يكشنبه ۴ تير ۱۳۸۵
ضرورتي براي رهايي از اعتياد
خيلي دور، خيلي نزديك
000660.jpg
فخر السادات كهنداني
«گام نخست بهبودي يك معتاد، رسيدن به لحظه اعتراف براي اعلام وابستگي به مواد مخدر و گام دوم، خودشناسي و ايمان به ترسيم فردايي بهتر در سايه رهايي از بيماري است.اما در گام سوم كه پيش روي يك معتاد تا لحظه رهايي است، درك وجود خدا در لحظه لحظه زندگي گذشته و امروز اوست.» اين گوشه اي از حرف هاي يك معتاد رو به  بهبودي است كه دوازده قدم را براي رهايي از اعتياد در پيش گرفته است. شيوه اي نوين كه اين روزها از آن بسيار مي شنويم.گفت وگوي پيش رو اين امكان را به مخاطب مي دهد تا تحول آدمي را نه به عنوان يك بيمار رو به بهبودي كه در بعد وسيع تر آن يعني ارتباط مخلوق با خالق خود به تصوير ذهني خود بكشاند.
* شما چگونه فكر مي كرديد؟! مصرف مواد مخدر با وجود مشكلاتي كه در زندگي تان داشته ايد زاييده چه چيز بود؟
- تمام مشكلات زندگي و مصرف مواد مخدر من، فكر كسي جز خودم نبود، چرا كه من خود را از همه عاقل تر مي دانستم، هر چه اين مشكلات بيشتر مي شد، فكر من مي گفت چه كار بكنم! «اگر مي خواهي كار كني، مواد مصرف كن» ، براي كسب پول بيشتر و اضافه كاري، براي اين كه بتوانم توان آن را داشته باشم، باز فكرم مي گفت «مواد مصرف كن!» با اين كار بارها و بارها به خودم و دستگاه تراش يا پرس كه با آن كار مي كردم صدمه زدم، چرتم مي گرفت، تا جايي كه حتي خسارت جبران ناپذيري به انگشتان دستانم وارد شد. گاه حرف هاي كنايه آميز مي شنيدم و همين حرفها سبب مي شد براي تحمل آنها، به مصرف بيشتر مواد روي بياورم.
* شما سه گام بلند براي باقي ماندن در ترك برداشته ايد. براي گام سوم چه حركتي از جانب شما لازم است!؟
- در گام اول بهبودي تمايل به قطع مصرف مواد داشتم و تسليم شدم. در گام دوم از ترس ترسيدم اما اميد پيدا كردم نسبت به تنها نيروي برتر اين عالم كه مي تواند كمكم كند كه همان خداوند است، حال در گام سوم، بايد تمايل به سپردن و واگذار كردن اراده زندگيم به خداوند مهربان را داشته باشم. من در گذشته طبق ميل خود رفتار مي كردم و همه چيز را كنار گذاشته و فقط به دنبال خواسته خود بودم و نياز و احساس ديگران را ناديده مي گرفتم و اگر شرايط مورد دلخواه من نبود سعي مي كردم كه به شكلي آن را تغيير دهم تا به هدفم برسم و براي اين كار هم هر بهايي را مي پرداختم.
* يعني قطع كامل ارتباط شما با ديگران؟
- بله، من به خانواده و دوستانم به لحاظ روحي، معنوي، عاطفي و جسمي و مالي، خسارت زيادي زدم و چنان غرق در افكار و خواسته هاي آني و اجباري خود بودم كه حتي ارتباطم با خداوند و حتي وجدان خودم هم قطع شده بود. ولي با اين دوازده قدم و تمايل به تسليم در برابر خداوند مهربان خودخواهي خود را كنار گذاشته و ايمان و اعتقاد را جايگزين ترس كردم. چرا كه من يك عمر با ترس زندگي كرده ام و حالا تصميم مي گيرم كه اراده شخصي خود را به خداوند بسپارم و دست از رفتار و افكار مخرب برداشته و به جاي آن افكار و رفتار سازنده را جايگزين كنم و تنها چيزي كه مي توانم به او اعتماد بكنم خداوند است و اوست كه مي داند و مي تواند، اوست كه مرا پاك نگه داشته و با حضور مرتب در جلسات دوازده قدم و ارتباط با راهنمايم و ديگران مي توانم اين سهم را به خود يادآور شوم.
* ارتباط با خداوند را چگونه مي بيني، كمي بيشتر براي ما توضيح دهيد؟
- خداوند از طريق فردي مثل راهنمايم، مثل اعضاي  انجمن NA با من ارتباط برقرار مي كند. آنها را سر راه من قرار مي دهد، من بايد نسبت به خداوندي كه خود درك مي كنم، احساس داشته باشم به تمامي احساساتم را با خداوند بزرگ در ميان بگذارم. اين به من كمك مي كند تا به خداي مهرباني كه اتكاء كرده ام احساس نزديكي بيشتري كنم. درك من، نشانگر تجربه من است، وقتي كه براي مدتي پاك مي مانم براي بالا بردن دركم از خداوند كار مي كنم و خود را براي اتفاقاتي كه در زندگيم رخ مي دهد آماده مي كنم و مثل گذشته با ترس و دلهره برخورد نمي كنم و شهامت رويارويي شجاعانه با آنها را دارم. خداوند قويترين نيرويي است كه تاكنون شناخته ام، احساس گناهي را كه در زندگيم داشتم را از من گرفت. اوست كه مي تواند تمام مشكلات زندگي من را حل كند، او از من حمايت كرده و مي  كند، من ديگر خودم را خدا نمي دانم!  امروز به سوي خداشناسي حركت مي كنم.
* شما سعي داريد در اين ارتباط بر هواي نفس خود، فائق شويد، هواي نفس چه مفهومي از نظر شما دارد؟
- در يك كلام، خودخواهي. به نظر من مفهوم هواي نفس همان خواستها و لذتها و اميال شيطاني درون من و نيز همان خواستها و لذتهاي افراط گونه اي است كه طبق ميل و اراده شخصي خود آنها را به كار مي بردم. خودخواهي و لذت آن چنان به حد افراط بود كه به جز خودم چيز ديگري را نمي ديدم. انگار همه چيز و همه كس زير دست من بودند و از ديگران خود را برتر و بالاتر مي ديدم. اگر كسي به كمك من نياز داشت، مي گفتم ربطي به من ندارد، در خصوص مصرف مواد مخدر هم آن قدر خودخواه بودم كه با وجود خرابي حالم، باز انكار مي كردم و دليل ناراحتي ام را به گردن يك نفر يا چيز ديگري مي انداختم.
* شما در بين صحبتهاي خود بر نياز به حمايت خداوند بسيار تكيه داريد، اين نياز را به خالق بزرگ چگونه تعبير مي كنيد؟
- خداوند بي نياز است و ما نيازمند او- من هميشه نيازمند ديگران بودم، براي تهيه پول، تهيه مواد و ...، وقتي اين نيازها كمي رفع مي شد باز نياز به كسي ديگر شروع مي شد.وابستگي امروز من تنها به خداوند است كه به مفهوم آزادي و بي نيازي از ديگران است. من پذيراي خواست پروردگارم هستم و اين پذيرش وابستگي به او ديگر وابستگي هاي مرا كمرنگ كرده است.
* شما مرا به ياد اين جمله يكي از اعضاي انجمن NA مي اندازيد كه مي گفت: من اول در جهنم زندگي مي كردم ولي الان وارد بهشت شد ه ام و اين در دعاي آرامش به وضوح ديده مي شود، مي توانيد مفهوم اين دعا را بگوييد؟
- خداوندا، آرامشي عطا فرما! آرامشي كه من در تمام دوران زندگيم نداشتم و مي خواهم واقعاً  به آن برسم و اين را تنها از خداوند مي خواهم تا بپذيرم آنچه را كه نمي توانم تغيير دهم.بله، يعني من بپذيرم كسي يا چيزي را كه نمي توانم تغيير دهم شهامت آن را از خداوند مي خواهم.يك قسمت، سرشت من يك معتاد است و اعتياد را نمي توانم تغيير دهم و اين دست من نيست. قسمت ديگر در اختيار من است و من مي توانم آن را تغيير دهم و آن مصرف نكردن مواد مخدر است و در قسمت سوم فهم آن را از خداوند مي  خواهم كه تفاوت دو گام نخست را بدانم. گرچه من درك ناچيزي از مفهوم اين دعا دارم و من از خداوند مي خواهم كه به من آرامش بدهد. آرامشي كه در سراسر زندگيم نداشتم و قدرتي كه خداوند به من هديه كند تا شهامت تغيير كردن را پيدا كنم.يعني بايد در كار او و ديگران دخالت نكنم و اعمال و رفتار خود را تغيير بدهم.
* آيا قدم اول و دوم شما را براي برداشتن قدم سوم آماده كرده است؟
- در قدم اول من اقرار كردم كه در برابر مواد مخدر عاجزم و بيماري ام را شناختم و من نتايج عواقب زندگي گذشته ام را پذيرفتم و اعتراف كردم نياز به روش جديدي براي زندگي دارم. در قدم دوم به اين باور رسيدم كه نيرويي هست كه مي تواند سلامت عقل را به مرور به من بازگرداند و البته كم كم از تصورات باطل خود دست برداشتم و ايمان نوپاي خود را به كار گرفتم تا آماده قدم سوم شدم و به خدا نزديك شدم.
* در گام سوم چه احساسي در شما برانگيخته مي شود؟
- احساس امنيت به جاي ترس، آرامش و كنار گذاشتن جنگهاي دروني كه با خودم داشتم. احساس نزديكي به خدا و برقراري رابطه با او. احساس تنها نبودن، اعتماد و اميدواري.احساس وصل شدن به نيرويي ماندگار و پايدار. نيروهاي گذشته اي كه من با آن سروكار داشتم جز تخريب براي زندگي فردي و اجتماعي ام، چيز ديگري را برايم به ارمغان نياورد. نيرويي كه امنيت خاطر را به تفكرات مادي داده بود.
* آيا برداشتن اين گام مشكل نيست، ما به واقع مدعي نزديك شدن به خداوند هستيم اما در عمل بسياري از ما ممكن است تا به آخر نتوانيم پايدار و مقاوم در برابر وسوسه هاي بيروني و عوامل غير باشيم.
- به عنوان يك بيمار در حال بهبودي،  اگر گام اول و دوم را برنداشته بودم در اين قدم موفق نمي شدم. در قدم اول پي بردم كه نيرويي برتر از من قدرت گرفتن مصرف مواد و وسوسه آن را از من دارد و در قدم دوم به اين باور رسيدم كه نيروي برتري سلامت عقل را به من بازگرداند، در اصل برداشتن اين دو قدم موجب شد در قدم سوم موفق باشم.
* از نظر شما مفهوم تصميم گيري در قدم سوم چيست؟
- آنچه كه از ذهن خطور مي كند اين كه چه كار مي خواهم انجام بدهم و يا چه چيزي را نمي خواهم انجام بدهم، اين كه كجا بروم يا نروم، اين كه به تصميم گيري هايم عمل كنم، در حالي كه در گذشته فكرم در پي مصرف مواد بود و اغلب تصميم مي گرفتم شب مواد مصرف نكنم اما صبح نظرم عوض مي شد. تصميم در قدم سوم يعني همراه با اقدام و عمل.
* چه حركت و اقدامي از جانب شما لازم است تا بتوانيد بگوييد قدم سوم را زندگي مي كنيد؟
- حركت اوليه و اقدام اوليه تمايل داشتن است و اين كه در جلسات شركت نمايم. ارتباطم را با خدا قطع نكنم، قدمهايم را به زندگيم وارد كنم و با خود و ديگران كاري نداشته باشم. هر چيز را در جاي خودش ببينم يعني اين كه زندگي كنم و بگذارم زندگي كنند.
* مي توانم بپرسم شما چه چيزهايي را به خدا سپرديد؟
- اداره زندگيم، ترس نداشته باشم، جز از خدا و اين كه هر چه او به صلاح من مي داند انجام دهد و پيش رويم بگذارد.

خاطرات زندگي روزانه
در زندگي روزمره هريك از ما اتفاقات و رويدادهاي كوچك و بزرگ فراواني وجود دارند كه گرچه به سرعت مي گذرند، اما مي توانند قابل توجه باشند و در ميان خاطرات زندگي مان ماندگار شوند؛ اتفاق هايي كه آنها را براي دوستان و همكاران خود تعريف مي كنيم و گاه بعد از گذشت چند سال همچنان شنيدني و شيرين هستند؛ از يك ماجراي جالب در زمان خدمت نظام وظيفه تا خاطره از يك ميهماني خانوادگي و... هر يك از اين خاطرات كوتاه چون يك عكس يادگاري در آلبوم ذهن باقي مانده اند.
شما هم مي توانيد با ارسال خاطرات شيرين زندگي خود به آدرس روزنامه همشهري در ورق زدن آلبوم خاطرات با ما همراه شويد.
***
000663.jpg
آخر قصه را برايم تعريف كن
يادم مي آيد همان سال اول دبستان يك روز معلممان خانم فياضي نيامد. هنوز هم متوجه نيستم كه چرا آن وقت ها زماني كه شيفت ظهر بوديم زود شب مي شد. يادم مي آيد روزي كه معلممان نيامد مدير مدرسه سر كلاس حاضر شد و گفت اگر ساكت باشيد يك قصه برايتان تعريف مي كنم. قصه قشنگي بود. هنوز هم بعضي از صحنه هايش را يادم مي آيد، اما آخر داستان را يادم نمي آيد، چون زنگ خانه خورد و مدير گفت اگر فردا هم معلم نداشتيد بقيه اش را تعريف مي كنم. فردا معلم آمد، هنوز هم تا جايي كه قدرت تخيل دارم فكر مي كنم ولي نمي توانم پاياني برايش بنويسم.
فرداي آن روز مدير خودش نيامد و من هنوز دلم براي آخر آن قصه قشنگ تنگ شده....
آسيه قويدل ۱۵ ساله

نگاه
تولدي دوباره
افسانه صدق زاده
ممكن است از خود بپرسيد معتادان گمنام NA كيستند؟ معتادان گمنام (NA) انجمني است غيرانتفاعي متشكل از زنان و مرداني كه اعتياد مشكل اصلي زندگيشان بوده و اكنون به طور مرتب گرد هم مي آيند تا از بيماري اعتيادشان رهايي يابند. تنها لازمه عضويت در اين انجمن تمايل به قطع مصرف مواد مخدر است.
اما چرا گمنام،احساس ويژه  اي سبب مي شود تا معتادان بدون ترس از ممانعت هاي اجتماعي و قانوني، در اين نشست ها شركت كنند و در شرايطي كه گمنامي، فضاي يكساني را در نشست ها به وجود آورده، اين اطمينان ايجاد مي شود كه هيچ فرد يا شرايطي، مهمتر از پيام بهبودي نيست.
روش اصلي بهبودي در NA، ايجاد باور ارزش درماني كمك يك معتاد به معتاد ديگر از راه برگزاري مداوم جلسات است. جلسات به دو نوع باز و بسته از سوي معتاداني كه در حال بهبودي (خدمتگزاران) هستند برگزار مي شود. جلسات باز كه به منزله اطلاع رساني است به جلساتي گفته مي شود كه علاوه بر بيماران، حضور در آن براي عموم نيز آزاد است. جلسات بسته كه منحصراً  مربوط به حضور معتادان است به شكلهاي مختلف مشاركتي، سخنراني، پرسش و پاسخ موضوعي و تركيبي برگزار مي شود اما هدف همه نشست ها يكي است يعني فراهم كردن محيطي امن و مناسب براي بهبودي شخصي.
مراحل بازيابي فردي در NA در چند مرحله مشخص قابل اجراست:
۱- حضور مداوم در جلسات بهبودي
۲- داشتن راهنما يعني استفاده از يك عضو قديمي تر و باتجربه  جهت ادامه مسير بهبودي
۳- لازمه پاك ماندن و ادامه مسير بهبودي كاركرد قدمهاي ۱۲ گانه مي باشد كه روشي است روحاني، كه نياز است با راهنما كار شود كه مطالعه نشريات و كتابهاي معتادان گمنام را الزامي مي كند و اين كار هميشه در حال انجام شدن است.
۴- خدمت به همنوع كه رمز موفقيت معتادان گمنام (NA) است.
سنتها و مفاهيم ۱۲ گانه اصولي معنوي هستند براي زندگي گروهي، كه از سالها تجربه خدماتي معتادان گمنام به دست آمده اند و به زندگي گروهي معتادان گمنام سامان مي دهند، اين اصول از سوي اعضاي قديمي تر گروه ها اجرا مي شود كه نام اين اعضا خدمتگزار است. اين خدمات بلاعوض ارائه شده و خدمتگزاران براي خدماتي كه ارائه مي دهند هيچ گونه حقوق مادي دريافت نمي كنند.

اجتماعي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |