. خوشبختانه هنوز همه سينما به معناي آنچه از هاليوود بيرون مي آيد نيست و مي توان به سينماي كشورهايي پرداخت كه با همه ارزش هايشان مهجور مانده اند.

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    دانش فناوري    |    بـورس    |    زادبوم    |    حوادث    |
|   خارجي    |    فرهنگ و آموزش    |    سياسي    |    شهر تماشا    |    سلامت    |    شهري    |
|   علمي فرهنگي    |    راهنما    |    ورزش    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |