يكشنبه ۴ تير ۱۳۸۵
گفت وگو با علي شكوري راد عضو شوراي مركزي حزب مشاركت - قسمت آخر
اشتباه استراتژيك
000651.jpg
سيدحسين قوامي - مريم جمشيدي
عكس :مسعود خامسي پور
قسمت اول مصاحبه همشهري با علي شكوري راد روز گذشته به چاپ رسيد. اينك بخش دوم آن از نظرتان مي گذرد.
در بخش اول اين گفت وگو، علي شكوري راد در خصوص تحولات دروني حزب مشاركت به ويژه احتمال تغيير دبير كل آن و سياست اين حزب در دو انتخابات آينده خبرگان رهبري و شوراهاي سوم به پرسش هاي همشهري پاسخ داد.

* علت اين كه مجلس پس از دو دوره سابقه نظارت بر انتخابات شوراها، مي خواهد ناظر را تغيير دهد چيست؟
- شورا دو دوره سابقه دارد اما در هيچ دوره اي روش مجلس بر رد صلاحيت قرار نگرفته است. اما مجلس هفتم بايد پاسخگوي رد صلاحيت ها باشد. از آنجا كه نمايندگان در دوره بعد هم مي خواهند در معرض رأي مردم قرار گيرند، بنابر اين مي خواهند بار منفي رد صلاحيت ها بر دوش آنها نباشد. لذا تعارفي كه بين مجلس و شوراي نگهبان در مورد نظارت انجام مي گيرد از باب ارادت به يكديگر نيست، از باب فرار از تبعات نوع نظارتي است كه روش اش رد صلاحيت است.
* از جانب برخي مطرح شده كه ترس نيروهاي اصلاح طلب از رد صلاحيت ها تنها يك توهم است.
- فكر مي كنم در جناح مقابل اراده جدي براي رد صلاحيت ها وجود دارد. اما انتخابات شوراها عرصه مناسب براي تحقق اين اراده نيست. ممكن است برخي افراد شناخته شده را در شهرهاي بزرگ رد صلاحيت كنند، اما در انبوه نيروهايي كه در انتخابات شوراها ثبت نام مي كنند تنگ نظري كردن يعني خود را مقابل مردم قرار دادن و برخلاف انتخابات مجلس و رياست جمهوري اين گونه نيست كه تنگ نظري شوراي نگهبان، تنها منجر به قرار گرفتن در مقابل نيروهاي سياسي باشد. بنابر اين ما نگران اين نيستيم كه امكان حضور براي نيروهاي اصلاح طلب مسدود شود. چون عملاً امكان پذير نيست.
* نقطه آغاز افول اصلاح طلبان انتخابات شوراها بود. چگونه مي خواهيد نقطه افولتان را به نقطه شروع تبديل كنيد؟
- انتخابات شوراي دوم و نهمين دوره رياست جمهوري در فرهنگ سياسي شكست اصلاح طلبان تلقي شد ولي مي تواند نقطه آغاز هم باشد. چرا كه ما در انتخابات رياست جمهوري يك پيروزي به دست آورديم و آن غلبه گفتمان شركت در انتخابات و سياست ورزي بود كه اگر اين گفتمان شكست مي خورد اصلاحات شكست خورده بود. بسياري از نيروهايي كه در خط تحريم انتخابات رياست جمهوري حركت كرده بودند اكنون پشيمان هستند و گفتمانشان خاتمه يافته است و حرفي براي گفتن ندارند. فكر مي كنم خط اصلي اصلاحات با غلبه گفتمان سياست ورزي پيروز شده است و مبتني بر اين پيروزي در عرصه گفتماني، مي توانيم در آينده به پيروزي در انتخابات نيز اميدوار باشيم.
* اصولگراها، مجلس خبرگان را گام چهارم مي نامند. يعني معتقدند سه گام قبلي را با موفقيت برداشته اند و اكنون به سوي برداشتن گام چهارم حركت مي كنند، نظر شما در مورد اين تحليل چيست؟
- من براي سه گام قبلي آنها جز براي گام اول كه به نظرم آنها از يك اشتباه استراتژيك اصلاح طلبان استفاده كردند و در انتخابات شوراها تحولي را رقم زدند، پيروزي قائل نيستم.
* اشتباه استراتژيك اصلاح طلبان چه بود؟
- اين بود كه در انتخابات شوراها كه دموكراتيك ترين انتخابات بود، بحث تحريم و عدم شركت را مطرح كردند. يعني در حقيقت به نظر من يك اشتباه تاريخي و استراتژيك از ناحيه كساني بود كه گفتمان تحريم را در آن زمان دنبال كردند و مانع شركت مردم در انتخاباتي شدند كه دموكراتيك ترين انتخاباتي بود كه در طول تاريخ بعد از انقلاب برگزار مي شد. به خاطر اين كه كمترين رد صلاحيت در آن صورت گرفت و ناظر و مجري اش اصلاح طلبان بودند. بنابر اين هيچ شائبه اي براي عدم سلامت انتخابات وجود نداشت و انتخابات هم دموكراتيك و هم سالم بود. ولي به دليل گفتمان غلطي كه بعضي از اصلاح طلبان در آن زمان رايج كرده و مردم را براي شركت در انتخابات مردد كردند، عملاً فرصتي را فراهم آورد كه مخالفان اصلاحات بتوانند با بسيج حداقلي نيرو در شهرهاي بزرگ، انتخابات را به نفع خود رقم بزنند كه باعث تقويت روحيه و اقدامات بعدي آنها شد. البته در آن انتخابات آنها پيروز نشدند بلكه اصلاح طلبان شكست خوردند و آنها از نتيجه شكست اصلاح طلبان بهره بردند. انتخابات مجلس و رياست جمهوري با شبهات خاص خودش مطرح است كه ما نمي توانيم اساساً آنها را پيروزي بر جناح مقابل تلقي كنيم. براي آن كه در روند برگزاري انتخابات شبهه و شائبه  بسياري وجود داشت. در انتخابات خبرگان هم اگر آنها پيروز شوند براي آنها تحصيل حاصل است براي آن كه انتخابات خبرگان به گونه اي درآمده است كه اساساً در آن رقابت محدود است. پيروزي زماني معني پيدا مي كند كه رقابتي وجود داشته باشد. انتخابات خبرگان دور قبل فارغ از رقابت برگزار شد، به نحوي كه در برخي حوزه هاي انتخابيه فقط يك كانديدا وجود داشت كه اگر آن فرد به خودش هم رأي مي داد و هيچ فرد ديگري در انتخابات شركت نمي كرد، انتخاب مي شد. در چنين شرايطي چه افتخار و پيروزي اي مطرح است؟
* در مورد سياست داخلي تا حدودي نظرتان را گفتيد اما در مورد سياست خارجي و به خصوص پرونده هسته اي چه ارزيابي اي داريد؟
- به نظر مي رسد پرونده هسته اي هم از طرف كشورهاي خارجي و هم از طرف دولت ما خيلي بيش از حد اهميت پيدا كرده است. آنها براي بهانه جويي براي مهار ايران و اينها براي سرپوش گذاشتن روي ناروايي ها و ناكامي هاي سياست داخلي كه در آينده خواهند داشت. به هر حال در پروژه هسته اي كه در آن نوعي حقانيت براي جمهوري اسلامي ايران وجود دارد. يعني اين كه ما بايد انرژي هسته اي داشته باشيم و بايد بتوانيم از اين تكنولوژي برخوردار باشيم تقاضاي به حقي است. ولي برخوردار شدن از حق، با ادعاي داشتن حق متفاوت است. كاري كه دولت فعلي مي كند بيش از آن كه برخوردار شدن از حق باشد، ادعاست. دولت قبلي هم معتقد بود كه جمهوري اسلامي بايد از اين حقش برخوردار باشد. منتهي دولت قبلي بر اساس مذاكره و اعتمادسازي در صدد تحقق اين حق بود و دولت كنوني بر اساس منازعه و تنش آفريني. فكر مي كنم دولت قبلي موفق تر بود به دليل اين كه اگر امروز اينها با تنش توانستند ۱۶۴ سانتريفوژ را رديف كرده و ۵/۳ درصد اورانيوم را غني كنند؛ مذاكرات دولت قبلي هم بر مبناي اين بود كه با توافق با جامعه بين المللي بتوانند تا ۳ هزار سانتريفوژ را مورد مطالعه و بررسي قرار بدهند.
* ولي اين موضوع هيچ گاه مورد توافق جامعه بين المللي قرار نگرفت؟
- ولي روند اين بود و اتفاقاً تحققش امكان پذير بود. يعني وقتي موضع شما حق است مي توانيد بر اساس آن يارگيري كنيد. يعني مي توانست فرصت تحقيقات و دستيابي به تكنولوژي براي ايران را با حمايت بين المللي به دست بياورد بدون آنكه فرصت هاي ديگري را از دست بدهد.
* اما اين تقاضا پذيرفته نشد.
- احتمال پذيرفته شدنش بيش از حالا بود. چون مذاكره در حال جريان بود. ولي آنچه كه الان اتفاق افتاده، غني سازي ۵/۳ درصد با ۱۶۴ دستگاه سانتريفوژ است .در كنارش اين همه تهديدات بين المللي عليه ما به وجود آمده است. ما به يك چيزي دست پيدا كرده ايم. اما نه تضميني براي حفظ آن داريم و نه مي توانيم ساير منافعمان را در سطح بين الملل، پيگيري كنيم.
به هر حال دولت فعلي با بيان اين كه مردم از شعار آزادي و جامعه مدني خسته شده اند و دنبال معيشت هستند، با شعار «مي خواهيم پول نفت را سر سفره مردم ببريم» بر سر كار آمد. جالب اينجاست كه كانديداي اصلاح طلب ديگري هم با شعار اقتصادي رأي بعدي را آورد. به هر حال انتخابات با اين شعارها رقم خورد و حالا يك رئيس جمهور انتخاب شده است.
شما ببينيد كه رئيس جمهوري، صحبت هايش در شهرهاي مختلف و حتي روستاها اين است كه «انرژي هسته اي حق مسلم شماست» و حال اين سؤال مطرح مي شود كه آيا درك مردم از شعار «انرژي هسته اي حق مسلم ماست» بيش از شعار «آزادي حق مسلم شماست» مي باشد؟ آيا مردم حق نداشتند آزادي را حق مسلم خودشان بدانند؟ چه طور است كه مردم انرژي هسته اي را كه نمي دانند با چه فرآيندي مي خواهد به آنها خير برساند، بايد حق مسلم خودشان بدانند، اما آزادي را نه!؟
بنابراين، اصلاح  طلب ها كه آزادي را حق مسلم مردم مي دانند، رفته اند و امروز كساني سركار آمده اند كه مي گويند انرژي هسته اي، حق مسلم مردم است و البته اينها كجا آب و نان مردم مي شود؟ كي و با چه مكانيزمي و در چه مدت زماني قرار است اين انرژي هسته اي آب و نان مردم شود؟
آيا مي شود به جاي آوردن پول نفت بر سر سفره مردم بگوييم: «اي جوان! تو بدان كه انرژي هسته اي حق مسلم توست و تو زنده اي براي اينكه اين حقت را حفظ كني و ديگران كه مي گفتند آزادي حق مسلم توست، قصد فريب تو را داشته اند ولي امروز كه من چنين مي گويم، قصد دارم به تو خير برسانم» . نمي شود اينها را توجيه كرد. من فكر مي كنم به لحاظ تأمين اين حق هاي مسلم، هيچ شرايط بهتري نسبت به دولت قبلي نداريم، بنابراين اگر سياست هاي دولت قبلي دنبال مي شد، بيشتر احتمال داشت اين حق مسلم را براي جامعه حفظ كرد.
* پس اين دغدغه و نگراني بود كه شما را به ديدار با حزب مؤتلفه كشاند؟
- دغدغه اي كه وجود دارد، اين است كه ايران چه چيزي را از دست مي دهد و چه چيزي به دست مي آورد. ما در اين باره احساس كرديم كه سياست  هاي رايج در جامعه، تأمين كننده منافع ملي ما در حدي كه مي شود با سياست هاي ديگر تأمين كرد، نيست. البته من قدرت تشخيص آنها را در سبك و سنگين كردن آنچه حاصل مي شود و از دست مي رود، نفي نمي كنم و معتقدم كه منافع ملي مورد نظرشان هست؛ بلكه حرفمان اين است كه اين معادله اي كه واردش شده اند، درست نيست.
البته در اين مواقع يك نوع جنجال و غوغاسالاري هم در اين باره صورت مي گيرد و به محض اينكه مي گوييم شما اشتباه مي كنيد، بلافاصله گفته مي شود كه شما مخالف تكنولوژي هسته اي و حق مسلم ايران هستيد، اما بايد بگويم كه اين طور نيست و ما فكر مي كنيم كه در اين معامله، ملت دچار غبن مي شود. به همين علت هم نگران شديم و فكر كرديم براي منافع ملي از برخي اختلاف سليقه ها دست برداريم و برويم سراغ كساني كه شايد بتوان با همراه كردن آنان با خودمان يا توجيه شان نسبت به آنچه كه در شرف وقوع است، اثر مثبتي در جلوگيري از روندي كه وجود دارد، بگذاريم. به همين دليل ما هزينه هايي را پرداختيم تا جلو تحميل هزينه هاي بيشتر در كشور گرفته شود. اين ديدار، در مجموع بد نبود و ما از حركتي كه انجام داديم، يك نتيجه قطعي گرفتيم و اميدوار به حصول يك نتيجه ديگر هم هستيم.
نتيجه قطعي اش آن است كه ما به وظيفه خودمان در قبال ملت ايران و آينده كشور عمل كرديم و هيچ كوتاهي در اين باره صورت نگرفت و نتيجه اميدواركننده اي هم كه به آن اميد داريم، اين است كه ديدگاه هاي مشابه اما پراكنده كه به چشم نمي آيند، با هم همراه شوند و برآيند اين همراه شدن ها مي تواند بيش از جمع جبري آنها اثربخش باشد.
از طرف ديگر مؤتلفه ظرفيتي دارد كه قابل توجه است، زيرا يك تشكل قديمي است كه وجه تمايز آن با انديشه حاكم بر دولت اين است كه وجود احزاب را در جامعه، به رسميت مي شناسد. بنابراين ما با موتلفه بر اساس اينكه آنها هم به تحزب و تكثر پايبندي نشان داده اند و آن را اظهار مي كنند، ديدار كرديم. ضمن اينكه مؤتلفه در روند تحولات فعلي سياسي حاكم بر جامعه، جزو حذف شده هاي اين تحولات هستند. به عبارتي حاكميت دولت جديد اگرچه ديدگاه هاي نزديكي با مؤتلفه دارد، اما اين نزديكي منجر به اين نشده كه به فكر استفاده از مؤتلفه در پيشبرد برنامه هايش بيفتد.
مؤتلفه اگرچه به لحاظ سياسي در موقعيت بهتري قرار دارد، اما به لحاظ مشاركت در امور كشور، جزء بخش هاي محذوف تحولات اخير است و من تصور مي كنم كه حتي از احترامي كه در زمان دولت آقاي خاتمي برخوردار بودند، الان برخوردار نيستند و از اين لحاظ هم دچار احساس رنج مي باشند.
با اين حال، ما اين ظرفيت  را به دليل آنكه آنها سياسي بوده و بيش از دولتمردان كنوني مقيد به رعايت قواعد بازي در عرصه سياست هستند، در اعضاي مؤتلفه ديديم و براي همين، مورد توجه ما قرار دارند.

نگاه
تعامل با احزاب
علي شكوري راد
ما زمينه مناسبي را براي گفت وگو با همه احزاب اصلاح طلب فراهم كرده ايم و فراهم مي بينيم و فراتر از احزاب اصلاح طلب، با احزاب ديگر هم كه در چارچوب فكري آقاي هاشمي مي گنجند مثل كارگزاران و اعتدال و توسعه، زمينه تعامل را خوب مي بينيم. با مؤتلفه هم گفت وگو داشته ايم و گفت  وگو با اشخاص با نفوذي كه در قالب حزب نيستند را هم، مورد توجه قرار داده ايم. فكر مي كنم در اين مجموعه يك احساس نگراني عمومي نسبت به روند اداره كشور وجود دارد كه مي تواند دستمايه خوبي براي همكاري اين مجموعه در زمينه اهداف حداقلي باشد. احساس ما اين است كه مجموعه فعاليت هايي كه ظرف اين چند ماه داشته ايم، فعاليت هاي بالنده، دلگرم كننده و منشاء اثر بوده است. زمينه مناسبي هم در آستانه انتخابات پيش رو براي اتئلاف هاي گسترده تر احزاب وجود دارد.
علت اينكه با حزب موتلفه به عنوان بخش حذف شده از قدرت ديدار كرديم اين بود كه آنها داراي پايگاه اجتماعي خاص خودشان هستند و حوزه نفوذ خاص خود را دارند و بيش از آن، به دليل پيشينه شان در جناح راست، قدرت اثرگذاري بيشتري دارند. بنابراين اين تنها ما نيستيم كه مؤتلفه را ناديده نمي گيريم بلكه هر نيروي سياسي در جامعه به پتانسيل سياسي مؤتلفه توجه دارد. همين قدر كه به ديدار بين مشاركت و مؤتلفه توجه شد به معني اثربخشي اين ديدار است.از جانب آنها مطرح مي شود كه مشاركت و اصلاح طلبان طيف از كار افتاده جامعه هستند كه اين نشست موجب شد تا دوباره مطرح شوند. اين حرف راديكال هاي آنهاست. ما آنها را درك مي كنيم .چون ما هم از طرف بخشي از اصلاح طلبان راديكال و بي توجه به نقش سياسي احزاب ، مورد انتقاد قرار مي گيريم. يعني كساني كه اساساً نقش سياسي حزب را در مناسبات سياسي قدرت درك نمي كنند و دنبال دادن شعار و طرح خواسته هاي راديكال، بدون توجه به نحوه تحقق آنها هستند. من نمي خواهم همه منتقدين را تخطئه كنم ولي مي خواهم بگويم نظرات و انتقادات آنها خيلي هم اهميت پيدا نمي كند.
آنها صرفاً زماني شما را تأييد مي كنند كه عملي راديكال انجام بدهي. در حالي كه يك حزب، مجموعه اي از رفتارها را در شرايط زماني خاص بايد از خودش بروز دهد و حزب پيرو اين گونه افراد نيست. حزب مدعي رهبري كردن بخشي از جامعه است. بنابراين ما خودمان را از چارچوب و هژموني راديكال ها خارج و فكر مي كنيم كه خيلي نبايد خودمان را درگير اين انتقادها كنيم.البته باعث تأسف است. برخي كه شعار نقد اصلاحات و اصلاح طلبان را مي دهند و كساني كه بيشترين داعيه را در اين باره دارند، به محض اين كه كوچكترين انتقادي از آنان مي شود، برآشفته مي شوند و انتقاد را به معناي نفي و تخطئه كامل تفسير مي كنند و واكنش نشان مي دهند. بنابراين من فكر مي كنم كساني كه هنري جز نقد ديگران نداشته اند، متأسفانه هنري جز عدم تحمل نقد هم از خودشان بروز نداده اند.

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
شهرآرا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |