نگاهي به رفتار بازارهاي مالي در جهان
تناقض بازار
خشايار اميني
|
|
رفتار بازارهاي مالي، متاثر از حوادث و اتفاقاتي است كه در خارج از آنها رخ مي دهد اما تمامي اين رفتار ها در شرايط متفاوت يكسان نيست و همانند يك انسان كه در حالات مختلف واكنش هاي مختلفي نسبت به حوادث بيروني از خود نشان مي دهد، بازار هم به عنوان يك موجود زنده از اين قاعده مستثني نيست.
به عنوان مثال فردي را تصور كنيد كه منتظر يك تلفن مهم است. او در اين شرايط و در لحظات انتظار، صداي مجري تلويزيون را كه خبر شايد مهم تري را گزارش مي كند نمي شنود. شخص مورد نظر در حالت انتظار به سر مي برد كه اين حالت، ويژگي هاي خاص خود را دارد. در اين حال شايد ديگر مراتب احساسي را نيز درك نكند. مثلا اگر از مسئله خاصي مي ترسد و آن اتفاق رخ دهد، شايد توجه چنداني به آن نكند اما صداي زنگ تلفن موجب جهيدن او مي شود. اين جهيدن شايد در مورد فرد فوق الذكر براي ما بي اهميت باشد اما جهش هاي بازارهاي مالي قطعا براي ما به عنوان تحليل گر و معامله گر اين بازار، از اهميت فوق العاده اي برخوردار است.
سؤال اين است كه «آيا بازار نيز همانند يك انسان، نسبت به شرايط بيروني واكنش نشان مي دهد يا مكانيزم پيچيده تري دارد؟»
حقيقتا جواب دادن به اين سؤال بسيار مشكل است و بايد از مثال هاي ساده تر شروع كرد. به عنوان مثال يك كندوي عسل را در نظر بگيريد، اين مجموعه از تعداد زيادي زنبور تشكيل شده كه همگي موجود زنده محسوب مي شوند و نسبت به محرك بيروني واكنش نشان مي دهند. اين مجموعه، خود نيز يك موجود زنده محسوب مي شود و تمامي صفات يك موجود زنده را دارد اما آيا الزاما رفتار اين موجود جديد، شبيه رفتار زنبور است؟ آيا يك مجموعه الزاما رفتاري شبيه سلول هاي خود دارد؟
مثال ديگر كه كمي ما را به هدف نزديك تر مي كند، يك شهر است. يك شهر را مي توان يك موجود زنده داراي تمام خواص آن از جمله تولد، حيات، واكنش به محرك، داراي صفات اخلاقي و مرگ دانست ولي آيا الزاما رفتار يك شهر، رفتاري انساني و مدل شده از رفتار انسان است؟
... و در نهايت بازار
بازار، تشكيل شده از انسان هايي است كه يا مي خرند يا مي فروشند و احساسات و تمايلات اينها قيمت كالاي مورد نظر را مشخص مي كند. بنابراين مجدداً سؤال هميشگي مطرح مي شود كه آيا رفتار بازار، يك رفتار انساني است يا بازار، يكي ديگر از مخلوقات خداوند است و رفتار خاص خود را دارد و صرفا سلول هاي آن از انسان تشكيل شده است؟
بايد به مسائل كلان اقتصادي و سياسي از اين زاويه نگريست و در ابتدا درك خوبي از موجودي كه در مقابلمان است پيدا كنيم. مفاهيمي همانند جنگل، دريا، خانواده، شهر و در نهايت بازار، در قلمرو موجودات زنده اي قرار مي گيرند كه هويت مستقل خود را دارند و تنها سلول هاي تشكيل دهنده آنها را موجودات زنده ديگر تشكيل مي دهند.
اگر بخواهيم بحث را به محور اصلي خود بازگردانيم بايد بگوييم كه هر بازار از طلا و نفت و ارز تا بورس هاي منطقه اي، هركدام هويت خاص خود را دارند كه اين هويت اگرچه تا حدود زيادي تشكيل شده از سلول هاي تشكيل دهنده آن است اما در نهايت، هويتي مستقل محسوب مي شود.
به عنوان مثال اگر رفتار بورس تهران را با رفتار بورس توكيو مقايسه كنيد حتي با يك نگاه، متوجه تفاوت ساختاري آن مي شويد. البته پر واضح است كه در اين مقاله، ديد ما خوب و بد يا ضعيف و قوي بودن نيست، بلكه صرفا داراي هويت بودن اين منحني هاي به ظاهر كج و معوج مد نظر ماست. به عنوان مثالي ديگر اگر به نمودار قيمت نفت نگاه كنيد متوجه تفاوت مشهود و ساختاري آن با نمودار طلا مي شويد؛ با اينكه مشهور است كه اين دو، همبستگي بالايي با هم دارند.
مسئله اي كه تا اينجا قصد تبيين آن بود، اين بوده كه بازارهاي مالي، اولا حيات دارند و داراي صفات يك موجود زنده هستند و در ثاني اگرچه هويت شان از هويت سلول هاي تشكيل دهنده كه همان انسان ها هستند بي تاثير نيست اما در نهايت، هويتي مستقل دارند.
اما سؤال ديگري كه اينجا مطرح مي شود اين است كه آيا مرتبه وجودي(و نه هوش) موجود جديد، از سلول هايش بالاتر است؟
با قاطعيت مي توان به اين سؤال پاسخ گفت: بله!
مرتبه وجودي يك شهر، از شهروندانش بالاتر است يا مرتبه وجودي دريا از ماهيان بالاتر است.
مرتبه وجودي بازار نيز از معامله گراني كه اين بازار را تشكيل مي دهند بالا تر است. اينجاست كه پارادوكسي حل ناشدني در برابر معامله گر قرار مي گيرد؛ بايد سوار بر اسبي شود كه از او قوي تر است.
انسان عصر باستان سوار بر چارپايان مي شد چون مرتبه وجودي بالاتري داشت. به تدريج با رشد هستي و به همراه آن انسان، مرتبه وجودي انسان به حدي رسيد كه سوار بر قوانين فيزيكي شد و هواپيما را اختراع كرد يا انساني كه روزي با كلك خود بر رودخانه پيروز مي شد، با رشد مرتبه وجودي، كشتي را ساخت و دريا را مغلوب خود كرد.
براي مغلوب كردن چيزي، ابتدا بايد از آن قوي تر شد اما مشكلي كه در مورد بازار وجود دارد، اين است كه اين موجود، خود از سلول هايي تشكيل شده كه در حال قوي شدن هستند و به عبارتي، مرتبه وجودي بازار همواره يك قدم از انسان جلوتر است و اين است راز ناكامي بسياري از معامله گران.
ما در صدد پيشي گرفتن از موجودي هستيم كه همواره يك قدم جلوتر از ما حركت مي كند و چون در شرايط عادي كسي نمي تواند از سايه خود پيشي بگيرد، شكست دادن بازار نيز كار بسيار سختي مي نمايد و همانند يك ماهي كه عمري در دريا گذرانده اما نمي داند دريا چيست، معامله گران نيز كه اجزاي تشكيل دهنده بازار محسوب مي شوند، از قدرت درك رفتار بازار عاجزند و تنها راه پيروزي بر اين موجود عجيب، رهاشدن از پيوندهاي تشكيل دهنده آن و نگاه كردن به آن از موضعي بالاتر است. اما مشكل جدي، آنجا پديدار مي شود كه عموم معامله گران براي كسب ثروتي كه ناشي از متوسط بودن مرتبه وجودي آنهاست، وارد بازار مي شوند و معمولا كساني كه از غار افلاطوني گريخته اند و به مراتب بالاي وجودي رسيده اند، علاقه اي به بازگشت به غار ندارند، چه رسد به اينكه خود را مجدد سرگرم بازي هاي آن محيط كنند.
به راستي كه در بازار هاي مالي نيز چنين است؛ عده بسياري كه گرفتار شبكه انساني موجود هستند و براي رفع نياز هاي خود به بازار مراجعه مي كنند، از اين مسأله غافلند كه حريف در سطح بالاتري قرار دارد و عده كمتري كه از اين شبكه گريخته اند، به دلايل ديگري پا به بازار مي گذارند و بر امواج آن سوار مي شوند و خطري متوجه آنان نيست.
شايد در انتها بد نباشد به هسته اصلي فلسفه كي يركگور اشاره شود(اين فلسفه، زيربناي فكري فيلم « هامون» اثر داريوش مهرجويي بود) كه براي به دست آوردن هر چيزي، بايد آن را از دست داد.
و اين پارادوكسي است كه در طول اين چند هزار سال تاريخ تمدن بشر، عده كمي توانايي حل آن را داشته اند.
|