كاخ موزه عنواني نامناسب براي سعدآباد
شهر ممنوعه تهران
گيتي عابدي
سعدآباد فقط مكان امور كاري رضاشاه نبود. او مهماني هاي زيادي هم در اين باغ برگزار كرد. اولين مهماني در اواخر سال ۱۳۰۰ به افتخار دكتر مصدق(وزير دارايي) و قوام السلطنه(رئيس الوزراي كابينه) برگزار شد
فرح كه هميشه آرزوي داشتن كاخي مثل ورساي فرانسه را در سر مي پروراند، به همين دليل ، سعدآباد را بازسازي كرد
|
|
|
|
انگار ۱۱۰هكتار از جنگل هاي شمال را برداشته و آورده اند در شمالي ترين منطقه پايتخت. درختان زيبا و قدبرافراشته چنار، كاج، نارون و اقاقيا، رودخانه هايي كه بعضي هايشان در دل درختان گم شده اند، چمن هايي كه بوي نمناكش مست و گيج ات مي كند، آسمان آبي و پاك و در نهايت، آرامش كامل. البته از همان اول، اينجا به اين زيبايي و بزرگي نبوده است. اولين قطعه زمين سعدآباد را رضاخان در سال ۱۳۰۰ از بانو عظمي(دختر ناصرالدين شاه) خريداري كرد و بعد از آن، باغ هاي سالار جنگ، جلال الدوله، مستوفي، امام جمعه و نصيرالدوله به سعدآباد اضافه شد. در بين اين همه زيبايي، كلبه هايي از جنس كاخ خودنمايي مي كند كه زيبايي اين ناحيه را دوچندان كرده است؛ كاخ هايي باشكوه كه رضا خان براي تمام افراد خانواده اش ساخت و با توجه به اعلاميه اي كه فروزان- شهردار آن موقع تهران- در سال ۱۳۲۰ داد، ۳۵ميليون تومان خرج ساخت اين كاخ ها شده است.يكي از قديمي ترين اين كاخ ها، كاخ سبز( شهوند) است كه رضاخان براي خودش ساخت. كاخ سبز در عين كوچكي، فوق العاده زيباست و وقتي وارد تالار آئينه اش شوي، دوست داري تا آخر عمر در آنجا بماني. وقتي فراز ونشيب هاي سعد آباد را طي مي كني ،شايد دقيقا فكر نكني سعدآباد در زمان پهلوي به خلوتي چيزي كه الان مي بيني، بود؛ در آن زمان، رجال دولتي در سعدآباد به خدمت رضاشاه مي رسيدند و اوامر شاه را در حين قدم زدن، مي شنيدند. او نمايندگان مجلس را هم دوشنبه اول هر ماه به حضور مي پذيرفت. البته به جاي سالن هاي مجلل، در زير چادر از نمايندگان پذيرايي مي شد چون ساختمان ها هنوز نيمه كاره بودند. در زير يكي از همين چادرها، مقابل كاخ سبز، يكي از مهم ترين اتفاقات زمان پهلوي افتاد؛ پيمان سعدآباد بين ۴ كشور ايران، تركيه، عراق و افغانستان در ۱۷ تير ۱۳۱۶ بسته شد و بر اساس اين عهدنامه، ۴ كشور حق تعرض به خاك يكديگر را نداشتند. خلاصه اينكه سعدآباد در زمان قديم، آدم هاي زيادي را به چشم ديد؛ بر خلاف امروز كه شايد در هفته بيش از ۱۰۰۰ نفر گذرشان به اينجا نيفتد و بيش از نيمي از اين تعداد، شامل دانش آموزان مي شود. شايد يكي از دلايل خلوتي سعدآباد، يكسان نبودن زمان كاري اش با زمان فراغت شهروندان تهراني است و شايد هم چندان جذابيتي براي مردم ندارد و اگر هم جذابيتي داشته باشد هزينه بالاي بازديد از كاخ باعث مي شود كه اكثر مردم رغبتي به بازديد از اين كاخ موزه نداشته باشند و عطايش را به لقايش ببخشند!
سعدآباد فقط مكان امور كاري رضاشاه نبود و اولين شاه پهلوي، مهماني هاي زيادي هم در اين باغ برگزار كرد. اولين مهماني در اواخر سال ۱۳۰۰ به افتخار دكتر مصدق(وزير دارايي) و قوام السلطنه(رئيس الوزراي كابينه) برگزار شد. در كتاب «۴۲ سال در دربار رضاشاه» نوشته خسرو معتضد از قول قائم مقام ملك رفيع- نديم رضاخان- آمده است كه در آن زمان، باغ هيچ گونه امكاناتي نداشت حتي ظروف اوليه و براي برپايي اين مهماني، وسايلي را با وانت از تهران آورده بودند. در همان زماني كه سعدآباد هيچ گونه امكانات رفاهي نداشت، شغال ها بدون هيچ تشريفاتي دور هم جمع مي شدند و با زوزوكردن شان مانع استراحت شاه بودند. براي همين، رضاشاه براي سرشان جايزه اي به مبلغ ۵تومان گذاشت.
كم كم چهره كاخ سبز از نظر محو مي شود و رضاخان و خاطراتش، جايشان را به نسل بعدي مي دهند. در يكي از روزهاي سرد تهران بود كه محمدرضا پهلوي، دست همسر دومش- ثريا- كه تازه از اروپا برگشته بود را گرفت و به سعدآباد برد. ثريا در نهايت حيرت ديد كه در محوطه داخلي سعدآباد، يك فرودگاه كوچك ساخته شده است. شاه اين فرودگاه را ساخت تا بتواند در موارد اضطراري از سعدآباد به رامسر و از آنجا به خارج از كشور برود. محمدرضا براي حفظ جانش به اين فرودگاه بسنده نكرد و ۴ تانك به باغ آورد تا محافظش باشند. بنابراين بهتر بود نام باغ سعدآباد را به پايگاه نظامي سعدآباد تغيير مي دادند! اما وقتي چشمت به بركه هاي زيباي مقابل كاخ سفيد(ملت) مي افتد و دوباره ياد زيبايي هاي اين بهشت كوچك مي افتي، احساس مي كني دادن لقب پايگاه نظامي به اين مكان، شايد كمي بي انصافي باشد. اگر پله هاي كاخ سفيد كه بعد از شهريور۱۳۲۰ اهميتي دوچندان يافت را يكي يكي بالا بروي، وارد راهرويي مي شوي كه در دو طرفش اتاق وجود دارد؛ يكي اتاق محافظين و ديگري رختكن مراجعه كنندگان. آن زمان ها، هر كس وارد كاخ مي شد، بايد بازرسي مي شد؛ البته به جز سومين مادرزن شاه. قدم به سرسراي ورودي كه مي گذاري، اطرافت تعدادي تالار و اتاق مي بيني و در مقابل پله هايي كه به طبقه دوم راه دارد البته بازديدكنندگان از پله هاي كناري مي توانند به طبقه بالا بروند. قبل از اينكه به سراغ تك تك اتاق ها بروي، يك سري مبل زرد در گوشه اي از سرسرا نظرت را جلب مي كند. در بعضي از قسمت هايش زردي، جايش را به سياهي داده و انگار نه انگار كه اين، يكي از وسايل كاخ موزه ملت است. البته بقيه قسمت هاي كاخ هم تعريف چنداني ندارد و گويا غبار زمان چهره آنها را هم پوشانده است. از دفتر كار شاه كه اكثر مصاحبه هاي مطبوعاتي هنگام تابستان در آنجا انجام مي شد تا ناهارخوري خصوصي اش كه زماني ميزباني ژنرال «دوگل»، رئيس جمهور فرانسه را هم بر عهده داشته است، همه شان خاك خورده اند وسايل موجود در اتاق ها هم اندك است و باور اينكه فرح با آن روح فرنگي اش، در آنجا زندگي مي كرده است، بسيار سخت است. فرح كه هميشه آرزوي داشتن كاخي مثل ورساي فرانسه را در سر مي پروراند، در پنجاهمين سالگرد حكومت پهلوي، سعدآباد را بازسازي كرد و تمام در و پنجره هاي ارزشمندش را به بهانه كهنه شدن عوض كرد و اشرف از اين موقعيت سوء استفاده كرد و تمام آنها را در ژاپن فروخت. طبقه دوم هم حال و روزي بهتر از طبقه اول ندارد. آئينه اي در راهرو اين طبقه وجود دارد كه لكه هايش، خود گواه نرسيدن به وسايل كاخ است. البته به اعتقاد صالحي-رئيس كاخ موزه نياوران- حفظ و مراقبت از كاخ موزه ها بسيار سخت است و براي ترميم وسايل، بايد حتما از همان جنسي كه در ساخت وسيله به كار رفته است، استفاده كرد. اكثر وسايل سعدآباد هم كه محصول خارج است. بنابراين شايد نتوان زياد روي ترميم شان حساب باز كرد اما حداقل مي توان انتظار داشت كه درست از آنها مراقبت شود. در طبقه دوم، تالار غذاخوري تشريفاتي، تالار پذيرايي ويژه سفرا، دفتر كار فرح و ... وجود دارد. جلو هر تالار، خلاصه اي از آنچه در تالار است، نوشته شده و چندين نفر به عنوان نگهبان موزه در آنجا حضور دارند كه اطلاعاتي درباره تاريخ كاخ ندارند يا اگر هم دارند، خود را ملزم به ارائه اين اطلاعات نمي دانند. اي كاش در اينجا هم مانند كاخ موزه ورساي از دستگاه هاي كوچكي مشابه موبايل به نام voicer استفاده مي شد. در آنجا، اين دستگاه با قيمت هاي مناسب به توريست ها كرايه داده مي شود و حاوي اطلاعات ضبط شده در رابطه با هر يك از آثار موزه است و با واردكردن كد هاي مخصوص هر اثر تاريخي، توضيحات پيش تر ضبط شده اي براي بازديدكنندگان ارائه مي شود. از اين كه بگذريم، وجود بروشور هايي دو زبانه و راهنما هاي خوش برخورد و مسلط به زبان هاي خارجي، حداقل شرايط لازم براي پذيرايي آبرومندانه از مهمانان خارجي و جذب تعداد بيشتر آنهاست.
جلو سفره خانه طبقه دوم نوشته شده آخرين مهماني كه در اين محل از او پذيرايي شده، جيمي كارتر بوده است اما معتضد، نظر ديگري دارد. او مي گويد كه از كارتر در نياوران پذيرايي شد و نه در سعدآباد. يعني در سعدآباد، تاريخ تحريف شده است؟!
قرار بود يك روز شاد در سعدآباد رقم بخورد اما ديدن بعضي از چيز ها دمار از روزگارت در مي آورد و تازه پي مي بري حرف صالحي چقدر درست بوده است. او مي گفت كه كاخ موزه در كشور ما، يك چيز درجه دو محسوب مي شود و هيچ وقت تلاش نشده است كه بومي اش كنيم؛ يك نمونه وارداتي كه به چشم غريبه به آن نگاه مي كنيم و با آن ارتباط نمي گيريم. شايد براي همين است كه سعدآباد در شمال تهران بين انبوهي از خانه ها گم شده است و كاخ موزه گلستان در ميدان ارگ پشت ساختمان هاي اداري، پنهان.
|