شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
گزارش نمايش هايي كه در تالارهاي تهران بر صحنه مي آيد
زمين ارجمند
002316.jpg
002319.jpg
تئاتر شهر هفته گذشته با اجراي هشت نمايش توانست 9905 تماشاگر را به اين مجموعه جلب كند. در اين ميان بيشترين ميزان تماشاگر متعلق به نمايش مسيو ابراهيم و گل هاي قرآن بود كه پس از 26 اجرا در تالار چهارسو و 2589 تماشاگر به كار خود پايان داد. حرير سرخ صنوبر نيز از ديگر نمايش هاي پرمخاطب بود كه پس از 20 اجرا با 1303 تماشاگر در تالار قشقايي به اجراي خود پايان داد. در تالار كوچك تئاتر شهر نيز نمايش اولئانا به كارگرداني علي اكبر عليزاده پس از 18 اجرا 929 تماشاگر را به خود جلب كرد و نمايشنامه بيوه هاي غمگين سالار جنگ به كارگرداني هادي عامل با 02 اجرا 853 تماشاگر داشت.
بيوه هاي غمگين سالار جنگ يك نمايش كمدي است كه توسط محمدامير ياراحمدي نوشته شده و هدايت هاشمي در آن به اجراي نقش پرداخته است.
هاشمي مي گويد: به نظر من اين يكي از بهترين نمايشنامه هاي ياراحمدي است كه ما در اجراي آن سعي كرديم با توجه به زمان كم و مشكلات بسيار به كمدي جهاني فكر كنيم و سعي كنيم فقط كلام و گفتار ملاك خنداندن نباشد. اين نمايش يكي از بهترين اجراهاي من در زمينه بازيگري است. نمايش از جهل مي گويد، از ناداني طايفه اي كه خود را سرآمد هوش مي داند در حالي كه در ناداني و جهل كامل دست و پا مي زند. بيوه هاي غمگين را فقط و فقط جهل مطلقشان سركيسه مي كند و اينها همه در يك ماجراي خنده دار ما را در تلخ خندي غريب سهيم مي كنند.
زمين مقدس عنوان نمايش جديدي است كه در تالار قشقايي تئاتر شهر از اين هفته به اجرا درآمده است.
در اين نمايش كه به نويسندگي و كارگرداني ايوب آقاخاني به صحنه آمده، داود رشيدي و افسانه ماهيان به اجراي نقش مي پردازند.
آقاخاني مي گويد: زمين مقدس تا به امروز عصاره تعريف و سليقه من و ترسيم ساده اي از نگاه شخصي ام به تئاتر و نمايشنامه است. كنش مندي اعتقاد به ساختمان و معماري درام، شخصيت هاي جاندار و ريشه مند و هويت تعريف شده چيزي است كه در نمايشنامه نويسي و اساساً در تئاتر تعقيب مي كنم. اما هنوز نمي دانم در اين نمايش به فاكتورهاي ياد شده رسيده ام يا نه، اما به هر حال گروهي توانمند، صادق و خلاق، دست به دست هم داده اند تا ضعف هاي من تجربه گر را بپوشانند.
اين نمايش هر روز ساعت 20 در تالار قشقايي بر صحنه مي آيد.
نمايش خنده ستان ماتميان نوشته فرهاد ناظرزاده كرماني به كارگرداني بهاره سپاهي نيز از هفته گذشته در سالن اصلي تالار مولوي به اجرا درآمده است.
اين نمايش كه سال گذشته در برنامه نمايشنامه خواني كارگاه نمايشنامه نويسي اداره برنامه هاي تئاتر روخواني شد با نگاهي طنزآميز به مرگ، ماجراي جواني را روايت مي كند كه پس از فوت پدر در صدد برگزاري مجلس سوگواري برمي آيد. در اين بين فردي كه خود را متخصص برگزاري سخنراني هاي چند منظوره معرفي مي كند، وارد مي شود و...
در اين نمايش نويد جهان زاده، مجيد رحمتي، بنفشه نجاتي، امير موسوي و كيانا اطهري نژاد به ايفاي نقش مي پردازند.
اين نمايش هر روز به غير از شنبه ها از ساعت 17/30 در تالار مولوي بر صحنه است.
ميهمان سرزمين خواب نوشته چيستا يثربي با كارگرداني آرش سهرابي يكي از نمايش هايي است كه از هفته گذشته در تالار سنگلج به اجرا درآمده است.
اين نمايش يك درام اجتماعي خانوادگي است كه مسائل بعد از جنگ ايران و عراق و مشكلات يك خانواده را بررسي مي كند.
ميهمان سرزمين خواب كه پيش از اين نيز در سال 81 در تالار اصلي مجموعه تئاتر شهر به صحنه آمده بود، با تكيه بر مبحث تئاتردرماني قصد برخورد با مخاطبان را دارد و به همين دليل يثربي بعد از نگارش اين متن و در ادامه اين مسير، نمايشنامه از خواب تا مهتاب را مي نويسد كه در هر دو نمايشنامه موضوع آدمي مطرح مي شود كه بعد از جنگ هشت ساله ايران و عراق حافظه خود را از دست داده و همه چيز را فراموش كرده است و اين بار به كمك همسرش و با نيروي هنر و عشق، گذشته خود را به ياد مي آورد. در اين نمايش بازيگراني چون سوسن پرور، عقيل تقي زاده، عليرضا مدني، مهدي مهديون و... نقش آفريني مي كنند.
نمايش خدا را هجي كن  نوشته ميليس سارتوريوس به كارگرداني مهران امام بخش نيز از اين هفته در تالار نو مجموعه تئاتر شهر به صحنه مي رود.
اين نمايش از جمله متون سارتوريوس- نمايشنامه نويس صاحب نام يوناني- است كه توسط حسين اقدامي ترجمه و توسط حميد ابراهي نيز براي صحنه كارگرداني شده است. شطرنج
يك طرفه عنوان نمايشنامه ديگر اين نويسنده يوناني است كه شهرتي جهاني دارد.
خدا را هجي كن حكايت سه زنداني است كه يك جنبش را رهبري كرده اند. آنها منتظر محاكمه هستند اما در يك روند زماني به شناخت ديگري از يكديگر مي رسند.
اين نمايش كه در فاصله  سال هاي دهه 60ميلادي نوشته شده، براي اولين بار در ايران توسط اصغر همت، سال 1358 در تالار مولوي به اجرا درآمد و اكنون مهران امام بخش نيز اجراي ديگر آن را آماده صحنه كرده است. او درباره اين انتخاب مي گويد: در فرصتي كه براي انتخاب متن داشتم اين نمايشنامه در ميان آثاري كه خواندم متن قابل تامل تري بود. جذابيت شخصيت ها و كاراكترها در فضاي بسته اي كه داستان رخ مي دهد براي من بسيار حائز اهميت بود. نمايشنامه فضاي ثابت و محدودي دارد و كل داستان در يك سلول زندان مي گذرد. اينكه نمايش چه طور مي تواند تماشاگر را با خود همراه كرده و واكنش ها را نسبت به يكديگر به مخاطب منتقل كند، مهم ترين ملاكي بود كه براي اجرا در نظر داشتم. آنچه بيش از همه برايم اهميت داشت رفتارهايي است كه شخصيت ها در يك پروسه زماني از خود بروز مي دهند. در طول نمايش هر چه بيشتر پيش مي رويم شرايط براي شخصيت ها سخت تر مي شود و رفتارهاي آدم ها نسبت به يكديگر قابل تامل تر مي شود.
در اين نمايش افشين هاشمي، كامبيز اميني، تبسم هاشمي حائري، يعقوب صباحي و بهروز فاطمي به اجراي نقش مي پردازند.
فرود اضطراري حواصيل روي پشت بام خانه عنوان نمايش جديدي است كه اين هفته در تالار كوچك مجموعه تئاتر شهر به صحنه مي آيد.
در اين نمايش كه نويسندگي و كارگرداني آن برعهده حسين محب اهري است، علي گلي زاده، حميدرضا طوبايي، ياسمن محب اهري، مهتاب مقصودلو، بابك طهماسب پور، امير سفيري و شكوفه هاشميان به عنوان بازيگر حضور دارند. آتيلا پسياني به عنوان طراح صحنه و لباس و مهستي ايزدي به عنوان دستيار كارگردان نمايش را همراهي مي كنند.
حسين محب اهري نويسنده و كارگردان درباره نمايش جديدش مي گويد: پرنده اي و شايد پيكي از آسمان به زمين مي آيد، نمي دانم چرا و نمي دانم براي چه اين پرنده و شايد پيكي از آسمان به زمين مي آيد. نمي دانم چرا و نمي دانم براي چه اين پرنده و شايد هم اين فرشته روي پشت  بام خانه يك موزيسين فرود مي آيد.
پرنده، پيك و يا فرشته، آدم ها را روي زمين مي بينند. كارهايشان، رفتارشان با يكديگر و اينكه اين انسان چه مي كند با نعمت هاي خداوند... . نعمت محبت، دوست داشتن، عدالت و... و اگر من و تو و او جاي اين پرنده، جاي اين پيك، جاي اين فرشته بوديم، چه مي كرديم و چه خواهيم كرد؟...
نمايش فرود اضطراري حواصيل روي پشت بام خانه موزيسين از فردا يكشنبه 15مرداد ساعت 19/45 در تالار كوچك تئاتر شهر بر صحنه خواهد بود.

گزارش سفر ارمنستان - 11
002322.jpg
پيشينه: همايش جهاني اسطوره ها و حماسه ارمني، بهانه اي بود كه استاد دكتر كزازي را به دعوت رايزن فرهنگي ايران راهي ديار ارمنستان كند. ادامه اين سفرنامه را كه به خامه شيواي جناب آقاي دكتر كزازي ريخته شده با هم پي مي گيريم.
نقش هاي نمادين
دوشيزه نشسته در ميانه گوشي به سوي من مي داشت و گوشي به سوي استاد ارمني. اين استاد، هر زمان رشته گفتار را به دست مي گرفت، يك باره و بي گسست سخن مي گفت و حتي وانمي نهاد كه اين دوشيزه كه او خود نيز چندان خاموش و كمگوي نبود، سخني بگويد. اما او كه سيدا نام داشت، دختري پژوهنده و كنجكاو بود و پي در پي نكته هايي را در دفتري مي نگاشت. از اين روي، گهگاه آن استاد و زبان ارمني را فرو مي نهاد و روي به سوي من و زبان فرانسوي مي آورد. به او گفتم: نام وي، در زبان اسپانيايي، به معني ابريشم است. گفت: اين را مي داند و در جايي نيز خوانده است كه اين نام ريشه اي ايراني دارد. من گفتم كه: در اين باره، چيزي نمي دانم. در ميانه راه، درنگي كرديم و به ديدار كليسايي كهن رفتيم. سيدا به من گفت كه اين كليسا و كليساي زافكادزر را شاهي ارمني كه نقش و كاركردي درخشان در تاريخ ارمنستان داشته و بهرام ناميده مي شده است و از دودمان پهلووني بوده است، ساخته است. هنگامي كه به او گفتم كه اين هر دو نام ايراني است و پهلوون ريختي گفتاري و مردمي از پهلوان و آن بازخوانده به پهلو و پهلو همان است كه باختريان آن را پارت مي گويند، سخت شگفتزده شد. ارمنيان سنگتراشاني چيره دستند. يكي از نمودهاي ناب و نمونه اي و كهن اين هنر چليپايي است كه در سنگ بر مي كنند و نقش مي زنند و خاجكار ناميده مي شود كه به معني خاجسنگ يا چلپياي سنگي است. چندين نمونه از اين خاجكارها در گورستان كليسا ديده مي شد. من و سيدا ديري كليسا را نگريستيم و وارسيديم. در ديواره خاوري آن نقش هايي نمادين نگاه مرا در ربود. يكي نماد سرو؛ دو ديگر چنبري با چهار ستون در زير آن. دو ستون خرد و باريك و دوستون ستبر و بزرگ. در نزديكي اين نقش هاي نمادين، گونه اي فرو رفتگي و تهيگي سه گوش ديده مي شد به پهناي كمابيش دو ذرع و به درازاي چندين ذرع، نگاه دوشيزه همراه را به اين نمادها و زيورهاي شگفت مهرازانه (= معمارانه) در كشيديم و گفتم: آن نقش نخستين نماد سرو است كه در ايران درختي سپند و آييني است و نشانه رازوارانه جاودانگي و خرمي و سرسبزي. اين نقش را به ويژه در قالب هاي ايراني مي توان ديد كه بته جقه اي خوانده مي شود. چنبر نماد آسمان است. در باره ستون هاي چهارگانه و فرورفتگي، دل استوار و بي گمان نيستم. من، سرمست ازاين نشانه هاي آشنا، به سيدا گفتم: مي انگارم كه در ايرانم، نه در سرزميني نيراني (= غيرايراني). سيدا سري جنبانيد و سخني نگفت. ما كه ديري دركشيده و سودازده اين نقش ها مانده بوديم، كليسا را دور زديم تا به در آن برسيم و نگاهي به درون نيز بيندازيم. گفتم: شگفت آن است كه اين كليسا گيلويي ندارد. سيدا نخست نپذيرفت و گفت: كليسا بي گيلويي نمي تواند بود. اما آنگاه كه باريك نگريست و وارسيد، شگفتزده گفت: آري! حق با شماست؛ گيلويي ندارد.
ادامه دارد

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |