يكشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۵
پيوند شهرك هاي كوچك با شهرهاي بزرگ
مركزيت در كلانشهرها
سميرا مرادي
در قديم مركز شهرهاي امروزي از مناطق اعياني به حساب مي آمدند و افراد متمول در آنجا زندگي مي كردند اما با گسترش شهر اين افراد با حفظ موقعيت شغلي خود در مركز، به خانه هاي تازه ساز و مناطق خوش آب و هواتر اطراف نقل مكان كردند و كم كم از ارزش مسكوني مركز شهر كاسته شد
002613.jpg
وقتي شهرهاي كوچك ديگر جوابگوي نياز جمعيت رو به  افزايش خود نبودند و فضاي كافي براي زندگي وجود نداشت، به ناچار ساخت و ساز در اطراف اين شهرها آغاز شد. ابتدا شهرك هايي بودند كه كم كم به همين شهر كوچك مي پيوستند تا يك شهر بزرگ را بسازند كه سر و تهي نداشته باشد و ما امروز به آن كلانشهر بگوييم؛ مثل تهران كه روزي بيابان هاي اطرافش پر از سگ هاي ولگرد بود و بعد از تاريك شدن هوا كسي جرأت بيرون رفتن از خانه اش را نداشت، اما امروز به راحتي مي توان تا صبح در خيابان هاي سرشار از نور نئون درتهران قدم زد. به هر حال شهر بزرگ شد اما شهر تازه اي نبود بلكه دايره اي بزرگتر بود كه دور دايره كوچك حلقه زد. دايره كوچك آن قدر كوچك شد كه از ديده ها دور ماند اما بدون آن نيز زندگي ممكن نبود. مركز شهر جايي است كه روزي شمال شهر بوده ولي حالا ديگر نيست. با اين حال جنب و جوش خود را حفظ كرده و نمي خواهد نبض زندگي را كه همان حضور مردم است از دست بدهد.
سردرگمي در مركز شهر
ميل روزافزون انسان ها به زندگي شهري باعث شد كه روز به روز بر ابعاد شهرهاي كوچك افزوده شود تا جايي كه آنها تبديل به كلانشهرهاي امروزي شدند. بيشتر اين كلانشهرها به دور همان هسته اوليه و يا مركز شهر امروزي شكل گرفتند. ساخت و سازهايي كه در اطراف محله هاي قديمي صورت گرفت، مناطق جديدي را ايجاد كرد كه با آن هسته اوليه تفاوت بسيار داشتند. اين تفاوت ها با توجه به نيازهاي مردم صورت گرفت. ساخت و سازهاي جديد براساس رفاه و زيبايي بيشتر طراحي شد. مركز شهرها معمولاً دچار مشكلاتي هستند كه در نتيجه رشد سريع كالبدي، هجوم مهاجران به شهرها و عدم برنامه ريزي و طراحي صحيح ايجاد شده اند. مركز شهرهاي امروزي در قديم شريان اصلي شهر بودند كه در آنها ساخت و سازها براساس حركت پياده، اقتصاد پيشه وري و معماري سنتي انجام شده بودند و به خوبي نيازهاي جامعه را برآورده مي كردند. اما مناطق جديد بر پايه تردد سواره و توليدات صنعتي ساخته مي شوند. بنابراين يكدست نبودن و ناهمگن بودن اين دو بخش با يكديگر باعث بروز مشكلات فراواني شد. تهراني كه ما مي شناسيم هم در واقع همان كوچه پس كوچه هاي منتهي به بازار و محله هاي اطراف بود. هنوز هم كه هنوز است بار بسيار بزرگي بر دوش اين مركز شهر خسته از سرفه هاي خشك سربي با ساختمان هاي در حال مرگ است.
تراكم و تمركز
با وجود گسترش شهرها و به وجود آمدن مراكز تجاري و اداري در مناطق جديد، هنوز تراكم و تمركز اكثر فعاليت هاي مردم در مركز شهر است. مردم براي خريد به بازار مي روند و كاسب ها قيمت هاي خود را با فروشنده هاي مركز شهر هماهنگ مي كنند. اين نشان مي دهد با وجود اينكه شاخه هاي تجاري بسياري در مناطق جديد شكل گرفته، اما نقطه مركزي همچنان تاثير خود را بر زواياي زندگي مردم دارد و در تار و پود زندگي شهري ريشه دوانيده است. از طرفي صاحبان سرمايه هاي بزرگ بيشتر تمايل به ايجاد واحدهاي پيشرفته در اماكن تازه تاسيس و جديد دارند تا بتوانند با استفاده از اعتبار خود، سود بيشتري را به دست بياورند. اما صاحبان سرمايه هاي اندك بيشتر ميل به ماندن در مركز شهر را دارند چرا كه يافتن  بازارهاي تازه براي آنها هزينه هايي در پي دارد و مقرون به صرفه نيست. اين پديده باعث بهره كشي نامناسب و شديد از فضا مي شود كه زمينه ساز انواع تعارضات ديگر است.
نفس هاي آخر
مسئله ديگر، فرسايش بافت هاي مركزي شهر است كه در نتيجه ورود تجهيزات مدرن به مناطق جديد و علاقه بيشتر مردم به آنها صورت مي گيرد. كهنگي و فرسودگي اين بافت ها و بهره كشي بيش از حد، آنها را تا مرز انهدام پيش برده است. در قديم همين مركز شهرهاي امروزي از مناطق اعياني به حساب مي آمدند و افراد معتبر در آنجا زندگي مي كردند اما با گسترش شهر اين افراد با حفظ موقعيت شغلي خود در مركز به خانه هاي تازه ساز و مناطق خوش آب و هواتر اطراف نقل مكان كردند و كم كم از ارزش مسكوني مركز شهر كاسته شد. امروز هم بيشتر كارگران فصلي و بي خانمان در اين مكان ها زندگي مي كنند. مجموعه تمام اين عوامل نامساعد محيطي باعث شده كه مركز شهرها محلي براي تجمع افراد ولگرد و دلال و نزول خوار و سودجو شود. اين افراد در مركز شهر مستقر مي شوند و فعاليت هاي خود را اعم از نزول خواري و توليد اجناس تقلبي و كارچاق كني انجام مي دهند. اين پديده مركز شهر را به يك فضاي ناامن و مرده تبديل كرده است كه مردم از آنجا دوري مي كنند. وجود چنين فضايي به اين ناحيه قدرتي مرموز و منفي و البته نيرومند مي دهد كه هر نوع برنامه ريزي و ساماندهي شهري را با انواع مشكلات و مقاومت هاي غيرمتعارف و ناشناخته روبه رو مي سازد.
آلودگي محيط زيست
يكي ديگر از مشكلاتي كه مركز شهر با آن دست به گريبان است، وجود بدترين و شديدترين آلاينده هاي زيست محيطي در اين منطقه است؛ تردد وسايل حمل بار، مشكلات و مزاحمت هاي رفت و آمد كه ترافيك هاي سنگين را به دنبال دارد و وجود كارگاه هاي صنعتي كوچك كه با بزرگ تر شدن شهر به اطراف منتقل نشده اند. اين معضلات به دليل قرار گرفتن در جغرافياي نامناسب به دشواري قابل انتقال و نوسازي هستند. كمبود فضاي سبز در مركز شهر باعث مي شود كه آلودگي ناشي از وسايل نقليه كه در طول روز ايجاد مي شود، هواي نامطبوعي را ايجاد كند كه در درازمدت باعث بروز بيماري نيز مي شود. از اين رو تنها كساني كه مجبور باشند، آنجا زندگي مي كنند. مركز شهر تهران نيز از اين مشكل رنج مي برد چرا كه كلانشهري مثل تهران بسياري از مشكلات تجاري خود را در مركز شهر حل مي كند. خريد و فروش، توليد و توزيع و... همه از مركز شهر تغذيه مي كنند.
يادگار روزهاي گذشته
مركز شهر به دليل قدمت و عمر طولاني كه دارد، يكي از مظاهر تاريخي شهر به حساب مي آيد كه اكثر مردم از آن خاطرات فراواني دارند. به عنوان مثال بازار بزرگ تهران كه در آن مشاغل گوناگون به فعاليت مي پرداخته اند، وجود مسجد جامع در آن و مبارزاتي كه توسط بازاريان عليه رژيم پهلوي صورت گرفت، هرگز اين مكان را از ياد نخواهد برد. بنابراين اگر اين منطقه به ويرانه اي غيرقابل استفاده تبديل شود شهر دچار بي هويتي خواهد شد. هر يك از فضاهاي شهري در زمان خود براي بهبود حال شهروندان و رفع نيازهاي آنان به وجود آمده اند و نبايد اجازه داد كه با روي كار آمدن بناهاي جديد، بافت هاي قديمي ارزش خود را از دست بدهند و به فضايي كاذب تبديل شوند. اين مسئله با برنامه ريزي شهري سر و كار دارد تا علاوه بر اينكه بناهاي قديمي شهر از نظر فيزيكي محافظت شوند با علائق مردم نيز هماهنگي داشته باشند. آنها از آن دسته آثار تاريخي نيستند كه به شكل انحصاري حفاظت شوند بلكه بايد با ترميم و نوسازي براي مردم قابل استفاده باشند. براي اين كار بايد با دميدن روحي تازه در بناهاي قديمي، آنها را با ساخت و سازهاي جديد پيوند زد. مركز شهر به علت درگير بودن با حضور مردم مي تواند زيبايي هاي طبيعي، جاذبه هاي فرهنگي و آيين هاي سنتي را در خود جاي دهد تا همراه بقيه بافت هاي شهر حركت رو به جلويي داشته باشد.
نگاه كارشناس
تحقيقات انجام شده توسط كارشناسان شهري نشان مي دهد كه مشكلات و معضلات مركز شهر چند بعدي اند اما تاكنون براي حل آنها اقداماتي مطرح شده كه بر يك جنبه خاص تاكيد داشته است. با توجه به تجارب جهاني و گرايش هاي نوين شهرسازي بايد گفت كه رويكرد يك بعدي به مسائل مركز شهر كارساز نيست بلكه بايد با توجه به ويژگي هاي هر شهر برنامه اي جامع براي همان شهر تدوين كرد. نوسازي، حفاظت، بهسازي و هويت بخشي همه آن چيزهايي است كه مركز شهر به آن نياز دارد. از ديدگاه شهرسازي علمي ،نمي توان مركز شهر را اندامي مرده يا موزه اي تاريخي دانست و يا برعكس آن را به عنوان قلب يك شهر در نظر گرفت. بايد مركز شهر به عنوان يكي از اندام هاي زنده و پوياي يك شهر به حساب آيد تا بتواند ارتباط دوجانبه خود را با بقيه مناطق شهر به خوبي برقرار كند.

از شهر
انتخاب شهردار و ماه ناپيدا
گروه شهري - شايد هنوز سخنان محمدباقر قاليباف- شهردار تهران- چندان به گوش خبرنگاران ننشسته بود و راه به خبرگزاري ها و روزنامه ها نيافته بود كه صداهايي از گوشه و كنار در مخالفت با طرح انتخابي شدن شهردار با رأي مستقيم مردم بلند شد.
هنوز شهردار تهران، زير زبانش گفته هاي خود را مزمزه مي كرد كه انبوهي از كارشناسان- كه از قضا هميشه آماده اظهار نظرند- دلايل فراواني در رد اين نظر مطرح كردند و به ضعيف شدن شوراها اشاره كردند و خواستار عدم اجراي اين طرح شدند. هنگامي كه در يكي از روزهاي گرم تابستان- شايد در زير ظل آفتاب- خبرنگاري مثل يك مرغ سركنده جلوي شهردار جذاب و خوش قامت پايتخت را گرفت و بدون هيچ مقدمه اي از او راجع به انتخاب شهردار با رأي مستقيم مردم پرس وجو كرد، قاليباف هم با شهامت نظرش را گفت  و اين دستمايه بسياري از صاحب نظران و كارشناسان شد تا موضوعي براي جنجال داشته باشند و اين طرح را با اوصافي مختلف مانند «ناپخته»، «خام»، «عجولانه» و... وصف كنند. اما ماجرا چيست؟ شايد شنيدن ماجراي اصلي، چندان خالي از لطف نباشد.
چندي پيش وزارت كشور در طرحي، موضوع انتخابي شدن شهرداران را به عنوان پيشنهادي جديد مطرح كرد. اين طرح هنوز نطفه نبسته بود كه مخالفت نمايندگان مجلس آن را خيلي زود به بوته فراموشي سپرد. پس از آن- شايد در اقدامي تلافي جويانه- دوباره وزارت كشور، طرح انتخاب شهردار با رأي مستقيم مردم را مطرح كرد. البته اين طرح بسيار منطقي تر و پذيرفته شده تر بود.
در اين ميان و در اين هياهوي پرسروصدا، هيچ كس از اصل ۱۰۳ قانون اساسي سخن به ميان نياورد. هيچ كس نگفت كه «مگر انتخابات شوراها، آنگونه كه در قانون اساسي پيش بيني شده اجرا مي شود؟» همه انگشت اتهام را به سمت قانوني گرفتند كه هنوز نه وضع و نه تصويب شده است. راستش ما دوباره مبهوت انگشت اشاره كسي شديم كه ماه را نشانمان مي دهد و ما نمي بينيم.

اعداد اساسي
۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۵۰
مدتي است كه در جمعه آخر هر هفته از اوايل تيرماه، طرحي به نام طرح جهادي ۱۳۷ برگزار مي شود. از قرار معلوم اين طرح به منظور رفع ضربتي مشكلات قابل حل مناطق مختلف پيش بيني شده است و به همين جهت در هر هفته در يكي از مناطق تهران اجرا مي شود. شايد كمتر كسي تصور كند كه هزينه صرف شده براي اجراي اين طرح و رفع مشكلات سطحي شهروندان، تنها در هفت منطقه، رقمي نجومي باشد. اما اين واقعيت دارد. بر اساس اعلام مديركل خدمات شهري شهرداري تهران، اين طرح كه هنوز تنها در ۷ منطقه اجرا شده است و باعث تأثير فراوان بر اين مناطق شده، رقمي در حدود ۵۰ميليارد ريال را به خود اختصاص داده است.
شايد نگاهي به كارهاي انجام گرفته، اين عدد را توجيه كند. بيش از ۹۴هزار نيروي خدماتي در اين مناطق مشغول به كار بوده اند. بيش از ۱۰۸هزار تن زباله، نخاله و ضايعات جمع آوري شده است و بيش از يك ميليون و ۳۵۰هزار متر مربع بدنه شهري شست وشو شده است.

زاويه ديد
نگاهي به قانون نصب تابلوها
گروه شهري -قانون امكان نصب تابلوهاي تبليغاتي در فضاهاي مختلف مشخص كرده است در داخل و يا خارج از شهر، نصب اين گونه تابلوها، در محدوده پارك هاي ملي،  مناطق حفاظت شده طبيعي و ابنيه تاريخي و تحت حمايت دولت، آثار طبيعي و همچنين مناطق حساس خارج از شهر ممنوع مي باشد.
در مقابل مناطقي كه از طرف دولت و يا شهرداري ايجاد و تعيين شده اند مانند نزديكي به ساختمانهاي تجاري و صنعتي، مراكز هنري يا مجموعه هاي مسكوني طبق قوانين اعلام شده مناطق آزاد جهت نصب تبليغات هستند.
به نظر شما چه جريمه هايي براي ممنوعيت هاي تبليغاتي در شهر ما پيش  بيني شده است؟
آيا تمام تبليغات شهر ما طبق قوانين تعيين شده است و يا طبق دستورات و قوانين مالي شركتها و يا ديگران؟
به طور خلاصه تابلوهاي تبليغاتي به ۳ دسته كلي تقسيم مي شوند: تابلوهاي تبليغاتي غيرنوري، تابلوهاي تبليغاتي نوري و اعلانات و تابلوها.تابلوي تبليغاتي غيرنوري نبايد به روي تيرهاي چراغ برق، مخابراتي و روشنايي عمومي و تجهيزات راهنمايي و رانندگي نصب شوند و به جاي آنها مي توان به روي حصارهاي يك پارچه يا ديواري به فرم حصار ايجاد شوند و به استثناي ديوارهاي قبرستان و پاركهاي عمومي بر ديوارها نصب كرد.
در ديوارهاي ساختمان هم مي توان نصب كرد به شرط اين كه فاقد پنجره بوده و يا پنجره ها كوچك باشد. تابلوها نبايد از ديوار بزرگتر باشد و از لبه ديوار بايد به اندازه ۲۵/۰ متر فاصله داشته باشد. نصب اين تابلوها به روي سطح شيبدار و تراسها ممنوع است، فاصله اش از زمين بايد بيشتر از ۵/۰ متر باشد و در كل،مساحت را هم در نظر گرفت.همچنين فاصله يك تابلو از يك ساختمان نبايد كمتر از نصف ارتفاع تابلو باشد و نصب تابلو روي طرح هاي ديگر ممنوع است.
تابلوهاي تبليغاتي نوري: نصب اين تابلوها روي ديوار و مانند ديوار ممنوع است. روي ديوار ساختمان مي توان نصب كرد حتي اگر پنجره باشد اما به طور موازي و از محدوده ديوار يا بالكن نبايد بيشتر و بزرگتر باشد. تابلو نبايد حتي قسمتي از نماي ساختمان را بپوشاند.
تابلوهاي اعلانات:اين تابلوها از نوع فعاليتي كه در آنجا انجام مي شود خبر مي دهند.هر كسي كه فعاليتي انجام مي دهد حق دارد تابلويي بر روي ساختمان خود نصب كند.
تابلو بايد از جنس با دوام باشد و تميز نگه داشته شود و مجوز هم براي نصب تابلو حتماً  نياز است. بخصوص در مناطق حساس و منطقه تبليغاتي محدود.
تابلو با اندازه بيش از يك متر مربع نمي تواند در فاصله اي كمتر از ۱۰ متر از ساختمان قرار گيرد و در محدوده ديوار باشد و يا اين كه نبايد بيش از ۲۵/۰متر عرض جانبي داشته باشد. تابلوهاي عمومي بايد در ارتفاعي بالاتر از ديوار نصب شوند و جلوي پنجره و بالكن نباشند و پيشروي بيش از يك دهم عرض كل خيابان در پياده رو نداشته باشد.مثلاً  در صورتي كه ارتفاع ساختمان كمتر از ۱۵ متر است، ارتفاع تابلو نبايد از ۳ متر بيشتر باشد و اگر ساختمان بيشتر از ۱۵ متر باشد ارتفاع تابلو نبايد از يك پنجم ارتفاع ساختمان بيشتر باشد و حداكثر بايد تابلو ۶ متر باشد.

شهرآرا
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |