بيش از ۷ ميليون نفر، در حاشيه شهرها زندگي مي كنند
وسوسه رسيدن به شهر
عباس ثابتي راد
علاوه بر وجود منابع مالي در روستاها بي ترديد وجود امكانات فرهنگي، ورزشي و هنري مي تواند نقش بسزايي در بالندگي مناطق روستايي و عدم مهاجرت ساكنان آن مناطق به شهرها باشد؛ امكاناتي نظير وجود ابزار ورزشي، وسايل فرهنگي و دسترسي به امكانات هنري
|
|
|
|
پديده شهر و امكانات موجود در آن همواره مسحور كننده بوده است؛ چه براي ساكنين آن، چه براي كساني كه از امكانات زندگي مدرن بي بهره اند.
شهر به عنوان يك مركز و پايگاه اقتصادي همواره در فراهم آوردن امكانات بهتر براي زندگي، قابليت بيشتري داشته است، چرا كه در آن به دليل فعاليت هاي اقتصادي، زمينه هاي بيشتري براي تمركز امكانات وجود دارد. شايد از اين روست كه همواره، جمعيت بسياري از مردم از مناطق دور و نزديك به شهر مهاجرت مي كنند و در سايه آن به زندگي مي پردازند و از امكاناتش بهره مي برند.
به عبارتي از روزگاري كه شهرهاي كوچك روز به روز گسترش يافتند و به هيأت شهرهاي بزرگ در آمدند، همواره عده اي از مناطق مختلف در آن اسكان يافتند و گاه به دليل فراهم آمدن زمينه هاي لازم در كثرت شهروندان جاي گرفتند و رنگ و بوي شهروند پذيرفتند.
اما هنگامي كه شهرها، در قالب هيولايي به نام كلانشهر در آمدند، بسياري از افراد پناهجو از مناطق دور به قصد بهره مندي از امكانات بهتر به آنجا مهاجرت كردند و حاشيه نشين شدند.
در واقع حاشيه نشينان زائده هميشگي شهرها بودند و گاه در دل شهرها رخنه كردند و رنگ و رويي موجه يافتند و گاه به عقب رانده شدند و همچنان مهر حاشيه نشيني بر جبينشان مي درخشيد.
بي ترديد، حضور جمعيتي با عنوان حاشيه نشين علاوه بر معضلات شهرهاي بزرگ يعني ترافيك و گراني و بيكاري و ... هميشه در كنار آنان بود و اتفاقاً مشكلي بنيادين و اساسي براي مديران شهري قلمداد مي شد.
اين كه اين افراد چرا از نواحي مختلف به حاشيه شهرها مهاجرت مي كنند و با امكانات بسيار نامناسب در اطراف شهرها زندگي مي كنند، شايد پرسشي اساسي باشد.
توجه به اين نكته به زعم بسياري از صاحب نظران مي تواند راه حلي را پيش روي مديران شهر بگشايد.
شهر اين دنياي فريبنده
فقر منابع مالي و نبود امكانات رفاهي و جاذبه وسوسه كننده شهرهاي بزرگ بي ترديد مي تواند، يكي از مهم ترين عوامل مهاجرت هاي گسترده باشد.
عده اي كه در روستاها و مناطق دور دست زندگي مي كنند، به دليل فراهم نبودن زمينه اي مناسب براي زندگي، به ناچار به سوي شهرهاي بزرگ مهاجرت مي كنند و از آنجا كه توان چنداني در فراهم آوردن مكاني مناسب براي زندگي ندارند به ناچار در حاشيه شهرها و موقعيتي نامناسب سكونت مي كنند و در پي كار و شغل به داخل شهرها مي آيند. بي ترديد، مهاجرت اين افراد كم درآمد به حاشيه شهرها عوارض فراواني را به وجود مي آورد.
ناهنجاري هاي رفتاري در آنان به دليل عدم تجانس فرهنگي با موقعيت جديد و وضعيت نابسامانشان روز به روز گسترش مي يابد و معضلي جدي را موجب مي شود.
شهرهاي بزرگ به دليل داشتن موقعيت هاي مختلف اشتغال، اين جمعيت را درون خود مي پذيرد و اين نيروهاي آماده را در چرخه هاي مختلف كار وا مي دارند.
اما گراني ها و هزينه هاي فراوان، باعث مي شود تا اين اقشار همچنان در انبوهي از مشكلات غوطه ور شوند و علاوه بر جذب نشدن در بافت كالبدي شهر، ناهنجاري هاي رفتاري را موجب شوند.
آنان حتي به عنوان شهرنشين پذيرفته نمي شوند، چرا كه همچنان پاسدار فرهنگ و سنن ويژه خودند و در برابر الگوهاي جهان جديد، نامطمئن. آنان به دليل وابستگي هاي فكري به گذشته شان، قدرت بهره گيري از ظرفيت هاي شهري بزرگ را ندارند.
اگرچه ممكن است مانند شهروندان يك شهر از تمام امكانات و ابزار و وسايل فراهم شده استفاده كنند و گاه حتي در مقام ارائه كننده اين خدمات برآيند، اما حضورشان همواره در درون شهرها، به نوعي با ترديد همراه است و شهر به مثابه يك پايگاه مطمئن براي آنها پذيرفته شده نخواهد بود.
در اثبات مهاجرت
ميانگين فاصله روستاهاي كشور از نزديك ترين شهر، ۲۹ كيلومتر است و ميانگين فاصله روستاهاي كشور از مراكز استان، حدود ۱۳۰ (۲۶/۱۲۹) كيلومتر. شايد اين حجم فاصله روستاهاي كشور از مراكز شهري بيانگر عدم دسترسي مناطق روستايي از مظاهر زندگي شهري باشد.
بي ترديد اين حجم فاصله بر توزيع ناعادلانه امكانات و ابزار رفاهي، تأثير به سزايي دارد. روستاها به عنوان كانون هاي اصلي مهاجرت فرست به شهرها، همواره از نظر جامعه شناسان داراي اهميت بودند. شايد نگاهي به بهره مندي اين بخش از زيستگاه جمعيتي كشور خالي از لطف نباشد.
اگرچه هم اكنون بيش از ۶۰ درصد جمعيت كشور را جمعيت شهري تشكيل مي دهد و حدود ۴۰ درصد جمعيت روستايي نمي تواند تأثير چنداني در پديد آمدن حاشيه نشيني داشته باشد.
پديده شهر و امكانات موجود در آن همواره مسحور كننده بوده است؛ چه براي ساكنين آن، چه براي كساني كه از امكانات زندگي مدرن بي بهره اند. شهر به عنوان يك مركز و پايگاه اقتصادي همواره در فراهم آوردن امكانات بهتر براي زندگي، قابليت بيشتري داشته است، چرا كه در آن به دليل فعاليت هاي اقتصادي، زمينه هاي بيشتري براي تمركز امكانات وجود دارد. شايد از اين روست كه همواره، جمعيت بسياري از مردم از مناطق دور و نزديك به شهر مهاجرت مي كنند .
اما با مروري بر آمار مي توان، اين نظريه را مورد ترديد قرار داد. بيش از ۱۰ درصد از جمعيت كل كشور حاشيه نشين اند. البته نه تنها در كلان شهرها، بلكه در تمامي شهرهاي كشور و به ويژه شهرها بزرگ.
اين آمار مي تواند نگران كننده باشد .شايد مروري بر امكانات فراهم آمده در مناطق روستايي كشور، موجب روشن تر شدن برخي از نظريات باشد.
علاوه بر وجود منابع مالي در روستاها بي ترديد وجود امكانات فرهنگي، ورزشي وهنري مي تواند نقش بسزايي در بالندگي مناطق روستايي و عدم مهاجرت ساكنان آن مناطق به شهرها باشد؛ امكاناتي نظير وجود ابزار ورزشي، وسايل فرهنگي و دسترسي به امكانات هنري.
براساس آمار به دست آمده از مراكز فرهنگي موجود در روستاهاي كشور در سال ۸۳ در حدود ۴/۳۵ درصد روستاهاي كشور فاقد هرگونه كتابخانه و به تبع كتاب براي امانت هستند.
در ۶/۶۴ درصد روستاها، كتابخانه يا كتابخانه به صورت مستقل يا وابسته به مدرسه و مسجد يا ساير مراكز فرهنگي وجود دارد. شايد براين اساس طبيعي به نظر برسد كه ۵/۶۴ درصد از جمعيت روستايي كشور اصلاً كتاب نمي خوانند.
اين در حالي است كه ۹/۴۹ درصد از كتابخانه هاي موجود در روستاهاي مختلف متعلق به مدرسه روستاست.
از سويي ۴۰ درصد روستاهاي كشور فاقد هرگونه امكانات تخصيص يافته به امر ورزش جوانان و نوجوانان روستايي است.
در ۷/۵۰ درصد روستاهاي كشور نيز تنها امكان موجود براي ورزش، صرفاً يك زمين خاكي است كه به منظور انجام فوتبال يا واليبال از سوي اهالي به اين امر اختصاص يافته و تسطيح شده است.
۵/۴ درصد روستاهاي كشور نيز داراي زمين چمن يا آسفالته براي فوتبال يا واليبال و يا ساير رشته هاي ورزش هستند. ۸/۴ درصد روستاهاي كشور نيز سالن سر پوشيده ورزشي دارند.
با اين وصف، در حدود ۳/۹ درصد روستاهاي كشور از امكانات نسبتاً مناسب براي ورزش جوانان و نوجوانان برخوردارند.
در اين روستاها سالن سرپوشيده ورزشي و يا زمين چمن يا آسفالته براي ورزش وجود دارد. اما ۷/۹۰ درصد روستاهاي كشور يا اصلاً امكانات ورزشي تخصيص يافته اي براي ورزش ندارند و يا صرفاً زمين خاكي به صورت موقت توسط خود اهالي به اين امر اختصاص يافته است. اين تنها بررسي آماري دو گونه از فعاليت هاي فرهنگي- ورزشي بود.
شايد وجود چنين تنگناهايي در امكانات تفريحي و فرهنگي كه نمونه كوچكي است از موارد مشابه، بيانگر جلاي وطن بسياري از جواناني باشد كه از مناطق دور به حاشيه شهرها پناه مي آورند تا در سايه حضور در حاشيه شهرها، از امكانات آن بهره مند شوند.
جاذبه هاي شهر
اما جاذبه شهرها، تنها در فراهم آوردن امكانات فرهنگي و هنري و يا ورزشي نيست. شهر، به خودي خود جذابيت هاي پيدا و پنهان بسياري دارد. پرسه زدن در خيابان ها و گذرها، استفاده از امكانات مختلف فرهنگي شهرها و بهره مندي از مزايايي كه شهرها در اختيار شهروندانش مي گذارد، هم به نوعي مي تواند دليلي باشد براي جذابيت يك شهر.
براساس همان بررسي ۵/۹ درصد از روستائيان براي استفاده از سينما و تئاتر به شهرهاي مجاور خود سفر مي كنند.
از سويي ۶/۱۶ درصد از روستائيان به دليل استفاده از پارك ها يا شهر بازي ها به شهر مي روند و در حدود ۲/۲۷ درصد از آنان، دليل مسافرتشان به شهر، گردش در خيابان ها و بازار و شهرهاست. ۳ درصد از روستائيان نيز براي رفتن به ورزشگاه ها به شهر مي آيند و ۷/۳ درصد از آنها نيز براي ديدن نمايشگاه و موزه سفر مي كنند. شايد جالب باشد كه دوباره اين آمار را مرور كنيم.
بيشترين دليل مسافرت روستائيان به شهر را پرسه زدن در خيابان ها و بازارها تشكيل مي دهد. شايد اين نكته مبين واقعيت هايي باشد. جاذبه شهر براي روستائيان كمتر در مراكز فرهنگي- هنري است، بلكه آنان به منظور سپري كردن اوقات و گردش به شهر مي آيند و در واقع شهر به مانند يك محل تفريحي، سرشار از جاذبه ها و ديدني هاي گوناگون و جالب توجه است. اساساً شهرنشيني و مفهوم آن، برايشان جذابيت دارد. حال اگر در كنار آن فعاليت اقتصادي هم بتوان انجام داد، اتفاق قابل توجهي است.
جستن راهي نو
براساس يافته ها ۱۵ درصد جمعيت شهرهاي بزرگ و شهرنشين ها، حاشيه نشين هستند. اين رقم جمعيتي ۵/۷ ميليون نفري را در بر مي گيرد. بديهي است كه بسياري از اين افراد كه در مناطق حاشيه اي زندگي مي كنند، افرادي هستند كه عمدتاً از مناطق محروم به اطراف شهرها كوچ كرده اند، بنابر اين مي توان تصور كرد كه به لحاظ فرهنگي چه هزينه هايي براي شهر مقصد به همراه دارند.
معضل حاشيه نشينان علاوه بر فراهم آوردن فضاهاي ناهنجار اقامتي و زيستي در اطراف شهرها، موجب مي شوند تا درون شهرها نيز چهره اي ناپسند يافته و همواره حضورشان در نقاط مختلف شهر در قالب افراد متكدي و... ديده شوند.
از سويي دولت براي حل مسكن حاشيه نشينان قصد دارد تا با ساخت خانه هاي دولتي، فضايي مناسب براي اسكان آن جمعيت فراهم آورد. اين نكته تنها مربوط به پايتخت نيست. در شهرهايي چون كرمانشاه، بندرعباس، زاهدان، سنندج و تبريز علاوه بر استفاده از اعتبارات داخلي، از وام بانك جهاني براي ساماندهي سكونتگاه هاي حاشيه نشينان استفاده مي كنند.
از سويي قرار بود تا پايان سال ۲۰۰۵ ميلادي، حدود ۵/۴ ميليون حاشيه نشين اسكان يابند، اما آمار دقيق و رسمي در اين مورد به دست نيامده است. اين كه تا چه اندازه اقدامات دولت و شهرداري ها در ساماندهي اين معضل با موفقيت همراه بوده هنوز مورد بررسي است.
هم اكنون تهران با بيش ۵/۱ ميليون نفر، مشهد با ۷۰۰ هزار نفر، اصفهان و تبريز با ۴۰۰ هزار نفر جزو شهرهايي هستند كه بيشترين حاشيه نشين را به گرد خود جمع كرده اند.
شايد زدودن چهره شهر از آلودگي هاي فرهنگي- اجتماعي و ساماندهي كساني كه هر ساله به شهرهاي بزرگ مهاجرت مي كنند، كار چندان آساني نباشد، اما انگار براي حل اين مشكل راهي نو بايد پوئيد و طريقي جديد جست.
|