شنبه ۴ شهريور ۱۳۸۵
گزارش پنجمين نشست پژوهشي آسيب شناسي تئاتر ايران
مرز تئاتر حرفه اي و آماتور، مخدوش است
عليرضا سعيدي
003138.jpg
003135.jpg
پنجمين نشست پژوهشي آسيب شناسي تئاتر ايران با موضوع مديريت هنري هفته گذشته با سخنراني ايرج راد- مديرعامل خانه تئاتر- در محل تالار چارسوي مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.
در آغاز اين نشست، راد ضمن ارائه تاريخچه اي از روند مديريت هنري در ايران گفت: آنچه در ايران به عنوان تئاتر وجود داشته از همان ابتدا شكل غربي آن مطرح نبوده و آنچه كه در اين ميان مطرح بود، مراسمي است كه به سه هزار سال قبل از ميلاد بازمي گردد. اين در حالي است كه همين مراسم تحت يك مديريت خاص اجرا مي شده و اغلب هم اين بزرگان و ريش سفيدان بودند كه اينگونه مراسم را مديريت و سازماندهي مي كردند. اين مديريت كه غير از سازماندهي وظايف، هدايت نقش آفرينان را نيز شامل مي شد، امروزه كارگرداني خوانده مي شود.
وي افزود: اين مسئله حتي در نمايش هاي تخت حوضي نيز وجود داشت و فردي كه به عنوان كارگردان در اين گونه نمايشي حضور داشت، وظيفه مديريت را نيز به عهده مي گرفت.
ايرج راد در بخش ديگري از سخنان خود گفت: اولين مديريت دولتي براي هنر در ايران، از زمان ناصرالدين شاه شكل گرفت. وي فردي به نام مزين الدوله را مامور اجراي نمايش در مدرسه دارالفنون كرد تا در آنجا نمايش هاي مختلف در معرض ديد دوستداران تئاتر قرار گيرد. از همين سال ها بود كه به تدريج گروه هاي تئاتر فعاليت خود را آغاز كردند. در اين سال ها بيش از ۱۴ گروه نمايش مختلف در ايران شكل مي گيرد و تماشاخانه ساخته مي شود.
اين بازيگر پيشكسوت تئاتر ضمن با اهميت برشمردن ساخت تالارهاي نمايشي در آن سال ها تاكيد كرد: اين بسيار اهميت دارد كه در يك دوره زماني كوتاه، ۱۰ تماشاخانه در تهران ساخته مي شود؛ تماشاخانه هايي كه امروزه تعدادي از آنها را مي توان در خيابان لاله زار يافت. براي من نيز بسيار جالب است كه در آن دوران اين تئاترها روي پاي خود ايستادند و با آن فضايي كه تفتيش عقايد- به خصوص در دوران رضاخان- غوغا مي كرد، اين مديريت چگونه مديريتي بود كه توانست اين چنين سالن  هاي خوبي را براي تئاتر ايران رقم بزند. البته اين حقيقت كه در آن دوران، تفريحات وجود نداشت و گرايش مردم هم با توجه به اين احوال به تئاتر بيشتر بود را بايد بپذيريم، اما بايد بر اين عقيده هم استوار بود كه حتي اگر اين تئاترها تماشاگرپسند نبود، تماشاگر هم نمي آمد. بنابراين بايد نتيجه گرفت كه اگر در اين دوران مديريت نبود، مسلماً تئاتر هم دچار افول مي شد و اين مسئله اي است كه امروزه در رابطه با آن كمتر صحبت شده است.
مديرعامل خانه تئاتر با مروري بر دوره هاي مختلف تئاتر مي گويد: از سال ۱۳۲۰ تا سال ،۲۷ دوران شكوفايي تئاتر ايران رقم مي خورد و اين زمان خاصي در تئاتر ايران است. در اين سال است كه به خاطر آغاز جنگ جهاني دوم و حمله متفقين به ايران و فضاي ملتهب آن دوران، سانسور كمتري روي آثار هنري شكل مي گيرد و اين، باز به خاطر مديريتي است كه در تئاتر ايران با آن مواجه مي شويم. اما اين روند از سال ۱۳۲۷ تا سال ۱۳۳۲ دچار افول و نزول مي شود و تئاتر ايران يكباره دچار مشكلات زيادي مي شود. با اين حال و با درنظرگرفتن تمام نقاط ضعف و قوت تئاتر ايران در آن دوران، مديريت، نكته اي است كه طي سال هاي يادشده، در تئاتر ايران شكل گرفت. اين نوع مديريت، مديريتي قوي و قابل باور بود؛ به طوري كه طي اين سال ها زمينه هاي اجراي آثار نمايشي، امنيت شغلي هنرمندان و همين طور امكانات، به راحتي توسط مديريت هنري آن زمان فراهم مي شد. حتي در سال هاي بعدتر يعني سال هاي ۱۳۳۲ كه گروه هنر ملي نيز تشكيل مي شود، تئاتر با به دست آوردن يك جايگاه قابل توجه در تلويزيون نيز به مردم شناسانده مي شود.
در اين سال هاست كه هنرمنداني چون عزت الله انتظامي، علي نصيريان، جمشيد مشايخي، فخري خوروش، محمدعلي كشاورز و بسياري از هنرمنداني كه امروزه از آنها به عنوان صاحب نامان عرصه تئاتر، سنيما و تلويزيون نام برده مي شود، از طريق تلويزيون خود را با ساخت تئاترهاي تلويزيوني به مردم نشان مي دهند و با آنها ارتباط برقرار مي كنند.
ايرج راد با برشمردن ويژگي هاي آن دوره مي گويد: طي آن دوران، جايگاه گروه هاي تئاتري بسيار مشخص بود؛ به اين معني كه يك گروه آماتور يا يك گروه دانشجويي به راحتي مي توانستند با فضاي موردنظر خود به فعاليت مشغول شوند. اين در حالي است كه به دليل همان فضاي مديريتي مطلوب و مناسب، از همين گروه هاي آماتور و دانشجويي، هنرمنداني پديد آمدند كه سال هاي بعد توانستند در تئاتر حرفه اي ايران بدرخشند و در همين فضا بود كه تكليف همه گروه هاي تئاتري كاملاً مشخص بود و تماشاگر نيز مي دانست در هر سالن، چه گروهي با چه سبكي از تئاتر، نمايش را در معرض ديد مخاطبان مي گذارد. به طور كلي گروه هاي تئاتري واقعي با تماشاگر شكل گرفته بود. اين جريان را مي توان در نحوه مديريت اداره تئاتر آن سال ها ديد و آن را با همين چندساله اخير مقايسه كرد. اين را هم فراموش نكنيم كه تمام اين مديريت ها، در زماني شكل گرفته بود كه محدوديت هاي اعمال شده از سوي دستگاه هاي امنيتي، بسيار فراوان بود.
راد كه در شوراي راهبردي تئاتر كشور نيز عضويت دارد، در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به مديريت تئاتر در ايران پس از انقلاب مي گويد: يكي از دوران هاي شكوفايي تئاتر، چند سال اول بعد از پيروزي انقلاب بود كه گروه هاي تئاتري، فعالانه در عرصه هاي اجرايي شركت مي كردند و در اين راه تماشاگران هم مشتاقانه به ديدن تئاتر مي آمدند و من خوب يادم هست كه دور محوطه بيروني مجموعه تئاتر شهر به قدري شلوغ بود كه ديدن آن، خارج از حد تصور بود و به نظر من دليل اين شكوفايي همين زمينه هاي مديريتي بود كه در آن سال ها وجود داشت اما يكباره مجدداً به حالت افول درآمد. اگرچه جنگ تحميلي را اغلب دست اندركاران، عامل مهم اين توقف مي خوانند، اما به نظر من بخش عمده اين افول، مربوط به نوع مديريتي آن بود و عوارض همين توقف قابل توجه را مي توان در نحوه مديريت اداره تئاتر جست وجو كرد.
راد افزود: طي اين سال هايي كه به آن اشاره شد، مديريت در اداره تئاتر كه مركز و قطب اصلي تئاتر ايران به شمار مي آمد، از عظمت و شكل مستقل خود درآمد و بعد از پايان دوران مديريت افرادي مثل «ژانتي»، «نصيريان» و «مشايخي» به شدت دچار نزول شد؛ به طوري كه اين روند به گونه اي ادامه يافت كه افراد بازنشسته و اخراجي ها را به اين مكان براي ادامه فعاليت منتقل كردند و ديگر آن اداره تئاتري كه زماني براي خود حرفي براي گفتن داشت، از شكل واقعي خود درآمد و اين روند ادامه يافت و تا امروز هم ادامه دارد و اين مكان، امروزه تبديل به مكاني براي تمرين شده و هيچ كار مشخصي انجام نمي دهد.
راد در ادامه با اشاره به وضعيت نابسامان تئاتر طي اين سال ها با ذكر اين نكته كه مركز هنرهاي نمايشي به غير از يك دوره مديريتي، نتوانست خواسته هاي هنرمندان تئاتر را برآورده كند، گفت: متاسفانه امروزه شرايط به گونه اي است كه گروه هاي تئاتري، ديگر از هم تفكيك شده نيستند و حرفه اي ها و آماتورها همديگر را نمي شناسند. نمونه اين قضيه را مي توان امروز در تئاتر شهر به خوبي ديد؛ به طوري كه در اين مجموعه، هم تئاترحرفه اي به صحنه مي رود و هم تئاتر آماتور و اگر امروز مي بينيد در يك بحران مديريتي تئاتر قرار گرفته ايم، به خاطر آشفته بازاري است كه در اين هنر وجود دارد.
مديرعامل خانه تئاتر با اشاره به دوران مديريتي علي منتظري در مركز هنرهاي نمايشي، آن را نقطه عطفي در تاريخ مديريتي تئاتر بعد از انقلاب دانست و گفت: تنها كسي كه بعد از انقلاب توانست به اهالي تئاتر كمك كند، علي منتظري بود. در دوران او بود كه تئاتر ايران دوباره رونق گرفت و گروه هاي تئاتر، پايگاه خود را مشخص شده ديدند. در اين دوران بود كه ما شاهد اقداماتي چون سفر گروه هاي ايراني به خارج از كشور، راه اندازي انجمن هاي نمايش و بسياري از موارد ديگر بوديم. اعتمادسازي با خانواده تئاتر، انجام به موقع تعهدات مالي، جلوگيري از اعمال سليقه هاي شخصي و سانسورهاي عجيب و غريب و ارتباط دائم با مديران و مسئولان بلندپايه دولتي، از جمله موارد ديگري بود كه تا به امروز و در مديريت هاي بعدي تكرار نشد.
راد با تاكيد بر اينكه در حال حاضر بازار تئاتر ايران آشفته است، گفت: در حال حاضر هيچ تفكيكي ميان تئاتر حرفه اي، آماتور و تجربي يا دانشگاهي وجود ندارد و تا زماني كه تعريف درستي از تئاتر حرفه اي در ايران نداشته باشيم و ندانيم فرق گروه آماتور با گروه حرفه اي چيست، اين آشفته بازار همچنان وجود دارد. ما بايد شرايطي را فراهم كنيم كه هر سالن يا تالار نمايشي، داراي هويت خاص باشد و تماشاگر بر اساس همان ويژگي يا هويت، نمايش مورد نظر خود را انتخاب كند. براي شكوفايي دوباره تئاتر ايران بايد جايگاه واقعي تئاتر را تبيين كرد و گروه هاي نمايشي را در جايگاه خود مورد حمايت قرار داد. براي مثال سازمان فرهنگي- هنري بايد متولي گروه هاي آماتوري باشد و سالن هاي فرهنگسراها را در اختيار اين گروه ها بگذارد. تئاتر دانشجويي هم مي تواند تحت لواي وزارت علوم به فعاليت خود ادامه دهد. تنها در اين صورت است كه بين گروه هاي حرفه اي و ديگران، رقابت به وجود مي آيد. در بلندمدت نيز بايد سازمان ويژه اي براي تئاتر تشكيل شود كه مديريت آن تعريف شده باشد و از بسياري موازي كاري ها در تئاتر جلوگيري شود. براي آموزش درست تئاتر در تهران و شهرستان برنامه ريزي شود. اگر اين برنامه ها صحيح و اصولي انجام شود، نمايش هايي روي صحنه مي رود كه هم ارزش هاي محتوايي و هم هنري داشته باشد و در اين صورت است كه مي توان به تئاتر ايران- چه در عرصه هاي داخلي و چه در عرصه هاي خارجي- اميدوار بود.

نگاه
نمايش زمين مقدس نوشته و كار ايوب آقاخاني
سرزميني به وسعت جهان
علي پويان
003132.jpg
اين روزها در سالن قشقايي تئاترشهر نمايشي بر صحنه است؛ به دور از هياهو و جنجال هاي متداول و ادعاهاي مرسوم و معمول، تا آن جا كه در ميان تعداد انگشت شمار آثاري كه در طي سه دهه گذشته خودنمايي كرده اند، توانسته جايي براي خود باز كند. نمايشي به دور از شعارزدگي و بدون تاكيد و جهت گيري روي شخصيتي خاص. در زمين مقدس بازي ها هدايت شده در جهت متن و مناسب با آن پيش مي رود به گونه اي كه مخاطب نمي تواند قصه را دنبال كند بي آن كه از ظرافت هاي خاص بازي بازيگران غافل شود.
نكته در خور توجه در كار ايوب آقاخاني كه حاكي از اعتماد به نفس اوست، كمترين استفاده از عناصر و اشياء غير ضروري است كه معمولاً براي پوشاندن ضعف  هاي اجرا در اكثر كارها ديده مي شود. به گونه اي كه باور مي كني نمايش صرفاً با يك صندلي با كاربردي معنا گرا و پلكاني كه نشانه  قدرت است و زيرزميني كه براي مازيار نژاد، حكم دخمه مرگ بي نام و نشان را دارد. در طراحي كارگردان اثري از ميزانسن هاي غير همگون، شعاري و حتي انتزاعي نمي بيني و آن چه بر صحنه ديده مي شود در تناسب و همگرا با هدف نمايش است كه پيش بيني هر عكس العملِ گفتاري و رفتاري را تقريباً غير ممكن مي كند. من در زمين مقدس با كارگرداني هوشمند، با مطالعه و پژوهشگر مواجه شدم كه در كمتر اثري اين ويژگي ديده مي شود. او(كارگردان) بدون ادعا اثري قابل توجه را بر صحنه مي برد و از ويژگي هاي بازيگري كه حالا جزء لاينفك جوهري كاري اوست(داود رشيدي) به نحوي شايسته و كاملاً طبيعي و باورپذير بهره مي گيرد. به گونه اي كه گاهي به نظر مي رسد انرژي اين بازيگر با شرايطي كه شخصيت مازيار در آن قرار گرفته است و زندگي مي كند كاملاً مناسب و سازگار است و بايد كه چنين باشد. نويسنده موقعيتي را فراهم آورده است كه هر كس مي تواند در آن موقعيت باورپذير، وجدان خود به داوري بنشاند.
در نمايش زمين مقدس اما كارگردان به دنبال تبرئه و يا محاكمه كسي نيست، در زمين مقدس همه چيز به تعادل و تساوي پيش مي رود. تصويرها بدون نياز به كلام، به دليل انسجام و پشتوانه منطقي و قوي حس هاي دروني، مخاطب را در نقطه تمركزي مشخص قرار مي دهد به گونه اي كه حركت بازيگران موجب عدم انسجام و تمركز حس تماشاگر نمي شود؛ برعكس  ما در زمين مقدس كمتر با حركت هاي بي دليل بازيگران مواجه مي شويم و آنچه بر صحنه مي گذرد نشان از يك منطق زيباشناسانه دارد. به نظر مي رسد كارگردان در تحليل شخصيت هاي نمايش و انتقال مفاهيم به بازيگران مسلط و توانمندش، از الگوهاي عيني و متناسب بهره گرفته و از سوي ديگر به بازيگرانش آزادي عملِ لازم را جهت رسيدن به لحظه هاي ناب و حسي ماندگار، داده است به گونه اي كه داود رشيدي كماكان حضوري مقتدرانه و افسانه ماهيان مسلط و خلاق بر صحنه مي درخشد. هيچ چيز در زمين مقدس نابه جا و غير ضروري نيست هر چه هست در خدمت اجراست و پيشبرد آن، يقيناً اگر مشكل ديدن ظرافت هاي حسي بازيگران نبود، بي شك چراغ آويزان از سقف زير زمين به فضاسازي دخمه  نمايش زمين مقدس روح و تناسب بيشتري مي داد. همچنين نياز به پروژكتورهاي سالن نمايش نيز نبود و اين كه نبايد از سادگي و در عين حال كارايي طراحي صحنه غافل شد. پلكان آغاز و پايان نمايش علاوه بر استفاده مناسب براي حركت بازيگران بيانگر و نمادي از قدرت و نابودي است و اين كه شايد آخرين آرزوهاي هر انساني با هر فكر و عقيده سياسي در هر جاي اين زمين پهناور كه اگر نمي تواند عقيده اش را هميشه و همه جا ابراز كند و ناچار بايد آن را در سينه اش حبس كند، رسيدن به سرزميني است به وسعت تمامي جهان .

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |